dejnepesht4000 | Unsorted

Telegram-канал dejnepesht4000 - دژنپشت

2128

دژنپشت، کتاب‌خانه کهن سرزمین پارس به روزگار پارت‌ها دهلیز نوشته‌های تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی نشانی در اینستاگرام: mahmudfazelibirjandi

Subscribe to a channel

دژنپشت

.
حاج جعفر عرفانی


بریده گزارشی بلند
۲۳ مهر ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

۲۳ مهر امسال ۳۹ سال از روزی می‌گذرد که بیرجند آن مرد راستکردار، ایراندوست و تجددخواه، حاج محمد جعفر عرفانی را از کف داده است.

عرفانی سال ۱۲۹۲ در بهدان زاده شد. در مدرسه شوکتیه، و سپس در تهران درس معقول و منقول خواند. به وصیت پدرش که گفته بود: "تحصیل علم کنید ولو به فقارت، و کار دولت نکنید ولو به وزارت" روانه حوزه علمیه اصفهان شد. بعد به بیرجند بازگشت و املاکش را در بهدان اداره می‌کرد.

جامه روحانیان داشت. اما آن را نه ابزار کسب درآمد کرد، نه ابزار دشمنی با فرهنگ و تمدن ایران. وقت کار در باغش علاوه بر ذکرهای دینی، سرود "ای ایران ای مرز پر گهر" یا "مرغ سحر" را می‌خواند. پیوسته می‌گفت که ما آریایی هستیم، و نسب به کیانیان می‌بریم.

محرم راز آیت‌الله تهامی بود. تهامی از دوستی با امیر اسدالله علم به اندرون سیاست در بیرجند می‌رفت، و هم از زبان امیر از امور کشوری آگاه می‌شد و آن را با عرفانی بازمی‌گفت و جویای رایش می‌شد.

در سیاست شهر وزنه‌ای بود وزین. یکی از فرمانداران خواسته بود تا شهردارش کند. عرفانی، رد کرده و گفته بود من که شهردار شوم شان جامه روحانی به جایگاهی اداری تنزل می‌یابد. او هوای حریمی را داشت که پس از او بسیارانی، در هر جامه، آن حریم را شکستند!

در انتخابات پرالتهاب مجلس در آغاز دهه ۱۳۳۰ در بیرجند استاد محمد مشکات را نامزد کردند تا به پیکار با منظومه قدرت حاکم برود. مشکات مرد کتاب و کتاب‌خانه بود و فارغ از نیرنگ‌های مدعیان ملی‌گرایی ضدایرانی!
پس از آن تهامی از امیر اسدالله علم جدا شد. عرفانی هم در جایگاهی رویاروی امیر قرار گرفت.

در بحبوحه آن التهاب‌ها، منزل عرفانی را دزد زد. دزد شناخته نشد، و ماجرا چون دیگر بزه‌های سیاسی مشمول مرور زمان شد.

دانشسرای مقدماتی بیرجند که تاسیس شد او را به تدریس معارف و فلسفه خواندند. در برخی دبیرستان‌ها هم درس می‌داد. او صاحب آرای مدرن در تدریس بود که از مطالعه پیوسته کتاب‌های بی‌شمار روانشناسی و تعلیم و تربیت بدان رسیده بود.
او همواره در کلاس درس پشت محصلان اقلیت‌های دینی را داشت تا حق یا احترام آنان ضایع نشود. در بیرجند سنیان و بهاییان و اسماعیلیان زیاد بودند، و هستند. او پشتیبان آنان بود، و خانه‌اش پناهگاه آنان.

حاج محمدجعفر عرفانی سال ۱۳۶۳ در روز ۲۳ مهر ماه به سرطان ریه درگذشت. سال‌ها پیش همسرش را از دست داده بود و با فرزندانش می‌زیست. منش او یادآور ذکاالملک فروغی بود که پس از مرگ همسرش حاضر نشد خواهش تن را بر خانواده و فرزندانش برتر نشاند.

هنوز خاطره آن مرد بزرگوار و نجیب بیرجندی فراموش نشده که تعصب نمی‌ورزید، و مکتبی از فضیلت‌های انسانی بود. فضیلت‌هایی که امروز جز داعیه‌های دروغین از آن باقی نمانده است.

شاید تهیدستان، بیشتر یادش بکنند که مخصوصا زمستان‌ها نگران تامین گرمای کلبه‌هایشان بود. پس از او زمستان‌ها در شهرمان سردتر شد، و بلندتر.
یادش گرم و زنده باد.

/channel/dejnepesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
دریغاگویی بر استاد میر شمس­‌الدین ادیب سلطانی

۲۰ مهر ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

یاد دارم که به دوران دانشجویی در دانشگاه تهران با نام آن بزرگ یگانه آشنا شدم. هنوز دوره­‌ای بود که آن شیادانی در میدانگاه فکر و فرهنگ جولان می­‌دادند که خود را به نام روشنفکر به ما شناسانده بودند. آنان پیام­‌آوران تاریکی و تباهی بودند، و یکی نوجوان دانشجو چون من، قال و مقال آنان را در نشریات زمانه پی می­‌گرفت. بدان روزگار استاد ادیب سلطانی کتابی از امانوئل کانت را به پارسی سره گردانیده بود و عنوانش را این نهاده بود: سنجش خرد ناب.

گردانیده استاد به راستی دشوارخوان بود. اما بسی ارجمندتر بود از ریشخندی که محفل­‌های تاریک­‌اندیشان بر آن کنند. ستایشگران استاد هم کم نبودند.

اکنون که سی سالی برآمده، این دانشجوی همیشه­‌ها هم دریافته که ادیب سلطانی چه پیکره دانشی تنومندی داشته که کتابی چنان دشوار را از فلسفه باختریان به پارسی سره گردانیده بود. و آن پیکره تنومند زبانی و دانشی چیزی نبود مگر بنیادی ستبر و سرسبز از هویت ایرانی.
هویتی که در هیاهوی آن زمانه هیجان­‌زده دم به دم کم­رنگ­‌تر می­‌شد. کسی را چه باک که ایران و فرهنگ و هویت تمدن­‌ساز این سرزمین فدای هیجان­‌های فرقه­‌های سیاست­‌باز شود که تنها داشته ایشان «بی­‌هویتی» بود و «بی‌ریشگی»!

استاد، یک‌تنه به روی آنان درایستاده بود.

امروز خبر پراگنده شد که استاد میر شمس­‌الدین ادیب سلطانی هم گذشته شد. او تا بود میر بود، شمس بود، ادیب بود و سلطان بود.

یاد سخن زیبای بوالفضل بیهقی می­‌افتم که می­‌فرماید: دریغ مردم فاضل که بمیرد.

/channel/dejnepesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
قنات گناباد مشهد

۲۰ مهر ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

محمدولی خان اسدی، نایب مقتدر تولیت آستانه رضوی، سال ۱۳۰۵ روستای ویرانه‌ای به نام مشهد را از تولیت پیشین آستانه تحویل گرفت. روستایی که حتی آرامگاه امام هشتم شیعیان هم در آن خرابه‌ای بود.

