dejnepesht4000 | Unsorted

Telegram-канал dejnepesht4000 - دژنپشت

3044

دژنپشت، کتاب‌خانه کهن سرزمین پارس به روزگار پارت‌ها دهلیز نوشته‌های تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی نشانی در اینستاگرام: mahmudfazelibirjandi

Subscribe to a channel

دژنپشت

.
ملک­‌تاج قوام

بریده گزارشی بلند

۱۹ بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی

پدرش ابراهیم قوامی بود و مادرش مهین­‌دخت، به لقب فخرالسلطنه. پدرش آخرین قوام­‌الملک شیرازی بود، از تبار میرزا ابراهیم خان کلانتر، که به روزگار آقامحمد خان قاجار صدراعظم بود.
این دختر نهم اسفند ۱۲۹۸ در شیراز بزاده بود، در باغ ارم. پدرش او را به انگلستان فرستاد تا درس بخواند.

رضاشاه، دم و دستگاه دو امیر بزرگ را از میان نبرد: امیر ابراهیم علم ـ شوکت­‌الملک، و ابراهیم قوام.
به هر دو دستور داد تا پیوندهایی زناشویی بر پایه رای او کنند: علی قوام، اشرف، دختر رضاشاه را به زنی گرفت. امیر اسدالله علم هم پاییز سال ۱۳۱۸ با ملک­‌تاج خانم قوام سر سفره عقد نشست.

ملک­‌تاج قوام و محمدرضا پهلوی دوستان جانی بودند، و همبازی در تنیس. نقل می­‌کنند که آن دوستی ممکن بود به راه پیوند زناشویی برود که فرمان رضاشاه در کار آمد. ولیعهد، سال ۱۳۱۷ با فوزیه، شاهزاده خانم مصری، درپیوست. 

پس از آن هم شاهزاده محمدرضا پهلوی و این ملک‌زاده ـ ملکتاج قوام ـ همبازی ماندند و به رسم دوره نوجوانی تنیس می­‌باختند. زمین تنیس کاخ سعدآباد اگر زبان بگشاید خاطره­‌ها از تنیس­‌بازی شاه با ملکتاج قوام دارد، و با دیگران؛ و البته از بازیگری­‌های چرخ!

دو اشراف‌زاده بیست ساله، دو دختر آوردند. نخستین را رودابه نامیدند، زاده ۱۳۲۳ و دومین را ناز، زاده ۱۳۲۶. امیر اسدالله علم برای دو فرزندش از اداره ثبت احوال بیرجند شناسنامه گرفت. از آن مهری که به زادگاهش داشت.

ملک­‌تاج خانم نمونه زن محترم، مهربان، و مودب اشرافی ایرانی بود. کم­‌سخن بود. در جمع­‌ها حاضر نمی­‌شد. از جنجال گریزان بود. چنین بود که نام و نشانی از او در دنیای پرسروصدای نشریات آن دوره نتوان یافت. از اندک کسانی بود که اجازه داشت هر گاه بخواهد بدون وقت قبلی وارد اتاق محمدرضا شاه شود. 
در عکس­‌هایی که از تاج­‌گذاری بازپسین شاهنشاه ایران در دسترس است درست پشت سر فرح دیبا ایستاده است. با این همه اهل تشریفات نبود. حتی نقل می­‌کنند که میانه خوب و گرمی با خانم فرح دیبا نداشت. همچنان که با مادر و خواهران شوهرش میانه گرمی نداشت. در دوره اخیر زندگی که به ناچار در لندن می­‌بود هم با امیر حسین خزیمه و همسرش، فاطمه علم، سَری نداشت.

تنیس­‌بازی حرفه­‌ای بود. کمتر می‌شد جامه اشرافی یا تشریفاتی به بر کند. بیشتر وقت‌ها کفش و جامه تنیس­‌بازان به بر می‌کرد. زمین تنیسی را بساخته بود، کنار مِلک امیر شوکت­‌الملک در دزاشیب، و هر کس را ممکن بود که بدان زمین شود و از سر بازیچه هم که شده تنیسی ببازد. آن زمین امروز در دست خواص است. زمین تنیس ورزشگاه امجدیه پاتوقش بود. هر کس را از فرزندان باغبانان امجدیه، توپ­‌جمع­‌کن­‌ها، یا دیگران، دوستدار تنیس می­‌یافت به خرج خودش به انگلستان می­‌فرستاد تا تنیس بیاموزد. شماری از سرآمدان تنیس ایران از جمع همان کسان سر برآوردند. از بنیانگذاران تنیس ایران بود. نخستین دسته تنیس‌بازان ایران، پروردگان او بودند.

امیر اسدالله علم که درگذشت ملکتاج خانم در تهران بود. چندانی برنیامد که ناگزیر شد میهن را بگذارد و برود. امیر گفته بودند که چون ده سال از درگذشت ایشان برآید یادداشت‌هایشان را چاپ کنند. ملکتاج خانم در بیرون ایران که بود زمان ده ساله به سر رسید. یادداشت‌ها را در اختیار دکتر عالیخانی گذاشت که در آن روز بهتر دوستان امیر بود که زنده یا در دسترس بودند و عالیخانی آن همه را بازنگری و بی آن که دستی در آن ببرد چاپ کرد.
کسانی از چاپ و نشر آن یادداشت‌ها در ایران دارایی‌ها اندوختند. یک تن پیدا شد که رسم وفا و ادب به جای آورد و او زنده‌یاد صادق سمیعی بود. از ملک‌تاج خانم پروانه رسمی گرفت و از مالیه خودش آن دوره کتاب ارجمند را چاپ کرد تا به دسترس همگان آید.

