@Declan7777
چیزهایی هست که نمی دانم
می دانم، سبزه ای را بِکَنم خواهم مـُـرد
می روم بالا تا اوج
من پُر از بال و پرم
راه می بینم در ظلمت
من پر از فانوسم
من پُر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پُرم از راه ، از پل
از رود ، از موج
پرم از سایه ی برگی در آب...
چه درونم تنهاست!
شاعر #سهراب_سپهری
🎙 #رضاپیربادیان
🥀🥀🥀
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچکس، هیچکس اینجا به تو مانند نشد
#فاضل_نظری
#رضا_پیربادیان
چون درختی
در صمیم سرد و بیابرِ زمستانی،
هرچه برگم بود و بارم بود،
هرچه از فَرِ بلوغِ گرمِ تابستان و
میراثِ بهارم بود،
هر چه یاد و یادگارم بود،
ریختهست.
چون درختی اندر اَقصای زمستانم؛
ریخته دیریست
هر چه بودم یاد و بودم برگ!
#مهدی_اخوان_ثالث
#رضا_پیربادیان
برایم شعر بفرست
حتی شعرهایی که عاشقان دیگرت
برای تو می گویند.....
می خواهم بدانم
دیگران که دچار تو میشوند
تا کجای شعر پیش میروند
تا کجای عشق
تا کجای جاده ای که من
در انتهای آن ایستاده ام!
#افشین_یداللهی
#رضا_پیربادیان
محبوب من!
در عبادتم چنان با شما سخن مى گويم
كه خداوند به گريه مى افتد
محبوب من!
در آن هنگام كه گل هاى
سرخ در دشت ها
مى رويند و باغ ها لبريز طراوتند
و باد با زلف شما به پچ پچ است
در آن مساحت اثيرى عشق
شما را دوست دارم.
محبوب من
شاعر: محمد صالح علاء
دکلمه: رضا پیربادیان
در کجای عادت از آیینه پنهانم بگو
در کدامین چالش از کف رفت ایمانم بگو
با کدامین ظلم غم راهی به قلبم باز کرد
با کدامین صبر شد آخر به لب جانم بگو
با کدامین جلوه دیگر کارم از بودن گذشت
شد کجای باورم تردید مهمانم بگو
در کدامین لغزش افتاد آخر این تنگ غرور
گو کجا این عقل غافل گفت میدانم بگو
شاعر:
#رضا_حیدری_نیا
دکلمه:
#رضا_پیربادیان
ماه یک پنجره وا شد به خیالم که تویی
همه جا شور به پا شد به خیالم که تویی
#محمد_حسین_بهرامیان
#رضا_پیربادیان
آیین عشقبازی دنیا عوض شدهست
یوسف عوض شدهست، زلیخا عوض شدهست
سر همچنان به سجده فرو بردهام ولی
در عشق سالهاست که فتوا عوض شدهست
خو کن به قایقت که به ساحل نمیرسیم
خو کن که جای ساحل و دریا عوض شدهست
آن باوفا کبوتر جَلدی که پر کشید
اکنون به خانه آمده، اما عوض شدهست
حق داشتی مرا نشناسی، به هر طریق
من همچنان همانم و دنیا عوض شدهست
#فاضل_نظری
#گریههای_امپراتور
#رضا_پیربادیان
همه چیز را می شود حاشا کرد
جز عطر آن که دوستش داری،
همه چیز را می شود نهان کرد
جز صدای گام زنی که در درونت راه می سپرد،
با همه چیزی می شود جدل کرد
جز زنانگی تو.
#نزار_قبانی
#رضا_پیربادیان
این روزها
بی حواس ترین زن دنیا منم
که در گذر از میان مردم شهر
با هر عطری به یاد تو
مست می شوم
و در چهار خانه ی
هر پیراهنی شبیه تو
بیتوته می کنم
این روزها
هستی وُ نیستی
و میان بی حواسی های معلقم
قدم می زنی
تو را می گردم
در میان تمام کسانی که شبیه تو نیستند
و سراغ تو را
از شلوغ ترین خیابان های شهر می گیرم
نیستی که نیستی
و من
بی حواس ترین زن دنیا
که هر چه می کنم
حواسم از تو
پرت نمی شود که نمی شود
#منیره_حسینی
#رضا_پیربادیان
@Declan7777
در شب سرد زمستانی
کوره ی خورشید هم، چون کوره ی گرم چراغ من نمی سوزد.
