dejnepesht4000 | Unsorted

Telegram-канал dejnepesht4000 - دژنپشت

2128

دژنپشت، کتاب‌خانه کهن سرزمین پارس به روزگار پارت‌ها دهلیز نوشته‌های تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی نشانی در اینستاگرام: mahmudfazelibirjandi

Subscribe to a channel

دژنپشت

آتشگاه ری
یا تپه میل.
بنگرید به نوشتار زیر.

/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

درنگی بر چندوچون برپا شدن جنگ‌ها در دنیای ایرانی



۱۷ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


وارسی کوتاه چند نبرد در روزگار افسانه و تاریخ ما نشان می‌دهد که نبردها در دنیای ایرانی زمانی درگرفته که خردمندان کنار زده شده‌اند، و سررشته اوضاع به دست آنانی آمده که سود خود و دسته خود را می‌بینند و نیکخواهی ملی ندارند.

چند نمونه‌:
۱. در نبرد سهراب با رستم، زند رزم، مردی خردمند که همراه سهراب آمده بود تا پدرش را به او بشناساند، کشته شد. دست و بال دو مامور مخفی افراسیاب بازتر شد که آمده بودند تا نگذارند پسر، پدرش را بشناسد. نبرد درگرفت.

۲. در نبرد اسفندیار با رستم، رای رستم جهاندیده خردمند و هم رای پشوتن، برادر خردمند اسفندیار، و خواهشگری مکرر او به پرهیز از جنگ، بر دل اسفندیار کار نکرد و نبرد درگرفت.

۳. در تاریخ، به نبردهایی می‌رسیم که گفته می‌شود فرمانروایی ساسانیان را به فرجام رساند. کتاب‌ها در باره فرجام ساسانیان نوشته‌اند و هم بسی سخن‌ها در باره آن رفته.
اگر فرمانروایی ساسانیان در نبردهایی به فرجام آمده باشد و این گزارش را راست بپنداریم، چنان نوشته‌اند که رستم فرخزاد، فرمانده نبرد واپسین، به دیدن آرایش دشمن و اندازه سپاه خود، به دربار تیسپون گزارش داد که نبرد را روا نمی‌شمارد. اما دست‌هایی در دربار در کار آمد و شاهنشاه ساسانی را واداشتند تا دستور نبرد به فرمانده داد.


اینک جا دارد پرسشی در میان گذاشته شود:
چرا هر بار که مقامات می‌خواهند بر سر آینده مردم و میهن رای زنند، کس پروای سخن و رای خردمندان دلسوزان نکرده و سخن آنان را نشنیده است؟
دانیم که جنگ‌ها کمتر به رای و آهنگ درست درگرفته و بیشتر آنچه دیده شده چیرگی شور و غوغا بر خرد بوده.
شاید، و سزاوار است که این درس آویزه گوش شود. درسی که از عصر افسانه تا روزگار تاریخی پیوسته بازگو شده و به چشم‌ها و گوش‌هایی که باید نیامده است.

استادی برایم نوشته بودند: از فره اردشیر بابکان درخواسته‌ام با ایزدان و امشاسپندان رای زند تا ایران را از گزندها نگه بدارند.


اگر به این زمان باز هم خرد ایرانی چیره نیاید ما اهالی امروز، درس آیندگان خواهیم شد!


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

کتاب و کتاب‌خوانی

۱۳ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


این روزها دو کتاب به دستم رسید که تازه نیست، اما شگفتی آورد:
«مرشد و مارگریتا» نوشته میخاییل بولگاکف.
«انسان در جست­‌وجوی معنی»، نوشته ویکتور فرانکل.

هر دو را داشته­‌ام. هر دو چندین بار چاپ شده و خوانندگان فارسی آن هزاران تن شده­‌اند.
اما شگفتی آن که:
در باره مرشد و مارگریتا نوشته­‌اند: رمانی است شگفت­‌انگیز، از درخشان­‌ترین آثار ادبی روسیه که به کتاب­‌های کلاسیک پهلو می­‌زند.
در باره انسان در جست­‌وجوی معنی هم نوشته­‌اند: یکی از بزرگ­‌ترین کتاب­‌های عصر ماست.

ستایش­‌هایی از این دست که این کتاب، کتاب شگفت­‌انگیزی است یا از بزرگ­‌ترین کتاب­هاست؛ مردمی را نشان می­‌دهد که تا بدان روز به کتابی پر ارج برنخورده و به محض دیدن این کتاب سر از پا نشناخته و چنین ستایش­‌هایی از آن کرده‌اند.
 
اما چه کتابی باید بتواند من ایرانی را با زمینه­‌ای چند هزار ساله که در نوشتن آثار جهانی ادبی و فرهنگی دارم، به چنین ستایش­‌هایی وادارد؟
اصلا بزرگ­‌ترین کتاب عصر در زبان فارسی و در نزد فارسی­‌زبان­‌ها چه کتابی است؟
همین کتاب­‌ها که باختریان بزرگش شمرده­‌اند؟

کدام کتاب است که بتواند بر کفه ترازوی دانش و خرد به پای «تاریخ بیهقی» برسد، با «کلیله و دمنه» هموزن باشد، همسنگ «اشعار رودکی» باشد، با «تاریخ بلعمی»، با «بوستان» و «گلستان» سعدی یا با هر یک از صدها دیوان شعر شاعران فارسی برابری کند؟
از کتاب­‌هایی تمدن­‌ساز چون «شاهنامه» و «اوستا» و «بندهش» و ... نام نمی­‌برم تا سپس خودم را سرزنش نکنم که چنین معامله­‌نادان هستم!
 
پرسشی است که چرا برخی از ما می­‌پندارند هر آنچه را باختریان گفتند و نوشتند باید در نزد ما هم همان حُکمی را داشته باشد که برای آنان داشته؟
اگر باختریان در کشاکش با استالین و اتحاد شوروی خواسته­‌اند هر آنچه را بر ضد او نوشته شده بزرگ وانمایند، چرا من هم باید کتاب­‌های مناسبتی آنان را درخشان و بزرگ بپندارم. گیریم که باختر، در نبرد با شوروی بر او چیره آمد. من در آن میانه چرا باید فرهنگ و تمدن خویش را کنار بنهم؟

کدام اهل کتابی «مروج­‌الذهب» ابوالحسن مسعودی را زمین می­‌گذارد تا کتاب­‌های بزرگ! و درخشان و جهانی! باختریان را بخواند؟
این چه بیماریی است که بر پیکر فکری ما افتاده است؟
 
در نمایشگاه­‌های کتاب و محفل­‌های کتاب­خوانی هم دیگر کسی یادش نمی­‌آید که در زبان فارسی چه کتاب­‌هایی داریم. کسی نمی­‌داند که تا همین چندی پیش کلیله و دمنه و آثار سعدی کتاب­‌هایی بود که هر کس در آغاز سوادآموزی باید می­‌خواند و از بر می­‌کرد تا سوادش بنیاد بگیرد.

نگارنده نمی­‌خواهد ارج فرهنگ­‌ها و فکرهای دیگران را وازند. البته که باید اهل دنیا و افکار ایشان را بشناسیم، و آن از راه ترجمه آثار ایشان شدنی است. اما نه اینچنین که خود را در دامان باختر بیندازیم و هر آنچه باختریان در باره کتاب­‌های دیگر مردم دنیا گفتند هم همان باور رسمی ما بشود.