اسدی به نیابت رضاشاه بر راه نوسازی‌های او رفت و بر روستای ویرانه قجرزده بنیاد شهری نوین گذاشت.

از کارهای شایان اسدی انتقال آب از قنات گناباد به کوهسنگی در مشهد بود.
نام قنات گناباد را در فهرست اقدامات عمرانی اسدی دیده بودم. اما نمی‌دانستم کجاست. از آگاهان تاریخ و جغرافیای مشهد هم پرسیدم. این جا را نمی‌شناختند.

در سفر به مشهد این گره گشوده شد.
محمدحسین توکلی که خود زمانی فرماندار مشهد بوده مرا تا مظهر این قنات ناشناخته برد. در حدود ۴۰ کیلومتری باختر شهر. حدود نوبهار و گلمکان.
آقای توکلی، مردی است که از گردش روزگار بسیار آموخته و دیدارش کلاس درس علوم اجتماعی است.

عکسی گرفتم از بنای کوچکی که تازه بر مظهر قنات گناباد مشهد برآورده‌اند.
مسیر قنات تا کوهسنگی سرتاسر پوشیده بوده از درختان تناور توت و بید.
حالا که نهرها را سیمانی می‌کنند نه درختی مانده، نه آبی!
اما مظهر این قنات هنوز زنده بود.

خبر و عکس را اینجا انتشار می‌دهم تا دانسته شود که چه تدبیرها و همت‌های بلند در کار آمده تا پوست عصر زهرآگین قجران از پیکر این مملکت و شهرهایش انداخته شود. تا کشوری بر خاک افکنده بر دست قاجاران ستمکار دینمدار، از نو برخیزد.

/channel/dejnepesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

 
.
رزم رستم و سهراب

۱۹ مهر ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی


زمانی به دست آمد تا فیلم رزم رستم و سهراب را تماشا کنم. فیلم در دهه 1350 خورشیدی در کشور اتحاد شوروی ساخته شده.
در اتحاد جماهیر شوروی، پژوهش­‌های گسترده ارجمند در شاهنامه و هم در تاریخ ایران شد که پاره‌ه­ایی از آن به فارسی هم گردانده و در ایران منتشر شده.
فیلم­‌هایی هم در شوروی ساخته شد که این یکی از آنهاست. در شوروی داستان­‌های شاهنامه را به فیلم درمی­‌آوردند، و در ایران که خاستگاه شاهنامه بود و هست، مسابقه بود تا از نوشته­‌های غربی فیلم بسازیم و تئاتر اجرا کنیم. از بکت و برشت و آرتور میلر و سارتر و کامو و ... که در جای خود بد نبود. اما ما ایرانیان در گزینش راه زندگانی و گزینش ابزارهای پیمودن این راه دچار گمگشتگی شدیم. این را باید بپذیریم.

رزم رستم و سهراب فیلمی متوسط بود. فیلمنامه، قوتی نداشت. بازیگرها درست برگزیده نشده و نسبتی با شخصیت­های شاهنامه نداشتند. داستان فیلم هم با شاهنامه همخوانی نداشت. کارگردان، پاره­‌هایی را به داستان افزوده بود، شاید تا کار روایت را آسان گرداند. اما در جاهایی اختلاف فیلم با گزارش شاهنامه چیزی بود که فیلم را به سینمای آبکی یا به گفته عموم، به سینمای هندی، همانند کرده بود.
آنچه در فیلم دلپذیر می­‌نمود جغرافیای آن بود. کوه و دشت و بیابان همه کهن دیده می­‌شد و این نشان از آشنایی فیلم‌ساز با جغرافیای طبیعی شاهنامه داشت. هم خبر از کوششی گسترده می­‌داد که جاهایی درست و شایسته تهیه چنین فیلمی پیدا شود. کاری که گمان نتوان برد به همین آسانی برآمده باشد.

فیلم رزم رستم و سهراب گزارشی داشت که در کار رسانه به آن «تخت» می­‌گفتیم. تخت به معنی یکدست و عاری از فراز و فرود.

فیلم، چیزی را از حال و هوای شاهنامه در بیننده برنمی­‌انگیخت و از همه سهش­‌ها (از مهر و کین و عشق و بیزاری و ...) برکنار بود که خواننده را در زمان خواندن شاهنامه در بر می‌گیرد.
شاهنامه اگر چنین سرد و خاموش بود سده­‌ها پیش از روزگار ما از یادها رفته بود.

در این روزگار که دنیا تن به سبکساری سپرده  و در ایران ما هم فرهنگ‌ستیزی به قوت پی گرفته می­‌شود، زمانی که به دیدن چنین فیلمی بگذرد، زمانی است که بر باد نرفته است.

همان سینمای تخت بدون فراز و فرود برتر بود از این برهوت فرهنگی که در آن به هر سو بدویم نشان رستگاری نیست.



یادآوری: فیلم در اینترنت در دسترس همگان است‌.

/channel/dejnepesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
تاج شاهنشاهی در عیدگاه

۱۶ مهر ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

محله عیدگاه مشهد محله‌ای است قدیم، که اگر اسباب مهیا باشد و بخت یار، دیدنی ها دارد شگفت.
یکی همین کاشیکاری، به ریخت تاج شاهنشاهی، که بر سر در سرایی از دوره رضاشاهی از گزند زمانه جان به در برده.

اما گردش در محله تاریخی کاری آسان نیست. یاری بخت آن است که حتما دوستی مسلط بر تاریخ و جغرافیای مشهد داشته باشی تا حکایت‌ها بازگوید و چیزهایی به دید آورد که یکی از صدها رهگذر محل آن را نمی‌بیند.

ارج و احترام پیشکش به #رضا_سلیمان_نوری،
پژوهشگر و مشهدشناس.
.
/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
به یاد آیین هزاره فردوسی

۱۴ مهر ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

شماری از بزرگان که مهر ماه ۱۳۱۳ آیین هزاره فردوسی را بر پا کردند:

- ارباب کیخسرو شاهرخ
نماینده زرتشتیان در مجلس شورای ملی.

- محمدولی خان اسدی
نایب تولیت آستانه رضوی.

- استاد کریم طاهرزاده بهزاد
معمار ساختمان آرامگاه.

همزمان جشن‌هایی در سراسر ایران و خارج بر پا شد.
کنفرانسی که در توس برگزار شد مانند نداشت. دیگر نشد که چنان جمعی بزرگ از ایران‌شناسان برتر جهان یکجا گرد هم آیند.

فر ایران را می‌ستاییم.
.
/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
برای آگاهی دوستان

۱۱ مهر ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

عصر پنجشنبه ۱۳ مهر ماه در برنامه ویژه جشن مهرگان در خردسرای فردوسی مشهد شرکت خواهم کرد.

در این برنامه در باره انتقال قدرت در ایران باستان که منجر به شاهنشاهی فریدون شد سخنانی پیشکش خواهم کرد.

