نيلوفر.رضايى(رضانيا) چاپ شده📚#شب_نشده_برميگرديم جهت خريد به سايت 360book.irمراجعه كنيد♥️ براي انتقادات و پيشنهادات به ربات زير پيام دهيد👇 @Niloufarrezaeibot
دیمین رایس قطعه ی "Fool" رو بر اساس خیانت نوشته خیانت هاي مکرری که هر بار راوی رو از درون نابود
میکنه....
جایی از آهنگ میگه به جای اینکه “احمقی" به نظر برسم که در این شرایط در کنارت مونده شاید بهتر باشه ازت بخوام برای همیشه از زندگیم ،بری چون میدونم مثل دفعات قبلی بازم کنارم نخواهی موند…
چه بری چه بمونی فرقی نداره در هر دو حالت من دارم عذاب میکشم. در سطر پایانی آهنگ نوشته:
“دیگه چیزی نمونده که بتونم ازت دست بکشم”
ولی بلافاصله مشخص میشه اینو در حالی داره میگه که رو چهارپایه یه میخونه نشسته و تحت تاثیر الکله…
در مراسم یادبودی که بعد از مرگ لئونارد کوهن برگزار شد اجراهایی که قرار بود روی صحنه برن از قبل به اطلاع کسی نرسیده بود و مشخص نبود که کدوم اجرا توسط کدوم خواننده و با چه ترتیبی انجام خواهد شد. این لحظه ی شروع مراسم توسط «استینگ» هستش و احتمالا مشهور ترین اجرای کوهن.
Читать полностью…برای رهایی از وایب های منفی،بهترین درمان به تماشای هری پاتر نشستنه🫠
Читать полностью…▪️ساموئل بکت
ـــ انسانِ امروز، انسان انتظارهای بیپایان است؛ گویی زندگی خود را هر روز صبح به روزی دیگر به تعویق میاندازد. آرزوهای او زنجیره پوچی است که تا بیپایانِ جهان ادامه مییابد و این است که به زندگی او معنا میدهد.
یه اهنگ بی نظیر از فرهاد
برای زادروزش🌱
آوار، فرهاد، شهیار قنبری، آندرانیک
سوال اين است كه نمايشنامه اي كه كاركتر داخل سطل زباله هست كدام است؟
بلههه
نمايش دست آخر
يعني اصلا نميدونم چطور از بكت بگم كه شناخته بشه🥲
ولي درسته سليقه هركسي نيست
مثلا در انتظار گودو كه از نظر يه عده به مثال خودم بي نظير هست،از نظر يه عده بي معنيه
ولي تكنيك هاي اين ادم واقعا قابل تفكره!
بكت هميشه مورد علاقه من بوده و هست
نويسنده ايرلندي جذابم!
قبلا ازش زياد گفتم،باز هم ميگم
بكت از بهترين نمايشنامه نويس ها در سبك ابزورد هست
ابزورد چيه؟
يك سبك از تئاتره كه در واقع از قاعده باقي سبك ها خارجه،يعني انديشه چنداني پشتش نيست و ساختار گرا نيست
و معمولا اين سبك پوچي رو به تصوير ميكشه
خيلي خلاصه گفتم و ميتونيد اگر براتون جذاب بود براي فهم بهترش گوگل سرچ كنيد!
اين صدايى كه ميشنويد صداى شاهرخ مسكوب است درباره ى نوشتن…
Читать полностью…من با عمير كلا هميشه در بحث هستم😅
چون جالبه بدونيد كه بشدت ما اختلاف نظر داريم در ٨٠درصد موضوعات!
چون خيلي تفاوت نگاه داريم باهم!
اون بيست درصد تفاهم هم فقط سر كلاس هاي فيلمنامه استاد راستين بود:)
ولى گذشته از تمام اينها،يذره خواستم موضع قبلي خودم رو ترك كنم
و براي اينكار لازم بود كه اول از اينجا كه جمع و جور تر و خصوصي تره شروع كنم
و يجورايي هم خواستم به حرف حميد سليمي عمل كنم كه ميگفت ما به عنوان يه نويسنده ايراني چندتا كتاب داخلي از همين معاصر خونديم؟
بري توي كتابفروشي كتاب هاي غير معروف ته انبار هست و باقي همه اين مشهورا!