ملک‌تاج خانم در انگلستان بود. اگر کسی از ایرانیان نیازی اداری یا مالی داشت دست ملک­‌تاج خانم از پشت او برداشته نمی­‌شد. نخستین گمارده ارشد دولت جمهوری اسلامی در لندن خصوصا به دیدارش شده بود و درخواسته بود تا او را به دولت انگلستان معرفی کند تا تحویلش بگیرند. و این خواهش را برآورده بود. نگاه نکرده بود که او گمارده دستگاهی است بدخواه خودش! از آن بزرگی که داشت.

با ملکه انگلستان و شماری از اعضای دربار و دولت دوستی داشت. روز نوزدهم بهمن ۱۳۸۰ در لندن درگذشت. دولت انگلستان نماینده ویژه خودش را فرستاد تا به بازماندگان آن بانوی بزرگ ادای احترام کند.

پس از درگذشت او، دختر بزرگش رودابه علم در لندن بماند تا در شهریور ۱۴۰۱ درگذشت. دختر دیگرش ناز علم هم مهر ماه امسال در اسپانیا بدرود زندگانی گفت.

امروز از دم و دستگاه بزرگ امارت قاینات که با چرخ گردان پهلو می‌زد چیزی بر جا نمانده، مگر کاخ‌هایی خالی که بر کنگره آن فاخته بنشسته و کوکو می‌زند.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
نیایش‌خوانی از گات‌ها.
آغاز آیین بزرگداشت استاد پورداوود.
پنج‌شنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳.
تهران.
خانه اندیشمندان علوم انسانی.



/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
آیین بزرگداشت استاد پورداوود
فردا پنج‌شنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳
تهران.
خیابان ویلا. چهارراه ورشو.
خانه اندیشمندان علوم انسانی.
سالن فردوسی.



/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
پَر قو از دریاچه هامون

۱۵ بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


زمانی دراز است که دریاچه هامون خشکیده. نزدیک ۵۰ سال.
دریاچه هامون دریاچه‌ای است کهن در سیستان یا همان مُلک نیمروز. دریاچه‌ای که در افسانه‌های ملی جایی بلند و ارجمند دارد.
یکی از کالاهای گرانبها که از این دریاچه کهن به دست می‌آمد پَر قو بود.
امروز شاید کمتر کسی باور کند که در آب دریاچه هامون قوهای بی‌شمار می‌زیستند و پَر قو از کالاهایی بود که بازرگانان از باشندگان پیرامون دریاچه می‌خریدند و به دیگر شهرها و حتی به هند می‌بردند.

پَر قوی دریاچه هامون!


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
پنج گلوله برای شاه
به مناسبت سالگرد ۱۵ بهمن ۱۳۲۷
در نوشتار زیر:


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
سخن از آیین شهریاری ایرانی - ۱


۱۳ بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


در شاهنامه، داستان پادشاهی هوشنگ، آمده است:

کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی ازو یاد کرد.

از نیکی‌های پادشاهان یکی این بود که در پی آبادکردن جهان بودند.
در این خبر، آباد کردن فقط ناظر بر ایران‌زمین نیست و جهان را در بر گرفته دارد.
پادشاه ایران، جهان را آباد می‌کند، و جهان از پادشاه ایران به نیکی یاد می‌کند.

آبادان‌کردن جهان، از پایه‌های شهریاری ایرانی است.



/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
جشن سده.
آتش فروزان بر روی برف.

شمشک.
یازدهم بهمن ۱۴۰۳.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
افروختن آتش در
جشن فرخنده سده.

۱۰ بهمن ۱۴۰۳


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

شاهین و کبوتر

نهم بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
 

کبوتر که نماد دوستی و آشتی شناخته شده از آیین مسیح به میان مردم دنیا رفته و در ایران هم در یکی دو سده کنونی جایگاه نمادین یافته است.
دانسته است که در انجیل، روح خدا به پیکر کبوتر در عیسی پیامبر حلول می‌کند. هم گفته شده که عیسی روح خدا را به ریخت کبوتری دید که از آسمان فرود آمد و بر وی درآمد.
چنین شد که کبوتر در فرهنگ مسیحی ارجی یافت. هر چه فرهنگ مسیحی بر مردم دیگر سرزمین‌ها چیره شد نمادهای خود را هم در میان آنان بگسترد.

اما کبوتر نماد ما ایرانیان نبوده و نباید باشد. نماد ایرانیان، مرغی است نیرومند به نام شاهین: مرغ نیرومند، زیبا و پرشکوهی که یادآور شاه و پادشاهی است.
ایرانیان شاهین را خوش‌یمن می‌شناختند. همان که به افسانه‌های ملی ما راه یافت و نام هما بر او نهاده شد. شاهین در زبان تازی عقاب خوانده شده.

فر ایزدی در ایران باستان در پیکر مرغ وَرِغنَ جلوه‌گر شده که در فارسی همان شاهین است. چون ایرانیان نیرومند و دلیر و پهلوان بودند، فر ایزدی را هم به پیکر مرغی نیرومند شناختند که به سوی ایران و ایرانی در پرواز است و هر آن جا که فرود آید نیرو، پیروزی و سربلندی آورد.