برنامه‌های خردسرای فردوسی بخش‌های دیگر هم دارد که در آگهی ویژه آن آمده است.
.
/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
به یاد استاد یحیی ماهیار نوابی

۱۱ مهر ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی


سرودم را هر که نگه داشت
و آن که نوشت، از خویش
دیر زیاد به هر سرود
سر دشمن مرده بیناد.
آن که نهاد و آن که نوشت
او نیز به همین آیین؛
به گیتی تن‌خسرو
و به مینو بخته روان باد.

- درخت آسوریگ.


۱۱ مهر، بیست و سومین سالروز درگذشت دکتر یحیی ماهیار نوابی.
استاد زبان‌های باستانی.
۱۰ دی ۱۲۹۱ - ۱۱ مهر ۱۳۷۹.

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.

جشن مهرگان و پادشاهی فریدون

۱۰ مهر ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

ماه مهر، ماه جشن مهرگان و آغاز فرمانروایی فریدون شاهنشاه باستانی ایران است. این نوشتار تحلیلی کوتاه است از آمدن فرمانروایی ایران به دست فریدون.

داستان فریدون را نتوان جدا از دو داستان جمشید و ضحاک، و دو بار انتقال قدرت دید.

پیش‌تر، فره ایزدی از جمشید بشده و سوارانی ایرانی، ضحاک تازی را به شاهی ایران برنشانده‌اند. جمشید به دیدن ضحاک تاج و تخت را بدو تسلیم می‌کند.

انتقال قدرت بدون زدوخورد یا تشنجی پیکر بسته است.

ضحاک ایران را به عصر پیش از تقسیم کار و پیش از طبقات اجتماعی بازمی‌گرداند. فرمانروایی او روزگار تباهی است.
پس به میانجی کاوه خیزشی از بازار بر پا می‌شود.
در انجام آن خیزش، فریدون به نبرد با ضحاک درمی­‌آید. مردم پشت فریدون را می‌گیرند. فریدون، ضحاک را بندی، و در کوه دنباوند زندانی می­‌کند.

این بار انتقال قدرت با نبرد سخت و خونین شهری پیکر بسته است.

فرمانروایی فریدون زمانه آبادانی و آسایش و گشایش است. طبقات و اصناف از نو جدا شده و هر کس به کار خویش می­‌پردازد. بر پایه این نشانه‌ها گفته‌اند که ضحاک، ایران را به عصر جامعه اشتراکی پس راند.

چنین تا جشن مهرگان در ایران هم موسم شادمانی از کشت و برز است، و هم موسم رهایی از بند و ستم.

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
قونیه
 
۶ مهر ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی
 
هر سال از آخر شهریور شهر قونیه در ترکیه محل گردهمایی دوستداران مولوی می­‌شود؛ سخنسرای نامدار پارسی­‌گوی.

در افسانه­‌های یونانیان باستان در باره بنیاد این شهر چنین آمده:
 
پیکوس، پسر کرونوس بود و پدر و مادرش او را زئوس می‌خواندند. این پیکوس زئوس از زنش به نام دانائه پسری داشت و نامش را پرسئوس گذاشت. چندی که برآمد پیکوس زئوس بمرد. در آن زمان پرسئوس خود ببالیده بود، و چشم آز در امپراتوری آشور بست. پس به آهنگ آن بوم به راه افتاد.
در راه آشور به روستایی رسید نامش آماندرا. آن روستا را شهر کرد و آیکونیوم بنامید. زان روی که چون به شهر درآمد آیکون یا نگاره نخستین پیروزیش را با خود همراه داشت.

آیکونیوم شهری کهن است که امروز آن را به نام معربش، «قونیه» خوانیم.  
 

- تاریخ‌نامه جان مالالاس. کتاب پنجم.
گردانیده پارسی به قلم این نگارنده.

 /channel/dejnapesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
خاک ایران را بخش کردند!

۴ مهر ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

از میان خبرهای ماندگار روزهای نخست ماه مهر در گاهشمار تاریخ معاصر ایران این خبر را باید بارها خواند و در معانی آن نگریست.

روز نخست مهر سال ۱۲۸۶ خورشیدی سفارت انگلستان در تهران یادداشتی رسمی خطاب به دولت ایران فرستاد و در آن به آگاهی رساند که دولت‌های انگلستان و روسیه بر پایه توافقی خاک ایران را میان خود بخش کرده‌اند!

این نامه، ناظر بر قرارداد تقسیم خاک ایران در ۹ شهریور همان سال بود که به قرارداد ۱۹۰۷ نامبردار است.

در آن قرارداد روسیه صاحب نیمه شمالی ایران شد، انگلستان پاره جنوب خاوری را گرفت. بقیه خاک ایران هم منطقه حائل انگاشته شده بود.

گستاخی پیدا در این نامه تنها ناشی از آزمندی و استیلاجویی آن دو دولت نبود.
به یاد داشته باشیم که در ایران آن زمان هم قاجاران، از شاه صاحبقران تا پادوی دربار، هوایی جز تحصیل خشنودی بیگانه در سر نداشتند. اگر شده به بهای واگذاشتن پاره‌های بزرگ خاک میهن.
چنان که کردند، و دیدیم.

مملکت را مردانی باید، به کار آمده و دلسوز خلق.
نه فرومایگانی، که به فرموده فردوسی، چون بر سر کارها آیند زیان کسان جویند، و سود خویش!

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
مهر

یکم مهر ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

آغاز مهر ماه امسال ساعت ده و بیست دقیقه پیش از نیمروز شنبه یکم مهر است. در این ساعت پاییز در سراسر نیم‌کره شمالی آغاز می­‌شود.

واژه مهر
مهر در اوستا و در کتیبه­‌های هخامنشی Mithra و در سنسکریت Mitra آمده. از این واژه معناهای گوناگون برمی­‌آید. مهر، نام هفتمین ماه در گاهشماری خورشیدی است. عهد و پیمان و محبت از معناهای مهر است. خورشید را در پارسی مهر گویند. برخی نام­‌ها با پیوند مهر است، چون مهرداد. در تورات، نام خزانه­‌دار کوروش میترادات آمده. مهر در آیین زرتشتی یکی از فریشتگان است و بدین روی نام مهر را بر آتشکده­‌ها گذاشته­‌اند، چون آذربرزین مهر.
مهر در پزشکی با نام میتری‌داتیسم آمده و آن به استعمال پاره­‌ای زهر گفته شود، چندان که پیوسته بر اندازه استعمال افزوده گردد. مهرداد بزرگ، شاهنشاه ایران، در گیرودار پیکار با روم پیوسته اندکی زهر می­‌خورد تا بدنش به آن خوگیر شود و زهر دشمن بر او کار نکند.

 جشن مهرگان
روز شانزدهم ماه مهر به نام روز مهر نامیده شده و آغاز جشن مهرگان است. به نوشته بندهش در این روز مشی و مشیانه پدید آمدند. این جشن شش روز است و روز انجام آن مهرگان خاصه است.