تا در باختر به یکی از اهل سرزمین کُره جایزه دهند ما هم او را بزرگ بشناسیم و در پی او برویم. مگر خود با دنیا تماس نداریم؟ چرا کسی کتاب­‌هایی از مردمان دیگر کشورها نمی­‌آورد؟

در همین سده پیش نبود که استادانی چون علامه قزوینی و پورداوود و همانندان ایشان مدت­‌ها در کتاب­خانه­‌های باختر یا هند می­‌بودند و پیوسته از کتاب­‌های آنان یا از آثاری که از ما در نزد ایشان بود عکس می­‌گرفتند و برای ما می­‌فرستادند. استاد علی‌اصغر حکمت وقتی در هند بودند چه کارهای فرهنگی کردند!
سفیران و رایزنان فرهنگی کنونی بر روی هم یک هزارم ایشان کرده‌اند؟

ما کتاب­‌های زیادی داریم که نخوانده­‌ایم، و باید بخوانیم. این شوق و ذوق به کتاب­‌های میان مایه و بلکه سبک مایه اروپایی و روسی و امریکایی و بزرگ پنداشتن آن نشان فضل نیست. از دستپاچگی است.
نشان به همین نشان که با آن همه کتاب­‌ها که از باختریان و به ویژه از تراوشات خاص مکتب­‌داران خاوری! خواندیم این شدیم که هستیم. 


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

بلوچ

۸ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی

هر از گاهی خبرهایی ناگوار از بلوچستان می‌آید. در پی آن اهریمنان میدان تاخت‌وتاز را به روی خود گشاده می‌یابند و آواهای شوم سر می‌دهند.
بلوچ از روزگاران کهن یک تن از خانواده بزرگ ایران بوده، به روز شادی و به روز نبرد.

فردوسی از بلوچ چنین گزارش داده است:
چون کیخسرو برای نبرد بزرگ با افراسیاب تورانی سپاه آراست همه مردمان و قوم­‌ها به سپاهش پیوستند. یکی از آنان قوم­‌ بلوچ­ بود، که با فرمانده خود اشکش، از تخمه قباد، آماده جنگ شدند.


سپاهی ز گردان کوچ و بلوچ
سگالیده، جنگنده مانند قوچ
کس اندر جهان پشت ایشان ندید
برهنه، یک انگشت ایشان ندید
درفشی برآورده پیکرپلنگ
همی از درفشش ببارید جنگ
نگه کرد کیخسرو از پشت پیل
زده آن سپه را رده بر دو میل
پسند آمدش سخت، و کرد آفرین
بدان بخت بیدار و فرخ زمین.

- شاهنامه. داستان جنگ بزرگ کیخسرو.
 
بلوچ به روز جنگ، با درفش پلنگ­‌پیکر در سپاه ایران آماده کارزار بوده است. سراپا جامه نبرد پوشیده، چنان که بر اندازه یک انگشت از پیکرش، بی رزم‌جامه نماند.

فردوسی فرموده است که، کس اندر جهان پشت بلوچ را ندیده است.
این عضو دلاور و پاک‌زاد خانواده ایران ما.
به بلوچ می‌بالیم.
سربلندیم ازو.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

زنده باد زندگی

 

۵ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


این سرزمین که سرای دیرینه ماست و ایران نامیده شده، به معنای سرزمین رادان و راستان و نیکان، نام از خوی و خیم پاک نیاکان ما دارد که اندرین جای می­‌بودند. این خانه نیاکانی برای ما بس بسیار گرامی است و هر پاره­‌اش را به جان دوست داریم.  
 
نیاکان ما به بهای جان، این سرزمین را بداشتند. آن کس که در آبادانی می­‌زید و هر آنچه را بخواهد در دسترس دارد، کی تواند دریابد که زیستن و تاب آوردن در کوه و کویر و سرزمین­‌های خشک چیست؟
 
ما هزاران ذرع را زیرِ زمین­‌های خشک کنده­‌ایم تا به آب برسیم، و آن را به زیستگاه­‌های خویش آورده­‌ایم تا زنده بمانیم. تا زندگی را بر پا بداریم.
آتش را کشف کرده­‌ایم که زندگانی را جان و جهانی دیگر بخشیده.
شهر ساخته­‌ایم. برای زندگانی راه و روش و آداب و رسوم بر پا داشته­‌ایم تا معنا بگیرد و دلپذیر گردد.
کارها را دسته­‌بندی کرده­‌ایم.
ابزارهایی ساخته­‌ایم. ابزار کار و ابزار جنگ؛ تا هر گاه دد و دشمن بر ما بتازد خود را از او به زنهار بداریم.
کتاب نوشته­‌ایم تا دانش را به فرزندانمان برسانیم.
سپیده­‌دم از دیدن برآمدن آفتاب به شور آمده­‌ایم. شعر سروده­‌ایم.
کتاب­خانه­‌هایی درست کرده­‌ایم و آنچه را از جهان دریافته­‌ایم اندران گرد آورده­‌ایم.
جانداران را اهلی کرده­‌ایم. موی و پشم رشته­‌ایم. نخ تابیده­‌ایم. جامه بافته و آن را بر تن کرده­‌ایم. چندین جور پای­‌افزارها دوخته­‌ایم، درخور سرما و گرما.
تا زندگی زیبا شود. و شده.
 
گیاهان و جانداران را وارسیده­‌ایم تا با بهره از آن هر درِ گزند به زندگی را بربندیم.
هر پاره از آسمان و ستارگان و اجرام فلکی را شناخته­‌ایم و بر هر یک آنان به مهر خود و به زبان خود نامی نهاده­‌ایم.
دانش­‌ها پی ریخته­‌ایم، از شناختن زمین و آب و هوا و آتش.
 
هر گاه دشمنی بر سرزمین ما تاخته درایستاده­‌ایم. خوشی و آسایش را وازده­‌ایم تا دنیایی را که به بهای جان بنیاد نهاده­‌ایم به دست دشمن نیفتد. رستم در میان ما ببالیده که سرآمد هزاران سردار و رزم­‌سازان سرزمین ما بوده. و چون زمانه او به سر رسیده راه و آیین او را گرامی داشته­‌ایم تا الگوی درایستادن باشد. درایستادن در برابر آن کس که ما را زنده و شادان نتواند دید.
راه و روشی شایسته اداره زندگانی خود پی ریخته­‌ایم که اندیشه و نظام شاهنشاهی ایرانی بوده. با آن روش شایسته هزاران سال این سرزمین را راه برده­‌ایم و بنیاد تمدن نهاده­‌ایم.
 
می­‌شد چون برخی مردم ددمنش بر همسایه بتازیم و مال و خواسته او را به خویش کنیم و چندی بی غم جهان سر کنیم. اما بر این راه نرفته­‌ایم، که دور از رادی و راستی بوده. رادی و راستی از کردار نیاکان ما پیدا شده.
 
چنین است که به زندگانی مهر می­‌ورزیم. از سنگ و درخت و آتش و آب و سگ رمه و گاو و گوسپند تا به نیزه، کارد، نی، قلم و قلم­تراش، دیگ آشپزخانه و کاسه و بشقاب، پلاس و قالی تا کامپیوتر، هواپیما، رادار و سامانه دفاعی.
همه این­ها را دوست داریم. این­ها را یا ساخته­‌ایم، یا از جایی دیگر خریده­‌ایم و به سرای خود آورده­‌ایم.
همه این­ها مال ماست. نمی­‌گذاریم لکی بر اسباب­‌هایی بیفتد که در سرای خود داریم.
هر چه داریم را دوست داریم.
نمی­‌خواهیم که کاردی یا نیزه­‌ای بشکند که از سنگ تراشیده­‌ایم. نمی­‌خواهیم بشنویم دشمنی بر ما تاخته و سامانه راداری ما را شکسته یا دیوار پایگاه نظامی ما را فروریخته.
دریغ است اسباب­‌هایی که در سرای خود داریم بشکند و خراب شود.
تکه­‌های شکسته اسباب­‌های خود را به تعمیرکاران داده­‌ایم تا از نو درست کنند.
 
چنین تا هزاران سال در سرزمینی پای داشته­‌ایم که کمتر با ما بر سر مهر بوده، اما بر جای بی­‌مهری گیتی به خود، دلبستگی به زندگی را جادار کرده­‌ایم.
 
زندگی ما دسترنج هزاران ساله نیاکان ماست. بدان ارج می­‌نهیم.
جنگ­‌ستا نبوده­‌ایم و نه­‌ایم؛ و نه مرگ­‌ستا.
کو؟ کی؟ کجا از ایران آوایی جز درود و مهر به زندگی و به آدمی برخاسته است؟
 زنده باد پایکوبی، جشن، شادی، شادخواری، دوستی، آرامش و آسایش.
زنده باد زندگی.


