dejnepesht4000 | Unsorted

Telegram-канал dejnepesht4000 - دژنپشت

6557

دژنپشت، کتاب‌خانه کهن سرزمین پارس به روزگار پارت‌ها دهلیز نوشته‌های تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی نشانی در اینستاگرام: mahmudfazelibirjandi

Subscribe to a channel

دژنپشت

.
قاشق و کارد و چنگال

۱۲ اسفند ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


ایرانیان تا پیش از درآمدن عرب، خوراک را با قاشق و چنگال و کارد می‌خوردند، و عرب‌ها با دست.
این مساله در گفت‌وگوها و کشمکش‌های شعوبیان زیاد به میان آمده است.
هواخواهان عرب سودهایی برای خوردن با دست برمی‌شمردند، و ایرانیان معایبی برای آن، و سودهایی برای خوردن با قاشق و چنگال.
برخی از آن گفت‌وگوها در کتاب‌های آن عصر منعکس است.



- فرهنگ واژه‌های فارسی در زبان عربی.
مدخل بارجین. ص ۴۸.
محمدعلی امام شوشتری.


این پیشینه تمدنی بایستی راهگشای ما باشد تا از بگومگوهای روزمره برگذریم.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
برف و یخ‌زدگی
جنگل فندق‌لو
اردبیل
۵ اسفند ۱۴۰۳

@amar_iran00
/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

اختتامیه پنجمین دوره
نشان فروهر


نشان فروهر، هر سال به بهترین دانشنامه‌های کارشناسی ارشد، دکترا و کتاب‌های برگزیده در حوزه تاریخ، فرهنگ و زبان‌های باستانی ایران اهدا می‌شود.
انتشارات فروهر با حمایت انجمن‌های زرتشتیان،  آیین نشان فروهر را برگزار می‌کند.

برگزارکنندگان این آیین، مقدم مهمانان گرامی را در همایش پایانی گرامی می‌دارند.

نشانی:
خیابان جمهوری. خیابان میرزا کوچک خان.
کوچه زرتشتیان. پلاک شش. تالار ایرج.
زمان:
پنج‌شنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۳. ساعت ۱۷.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

بریده‌ای از تاریخ زبان فارسی



هفتم اسفند ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


نوشتار کوتاه زیر بهری است از تاریخ زبان فارسی در نخستین دهه‌های پس از ساسانیان:

با افتادن دولت پارسیان ایران در سال ۳۱ هجری و تسلط تازیان بر ایران زبان فارسی به اجبار به گوشه فراموشی رانده شد. فرمانروایان تازی کتاب‌ها و علوم ایرانیان را زاید دانسته و نابودکردنش را در دستور کار قرار دادند. عربی، زبان رسمی ایران شد و گفتن و نوشتن به فارسی سخت قدغن و متخلفان محکوم به اعدام می‌شدند.

مامون خلیفه عباسی که از مادر ایرانی بود، روز پایان رمضان به شاعران عرب‌زبان پاداش می‌داد. سالی در آن روز جوانی قصیده‌ای پارسی برایش خواند و در پایان به جای آن که پاداش بگیرد به فرمان مامون آن جوان فارسی‌گو را در همان مجلس گردن زدند.

قتیبه، سرکرده تازیان در اشغال خوارزم، دانشمندان ایرانی را اعدام کرد و کتاب‌های فارسی را سوزاند تا چنان شد که مردم پراکنده شدند و زبان فارسی از آن سرزمین برافتاد.

معاویه چون از کتابخانه فارس‌ها در نینوا آگاه شد دستور داد آن را آتش زدند.

عبدالله طاهر، والی خراسان، فرمان داد هر زرتشتی باید یک من کتاب فارسی بیاورد. پس هر چه کتاب آوردند همه را بسوخت.

والی تازیان در هرات کتابخانه بزرگ آن شهر را آتش زد.


- تاریخ زرتشتیان پس از ساسانیان.

برچیده از ص ۳۴۵ و ۳۵۶.
رشید شهمردان.
تهران. راستی. ۱۳۶۰.

/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
پنجم اسفند ۱۴۰۳


بهرام دوم، شاهنشاه ساسانی، شاخه‌ای گل نیلوفر به همسرش شاپوردختک می‌دهد.

سنگ‌نگاره‌های بَرْمْ دِلَک - چشمه‌ عشاق.
خاور شیراز.

پنجم اسفندماه، جشن اسفندارمذگان، و روز بزرگداشت زن و زمین گرامی باد.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
عقاب‌کوه
یزد.

عکس: احسان باغبان.



۴ اسفند ۱۴۰۳

/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
هوم

در نوشتار زیرین.

/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
زبان فارسی
دلدادگی رضاشاه به زبان فارسی

یکم اسفند ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


جناب استاد اصغر دادبه در سخنان خود در نشست بزرگداشت استاد پورداوود گفتند، و خوش گفتند، که هر روز پنج دقیقه به فرزندان خود فارسی بیاموزید.
خاطره‌ای را نقل می‌کنم از دلدادگی رضاشاه به زبان فارسی:


سال ۱۳۱۲ در سفر رضا شاه به مشهد، محمود جم استاندار وقت، دیداری برای نمایندگان طبقات مردم مشهد با شاه ترتیب داد.
در آن  دیدار افتخارالاسلام طباطبایی از جانب حاضران شروع به خطابه کرد و به زبان ترکی و عربی هم شعرهایی خواند.

پس رضاشاه او را خطاب قرار داد و گفت:
عربی زبان دین ماست. یک ثلث از مردم مملکت ما هم ترکی حرف می‌زنند. ولی همه ما ایرانی هستیم. من میل دارم همه فارسی صحبت کنیم. فارسی را بی‌اندازه دوست دارم.