این مرغ ایرانی با نژاد دلیر و پرزور ایرانی پیوند دارد. بر ماست تا شاهین را از نو نماد خود بشناسیم. کبوتر از آن ما نیست.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

ایران

۷ بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


ایران در زبان اوستایی، اَئیریه، در فارسی باستان اَریَه، و در سنسکریت آریه است. معنی آن نیک‌سرشت، پاک‌گهر، راد و بزرگوار است.
واژه اوستایی اَئیریه در زبان پارتی آریان و در پهلوی ساسانی ایران شده.
این واژه دو پاره دارد: ایر + پسوند ان، که نشان نسبت است و ایران یعنی منسوب به قوم نیک‌سرشت و پاک‌گهر است. یا به معنی نیک‌سرشتان، پاک‌گوهران، بزرگواران.
واژه ایران چون پیشوند ان بر سرش بنشیند، انیران شده و معنی ناایرانی یا غیر ایرانی دهد.
سرزمین ایران در زمان ساسانیان به نام ایرانشهر نامبردار شده بود، و ایرانشهری یعنی ایرانی.
همین نام را در واژه آمیخته ایرانویج بازمی‌یابیم که سرزمین نخستین، و خاستگاه ایرانیان است.
نام ایران در نام‌هایی جغرافیایی چون اران، آلان و آلبان دیده می‌شود و نام جمهوری اُسِتی در روسیه هم هست، در شمال کوه‌های قفقاز.
این نام به ریخت ایر + ستان بوده به معنی جایگاه ایرها، سرزمین ایرانیان.


- ایرانویج
دکتر بهرام فره‌وشی.
انتشارات دانشگاه تهران.
چاپ هشتم. ۱۳۹۷.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

گزارشی دیگر از کشتن حسنعلی منصور


۵ بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


روز یکم بهمن سال ۱۳۴۳ حسنعلی منصور، نخست‌وزیر وقت، در کناره میدان بهارستان هدف گلوله قرار گرفت.
یکی از نخستین کسان که به بالای سر منصور رسید، سپس آنچه را دیده بود در انجمنی بازگفته بود. فرزند او مردی است آگاه، راستگو و استوار. ایشان در دیداری، سخنان پدرش را برای من نگارنده این نوشتار بازگفت. پدرش نماینده مجلس بود، و پزشک بود، و رییس بیمارستان شماره هشت کارگران.
بریده‌ای از آن سخنان را می‌آورم:


به کنار میدان بهارستان که رسیدم ماشین نخست‌وزیر را دیدم که با درهای باز در کناری از میدان رها شده. به ماشین نزدیک شدم. پیکر منصور را دیدم که تیر خورده. غرق خون بود. جان داشت و خِرخِر می‌کرد.
محافظانش را دیدم که به جای رسیدگی به این پیکر نیمه جان در خیابان در پی ضارب می‌دویدند.
شتابان بر آن شدم تا پیکر منصور را به اورژانس بیمارستان خودمان ببرم ـ بیمارستان شماره هشت کارگران ـ که تا مجلس فاصله‌ای نداشت.
اما نگذاشتند و گفتند باید به بیمارستان پارس برده شود که آن زمان کنار سفارت فرانسه بود. پیکر خونین منصور یکساعت و نیم روی زمین افتاده بود تا آن را برداشتند و به بیمارستان پارس بردند.
دکتر شاهقلی رییس بیمارستان پارس بود.
در بیمارستان هر آنچه نیاز بود شد تا منصور درمان شود. اما نشد، و منصور ساعت‌های نخست روز ششم بهمن از دنیا گذشت.
سالی چند پس از آن پسر دکتر شاهقلی را دیدم و از او پرسیدم چه دانی از احوال منصور در بیمارستان پدرت، و از درگذشت او؟
او گفت: دو تیر به منصور خورده بود که یکی از گلویش گذشته و پارگی آن، گزندی به جانش نداشت. دیگری هم به شکم خورده بود. آن هم آنچنان نبود که به جانش گزند برساند.
معجزه‌ای برای منصور رخ داده بود و تیرها چنان کارگر نبود که او را بکشد. او را تحت معالجه داشتند. اما در اثر لخته شدن خون و انسداد سرخ‌رگ جان باخت، نه از زخم گلوله‌ها.

پسر دکتر شاهقلی این را هم گفت:
تیرهایی که به پیکر منصور خورده بود از سلاح دورزن شلیک شده بود.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

پیش‌بینی انقلاب در ایران
از یادداشت‌های امیر اسدالله علم


سوم بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی



جمعه سوم بهمن ۱۳۵۴
دو ساعتی تنها سواری کردم. افکار پیچیده دور و درازی می‌کردم. ولی مطلبی که مرا بیشتر تحت‌تأثیر داشت مذاکراتی بود که دیشب با [عبدالمجید] مجیدی رئیس سازمان برنامه و بودجه داشتم. دیشب به منزل من آمده بود و به صورت وحشتناکی از کمی پول و هدر داده شدن پول در گذشته سخن می‌گفت که بی‌نهایت ناراحتم کرد. یعنی وضع به طوری است که قاعدتاً باید به انقلاب بیانجامد. ...
من تمام امروز با آن که هوا بهشتی بود در این فکر بودم و به خود می‌پیچیدم. شاهی که تمام وجود خویش را وقف عظمت این کشور کرده است، در دست یک عدّه به احتمال قوی خائن، و به احتمال دیگر، ندانم کار و سمبل کار به این صورت گرفتار است و خود خیال می‌فرماید که جبهه ما در نهایت استواری است.

