3097
دزیره ؛ روایتی عاشقانه از تاریخِ یک فاتح ☕شعـر،موسیقی،کتاب،دکلمه باید جهان را بهتر از آنچه تحویل گرفته ای، تحویل بدهی خواه با فرزندی خوب یا باغچه ای سرسبز اگر فقط یک نفر با بودن تو ساده ترنفس کشیدیعنی تو موفق شده ای
🌤
.
خدا کند امروز خشنودی ببارد!
همان کلمات قدیمی خودم ببارند..
ستاره،
دریا
خواب
تبسم و باران...🤍🕊#سید_علی_صالحی
❣
امروز
آفتاب را ببوی
و یک قاشق عشق
چاشنی ِ تمام فنجان هایت کن!
امروز رها باش
چون باران ِ بی هوا
چون آوازِ پرنده ها
چون خیال ِ آنکه دوستش داری...🕊
#معصومه_صابر
صبـ🌦ـح شد، خیـر است…
،
آدمها
از توجه کسی که
دوستش دارند
زنده هستند ...
" حااال خوب 🤩
🍁
.
باید باور کنیم
تنهایی...
تلخ ترین بلای بودن نیست،
چیزهای بدتری هم هست،
روزهای خستهای،
که در خلوت خانه پیر می شوی!
و سالهایی….
که ثانیه به ثانیه از سر گذشته است.
تازه! تازه پی می بریم
که تنهایی…
تلخ ترین بلای بودن نیست،
چیزهای بدتری هم هست:
دیر آمدن! دیر آمدن!........🥀🕊
#چارلز_بوکوفسکی
🍂Читать полностью…
جایی درونم
جایی کهنه در من
از انتظار زیاد
زخمی ست و بند نمیآید...🥀🕊
#تورگوت_اویار
شعرهایی که برایم نوشتهای را خیلی آرام دمِ گوشم زمزمه کن؛ انگار که برایِ گلهای شببوی باغچه لالایی میخوانی.
– #کمـنـد
🎶😍
[ یه میکس عالی از ترانه های ماندگار محسن یگانه از ترانه های قدیمی تا به امروزی ها ]
زن، یک جور پاییز است. زنی که من باشم اندوهم واژههای من است و تویی که در مِه ناپدید شدی مخاطب منی.
🍁 –#کـمـنـد
بیدار شوم و ببینم
تمام نبودنها به پایان رسیده است،
جدایی ها خاتمه یافته...
و روزنامه ها تیتر یڪ نوشته اند:
" زین پس هرروز از طلوع خورشید تا هجوم ستاره
حضرت یار در آغوش مجنونش میباشد"
و
" لشگر موهای معشوقه
زین پس به دست مرد رویاهایش رام میشود"
من برایت
چای دارچینی تازه، دم ڪنم
شعری از شعرهایم را برای نگاههایت بخوانم و
نوای عشق را با صدای شجریان
گوش دهیم و
چشمانت را فرشچیان تصویرڪند.
بیدار شوم و ببینم
تمام تلخیهای بایڪ بوسهی تو پاڪ شده است و
غروب تیره گون و غمانگیز دلتنگی برمقصد ابدیت از روزهایمان پرڪشیده است....🩶
#زینب_قشقایی
در نامهای به مادرش نوشت:
«و تمام زندگیام را مدیون تو هستم؛ تو که خودت اندوه بسیاری داری، اما با اینوجود چنان به فکر من و مراقبت از من هستی که دیگر هیچچیز برایت مهم نیست.»
«این نه گناه من است، که مرا بیمحبت گمان بردهای، نه گناه تو که در معرکهی جنگها به سر میبری. همانطور که گفتم حوادث و گرفتاریهای زندگانی است که ما را از هم دور ساخته است. من هرگز فراموش کننده نیستم.»
از نامههای نیما یوشیج به یک دوستЧитать полностью…
برای شادی دل زنان ومادران ایران زمـین❤️
میلادجان
و ســلام بر مــادرم 💔
اولیــنِ وطنها
و آخریــنِ تبعیدگاهها
#محمود_درویش
روز مادر
و روز زن رو
خدمت همه بانوان
کانال تبریک عرض میکنیم
و روح تمام مادران آسمانی هم شاد....
#سڪانس_برتر
🎬 اکنون
قسمت پنجاهوچهارم
میزبان: سروش صحت
مهمان: فرهاد توحیدی (فیلمنامه نویس)
و ادامه داستان شیر و نخچیران از دفتر اول مثنوی مولانا با دکتر ماحوزی
جایی سروش صحت میگه چکار کنیم اینا یادمون نره.
و جواب جناب ماحوزی شنیدنیه...