- خاطرات سیاسی محمدعلی شوشتری.
ص ۲۳۶.


بر سر زبان‌ها انداخته‌اند که رضاشاه بی‌سواد بود.
یکی بی‌سواد، با این مایه از دانایی و دلسوزی برای ایران، برتر است از هزار باسواد که دست در دست هر ناکسان می‌گذارند تا این سرزمین را بر زمین کوبند.

/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
برف نگذاشت!

۲۹ بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
.

در جاهایی از ایران عزیز برف باریده. برخی جاها برف شگرف.
خبری از برفی نقل می‌کنم از حدود سال ۶۰۰ خورشیدی، که تاریخ و زندگانی ما را به راهی دیگر برد:

. "سلطان محمد خوارزمشاه ساز عراق کرد تا بنی‌عباس را براندازد.
در گریوه (گردنه) اسدآباد همدان از برف راه نیافت. همه لشکر را اسپان بمردند و مردم بسیار در برف تلف شدند.
سلطان ناچار به همدان بازگشت."
- تاریخ گزیده. حمدالله مستوفی.  ص ۴۹۳.

لختی بنگریم که اگر آن برف نباریده بود و سلطان به بغداد رسیده بود و کار خلافت عباسی را ساخته، تاریخ ما به کدام راه رفته بود... .
ایران تا سده‌های پنجم و ششم از زیر بار سهمگین تازیان کمر راست می‌کرد که به تازش مغول رسید. سلطان محمد خوارزمشاه آهنگ سر برافراختن ایران کرده بود.
برف نگذاشت!


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

زیرآب

۲۷ بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


شهر کوچکی است بر میانه راه تهران تا شاهی (قائم‌شهر)، و از ‌پاره‌های شهرستان سوادکوه. سوادکوه که زادگاه رضاشاه است، نامش در نزد ایرانیان آشناست و هر روز خلقی به دیدارش می‌شتابند؛ اما زیراب، به وارون سوادکوه، ناآشناست. شود که رهگذران هم نامش را به یاد نسپارند.

زیرآب در دل اهالی خودش بی‌تاریخ مانده. کسی یافت نشد که معنای این نام را بداند و بداند که این سرزمین را از چه روی بدین نام، نامیده‌اند.
دایره‌المعارف مصاحب سخنی دندانگیر نیاورده. برخی نوشته‌اند این نام زیورآب بوده که بگشته و زیرآب شده.

جایی است پر آب؛ در دل درختان خزان شونده، با سقف‌هایی عنابی رنگ و مردمی گشاده‌رو که روزگاران تلخ‌تر از زهر را هم بگذرانده‌اند، و بس آرام و مهربان مانده‌اند.

راه‌آهن تهران - شمال، آن خط شگرف که از ورسک می‌گذرد و تا دل افسانه‌ها کشیده شده، اینجا فرود آمده و شهر را دو نیمه کرده.

دورتادور شهر، چراگاه گاوان است. گاوانی که هم بر سان دارندگان خود، بوی مهربانی می‌دهند. اگر دمی گرم تماشایشان شوی، سرشان از پنجره ماشین به درون می‌آید و نیکی می‌پراکنند. گاوهایی که انگار از چراگاه‌های فراخِ مهر و آناهیتا به امروز آمده‌اند.

ساعتی گشت و‌ گذار در زیرآب آن سخن فردوسی را به یاد می‌آورد:
«خوشا باد نوشین ایران‌زمین».
و می‌گویی:
خوشا باد و هوای نوشین زیرآب.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
دولت مرکزی



۲۶ بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


ازان پس برآمد ز ایران خروش
پدید آمد از هر سویی جنگ و جوش
پدید آمد از هر سویی خسروی
یکی نامجویی ز هر پهلوی
سپه کرده و جنگ را ساخته
دل از مهر جمشید پرداخته.
- شاهنامه. داستان پادشاهی جمشید

سرگذشت ایران از دیرترین زمان‌ها گواه است که هر گاه دولت مرکزی سست شده، ایران‌زمین را جنگ و جوش برداشته است. از هر سو، سری و سپاهی برآمده. امنیت و آرام و آسایش از میان برخاسته است.

نمی‌گوییم ایران نخستین سرزمینی است که دولت و فرمانروایی در آن بنیاد نهاده شده. اما بی‌گمان یکی از کهن‌ترین دولت‌های مرکزی در این سرزمین پی‌ریخته شده که دستگاه شاهنشاهی ایرانی بوده است. دستگاهی که پا بر سنت‌ها و فرهنگ کهن داشته و در بوته عمل، سربلندی ملی را با وجود آسایش همگان مردمان فراهم آورده و راه توسعه ملی را باز نگه داشته است.

اگر کسی در این سرزمین سخن از آن براند که کمر دولت مرکزی را بشکند، به وارون آگاهی تاریخی و منافع ملی، سخن رانده. بیهده‌گویی کرده. نیکخواهی او جای تردید دارد.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
دومین نشست شاهنامه‌خوانی

زمان: چهارشنبه ۲۴ بهمن۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۳۰

مکان: کتابکده فرهنگ تون
فردوس
خ رضوی. بین رضوی سه و پنج

شرکت در نشست‌های کتابکده فرهنگ تون برای علاقه‌مندان آزاد و رایگان است.

@toonbooks
/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
برف

۲۲ بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


در جای‌جای سرزمین ایران ورجاوند برف باریده و هم‌میهنان شادی می‌کنند.
این برف که مادّه شادی امروز است در گذشته در نگاه نیاکان دانای ما به کار درمان می‌آمد.