پی‌نوشت: امیر این یادداشت را در بهمن ۱۳۵۴ نوشته‌اند.

یادداشت‌های علم
مجلد ۵. برگ‌های ۴۱۱ و ۴۱۴.
انتشارات کتابسرا. تهران. چاپ دوم. ۱۳۹۰.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
جشن بهمنگان


دوم بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی



بهمنگان یا بهمنجه رسم ایرانیان است.
چون دو روز از ماه بهمن گذشته بودی بهمنجه کردندی، و این جشنی بودی، و طعام پختندی، و بهمن سرخ و بهمن زرد بر سر کاسه‌ها برافشاندندی.

- لغت فرس.
اسدی توسی.



پی‌نوشت:
بهمن، بیخی است سرخ یا زردرنگ که در تهیه دوا به کار آید.
- فرهنگ فارسی.
دکتر محمد معین.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
یکصد و هفدهمین سالگرد گشایش مدرسه
شوکتیه

در نوشتار زیر:

/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
معرفی کتاب

گاهنامه تئوفانِس

در نوشتار زیر:

/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
ملک‌تاج قوام
۹ اسفند ۱۲۹۸ - ۱۹ بهمن ۱۳۸۰

در نوشتار زیر:

/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
نمونه‌ای از دستخط استاد پورداوود.
ترجمه ویسپرد.
روزنامه اطلاعات.
۲۸ آبان ۱۳۴۷.
صفحه ۷.



آیین بزرگداشت استاد پورداوود.
ساعت چهار پسین امروز پنج‌شنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳.
.
خیابان ویلا. چهار راه ورشو.
خانه اندیشمندان علوم انسانی.
سالن فردوسی.



انجمن افراز.
خانه اندیشمندان علوم انسانی.
انجمن باهمستان.


این آیین از اینستاگرام انجمن افراز پخش خواهد شد.
https://www.instagram.com/afraz.ngo?igsh=MWw4ZGMxMTBocTljbg==



@anjomanafraz
/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
نیرنگ

۱۷ بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


نیرنگ واژه پهلوی است به معنی نیایش دینی.
در آیین ایرانی بسیاری از نیایش‌ها را نیرنگ گویند. نمونه آن نیرنگ دست‌شستن، نیرنگ رفع بیماری یا بلا، نیرنگ حاجت خواستن، نیرنگ دفع دزد و ... .

در دوره پس از افتادن ساسانیان در ایران واژه نیرنگ رفته رفته از معنی قدیم خود دور شد و به معنی سحر و طلسم و فریب درآمد تا فرهنگ باستانی ایران تا هر چه ممکن است از معنا و ژرفای خود دور شود. پس در برابر نیرنگ، دعا را گذاشتند. دعاهای گونه‌گونه و کتاب‌های دعا رونوشت نیرنگ‌های باستانی ایرانیان است.
یکی از فرگردهای خرده اوستا نیرنگستان نامیده شده و آن کتاب کهن دعاهای نیاکانی ماست.

در شاهنامه و دیوان‌های شاعران ایرانی هم نیرنگ بارها به همان معنای باستانی آمده، به نشان از ادامه کاربرد قدیم آن.

نمونه را:
ناصرخسرو سرود:
پست منشین و چشم دار و بدانک
زود، زیر و زبر شود نیرنگ.

فردوسی فرمود:
پر از چاره و رنگ و نیرنگ و جنگ
همان از در مرد فرهنگ و سنگ.

و همو فرمود:
فسون‌ها و نیرنگ‌ها زال ساخت
که اورند و بند جهان او شناخت.

- از دیباچه استاد پورداوود بر خرده اوستا.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

پنج گلوله برای شاه
یادداشتی به مناسبت سالگرد ۱۵ بهمن ۱۳۲۷

۱۵ بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی

محمدرضا شاه، پادشاهی بود با حدنصاب‌ها. یکی از حدنصاب‌های ویژه او در هدف شدن برای قتل بود. به کمتر فرمانروایی به اندازه محمدرضا شاه سوء‌قصد شده است.
دکتر میلانی در کتاب زندگی و زمانه شاه گزارش‌های همه ترورهای محمدرضا شاه را جمع آورده و نوشته است.
یکی از این دست اقدام‌ها در دهه نخست پادشاهی او، روز ۱۵ بهمن سال ۱۳۲۷ بود، در دانشگاه تهران.

کتاب پنج گلوله برای شاه، اگر نگویم تنها کتاب، شاید تازه‌ترین کتابی در این باره باشد که انتشارات خجسته در قالب گفت وگویی در سال ۱۳۸۱ چاپ و منتشر کرد. در بیرون میهن هم برخی از ناخشنودان شاه چیزهایی پراکنده‌اند، بر پایه آیین خود، نه تاریخ.

این کتاب که نام آوردم، کتابی است ارزنده. ناشر انتشاراتی خجسته است و مدیر آن آقای یکرنگیان، مردی است آزاده‌خو که آگاهی‌های بسیار از رخدادهای همروزگار دارد، و فرزند سرتیپ یکرنگیان است، از امیران ارتش رضاشاهی.

