dar_mian_e_ketab_ha | Unsorted

Telegram-канал dar_mian_e_ketab_ha - کتاب

4273

ارتباط با ادمین(پیشنهادات، انتقادات، تبادل و تبلیغ): @Darmianeketabha آدرس ما در اینستاگرام : https://www.instagram.com/darmianeketabha

Subscribe to a channel

کتاب

انسان در کلمات نیست که بیان منحصر می‌یابد، بلکه انسان، در ناگفته‌هایش نهفته است که محرم‌ترین شخص، شاید از ناگفته‌هایش او را بشناسد.
عاطفه ی آدمی را می‌توان در مویرگ ِچشمان ِاو هم بازیافت.

محمود دولت آبادی / آن مادیان سرخ یال

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

زیرکانه‌ترین راه برای تسلط بر هر جامعه‌ای تحقیر و محدود کردن زنان آن جامعه است. زیرا زنان اسیر هرگز قادر نخواهند بود انسان‌هایی آگاه و آزادی‌خواه پرورش دهند ...قادر نخواهند بود با عشق و آرامش مردانشان را در جدال با زندگی همراهی کنند.

سیمون دوبووار / خاطرات سیمون دوبووار

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

انسان‌ها می‌توانند تبسم کنند ... تبسم کنند و تبسم کنند ... در حالی که به بدترین شکل ممکن در حال خیانت به شما هستند!
حیوان‌ها تبسم نمی‌کنند ولی همدیگر را می‌درند. کدام منصفانه تر است؟

روبر مرل / حیوان اندیشمند

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

مردی به سرعت و چهارنعل با اسبش می تاخت. اینطور به نظر می رسید که به جای بسیار مهمی می رفت. مردی که کنار جاده ایستاده بود، فریاد زد؛ کجا می روی؟
مرد اسب سوار جواب داد، نمی دانم از اسب بپرس!
این داستان زندگی خیلی از مردم است. آن‌ها سوار بر عادت‌ها و باورهای غلطشان می‌تازند، بدون اینکه بدانند به کجا می‌روند.

دارن هاردی / مرکب

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

عمر بیکرانی را باید در پیش گیرم
که همیشه و هنوز آیینه ای از توست
هر بامداد باید آن را دیگر بار کنار هم بگذارم.
از آن زمان که رفته ای
مکان ها چه بیهوده و بی معنا شده اند
مثل سوسوی چراغ ها در روشنایی روز.
عصرها که شاه نشین خیال تو بودند،
موسیقی هایی که در ترنمشان انتظار مرا می کشیدی،
واژه های آن زمان ها،
همه در دستان من خرد و خراب خواهند شد.
در کدام گودال باید روحم را پنهان کنم
تا نبودن تو را نبینم
که همچون زل آفتاب
ثابت و بی امان بر من می تابد؟
نبودن تو مرا در میان می گیرد
همچون ریسمانی دور گردنم
همچون دریایی که در آن غرق می شوم.

خورخه لوئیس بورخس / گزینه اشعار

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

زندگی مجموعه ای از فراز و نشیب هاست. دلت می خواهد کاری بکنی اما مجبوری کار دیگری انجام دهی. از چیزی ناراحتی اما می دانی نباید باشی! چیز هایی را امر مسلم می پنداری و این در حالی است که می دانی هرگز نباید چیزی را امر مسلم فرض کنی!

میچ آلبوم / سه شنبه ها با موری

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

بعضی از آدم ها نمایشنامه اند و در چند پرده نوشته می شوند.
بعضی از آدم ها فقط جدول و سرگرمی و معمّا دارند و بعضی از آدم ها فقط معلومات عمومی هستند. بعضی از آدم ها خط خوردگی دارند و بعضی از آدم ها غلط چاپی دارند. بعضی از آدم ها زیادی غلط دارند و بعضی غلط های زیادی!
از روی بعضی از آدم ها باید مشق نوشت و از روی بعضی از آدم ها باید جریمه نوشت.
و با بعضی از آدم ها هیچ وقت تکلیف ما روشن نیست. بعضی از آدم ها را باید چند بار بخوانیم تا معنی آن ها را بفهمیم و بعضی از آدم ها را باید نخوانده دور انداخت. بعضی از آدم ها قصه هایی هستند که مخصوص نوجوانان نوشته می شوند و بعضی مخصوص بزرگسالان. بعضی از آدم هایی که مخصوص نوجوانان نوشته می شوند خیلی کودکانه و سطحی هستند!