حکیم میسری، دانشمند سده چهارم، کتابی در طب دارد، نام آن دانشنامه در علم پزشکی، و دانش طب خویش را در این کتاب بسروده است.
حکیم میسری، سه جا برف را از مایه‌های درمان سه بیماری شناسانده.

نخستین در علاج آماس خونی، و چنین گفته:
و لختی برف باید نزد بیمار
نهاده، نیز سیب نیک بسیار
. ص ۱۷۸.

دومین در علاج تشنگی، و چنین گفته:
و لختی برف را به‌دهان گرفتن
و بینی را بیندودن به روغن
. ص ۲۰۴.

سومین در علاج تب، و چنین گفته:
گلاب و سرکه جوی، و روغن ورد
به برف اندر کُنَش تا خود شود سرد
. ص ۲۴۲.

می‌ستاییم این دانش نیاکانی را.
می‌ستاییم فر ایران را.



- دانشنامه در علم پزشکی
حکیم میسری.
به اهتمام دکتر برات زنجانی.
تهران. طهوری. ۱۳۶۶.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
اگر شراب خوری، جرعه‌ای فشان بر خاک.
- حافظ

ویران‌کردن میخانه و ریختن می بر خاک
به دست انقلابیون.
بهمن ۱۳۵۷.
عکس: عباس عطار.


۲۱ بهمن ۱۴۰۳

@gahname1
/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
ملک­‌تاج قوام

بریده گزارشی بلند

۱۹ بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی

پدرش ابراهیم قوامی بود و مادرش مهین­‌دخت، به لقب فخرالسلطنه. پدرش آخرین قوام­‌الملک شیرازی بود، از تبار میرزا ابراهیم خان کلانتر، که به روزگار آقامحمد خان قاجار صدراعظم بود.
این دختر نهم اسفند ۱۲۹۸ در شیراز بزاده بود، در باغ ارم. پدرش او را به انگلستان فرستاد تا درس بخواند.

رضاشاه، دم و دستگاه دو امیر بزرگ را از میان نبرد: امیر ابراهیم علم ـ شوکت­‌الملک، و ابراهیم قوام.
به هر دو دستور داد تا پیوندهایی زناشویی بر پایه رای او کنند: علی قوام، اشرف، دختر رضاشاه را به زنی گرفت. امیر اسدالله علم هم پاییز سال ۱۳۱۸ با ملک­‌تاج خانم قوام سر سفره عقد نشست.

ملک­‌تاج قوام و محمدرضا پهلوی دوستان جانی بودند، و همبازی در تنیس. نقل می­‌کنند که آن دوستی ممکن بود به راه پیوند زناشویی برود که فرمان رضاشاه در کار آمد. ولیعهد، سال ۱۳۱۷ با فوزیه، شاهزاده خانم مصری، درپیوست. 

پس از آن هم شاهزاده محمدرضا پهلوی و این ملک‌زاده ـ ملکتاج قوام ـ همبازی ماندند و به رسم دوره نوجوانی تنیس می­‌باختند. زمین تنیس کاخ سعدآباد اگر زبان بگشاید خاطره­‌ها از تنیس­‌بازی شاه با ملکتاج قوام دارد، و با دیگران؛ و البته از بازیگری­‌های چرخ!

دو اشراف‌زاده بیست ساله، دو دختر آوردند. نخستین را رودابه نامیدند، زاده ۱۳۲۳ و دومین را ناز، زاده ۱۳۲۶. امیر اسدالله علم برای دو فرزندش از اداره ثبت احوال بیرجند شناسنامه گرفت. از آن مهری که به زادگاهش داشت.

ملک­‌تاج خانم نمونه زن محترم، مهربان، و مودب اشرافی ایرانی بود. کم­‌سخن بود. در جمع­‌ها حاضر نمی­‌شد. از جنجال گریزان بود. چنین بود که نام و نشانی از او در دنیای پرسروصدای نشریات آن دوره نتوان یافت. از اندک کسانی بود که اجازه داشت هر گاه بخواهد بدون وقت قبلی وارد اتاق محمدرضا شاه شود. 
در عکس­‌هایی که از تاج­‌گذاری بازپسین شاهنشاه ایران در دسترس است درست پشت سر فرح دیبا ایستاده است. با این همه اهل تشریفات نبود. حتی نقل می­‌کنند که میانه خوب و گرمی با خانم فرح دیبا نداشت. همچنان که با مادر و خواهران شوهرش میانه گرمی نداشت. در دوره اخیر زندگی که به ناچار در لندن می­‌بود هم با امیر حسین خزیمه و همسرش، فاطمه علم، سَری نداشت.

تنیس­‌بازی حرفه­‌ای بود. کمتر می‌شد جامه اشرافی یا تشریفاتی به بر کند. بیشتر وقت‌ها کفش و جامه تنیس­‌بازان به بر می‌کرد. زمین تنیسی را بساخته بود، کنار مِلک امیر شوکت­‌الملک در دزاشیب، و هر کس را ممکن بود که بدان زمین شود و از سر بازیچه هم که شده تنیسی ببازد. آن زمین امروز در دست خواص است. زمین تنیس ورزشگاه امجدیه پاتوقش بود. هر کس را از فرزندان باغبانان امجدیه، توپ­‌جمع­‌کن­‌ها، یا دیگران، دوستدار تنیس می­‌یافت به خرج خودش به انگلستان می­‌فرستاد تا تنیس بیاموزد. شماری از سرآمدان تنیس ایران از جمع همان کسان سر برآوردند. از بنیانگذاران تنیس ایران بود. نخستین دسته تنیس‌بازان ایران، پروردگان او بودند.

