اونجا که افشین یداللهی میگه:آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود
🤍
@Dadwaan | دادوان
درد بیماری و اندوه غریبی مشکل است
وای مسکینى که هم بیمار باشد هم غریب
هلالی جغتایی
@Dadwaan | دادوان
گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما
سایه دولت بر این کنج خراب انداختی
حافظ
@Dadwaan | دادوان
نه آسان دیدن رویت،نه ممکن دوری از کویت
ندانم چون کنم، در وادیِ حیرت گرفتارممحتشم کاشانی
@Dadwaan | دادوان
امشب غمگینانه ترین سطرها را مینویسم.
دوستش داشتم و او نیز گاهی
"دوستم می داشت"پابلو نرودا
@Dadwaan | دادوان
بی رُخ جان پرور جانان مرا از جان چه حَظ
از چنان جانی که باشد بی رُخ جانان چه حَظ...
وحشی بافقی
@Dadwaan | دادوان
ویرانه نه آنست که جمشید بنا کرد
ویرانه نه آنست که فرهاد فرو ریخت
ویرانه دل ماست که با هر نگه دوست
صدبار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت ...
سعدی
@Dadwaan | دادوان
ستاره را گفتم
کجاست مقصد این کهکشان سر گشته؟
کجا به اب رسد تشنه با فریب سراب؟
ستاره گفت که خاموش!
لحظه را دریاب...!
فریدون مشیری
@Dadwaan | دادوان
ما که از سوز دل و درد جدایی سوختیم
سوز دل را مرهم از مژگان دیده ساختیم
عراقی
@Dadwaan | دادوان
"لا تَعشَقیني سِراً فانا اکرَهُ الاسرار..."پنهانی مرا دوست نداشته باش
من از راز متنفرم...
@Dadwaan | دادوان
آتش بزن مرا که به جز شاخههای خشک
باقی نمانده از تن من، چیز دیگری
فاضل نظری
@Dadwaan | دادوان
میخواهم آب شوم
در گستره افق،
آنجا که دریا به آخر میرسد
و آسمان آغاز میشود.
مارگوت بیکل
@Dadwaan | دادوان
تو سبز ماندی و من برگ برگ خشکیدم
که آنچه داشت شقایق به سینه کاج نداشت
فاضل نظری
@Dadwaan | دادوان
من چیزهای ساده را دوست دارم؛
کتاب را، تنهایی را، یا بودن با کسی که مرا میفهمد.
فهم تنهایی
دافنه دوموریه
@Dadwaan | دادوان
حسرت واقعى را آن روزى ميخورى
که ميبينى، به اندازه ى سن و سالت
زندگى نكرده اى...
گابريل گارسيا ماركز
@Dadwaan | دادوان
دگر از درد تنهایی، به جانم یار میباید
دگر تلخ است کامم، شربت دیدار میباید
ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح!
نَصیحت گوش کردن را دل هشیار میبایدشیخ بهایی
@Dadwaan | دادوان
ای که گویی: چونی؟و حال تو چیست؟
من غریب و حال من باشد غریب
هلالی جغتایی
@Dadwaan | دادوان