برخی آیین های جشن مهرگان
جشن مهرگان بسیار شاد بوده. برخی از آیین­‌های آن چنین بوده:
شاهنشاهان هخامنشی در این جشن رخت فاخر ارغوانی بر تن می­‌کردند و با هم­‌میهنان می­‌رقصیدند. ساتراپ ارمنستان بیست هزار کره اسپ به دربار شاهنشاه ایران می­‌فرستاد. اردشیر پاپکان و خسرو انوشه روان به همه رخت نو می­‌بخشیدند. موبدان موبد ایران خونچه­‌ای به پیشگاه شاهنشاه می­‌آورد که در آن لیمو و شکر و نیلوفر و به و سیب و انگور سفید و مورد چیده بود.
جشن مهرگان به اندازه­‌ای بزرگ بوده که استیلای عرب بر ایران هم آن را از میان نبرد. اما از زمان چیرگی مغولان رفته رفته از میان برفت.

رخدادها
گویند که خدای در این روز زمین را بیافرید و در پیکرها روان بدمید. در این روز ماه از خورشید روشنایی گرفت و تابان شد. فریدون بر ضحاک چیره شد و خود بر تخت نشست. هم لهراسپ در این روز بر تخت نشست.

در اوستا
در اوستا مهر یشت به نام مهر است. این یشت در 35 فرگرد و 146 پاره است. مهر یشت یادآور روزگار آریاییان و نمایانگر اصلاحات زرتشت پیامبر است.
مهر پشت دو سخن بزرگ دارد: راستی و دلیری. همین یشت پشتوانه فرهنگی ایران باستان شد و راست‌گویی و پهلوانی در ایران بگسترد و از خوی ایرانیان شد.

در روم
چون شاهنشاهان ایران نگاهی ویژه به مهر داشتند و سپاهیان ایرانی پیروزی خود را از مهر می­‌دانستند ستایش مهر با ایرانیان به هر کجای پراکنده شد. در جنگ­‌ها به سربازان رومی سرایت کرد. در یونان که خدای خورشید (هلیوس) پرستیده می­‌شد آیین مهر ایرانی با آن درپیوست  و به کشورهای اروپایی رفت.

معبد مهر
معبد مهر را مهرائوم نامیدند و آن سردابی یا غاری در زیرزمین بود.

سخنی چند از مهر یشت
می­‌ستاییم مهرِ دارنده دشت­‌های فراخ را که به سرزمین­‌های آریایی خان و مان با آرامش و خوشی ببخشد.

اگر بزرگ خانواده، بزرگ ده، رییس ناحیه، یا شهریار مملکت دروغ گوید آنگاه مهر خشمناک شود و بزرگ خانواده، بزرگ ده، رییس ناحیه و شهریار مملکت را تباه سازد.

به ستایش ما گوش فرا ده ای مهر،
ستایش ما را بپذیر ای مهر،
خواسته ما را برآور ای مهر.  

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
دکتر جمال رضایی

بریده از گزارشی بلند

۲۸ شهریور ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی

تا ماه شهریور به انجام نرسیده شاید که یادی کنیم به بزرگی و نیکی و فرایستگی از دکتر جمال رضایی.
او شهریور 1305 در بیرجند بزاد. جدش صندوقدار دستگاه علم بود، و فرزندانش را به نام جدشان به «اولاده صندوقدار» می‌شناختند.

در بیرجند و مشهد و تهران درس خواند تا دکترای زبان و ادبیات فارسی گرفت. کتیبه سنگی «کال جنگال» را او شناسایی کرد. دکتر صادق کیا آن را خواند و معلوم شد که از آثار دوره پارت‌هاست. از سال 1335 تا 1339 استاد و معاون دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی بود.

سپس به تهران رفت. تدریس و تحقیق کرد. سرپرست موسسه زبان‌های خارجی، سرپرست امور اداری دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، و معاون دانشکده شد. چندی رییس گروه آموزش فرهنگ و زبان‌های باستانی بود و بازپسین سمتش معاونت دانشگاه تهران و معاونت وزارت علوم و آموزش عالی بود.
مردی قدرتمند و متنفذ شده بود. نفوذ و اقتدارش صرف کمک به عموم می‌شد. نگران خودش نبود.

زمانی حزب رستاخیز به رای شاه در کشور تاسیس شد. حزب، وجود اجتماعی نداشت و ناچار برای کسب وجاهت از حضور برخی شخصیت‌های صاحب نام بهره می‌گرفت. پیوستن کسانی چون دکتر رضایی به حزب، از جنس تسلیم و رضا بود، آنگاه که جز آن چاره‌ای نیست!

سال 1357 دهانش برای آشی که نخورده بود سوخت. خبر اخراج او و جمع استادانی از دانشگاه تهران روز 29 اسفند آن سال انتشار یافت. زندگی را پس از آن در تنگناهایی گذراند که برازنده دانشی مردی چونان او نبود. . . . .

رنج‌های گران را تاب آورد. یکی از سروده‌هایش در همان سال‌ها سخنی است رسا از دل‌تنگی‌های جانکاه او:

هر دم اندوهی گران، هر لحظه رنجی جان‌شکار
آید از نو نزد من بهر مبارک‌باد من
قصه کوته، جان فشاندم سال‌ها در راه علم
عشق ورزیدم به ایران، کشور فرخار من
لیک جز اندوه و حرمان، جز مرارت هر چه بود
حاصل آن گشت، آذر ماه در خرداد من

در دوره خانه‌نشینی آثاری گرد آورد که پس از درگذشتش منتشر شد. «واژه نامه گویش بیرجند» و «بیرجند نامه» از آن جمله است. این کتاب‌ها گویش بیرجندی را ثبت کرده و از نابودی رهانیده است. جا دارد دکتر رضایی را ناجی گویش بیرجند بشناسیم و نامش را بر هر کوی و برزن دیارمان بگذاریم. سازمان یونسکو برای ثبت گویش‌های مردم دنیا خرج‌ها می‌کند. دکتر رضایی چنان کاری بزرگ را یک تنه به انجام آورد.

روز 19 خرداد ماه 1380 در تهران درگذشت . پیکرش در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
دکتر اندوهجردی در مقدمه بر «بیرجندنامه» شعری را آورده، سزاوار دکتر جمال رضایی:

شیر را بر گردن اَر زنجیر بود
بر همه زنجیرسازان میر بود.

دکتر جمال رضایی هنوز «میر» است.
میر ادب پارسی،
میر آزادگی،
میر بر زنجیرسازان. . . !

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
 
«زنان فرمانروا»

۲۴ شهریور ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی
 
از خلفای راشدین تا امویان و عباسیان تا برسد به مغولان و پس تیموریان و صفویان و زند و افشار و قاجاران، با حساب فرمانروایان اندلس و قاهره اسلامی مجموعا ۸۴۹ تن در ۱۴۰۰ ساله پس از برآمدن اسلام بر قلمرو خلافت اسلامی فرمانروا شده­‌اند. قلمروی که ایران هم بخشی از آن بوده است.