امیر اسدالله علم که درگذشت ملکتاج خانم در تهران بود. چندانی برنیامد که ناگزیر شد میهن را بگذارد و برود. امیر گفته بودند که چون ده سال از درگذشت ایشان برآید یادداشت‌هایشان را چاپ کنند. ملکتاج خانم در بیرون ایران که بود زمان ده ساله به سر رسید. یادداشت‌ها را در اختیار دکتر عالیخانی گذاشت که در آن روز بهتر دوستان امیر بود که زنده یا در دسترس بودند و عالیخانی آن همه را بازنگری و بی آن که دستی در آن ببرد چاپ کرد.
کسانی از چاپ و نشر آن یادداشت‌ها در ایران دارایی‌ها اندوختند. یک تن پیدا شد که رسم وفا و ادب به جای آورد و او زنده‌یاد صادق سمیعی بود. از ملک‌تاج خانم پروانه رسمی گرفت و از مالیه خودش آن دوره کتاب ارجمند را چاپ کرد تا به دسترس همگان آید.

ملک‌تاج خانم در انگلستان بود. اگر کسی از ایرانیان نیازی اداری یا مالی داشت دست ملک­‌تاج خانم از پشت او برداشته نمی­‌شد. نخستین گمارده ارشد دولت جمهوری اسلامی در لندن خصوصا به دیدارش شده بود و درخواسته بود تا او را به دولت انگلستان معرفی کند تا تحویلش بگیرند. و این خواهش را برآورده بود. نگاه نکرده بود که او گمارده دستگاهی است بدخواه خودش! از آن بزرگی که داشت.

با ملکه انگلستان و شماری از اعضای دربار و دولت دوستی داشت. روز نوزدهم بهمن ۱۳۸۰ در لندن درگذشت. دولت انگلستان نماینده ویژه خودش را فرستاد تا به بازماندگان آن بانوی بزرگ ادای احترام کند.

پس از درگذشت او، دختر بزرگش رودابه علم در لندن بماند تا در شهریور ۱۴۰۱ درگذشت. دختر دیگرش ناز علم هم مهر ماه امسال در اسپانیا بدرود زندگانی گفت.

امروز از دم و دستگاه بزرگ امارت قاینات که با چرخ گردان پهلو می‌زد چیزی بر جا نمانده، مگر کاخ‌هایی خالی که بر کنگره آن فاخته بنشسته و کوکو می‌زند.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
روزه در رمضان از نگاه ناصرالدین‌شاه

#محمود_فاضلی_بیرجندی
۱۱ اسفند ۱۴۰۳

نوشتار زیر از ناصرالدین شاه قاجار مانده است. یکی از شاهان قبیله‌ای که استاد پورداوود آنها را نمونه بی‌لیاقتی و رذالت طبع و بداخلاقی خوانده‌اند! (خرمشاه. ص ۱۰۶)
اما در دوره قاجاران هر چه از فساد و جنایت و ستم و واگذاردن خاک ایران و اعطای امتیازات شد، دست‌کم درِ خانه تزویر و ریا گشوده نبود. شاه قجر، خودش راست و درست می‌نویسد که همه روزه می‌خوریم:


کسانی که روزه می‌خوردند اول خودمان بودیم که به هزار دلیل عقلی و نقلی و شرعی نمی‌توانستیم روزه بگیریم.

مجدالدوله هم ناخوش است، می‌خورد.

اکبرخان هم ناخوش بود می‌خورد.

باشی، برادر اکبرخان هم ناخوش بود، می‌خورد.

امین‌الملک قبل از رمضان ناخوش شده بود، نمی‌توانست روزه بگیرد، می‌خورد.

میرزا حسین خان شرف بنایی، ناخوش نبود ولی خودش می‌گفت ناخوشم، می‌خورد.

صنیع الملک، معمارباشی عیبی نداشت و روزه می‌خورد.

آغا بشارت و آغا عبدالله و آغا علی و مرتضی‌خان هم روزه می‌خوردند.

اعتمادالسلطنه هم گویا می‌خورد.

زین‌دار باشی هم می‌خورد.

اقبال‌الدوله هم به جهت خوردن روزه به محمدآباد رفته بود که تماما بخورد.

معیرالممالک قدیم هم روزه می‌خورد.

ناصرالملک هم روزه نبود.

حاجب‌الدوله و کالسکه‌چی‌باشی هم می‌خوردند.

امین اقدس خانم هم که ناخوش بود و می‌خورد.

عایشه خانم می‌خورد.

بدرالدوله هم روزه نبود.

گلین خانم هم روزه نمی‌گرفت.

زاغی هم روزه نبود.

امین‌السلطان هم به واسطه دردچشم، ده دوازده روز خورد.

میرزا محمود خان، وزیر مختار هم مسافر بود و قصد نکرده بود، می‌خورد.

حکیم الممالک چون می‌خواست گلپایگان برود، می‌خورد.

امین‌لشکر هم چون از گلپایگان معزول شده بود، می‌خورد.

ایلخانی ریش سفید هم که هیچ‌وقت روزه نبوده.

میرزا سیدعبدالله، برادر میرزا عیسی هم با خود میرزا عیسی روزه نبودند.

***

- برگرفته از:
روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه قاجار.
ص ۱۹۹ تا ۲۰۰. 
ربیع الاول ۱۳۰۸ تا ربیع‌الثانی ۱۳۰۹ ق.
تصحیح و ویرایش مجید عبدامین.
تهران. انتشارات دکتر محمود افشار.


(این نوشتار پارسال هم در این دهلیز منتشر شد.)