عنوانی که بر این کتاب نهاده شده و هم مصاحبه با عبدالله ارگانی که خود از یاران مرد تیرانداز به سوی شاه بود، امروز و از نگاهی، تا اندازه‌ای غیرتاریخی می‌نماید. گویی هنوز کینی از شاه در دل مانده که با خالی‌شدن آن گلوله‌ها، خالی نشده! و چنین عنوانی برگزیده شده تا سهمی را از آن کین انباشته وانماید.
این کتاب خاطراتی است از یک بار شاه‌کُشی در تاریخ همروزگار ایران. جستاری کرامند در تاریخ ما.

خود من در گفت‌وگوهایی با یکی از تیمساران ارتش شاهنشاهی ایران، مطالبی از او در باره همین اقدام به قتل محمدرضا شاه شنیده و نوشته بودم. بادا که زمانی دست دهد تا آن نوشتارهای پراکنده را گرد کنم و به چاپ بسپارم. اگر از میان نرفته باشد.

۱۵ بهمن زمانی است دیگر تا در کارنامه خود بنگریم:
به راستی چه می‌خواستیم؟ چه می‌خواهیم؟

/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
انجمن افراز با همکاری گروه تاریخ و باستان‌شناسی خانه‌ اندیشمندان علوم انسانی
و انجمن باهمستان برگزار می‌کند:

آیین یادبود اندیشمند فرزانه
زنده‌یاد ابراهیم پورداود


با سخنرانی:
استاد اصغر دادبه
استاد ابوالقاسم اسماعیل‌پور
موبد پدرام سروش‌پور
دکتر محمود فاضلی بیرجندی


همراه با گاهان‌خوانی
و موسیقی (گروه آتر به سرپرستی سهراب فتحعلی‌زاده)

با اجرای دکتر مینا امیرآفتابی

زمان: پنج‌شنبه ۱۸ بهمن، ساعت ۱۶
مکان: تالار فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی (بوستان ورشو - خیابان ویلا یا شهید نجات‌الهی)

▫️ورود برای همگان آزاد و رایگان است.

@anjomanafraz
www.anjomanafraz.com


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
سخنی دیگر از آتش
به مناسبت جشن سده
بریده سخنانم در آیین جشن سده انجمن افراز.
جیرود. شهر شمشک ـ دربندسر.


#محمود_فاضلی_بیرجندی
۱۲ بهمن ۱۴۰۳

در وندیداد، فرگرد هفتم، بخش هشتم از ۱۶ دسته آتش سخن به میان آمده است.
این ۱۶ آتش کمتر در جایی به سخن یا بررسی‌ها آورده شده. این‌ها سوای آن سه آتش بزرگ بهرام، آتش آدران و آتش دادگاه است:

آتش داروسازی
آتش کوره آجرپزی
آتش کوره سفال‌گری
آتش کوره گاوآهن‌سازی
آتش بوته زرگری
آتش بوته سیم‌گدازی
آتش بوته برنج‌گدازی
آتش کوره آهن‌گدازی

آتش گرمابه
آتش تنور نانوایی
آتش آشپزخانه
آتش اردوگاه
آتش شبانان
آتش کوچ‌نشینان
آتش خانواده

آتش مردارسوزی. یادآور شود که سوختن پیکر مرده در نزد ایرانیان باستان بسیار نکوهیده بود و پادافره داشت.

چون نیک بنگریم این ۱۶ آتش، گستره زندگانی ایرانیان را در زمان کهن به ما می‌شناساند.
شهر و شهرنشینی، کوچ‌نشینی، زندگی درسپاه و اردوی قشونی (پادگان)، و زندگی شبانی در این جا پیداست.
رونق کوره‌ها و بوته‌های گداختن چند فلز، نشان‌های درآمدن زندگی کهن ایرانی به عصر آهن و تولیدات ویژه آن عصر است.
داروسازی نشان دیگری است از زندگانی شهریی که در آن ساختن دارو، رسته‌ای ویژه و آتشی ویژه خود داشته است.
در شاهنامه، فریدون، پادشاه پیشدادی ایران، بنیاد پزشکی و درمان بیماران نهاده است.

روزگار این آتش‌ها، روزگاری است که زندگی خانوادگی خودسالار برپا بوده. خانواده جایگاه نیرومند ویژه خودش را داشته. در دل زندگی شهری یا روستایی فرورفته نبوده، و نام آن جداگانه آمده و دیده شده است.

این گستره زندگانی آدمی، از شهرنشینی تا کوچ‌نشینی، شبانی، و تا زندگی در اردوگاه‌ یا پادگان، در فرمانروایی پادشاهان ایرانی برقرار بود، و به گواه تاریخ ما در زیر درفش پادشاهان ایرانی ممکن شده است.
پادشاهی، آیین آزموده و خجسته کشورداری ایرانی در چندین هزاره بوده است.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
آتشدان و آتش
نقش بر گِل.
از دوره شاهنشاهی ساسانی.
آتشکده آذرگشنسپ.
آتروپاتکان (آذربایجان).


