dejnepesht4000 | Unsorted

Telegram-канал dejnepesht4000 - دژنپشت

2128

دژنپشت، کتاب‌خانه کهن سرزمین پارس به روزگار پارت‌ها دهلیز نوشته‌های تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی نشانی در اینستاگرام: mahmudfazelibirjandi

Subscribe to a channel

دژنپشت

.
ابوریحان بیرونی
 
۱۸ شهریور ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی
 
مردی که بیشتر زندگانی پربارش در دربارهای فرمانروایان بگذشت. گزافه نیست که بگوییم گر پشتیبانی فرمانروایان نبود دنیا از آن همه دستاوردهای دانشی بی­‌بهره می­‌ماند. ابوریحان بیرونی نمونه والای راه­‌رفتن با حکومت­‌ها، با آزادگی و خودسالاری علمی است.
 
۱۸ شهریور ۳۵۲خورشیدی، بیرون شهر خوارزم بزاد، در فرارود از خاک ایران قدیم؛ و بدین روی بیرونی خوانده شد.
 
از جوانی به دربار خوارزمشاهیان قدیم پیوست، در نشستگاه ایشان، شهر کات، به خاور جیحون.
آنان دانش پرور بودند. با او مهربانی کردند تا درس بخواند و ببالید.
 
پس به اندرون ایران آمد. به دربار قابوس وشمگیر پیوست و «آثارالباقیه» را به نام او بنوشت. آثارالباقیه آگاهی­‌هایی از تواریخ، گاه‌شماری­‌ها، جشن­‌ها و سرگذشت­‌های اقوام قدیم دارد، با فصل­‌هایی در ریاضی، طبیعیات، فلسفه، رسم نقشه جغرافیا، علل جزر و مد و برجهیدن آب از چاه و چشمه، و ... . 
 
به خوارزم بازگشت. به دربار مامونیان پیوست، و تحقیقاتش را پی گرفت و کشفیاتی در ستاره­‌شناسی کرد. 
 
سال ۳۹۷ خورشیدی دولت مامونیان خوارزم برافتاد. به غزنین رفت. به دربار سلطان محمود غزنوی پیوست و تا انجام زندگانی در درباره‌ای سه سلطان غزنوی بماند.

سلطان محمود که به غزا به هندوستان می­‌شد در رکابش برفت. دانشمندان هندو، افکار و کتاب­‌هایشان  را شناخت. زبان سنسکریت بیاموخت. «تحقیق ماللهند» را بنوشت که مرجعی است در باره دانشمندان هندی و چگونگی آن بوم.   
 
کتاب تازه خودش را در ریاضیات به نام سلطان مسعود «قانون مسعودی» بنامید. سلطان به پاداش، پیلی بار نقره بفرستاد. ابوریحان نپذیرفت.
 
جیب یک درجه، از مساله­‌های عالی ریاضی، را استخراج کرد. نقشه­‌های جغرافیایی رسم کرد. مساحت کره زمین را معلوم کرد، که با یافته­‌های علمی امروز اختلاف اندکی دارد.
 
عمده نام­‌آوریش در ریاضیات بود. در فنون ادب، تاریخ، جغرافی، گیاهان، داروها، معدن­‌ها، مذهب­‌ها، و آداب اقوام مجتهد بود. زبان­‌های عربی، سنسکریت، سریانی، عبری، و یونانی می­‌دانست. تا چیزی بر خودش آشکار نمی­‌شد سخنی نمی­‌گفت. سخنش راستی بود و دور از تعصب و غرض. 
 
از پیشگامان تجربه بود، و ناساز با حس و استقرا. در مذاهب به کینه نمی­‌نگریست. با بزرگان دین­‌ها گفت­‌وگوها می­‌کرد. به عربی می­‌نوشت. شماری از داستان­‌های نامدار فارسی و کتاب­‌هایی از سنسکریت، به عربی گردانید. در نگارش فارسی هم چیره بود.
 
با حیوانات دوست بود. دشمن خرافات و هر آنچیزی بود که خرد نپذیرد. با ابوعلی سینا و دیگر دانشمندان دوستی و دادوستد علمی داشت.
 
برخی مسایل دنیا را بررسید و در باره­‌اش رای علمی داد. نخستین کس بود که آشکار گرداند کال سوئز را داریوش، شاهنشاه هخامنشی، کَنده است.
کره جغرافیایی و ابزارهای پایش ستارگان بساخت. ۴۶۰ سال پیش از کریستف کلمب، نخستین کس بود که وجود خشکی بزرگی (قاره امریکا) را اندران سوی کره زمین استوانید. ترازویی دقیق ساخت، دقیق­‌تر از ترازوی ارشمیدس. معلوم کرد که زمرد بر بینایی افعی کار نمی­‌کند. پوچی قضیه زهرآگینی الماس را اثبات کرد.
 
شب ۲۶ آذر ۴۲۷خورشیدی در غزنین درگذشت.
 
ما ایرانیان کنونی به فکر و آیین ابوریحان نیازمندیم. ما که از نگاه قطبی به جهان و پیکارگری­‌های دون­‌کیشوتی با قدرت­‌های حاکمه زیان­‌های بی­‌حساب دیده­‌ایم.
بسیار هم نیازمندیم.
.
 
 

- برداشت از «اختراعات و اکتشافات و فن نجوم»، نوشته استاد جلال­‌الدین همایی.
و دیباچه استاد همایی بر «التفهیم» ابوریحان بیرونی.

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

آتشکده آمل

./channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
نگاهی دیگر به تازش اسکندر به ایران

۱۳ شهریور ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

خبر حمله اسکندر به ایران در روزگار باستان از رخدادهایی در تاریخ ماست که درس‌ها دارد.

در خبرهای آن حمله چندان به این بخش نگریسته نشده که دارا، شاهنشاه ایران، به گزارش تاریخ بلعمی، سه بار پیک به روم بفرستاد. اسکندر را که خراج به ایران نمی­‌داد به ریشخند گرفت و او را کودکی خواند که بایست به بازی شود، و دست از حکمرانی بدارد.
این­‌ها در انجام، انگیزه شد تا اسکندر بر ایران تاختن آورد.

و نکته دیگر آن که دارا، شاهنشاه ایران، در حمله اسکند و اسکندریان کشته نشد. دو تن از یاران ویژه او به نوید اسکندر فریفته شدند و شاهنشاه ایران را بکشتند.
 
این ریخت گزارش تنها نمونه در تاریخ ایران نیست.
باز هم رخدادهایی هست که ایرانی خود انگیزه به دست دشمن داده تا بر خانه نیاکانی خودش بتازد.
هم ایرانی زمانی که دشمن را پر زور و چیره بیابد خود دست در دست دشمن می­‌گذارد و بدو یاری می­‌دهد.