/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
جایی که نخستین برگه‌های لغت‌نامه دهخدا گردآوری شد

۱۰ اسفند ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


این عکس‌ها از قلعه دزَک است، در شهر کیار از شهرستان‌های استان چهار محال و بختیاری. جایی که یکچند نشیم استاد علی‌اکبر دهخدا بود.

دوست ارجمندم آقای مهدی خادمیان زیدونی این عکس‌ها را در کانال خود « تاریخ ارجان و کهگیلویه» انتشار داده و نوشته‌اند:
استاد علی‌اکبر دهخدا پس از جنگ عالمگیر اول که آهنگ رفتن از تهران داشتند به دعوت امیر مفخم بختیاری روانه این قلعه شدند که مقر آن امیر بود. امیر مفخم، هر که بود و هر چه کرد، این نیکی از او به یادگار مانده که یکی دانشمند چون استاد دهخدا را در زمان دلگیری استاد از عالم و آدم، گرامی داشت و میهمانش کرد.
اتاقی در قلعه دزَک به استاد داد و استاد در همین اتاق از همین قلعه نخستین نوشتارها و برگه‌هایی را گرد آوردند که پایه تهیه و چاپ لغت‌نامه دهخدا شد.

پنجره و اتاق، همان جایی است که نشیم استاد دهخدا بوده است. دهخدای بزرگ از همین پنجره به باغ و به جهان می‌نگریسته است.

هفتم اسفند ماه امسال ۶۹ سال برآمد از آن زمان که به فرموده نظامی عروضی؛ آن بزرگ روی در نقاب خاک کشید و عالم سفلی ازو یتیم ماند.


@kohgilo
/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
سخنی در پیرامون سرما و تعطیلات

هشتم اسفند ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


به این روزها سرمای هوا دستاویز تعطیل کارهای دولتی و خصوصی و بازار و بانک‌ها و ...  در ایران گرامی شده.

باید یادآور شد که تعطیل در فرهنگ ایران قدیم جایی نداشته. سخنی در این باره آورده می‌شود:

یکی این که واژه تعطیل، از زبان ما نیست و در جا و در زمانه‌ای دیگر پیکر بسته است. تعطیل، معطلی و بلاتکلیف‌ماندن است. واژه تعطیل، به زبان ما وارد شده.
در ایران کسی معطل نمی‌مانده و این است که چنین واژه‌ای پیدا نشده.

دوم این که ایرانیان کهن، زمان تعطیل نداشته‌اند.
زمان در نزد نیاکان ما به سال، و سال به ماه، بخش می‌شده، و هر ماه سی روز داشته. هر یک از سی روز ماه، نام‌هایی جداگانه داشته تا از هم بازشناخته شود.

مهم است بدانیم که نیاکان ما در گاهشمار خود هفته نداشته‌اند. زندگی ایرانی چنان بافت و جریانی پیوسته داشته که نمی‌شده زمان تعطیل را در آن جای داد. کار و زندگی ایرانیان تعطیل برنمی‌داشته.
نیاکان ما پس از چند گاه کار، زمانی را به جشن و شادی می‌گذراندند. به سخنی، از کار برمی‌آسودند. تعطیل نداشتند. با یک روز جشن در هر ماه، از کارها برمی‌آسودند.

اگر روزهای تعطیل در زندگانی ما زیاد بود نمی‌شد که فرهنگ و تمدنی در این سرزمین پهناور پیدا شود و ببالد، از هر شاخسار آن بسی دانشمندان  و دانایان سر برآوردند و یکی از بهترین راه‌های فرمانروایی و برتر اندیشه‌های سیاسی را پیکربندی کند که آیبن شهریاری ایرانی است.

با تعطیلات پیاپی، ممکن نمی‌شد در این سرزمین آیینی برآید که آبادانی و کشت و برز را ارج بگذارد و ساختن جهان را آموزش دهد و آبادانی را بستاید.

سرمای هوا اگر جلو کار آدمی را بگیرد پس کشورهایی چون ممالک اسکاندیناوی که نزدیک قطب شمال هستند باید کشورهایی درمانده بودند. اما دانیم که مردم خود را در رده بهترین دارندگان فرهنگ و دانش و تربیت بار آورده‌اند و رفتارها و موسسات تمدنی آنها الگوست.

ایران و فرهنگ ایرانی را باید شــناخت، و آن را به جان خویــش درآورد. دور از کور باوری و رشک‌ورزی‌های آیینی و قومی. جدا از چنددستگی ها و دلگیری‌ها. بی ستیزه. چنان که بوده و شاید.

و هم جا دارد در نظر بداریم که آن زندگانی و تمدن‌سازی شگرف، دور از پرستش خدای و جدا از دینداری هم نبوده است.

فرهنگ نیاکانی ما ایرانیان بسی راه‌ها و بسی مایه‌ها و ملاط‌ها دارد که به کار ما در پویه حیات آید.

/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
به پیشباز نوروز - ۱


ششم اسفند ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


نوروز در راه است.
سخنی کوتاه اندرین باره بیاوریم که جشن نوزایی گیتی است.

جشن‌ها را از روزگاران کهن به دو دسته کرده‌اند. جشن‌های خبری و جشن‌های طبیعی یا گیتیانه.
جشن‌های خبری از این دست بود که به گرامی‌داشتن رخدادی چون پیروزی بر دشمن گرفته می‌شد. سپاه‌سالار ایران نامه به شاهنشاه ایران می‌نوشت و آگاهی می‌داد که دشمنان را بشکسته و بر او چیر آمده‌ایم. پس شاهنشاه دستور می‌داد تا در سراسر سرزمین‌های ایرانی جشن گرفته شود و هر سال هم به یادبود آن جشن می‌گرفتند.
یا روز بر تخت نشستن شاه نو را جشن می‌گرفتند.
از این جشن‌ها در تاریخ ایران زیاد داشته‌ایم.

