یا رب آنکس که زند تهمت شادی بر من
تا ابد کام دلش لذت غم نشناسد
شب خوش🌸🌸🙏
#عرفی_شیرازی
.
اوج دردمندی و بیپناهی رو سهراب سپهری
موقع سرودن این شعر چشیده:
تو میگذری
زمان میگذرد
چه کنم
با دلی که از تو
توان گذاشتنش نیست...
🌺
یکــــــی ازم پُـــرسید؛
منبــــــعِ نوشتــــه هایت کجاست؟؟
گفتم:زیاد دور نیست،یـــــک وجبی بغضــــم😔
وانمود کردن به اینکه
حالت خوبه وقتایی که پر از دردی
نشون میده که هنوز چقدر قدرت داری.
قصدِ رفتن داری و این پا و آن پا میکنی
خوب میدانی چه داری با دلِ ما میکنی
خوب میدانی قرارِ ما از اول این نبود
با تمامِ خوبیات بد با دلم تا میکنی
لب فرو میبندم از شِکوه ؛ مبادا بشکند
بغضِ ابری را که در چشمم تماشا میکنی
زیرِ لب آرام میگویی «خداحافظ عزیز»
آتشی در سینه با این جمله بر پا میکنی
تا نبینی اشکِ من را ؛ سر میاندازی به زیر
از تو ممنونم که تا این حد مدارا میکنی
آسمان هم گریهاش میگیرد از «بدرودِ» تو
میزند باران به شیشه تا که در وا میکنی
باشد اشکالی ندارد ؛ بیخیالِ آنچه بود
بیخیالِ عشقِ پنهانی که حاشا میکنی
زندگی یعنی نمایشنامهای با درد و آه
آخرین نقشِ خودت را خوب ایفا میکنی
میرسد روزی که برمیگردی و من نیستم
جایِ من این شعر را با گریه پیدا میکنی...
🖤💔
#شهراد_میدری
◄𝄟💔آرامـ↹ـش غــ℘ـَ۪ؔٛٚؔ͜✧ٰـم💔𝄟►
نفهمیدی پریشانم از این چشمان پژمرده ؟
ازاین شعری که حرفش را میان بغض ها خورده
دلم می خواست تا یک شب بگویم “دوستت دا…” نه
امان از عقل مغروری که من را تا جنون برده
از این زیباییت یوسف چه خواهد ماند، می دانی ؟
ترنجی غرقه در خون و زلیخایی که افسرده
تو دیگر در دلم مُردی خدا باشد نگهدارت
رقیبانم کمین کردند کرکس گونه بر مرده
خداحافظ که دستانت خداحافظ که چشمانت
که گیسویت خداحافظ که دل خونم دل آزرده
🖤💔
#مجید_ترکابادی
◄𝄟💔آرامـ↹ـش غــ℘ـَ۪ؔٛٚؔ͜✧ٰـم💔𝄟►
هر چه کردم نشوم از تو جدا بدتر شد!
و نرفت از دل من مهر و وفا، بدتر شد!
مثلا خواستم این بار موقر باشم،
و به جای تو بگویم که شما، بدتر شد!
این متانت به دل سنگ تو تاثیر نکرد...
بلکه برعکس، فقط رابطهها بدتر شد!
آسمان وقت قرار من و تو ابری بود،
تازه با رفتن تو وضع هوا بدتر شد...!
چاره دارو و دوا نیست که حالِ بدِ من،
بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر شد!
روی فرش دل من جوهری از عشقِ تو ریخت
آمدم پاک کنم عشق تو را بدتر شد...!
🖤💔
◄𝄟💔آرامـ↹ـش غــ℘ـَ۪ؔٛٚؔ͜✧ٰـم💔𝄟►
کاش میشد غربت دل را شکست
شیشه عمر شقایق را شکست
کاش میشد در سکوت مرگبار زندگی
این طلسم بی وفایی را شکست...!!!
🖤💔
◄𝄟💔آرامـ↹ـش غــ℘ـَ۪ؔٛٚؔ͜✧ٰـم💔𝄟►
زن موسیقی ست...
نُت به نُت عشق...