این «پیکر تاریخی» بیش از «حمله دشمن» جای نگریستن و درنگیدن دارد.

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

«آذرباد مهرسپندان»
تنها شرح احوال یکی از فرزانگان ایران باستان

/channel/dejnapesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

به فرخی زادروز استاد ارفعی

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

 
 .
گوشه‌ای از جهان ایرانی

پنج شهریور ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

در نزد ایرانیان باستان عمر جهان دوازده هزار سال است. این عمر را زمان کرانه­‌مند می­‌گفتند و این دوره با فرشگرد به پایان می­‌آمد که زمان نوزایی آفرینش بود و سپس دوره‌ای دیگر آغاز می­‌شد.
دوره دوازه دهزار ساله عمر جهان به سه دوره چهار هزار ساله بخش می­‌شود. جهان در سه هزار سال نخستین جهانی است متعالی که در آن نمونه یا مثال همه موجودات به صورت فروَر یا فروَشی پدیدار می­‌شود و جهان در آرامش است. خورشید، ماه، ستارگان، آب، گیاه، آدمی و جانوران همه هستند، اما به ریخت مثالی.
در نه هزار سال بعدی این جهان فروری یا مثالی به ریخت مادی درمی­‌آید.
فرورها مادی می­‌شوند و به جهان مادی می­‌آیند تا با بدی بجنگند و از نیکی پشتیبانی کنند.
چنین تا دور دوازده هزار ساله به سر آید و دوری دیگر آغاز شود.

 - جهان فروری. دکتر بهرام فره‌وشی. برگ‌های دو و سه.


به زمانی که درس می­‌خواندیم همین چند خط را از فکر و جهان­‌نگری ایرانی به ما نیاموختند. اما از فکر و فلسفه یونان باستان تا به افکار متفکران معاصر مغرب و متفکران روسیه را آموختیم و کمترین عیبی هم نداشت.

درهای فراگرفتن فکر و فلسفه ایرانی در این ایران ما همچنان بسته است. عیب پنداشته می‌شود!

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
جرات نمی‌کنند بلند بگویند!

گوشه ای از احوال ایرانیان
در پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار

سوم شهریور ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی
 
"مگر این مردم بیچاره و این یک مشت اهالی ایران (امانت) خدا نیستند؟ قدری پایتان را از خاک ایران بیرون بگذارید. در عراق و قفقاز و عشق آباد و خاک روسیه هزار هزار رعیت بیچاره ایرانی ببیند که از وطن عزیز خود از دست تعدی و ظلم فرار کرده کثیف ترین کسب و شغل­‌ها از ناچاری پیش گرفته ­اند. هر چه حمال و کناس و الاغی و مزدور در آن نقاط ببینید همه ایرانی هستند.

نتیجه ظلم همین است که می­‌بینید. ظلم و تعدی بی حد و حساب چیست و کدام است؟ قباله ملکیتِ جان و مال و عِرض و ناموس یک شهر یا یک مملکتی را به دست یک بی مروت می­‌دهند و رعیت فقیر و اسیر و بیچاره را در زیر بار تعدیات مجبور می­‌کنند که مثلا یک مرد، زن منحصر به فرد خود را از اضطرار طلاق می­‌دهد. خودشان صد تا صد تا زن می­‌گیرند و سالی یک کرور پول که به این خونخواری و بی­رحمی از مردم می­‌گیرند خرج عزیزالسلطان (معشوقه نرینه شاه) می­‌کنند که نه برای دولت مصرف دارد، نه برای ملت، نه برای حفظ نفس شخصی. . . .

این است آن چیزهایی که همه اهل شهر می­‌دانند و جرات نمی­‌کنند بلند بگویند."


بریده از سخنان میرزا رضا کرمانی
در بازجویی پس از کشتن ناصرالدین شاه قاجار.

ـ تاریخ بیداری ایرانیان. ج نخست. ص 82.
 
/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

نمایندگان بیرجند
در مجلس شورای ملی

/channel/dejnapesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.
کاخ آغا محمدخان قاجار

۳۰ امرداد ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

دانسته است که استرآباد قدیم، گرگان کنونی، جای بودوباش طایفه قاجار بوده.
آغا محمدخان، سر دودمان قجران، کاخی در استرآباد هم داشته.
از آن کاخ با مهرازی (معماری) ساده آن ویرانه‌ای بیش بنمانده.

اما جایی است با ارج تاریخی، و می‌شایست که نگاهش بداریم.
یادگار ستمکاره‌ای خونریز که بر تخت پادشاهی ایران نشست و هر چه خود به راه نگاه‌داری این بوم کهن کوشید، فرزندان ناخلفش بر باد دادند، و کشتند، و بغارتیدند، و ویران‌سرایی بر جای گذاشتند. بازپسین ایشان فعلگی در اروپا را بر شاهنشاهی ایران برتر دید، و بشد، و ایران از شومی آن طایفه برست.

عکسی از آن بنای ویرانه را می‌آورم. و لوحی که بر سر کوچه‌ای آویخته‌اند تا راهنمای رسیدن به آن ویرانه باشد.
نمادی شایا از ایران قجری!

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

 
.
محقق­‌التاریخ، کتابی دیگرگونه از تاریخ باستان

۲۷ امرداد ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی
 
این کتاب را ملا اسکندر فرزند ملا گشتاسپ نوشته، و فرزندش بهروز نگارش آن را سال ۱۲۳۹ خورشیدی به انجام آورده.
کتابی است در تاریخ کرمان و تاریخ ساسانیان. بهری از کتاب که در آن روزگار ساسانیان را بررسیده ۶۰ برگ بیشتر نیست.
این کتاب ارجی ویژه دارد، که به روزگار قاجار نوشته شده و آن زمانی است پیش از درآمدن تاریخ و تاریخ­‌نگاری باخترزمینی به ایران. پس خواندنش ما را به روزگار ساسانی آشنا می­‌کند، چنان که یکی از ایرانیان قدیم می­‌دیده و می­‌شناخته.

کتاب با نظر دکتر #گودرز_رشتیانی تصحیح شده و انتشارات فروهر سال ۱۳۷۹ چاپ و نشرش کرده. من کتاب را همان زمان در اینستاگرام معرفی کردم. امروز بر خود دانستم تا از نو به یاد دوستان آورمش.

این‌هاست چند سخن که از این کتاب یادداشت کرده­‌ام:

می­‌نویسد که گفت­‌وگویی بر سر خانه خدا در میان عمر خلیفه با شهریار پسر یزدگرد درگرفته بوده. شهریار در آن گفت­‌وگو مردی خردمند است و با خلیفه به زبانی جانانه از دین و خدای و خداپرستی سخن می­‌گوید. (ص ۸۶ تا ۸۸).