اما جشن‌های طبیعی آن جشن‌هایی است که پای در طبیعت دارد. از این دسته است جشن‌های دوازده‌گانه ایرانی در دوازده ماه سال؛ از فروردینگان تا به اسپندگان.
از آن میانه هم دو جشن بس بزرگ مهرگان و نوروز گرامی‌تر و برتر شمرده شده و آیین‌های ویژه در آن بگرفته‌اند. مهرگان جشن زایش و آفرینش طبیعت است، و نوروز جشن باززایی یا نوزایی طبیعت.

گفتنی‌های دیگر در باره نوروز بماند به نزدیک این رویداد بزرگ گیتیانه.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
آیین شهریاری ایرانی - ۴
بستن دسترسی‌های نادانان و بی‌بُنان


۴ اسفند ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی

چنین گفت خســـــرو همان داســــتان
که داننــــــده یاد آرد از باســــــــــتـان:

"که هرگز به نادان و بیـــراه و خُـــرد
ســــــِلیح بزرگی نبــــــــاید سپــُـــرد
که چون بازخواهی نیـــاید به دست
که دارنده، زان چیز گشتَـست مَست."

چه گفت آن خردمنــد شــیرین‌سخُن:

"که گر بی‌بُنــــان را نشــــانی به بُن
به فرجــــــــــام کار  آیدت رنج و درد
به گِرد دَرِ ناســــــپاســــان مَــــگَرد."

ـ شاهنامه. داستان پادشاهی خسروپرویز.   

                        
/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
هَوم


سوم اسفند ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


درود بر هوم. هوم نیک. هوم خوب‌آفریده. راست‌آفریده، نیکِ درمان‌بخش، برزمند، خوب‌کنش و پیروز. هوم زرین نرم‌شاخه که نوشابه‌اش روان را بهترین و شادی‌بخش‌ترین آشامیدنی است.
- هوم‌یشت. یسنا. هات ۹



عکس بالا، عکسی است از گیاه هوم.
هر کس شاهنامه خوانده با این نام آشناست.  هوم در متن‌های باستانی ایرانی و هم در ریگ ودا، سرودهای آیینی کهن هندویان، گیاهی مقدس است.

در ایران باستان گیاه هوم را بس ارجمند و پاک دانسته و شیره آن را می‌نوشیدند.
در ارداویراف‌نامه نوشته شده که چون ویراف پاک، آهنگ برشدن بر آسمان کرد او را هوم نوشاندند. پس سفر آسمانی خویش را آغاز کرد. سفری که سرگذشت‌هایی همانند آن در خبرهای اسلامی هم با عنوان معراج آمده است.

فرانسویانی که با اجازه سلطان‌های قاجار در شوش حفاری‌های باستانشناختی می‌کردند و گنجینه‌های ایرانی را می‌بردند، هم این گیاه را آزموده و تایید کرده‌اند که شیره آن دارای افدرین است که در پزشکی به کار آید.

در ایران باستان علاوه بر آن که هوم را در مراسم آیینی به کار می‌بردند جوشانده و شیره آن را ماده‌ای فرح‌بخش می‌شناختند که نوشنده را قوت بسیار می‌داد، و جنگاوریش را چند برابر می‌گرداند.

شاید بنا به آثار قوی این گیاه بوده که در شاهنامه، مردی پیرسال که در کوهسار می‌زیست هم هوم نام دارد. پیری دانا که جایی در دل نظم هستی به سر می‌برده است. او در شاهنامه میانجی شده تا شاه کیخسرو ریشه شر را از دنیا برکند. هوم کهنسال در انجامِ نبرد بزرگ شاه کیخسرو با افراسیاب او را بندی، به دست شاه ایران می‌سپارد.

در اوستا دو هوم یشت داریم. یکی در یسنا، و آن گفت‌وگویی است دلکش در هاونگاهی، میان اشو زرتشت با هوم زرین. در اینجا هوم، "دور دارنده مرگ"، خوانده شده است. هوم به پیامبر آگاهی داده که پدر جمشید، پدر فریدون، پدر گرشاسپ و پدر خود زرتشت از او نوشابه برگرفته‌اند و از بخشایش و افزونی او دارای پسرانی شده‌اند که هر یک دنیا را به راهی نو برده‌اند.

هوم یشت دیگر، در یشت‌ها آمده و آن نیایش است.

باید علاوه کنم که استاد محسن پویان که به جست‌وجوی گیاهان و پیداکردن ویژگی‌های آن شهره‌اند این گیاه را در کوهستان‌های بیرجند پیدا کرده و عکس آن را برای من فرستادند.
درودشان باد.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

 

به نام ایران

۲ اسفند ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


چرا آنان که برای هر چیز کم‌بها هیاهو می‌کنند در گردبادهایی که بر زیستگاه نیاکانی ما می‌وزد خاموش‌اند؟

موجودیت ایران و بزرگی ایران در توفان دشمنی با شاه یا شیخ گم نشود. آن که سربلندی ایران را خواست جایی دارد و جاهی، و هر که بدخواهی ایران کند به فرموده فردوسی: به جای کُله بر سرش خاک باد.

ایران یکپارچه، عیار و معیار است.
حساب ایران از حساب حکومت‌ها جداست.
ایران، مال ایرانیان است، و خانه همه ایرانیان. اگر چیزی از دلگیری هست در اندرون خانه جای گشادن دارد، برکنار از مرام و آیین و دین.