۱۰ بهمن ۱۴۰۳.
به فرخندگی جشن سده.
پاینده ایران.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
جشن سده


نهم بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی 


روز دهم بهمن ماه، جشن سده است.
نیاکان ما این جشن را بهر گرامیداشت آتش بر پا کرده‌اند. گفته‌اند و در شاهنامه هم آمده که اندرین روز هوشنگ شاه پیشدادی آتش را از برخورد دو پاره سنگ کشف کرد.
در این باره سخنان زیاد گفته‌اند. استوارتر رایی که به دست داده شده از آن دکتر ژاله آموزگار، و چنین است:

به روزگاران کهن ایرانیان سال را دو فصل کرده بودند:
تابستان هفت ماهه که از فروردین آغاز می‌شد تا اول آبان. پنج ماه دیگر از سال می‌ماند که آن پنج ماه زمستان بود.
هفت ماهه تابستان و پنج ماهه زمستان با ایزد رپیتوین، یکی از ایزدان باستانی ایرانی، پیوندی داشته که شنیدنی و خواندنی است.
اینجا بایستی سخنی در باره ایزد رپیتوین آورده شود:
رپیتوین، ایزد نیمروز است، و ایزد گرما و تابستان. نیاکان ما هر روز پنج نوبت نماز و نیایش می‌کردند. زمان نماز نیمروزی را رپیتوین‌گاه نامیده بودند.
خویشکاری ایزد رپیتوین این بوده که از آغاز آبان که آغاز زمستان است به زیر زمین برود تا آب‌های زیرزمین و ریشه‌های گیاهان را در آغوش خود بگیرد و به آن گرما ببخشد تا از سرما نیفسرند.

ایرانیان چنین پنداشته‌اند که چون یکسد روز از آغاز موسم زمستان برآید، ایزد رپیتوین دیگر نیرویی ندارد. گرمای او بسنده نیست که همه چیز را در زیر زمین گرم نگه بدارد. چنین بود که گرد هم می‌آمدند و آتش برمی‌افروختند تا به ایزد رپیتوین نیرو و گرما برسانند تا در نگه‌داری آب‌ها و گیاهان کم نیاورد.

این آتشی که به نام جشن سده برمی‌افروزیم بهر یاری به این ایزد است تا دوباره نیرو بگیرد و از پس نگه‌داری ریشه‌ها و آب‌های زیرزمینی برآید. تا خشکی زمین و درختان به سر رسد. درختان از نو جوانه بزنند، شکوفه و گل و برگ بدهند و زندگانی از سر گیرند که زندگانی همه ماست.

این‌ها همه از دولت ایزد رپیتوین است.
رپیتوین که به زمین بازمی‌گردد شادی و جشن است و روزگار نو فرا می‌رسد که آن را نوروز نامیده‌ایم. روز نو به معنای گیتیانه آن که نوزایی طبیعت است، و هم به معنای آرمانی آن که زمان پیروزی نیکی بر بدی و شر است.

زیبا و شیوا گفته بود، آن که گفته بود اگر دنیای پر راز و رمز، رنگارنگ و دلکش ایزدان ایرانی نبود، دنیا زیبایی و درونمایه‌ای نداشت و زندگانی بر روی زمین دشوار می‌شد.



/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
به یاد سـارا فرجـاد

هشتم بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


نسب به دو خاندان سرشناس قنادان و کاشانی می‌برد. پدرش دکتر محمدعلی فرجاد، فرزند محمدرضا قنادان بود، و مادرش مریم کاشانی، دختر محمدعلی کاشانی ملقب به مقنی‌باشی، آبشناس نامدار.

با داریوش سپهری درپیوسته بود، فرزند منوچهر خان، و نوه سپهری بزرگ، که تا بود آبشخور میش و گرگ در قاینات یکجا بود.

پدرش استاد دانشگاه بود. در دولت موقت بازرگان به دعوت دکتر شکوهی جایگاهی بلند در وزارت آموزش و پرورش یافت. چندی به سفارت ایران در پاکستان مامور شد و از کارهای نیکویش بزرگداشت اقبال لاهوری بود در آن مملکت.

دانش پدر به این دخترش رسیده بود. در دانشگاه درس می‌داد، می‌خواند و کتابخانه‌ای بزرگ داشت. و هم می‌نوشت. چند کتاب نوشت. نامدارترینش فنون مراقبت و نگهداری از کودک. موضوعی که رشته تدریسش بود. افزون بر تدریس دانشگاهی، به دعوت وزارت آموزش و پرورش، در سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی شرکت می‌کرد. 

اِشرافی بر نسب‌نامه خاندان‌ها و دلی در گرو تاریخ داشت. وقتی زندگی‌نامه نیای مادریش، مقنی‌باشی، را منتشر کردم به تاکید گفت که از اصطلاح «سالار آب» خوشش آمده. گفت دوست دارد همین اصطلاح را در کتابم ثبت کنم. من هم رای نیکویش را به کار بستم. دریغا که نماند تا کتاب از چاپ بیرون آید و آن بخش را بخواند!

ششم بهمن ۱۳۳۳ در بیرجند زاده شده بود. زندگی را در راه کسب دانش گذراند. هم دو فرزند آورده و آنان را خوب پرورده بود: ستاره و محمدعلی سپهری.
چندین دختر و پسر خردسال را هم به فرزندی برداشته بود و خرج زندگی آنان را می‌داد. درآمدش یکسر خرج نیکوکاری‌هایی می‌شد که نگذاشت کسی از جزییات آن خبردار شود.

یادم مانده هر بار که تلفن می‌زدم بردبار پاسخ می‌داد. یکی دو بار در میانه سخنانش، کوتاه گفته بود که حالش خوش نیست. و من گمان می‌بردم ناخوشی روزمره‌ای دارد که زود برطرف می‌شود. اما ناخوشی او بنیادین بود و من ندانستم.
یکی دو بار تلفن زدم و پاسخی نیامد. بر دلم گران آمد. با خود گفتم کجا رفت آن مهربانی‌ها؟ نگو که آن مهربان، با مهربانی‌هایش در بیمارستان آرمیده، در نبرد با بیماری.