می­‌نویسد که ایران تا به روزگار یزدگرد سوم سراسر آبادانی بود و باشندگان این سرزمین در آسایش می­‌بودند. (ص ۸۵). از کشته شدن رستم فرخزاد به دست سعد وقاص خبر داده  (ص ۷۹) و حال آن که کشنده رستم در کتاب­‌های دیگر، و هم در شاهنامه، یکی تازی بی نام و نشان شناسانده شده. از کتاب سوزان بزرگ در ایران به فرمان عمر خلیفه آگاهی داده که تا مدتی دراز بر پا بوده (ص ۸۴). کاری ننگین که به تاریکی و جهل در دنیای آن روز انجامیده و هم دامنه آن تا به امروز بر پاست.

در باره پایان کار یزدگرد سوم گزارشی دارد، دیگر:
می­‌نویسد که زندگی آن بازپسین شاهنشاه ایران در غاری به سر رسید. خبری که درد و دریغ دارد. اما جز آن گزارشی است کودکانه، که اندر همه جا پراکنده­‌اند: شاهنشاه ایران با سازوبرگ و رخت شاهنشهی به آسیایی درآمده و خوابیده و آسیابان او را بکشته است!
 
محقق­‌التاریخ کتابی است که بهری از تاریخ نابه­‌سامان ما را دیگرگونه گزارش کرده. جز روایاتی که بر ما غالب گردانده‌اند.

درودش باد ملا اسکندر پسر ملا گشتاسپ را.
با یاد این نکته که «ملا» که بر زبان­‌های ما روان است سرنامی است بازمانده از زرتشتیان.

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
گبرآباد
بریده تحقیقی بلند

۲۵ امرداد ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی
 
کاری نداریم که «گبر» معنایی از سر شکست و تحقیر دارد. این نام  به زرتشتیان ایران داده شده و هر کجا که آنان بودوباش داشته­‌اند را گبرآباد نامیده­‌اند.

چندان که این نگارنده گشته نام چند گبرآباد در تاریخ مانده.

یکی در پیرامون شهر میمنه افغانستان بوده. (بنگرید به فرهنگ جهانگیری. ج اول).

گبرآباد دیگر در کناره شهر اصفهان بوده که به روزگار صفویان، به فرمان شاه عباس نابودش کرده­‌اند. (بنگرید به تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران از مرگ تیمور تا مرگ شاه عباس).
 
گبرآباد سوم در جانب باختر شهر بیرجند بوده. این گبرآباد شاید عمری درازتر از دیگر گبرآبادها کرده که نامش هنوز از حافظه عموم و از صفحه روزگار پاک نشده.

گبرآباد بیرجند محله کوچکی است در پای قلعه ته ده. در جنوب قلعه. این محله اکنون سالیانی است که نشیمنگاه مهاجران شده و گشتی در آن نشان می­‌دهد که باشندگانش روزگار خوبی ندارند.
به روزگار ریاست جمهوری محمد خاتمی بر روی زمین تنها گورستان این محله بوستانی ساختند.
 
نگارنده با فرماندار آن زمان بیرجند، محمدحسین توکلی، هم گفت­‌وگو کرده و در این باره از ایشان پرسیده است. آقای توکلی با آن که شهر را خوب می­‌شناخت و از مسایل بیرجند آگاه بود، بر زبان آورد که نام گبرآباد را نشنیده بوده و از اجرای طرحی به منظور نابودساختن بخشی از تاریخ بیرجند ابدا آگاهی نداشته است. (بنگرید به «فرمانداران بیرجند». گفت­‌وگو با محمدحسین توکلی).
 
نگارنده بر این دریغ می­‌خورد که پاره­‌ای از شهر بیرجند در زیر بوستانی دفن شده. پاره­‌ای که محله کهن شهر، و ای بسا کهن­‌ترین محله شهر بوده، و می­‌شد که راهنمای مطالعه تاریخی بیرجند و رهانیدن آن از گمشدگی در روزگاران باشد. در منابع تاریخی  پیش از قاجاران، از بیرجند، جز نام و چند کلمه مختصر نیامده است.

من خود رفته‌ام و دیده­‌ام که باشندگان گبرآباد نمی­‌دانند که این چه نامی است. به علاوه، خیلی از باشندگان شهر از چنین محله­‌ای آگاه نیستند.
 
دریغ از گبرآباد بیرجند که قربانی بوستان­‌سازی شد.
 
چند جای دیگر به همین نام هست. اما بهتر است نام­‌های آن جاهای گبری دیارمان گفته نشود تا آنها را هم فضای سبز نکنند و سرانه فضای سبز جنوب خراسان زیادتر از این نشود!

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
مرز خاوران ایران
و استواری امیران مرزدار

۲۳ امرداد ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی
 
سروصدای رسانه­‌های بیرون ایران بر سر خطوط مرزی و هم آب هیرمند، جای پرسش دارد. چرا برای خط مرزی یا برای حقابه ایران چنین نگران‌اند؟ چندین های‌وهو، آیین خبررسانی نیست. 
 
مسأله مرز و آب و حقابه را دانایان به کارآمده حل توانند کرد. از آن مردان که داریم و خانه­‌نشین شده­‌اند. نیازی نیست کار به جایی برسد که، دور باد، ما و افغانان به جان هم افتیم.
چنان که سال ۱۳۵۹ عراق را بفریفتند. به جنگ ما آمد و شد آنچه نباید می­‌شد ... .

داستان ما و افغانان هم همین است.

سه گزارش تاریخی در دست است از چیرگی تدبیر ایرانی:
 
۱ـ سال ۱۲۵۰ خورشیدی مساله ترسیم مرز ایران و افغانستان پیش آمد. کمیسیونی از ماموران دولت­‌های دو کشور بر پا شد که انگلیسی­‌ها هم در آن بودند. مامور انگلیسی پس از چند نشست به دولت متبوع خودش نوشت:
میر علم خان امیر قاینات که در کمیسیون هست چنان استوار بر سر ماندن سیستان در قلمرو ایران پافشاری دارد که نظر کمیسیون داوری باید به نفع ایران صادر شود.
انگلستان می­‌خواست سرتاسر سیستان را به افغانستان واگذارد. اما ایستادگی و قدرت رای امیر علم خان چندان بود که دولت قدرقدرت انگلستان هم ناچار با امیر قاینات همسو شد. بیشتر سیستان در خاک ایران بماند.
 