در حالي كه شايد غير معروف ها خيلي بهت. هم باشن…
اين چند وقت خيلي هارو ديدم كه از كتاب هاشون عكس منتشر ميكردن
و جالب بود كه در اكثر ارائه ها كتاب ارزشمندي به چشم نميخورد
همگي صرف معروف بودن و معرفي توسط ادمهايي كه سوادي در اين بخش ندارن و نگرش هاي كوتاهي داشتن معرفي شده بودن
مثلا قلعه حيوانات اثر فاخري نيست حقيقتا
همينطور ملت عشق
و هزاران كتاب ديگر كه به صرف شنيدن زياد از ادما رفتيد خونديد و منم خوندم!
حالا گفته ميشه سليقه هست،ولي ميخوام اينجا مثل عمير رضايي،دوست نويسنده مون،يكم صفر و صدي رفتار كنم و بگم خير!
و تصميم دارم اينجا از كسي نترسم و باهاتون بحث كنم كه خير ،اصلا صحبت سليقه نيست
صحبت نگرش و شناخت ما از كتاب و درك لفظ كتاب خواني هست!
براى انتخاب يك كتاب ملاك چيست؟
چرا بايد يك كتابي رو بخوانيم؟
چرا بايد براش هزينه كنيم،وقت بذاريم و چشم ارزشمندمون رو صرفش كنيم؟
اگر بهت گفتم ملت عشق رو بخر بخون به من بگو چي ازش ياد گرفتي كه فكر ميكني ارزش داره كه منم بخونم؟
براي همين،از اونجايي كه من الان در همين موارد دارم مطالعه ميكنم
از اين به بعد ميخوام اينجا همينارو بهتون ياد بدم
قبلا هم اين تصميم رو گرفتم ولي جدي نگرفتم
اينبار ولي جدي عمل ميشه بهش
پس اگر تعصب داريد،اگر دوست نداريد بيشتر ياد بگيريد اينجا براتون باعث رنجش ميشه
ولي اگر مايل باشيد،باهم كلي لذت ميبريم و ياد ميگيريم
از ادبيات،موسيقي،هنر و تئاتر.
گلچيني از اهنگ هاي جذاب Blues🥹
٤ ساعت لذت رو به گوش هاى خودتون هديه بديد👌🏻
چرا که زنی را که خودکشی کرده بود از مسافرخانه بیرون کشیده بودند و باران روی صورتش میریخت و تو میگفتی نمیر نمیر و زن ساعتها قبل مرده بود
Читать полностью…اگه تو هم درگیر افسردگی هستی
این حرفارو گوش بده
@Mohammad_Darabifar
این افراد اشتباه نمیکنن که کلاس میذارن
اشتباه اصلی رو ادمایی میکنن که کلاس این افراد رو ثبت نام میکنند!
قبل از رفتن به هر کلاسی و انتخاب هر مدرسی،اول ببینید که خودتون دنیای اون حرفه رو چقدر درست شناختید و چه تعریفی ازش دارید و بعد مدرس تون رو انتخاب کنید!
مدرس هر رشته ای بودن به معنی شناخت حداقل ۷۰درصد تاریخچه و افراد مشهور اون حرفه و مطالعه بالای روزی ۲ساعت در اون حوزه!
بعد طرف کلاس نویسندگی میذاره،در حالی که بالاترین درجه مطالعه اش خوندن همون کپشن های اینستا از امثال خودش بوده
نه ادبیات خودش رو میشناسه و نه ادبیات دیگر کشور ها!