- بریده "طرحی از تاریخ ایران"
در دست نگارش.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

 
.

 هایده و ستار در بیرجند
 

۲۸ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
 بریده گزارشی بلند


سال ۱۳۵۵ در مهر ماه، جشن تولد شهبانو فرح دیبا به دعوت امیر اسدالله علم در بیرجند برگزار شد. خلاصه­‌ مراسم آن جشن تولد شهبانو و آنچه امیر برای برگزاری بهتر و گیراتر جشن کرده در یادداشت­‌های امیر - مجلد سال ۱۳۵۵ - ثبت است.
 
آن جشن حاشیه مهمی هم داشت که در بیرجند بی­‌سابقه بود و آن دعوت امیر اسدالله علم از هایده و ستار دو تن از آوازخوانان تراز اول آن روز ایران به بیرجند بود.  
برنامه­‌های آن دو برای خاندان شاهی در شوکت­‌آباد اجرا می­‌شد.  

خانم هایده و آقای ستار چند بار در شهر هم گشتند. به بازار هم رفتند.
به هر کجا در شهر می­‌رفتند شماری از نوجوانان، جوانان و برخی بزرگ‌ترها در پیرامونشان گرد می­‌آمدند.  
 
دو شب هم برنامه آوازخوانی هایده و ستار در مدرسه شوکتی برگزار شد. شرکت در آن را برای همگان آزاد گذاشته بودند. مدیر برنامه آقای ف. بود.
دو خواننده در زیر تاق بزرگ مدرسه می­‌خواندند و بینندگان دورتادور صحن نشسته و عده­‌ای هم ایستاده بودند. در رواق­‌های طبقه دوم هم عده­‌ای جمع شده بودند و از بالا تماشا می­‌کردند.

در محیط بیرجند که تندروها همواره می‌کوشند جو را در اختیار بگیرند واکنش­‌هایی هم به آن برنامه شد.
می­‌دانیم که امیر اسدالله علم مردی بود تجددخواه که پایبند سنت بود و با این حال بر خرافات پشت پا می­‌زد و از داوری عموم نمی‌هراسید.
 
نگارنده با شماری از آنان که خاطراتی از مجلس هایده و ستار در بیرجند داشتند گفت‌گو کرده.
با آقای ف. تماس گرفت تا خاطرات ایشان را دریابد و ثبت کند. ایشان انکار کردند و گفتند چیزی به یادشان نمانده و حتی خود هم در آن برنامه حضور نیافته­‌اند.  

دیگر آقای علی­رضا زمانی، فرماندار وقت بیرجند، بود. سخنان آقای زمانی در باره هایده و ستار در بیرجند را در کتاب "فرمانداران بیرجند" آورده­‌ام.
 
مشروح این گزارش در کتابی که از رخدادهای بیرجند در دست تهیه است آورده خواهد شد.



/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

سه تیر

۲۲ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی

 
در روزگار باستان ایران سه تیر انداخته شد که هر سه سرنوشت ایران و ایرانی را دیگر کرد.


نخستین، تیری بود که آرش انداخت و آن نامدارتر تیرهایی است که در دنیای ایرانی انداخته شده. تیر آرش مرز ایران و توران را آشکار گرداند و به جنگ میان دو کشور پایان داد.
 
دومین، تیری است که رستم بر چشم اسفندیار زد. تیری که  آن هم به داستان­‌ها راه یافته، و آن هم راه ایران و ایرانی را در آینده دیگرگون کرد.
 
سومین، تیری است که در سرآغاز دوران تاریخی ایران انداخته شد. آن تیری بود که بستور بینداخت، پسر زریر، در جنگی آیینی که  به روزگار شاهنشاهی گشتاسپ میان ایران و توران درگرفته بود.
بستور تیر را بر بیدرفش زد، و او بزرگ سپاه توران بود، و به زخم آن تیر از پای افتاد و جنگ با چیرگی ایرانیان به انجام آمد.


برداشت از :
دوازده متن باستانی.
گردانیده بیژن غیبی.
بنیاد موقوفات دکتر افشار.
چ دوم. ۱۳۹۷.



/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

علی‌نقی خان اسدی
 
بریده گزارشی بلند
 
 ۱۸ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی



بنیانگذار کمپانی لیلاندموتورز ایران
سازنده اتوبوس­‌های دوطبقه
بنیانگذار مجتمع مسکونی آ. اس. پ.
سازنده کامیون‌های انترناش 

 

پیشتر نوشته بودم که سزاوار است ماه مهر را ماه اسدی بنامیم، یا دست‌کم روز نخست مهر روز اسدی نامیده شود.

در این نوشتار سخنی چند از علی نقی خان اسدی آورده می‌شود. کوچک­‌ترین پسران اسدی.
او در بلژیک مهندسی ساختمان گرفت.
به ایران که بازآمد حمیده خانم، دختر میرزا محمدعلی فروغی، رجل بزرگ تاریخ معاصر را به زنی گرفت.

چند سال بعد با برادر بزرگش سلمان خان، و دو برادر به نام جوادی شرکتی ساختمانی را  به نام پِی­‌سا ثبت کردند.
 
نمایندگی کمپانی لیلاندموتورز انگلستان را گرفت. زمینی در کیلومتر ۱۴ جاده مخصوص کرج خرید و کارخانه لیلاند ایران را بنیاد نهاد. خط تولید کامیون لیلاند را باز کرد.
اتوبوس­‌های دو طبقه را ساخت که چند دهه در خدمت شرکت واحد اتوبوس­رانی تهران و حومه بود.
لیلاند موتورز ایران، جز آن هم نخستین خودروهای زباله­‌کش را برای شهرداری تهران ساخت.
 
علی­‌نقی خان با دوستانش پناه­‌پور و سلطانی نخستین مجتمع مسکونی بلندمرتبه را در ایران ساختند. چند برج برآوردند که به نام آ. اس. پ. معروف شد. به نام اسدی، سلطانی، پناه­‌پور.
 
نمایندگی کمپانی اینترنشنال امریکا را هم گرفت و کامیون­‌های آن کمپانی را در ایران می­‌ساخت که به نام انترناش معروف بود.­ کامیون­‌هایی درشت‌پیکر که به کوهی از آهن می­‌مانست. خدمات پس از فروش آن کمپانی را هم در ایران داشت.
 
سال ۱۳۵۷ که ایران ناآرام شد در حدود آذرماه از کشور بیرون رفت تا پس از آن که آرامش برقرار شد به کشور بازگردد. اما اوضاع روی آرامش ندید و با خروج پادشاه از کشور، همه چیز زیروزبر شد.
 
علی­‌نقی خان از خارج ایران اموالش را وقف بر آستانه رضوی کرد. کمپانی لیلاندموتورز ایران پس از مدتی بلاتکلیفی با نام شهاب خودرو به کار تولید اتوبوس ادامه داد.
 
علی­‌نقی خان اسدی زاده یکم مهر ۱۲۹۴ در بیرجند بود. ماه مهر سال ۱۳۷۸، روز هشتم ماه، ۸۴ ساله بود که در پاریس بدرود زندگانی گفت و به دل خاکی رفت که خانه خودش نبود . . . .


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

نی
 
۱۸ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


نی را ساز کهن بشر شناسند.
از گیاهی به دست آید، آبی که ساقه میان تهی دارد.
آدمی از روزگاران کهن از نی سازی بادی ساخته و همراه خود می­‌داشته. ویژه به دوره کوچ و با کوچ­‌روان.
در زبان فارسی نوشتاری جداگانه در باره نی و تاریخ نی دیده نشد. مگر نوشتارهایی کوتاه و پراکنده در فرهنگ­‌ها و دایره­‌المعارف­‌ها.
 
نی، بیش از هر کس، چوپان­‌ها را به یاد آورد و هم یادآور دلتنگی­‌هاست. گویی آوای غمینی که از این ساز برآید بر دل هر ایرانی بیش از دیگر آواها می­‌نشیند.
 