از این ۸۴۹ فرمانروا تنها ۱۶ تن زن بوده­‌اند. بر پایه پژوهش خانم بحریه اوچوک، قریب به اتفاق این ۱۶ زن فرمانروا سر سالم به گور نبرده و به وضع فجیعی کشته شده­‌اند.
این به ما روشن می­‌کند که حکومت مردانه سراسر تاریخ ما را در بر گرفته است.

این چند خط از کتاب «زنان فرمانروا» آورده شد. کتاب را بحریه اوچوک نوشته، و او زنی است از دانشگاهیان ترکیه و کتابش را به زمانی منتشر کرد که زنی نخست‌وزیر کشورش بود: تانسو چیللر.
زنان فرمانروا کتاب است که به کار ما ایرانیان کنونی آید.
 
جا دارد یادی از کتاب «خیرات حسان» شود که اعتمادالسلطنه به روزگار ناصری در سه مجلد تالیف کرده و گزارشی است از زنان نامدار دنیای اسلام. کتاب در آغاز فرمانروایی رضاشاه به چاپ و انتشار رسید.
اما کتاب خانم اوچوک فقط از زنانی سخن رانده که فرمانروایی کرده‌اند.
.
«زنان فرمانروا» را محمدتقی امامی به فارسی گردانده و سال ۱۳۷۴ در تهران چاپ و منتشر شده است.

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
برآسودن (تعطیلات)

۲۳ شهریور ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی


ایرانیان کهن، زمان برآسودن (تعطیل) نداشته‌اند.

زمان در نزد نیاکان ما به سال، و سال به ماه، بخش می‌شده، و هر ماه سی روز داشته. هر یک از سی روز ماه، نام‌هایی جداگانه داشته تا از هم بازشناخته شود.

مهم است بدانیم که نیاکان ما در گاهشمار خود هفته نداشته‌اند، و روز برآسودن (تعطیل) هم نداشته‌اند.
شاید زندگی ایرانی چنان بافت و ساختی داشته که نمی شده زمان برآسودن را در آن جای داد. واژه تعطیل یا معنای آن در واژگان پارسی نبوده است. به زبان ما وارد شده.

اگر روزهای برآسودن در زندگانی ما زیاد بود نمی‌شد که فرهنگ و تمدنی در این سرزمین پهناور پیدا شود و ببالد و از هر شاخسار آن بسی دانشمندان  و دانایان سر برآوردند.  آیینی برآید که آبادانی و کشت و برز و ساختن جهان را آموزش می دهد.


ایران و فرهنگ ایرانی را باید شــناخت، و آن را به جان خویــش درآورد. دور از کور باوری و رشک‌ورزی‌های آیینی و قومی. جدا از چنددستگی ها و دلگیری‌ها. بی ستیزه. چنان که بوده و شاید.
و هم در نظر داشت که آن زندگانی و تمدن‌سازی شگرف دور از پرستش خدای و جدا از دینداری هم نبوده است.

فرهنگ نیاکانی ما ایرانیان بسی راه‌ها و بسی مایه‌ها و ملاط‌ها دارد که به کار ما در پویه حیات آید.

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.

«شاهِ نامه­‌ها»

معرفی کتاب

۲۱ مهر ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

چون آگاهی آمد که کتاب ارجمند «شاه نامه‌ها» به چاپ ششم رسیده بایسته دیدم تا این کتاب را باری دیگر معرفی کنم.

امروز دست ما از آثار ناب قدیم کوتاه است. در زمانه­‌ای به سر می­ بریم که در هر شهر و دیار انجمنی به نام شاهنامه بر پا شده و در آن شاهنامه می­‌خوانند، که کار نیکی است. اما چیزی از شاهنامه درنمی­‌یابند که راهی به دانش و بینش بر این ابردریا باز کند.

دکتر شمیسا در این کتاب در باره بسیاری نکته‌ها کوتاه و رسا سخن رانده تا خواننده خواهنده را با آن آشنا کند.

در باره فردوسی و شاهنامه گفته، در باره اسطوره و ناخودآگاه، در باره ادبیات و نشانه­‌شناسی ادبی و فنون و سبک­‌های سرایش و نگارش، در باره هنرهای بلاغی، در باره دین­‌های باستانی ایران، در باره آیین­‌‌های کهن، در باره جادو و فال و پیش­گویی و خواب، و در انجام کتاب هم هر یک از داستان­‌های شاهنامه را کوتاه بازخوانده و بازشناسانده است.

«شاهِ نامه­‌ها» کتابی است که بایدش خرید و خواند و بارها بدان درنگریست.

/channel/dejnepesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

دریغاگویی بر استاد میر شمس‌الدین ادیب سلطانی

/channel/dejnepesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

قنات گناباد مشهد

/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
واقعه الله‌داد

۱۷ مهر ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

به روزگار محمدشاه قاجار شماری تندرو مذهبی دروغی پراکندند که یهودیان مشهد به امامان شیعه بی‌ادبی کرده‌اند. کسانی را تحریک کردند تا به محله یهودیان ریختند، زدند و سوختند و کشتند و غارت کردند.
پس از آن یهودیان به ناچار، دین جدید پذیرفتند و در گفتار همگان به جدیدی‌ها نامبردار شدند.شماری هنوز نام خانوادگی جدیدی دارند که نوادگان آن یهودیان‌اند.

محله یهودیان مشهد ماند. امروز کوچه‌ای است که دو سویش دکان‌های فروش پارچه دایر است.

تغییر دین یا تظاهر به تغییر دین موجب شد که ساختمان‌های یهودیان تغییر کند و همه را از درون به هم راه بدهند. کنیسه‌های خانگی برپا شد. چند سرای یهودیان تا کنون بر جا مانده که محل دیدار دوستداران تاریخ است.

آنچه بر یهودیان گذشت به واقعه الله داد معروف شد. واقعه‌ای که هنوز دردناک است و جای دریغ دارد.

در سفرم به مشهد مجالی شد تا به راهنمایی دوستم جناب #رضا_سلیمان_نوری گشتی در محله قدیم یهودیان بزنیم.
چند عکس گرفتم که این جا می‌گذارم.
خود من گزارشی از واقعه الله‌داد را در کتابم، فرمانروایان خراسان، آورده‌ام.
.
/channel/dejnepesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
شرفیابی به آرامگاه پاک فردوسی

پسین شنبه ۱۵ مهر ماه ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی
.
اصل سفر به خراسان.
اصل و بنیاد سفر به خراسان.
شرفیابی به آرامگاه پاک فردوسی.
آرامگاهی که آرامشگاه ماست.
گزارش زیارتی که هر بار نو است، نوتر است.
نماز.
فرخی باد و کامیابی.
.
/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
سالروز گشایش دفتر حزب دموکرات
در بیرجند

۱۳ مهر ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

روز ۱۳ مهر به سال ۱۳۲۵ - هفتاد و هفت سال پیش - حزب دموکرات ایران شعبه‌ای در بیرجند باز کرد.
آقای تمدن که گویا از کارکنان نامدار اداره فرهنگ بود در آیین گشایش دفتر حزب سخنرانی کرد.