ایران از آن سرزمین‌ها نیست که تازه به جلوه آمده‌اند و حُسن‌ می‌فروشند.
یک و نیم هزاره پیش بود که نماینده شاهنشاه ایران به سرکرده آن مشت بیابانگردان بگفتا، هر چه می‌خواهید  به شما بدهیم تا بروید. خرج سگان دربار شاهنشاه ما از خرج همه سرزمین شما برگذرد.

در ایران است که داستان آفرینش با داستان حکمرانی پیوند دارد: کیومرث، نخستین انسان است، و هم جهان‌کدخدای.
ایران، از نخستین دم آفرینش پیدا شده. نه بر پایه خواست چند والی که چند جغرافی‌دان نقشه‌اش را بکشند.

در این مملکت بسیارانی به نام خود سکه زده‌اند. از گردنکشان تا مدعیان امامت و پیامبری و ...
امروز از آنان نشانی نمانده.
اما ایران برجاست.
آموخته‌ایم که اگر سکه‌ای باید زد، باید به نام نامی ایران زد و بس.  

حکایت این خانه چند هزار ساله حکایتی است دگر.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
شادانه سپندارمذگان
ارج‌گذاری به بنیادهای فرهنگ ایران باستان


۳۰ بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


روزهای ۲۹ بهمن تا ۵ اسفند روزهای جشن ملی اسپندارمذگان است.

نامه گرامی زنگان امروز، چاپ زنجان، آگاهی داده که کسب و کار هر آن کس از بازاریان را رایگان معرفی خواهد کرد که بهای کالایش را با کاهشی به مناسبت اسپندارمذگان به خواستاران بفروشد.
زنگان امروز شعله‌ای است از آتش دیرنده که در ایران روشن مانده و خواهد ماند.
کوشش‌های زنگانیان به راه برکشیدن ایران از پارگین قجران، و نبردیدن ایشان با واپسگرایی را به یاد داریم.
درود و آفرین بر این نامه ارجمند و گردانندگانش.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

آیین شهریاری ایرانی - ۳
گرسنگی و درویشی مردم
 

۲۸ بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


در گزارش شاهنامه زمانی که منوچهر، نوه فریدون، بر تخت شاهنشاهی ایران نشست راه و آیین فرمانروایی خویش را در برابر پهلوانان برگفت. در آن میان چنین گفت که:

"هر آن کس که در هفت کشور زمین
بگردد ز راه و بتابد ز دین
نماینده رنج درویش را
زبون داشتن مردم خویش را
برافراختن سر به بیشی و گنج
به درویش مردم، نمایند رنج"


پس یادآور شد که گر چنین کسان در میان ما پیدا شوند:

"همه نزد من سر به سر کافرند
وز آهرمن بدکنش بدترند
."
ـ شاهنامه. به کوشش مهدی قریب. ج ۱. ص ۷۷.

در اندیشه سیاسی ایران باستان که بنیاد آیین شهریاری ایرانی است، هر آن کس که از راه و دین سربرتابد، درماندگی و رنج هم‌میهنانش را بخواهد، سودجویی کند، در پی سربرافراختن باشد و منافع میهن را نشناسد، کافر است و بدتر از اهریمن!
آیین شهریاری ایرانی نگهبان منافع ملی، سربلندی و آسایش ملت است.
شهریار ایران، مردم سرزمینش را رها نمی‌کند تا از گرسنگی و درویشی نابود شوند.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
زیرآب
در نوشتار زیر:

/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
خراسان

۲۴ بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


از دیرباز سه سرزمین پارس، آتروپاتکان (آذربایگان، آذربایجان) و خراسان ( خوراسان - خورآیان) سه پایه و پایگاه ایران بوده‌اند، و هستند.

از این سه، خراسان تا زمان ساسانیان و هزاره پس از آن، جایگاه و پایگاه برتری در نگاهبانی از ایران می‌داشته، و دارد.
از سرزمین ایران‌ویج که درگذریم، چند شهر کهن خراسان، در گزارش وندیداد، نخستین شهرهای ایران است که پدید آمده، و این گواه ارج این سرزمین است در نگاهبانی ایران.

سُغد، مرو، بلخ، کابل، هرات، گرگان، و هیرمند در گزارش وندیداد به همین ترتیب آفریده شده که نام آنان آمد.
این‌ها شهرهای خراسان باستانی است.

پیدایش خراسان، بر پایه این گواه استوار، از دوردست خاور آغاز شده و پس رفته‌رفته به باختر گسترش یافته است.

نام سزاوار خراسان هم شاید که همزمان با پیدایش و گسترش این سرزمین پیدا شده و بر زبان باشندگان آن گشته باشد.

خراسان، خور آیان، به معنی جایی است که خورشید از آن‌جا آید.
برخی کشورهای دیگر هم سرزمین خاوری خود را به نام خوراسان نامیده‌اند. نمونه آن ترکیه است که استان خاوریش آناتولی نام دارد. آناتولی به معنی خراسان است: جای آمدن خورشید.



/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
آیین شهریاری ایرانی - ۲


۲۳ بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی



ای مزدا؛
چه بزرگ است شهریاری مینوی تو!

ای مزدا؛
با شهریاری مینوی خود زندگانی سرشار از راستی به ما ارزانی بدار!

اکنون همه بشنوید:
مباد که آموزگار بد دیگرباره زندگی شما را تباه کند و با دژباوری خود، شما را به گمراهی بکشاند!

ای مزدا؛
از تو خواستارم که جهان از فرمانروایان بد بیاساید!

بشود که فرمانروایان نیک و نیک‌کردار و دانشور بر ما فرمان برانند
!