قیصر امین پور / بی بال پریدن

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

در زندگی بعدی، کاش می شد مسیر را وارونه طی کنم. در آغاز، پیکری بیجان و مرده باشم و آنگاه راه آغاز شود.
در خانه ای از انسان های سالمند، زندگی را آغاز کنم و هرروز همه چیز، بهتر و بهتر شود. به خاطرِ بیش از حد سالم بودن، از خانه بیرونم کنند. بروم و حقوق بازنشستگی ام را جمع کنم و سپس، کار کردن را آغاز کنم.
روز اول، یک ساعتِ طلایی خواهم خرید و به مهمانی و پایکوبی خواهم رفت. سپس چهل سال پیوسته کار خواهم کرد و هرروز، جوان تر خواهم شد. آنگاه برای دبیرستان آماده ام و سپس به دبستان می روم و آنگاه کودک می شوم و بازی می کنم. هیچ مسئولیتی نخواهم داشت. آنقدر جوان و جوان تر می شوم تا به یک نوزاد تبدیل شوم. و آنگاه نه ماه، در محیطی زیبا و لوکس، چیزی شبیه استخر، غوطه ور خواهم شد ... و سپس با یک لحظه برانگیختگیِ شورانگیز، زندگی را در اوج به پایان برسانم!

وودی آلن / مرگ در می زند

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﻨﻢ اﺻﻮﻻ ﺁﺩﻡ ﺑﺎﯾﺪ کتاب‌هایی ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ﮐﻪگازﺵ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ ﻭ ﻧﯿﺸﺶ ﻣﯽﺯﻧﻨﺪ. اگرﮐﺘﺎﺑﯽ که میﺧﻮﺍﻧﯿﻢ ﻣﺜﻞ ﯾﮏ ﻣُﺸﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩ ﺑﻪ جمجمهﻣﺎﻥ ﻭ ﺑﯿﺪﺍﺭﻣﺎﻥ ﻧﮑﻨﺪ، ﭘﺲ ﭼﺮﺍ میﺧﻮﺍﻧﯿﻤﺶ؟ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺗﻮ ﺣﺎﻝ ﻣﺎﻥ ﺧﻮﺵ ﺑﺸﻮﺩ؟
ﺑﺪﻭﻥ ﮐﺘﺎﺏ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺧﻮﺵ‌ﺣﺎﻝ بود. ﺗﺎﺯﻩ ﻻﺯﻡ ﺑﺎﺷﺪ، ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ کتاب‌هایی ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﻢ ﮐﻪ ﺣﺎﻝ‌ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺵ میﮐﻨﺪ. ﻣﺎ ﺍﻣﺎ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﮐﺘﺎﺏﻫﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﯾﮏ ﻧﺎﺧﻮﺵ ﺣﺎﻟﯽ ِ ﺳﺨﺖ ﺩﺭﺩﻧﺎﮎ ﻣﺘﺎﺛﺮﻣﺎﻥ کند، ﻣﺜﻞ ﻣﺮﮒ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ﻣﺜﻞ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻨﮕﻞﻫﺎ ﭘﯿﺶﻣﯽﺭﻭﯾﻢ، ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ‌ﯼ ﺁﺩﻡﻫﺎ، ﻣﺜﻞ ﯾﮏ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ. ﮐﺘﺎﺏ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺜﻞ ﺗﺒﺮﯼ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﯾﺨﺰﺩﻩ‌ی دروﻧﻤﺎﻥ.

ﻓﺮﺍﻧﺘﺲ ﮐﺎﻓﮑﺎ / نامه به پدر

📖24 آبان روز کتاب و کتابخوانی 📖

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

یک تسلی دیگر در مواجهه با اتهامات مربوط به نا بهنجاری، دوستی است. یکی از ویژگی‌های دوست این است که آن قدر مهربان است که در مقایسه با اکثر مردم بخش بیشتری از وجود مارا بهنجار می‌داند. هنگام گفتگو با مخاطبی عادی بسیاری از نظرهای خود را به دلیل بسیار زننده بودن، جنسی بودن، مأیوسانه بودن، احمقانه بودن، هوشمندانه بودن یا احساساتی بودن بیان نمی‌کنیم ولی این نظرها را با دوستان خود در میان می‌گذاریم.
دوستی، توطئه‌ی کوچکی است علیه آنچه دیگران معقول می‌پندارند.

آلن دوباتن / تسلی بخشی‌های فلسفه

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

می دونم مُرده!
فکر می کنی نمی دونم؟
ولی بازم می تونم دوسش داشته باشم، نمی تونم؟
فقط بابت این که یکی مُرده از دوس داشتنش دَس نمی کشیم که. مخصوصا وقتی از همه ی اونایی که زنده ن هزار بارم بهتره!
 