نی جز این، با نام نای رویین و نای سرغین، ساز نبردها بوده. این دسته از نی در شاهنامه آمده.
 
دسته دیگری از نی، نی هندی است، یا خیزران، که سال­‌هایی است تا از ابزارهای آراستن خانه­‌های ایرانیان شده.
نی در سرزمین­‌های پر آب چون هندوستان ابزار ساختن خانه باشد.
سعدی یکی از شاهکارهایش را در باره هندویی آفریده که فرزندش را نفظ­‌اندازی آموخت!
 
اما نی در جهان پر از هنر ایرانیان دست­‌ابزار هنری دیگر هم شده و آن خوشنویسی است.
نی با مرکب، تنها ابزار خوشنویسی و خوشنویسان است.
هر کس در کلاس خوشنویسی به سر برده آوای دلنشین لغزیدن قلم نی بر کاغذ را از یاد نخواهد برد. هم چاقوهایی که نام قلم­‌تراش دارد، و استادانی که نی را تراش می­‌دهند تا نوک قلم را آراسته و مهیای نوشتن کنند و جهان شگرف خوشنویسی را برپای بدارند.
 
به دیدن عکس­‌هایی که هم­‌میهنی از کشتزار نی و برداشت محصولش انتشار داده بود این چند کلمه را نوشتم. عکس­‌هایی که زن  و مرد ایرانی را در زمان برداشت این محصول کهن نشان می­‌دهد.
 
ایران، هنوز هم همان باغِ خرم­‌بهاری است که فردوسی فرموده بود. با هر آن چه از ناخوشی و تلخی بر سر مردمانش ببارند. ...


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
معرفی کتاب
 
۱۶ زن فرمانروا


۱۶ مهر  ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
 
از خلفای راشدین تا برسد به قاجاران، با حساب فرمانروایان اندلس و قاهره مجموعا ۸۴۹ تن در ۱۴۰۰ ساله پس از برآمدن اسلام در سرزمین‌های خلافت اسلامی فرمانروا شده­‌اند.

از این شمار تنها ۱۶ تن زن بوده­‌اند و بیشتر این ۱۶ زن فرمانروا کشته شده­‌اند.
چرا؟
این به ما روشن می­‌کند که حکومت مردانه سراسر تاریخ ما را در بر گرفته است.

این چند خط از کتاب «زنان فرمانروا» آورده شد. کتاب را خانم بحریه اوچوک نوشته، از دانشگاهیان ترکیه، و کتابش را زمانی منتشر کرد که زنی نخست‌وزیر کشورش بود: تانسو چیللر.

زنان فرمانروا کتابی است سودمند و روشنگر در مطالعات تاریخی.
 
جا دارد یادی از «خیرات حسان» شود که اعتمادالسلطنه به روزگار ناصری در سه مجلد تالیف کرده و گزارشی است از زنان نامدار دنیای اسلام، و در آغاز فرمانروایی رضاشاه به چاپ رسید.

خواستاران کتاب به این شماره پیام بدهند:         09303862237


«زنان فرمانروا»
بحریه اوچوک
ترجمه محمدتقی امامی
با مقدمه باستانی پاریزی
تهران
کورش
چاپ اول. ۱۳۷۴.


/channel/dejnepesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.

درنگی بر افتادن ضحاک
و بر تخت نشستن فریدون در گزارش شاهنامه


۱۳ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


به گزارش شاهنامه، آغاز پادشاهی فریدون، سرآغاز آسودن از رنج، و رهایی ایرانیان از ستم ضحاکی بود.

به یاد داریم که فردوسی پیش­‌تر خبر داده بود که در روزگار ستمکارگی ضحاک " آیین فرزانگان" از میان برخاسته بود:
نهان گشت آیین فرزانگان!
در آن چنان احوالی  دیوانگان به کام و ناز رسیده­ بودند.
هم خبر داده بود که در روزگار ضحاکی که زمانه چیرگی ستمکاران است، هنر خوار شد، و جادو و زشتکاری ارج پیدا کرد. تا چندان که حتی یک کلمه سخن نیک و نیکی جز در نهان گفته نمی‌شد.

از گزارش فردوسی برمی‌آید که چون دست فرزانگان از کارها کوتاه شد و آنان از میانه رانده شدند ستمکارگی بر کشور حکمفرما گردید.
حاصل رانده‌شدن فرزانگان، گسترش راه و روش دیوانگان بود.
چنان احوالی، زشتکاری و ستم را در پی آورد. دستاورد آن اوضاع چیزی نشد مگر ناخرسندی همگان و سپس خیزش بر فرمانروای بیدادگر.

در باره خیزش هم خبر می‌دهد که خیزش، به سرکردگی کاوه دادخواه بود. او یکی بود از پیشه‌وران بازار. جالب توجه است که بازار آغازگاه خیزش بر ستمگر بود و یک پیشه­‌ور درفش خیزش را در دست داشت. در نظر بداریم که عامه هیجان‌زدگان، گرسنگان و تهیدستان در آن شورش جایی نداشتند و کاری نکردند.

با این همه، کاوه خود داوخواه پادشاهی نبود و زمام حکمرانی را به دست فریدون سپرد. فریدون از تخمه شاه تهمورث بود و فر کیان داشت.

دانسته می‌شود که خیزشی برآمده از خشم فروخورده همگانی، به خودی خود، به جایی جز کامیابی فرصت‌طلبان نخواهد انجامید.
وجود رهبری فرهمند چون فریدون نباید از نظر دور بماند تا دست سودجویان به امر بس مهمی چون سیاست حکومت نرسد.

فردوسی بهتر ستایش ممکن را از فریدون کرده و او را چونان بارانی ستوده که بر جهان ببارد، یا دانشی که روان آدمی را ببالاند.

اینک فردوسی خبر می­‌دهد که روزگار فریدونی روزگار ««شادکامی فرزانگان» است.
«شادکامی فرزانگان» را سپس حافظ هم به زمان خود و به زبان خودش سرود و ستود:
شد آن، که اهل نظر بر کناره می‌رفتند!

از این گزارش توان این را هم دریافت که ستم و بیداد آن چیزی بوده که در هر روزگار بیش از گرسنگی و ناداری بر آدمی گران آمده است.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
.
فرمانروایی ایرانی، فکر ایرانی، متفکر ایرانی


۸ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی

کتاب‌های بسیاری در باره زندگی و احوال و افکار بزرگان دنیا در ایران انتشار یافته. از زندگی‌نامه و آرا و افکار فیلسوفان یونان و چین باستان تا متفکران سده‌های کنونی اروپا و روسیه.

این که ایرانی این اندازه تشنه دانستن تحولات دنیا باشد و بزرگان دنیا و فکر متفکران دنیا را بشناسد در خور ستایش است.
اما بدی کار آنجاست که همین ایرانی از زندگی و آرا و افکار بزرگان خودش چیزی نمی‌داند.

شاید درست است که می‌گویند فلسفه در سرزمین‌های باختری روییده و در دنیای ایرانی چیزی از آن نتوان یافت. اما ایرانی اگر فلسفه نداشته، راه و آیین خودش را در فکرکردن داشته است.

سنت قدیم و پرمایه نگارش کتاب‌هایی چون تاریخ‌الحکما و اندرزنامه و نصیحت‌الملوک و سیاست‌نامه گواه این سخن است.
در هر یک از موضوع‌های بالا چندین کتاب قدیم داریم.

بدی آنجاست که ما را دور از داشته‌های خودمان بار آورده‌اند. از دبستان تا دانشگاه هر چه آموخته‌ایم در باره باخترزمین بود و باخترزمینیان، اندکی از چین  و روسیه و قسمتی هم از اسلام.
کسی یک بار به ما نگفت که ممکن است در سرزمین کهنسال خودمان با پیشینه دور و درازی که در اداره نیمی از دنیا داشته، دست کم یک تن پیدا شده که دارای فکر بوده و با فراز و فرود دنیا آشنایی داشته است؟ ... .