حزب دموکرات که احمد قوام، نخست‌وزیر وقت ایران، بنیاد نهاد تشکیلاتی گسترده داشت که در تاریخ احزاب سیاسی ایران کم‌مانند بود. تشکیلات و سازمان‌دهی این حزب  همچون دیگر کارهای قوام‌السلطنه ممتاز و منحصر به فرد بود. اما قوام در آن واحد هم رقیب دربار بود، و هم در برابر آن قاجاری متظاهری درایستاده بود که چند سال بعد نخست‌وزیری را به کف اورد.

چنین بود که دست‌هایی نیرومند بر روی هر کار درخشان او خاک می‌ریختند تا دیده نشود.

در آیین گشایش دفتر حزب دموکرات در بیرجند بزرگان اصناف سخنانی به طرفداری حزب و قوام راندند.
تا نوبت به آقای ک. رسید که سردسته خیرآباد بود و رنگرزی می‌کرد.
او با دستان رنگ آلود آغاز سخن کرد و در انجام سخن، چون آهنگ ادای زنده باد قوام کرد نام قوام یادش رفت.
چند بار گفت زنده باد .... ، و نام قوام را به یاد نیاورد.
سرانجام گفت: زنده باد همین دیگر! ... و کار را یکسره کرد و سخنش را به پایان برد.

جمعیت حاضر به دیدن آن سخنان بریده از مردی با دست‌های رنگ‌آلود بنای خنده را گذاشتند.
سخن آقای ک. تا مدت‌ها زبانزد همگان بود و هر کس می‌گفت: زنده باد همین دیگر!

دفتر حزب دموکرات قوام در ساختمانی بزرگ مستقر شد که اکنون شعبه بانک صادرات و در نقطه اتصال خیابان حکیم نزاری به میدان امام است.
فعالیت دفتر حزب دموکرات در بیرجند هم به مانند تشکیلات سراسری حزب عمر دراز نکرد.
قوام السلطنه، آن رجل حکیم سیاستمدار قدرتمند که از کار کناره گرفت، حزب بزرگ دموکرات هم فروپاشید.

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.

عکسی گزارشگر یک عصر

۱۱ مهر ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

این عکس پیکر قدیم آرامگاه کوروش بزرگ، شاهنشاه هخامنشی، است به روزگار قاجاران.

ریخت ویرانه آرامگاه با سر و وضع ایرانیان عصر قاجار همخوان است: درهم‌شکسته، ژنده، غارت‌زده، بیمار!
چشمان ما با سیمای پاکیزه و آراسته آرامگاه خو گرفته که سیمای عصری دیگر بود.

ستون‌های جلو سازه می‌گوید که میدانگاه یا محوطه‌ای در برابر درآمدگاه آن بوده که در گذر زمان از میان رفته.

اگر مهرازی (معماری) باستانی ایرانیان جای ستایش و پژوهش دارد، استعداد غارتگران هم ستودنی است:
ستون‌های سنگی را با کدام ابزار بریده و به کجا برده‌اند؟ ستون‌هایی که باد و باران در چند هزار سال گزندی به آن نزده بود!

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
پرده برداری از تندیس فردوسی
همزمان با جشن مهرگان


۱۰ مهر ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

ساعت چهارونیم پس از نیمروز دهم مهر ماه به سال ۱۳۲۴، همزمان با آغاز جشن ملی مهرگان، در آیینی در تهران محسن صدر، نخست وزیر وقت ایران، از تندیس فردوسی پرده برداشت.
تندیس فردوسی را پارسیان هند - زرتشتیان - ساخته و به ملت و دولت ایران پیشکش کرده بودند.

زرتشتیان از ستم‌های بی‌حساب قاجارها خاک و میهن نیاکانی را رها کرده و به هندوستان گریخته بودند. آنان از آغاز پادشاهی رضاشاه امید بسته بودند که از نو به میهن بازآیند.
این پیشکش گرانبها درآمد گشایش درهای میهن به روی آنان بود.

در آیین پرده برداری از تندیس فردوسی زنده‌یاد رستم گیو سخنانی راند و استاد ملک‌الشعرا، محمدتقی بهار ، چکامه‌ای خواندند.
میدان فردوسی تهران غرق شور میهن بود.

- اطلاعات. ۱۱ مهر ۱۳۲۴. ص ۱.

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
بُجد

فشرده گزارش من به گردهمایی شهریورماه در بجد

 ۷ مهر ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی
 
سخن گفتن از بُجد به اندازه خود آبادی بجد نزدیک است، و همچون معنای بجد دور.

نزدیک است، چون همه ما با این نام بزرگ شده­‌ایم. با مردمی از اهل­‌سنت و اهل تشیع که با هم اندرین آبادی زیسته­‌اند، کشت و برز کرده­‌اند، در درازای سده­‌ها دوشادوش هم یورش­های بیگانه را تاب آورده­‌اند. با هم زیسته­‌اند، کشته شده­‌اند، غصه خورده­‌اند و رنج کشیده­‌اند، با هم شادی کرده­‌اند و دختر و پسرشان با هم پیمان زناشویی بسته­‌اند. 
 
و دور است، چون کمتر کسی در پی شناختن بجد برآمده.
 
برخی صاحب نظران بر آنند که «بجد» واژه­‌ای است پهلوی که دیگرگشته بوجیت است، به معنای رهایی، آزادی، رستگاری و نجات.
پهلوی در تاریخ فرهنگ ایران منسوب است به پهلُوها که پارت­‌ها بوده­‌اند. می­‌توانیم گفت که واژه بجد دست کم 1800 سال تا حداکثر 2200 سال عمر دارد. پس شاید گفت که این آبادی عمری به چنین داراز کرده.
 
به سر کتاب­‌ها می­‌رویم تا ببینیم از این آبادی کهن در کجا نام و نشانی بر جا مانده. در هر کتابی که بنگریم نام بجد بدون ذکر خاصی آمده. مگر در سفرنامه خانلرخان و بهارستان آیتی که چند خط گزارش تاریخی آمده، نقل از «تاریخ حسامی»، که گزارشی است از نبرد شماری از عرب­‌ها با ساکنان محلی اسفهرود و بجد. گزارشی سرشار از تعصب و غرض.
 
پرسشی است که آبادیی با عمر کمابیش دو هزار سال چرا کتاب و تاریخ ندارد؟
راه آسان پاسخ دادن به این پرسش آن است که گفته شود محدودیت­‌ها نگذاشته. اما با پوزش باید کسانی که این پاسخ را می­‌دهند تنبل بخوانیم.
مهم این است که بپرسیم چه کسی همتی کرد و کتابی نوشت و در راه چاپ یا انتشارش به سدی برخورد؟

در همین روزگار در کردستان که از زیست­گاه­‌های اهل­‌سنت ماست نوشتن و فکر و اندیشه و چاپ و نشر، بازار پر رونقی دارد.