#ڪشف_ڪلمه
"هیرایث؛ کلمهای ترکیبی.ترکیبی از دلتنگی، اشتیاق و حسرت مالیخولیایی برای چیزی دست نیافتنی.
گاه دلتنگی برای گذشتهای دور و یا فرهنگ و خانهای که دیگر نیست،یا آن طور که سابق بر این بود، نیست.
یک اشتیاق برای چیزی که از دست رفته، یا غایب و یا ایدهآل شده."
«میگفت شبیه به کسی شدی که میخواد بره سمت یه قلهای که مسیرش خیلی سخته،هواش ناجوره و در نوعِ خودش یه نبرد فرسایندهست.یه کولهپشتی سنگین داره پر از کتاب و فلسفه و کافکا و نیچه. اما موقع کوله بستن، قمقمه آب رو با خودش نبرده. نه این که فراموش کرده باشه. برنداشته، چون فکر میکرده سطحیه و اونی که واجبه، آب نیست. حالا وسط راه به حد کُشندهای تشنهس، ولی آب نیاورده.
حین مسیر اصلا فرصت خوندن کتابها رو نداشته و باری رو با خودش حمل کرده که اصلا برای این مسیر لازم نداشته و حالا اون مونده و یه خستگی بزرگ و تشنگی فزاینده.»
«من گریستهام، آری مدتی است که با هر ضربهی کوچکی، با هر بهانه اندکی به گریه میافتم. دوست من، دلم زخم دارد. همین!»
از نامههای سیمین بهبهانی به منصور اوجیЧитать полностью…
.
چشم جادو
#حمیدرضا_ترکاشوند
أسكار عاشقانه ترين متن هم می رسه به اين جمله:
چنان به هم شبيه، به هم نزديك وبه هم متصلایم كه باور دارم مرا از باقيمانده ی گل تو آفريده اند......
کاش یه رفیق مثل عباس کیارستمی داشتم که بهم میگفت:
قطع امید کردی؟!
دَم صبح طلوع آفتابو نمیخوای ببینی؟سرخ و زرد آفتاب رو موقع غروب،دیگه نمیخوای ببینی؟
ماه رو دیدی؟ نمیخوای ستارهها رو ببینی؟ شب مهتاب، اون قرص کامل ماه، دیگه نمیخوای ببینی؟
چشمات رو میخوای ببندی؟
از مزهی یه گیلاس، میخوای بگذری؟
نگذر!
من رفیقتم میگم نگذر
برمیگردی به جایی که مرا ترک کردی، اما حالا من دیگر آنجا نیستم، و برای اولین بار معنایِ واقعی رفتن را خواهی فهمید.Читать полностью…
🎼دمی محو شویم....
براستی در تاریکیست که ما نور را مییابیم.
برای همین وقتی دچار اندوهیم، نور از همه چیز به ما نزدیکتر است... ....
.
🍁
.
محبوبم!
من فقط آوازهای تو را دوست میدارم.
آواز تو عشق را در من پهناور میکند.
شما با آوازهایتان
پای مرا به آسمان باز کردید.
محبوبِ من ! بگو کِی زنبقها باز میشوند.
کجای آسمان رنگینکمان است.
و تو کِی آواز میخوانی.
شماعشق را در سینهی من تاسیس کردهاید
در سایهی درخت بادام، بادامهایی که مثل
چَشمِ آهوان تماشایی بودند.
آوازهای شما دل مرا میتکاند.
آواز شما گوشهی دِنجی است برای عاشق
که تنهایی را تار و مار میکند.
محبوبم!
شما آواز میخوانید
نسیمها از هم سبقت میگیرند.
مهتاب این طرف است.
سایهی شما را میبینم دلم هُرّی میریزد
که من تنها با درختان بادام آمد و شد دارم.#محمد_صالح_علاء
🍂Читать полностью…
تو رسوایی منی
و مرا توان پنهان کردنت نیست
مثل زخمی خونریز
تو خون منی
چگونه پنهانت کنم ؟
چون دریایی خروشان
تو موج منی
چگونه پنهانت کنم ؟
بسان اسبی سرکش
تو شیههی منی
چگونه پنهانت کنم ؟
چون تپشی هراسان در قلبم
چگونه پنهانت کنم
و نمیرم ؟🥀🕊
#قاسم_حداد (شاعر بحرینی)
مترجم : آرش افشار
وقتی می بینم
نزدیک ترین آدم به من
دور ترین است به من..
مُردنم میگیرد....💔
#محسن_دعاوی
🌤
.