- برگرفته از گات‌ها. هات ۳۳. ۳۴. ۴۸.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
۱۲۰۰ برگ سند ساواک

۲۲ بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


در پیرامون رخداد بزرگ سال ۱۳۵۷ هر آنچه نوشته و گفته شود، راهنماست در دریافت بهتر چونی و چرایی آن. یکی از کتاب‌های تازه در این باره کتابی است که وزارت اطلاعات انتشار داده، در دو مجلد، در ۱۲۰۰ برگ، که اسناد دستگاه‌های اطلاعاتی است در باره آن رخداد و مقدمات وقوع آن در جنوب خراسان.

امیر اسدالله علم به دلایلی، نگذاشته بود که ساواک در سرزمین قاینات یا جنوب خراسان شعبه‌ای باز کند. گردآوردن خبرها در شهرها بر گردن شهربانی بود، و در روستاها بر گردن ژاندارمری. این اسناد برخی است از مکاتبات همان دو دستگاه، که در انجام در ساواک گردآوری و بررسی می‌شده.

من هر دو مجلد این کتاب را سراسر خواندم . برخی خبرهای آن ابهاماتی را زدود، و در جای خود ابهاماتی دیگر را به میان آورد.
نمونه را، این کتاب خبر می‌دهد که زمانی یک اتوبوس از مردانی ناشناس به بیرجند مامور شده‌اند. آنان نرسیده به شهر، در مزار دره شیخان پیاده شده و پس بی آن که توجهی برانگیخته شود به مسجد نامدار شهر برده شده‌اند. در آنجا روحانی بزرگی به مردم گفته که این مردان به یاری انقلاب آمده‌اند. از اینان پشتیبانی کنید که چون حکومت به دست ما آید تاوان این پشتیبانی را خواهیم داد.

آن مردان از کجا و بر پایه کدام رای و فرمان به بیرجند آمدند، تا کی بودند و در این شهر چه کردند؟ آن روحانی بزرگ شهر از دنیا رفته و هر آنچه می‌دانسته را با خود برده. شاید از یاران او باشند کسانی که توانند این پرسش را پاسخ دهند. این تنها یک نمونه بود، از مطالب کتاب، که ابهامی زدود، و ابهامی دیگر افزود!

این کتاب شگفتی هم می‌آفریند. از این جهت که با سندهای فراوان نشان می‌دهد که دستگاه حکومت پهلوی تا به واپسین ساعت‌ها استوار بر پا بوده و در همه جای کشور چیزی از نگاه تیزبین آن دور نمی‌مانده. سندها می‌گوید که مثلا دستگاه حکومت از سفر کارمندی از مرکز به یک آبادی دورافتاده خبر داشته که در آنجا چه کرده و چه گفته و با چه کسانی دیدار کرده. از سخنان معلمی یا کارمندی در فلان اداره خبر داشته. از آنچه شماری از دوستان با هم در انجمنی خصوصی گفته‌اند خبردار بوده. از دانشجویانی که اعلامیه به فلان جا فرستاده‌اند خبر داشته. از مردمی که در آبادیی ضمن تقسیم آب چه گفته‌اند خبر داشته. از تظاهرات در شهر پیش از برگزاری آن باخبر بوده. گردانندگان تظاهرات یا اعتصاب را می‌شناخته و می‌دانسته که چه در سر دارند. و ...

آن شگفتی که گفتم جایی است که دستگاهی با چنین اشراف بر اوضاع دست به کاری نمی‌زده، و سخت بر آن بوده تا اشراف خودش بر اوضاع را از دست ندهد و تا بوده هم ذره‌ای از اشرافش بر اوضاع کاسته نشده!
در این اسناد نمی‌توان مثلا دید که حکومت اوضاع را به حال خودش رها کرده. پس چه شد که حکومتی مستقر و استوار و مسلط در ایران برجا بود و ناگاه گفتی باد آن را برد!
آن هم در احوالی که تا به واپسین روز هم، به گواه سندها، چیزی در افق رخدادها به چشم نمی‌آید که نشانه فرجام باشد!

باری، این دو مجلد کتاب بسیار خواندنی است، و داشتنی.
دستگاه اطلاعات کنونی ایران از سال‌ها پیش دست به انتشار کتاب‌هایی در باره رجال حکومت پیشین زده بود که همه خواندنی بود. این کار که اسنادی از مسایل سیاسی در جغرافیای محلی را انتشار دهند در نزد من نو بود، و همچند نو بودنش سودمند و راهنما.

در این کتاب خطاهای نسبتا زیاد به نگارش نام‌های کسان و جای‌ها راه یافته. عکس‌های کتاب بیش از اندازه دستکاری (روتوش) شده. و منابعی که گردآورندگان کتاب بدان رجوع کرده‌اند، دست اول نیست. کم مایه است.
و باید گفت که کتاب در برخی جاها سست می شود و به پیکره کارهای پیمانکاری درمی آید و این در خورد دستگاه ناشر این کتاب نیست.

در این زمانه که نسل نوی برآمده، پویا و جویا، سزاوارتر است که روایت‌هایی راست از تاریخ و روزگار پیشین به ایشان بازگوییم، زدوده از قداست، تا تاوان بهری از تاریخ‌ندانی خود را برین سان بپردازیم. سرگذشت دلدادگی و سرگشتگی جمعی ما دستمایه حرکت این نسل خواهد شد تا راه ایشان را در رقم‌زدن رستاخیز ایران روشن بدارد.
ایدون باد.

/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
گزارشی تصویری از
آیین بزرگداشت استاد پورداوود.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
ملک‌تاج قوام
۹ اسفند ۱۲۹۸ - ۱۹ بهمن ۱۳۸۰

در نوشتار زیر:

/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…
Subscribe to a channel