جی دی سلینجر / ناتور دشت

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

به زودی ... به زودی ... به زودی ... به زودی. این به زودی کی خواهد بود؟ چه کلمه هراس انگیزی است این به زودی. به زودی ممکن است یک ثانیه دیگر باشد. به زودی می تواند یک سال طول بکشد. به زودی کلمه ای است هراس انگیز. این به زودی آینده را در هم می فشارد، آن را کوچک می کند و دیگر هیچ چیز مطمئنی در کار نخواهد بود. هر چه هست دودلی و تزلزل مطلق خواهد بود. به زودی هیچ نیست و به زودی چه بسا چیزهایی است! به زودی همه چیز است. به زودی مرگ است!

هاینریش بل / قطار به موقع رسید

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

اگر ما این گونه هستیم آرام و مصمم اما همواره ناتوان در برابر کودن ها به خاطر این است که ذره ای اعتماد به نفس نداریم.
خود را دوست نداریم برای خود اهمیت زیادی قائل نیستیم. ضعف ما به گردن پدرو مادرمان است که فراموش کردند به ما اعتماد به نفس بدهند و امروز ما مسخره های با کلاسی هستیم لب فرو بسته در برابر آدم های خشمگین، با غرش های خفه شده!

آنا گاوالدا / گریز دلپذیر

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

مادرم به پرستارهايی که در بيمارستان‌ های مختلف از پدرم مراقبت کرده بودند حسادت می‌کرد.
دلش می‌خواست پدرم سلامتی‌اش را فقط مديون او بداند، می‌خواست پدرم به وفاداری خستگی ناپذير او اهميت دهد. ديکتاتوری روی ديگر فداکاری است.

مارگارت اتوود / آدمکش کور

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

اوه در تمام طول زندگی‌اش حتی یک ساعت رومیزی زنگ‌دار هم نداشت. هر روز صبح یک ربع مانده به شش از خواب بیدار و بعد روزش شروع می‌شد.
قهوه‌جوش را روشن می‌کرد و آن را دقیقا مثل هر روز صبح که با همسرش قهوه می‌خورد، پر می‌کرد: یک قاشق قهوه به ازای هر فنجان و یک قاشق اضافی برای طعم بهتر؛ نه کمتر، نه بیشتر. او و همسرش از چهل سال پیش در این شهرک که تمام خانه‌هایش ردیفی و مشابه بودند، زندگی می‌کردند. این روزها دیگر کسی بلد نیست قهوه درست کند، همان‌طور که دیگر کسی نمی‌تواند با دست بنویسد. حالا همه کامپیوتر و اسپرسوساز دارند. واقعا جامعه دارد به کدام سمت می‌رود، وقتی دیگر هیچ کس بلد نیست به شکل معقولی با دست بنویسد و قهوه درست کند؟ به کدام سمت؟ این سوالی بود که اوه از خودش می‌پرسید.

فردریک بکمن / مردی به نام اوه

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

همه‌ی ما در تمام طول زندگی، همواره در حال از دست دادن هستیم ...
در این میان آن کسی برنده است که به ازای از دست داده‌هایش، چیزهای با ارزش‌تری به‌دست بیاورد.

عزیز نسین / به خاطر چی با من ازدواج کردی ؟

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

ملاقات‌هایی که تقدیر جلوی راه آدم می‌گذارد، بسیار محدودند ... عشق خودش خواهد آمد، بی‌هیاهو ...
نمی‌توان از آن فرار کرد. آرام و آهسته می‌آید و در گوشه ای از قلبت می‌نشیند، زمانی متوجه آمدنش خواهی شد که بدون آن نفس کشیدن دشوار می‌شود.

پاتریک مودیانو / تصادف شبانه

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

نمی توان کسانی را که بسیار شاد یا غمگین هستند تحت تاثیر قرار داد.
عشاق هنگام سکوت یکدیگر را بهتر درک می کنند و یک سخنرانی پرشور و مهیج در گورستان، تنها بر افراد غریبه تاثیر می گذارد، در حالی که برای بیوه و فرزندان فرد از دنیا رفته، بی معنی و بی اهمیت جلوه می کند!