آنراکه صبحوشام بهرویِ تو منظـر است
در خانه بــی بهانه ، بهشتش میسّــر است
تنهــا دهــانِ تـوست کـــه دل را نمـی زنـد
قنــدی کـه در مکــرّرِ خـود نامکـــرّر است
بــی منّتِ بهــار زِ مجمــــوعــهی تنـت
گُـل کـرده باغِ خانگـیِ من به بستـر است
حسنت چـو نقشِ مـانـوی و نظـمِ مولـوی
تصـویرِ شـاعـرانه و شعـــرِ مصــوّر است
در عرضِ عمر با تو سفر کردهام، نه طول
تا هـر دقیقـه با تـو به عمــری برابر است
#حسین_منزوی
🌤
.
محبوب من!
امروز، بهترین جای جهان، کنارشماست.
هـم بهتـرین جای جهان و هــم امن ترین
جای جهان،کنارشماست.
محبوب من! اصــلاً آیا پیش از شمـا هـم
کنـاری بوده است ؟ کناری کـه زندگـی را
قابل تحمل کند. که دنیای بی کنار شما،
دنیایی بیرحم است.....🤍🕊#محمدصالح_علاء
❣
از این سرای زشت
پناه میبرم به شعر؛
پناه میبرم به عشق ... 🌱🕊
#نزار_قبانی
"پَنآه بَر لحظه هایِ سادهِ "
صبـ🌦ـح شد، خیـر است…
برای شادی دل زنان ومادران ایران زمـین❤️
میلادجان
خدایا هرکی حالش خوب نیست،
یه خوشى یهویی هل بده تو زندگیش.🤍💫
بیگانه
اگر روزی کسی از من بپرسد
که دیگر قصدت از این زندگی چیست؟
بدو گویم که چون می ترسم از مرگ
مرا راهی به غیر از زندگی نیست
من آن دم چشم بر دنیا گشودم
که
بار زندگی بر دوش من بود
چو بی دلخواه خویشم آفریدند
مرا کی چاره ای جز زیستن بود؟
من اینجا میهمانی ناشناسم
که با ناآشنایانم سخن نیست
بهر کس روی کردم، دیدم آوخ
مرا از او خبر، او را ز من نیست
حدیثم را کسی نشنید، نشنید
درونم را کسی نشناخت، نشناخت
بر
این چنگی که نام زندگی داشت
سرودم را کسی ننواخت، ننواخت
برونم کی خبر داد از درونم
که آن خاموش و این آتشفشان بود
نقابی داشتم بر چهره، آرام
که در پشتش چه طوفان ها نهان بود
همه گفتند عیب از دیده ی تست
جهان را به چه می بینی که زیباست
ندانم راست است این
گفته یا نه
ولی دانم که عیب از هستی ماست
چه سود از تابش این ماه و خورشید
که چشمان مرا تابندگی نیست
جهان را گر نظاط زندگی هست
مرا دیگر نشاط زندگی نیست
نادر نادرپورЧитать полностью…
چه کسی میگوید ما مرمانی که همدیگر را تکرار میکنند نیستیم؟
زندگی خوشبختی ای ست که وقتی شروعشمیکنی پر میشود از رنج،
بهشتیست که از مجموعه ای دوزخ ریز و کوچک ساخته شده ،
زیباییهای بلافصلی است که زنجیر زشتی آنها را بهم متصل کرده است.
آخرین انار دنیا _ بختیار_علیЧитать полностью…
خوابیده به پهلوی چپ
با هوسی به اندازهی یڪ سیب در سرم
به پنجاه سالگیام فڪر میڪنم
به لغزیدن سنگی زیر پایم
زنها به رستگاری نزدیڪترند
به هر چیزی ڪه ناگهان بیاید و سرشان را بچرخاند به سمت تنهایی
بی آنڪه بخواهند از تاریڪی میترسند
و از مردن در تپههای اطراف شهر.
درد در زانوهایم جمع شده
مینشینم و استخوانهای پوڪم را لمس میڪنم.
زن ها ڪه دلشان از فراموشی ضعف میرود
حواسشان به همه چیز هست
اول زیبایی را ترڪ میڪنند
بعد خیابانها را
بعد پنجرهها را
و پاهایشان را از آفتاب
و ڪمرهایشان را از دیوار میگیرند
و با دهانهایی باهوش
به لبخندهای در آینه خیره میمانند
خیره میمانند...
هر صـبـح
آغازیست دوباره
برای آموختن و بالیدن
آغازی برای تکاندن غبار از دل
و نشاندن غنچههای محبت و عشق
پس شروع دوباره زندگیتان به نیکی
🖋
عزتَت را بالاى سر
و قلبت را
زير پاهایَت بگذار ؛
تا
ماندنى
بماند ،
و رفتنى
برود...
#کـاف_الـف