۲ـ سال ۱۲۷۳ امیر علی اکبر خزیمه فرمانروای سیستان بود. کمیسیون داوری در باره ترسیم مرز میرجاوه تشکیل شد. امیر خزیمه چنان رفتار کرد که انگلیسی­‌ها ۳۰۰ مایل را در قلمرو ایران به رسمیت شناختند، و به خاک هند ضمیمه نشد.
 
۳ـ سال ۱۳۱۳ در حکمیتی دیگر با ایستادگی امیر معصوم خان خزیمه، امیر وقت قاینات، خط مرزی چنان رسم شد که یزدان در قلمرو ایران افتاد. به نقشه جغرافیا که بنگریم مرز یزدان مثلثی شکل است و همان بیرون زدگی مثلث است که یزدان را در خاک میهن قرار داده است.

«امیران مرزدار و مرزهای خاوری». ص ۴۷۵ تا ۴۷۷.
 
اختلاف نظر با همسایه، با تدبیر حل شده. امروز هم حل خواهد شد. اگر بازی­گردانان بگذارند. اگر ما بازی نخوریم.

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
 به یاد عبدالکریم تمنا

۲۱ امرداد ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی
 
آگاهی آمد که عبدالکریم تمنا درگذشته است.
از افغانانی بود که در پی چنگ اندازی روسیه شوروی به افغانستان بوم و بر خویش را بهشته و به ایران پناهیده بود. مردی بود که روزی، روزگاری داشته بود. چندی فرماندار یکی از شهرهای پیرامون هرات و چندی وکیل بود. سالیانی فرنشین کتابخانه همگانی هرات بود. به سخنی: مانش اندر بهشت داشت.
 
دلی دردمند داشت از آنچه بر خانه نیاکانی رفته و می­‌رود. چون چامه­‌ای می­‌خواند پیدا بود دل و جانش می­‌لرزد. پس می­‌گفت، و از درد می­‌گفت: ملتی که چنین سخن‌سرایانی داشته، باید به این روز افتد؟

چامه پارسی و سرایندگان را می­‌شناخت.
سراینده­‌ای بود توانا. بیشترینه افغانان روشن­‌بین می­‌شناختندش. از تهران تا بیرجند و مشهد و تا بیرون از ایران. بهری از سروده­‌هایش در نشریه­‌های ایران و بیرون ایران چاپ شده. کتابی منتشر نکرد، یا نخواست بکند.
 
نمادی بود از ما مردمی که در همسایگی ابرقدرتی به سر می­‌بریم و ناچار، هست و نیست ما به کام آن ابرقدرت پی ریخته شده، و می­‌شود. بزرگ بود و با دانش و بینش؛ و اگر چرخ بازیگر با او چنان نکرده بود، در جایگاه­‌هایی می­‌بود که به سخن سمک عیار "کارها راست آورد".

فرزندانش در اروپا و کانادا و هند بودند. خود، ماندن در ایران و دم برآوردن اندرین جا را در میانه هزار گرفتاری برتر از زندگانی با خوشی­‌ها می­‌شمرد، اندر بیگانگی­‌ها.


از اهل سنت بود. گاه که سخنی از آیین­‌ها درمی­‌گرفت به ریشخندی می­‌گذشت. شناخته بود سرچشمه کینه­‌های آیینی را، و سودها را که به کسانی می­‌رساند و بازارهایی را که رونق می­‌بخشد!
 
روزگارش در ایران خوش نبود، و نشد. گلایه نداشت. می­‌گفت آنگاه که شما خود حال خوشی ندارید ما را جای چه چشمداشت؟
 
عبدالکریم تمنا هم رفت. می­‌ماند نگرانی بی­‌انجامی که همه ما را از چنبره آن رهایی نیست: این مردم با این داشته­‌ها از بزرگی و فرایستگی و شایستگی اندر کدامین زمان باید جای خود را پیدا کنند و در دنیا به کاری بیایند؟
 
/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
دریغ از دکتر کوروش صفوی

۲۰ امرداد ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

راه و روش نیکویی نیست که تا کسی چشم بر جهان بربندد، همه ستایشگرش می‌شویم، ناشناخته و ندانسته.
بر این راه نرفته ام.
اما دور از ادب و کتاب‌دوستی است که یکی زبانشناس دانشمند ایرانی درگذرد و در این دهلیز سخنی از بزرگی او و به یاد او به میان نیاید.

از استادانی نبود که از دستگاه تولید انبوه استاد بیرون آمده‌اند، و بودن و نبودنشان چیزی را در جایی عوض نمی‌کند.

از دهه ۱۳۶۰ با نامش آشنا بودم و برخی از کتاب‌هایش را خریده و خوانده بودم.
نمی‌خواهم مجیزگویی کنم. متخصصی بود تمام عیار. دور از آلودگی‌های شبه سیاسی که پرهیز از آن کار نادرگانی است. دکتر صفوی از همان نادرگان بود.

دریغ از دکتر کوروش صفوی.
دریغ از ما که از دانشی‌مردی چون او بی‌بهره ماندیم، اندر این تنگدستی علمی و تاخت‌وتاز تنک‌مایگان در ساحت علم.
دریغ از دکتر کوروش صفوی. دریغ.

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
این قلعه و تاریخی که در سینه دارد

۱۹ امرداد ۱۴۰۱
#محمود_فاضلی_بیرجندی

این قلعه جایی در خاور شهر بیرجند افتاده، در جنوب باختری بیابان پهناور مرک.
کسانی که پیوسته آن را می­‌بینند گفتند که تا چندی دیگر از پیکره قلعه چیزی نخواهد ماند، مگر تلی از خاک.

راستی این قلعه چه بوده؟ چرا در این کنج بیابانش برآورده­‌اند؟

دوستی گفت باید جان­‌پناه دهقانان بوده باشد. دهقانانی که سرگرم کشت و برز بوده­‌اند چون از سررسیدن دسته مهاجمانی خبر می­‌شده‌اند، کار را رها می­‌کرده و به این قلعه می‌پناهیده­‌اند.
این رای را توان آن گاه پذیرفت که قلعه بر کران مرز باشد، نزدیک مانش­‌جای اقوام دیگر. نه اندرین بیابان که از هر سو راه به جایی ندارد.

قلعه چهار برج داشته در چهارگوشه. برج­‌هایی دو اشکوبه. و چندین نشیمن به دور تا دورش. در میانه آن هم میدان‌گاهی است.

رد و نشانی از ویران شدن قلعه بر اثر مثلا برخورد فلاخن نیست. در این بیابان دلیلی هم نبوده که سپاه مهاجمی بیاید و با خود قلعه کوب و ابزار نبرد سنگین بیاورد.