آنتوان چخوف / دشمنان

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

می‌دانست که همبستگی و سازمان‌یابی انسان را نیرومند می‌کند، توانایی و استعداد هر کس را شکوفا می‌سازد و شادی و شوری را به وجود می‌آورد که در زندگی تکروانه به ندرت حس می‌شود. شادی پی بردن به این نکته که مردمان بسیاری هستند که همه خوب و درستکار و کارآمدند و می‌توان به آن‌ها اعتماد کرد.
هنگامی که آدمی تنها و تکرو زندگی می‌کند، فقط یک جنبه‌ی انسان‌های دیگر را می‌بیند، جنبه‌ای که آدمی را وا می‌دارد همواره به هوش باشد و حالتی دفاعی به خود بگیرد!

ایتالو کالوینو / بارون درخت نشین

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

انسان تنها آفریده‌ای است که توانایی چیره‌شدن بر غرایز خود را دارد، اما در عین حال می‌تواند آن‌ها را سرکوب، دگرسان و جریحه‌دار کند.
و می‌دانیم هیچ‌گاه حیوانی خطرناک‌تر از وقتی که زخمی می‌شود نیست. بنابراین غرایز سرکوب شده می‌توانند بر انسان چیره شوند و وی را به تباهی بکشانند!

کارل گوستاو یونگ / انسان و سمبول‌هایش

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

در همین لحظه که من در حال نوشتنم، در گوشه ی دیگری از جهان، انسان های زیادی گرسنه اند. اگر ژان پل سارتر بود میگفت من در برابر این گرسنگی مسئولم. البته من اعتراض می کردم: من نمیدانم آنجا چه خبر است و برای تغییر وضع اسفبار موجود، کار چندانی از دستم برنمی آید.
ولی سارتر می گفت این منم که انتخاب کرده ام بی خبر بمانم و به جای آنکه خود را درگیر این وضع اسفبار کنم، در این لحظه ی خاص فقط بنویسم. می توانستم فراخوانی بدهم و اعانه جمع کنم یا از طریق ارتباطاتی که در اصحاب رسانه دارم، توجه همگان را به وضع موجود جذب کنم، ولی انتخاب کرده ام آن را نادیده بگیرم. من در برابر آنچه می کنم و آنچه انتخاب می کنم که نادیده بگیرم، مسئولم.

اروین د. یالوم / روان درمانی اگزیستانسیال

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

دوست خوبم این یک تبلیغ نیست. در راستای ارتقا و توسعه فرهنگ کتاب و کتابخوانی این لینک را برای دوستان علاقمند به کتاب ارسال نمایید.

آدرس کانال کتاب👇👇👇 :

@dar_mian_e_ketab_ha

Читать полностью…

کتاب

انسان دارای طبیعتی است که در حین ناامیدی به چیزی امیدوار می‌شود. قانون اجتماع و قید و بندهای ساختگی به دست و پایش بند شده و آدمی را گیج و کلافه می‌کند اما در همان حال کوچکترین روزنه‌ی امید این انسان مایوس را به چیزی غیرواقعی که برای خودش هم مفهوم خارجی ندارد امیدوار و دلخوش می‌سازد.
ای انسانها بیایید این قید و بندها را پاره کنید. قانون اجتماع غیر از قید وبند چیزی نیست. این قانون را طبیعت برای ما نساخته، ما خودمان آن را به دست و پای خویش بسته ایم.

ژان پل سارتر / فاجعه بزرگ

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

وای بر کسی که در اندرون خود چشمه‌ی خوشبختی نداشته باشد.
وای بر کسی که بخواهد رضایت خاطر دیگران را فراهم سازد ...
وای بر کسی که تصور کند این زندگی و زندگی بعدی یکی نیستند ...

نیکوس کازانتزاکیس / زوربای یونانی

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

از اتفاق روزگار، تراوت کتابی درباره درخت پول نوشته بود. به جای برگ اسکناس بیست دلاری داشت. گل های درخت، سهام دولتی بود. میوه های آن الماس بود. درخت پول، انسانها را به خود جلب می کرد و این انسانها اطراف ریشه های آن همدیگر را به قتل می رسانیدند و به کود مناسبی برای درخت تبدیل می شدند.
بله، رسم روزگار چنین است ....

