『﷽』 ˼ وضعے چنان کہ درخور حسنش نمیرود آشفتہ حال را نبود معتبر سخن ˹
مدتهاست شب است..
آنچنان شب،که هیچ خورشیدی تاریکیِ روزگار ما را روشن نمیکند.
- سالها بعد اگر بخوام نصیحتت کنم .
فقط بهت میگم :
‹ منتظر بودم یکی نجاتم بده ›
و تو میپرسی چی شد؟!
میگم هیچوقت نیومد بچه ، هیچوقت :)!
- لحظههایی در زندگی هست ك حس میکنی . .
هیچچیز جز یک تکه غم نیستی :)!
- رفتنت مرا نکشت . .
فقط اکنون قلبم هزار تکهست و نفس کشیدن برایم دشوار.
- بین خودمان بماند.
خودت ك هیچ . .
حتی زخمهای روحت را هم دوست دارم.
جسمم را ترک کردم و حالا اندوه به جای من در این دنیا زندگی میکند.
Читать полностью…تو آسمونت رو از دست دادی
من فقط یک اَبرِ سرگردون رو.
شاید بعد این همه گریه خداوند به فرشتگان بگوید روح بندهام را بگیر که دیگر توان جنگیدن ندارد.
Читать полностью…- میگفت سراغ من نیایید . .
من در همهی انسانها به دنبال او میگردم :)!
- من آدم غمگینی نیستم . .
ولی تو تا ابد غمگینترین تیکهیِ وجود من میمونی :)!
- این زن دور انداختنی نیست . .
ولی چنان شکسته ك غیر قابلِ تعمیره.
- و در انتهای شب . .
ما چیزی نیستیم جز تودههای انباشته از خاطرات هرز رفته.
و آرزوهای از دست رفته.
- نه ریشهی ماندن داریم ، نه پای رفتن،
ایستادهایم بلاتکلیف ، خسته ، غمانگیز.
- میل داشتم آسوده غمگین باشم . .
اما همین را هم نگذاشتند.