بدی آنجاست که مثلا ایرانی که تشنه شناختن موسولینی و هیتلر و استالین و دوگل، تا به خانم اوباماست، زمانی به دست نمی‌آورد تا از زندگانی پادشاهان باستانی یا از متفکران خودش چیزهایی بیاموزد که به درد امروزش بخورد. شنیدیم که زن یکی از بزرگان در همین دوره گفت که سر آن دارد تا کتابی به پیروی از کتاب زن اوباما بنویسد!

اما مثلا از زندگانی سیاسی فریدون یا کیخسرو یا گشتاسپ شاه هیچ سخنی در محافل واقعی یا مجازی به میان نمی‌آید.
در دوره این سه شاهنشاه باستانی دیگرگونگی‌های بنیادین در آیین فرمانروایی ایرانی و در فکر و اجتماع ایرانی رخ داده. بسی بیش از آن که صرفا افسانه‌اش بپنداریم. از آن افسانه‌ها که پدربزرگ‌های قدیم در پشت کرسی و زیر نور لامپا برای نوه‌ها بازمی‌گفتند.

بازخواندن زندگانی، فکر سیاسی و روش فرمانروایی پادشاهان کهن ایران، بسی بیش از سرگذشت و آیین حکومتگران کشورهای دنیا برای ایرانی آموزنده است و راهگشا.

این کار، این نیاز ملی را چه کسی برخواهد آورد؟ کِی جویای احوال گذشتگان متفکر خود خواهیم شد؟


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
کشتزارهای زرشک.
اَفین.
زیرکوه.
خراسان جنوبی.


تا ماه مهر به انجام برسد، زرشک رسیده و آماده برداشت می‌شود.


۵ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی

/channel/dejnepesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
.

تونل‌های زیرزمینی در شهر غزه
و نگاهی به نقب‌ها و نقب‌‌زنان در تاریخ ایران
 

۴ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


چندی است که سخنانی از نقب­‌ها یا تونل‌ها به میان آمده که در زیرزمین در شهر غزه کنده­‌اند. یادم آمد تا از شیوه­‌ای گزارش دهم که در تاریخ سده­‌های میانه ایران ثبت شده و آن همین کندن دالان و نقب در زیرزمین بوده است.

نمونه­‌های روشن از این کار را شرف­‌الدین علی یزدی در «ظفرنامه تیموری» نوشته است. اینجا کاری به منش تیمور و روش حکمرانی او ندارم. هم به نگاه تاریخی آقای یزدی کاری ندارم. به سر گزارش­‌هایش می­‌روم از نقب­‌زدن در زیر زمین و در دل کوه. کاری که در غزه شد تا نهانگاه باشد، به زمان تیمور می‌شد تا قلعه­‌های استوار را ویران کنند و بر آن دست یابند.

یزدی نوشته است که چون تیمور آهنگ گرفتن قلعه­‌ای می­‌کرد نقب­‌زن­‌ها دست به کار می­‌شدند و زمین را از چندین سو می­‌بریدند. نام نقب­‌زن­‌ها را آورده که فلان و فلان و فلان آغاز بریدن نخستین نقب کردند. چند تن دیگر نقب دوم را بریدند. دسته­‌ای دیگر نقب سوم را. و بر همین ترتیب، تا چنان که زمین در زیر قلعه چون غربالی مشبک می­‌شد.

روش کار چنان بود که هر چه زمین را می­‌بریدند در فاصله­‌هایی تیرک چوبی می­‌گذاشتند تا نقب را استوار بدارد.

همزمان پیغام­بران در آمدوشد بودند تا مگر باشندگان قلعه از راه گفت‌وگو دست از نبرد بکشند. اگر بهره­‌ای به دست نمی­‌آمد زمان آن می­‌رسید که تیمور و سپاهیانش از دسترنج نقب­‌زن­‌ها بهره برگیرند.

پس، اندرون نقب­‌ها را پر از هیزم می­‌کردند. نفط بر آن می­‌ریختند و آتش در آن می­‌زدند.
دیری برنمی­‌آمد که تیرک­‌هایی که نقب را نگه می­‌داشت می­‌سوخت و فرومی­‌ریخت و بنیاد مهیب و استوار قلعه­‌ای بزرگ با همه باشندگانش، از آدمی و مال و رمه و داشته­‌های دیگر، همه بر روی هم آوار می­‌شد.

شرف­‌الدین علی یزدی حتی گزارش داده که گاه در زمان بریدن نقب در کوه­‌ها به سنگ­‌های خارا می­‌رسیدند. اما نقب­‌زن­‌ها یک بار «به نیروی دولت قاهره مقدار سی و پنج گز سنگ را هم سوراخ کردند».

تاریخ نویس ما در این گزارش دو عنصر «دانش فنی و کاربلدی نقب­‌زنان» را در کنار «باور ایشان به نیروی دولت تیموری» در کار دیده تا سنگ خارا  بریده شده و قلعه­‌ای استوار فرو ریخته شده است.
 
خبرهای بریدن نقب­‌های زیرزمینی در سده­‌های میانه تاریخ ایران فراوان است.
تا پیش از آن ایرانی در شهرها می­‌بود. شاهنشاهان ایران از زمان کیومرث، نخستین انسان، تا به پایان ساسانیان همه به شهرسازی ستوده شده­‌اند.
چون زندگی شهری ایرانیان برافتاد و ایرانی ناگزیر به زندگی در قلعه‌ها تن داد، دانش بریدن نقب هم رونق گرفت و بگسترد.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

طبس


دوم مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


 بامداد روز نخست ماه مهر پیش از آن که جای و جاه مهرماه را در دل خود پیدا کنیم خبر ناگواری میهن را درنوردید: در معدنی در طبس ده­‌ها هم­‌میهن جان باخته­‌اند. تا نیمروز و شب برسد شمار کشتگان بیشتر شد.
 
طبس شهری است که نشان درد و زخمی بزرگ و بسیار دردناک را بر پیکر خود دارد. روز ۲۵ شهریور سال ۱۳۵۷ زمین طبس و سراسر سرزمین جنوبی خراسان سخت بلرزید و چند هزار تن کشته شدند.
امروز که خبر جان سپردن کارگران معدن طبس رسید چند روزی از چهل و ششمین سالگرد آن تلفات بزرگ برآمده بود. هنوز آن تلخکامی فراموش نشده.
 
به آن سال، زمان و زمانه چنان بود که چند روزی پس از زمین لرزه طبس گروهی که مدعی شده بود از روحانیان طبس است نامه­‌ای سرگشاده به آیت­‌الله خمینی نوشتند، و در آن نالیدند که زمین لرزه کار حکومت شاه است که زباله­‌های اتمی شوروی را در کویر طبس دفن کرده و اکنون رخدادی چنان ناگوار بر مردم فرود آمده.
 
امروز اگر هم کسی بی‌گمان باشد که فروریختن معدن، دستاورد ریاست کسان ناسزاوار بر معدن، و بر سلسله مراتب بالاتر از آن است، باز هم نشود سخنی از جنس گلایه گفت.
 
روز نخست ماه مهر باید روز شادمانی می­‌بود.
باز هم غمی نو به مبارکبادمان آمد.
"ما را به سخت‌جانی خود این گمان نبود"!


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
.
نگران آب و خاک میهن


۱۹ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


روزی که اسفندیار به آهنگ جنگ با رستم به زابلستان شد، رستم با پدرش زال رای زد تا از چه راهی از جنگ با شاهزاده جوان بپرهیزد.
سخن­­‌ها اندر میانه برفت.
یکی از سخنان نغز زال، آن بود که به پسر سفارش کرد تا به هر راهی که شده در جنگ را بربندد. چرا؟
چون اگر جنگ درگیرد، دست‌کم یکی از فرجام­‌های آن چنین خواهد بود که رستم بر دست اسفندیار کشته شود!
فرجام دیگر آن که رستم اسفندیار را بکشد.
اما نگرانی زال چیزی دیگر است. جنگ‌ را و پس از جنگ را می‌بیند. خوب آگاه است که رستم نیرومند است و جهان‌پهلوان. زرادخانه او سرشار جنگ‌ابزار است و گنج‌ها پر از دارایی.
اما سفارش به پرهیز از جنگ می‌کند.
می‌داند که اگر جنگ درگیرد آب و خاک سرزمینش بر باد خواهد رفت. و آن بزرگ‌ترِ دردها خواهد بود.
به رستم می‌گوید:

«به دست جوانی چو اسفندیار
اگر تو شوی کشته در کارزار
نماند به زابلستان آب و خاک
بلندی برین بوم گردد مغاک


زال، غم آب و خاک سرزمینش را هم دارد.
غم جان ساکنان سرزمینش را.
بر اوست که تا بتواند راه جنگ را بربندد.
مردم برای زندگی به دنیا آمده‌اند.
نیامده‌اند تا کشته شوند.