کورت ونه گات / سلاخ خانه شماره پنج

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

آی آدم‌ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!
یک نفردر آب دارد می‌سپارد جان.
یک نفر دارد که دست و پای دائم‌ می‌زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می‌دانید.
آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن،
آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
که گرفتستید دست ناتوانی را
تا تواناییّ بهتر را پدید آرید،
آن زمان که تنگ می‌بندید
برکمرهاتان کمربند،
در چه هنگامی بگویم من؟
یک نفر در آب دارد می‌کند بیهود جان قربان!
آی آدم‌ها که بر ساحل بساط دلگشا دارید!
نان به سفره، جامه‌تان بر تن؛
یک نفر در آب می‌خواند شما را.
موج سنگین را به دست خسته می‌کوبد
باز می‌دارد دهان با چشم از وحشت دریده
سایه‌هاتان را ز راه دور دیده
آب را بلعیده درگود کبود و هر زمان بیتابش افزون
می‌کند زین آب‌ها بیرون
گاه سر، گه پا.
آی آدم‌ها!
او ز راه دور این کهنه جهان را باز می‌پاید،
می زند فریاد و امّید کمک دارد
آی آدم‌ها که روی ساحل آرام در کار تماشایید!
موج می‌کوبد به روی ساحل خاموش
پخش می‌گردد چنان مستی به جای افتاده بس مدهوش
می رود نعره زنان، وین بانگ باز از دور می‌آید:
-"آی آدم‌ها"...
و صدای باد هر دم دلگزاتر،
در صدای باد بانگ او رهاتر
از میان آب‌های دور و نزدیک
باز در گوش این نداها:
"آی آدم‌ها"...

نیما یوشیج / مجموعه اشعار

✒ 21 آبان سالروز تولد پدر شعر نو ✒

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

برایم بنویس، چه تنت هست ... لباست گرم است؟
برایم بنویس، چطوری می خوابی ... جایت نرم است؟
برایم بنویس، چه شکلی شده ای ... هنوز مثلِ آن وقت ها هستی؟
برایم بنویس، چه کم داری ... بازوان مرا؟
برایم بنویس، حالت چطور است، خوش می گذرد؟
برایم بنویس، آن ها چه می کنند، دلیریت پابرجاست؟
برایم بنویس، چه می کنی، کارت خوب است؟
برایم بنویس، به چه فکر می کنی، به من؟
بدیهی است فقط من از تو می پرسم ...
و جواب را می شنوم که از دهان و دستت می افتد ...
اگر خسته باشی، نمی توانم باری از دوشت بردارم ...
اگر گرسنه باشی، چیزی ندارم که بخوری ...
و چنین است که انگار بیرون از این جهانم ...طوری که انگار فراموشت کرده ام.

برتولت برشت / هرگز، مگو هرگز

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

خدایان سیزیف را محکوم کرده بودند که دائما سنگی را به بالای کوه بغلتاند، تا جایی که سنگ به خاطر وزنش به پایین می افتاد. آن ها به دلایلی فکر می کردند که تنبیه وحشتناک تری از کار عبث و بی امید وجود ندارد!

آلبر کامو / افسانه سیزیف

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

کتونیم به نیمه ی عمرش رسیده بود. این بهترین دوران کتونی هاست. احساس می کردم واقعا بخشی از وجودمه. چیزی شبیه به ادامه ی پاشنه ی پام. کتونیم اون پایین مایین ها کاملا زنده بود.
وقتی کتونیم داغون می شد و ما پول نداشتیم یک جفت کتونی نو بخریم، حالم حسابی گرفته می شد. پیش خودم فکر می کردم حتما کار بدی کردم که دارم تقاص پس می دم. به خودم می گفتم: باید بچه خوبی باشم.
این مجازات خداوند بود. مقدر بود که کتونی پاره پوره بپوشم. بدیش این بد که هر وقت به پاهام نگاه می کردم، از خودم خجالت می کشیدم.
اون زمون ها بچه تر و نادان تر از اون بودم که بتونم بین یک جفت کتونی مضحک و پاره پوره که پام بود و این واقعیت پیوندی برقرار کنم که ما اون موقع با مستمندی اداره تامین اجتماعی زندگی می کردیم و جزو وظایف اداره تامین اجتماعی این نبود که کاری کنه بچه ها با اعتماد به نفس بار بیان!
هر وقت یه جفت کتونی نو برام می خریدند، یه دفعه نظرم نسبت به زندگی تغییر می کرد. اصلا آدم دیگه ای می شدم. از این که روی کره خاکی قدم بر می دارم احساس غرور می کردم. دست به دعا بر می داشتم و خدا رو شکر می کردم که یه جفت کتونی نو عایدم کرده بود.

ریچارد براتیگان / پس باد همه چیز را با خود نخواهد برد

📚@dar_mian_e_ketab_ha 📚

Читать полностью…

کتاب

دوست خوبم این یک تبلیغ نیست. در راستای ارتقا و توسعه فرهنگ کتاب و کتابخوانی این لینک را برای دوستان علاقمند به کتاب ارسال نمایید.

آدرس کانال کتاب👇👇👇 :

@dar_mian_e_ketab_ha

Читать полностью…
Subscribe to a channel