 پرسش همچنان برجاست که این قلعه را در این بیابان چرا برآورده­‌اند؟ کدام مردم را در برابر تازش چه مردمی نگاه می­‌داشته؟ آن تازشگران از کجا می­‌آمده­‌اند و چه مردمی بوده­‌اند؟ افغانان؟ ترکمنان؟ ازبکان؟ یا ... ؟

 آبادی کهن بجد در پشت این قلعه است. باز هم این پرسش نیرومندتر خودش را می­‌نماید که چرا این قلعه را در این بیابان برآورده­‌اند؟ نزدیک آبادی.
 
مانده­‌ایم اندرین میانه:
نه خود توانیم خود دنیای خود را بررسیم و آن را بشناسیم. نه کسی و دستگاهی پیدا شود که از او درخواهیم تا این کارهای بر زمین مانده را برآورد. به پیش از آن که باران و آفتاب و باد این بقایای قلعه را هم به کلی بروبد و از صفحه روزگار براندازد!
با هر آنچه از تاریخ ما مردم در سینه دارد.

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
آتشکده آمل

۱۵ شهریور ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

آمل شهری است کهن. نام این شهر با نام فریدون، شاهنشاه پیشدادی ایران، در شاهنامه آمده. احمد کسروی در «کاروند کسروی» نام آمل را با قوم آماردها پیوند داده. نام آمل در دیوان‌های سرایندگان قدیم بارها آمده.
 
عکس بالا، عکسی است از آتشکده آمل.
سازه­‌ای که چهارگوشه است، یادآور چهارتاقی­‌های باستانی ایرانی.
اما آن کلاهی چند پر که بر فراز سازه است و به مهرازی کلیسایی می­‌ماند، چیزی می­‌نماید جز ساختمان آتشکده. آیا بعدها آن را بر سر این سازه نهاده‌اند؟

در آمل به این سازه زیبای کهن «آرامگاه آل رسول» می­‌گویند.
شاید نامی است که بدین جای داده‌اند تا این یادگار تمدنی و فرهنگی به زنهار بماند. چنان که آرامگاه کوروش، شاهنشاه هخامنشی، را آرامگاه مادر سلیمان نامیده بودند تا از گزند تازش تازیان به زنهار بماند.
 
از دوستان آملی پرس و جو کردم تا مگر چیزی از این سازه گرامی دیرینه به دست آورم. به جایی نرسیدم. پیداست جایی است رهاشده. نرده‌های درآمدگاه آن چنین گواهی می‌دهد.

انتشار عکس و سخن از این بنا ممکن است انگیزه­‌ای دهد به دوستداران فرهنگ ملی تا به نگهبانی این یادگار نیاکانی برآیند.
شاید هم دشمنان فرهنگ ملی را انگیزه دهد تا این سازه را زودتر از بیخ و بن برآرند! کاری که این سال‌ها زیاد شده، و همه ما دیده‌ایم.

این ابرماندهای کهن از آن همه ایرانیان است. شناختن آن پرده‌برافکندن از چهره فرهنگ درخشان ایران است. کاری که به انسان بهره‌ها خواهد رساند.

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
گوشه‌ای از کلیسای وانک در اصفهان

۱۴ شهریور ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

این کلیسا جایگاه پرشکوه درآمیختن نگارگری ترسایی با معماری ایرانی است.

سندی که باید اندران نگریست و بدان بالید.
این سرمایه بی‌همتا را گر بیگانگان داشتند از آن دارایی می‌آفریدند، و آسایش خلق را.
دارایی و آسایش خلق.
دارایی و آسایش خلق.

.
/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
آذرباد مهر سپندان

دهم شهریور ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

اذرباد مهر سپندان، یا آذرباد پسر مهر اسپند، موبد دانشمند روزگار شاهنشاهی شاپور دوم، دهمین شاهنشاه ساسانی بود. آگاهی چندانی از زندگانی و کردارهای آذرباد بنمانده. دانسته است  که کنستانتین، امپراتور روم، فرزانگانی را بهر گستراندن آیین ترسایی به ایران بفرستاد. این آذرباد در برابر ایشان بایستاد و برتری آیین ایرانی زرتشت را بازنمود. به استواندن باورهای خویش بگذاشت تا نُه مَن روی گداخته بر سینه­‌اش ریختند و از آن آزمون جانسوز، تن­‌درست برآمد و این بر راستی و سزاواری او و دین زرتشتی بیفزود.
 
پژوهشی که در زندگی و فکر آذرباد مهر سپندان شده، و شاید تنها بررسی در این باره باشد، کتابی است در ۲۰۵ برگ که انتشارات فروهر سال ۱۳۷۹ چاپ کرده. استاد رهام اشه این کتاب را به یاری خانم شهین سراج نوشته­‌اند.
 
کتاب چهار بخش دارد.
در بخش نخستین زمان و جای آذرباد وارسیده شده.
در بخش دوم سخنان آذرباد گرد آورده شده، از کتاب­‌های دیگر. در همین بخش اندرزهای آذرباد به پسرش آمده. اما ننوشته­‌اند که این اندرزها را سال­‌ها پیش استاد محمدتقی بهار به فارسی گردانیده و هم بسروده­‌اند.
بخش سوم پی آذرباد را از لابه­‌لای منابع پارسیگ، عربی و فارسی بگرفته. در این بخش بسیاری از نسک­‌های کهن و هم کتاب­‌های دوران پس از اسلام در ایران وارسی شده.
در چهارمین بخش، باز سخنانی از آذرباد به عربی و فارسی آمده.
 
آذرباد مهر سپندان فرزانه­‌ای بود که به کار و کوشش و پای‌بندی به زندگانی دنیوی فرامی­‌خواند. داستان گفتاورد (مناظره) او با مانی، پیامبر ایرانی روزگار ساسانیان، هم در کتاب آورده شده. مانی دین خود را بر دوری از دنیا استوار گردانده بود و پیروانش را به ویران کردن دنیا می­‌خواند!
گزارشی از آن گفتاورد در برابر هم آورده شده.
 
آیین ایرانی زرتشت و این دسته از پیروان اندیشمند آن که آدمی را به آبادانی و آباد کردن جهان می­‌خواند راه درمان بیماری عرفان­‌زدگی و صوفی­‌مسلکی است که راستی را در دوری از دنیا پنداشته­‌ است.
 
نام آذرباد مهر سپندان دانشمند این­جهانی ایرانی گرامی باد.
شاید که یک چند واژه از او بیاموزیم. اگر بهره­‌اش از انبوه فرزانگان باختری از ارسطو تا کانت و تا به ژیژک بیشتر نباشد، که هست، کمتر نخواهد بود.
خوب بود که در درس­‌های دانشگاهی فلسفه و علوم انسانی جایی برای فکر ارجمند ایرانی باز می­‌بود.

./channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

 .
به فرخی زادروز استاد ارفعی

۹ شهریور ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

بایسته و فرایسته است تا امروز نهم شهریور نگذشته یادی شود به بزرگی از استاد عبدالمجید ارفعی:
نهم شهریور به سال ۱۳۱۸. آبادی اوز. بندرعباس.

اگر هنوز به این روزگار و اندرین سرزمین کسانی بمانده‌اند که شایست ایشان را استاد خواند، یکی همین استاد ارفعی است.

گزارش زندگانی پر بار ایشان در اینترنت یافت شود. همین اندازه بر من دانش­‌آموز بود که نگذارم به زادروز فرخنده این یگانه بَرمَنش، نامش اندر میانه نیاید.

استاد ارفعی از اندک‌شمار دانشمندان است که استاد چندین زبان­‌های باستانی است. برخی از آن زبان­‌ها چون اکدی دیگر گوینده ندارد و توان آن را زبان خاموش شمرد.

ناگفته نماند که این یگانه روزگار ما هم از نوازش غوغاییان بی­‌بهره نمانده است. بیکارش کرده بودند. کیست که نداند پیامد بیکار شدن استادی راستین چیست؟

او و اندک شمارانی چون او ساعت فراغت ندارند. استادند، و استاد آن کس نیست که از کلاس و درس بزند تا به کار در بنگاه معاملات یا در فروشگاه یا ... برسد.
بیکاری استاد ارفعی و اندک همانندانش برابر با تعطیل دانش در ایران بود. ...

از بزرگی استاد عبدالمجید ارفعی همین بس که یک بار هم از آنچه بر او گذشته یاد نیاورده است.

استاد عبدالمجید ارفعی!
زادروز شما فرخنده باد.
تا شما هستید دانش هست. دانشگاه هست. انسان دانشمند هست.
نمازتان باد.

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
حسین رفیعی

۸ شهریور ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی
 
زاده هشتم شهریور ماه سال ۱۳۳۱ در خوسف است. دیار هنرمندان بیرجند. پدرش حکیم سنتی بود و مادرش دختر آسید حیدر ابطحی، که خطی خوش داشت.
 
از نوجوانی عشق به نقاشی در دلش فروزان بود. دست به کار نقاشی شد و زان پس کشتی وجودش در وادی این هنر لنگر افکند. آفرینشگری او روز به روز نمودارتر می­‌شد. رادیو تلویزیون خراسان در سال­‌های آغاز دهه ۱۳۵۰ او را نقاش برتر استان خراسان شناخت و به نمایشگاهی در تهران اعزامش کرد. در آن نمایشگاه همه آثار نقاش جوان بیرجندی به فروش رفت.  
 
در آن سال­‌ها اگر خبر برگزاری نمایشگاه نقاشی در مشهد یا تهران می­‌شنید تاب و قرار از دست می­‌داد تا خود را به آن نمایشگاه برساند و فکر و هنر نقاشان دیگر را برسنجد و بشناسد. چنان غرق کار بود که یک بار نصف شبی چون موضوع تازه­‌ای در خاطرش پرورده بود، پرده خانه­‌اش را پاره کرد تا بومی فراهم آورد و خیال تازه­‌اش را بر آن نقش زند.
 
از دهه ۱۳۴۰ که سینما در بیرجند دایر شد از پایه­‌های فعالیت سینماها بود. خط ویژه­‌ای آفریده بود و به همان خط عنوان هر فیلم و توضیحاتش را بر پرده سینما می­‌نوشت. گاه همچون زمانی که فیلم گوزن­‌ها را آوردند نگارگری پرده سینما سربه­‌سر کار خودش بود.
 
هر بار که فیلم تازه­‌ای می­‌آمد کنار خیابان می­‌ماندیم، غرق تماشا، تا کارگرها پرده بزرگ را در کشاکش باد نصب کنند. پس بر سر ذوق می­‌آمدیم که واژگان و عباراتی به همان سبک در دفترهای خود بنویسیم.

در دهه ۱۳۵۰ که شرکت ایتال استراده در بیرجند مستقر بود ایتالیایی­‌ها بیش از ۵۰ تابلو از نقاشی­‌های او خریدند. تابلوهایش تا امریکا، استرالیا، فرانسه و چندین کشور دیگر راه پیدا کرده. هنوز هم هر از گاهی کسانی از دیگر کشورها خواستار تابلوهای او هستند.
 
پس از رخدادهای سال ۱۳۵۷ سینماها را مصادره کردند. او تنها کسی بود که سرش از کار آپارات درمی­‌آمد. خواسته بودند تا چندگاهی سینماها را باز نگه دارد. او بسی خاطره­‌ها از آن دوره دارد!
 
سال ۱۳۷۶ «انجمن هنرهای تجسمی» را راه انداخت. سال­‌ها «آموزشگاه سرای هنر» را دایر داشت. در دهه­‌های اخیر «کانون هنرمندان خراسان جنوبی» را باز کرده که مرکز گردهمایی شاعران محلی است.
 
او دستی توانا در نقاشیخط، هنرهای تجسمی، عکاسی و سینما دارد. بایگانی او از عکس و فیلم، گنجی است شایگان.
 
او از سروصداها دور مانده و عنان از راستی در هنر نتافته است. این بر ارج هنرش می­‌افزاید.  
 
ساعت دیدار او ساعت خوش مهربانی‌هاست. ساعتی که دنیا گسترده­‌تر می­‌شود و جایی دلپذیر.
 
نگارگر زبردست ما امروز پا به ۷۲ سالگی می­‌گذارد. سرمان بلند که او را در شهر خود داریم.
به فرموده بوالفضل بیهقی:
دیر بزیاد آن بزرگوار خداوند.
 
/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
گر قصابی بکش
گر بازرگانی بفروش
و گر پادشاهی ببخش

سالروز نبرد ملازگرد

۴ شهریور ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

روز چهارم شهریور به سال ۴۵۰ خورشیدی نبرد بزرگ ملازگرد میان ایران و روم درگرفت. سپاه ایران به فرماندهی آلپ ارسلان سلجوقی با سه هزار سرباز به برابر سپاه سیصد هزار نفری رومیان شتافت که به فرماندهی رومانوس دیوجانوس بودند.

آلپ ارسلان پیش­‌تر درخواست صلح کرد. قیصر روم به کنایه پاسخ فرستاد که در پایتخت ایران صلح خواهیم کرد. جنگ به ناچار درگرفت.

سپاه ایران در آن نبرد نابرابر شکستی سخت به رومیان دادند. قیصر روم را بگرفتند و به بارگاه آلپ ارسلان آوردند.