/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
ایران و انتخابات امریکا


۱۵ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


انتخابات امریکا به ما ربط دارد.
رخدادهای عصر افسانه در سرزمین توران هم به ما ربط داشت، و دارد.

در بقالی سر کوچه سخنی در ریشخند این امر بزرگ در زندگانی امروز دنیا شنیده نمی‌شود. اما شگفتا که یکی آقای صاحب‌منصب بر زبان رانده که انتخابات امریکا به ما ربط ندارد!

انتخابات امریکا جز آن که رخداد خبری بزرگی است، به ما ایرانیان هم ربط دارد. ربطش هم اندازه دارد.
دریافتن آن اندازه بس مهم است.
آن اندازه، خلاصه است و موجز:
ارج و ربط هر رخداد، هر جای و هر کس به اندازه پیوندش با ایران و منافع ایران است.
ایران و منافع ایران، سنجه داوری است.
اگر ارج و جاه ایران در کار باشد!


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

"فرمانروایی" در اندیشه و عمل ایرانی


۱۰ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
 


ایران از روزگاران کهن، سرزمین فرمانروایی بوده است.
در شاهنامه، و هم در شماری از دیگر کتاب‌های کهن ایرانی، نخستین انسان کیومرث است و همو نخستین کدخدای جهان است. یعنی که سیاست و حکومت در ایران از نخستین انسان و از آغاز آفرینش سرچشمه گرفته. سرچشمه‌ای که چندین هزار سال با بهره از پشتوانه نظری گرانبار ایرانیان جاری مانده و چونان آبی روشن بدویده است.+

سزاوار است گفته شود که فرمانروایی، در اوستا به چندین ریخت آمده، و آن همه نشان گوناگونی مفهوم و امر فرمانروایی در اندیشه ایرانی است.
این ریخت­‌ها می­‌گوید که ایران از دیرباز سرزمین فرمانروایی بوده، ایرانی به روزگاران کار فرمانروایی، کشورداری و جهانداری کرده و اندر پیرامون این کار سترگ بسیار اندیشیده است.
این واژگان چنین است:

فرمانده
فرمانده کار نیک
فرماندهی از بالا
فرماندهی کردن
فرمان دینی
فرمان راندن
فرمانروا
فرمانروایی
فرمانروایی بد
فرمانروایی بلند
فرمانروایی دلخواه
فرمانروایی کردن
فرمانروایی کردن خودکامه
فرمانروایی کشور
فرمانروایی نیرومند
فرمانروای خوب
فرمانروای ستمگر
فرمانروای شهر
فرمانروای کشور
فرمانروای نیرومند
فرمان سخت دادن
فرمان فرستادن
فرمان یکنواخت
فرمایشی
فرمودن

این واژگان که در فارسی کنونی چندپاره دارد در زبان اوستا هر کدام یک واژه است. گواهان دیرینگی سیاست و حکومت در ایران.

ما چنانکه این گروهه واژگان حکومتی را داریم، باید دسته‌ای از مردم خود می‌داشتیم که پشت در پشت در کار فرمانروایی باشند و سررشته کار فرمانروایی ایران را همواره در دستان شایسته خود بدارند.
این واژگان را توان بازمانده روزگار آن‌چنان دسته ای شمرد که مدت‌هاست چون بسی از دیگر داشته‌های ما از میان برده شده.

بشود که چنان دسته‌ای از نو بر زمین آبادان اندیشه ایرانی بروید و این ایران بس گرامی چون گذشته سربلند و دارا و شکوهمند گردد.


فر ایران را می­‌ستاییم.


+ پی‌نوشت: فردوسی فرمود:
که این آب روشن بخواهد دوید!

 
/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

به یاد شاهانگی کوروش بزرگ

۷ آبان ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


روز هفتم آبان سالگرد آزادی یهودیان بابل به فرمان کوروش، شاهنشاه هخامنشی، است.
نبوکدنصر فرمانروای بابل مردم یهود را بندی کرده و به بابل آورده بود. کوروش پس از گشودن بابل همه بندیان یهود را آزاد کرد. آوندهای زرین و سیمین یهودیان را که نبوکدنصر از نیایشگاه­های یهودیان برداشته بود به آنان بازپس داد. پول و ابزار سفر به یهودیان داد تا به اورشلیم برگردند.
با مردمی که پیروان دین­‌های دیگر بودند هم بر آیین خودشان رفتار کرد و آنان را آزاد گذاشت و یاری داد تا نیایشگاه­های خود را از نو بسازند.
نام کوروش در تورات در شمار پیامبران نجات بخش بشر آمده است.

«ایرانویج». دکتر بهرام فره­‌وشی.
برگرفته از ص ۴۵ تا ۶۳.
 

روز بزرگداشت کوروش شاید که روز بازخواندن تاریخ او شود تا راه و آیین کوروشی در دل‌ها زنده گردد. نه آن که زمان تجدید مرزبندی­‌ها  و کینه‌ورزی­‌ها باشد، به وارون اندیشه و منش او.

زمانی است تا راه و آیین کهن شاهنشاهی ایرانی را با اجزای اندیشه و فرهنگ غنی و آزموده آن از نو بشناسیم. راه و آیینی که چند هزار سال سرزمین‌های پهناور ایرانی را سربلند راه برد.
این بهتر داروی درماندگی‌ها و سرگشتگی­‌هاست، در دنیایی که به نام جهان‌وطنی و جهانی‌شدن می­‌کوشند تا بنیادهای فرهنگ­‌های کهن ملی را بپاشند.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

دربندسر

دیداری از این آبادی کوچک کوهستانی شمال تهران.
فراز دل کوه‌های البرز.
دمی نفس کشیدن دور از هوای آلوده تهران

دوست عزیزم که با هم به گردش در این آبادی رفتیم گفت حسین مکی زمانی در همین آبادی می‌بوده.
به این سال‌ها هم تاریخنگاری بس گرامی اینجا را نشیم خود کرده دارند.
مردی بر خلاف آن هم‌میهن، دور از غوغا و دلسوز ایران.


#محمود_فاضلی_بیرجندی
۴ آبان ۱۴۰۳



/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

ستایش مذاکره با دشمن
برگی از تاریخ باستان


۲۲ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


در تاریخ آمده است که بیشتر ممالک زمین به روزگار اسکندر، از او آسیب‌ها دیدند، گران.
مگر چین. و آن نبود مگر از رای روشن پادشاه چینیان. او با مذاکره‌ای که با اسکندر کرد چین و مردمش را از گزند او رهاند.
این حکایت را اندرین جا نقل می‌کنم:

اسکندر پاسی از شب گذشته به چین رسید. دمی که برآمد دربان بدو گفت:
فرستاده پادشاه چین بر در است و بار می‌خواهد.
او را به درون آوردند.
بایستاد و گفت: چیزی که برای گفتن آن آمده‌ام برنمی‌تابد که دیگری نیز بشنود.
اسکندر حاضران را مرخص کرد و شمشیر آخته برگرفت و گفت: بگو هر چه می‌خواهی.

گفت: من پادشاه چینم، نه فرستاده او.
اسکندر گفت: چه شد که از جان باک نداشتی و به نزد من آمدی؟
گفت: چون ما را از پیش، دشمنی نبوده، و از کشتن من در اینجا بهره‌ای نخواهی برد.