و به مانند چراغ من
نه می افروزد چراغی هیچ،
نه فروبسته به یخ ماهی که از بالا می افروزد.
من چراغم را در آمد رفتن همسایه ام افروختم در یک شب تاریک.
وشب سرد زمستان بود،
باد می پیچید با کاج،
در میان کومه ها خاموش
گم شد او از من جدا زین جاده ی باریک.
و هنوزم قصه بر یاد است
وین سخن آویزه ی لب:
که می افروزد؟ که می سوزد؟
چه کسی این قصه را در دل می اندوزد؟
در شب سرد زمستانی،
کوره ی خورشید هم، چون کوره ی گرم چراغ من نمی سوزد.،،،،،،،
✍ نیما یوشیج
🎙 رضا پیربادیان
میرفت و گیسوانِ بلندش را
بر شانه میپراکند،
شب را به دوش میبرد
همراهِ عطرِ عنبرِ سارا
در موجِ گیسوانِ بلندش
تابیده بود شب را
آرام، مثل زمزمهی آب، میگذشت
با اختران به نجوا
همراهِ گیسوانِ بلندش
خاموش، مثل زیر و بم خواب، میگذشت
پشتِ دریچهها
چشم جهانیان به تماشا
میرفت- باشکوهتر از شب
همراهِ گیسوان بلندش
تا باغهای روشنِ فردا
یلدا
#فریدون_مشیری
#رضا_پیربادیان
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر، با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی
روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران ، سرودش باد
جامهاش شولای عریانی ست
ور جز اینش جامه ای باید،
بافته بس شعلۀ زر تار پودش باد
گو بروید، یا نروید ، هر چه در هر جا که خواهد
یا نمیخواهد،
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نومیدان
چشم در راه بهاری نیست
#مهدی_اخوان_ثالث
دکلمه:
#رضا_پیربادیان
آخرین ساعات آبان است
انارها ترک برداشته
خرمالوها را چیده اند
برگ ها دارند کف پوش خیابان می شوند
زیباترین رنگ آمیـزی طبیعت
ومظلوم ترین فصل سال
و من
عاشقانه تورا
از پائیز خدا هدیه گرفتم
اهل هرجایی که باشی
پائیزت با من یکیست
اگـرخرمالوهای دستانت گل انداخت
مرا به نوبرانه ای گس مهمان کن ...
نویسنده : ناشناس
دکلمه : رضا پیربادیان
میکس کلیپ: جمال نقش
لینک نقش سایه:
https://t.me/joinchat/RCuHpFbBEvFIbHT5
باید بانویی باشد با گیسوان طلایی
که هر روز و هر شب
دامن نارنجی اش را
می تکاند بر زمین تشنه
باران می بارد،
برف می بارد،
عشق می بارد...
گاه طعم گس خرمالو را
با شیرینی انار در هم می آمیزد
و گاه لذت نیمکت نشینی های عصرانه را
با اندوه دوری و تلخی صبوری...
حالا دوباره آذر
مهمان دلهای ما و شماست
بیایید عاشقانه های تازه ای بسازیم
برای خاطره بازی با واپسین فرزند پاییز
#طیبه_قادری
دکلمه:
#رضا_پیربادیان
لیلی زیر درخت انار نشست.
درخت انار عاشق شد، گل داد، سرخ سرخ. گل ها انار شد، داغ داغ. هر انار هزار تا دانه داشت.
دانه ها عاشق بودند، دانه ها توی انار جا نمی شدند.انار کوچک بود.دانه ها ترکیدند. انار ترک برداشت.
خون انار روی دست لیلی چکید...
لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید.
مجنون به لیلی اش رسید.
راز رسیدن فقط همین بود.
کافی است انار دلت ترک بخورد.
#عرفان_نظر_آهاری
دکلمه:
#رضا_پیربادیان
@Declan7777
حواست هست؛؛؛؛
یک تابستان دیگر هم گذشت و
هیچ معجزه ای نشد.........
✍ #ناشناس
🎙#رضا_پیربادیان
🥀🥀🥀