قیصر شرمگین از گذشته خویش بود.
آلپ ارسلان به او گفت: با تو چه کنم؟
قیصر پاسخی داد، تاریخی. او بگفت:
گر قصابی مرا بکش. گر بازرگانی بفروش، و گر پادشاهی ببخش.

آلپ ارسلان، شاهانه رفتار کرد: قیصر روم را ببخشید و بنواخت. بر آن نهادند که روم سالی دو بار از قرار روزی هزار دینار به ایران باج بپردازد. پس قیصر را با ارج فراوان راهی سرزمین خودش کرد.

شکست رومیان در نبرد ملازگرد مسیر تاریخ را دیگرگون کرد.
زان پس پای ترکان خاورزمینی به آسیای کوچک باز شد و تمدن مسیحی از این سرزمین میانجی رخت بربست. سلاجقه بر روم فرمانروا شدند و پیامد نهایی نبرد ملازگرد برآمدن عثمانیان بود.

شهر ملازگرد در خاور ترکیه کنونی است.

- «سده‌های گمشده». ج ۴. کوتاه‌شده از ص ۹۵ تا ۹۷. نوشته زنده یاد دکتر پرویز رجبی.

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
 معرفی کتاب:

نمایندگان بیرجند در مجلس شورای ملی
 
۲ شهریور ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

این کتاب گزارشی است از تاریخ سیاسی معاصر بیرجند از سال 1285 تا سال 1357. در آن مدت زمان، بیست و چهار دوره مجلس شورای ملی بر پا شد و یازده تن از بیرجند به نمایندگی به مجلس فرستاده شدند. نمایندگان همه مرد بودند. مردانی دارای وزن سیاسی و فرهنگی. کسانی چون میرزا محمد نجات و محمد تدین هم دانشمند بودند و هم خود روزنامه منتشر می‌کردند. کسی چون محمدعلی منصف مردی بود با سواد قدیمه و جدیده، از خاندانی قدیم و مردی متجدد و والامنش.
اما از حوالی پایان دهه 1340 مایه و ملاط نمایندگان از دست می­‌رود. چاکرصفتان بر جای آن مردان بزرگ استخواندار می­‌نشینند و این دیگرگشتی کیفی بود که در همه شئون ایران به وقوع پیوست و پیامدش فروپاشیدن دستگاه بزرگ و کارآمد حکومتی در سال 1357 شد.
 
در این کتاب زندگی‌نامه­‌ای از هر نماینده به دست داده شده و همراه با آن پاره­‌ای از رخدادهای محل و کشور بازنموده شده است.
 
تاریخی که تا کنون در دست داشته­‌ایم گزارش زندگی شاهان و رخدادهای فرمانروایی هر یک از آنان بوده است. بدین روی تاریخ ایران پیکری کلی داشته و همین از زیربناهای مشکلات ما در پویه زندگانی است. تا مردمی خود را نشناسند و ریخت خود را در آینه تاریخ نبینند نخواهند توانست چندوچون حرکت و مسیری را بیابند که باید بپیمایند.

این کتاب بخشی را از تاریخ نانوشته ما بازگفته و کارش هر چند کوچک، بر این زمینه که گفته شد، دارای جایگاه تاریخی است.

«نمایندگان بیرجند در مجلس شورای ملی» در ۶۳۴ صفحه با جلد سخت به سرمایه دکتر محمود رفیعی، سال ۱۳۸۸ در انتشارات هیرمند به چاپ رسید.

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
محمد ابراهیم فارابی 
 
 اول شهریور ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

در کرمان به دنیا آمد، سال 1279. همانجا درس خواند و برای ادامه درس به اصفهان شد. از محضر استادانی به­‌نام چون آیت­‌الله شریعت اصفهانی، آیت­‌الله شیخ حسن یزدی و میرزا جهانگیر خان بهره برد. با جلال­‌الدین همایی هم­‌حجره بود. استاد همایی بعدها او را شیخِ کرمانی می­‌خواند.
با حکم آیت­‌الله شریعت اصفهانی مجتهد شد و در حوزه علمیه اصفهان درس می­‌داد.
به قم رفت، و از آیت­‌الله عبدالکریم حائری نیز اجازه روایت از کتب صحاح اربعه گرفت. پس سفرهایی کرد، برای نشر معارف دینی. در سفری به بیرجند رسید، و همین جا مقیم شد. در مدرسه معصومیه فلسفه و منطق و درس­‌های دیگر داد. در مدارس جدید هم درس می­‌داد.
 
دیری برنیامد که استاد و روحانی معتبر و نامداری شد. درس او محل تربیت کسانی بود که هر یک بعدها خود دارای نام و نشان در شهر یا در کشور شدند.
 
در بیرجند از خانواده فرهنگ زن گرفت، و دارای دو دختر شد و سه پسر.
 
سال 1327 که مجلس موسسان دایر شد از بیرجند به نمایندگی مجلس موسسان رفت. سخنانی که در باره تعیین تکلیف حکومت در صورت فوت همزمان شاه و شهبانو و ولیعهد کرد، بازتاب زیاد یافت و با استقبال مواجه شد.
 
دفتر ازدواج و طلاق و اسناد رسمی در بیرجند دایر کرد. دفترش به شماره یک هنوز دایر است. 
در فعالیت­‌های اجتماعی نیز وارد شد. چندی رییس انجمن شهر بود. انجمنی که کسی را بدان راه نبود، جز بزرگان و آزمودگان.
 
به زمان مصدق، امیر اسدالله علم چندی به رای نخست­‌وزیر خودکامه، ناگزیر به بیرجند آمد. در بیرجند عموما از او دوری می­‌جستند تا دچار عقوبت افراطیون هوادار نخست­‌وزیری نشوند که در هوای بازگرداندن ایران به عصر تباه قجران بود. اما او از اندک شمارانی بود که بر سر پیمان با امیر استوار ماند.
 
از اندک دانشمندان ایران معاصر بود که در علوم اوایل تبحری داشت و علم جفر می­‌دانست. از روی همان دانش ویژه­‌اش یک بار مردم را فراخوانده بود تا شب را در جاهای روباز یا در چادر بمانند که زلزله خواهد شد. آن شب زلزله­‌ای در بیرجند رخ داد. با پیش­‌بینی این مرد دانشمند جانی بر باد نرفت.
 
پس از پایان حکومت پهلوی تندی­‌هایی دید. تندی‌هایی که تاوان وجود مترقی او بود. بر او گرفتند که در مجلس موسسان پهلوی نماینده بوده و هم با امیر اسدالله علم دوستی داشته. آزارش دادند و جامه آخوندیش را بستاندند.
 
دلگیر شد و خانه­‌نشین. دیگر پی کار و فعالیتی نرفت. دیری نشد که دچار فراموشی گردید. آن برهه چندانی به درازا نکشید.