تا ۲۹ آذر امسال که خبر رسید خرچنگ سنگدل، چنگال‌های خود را تا ژرفای پیکر مهربانش گسترانده و او را برده است. شبی پیش از چله و زایش آفتاب، و یک ماه پیش از آن که هفتاد ساله شود.

مادرش، زنده است، بسا که چشم به راه دیدار این دختر. دختری به یک معنا خانم، باسواد، مودب، مهربان. نمادی راستین برای نامی خانوادگی که پدرش برگزیده بود: فرجاد.

می‌شد که او راهنمای خوبی باشد تا برخی نادانسته‌ها از تاریخ قاینات روشن شود. اما چنین نشد. تقدیر بر تدبیرهای ما خندید، و او دامن‌کشان رفت.

سارا فرجاد از بازپسین یادگارهای عصر درخشان تاریخ معاصر قاینات بود. با رفتن او پرده‌ای دیگر بر روی صحنه تاریخ افتاد.
برفت آن گلبُن خرم به بادی
دریغی ماند و فریادی و یادی!


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

آیین کشورداری در ایران


۶ بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


از چند سال پیش به این راز بزرگ تاریخی پی بردم که بیشترین پایه آیین‌های کشورداری در خلافت اسلامی، به ویژه آنچه در روزگار عباسیان به کار می‌رفته و برای آن در کتاب‌های گوناگون پایه درنهاده‌اند، همانا آیین‌ها و سنت‌هایی بوده که در ایران پیش از اسلام روان بوده است. ایرانیان که از زمان باستان به والاترین شیوه‌های شهریاری در جهان دست یافته بودند هزاران سال آن شیوه‌ها را در این سرزمین به کار بسته و ایرانیان بودند که پایه‌های کشورداری را در حکومت اسلامی نهاده و برای هر یک از آیین‌ها و دیوان‌ها بنیادی فقهی یافته‌اند.


ـ تاریخ شهریاری در شاهنشاهی ایران
سید محمدعلی امام شوشتری.
انتشارات وزارت فرهنگ و هنر. مهر ۱۳۵۰.



/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
برهنگی


۴ بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


در گزارش فردوسی، روزی که سام و همراهان به دامن البرزکوه می‌شوند تا زال را بازیابند سیمرغ او را از نشیم خود برداشته و به نزد پدر می‌اورد. زال در کوهسار ببالیده و برهنه است. سام قبایی بر تن او می‌پیچد.

شبانگاهی که رستم در کاخ شاه سمنگان آرمیده، تهمینه آرام به آرامشگاه رستم شده و خود را بدو می‌سپارد.

فردوسی بزرگ ورجاوند در درآمد داستان بیژن و منیژه از پیوستن با مهربانش می‌گوید. پیوستنی چنان که شب تیره را بر او نوروز کرده.

روزی که گماردگان افراسیاب آگاهی می‌دهند که پسر جوانی در کاخ دخترش دیده‌اند پدر و گماردگان به کاخ منیژه می‌روند و او را با بیژن برهنه می‌یابند.


این سخنان در نامه ملی ایرانیان آمده و نشده که کسی بر آن خرده بگیرد. این نیست مگر از آن دریافت والای ایرانی.
از این سخنان، هزار سال پیش سرودند، و آن را شنیدیم و خواندیم، و چیزی نشد.
چیزی هم نخواهد شد.
شاهنامه را تا هستیم خواهیم خواند.
گر خرده‌ای هست، جایی دیگر است.


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
"هریوند"


سوم بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


در وندیداد، فرگرد یکم آمده است که ششمین سرزمین و کشور نیک که اهوره‌مزدا آفرید، هریوَ بود‌.
هریوَ نام شهری است از خراسان که امروز در افغانستان است. نامش در زبان فارسی امروز هرات است. رودی که از کنار هرات می‌گذرد هری‌رود نام دارد: رود شهر هری.

آبادی کهنی نزدیک بیرجند هست، نامش هریوند، که به خرمی و فراوانی آب نامبردار است. آن را آبادی ۱۲ کاریز گفته‌اند.

نام هریوند دو بخش دارد: هری + وند.
وند، نشان وابستگی است.
هری‌وند= وابسته‌به هری، یا هرات.

هری‌وند از آن آب فراوان به هرات وابسته و همانند بوده؟


/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
صدوهفدهمین سالگرد گشایش مدرسه شوکتیه

یکم بهمن ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


نخستین روز بهمن ماه سالگرد گشایش مدرسه شوکتیه است و شایسته است که این روز را در قاینات و در همه سرزمین‌های خاوری ایران، از مشهد تا چابهار، جشن بگیرند که روز فرخنده بنیانگذاری فرهنگ نوین این سرزمین‌هاست.