اسکندر دانست که مردی بخرد است. پس گفت:
باج سه سال چین را می‌خواهم تا بروم.
گفت: بپذیرم. اما مردم من، مرا بکشند که چنین ثروتی به تو داده‌ام.
اسکندر گفت: اگر باج دو ساله بستانم چه شود؟
گفت: بهتر باشد و گشایش بیشتر.
اسکندر گفت: اگر به یک سوم درآمد سالانه تو بسنده کنم چه؟
بپذیرفت. و سپاس گزارد، و برفت.

بامداد که شد سپاهی گران از چینیان گرداگرد اسکندر را بگرفته بود. چنان که او و سپاهش از نابودی بترسیدند. اسکندر، شاه چین را بخواست و گفت: نیرنگ زدی؟
شاه چین گفت: نه. این سپاه را آوردم تا بدانی که اگر با تو بر صلح نهادم از ناتوانی من نبود.

اسکندر را خوش آمد و گفت: چون تو مردی هرگز خوار نشود و باج نپردازد. از گرفتن باج درگذشتم و می روم.
شاه چین گفت: زیان نخواهی دید.
اسکندر از چین بازگشت.
شاه چین دو برابر آنچه با او پیمان بسته بود برایش فرستاد.


تجارب الامم. مجلد یکم.
ابن مسکویه. ترجمه دکتر ابوالقاسم امامی.
نقل با اندکی تلخیص و تصرف از ص ۹۵ تا ۹۷.


چین تنها سرزمینی بود که از هجوم اسکندر ویران نشد. زیرا فرمانروای چین تا دیر نشده با آن جهانگشای مغربی وارد مذاکره شد.
این کمترین فایده مذاکره است با دشمن.

ایران ما هم جایگاه و ارجی بیش از آن دارد که هر ناکسانی آهنگ دست‌درازی به این سرزمین بکنند. 
می‌ستاییم آن کس را که با تدبیر نیکو شر جنگ را از سر میهن بگرداند. آن کس که دمی آرامش به این ملت برساند.
تاریخ هم از خردمند صلح‌جو یاد نیک خواهد کرد. چنان که یاد شاه قدیم چین به بزرگی و ستودگی بمانده.



/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
ده نمونه از تبلیغات کالاهای ایرانی.
به دوره پیش از سال ۱۳۵۷.


۲۰ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی



دو نکته در این پوسترها:
۱ - گوناگونی کالاها
از خوراکی، نوشیدنی، بهداشتی تا لوازم خانگی.

۲ - روش تبلیغ
دوری از سنت قدیم و عناصر آن.



عکس‌ها از بلومبرگ فارسی.
/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
علی‌نقی خان اسدی

/channel/dejnepesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
/channel/dejnepesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.

سخنی به فرخی جشن مهرگان


۱۶ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


به ستایش ما گوش فرا ده ای مهر،
ستایش ما را بپذیر ای مهر،
خواسته ما را برآور ای مهر.    
ـ مهر یشت.

 
روز شانزدهم ماه مهر به نام جشن مهرگان بزرگ نامیده شده.

جشن مهرگان، دوم جشن بزرگ ایرانیان پس از نوروز، و جشنی چندان بزرگ بود که استیلای عرب بر ایران هم آن را از میان نبرد. اما این بنیاد مینویی فرهنگ ایران از زمان چیرگی مغولان رفته رفته کمرنگ شد.
 

واژه مهر
مهر در اوستا و در کتیبه­‌های هخامنشی Mithra و در سنسکریت Mitra آمده. از این واژه معناهای گوناگون برمی­‌آید. مهر، نام هفتمین ماه در گاهشماری خورشیدی است. عهد و پیمان و محبت از معناهای مهر است. خورشید را در پارسی مهر گویند. برخی نام­‌ها با پیوند مهر است، چون مهرداد، مهران، مهری و ....

در تورات، نام خزانه­‌دار کوروش میترادات آمده.
مهر در آیین زرتشتی یکی از فریشتگان است و بدین روی نام مهر را بر آتشکده­‌ها گذاشته­‌اند، چون آذربرزین مهر.
مهر در پزشکی با نام میتری‌داتیسم آمده و آن به استعمال پاره­‌ای زهر گفته شود، چندان که پیوسته بر اندازه استعمال افزوده گردد. مهرداد بزرگ، شاهنشاه ایران، در گیرودار پیکار با روم پیوسته اندکی زهر می­‌خورد تا بدنش به آن خوگیر شود و زهر دشمن بر او کار نکند.

 


برخی آیین‌های جشن مهرگان
برخی از آیین­‌های جشن مهرگان چنین بوده:
- شاهنشاهان هخامنشی در این جشن رخت فاخر ارغوانی بر تن می­‌کردند و با هم­‌میهنان می­‌رقصیدند.


- ساتراپ ارمنستان بیست هزار کره اسپ به دربار شاهنشاه ایران می­‌فرستاد.

-اردشیر پاپکان و خسرو انوشه روان به همه رخت نو می­‌بخشیدند.

- موبدان موبد ایران خونچه­‌ای به پیشگاه شاهنشاه می­‌آورد که در آن لیمو و شکر و نیلوفر و به و سیب و انگور سفید و مورد چیده بود.

در اوستا
در اوستا مهر یشت به نام مهر است. این یشت در ۳۵ فرگرد و ۱۴۶ پاره است. مهر یشت یادآور روزگار آریاییان و نمایانگر اصلاحات زرتشت پیامبر است.
مهر پشت دو سخن بزرگ دارد: راستی و دلیری.

از آثار همین یشت در ایران باستان راست‌گویی و پهلوانی ریشه گرفت و بگسترد و از خوی ایرانیان شد.

در روم
چون شاهنشاهان ایران نگاهی ویژه به مهر داشتند و سپاهیان ایرانی پیروزی خود را از مهر می­‌دانستند ستایش مهر با ایرانیان به هر کجای پراکنده شد. در جنگ­‌ها به سربازان رومی سرایت کرد. در یونان که خدای خورشید (هلیوس) پرستیده می­‌شد آیین مهر ایرانی با آن درپیوست  و به کشورهای اروپایی رفت.

معبد مهر
معبد مهر را مهرائوم نامیدند و آن سردابی یا غاری در زیرزمین بود.

سخنی چند از مهر یشت
می­‌ستاییم مهرِ دارنده دشت­‌های فراخ را که به سرزمین­‌های آریایی خان و مان با آرامش و خوشی ببخشد.

اگر بزرگ خانواده، بزرگ ده، رییس ناحیه، یا شهریار مملکت دروغ گوید آنگاه مهر خشمناک شود و بزرگ خانواده، بزرگ ده، رییس ناحیه و شهریار مملکت را تباه سازد.


باد که مهر و راستی و دلیری در سرزمین‌های ایران بپراکند و پایدارتر شود.
جشن مهرگان فرخ باد. فرخ‌تر باد
.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
آغاز جشن مهرگان

۱۰ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی

شاید کسانی بپندارند که با این همه خبرهای این روزگار، چه جای سخن از جشن؟ اما اگر به فرمان خِرد ایرانی رفتار کنیم چیزی بهتر از نوشتن از جشن و شادی نیست. به سخن حافظ، دست در دست ساقی دهیم و بنیاد غم را براندازیم.

نیاکان ما بنیاد زندگی را بر کار گذاشته بودند. با کار و کوشش به فرمانروایی بر دنیا دست یافته بودند و تمدنی را برپا کرده بودند که هنوز آن را فقط ستوده‌ایم. چندان که شاید نشناخته‌ایم.

پیش‌تر در "دژنپشت" گفته شده که ایرانیان چیزی به نام تعطیل نداشتند و این واژه از فکر و زبان فارسی نیست.
(در این نشانی:
(/channel/dejnepesht4000/770

نیاکان ما چنان می‌گذراندند که پس از هر چند گاه کار و کوشش، برمی‌آسودند و زمانی را به شادی می‌گذراندند تا در کارها نیرومندتر گردند.