محمد ابراهیم فارابی، آن مرد دانایِ به کار آمده کم­‌مانند، روز یکم شهریور 1361 در بیرجند درگذشت. پیکرش را به مزار دره شیخان بردند و در آرامگاه خانوادگی پدر زنش، حاج آقای فرهنگ، به خاک سپردند.
 
نام فارابی هنوز در بیرجند نام نیکی، راستی و مردمی است.


/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
سینما رکس
کوره آدم‌سوزی

۲۹ امرداد ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

۲۹ امرداد ۱۳۵۷.
آدم‌سوزی؟
در آبادان.
در شادترین شهر ایران؟

در سرزمینی که فردوسی هزار سال پیش پرهیز داده بود:

میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است.

آن نگرانی بر جان مور!
و این بی‌پروایی بر جان صدها آدمی!

آیا هدف، وسیله را توجیه می‌کند؟

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

محقق‌التاریخ
تاریخ کرمان و پادشاهی ساسانیان

/channel/dejnapesht4000

Читать полностью…

دژنپشت

.

موتور آب در بیرجند
خبری از ۹۴ سال پیش

۲۴ امرداد ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

طبق راپرت واصله، حکمران قاینات اخیرا ماشینی وارد کرده که از ۳۵ ذرع عمق زمین آب کشیده و در ساعتی پنجاه من زمین تخم‌کار را مشروب می‌کند.
به‌علاوه، در حدود ۳۵۰ چراغ برق را هم روشن می‌کند.

- روزنامه اطلاعات. ۲۴ امرداد ۱۳۰۸.

این خبر گواهی است بر کوشش‌هایی که خاندان حکومتی محل به راه ترقی این سامان می‌کرد.
شاید نخستین بار بوده که اهالی این دیار موتور آب را دیده‌اند. موتوری که قدرت داشته شماری چراغ برق را هم روشن کند.

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
تمدید امتیاز عتیقه ایران به فرانسه

۲۲ امرداد ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی

روز بیستم امرداد به سال ۱۲۷۹ خورشیدی به دستور مظفرالدین شاه قاجار امتیاز انحصاری کاوش و بهره‌برداری عتیقه در سراسر خاک ایران به فرانسویان تمدید شد.
بر پایه این اجازه شاه قاجار، فرانسویان آزاد بودند تا در هر کجای ایران هر شیئ کهن قیمتی را بیابند متعلق به خود دانسته و به مملکت خود ببرند.

این امتیاز ننگین در دوره رضاشاه به همت سید محمد تدین لغو شد. تدین در آن زمان وزیر فرهنگ بود.

موزه‌های اروپایی با گشاده دستی‌های قاجاران، و همانندان ایشان در دیگر ممالک کهن، موزه شد.

/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

به یاد عبدالکریم تمنا
/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

.
نیلوفرخواران
 
(پیشکش به تازه‌واردان به دژنپشت)

۲۰ امرداد ۱۴۰۲
#محمود_فاضلی_بیرجندی
 
گردانیدن تاریخ کهن دیگری را به فارسی به انجام آورده­‌ام. اکنون گردانیده را بازمی­‌نگرم و با اصل انگلیسی مقابله می­‌کنم تا به اندازه توان، کم­‌خطاتر باشد.
 
در جایی به واژه Lotophagoi  برخوردم.
معنایش در لغت­‌نامه­‌های موجود یافت نشد. اما فرهنگ و زبان انگلیسی اَبَردریایی است کران ناپیدا.
به مجلد دوم  
Dictionary of greek and roman geography
نگریستم. نوشته است:
 
«لوتوفاگی نام مردمانی است که در کرانه شمالی افریقا بودوباش داشتند. هومر در اودیسه می­‌نویسد که اولیس در سرگردانی خود پا به کرانه­‌های سرزمین لوتوفاگی­‌ها هم نهاد و آنان به همراهانش نیلوفر خوراندند. تا چنان شد که هر کس نیلوفر بخورد آرزوی بازگشتن به سرزمین خودش را وانهاد و در همان سرزمین لوتوفاگی­‌ها بماند.»
 
پس در آثار استاد پورداوود نگریستم.
در هرمزدنامه نوشته­‌اند که گزنفون از گروهی از مردم آسیای کوچک خبر داده که چهارصد سال پیش از مسیح بودند و آنان را  melinophagoi  می­‌خواندند و این نام معنای گاوَرس‌خواران داشته است. (هرمزدنامه. ص ۱۵۱).
 
می­‌خواهم این نتیجه را با دوستان در میان گذارم که دولت­‌های بزرگ، بیجا و بی­‌راه بزرگ نشده­‌اند. آنها همه آنچه را در گذشته بوده واکاویده و به دستگاه گوارش ملی خود برده­‌اند تا توانسته­‌اند خود را نیرومند گردانند.
 
ما به چنین کارها سخت نیازمندیم.
شاهنامه، کتاب راه و راهنمای ما ایرانیان، واژگانی نادر و ناشناس دارد. و هم دیگر کتاب­‌های قدیم ما. اما منبعی فراهم نیاورده­‌ایم که توان بدان درنگریست و آن واژگان ناشناس را دریافت.
 
بیش از صد سالی است نمی­‌توانیم کار و زندگی­‌مان را سامان دهیم. پیوسته با خویش به نبردیم. هر روز یا خود دعوایی تازه می­‌آفرینیم، یا از بیرون مملکت، ما را به بازیی دیگر می­‌گیرند.
 
روزی که استاد پورداوود خرم بود که از پی چند هزار سال کتاب و فرهنگ بنیادین ایران را به ایرانی می­‌شناساند و کوشش­‌های بسیار اندرین راه کرد گمان نمی­‌داشت که به همین زودی همه چیز از یادها زدوده شود.
اما دنیای ایرانی بر راهی نرفت که او و همانندانش در دوره نوزایش (رنسانس) رضاشاهی آرزو می­‌کردند.
 
این نگارنده بیش از نیم سده در پیشگاه استادانی درس خوانده، و می­‌خواند، تا به این رسیده که راه بیرون رفتن ما ایرانیان از گرفتاری­‌ها بازگشت به سرچشمه بزرگ و گوارای فرهنگ ایرانی است.
دنیا سراسر که بخشکد و در بازی و بازیچه فروافتد، فرهنگ ایران راه رهایی دارد، و راه رهایی است.

به خواندن و آموختن این فرهنگ هر چه بکوشیم کم است.
وقت مبارزه و دعوا نداریم.


/channel/dejnapesht4000
.

Читать полностью…

دژنپشت

این قلعه ...
/channel/dejnapesht4000

Читать полностью…
Subscribe to a channel