سمفونی آرامی ڪه
همه ی تو را می بَرد ...
تا مرز بوسه و آغوش...
جایی ڪه با هر دوستت دارم...
مست می شوی...
رها...
میان زمین و آسمان ها.....
برای همہ ی دنیا دعا کنید✨
مثل پروردگارکہ مهربانی اش
بر همہ سایہ افکنده است✨
ای دوست...
مرا دعا کن شاید نزدیکتر✨
از من بہ خدا ایستاده ای✨
شبتون پر از مهر خدا✨
مثل هر شب ماندهام در حسرتِ یک شب بخیر
گاهی آدم بی قرارِ چیزهای ساده ست
حسین شفیع زاده
حالم چه می پرسی صنم ؟ عمریست بیماار توام ،
عشق تودارم در دلم ، وز جاان خریدار توام ،
ای مونس و دلدار من ، ای باغ و ای گلزار من ،
آوارگی شد کار من ، اندر سرِ کار توام ،
دیوانه از دیوانه ام ، ای جان و ای جانانه ام
ویرانه کردی خانه ام ، آوار دیوار توام ،
دیگر مرا پیغام نیست ، آن زلف عنبر فام نیست ،
محتاج دامم ، دام نیست ، مشتاق دیدار توام ،
بشکسته ای بال و پرم ، چون گَرد و چون خاکسترم ،
خالی ز مِی شد ساغرم ، دلخسته و زار توام ،
بی یار مگذارم چنین ، نالان و بیمارم چنین ،
حالم چنین ، کارم چنین بیچاره و خوار توام ،
دل را حضوری بی توو نیست در دیده نوری ، بی تو نیست ،
تاب صبوری بی تو نیست ، وز جان هوادار توام ،
اندیشه کن در خلوتت ، ای جان فدای رحمتت ...
افتاده ام بر در گهت ، ولله بیمار توام ،
دلتنگم
و خیالِ تو
پونهای خشک است
در دستانم
که هرچه بیشتر
خُردش میکنم
عطرش بیشتر زندگی را بر میدارد...
دل من سوخت به حال دل تنهای خودم
چون که می سوخت برای همه منهای خودم
مُزد دلسوزی ام این بود که تنها ماندم
وای… از این همه دلسوزی بیجای خودم
دل من موج به ساحل زد و از بخت بدش
شد سرافکنده و برگشت به دریای خودم
من به هر جمع فقط لحظه شماری کردم
این که برگردم از آن جمع به دنیای خودم
می دهم قول که دیگر به کسی دل ندهم
دستخط می دهم این بار به امضای خودم...
🖤💔
من ساده ام چند رنگ بودن را بلد نیستم
از پیش تو رفتم که رفتم تا ابد نیستم ...
این روز ها هستم ولی چشمت نمی بیند
آن روز که جای اشک ها خون می چکد نیستم
رفتم که تنها طی کنم پهنای غربت را
افسوس آن روزی که آهت می رسد نیستم
ای باغ غارت رفته من رفتم،خداحافظ
چند وقت دیگر شاخه ات گل می دهد نیستم
وقتی که تنهایت گذاشتند خوب میفهمی
من آخرین فردی که تنها می رود نیستم ...
از من گذشتی ساده اما خوب می دانی
من آنکه از خیر تو یکدم بگذرد نیستم ...
🖤💔
گفتم فراق را به صبوری دوا کنم
صبرم زیاد نیست، چرا ادعا کنم؟
بوسیدمش ز دور و چنین مستم از غرور
گر بوسه بر لبش بگذارم چهها کنم
گفتم به قول خویش وفا کن، جواب داد
کی قول دادهام که بخواهم وفا کنم؟
بیم فراق دارم و باید به شوق وصل
شب تا سحر نماز بخوانم، دعا کنم ...
اشکی نماندهاست که جاری کنم ز چشم
جانی نماندهاست که دیگر فدا کنم
ای عشق، من که عقل خود از دست دادهام،
دیوانهام مگر که تو را هم رها کنم؟
زاهد به ذوق آمده از شعر من ولی
ننگا به من که ذوقی از این مرحبا کنم
🖤💔