کپشن نویس مدرس کلاس نویسندگی نمیتونه باشه
کپشن نویس مدرس کلاس نویسندگی نمیتونه باشه
کپشن نویس مدرس کلاس نویسندگی نمیتونه باشه
کپشن نویس مدرس کلاس نویسندگی نمیتونه باشه
کپشن نویس مدرس کلاس نویسندگی نمیتونه باشه
کپشن نویس مدرس کلاس نویسندگی نمیتونه باشه
با این آهنگا آدم انگاری دلش میخواد بره دهههای ۵۰ و ۶۰ رو قدم بزنه ، سادگیهارو یه دل سیر تماشا کنه و برگرده !
Читать полностью…من اینجایم، همین را میدانم و بس. و اینکه این هنوز من نیستم، همین است و باید با آن ساخت. هیچجا نه تنی هست، نه راهی برای مردن.
از همهی اینها دست بردار، بخواهی از همهی اینها دست برداری و ندانی یعنی چه،؛ همهی اینها، زود گفته میشود، زود تمام میشود، بیهوده، هیچچیز جُنب نخورده، هیچکس دم نزده. چیزی اینجا اتفاق نخواهد افتاد، هیچکس اینجا نخواهد بود، به این زودیها.
عزیمتها، داستانها، برای فردا نیستند. و صداها، از هر کجا که میآیند بیجاناند.
بکت
متنهایی برای هیچ
باورت میشه؟ یه روزْ ما همدیگر رو فراموش میکنیم.
Читать полностью…نمایش دست آخر، اجرا شده در سال ۱۹۸۰.
نویسنده: ساموئل بکت.
نوشته شده درسال ۱۹۵۷ به زبان فرانسه و ترجمهی آن به زبان انگلیسی توسط خود بکت.
⚡با زیرنویس فارسی
بر اساس ترجمهی نجف دریابندری
Rick Cluchey as Hamm
Bud Thorpe as Clov.
یه نکته جالب تر راجع به بکت بگم،
اگر بخوان نمایشنامه نویسی یک قرن اخیرو به نام کسی بزنن،بکت لایق ترین فرده.از تاثیر بکت روی نمایشنامه نویسی اصلا نمیشه چشم پوشی کرد.
و اینجا جالب میشه که بگم بکت یه نمایشنامه نویسِ ضد نمایشه!!!
یعنی چی؟!
یعنی وقتی میخواسته نمایشنامه روی صحنه ببره و اجرا کنه،نقش بازیگرو به صفر میرسونده.
باز یعنی چی؟!
یعنی بازیگرو تا گردن توی خاک دفن میکرده فقط کلهش بیرون باشه و حرف بزنه،منظور از طراحی صحنهست نه بخواد بازیگرو شکنجه بده😁
یا بازیگرو میکرده توی سطل اشغال که فقط صداش بیاد،
یا میذاشتتش روی ویلچر نتونه راه بره و نمایشنامه رو اینجوری اجرا میکرده.
چرا؟!
معتقد بوده نمایشنامه جدا از بازیه و نباید زیر سایه بازیگر و صحنه بره و باید شسته رفته برسه دست تماشاگر.
بکت سلیقه من نیست،ولی حتما ازش بخونید.خفنه
بکت، در مصاحبهای با ژُرژ دوتویی، میگوید: "دیگر هیچچیز برای بیان کردن وجود ندارد؛ هیچچیز که با آن بتوان بیان کرد؛ هیچچیزی که از آن بتوان بیان کرد؛ هیچ قدرتی برای بیان کردن، هیچ میلی به بیان کردن؛ همراه با اجبار به بیان کردن."
Читать полностью…خلاصه كه شروعش ميكنيم🫶🏻
اول براي بيشتر فهميدن خودم و بعد شماها🤍
سلام
اول بگم این متن نیلوفر توی ده دقیقه تصمیم گیری و تایپ نشدههااا،حاصل دو سال سر و کله زدنمونه.خدا شاهده گاهی ده شب ریپلای میکرد که چرا اینجوری میگی و بحث شروع میشد تا سه صبح😁میخوام بگم نیلوفرِ کم حرف که خیلی سخت وارد بحث میشه،اینقدر چالش داشته سر این موضوع!پس جدی بگیرین این پیامو و دوست دارید همراهش بشید.به دردتون میخوره
دو اینکه من صفر و صدی نیستم اما توی انتخاب کتاب،نمایشنامه،فیلم و تئاتر مجبور به صفر و صدی شدم،چرا؟!چون توی فضای مجازی اثر صفر داره به ارزش صد نمایش داده میشه!!!