مگر در همین محیطی که ادعا می­‌شود پر است از موانع و محدودیت­‌ها، یکی چون دکتر فاروق فرقانی از میان اهل­‌سنت جنوب خراسان کتاب «تاریخ اسماعیلیان قهستان» را ننوشت؟ کاری اگر بشود راه خودش را باز می­‌کند.
 
برپا شدن این گردهمایی را به فال نیک می­گیرم. دیده­‌ام که برخی دوستان و از آن میان جناب آقای فاروقی دغدغه­‌ای دارند که اهالی بجد با تاریخ و هویت خود آشنا شوند.

تاریخ بجد بخشی است از تاریخ قاینات و قهستان، بخشی از تاریخ خراسان، و بخشی از تاریخ ایران، خانه نیاکانی ما. یعنی نتوان پذیرفت که رخدادی در قاینات، در خراسان و در ایران به وقوع پیوندد و جایی از زیر آثار آن رها باشد. توضیح بدهم که مرادم فقط بجد نیست. رخدادهای هر جای دنیا بر دیگرجاهای دنیا موثر است.  
 
بارها شده بود که خواسته بودم این موضوع جداماندگی بجد را با برخی از بزرگان بجد در میان بگذارم و پی زمانی می­‌گشتم. آن زمان اکنون به همت گردانندگان این نشست فراهم آمد.

به امید ترقی و توسعه و سربلندی ایران.  
درود بر همه شما.
 
/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
تقی زاده،
زندگی توفانی حکیم سیاسی
 
پنج مهر ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

حسن تقی­‌زاده، از مردان وزین ایران بود و وزن خود را از دانش کم نظیرش داشت. از پیشگامان و پرچمداران نهضت مشروطیت بود. به او لقب «پدر مشروطیت ایران» داده بودند. خود بر زندگانی خودش نام توفانی داده است.

دانش او و آشنایی گسترده‌اش با دنیای روز او را به دریافت­‌هایی والا رسانده بود. دنیا و تمدن نوین را از سر حکمت می­‌شناخت. آنان که بر او می­‌تازند پا بر تاریکی و کور باوری دارند. کورباوران تا مجالی یافتند خود چون یخ در آتش تمدن مغرب گداختند. تقی زاده هنوز هست و پرتو می­ افشاند.
 
۱۴۶ سال پیش، پنجم مهر سال 1256 خورشیدی در تبریز زاده شد. همانجا درس خواند. چندی را در قفقازیه و استانبول و بیروت و قاهره سفر و کسب تجربه کرد. به ایران که آمد وارد فعالیت به طرفداری مشروطیت شد. چند دوره نماینده مجلس بود. چندی هم در برلن مجله‌ای فارسی به نام کاوه منتشر می­‌کرد.   

سال 1289 خورشیدی روحانیان نجف حکم تکفیرش را دادند. سردار اسعد او را پنهان کرد. پس به اروپا رفت. به ایران که برگشت مدتی بی­کار بود تا حتی تهیدست شد. اواخر سال 1307 استاندار خراسان شد.
 
در استانداری او زلزله سختی به مشهد و شهرهای شمالی خراسان زد. بهار سال 1308 سرگرم بازدید نواحی زلزله‌زده بود که به سفارت ایران در لندن برگمارده شد. به لندن رفت. در کابینه‌های بعدی ایران تا 1312 وزیر بود.  
 
در آن اوان، از دولت برکنار شد و تا رضا شاه بود، برکنار ماند. بعد از شهریور 1320 وزیر مختار و سپس سفیر کبیر ایران در انگلستان شد. پس از جنگ جهانی دوم که ارتش شوروی حاضر به پایان اشغال ایران نشد برای بازگرداندن آزادی و استقلال ایران جدیت ‌ها کرد. روس ستیزی موجب شد که وابستگی او را به انگلیسی­‌ها در افکار عمومی نشر دادند. سال 1328 نماینده سنا شد. در دوره دوم سنا رییس آن مجلس شد.
 
تقی زاده حدود هفتاد سال در دنیای سیاست ایران فعالیت کرد. در همان حال از فعالیت­‌های علمی و فرهنگی فاصله نگرفت. به زبان­‌های عربی، ترکی، فرانسه، انگلیسی و آلمانی تسلط داشت. مردی کارآزموده در امور ایران و دنیا شده بود. به هر کجا می­ رفت اثر می‌گذاشت. اواخر زندگی در دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران درس تاریخ علوم اسلامی و تاریخ ادیان می­‌داد. پای­بند دین و میهن بود. همسری آلمانی گرفته بود. فرزندی نداشت.
 
54 سال پیش، روز هشتم بهمن 1348 درگذشت. روزنامه اطلاعات نوشت: «مردی که صدایش در گوش محمدعلی شاه از غرش توپ سهمگین تر بود.» 
او را مردی باهوش، زیرک، با حافظه قوی، از مردان مطلع و از افاضل درجه یک ایران وصف کرده‌اند.
 
در دهه 1390 انتشارات توس در تهران نوشته­‌های تقی­‌زاده را در 20 مجلد انتشار داد. از کتاب­‌های نامدار تقی زاده کتاب خاطراتش با عنوان «زندگی توفانی» است.
 
/channel/dejnapesht4000
 
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
نیایش سال نو دانش‌اندوزی

سوم مهر ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

ای دانش مزدا آفریده پاک،
اگر در پیش باشی بمان تا به تو برسم؛
و اگر در دنبال باشی بشتاب و به من برس.
- دین‌یشت.

.
نخستین روز سال نو دانش‌اندوزی بر جویندگان دانش فرخنده باد.
بادا که دانش‌آموز ایرانی از هر سویی به دانش‌ها دست یابد. دانش‌ها همه، خداداد است.

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
به احترام کوات (قباد)
شاهنشاه ساسانی ایران

۳۰ شهریور ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

تا شهریور به انجام نیامده بایستی تا یادی کنیم به بزرگی از کوات، شاهنشاه ساسانی.
او چندان مهر ایرانیان در دل داشت که از شنیدن خبری ناگوار جان سپرد.

کوات روز آدینه ۱۷ شهریور (هشتم سپتامبر) سال ۵۳۰  میلادی در تیسپون سکته کرد و نیمه راست پیکرش از کار افتاد.

در آن روز خبرهایی به دربار پارس رسید که دسته کوچکی از سپاه ایران در نبردی مرزی با رومیان تلفاتی داده و زیان­‌هایی دیده­‌اند.
شاهنشاه کوات از این خبر سکته ناقص کرد. پس چون بدانست که دیگر توان راه بردن مملکت ندارد پسرش خسرو را بر جای خود برگمارد و پنج روز که برآمد از اندوه شکست جان سپرد.

کوات ۴۳ سال و دو ماه شاهنشاه ایران بود و روزی که درگذشت ۸۲ سال و سه ماه بزیسته بود.