بریده گزارشی که از آیین گشایش مدرسه در دست اینجانب است آورده می‌شود و شرح آن را به کتابی موکول می‌کنم که در موضوع زندگانی سرکار امیر، مخدوم با عنایت ما، در دست تهیه دارم:

امیر ابراهیم خان علم ـ شوکت‌الملک دوم ـ مدت‌ها احوال مدارس جدید را در تهران وارسیده بودند. پس در بیرجند بزرگان را به سرای خود دعوت کردند و این رای را با آنان در میان گذاشتند.
دو معلم ورزیده را از تهران به قرار ماهی هفتاد تومان به بیرجند دعوت کردند.
ملزومات مدرسه را از اثاثیه و کتاب و غیره آنچه لازم بود حاضر و آماده کرده و در روز اول بهمن ۱۲۸۶ افتتاح رسمی مدرسه به عمل آمد.
مدرسه در آغاز دارای پنجاه نفر شاگرد است. 
شهریه از کسی مطالبه نمی‌شود.
سی نفر، که از اطفال فقرا هستند به هر کدامی سالی دو دست لباس یکی زمستانی و دیگری تابستانی از امتعه داخلی داده می‌شود و به هر کدام از این سی نفر ماهی پانزده من گندم و هفت هزار پول نقد داده می‌شود، برای مخارج شام و نهار آن‌ها.
کتب و لوازم تحریر و غیره تماماً از مدرسه داده می‌شود.
ولی بیست نفر که از اولاد متمولین و تجار هستند از شهریه می‌افتند و لباس آن‌ها با اولیای خودشان است.
کتب آن‌ها نیز تا یکسال مجانی است و بعد باید خودشان بخرند.
کلیه مخارج از مواجب معلم و اجزا و غیره با خود امیر شوکت‌الملک است.



/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
معرفی کتاب

گاهنامه تئوفانس

به احترام نوآمدگان به دژنپشت
و به احترام دوست رایمند ایراندوست #مجید_دهقانی


۳۰ دی ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


در نزد ما ایرانیان که کمبود منابع کهن تاریخی داریم این دسته کتاب‌ها که تاریخنگاران کهن خارجی نوشته‌اند از روشنگران تاریکی‌های تاریخ ماست. زیرا در همان روزگاری نوشته شده که از آن خبر می‌دهد و پژوهش آیندگان در باره رخدادهای قدیم نیست.
گزارش‌های این کتاب مربوط است به برهه‌ای بس مهین و کرامند از روزگاران گذشته ما. برهه‌ای که از بیست سال پیش از برآمدن اسلام تا به سال ۱۹۶ قمری می‌رسد، دوره خلافت مامون.
گاهنامه تئوفانس، به قالب سالنامه، رخدادهای هر سال را جداگانه ثبت کرده و چنان که رایمندان نوشته‌اند، پُر ارج‌ترین و استادانه ‌ترین، در میان آثار گاهنامه ‌نویسان بیزانسی است. 
از بزرگی کار تئوفانس است که گاهنامه ‌نویسان پس از او گاهنامه‌‌های خود را بر پایه آگاهی‌ها و روش او نوشته‌اند. اما بیشتر آنان باریک‌بینی او را نداشته اند.

این مترجم، کتاب را بر پایه دو نسخه انگلیسی و با رنج بسیار به فارسی درآورده و پیشکش ایران و ایرانیان کرده است.

سه نمونه کوتاه از خبرهای کتاب:

سال ۶۰۳ 
در این سال خسرو، شاهنشاه پارس، سپاهیان عظیمی گرد آورد و به جنگ روم فرستاد. ژرمانوس، امپراتور روم که این خبر را شنید به هراس افتاد. چاره‌ای نبود، و وارد کارزار شد. او خود هم در نبرد زخم برداشت، اما محافظانش او را به سلامت از معرکه به در کشیدند و به کنستانتینا رساندند. رومیان در این جنگ شکست خوردند، و ژرمانوس هم در روز یازدهم درگذشت.

سال ۶۲۵ / در این سال خسرو شاهنشاه پارس سپاه تازه‌ای تشکیل داد و مردمانی را از هر مملکت در آن وارد کرد. این سپاه را به علاوه آن ۵۰ هزار تنی که از لشکریان شهربراز گرفته بود به شاهین سپهسالار تحویل داد. نام این سپاه را نیزه‌داران زرین گذاشت و آن را به جنگ امپراتور روم اعزام کرد. شهربراز را با بقیه سپاهیانش به کنستانتینوپل مامور کرد تا با یاری هون‌های باختری یا آوارها، بلغارها، اسلاوها و گپیدها بتواند پیش رفته و شهر را فرو بگیرد.

سال ۸۰۹ / ۱۹۳ قمری
در این سال هارون فرمانروای عرب‌ها در ماه مارس در اندرون مملکت پارس، در سرزمین موسوم به خراسان، درگذشت. بر جای او پسرش محمد، نشست که مردی بود نالایق. برادرش عبدالله با لشکریان پدرش، از همان خراسان، بر برادر شورید: این شورش منشا جنگ داخلی در میان اتباع عرب حکومت شد. در آن احوال، اهالی سوریه، مصر، و لیبی، هم تشکیل دولت‌های مجزا دادند و به ضدیت با همدیگر روال اوضاع را پریشیدند. قتل و کشتار و دزدی و نیز همه رقم تبهکاری بر ضد خودشان و نیز بر ضد عیسویانی درگرفت که در قلمرو عرب‌ها به سر می‌بردند. کشتاری که از همدیگر، و نیز از ما، کردند پنج سالی دوام داشت.

کتاب را انتشارات برسم به سال ۱۴۰۱ چاپ و پخش کرد. خواهندگان کتاب به این شماره پیامک بفرستند: ۰۹۳۰۳۸۶۲۲۳۷

/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

گردشگران خارجی در کنار نقش رستم.
مرودشت. فارس.
سال ۱۳۵۴.

به آرامش، زنهار، بی‌زمانی و برآسودگی در عکس بنگرید!


۳۰ دی ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی



/channel/dejnepesht4000

Читать полностью…
Subscribe to a channel