سه هم اینکه دمت گرم که شروع کردی این مسیرو حتی از تلگرام.
ارشد ادبیات نمایشی داری میخونی و سال دیگه کارشناسِ ارشدِ این رشتهای،تو کاملا حق داری نظر بدی راجع به این موضوع.چون توی حیطه مطالعاتته.
و آخر اینکه تارگت اول زدی به جورج اورول؟!😂خیلی جرئت داری دختر.توی این مسیر موفق باشی😂🙌💚
تو كه شاعری بگو عشق چيه ؟
اگر چندين سال پيش پرسيده بودی
از هر آستينم برايت
چند تعريف آماده و كامل
كه مو لای درزش نرود
بيرون میکشیدم
در اين سن و سال اما
فقط میتوانم دستت را
كه هنوز بوی سيب میدهد بگيرم
و بازگردانمت به صبح آفرينش
از پروردگار بخواهم
به جای خاک و گِل
و دندهی گمشدهی من
اين بار قلم مو به دست بگيرد
و تو را به شكل آب بكشد
رها از زندان پوست
و داربست استخوانهايت
و مرا
به شكل یک ماهی خونگرم
كه بی تو بودنش مصادف
با هلاكت بی برو برگرد
اين اهنگ از گروه Koop هست كه يه گروه جاز بودن كه چند سالي هست جمع شدن!
واقعا زيباست…
گفته بودم همه چيز به تنگ آمده و ملال انگيز است
وداع كرده بودى اما هيچ چيز به پايان نرسيده بود
درب را پشت سرت باز گذاشته بودى،من هم چه بيهوده نبسته بودماش.
ترس در من رخنه كرده است
سرنگرانى تمام تار و پود مرا درهم گره زده است
براى مُردن دلمرگى كافى نبوده و براى زندگى صبح را ديدن…
پوستم ميسوزد،زخم هايش بسته نميشود
پس چرا باز نگشته اى بر من؟
همه چيز هنوز برقرار است
خانه،درب،قالى نيلگون،قاب عكس ما
و من،من كه خيره به همان دربی هستم كه پس از وداع آن را نبسته اي…
صداى انفجار را ميشنوم ولى هنوز زنده ام و راستش از انفجار بدون مرگ هم ترسيده ام
شبيه به رفتنى كه خداحافظى نداشت،به مرگى كه خاكسپارى نداشت…
ديوار آوار ميشود و این همان وحشت من از نمردن بعد از انفجار بود
حال دست و پا میزنم،به آجر هایی که ریخته اند
خانه ای که دیگر نیست
دربی که بسته شده است
قالی ای که دیگر نیلگون نیست،سرخ است
و قاب عکس مان…قاب عکس مان در آغاز افتاد…
قبل از آوار شدن دیوار!
و تو…تو دیگر هرگز باز نخواهی گشت…
درب بسته است و همه چیز ویران
حتی من…
#نیلوفر_رضایی
دو پیام بالا در جهت ابتذالی که در دنیای نویسندگی ایجاد شده!
که هر کسی دو خط نصیحت عاشقانه و تیکه و کنایه مینویسه میشه نویسنده و فالور های انچنانی و یک ماه بعد پوستر های پر زرق و
برق با عنوان :
«کلاس های نویسندگی»
کپشن نویس نویسنده نیست
کپشن نویس نویسنده نیست
کپشن نویس نویسنده نیست
کپشن نویس نویسنده نیست
کپشن نویس نویسنده نیست
کپشن نویس نویسنده نیست
کپشن نویس نویسنده نیست
کپشن نویس نویسنده نیست
کپشن نویس نویسنده نیست
کپشن نویس نویسنده نیست
کپشن نویس نویسنده نیست
کپشن نویس نویسنده نیست