کوات از شاهنشاهان نمونه و برترمنش ایران بود. او تاب نیاورد که خبر شکستی کوچک را بشنود که بر دسته‌ای از سپاه ایران وارد آمده بود.

همین چند خط بسنده نیست؟
سخنی ناگفته مانده؟

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
زمین‌لرزه طبس
بهره‌برداری جناحی از رخدادها

۲۵ شهریور ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

ساعت هفت و نیم بعدازظهر ۲۵ شهریور ۱۳۵۷ زمین‌لرزه‌ای نواحی جنوب خراسان را در هم کوبید. شهر طبس و سی روستا به کلی ویران شد و ۱۸ هزار و ۲۲۰ تن را کشت که ۸۰ درصد آنان در خود طبس جان باختند. 

در آن زمان آتش مبارزه با دستگاه حکومتی وقت در ایران روز به روز شعله‌ورتر می‌شد. آیینی سیاسی شده بود که رخدادهای اجتماعی و طبیعی به درون جریان اختلافات و نبردهای سیاسی روز رانده می‌شد.

چند روز قبل از زمین‌لرزه طبس خبری در کشور منتشر شد که هزاران تن از مردم تهران در میدان ژاله کشته شده‌اند. کمتر از یک ماه پیش از آن هم در سینمایی در آبادان چند صد تن در آتش سوختند.

از شب کشتار در سینما در آبادان تا به شامگاه ۲۵ شهریور که زمین‌لرزه در طبس رخ داد جریانی بس نیرومند به حرکت درآمد تا حکومت پهلوی را مسئول وقوع آن رخدادها وانماید.
زمین‌لرزه طبس گفتی بخششی آسمانی بود تا حکومت را عامل قطعی کشتارهای مهیب وانماید.
حکومت، بنا به وظیفه، وارد رسیدگی به زلزله‌زدگان شده بود. اما مخالفان، چنان پا به عرصه  تبلیغات ضدحکومتی گذاشته بودند که اصل رخداد زمین‌لرزه و کشته‌شدن هزاران تن از یادها رفت.
پیدا بود آهنگ اصلی، زورآزمایی اجتماعی و دور کردن حریف از صحنه است.

آن زورآزمایی مخالفان با حاکمیت بر سر زمین‌لرزه طبس تا چند ماه بعد هم دنباله داشت.
پنجم آذر ماه آن سال گزارش جامعه روحانیت طبس به امام خمینی منتشر شد. در گزارش از دفن زباله‌های اتمی در کویر ایران به پیشگاه امام شکایت شده بود. ماهنامه دانشمند هم در آن سال در مقاله‌ای سخن از پیوند میان دفن زباله‌های اتمی در کویر ایران با زمین‌لرزه طبس به میان آورد.

کسی یا دستگاهی در این خبرها و انتشارها باریک ننگریست و حکومت هم به آن واکنشی نکرد. گویی پیشاپیش آگاه بود که در نبردی سهمگین که بر پا شده باید شکست را بپذیرد و میدان را به هماورد خود واگذارد.
این کار روز ۲۶ دی ماه آن سال به فرجام رسید. محمدرضا شاه از ایران رفت. نبردی که دیری نبود بر پا شده بود با پیروزی مخالفان به انجام آمد.

زمین‌لرزه سال ۱۳۵۷ طبس جایگاهی در زندگانی اجتماعی و مدنی مردم ایران گرفت که تا کنون به آن توجه نشده است.

یک درس از آن رخدادها را شاید چنین توان صورت‌بندی کرد که آرامش، آهستگی و باریک‌نگری در رخدادها، از بایسته‌های آگاهی ملی و درآمدن به راه توسعه در هر زمان است.
از ۱۳۵۷ تا ۱۴۰۲، و تا آینده.

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

«زنان فرمانروا»

معرفی کوتاه کتاب.

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
حسین فریدونیان
آقای سینما در بیرجند

۲۱ شهریور ۱۴۰۱
#محمود_فاضلی_بیرجندی
 

اگر سخن از سینما در بیرجند بیاید و نام حسین فریدونیان آورده نشود تاریخ سینما ناگفته خواهد ماند.

او از نوجوانی دوشادوش پدر برای دایر کردن سینما دوید. با پدر رنج کشید تا این کار برآمد. سینما فردوسی در تاریخ بیرجند سرآغاز مفهوم هنر هفتم بود. پیش از آن کسی دست بدین کار نیازیده بود.  
 
حسین فریدونیان امسال که سال نو شد تا روز هشتم فروردین بیشتر بنماند. او وقتی سال ۱۳۲۵ نو شد، درست روز یکم آن سال از مادر بزاد. چند سالی درس خواند. سپس درس و مدرسه را رها کرد. از پی پدر به عالم سینما رفت.  

او بود که سینما را دست در دست پدر به بیرجند آورد. کمتر از پدر متحمل دردسر نشد و کمتر از پدر رنج نکشید و تاوان بیهوده نداد.
 
فیلم­‌ها را یک دور پیش از نمایش عمومی تماشا می‌کرد تا مبادا معنایی یا واقعیتی ناساز با محیط در آن باشد. شرحی از داستان هر فیلم به حسین آقا رفیعی خطاط هنرمند سینما می‌داد تا بر اساس آن پرده‌ای برای سینما نقش بزند.
وقتی سینما را از دست آنان به در آوردند فریدونیان بزرگ یکسره دست از کارها شست. حسین آقا ماند با دنیاها خاطره. بیکار هم شده بود و این بر غم­‌هایش می­‌افزود.  

دوستانش آگاهی آوردند که در پرونده دادگاه چنین آمده که اگر مبلغی، که زیاد هم نبود، به حسابی مشخص ریخته شود سینما از مصادره آزاد خواهد شد. اما او چندان رنجیده و نگران بود که گوش نداد. در خانه ماند. همه درها را به روی خود بست تا فروردین امسال درهای زندگی هم بر خودش بسته شد.
 
دنیایش، سینما بود. عمری را هر روز از بامداد تا دیر وقت شب در سینما گذراند. امور فنی پخش فیلم در دست او بود. بر فروش بلیت نظارت داشت. ساندویچ فردوشی بغل دست سینما زیر نظر او کار می­‌کرد که دنیای خوراک­‌های آماده را بر روی ما نوجوان­‌ها و جوان­‌های آن دوره گشود.

حسین فریدونیان با آن قد میانه­‌اش، با موهایی که از دو سوی سرش فروهشته بود، لَخت و بلند؛ نماد سینما در نسل ما بود، و نماد آن خوراک­‌های خوشمزه که امروز بدان غذاهای فوری گویند.
 
۲۱ شهریور، روز سینمای امسال، نخستین بار است که آقای سینمای بیرجند رخت به جاودانگی کشیده است.

سینما در بیرجند هنوز رنگ و بوی حسین فریدونیان می­‌دهد.
نامش نام هنر است و مردمی و مهربانی و تواضع.
گرامی باد این نام و از یادها مرواد.

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…
Subscribe to a channel