یکی از جشن‌های بزرگ ایرانیان مهرگان بود. مهرگان جشن برآسودن از کارها پس از انجام تابستان بود.
مهرگان چندان بزرگ بود که هر چند هم پس از ساسانیان با فرهنگ و آیین‌های ایرانی ستیزه شد، از میان نرفت.

جشن بزرگ مهرگان از دهم مهر آغاز می‌شود.
مهرگان جشن بزرگ دیگر ایرانیان پس از نوروز است.
مهرگان از دهم تا شانزدهم مهر برپاست. شانزدهمین روز مهر، مهرگان بزرگ است.

"دژنپشت" با شادباش این جشن بزرگ تمدنی، نوشتارهایی را به فراخور این روزهای فرخنده انتشار خواهد داد.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
قونیه
 
۷ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
 
هر سال از آخر شهریور ماه شهر قونیه در ترکیه محل گردهمایی دوستداران مولوی می­‌شود؛ سخنسرای نامدار پارسی­‌گوی.

قونیه شهری است کوچک و آرام در جنوب آنکارا (انگوریه) که یونانیان باستان در باره بنیاد این شهر افسانه­‌ پرداخته‌اند. چنین گویند:
 
پیکوس، پسر کرونوس بود و پدر و مادرش او را زئوس می‌خواندند. این پیکوس زئوس از زنش به نام دانائه پسری داشت و نامش را پرسئوس گذاشت. چندی که برآمد پیکوس زئوس بمرد. در آن زمان پرسئوس خود ببالیده بود، و چشم آز در امپراتوری آشور بست. پس به آهنگ آن بوم به راه افتاد.
در راه آشور به روستایی رسید نامش آماندرا. آن روستا را شهر کرد و آیکونیوم بنامید. زان روی که چون به شهر درآمد آیکون یا نگاره نخستین پیروزیش را با خود همراه داشت.

آیکونیوم شهری کهن است که امروز آن را به نام معربش، «قونیه» خوانیم.  
 



- برگرفته از "تاریخ‌نامه جان مالالاس". کتاب پنجم.
گردانیده پارسی به قلم این نگارنده.
انتشارات سنگلج
/channel/sanglajpublication/59



 /channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

سندی از ساختمان آرامگاه فردوسی


۵ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


مهر ماه ۱۳۱۳ آیین بزرگداشت هزاره فردوسی در مشهد در کنار آرامگاه حضرتش برپا شد.
بر پایه سندی که اینجا منتشر می‌شود نقشه ساختمان آرامگاه چند سال پیش آماده شده بود.
تیمورتاش، نقشه را در تیر ماه ۱۳۰۸ به سلمان خان اسدی داده تا به دست پدرش در مشهد برساند و اسدی بزرگ مخارج ساختن آرامگاه را برآورد کند.
تیمورتاش در نامه برای اسدی آشکارا گردانده که دولت پول زیادی ندارد و از او خواسته که بدین روی، مخارج را با نهایت صرفه‌جویی برآورد کند.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

اسدی

سوم مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


روز یکم ماه مهر روز اسدی است.
در این روز به سال ۱۲۵۸ محمدولی خان اسدی در بیرجند زاده شد. هم در همین روز دو تن از پسران اسدی زاده شدند. سال ۱۲۹۱ محمدحسین اسدی، و سال ۱۲۹۴ علی نقی خان اسدی.
گزارشی از زندگانی دکتر حسین اسدی در دژنپشت آمده. علی‌نقی خان اسدی هم از کاروانسالاران نوسازی صنعتی ایران بود. از او، و کارهای بزرگش به راه سربلندی ایرانیان، هم خواهم نوشت.

محمدولی خان اسدی در پادشاهی رضاشاه به جایگاه نیابت تولیت آستانه رضوی در مشهد رفت. در همان سمت نزدیک ده سال ماند. او معمار شهر مشهد است.

تابستان سال ۱۳۱۴ شیخ محمدتقی بهلول نامی، ناگاه در مشهد پیدا شد و در مسجد گوهرشاد سخنانی راند که موضوع آن ضدیت با کلاه پهلوی بود. کشتاری بر پا شد و پس از آن محمدولی خان اسدی، نایب آستانه، مسبب بلوا شناخته شد. محاکمه و آذر ماه آن سال اعدام شد.

اسدی را به برهه پسین زندگانیش می­‌شناسند. پرده­‌ای هم بر آن برهه کشیده شده. ما که فرمانبردارانیم و ما را نرسد که بخواهیم از پشت آن پرده سر درآوریم. از آن برهه زندگانی اسدی درمی­‌گذریم.
در برهه نخست زندگانی او هم بزرگی و شگفتی فراوان است.

محمد ولی خان اسدی همراه و همپای امیر ابراهیم خان علم - امیر شوکت‌الملک دوم - در بیرجند بود. او و امیر دست در دست هم شهر نوین بیرجند را پایه گذاشتند. به دانش و پشتکار و میهن­‌دوستی آن دو بود که قصبه قدیم پوست انداخت و شهری نوین از دل آن زاده شد.

بادا که زمانی فراخ به دست آید و سخنانی از برهه نخست زندگانی اسدی در این دهلیز به میان آورده شود.



/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
ماه مهر و شاهنشاهی فریدون


یکم مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


سر ماه مهر چیزی دلکش­‌تر از برخواندن داستان شاهنشاهی فریدون نیست. او که ششمین شاهنشاه ایران از آغاز آفرینش است و پس از دو دیگرگشت در فرمانروایی ایرانی بر تخت نشسته است: انجام شاهنشاهی جمشید و درنبشته‌شدن حکمرانی ضحاک ستمکاره.

فریدون به گزارش شاهنامه روز یکم مهر ماه بر تخت شاهنشاهی نشست. نخست، آیین بد ضحاکی را برانداخت. پس به طبقات مردم رسید تا هر کس بر جای درست خویش بنشیند.

به گزارش فردوسی، نخستین کسانی که به دیدار فریدون شتافتند تا او را به شاهنشاهی شادباش دهند بزرگان سرمایه‌داران بودند. شاه نو ایشان را بنواخت. پشتیبانی از سرمایه و سرمایه­‌دار نخستین خبر شاهنامه از سیاست و حکومت فریدونی است.

دیگر آنچه از شاهنشاهی فریدون گفته شده برچیده شدن رنج و نگرانی از دل­‌های مردم است. فردوسی می­‌فرماید که پس بر ایرانیان است تا کار و کوشش کنند تا رنج از جهان ایرانی رانده شود.

فریدون پس از آرام گرفتن کار فرمانروایی به گرد جهان سفر کرده و بیداد و ویرانی را در هر کجا از میان برمی­‌دارد.
دنیایی که فریدون می­‌سازد دنیایی است دور از بد و بیداد، و سراسر آبادان و خرم که در آن هر کس به راه و آیین خود سرگرم کار و پیشه خویش است. سپاهی از پیشه­‌ور جدا شده و کسی در کاری که کارش نیست پا نمی­‌گذارد. برین سان «آشوب» از جهان برچیده می­‌شود.

فردوسی دو بار برترین ستایش را از فریدون کرده است.
یکی آنجا که می­‌فرماید با زاده­‌شدن فریدون نهاد جهان دیگر شده است.
جز او کسی از شاهنشاهان و پهلوانان نیست که جایگاهی در این اندازه در نزد فردوسی بدارد!

دیگر رایی که فردوسی در باره فریدون دارد آن است که می­‌فرماید سپهر با فریدون بر سر مهر بود.
چنین ستایشی را یک بار دیگر و در باره کیخسرو دیده­‌ایم. فردوسی در باره او هم می­‌فرماید که سپهر با شاه ایران بپیوست و بر همه ایرانیان مهر بگسترد.

به گزارش شاهنامه جز فریدون، لهراسپ هم در ماه مهر بر تخت شاهنشاهی ایران نشسته است.

نو شدن جهان ایرانی از برافتادن حکمرانی بیدادگری خونریز است. فریدون، شاه دادگری و آبادانی و آسودن ایرانیان است.
جهان ایرانی نو، آبادان و پر از داد در سایه فرمانروایی دادگستر باد.
ایدون باد.

/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…
Subscribe to a channel