dialecticalspace | Unsorted

Telegram-канал dialecticalspace - فضا و دیالکتیک

1048

نشریه‌ی انتقادیِ آنلاین در حوزه‌ی مطالعات شهری، نظریه‌ی معماری، جغرافیای انسانی، و جغرافیای سیاسی راه ارتباطی: info@dialecticalspace.com فیسبوک: https://www.facebook.com/dialecticalspace/ اینستاگرام: https://www.instagram.com/spaceanddialectics/

Subscribe to a channel

فضا و دیالکتیک

جنگ، ملی‌گرایی، و نژادپرستی: از اسرائیل تا ایران

مردم «ایران» - متاسفانه - با جنگ بیگانه نیستند. تجربه‌هایی همچون اشغال در جنگ‌های جهانی اول و دوم، سرکوب حکومت‌های خودمختار آذربایجان و مهاباد، جنگ با عراق، جنگ‌های داخلی در مناطق غیرفارس مانند بلوچستان، و همچنین جنگ‌های شهریِ رژیم اسلامی علیه مردم در جریان جنبش‌های اعتراضی، اشکال گوناگون جنگ را به زندگی بسیاری تحمیل کرده‌اند. «ایرانیان» – به درجات متفاوت – این جنگ‌ها را زیسته‌اند و همچنان می‌زیند.

با این حال، جنگ اخیر میان ایران و اسرائیل ماهیتی متفاوت داشته و پیامدهای آن نیز گسترده و چندلایه است. نوشتن درباره‌ی جنگِ‌ بین دو رژیم خونخوار، مرتجع، و استعمارگر – یکی فاشیسمِ ‌شیعیِ جمهوری اسلامی، و دیگری فاشیسم صهیونیستیِ اسرائیل – آن هم از جغرافیای دیگری، شاید از دقتی که تجربه‌ی زیسته فراهم می‌کند، بی‌بهره باشد. خوشبختانه بسیاری از ساکنان ایران به روایت‌گری این روزهای پرآشوب پرداخته‌اند. بی‌تردید، بی‌واسطه‌ترین صداها را می‌توان در برداشت‌های کسانی یافت که ترس، خفقان و دیگر احساسات این روزها را مستقیماً در دوازده روز جنگ و پس از آن تجربه کرده‌اند.

با این‌حال، تحلیل‌هایی که از فاصله‌های جغرافیایی و سیاسی نوشته می‌شوند نیز می‌توانند سهم خود را ایفا کنند؛ به‌ویژه زمانی که تمرکز آن‌ها بر تاریخ طولانی‌تر و جغرافیای وسیع‌تری باشد که جنگ ایران و اسرائیل در دل آن شکل گرفته است.

در این روزهای ملتهب پس از جنگ ایران و اسرائیل، که عمقِ ناتوانی رژیم اسلامی را در دفاع از خود و مردم بیش از پیش آشکار کرد، با اوج‌گیری نگران‌کننده‌ای از نژادپرستیِ افغانستانی‌ستیز مواجه شده‌ایم. این تنش‌های نژادی، که در خشونت ساختاریِ ملی‌گرایی ریشه دارند، نشان می‌دهند که جنگ‌ها تنها در مرزهای نظامی رخ نمی‌دهند، بلکه مرزهای اجتماعی را نیز درمی‌نوردند.

از همین رو، بازنشر مطلب زیر که درهم‌تنیدگی جنگ، ملی‌گرایی و نژادپرستی را برجسته می‌سازد مفید می‌دانم. شاید خواندنش کمک کند جنگ ایران و اسرائیل را نیز نه به‌عنوان رویدادی مجزا، بلکه در پیوند با نیروهای ساختاری تاریخی و سیاسی درک کنیم.


برش‌هایی از متن:

📌ناسیونالیسم که محرکش اسطوره‌ی دولت‌-ملتِ خالص/سره است به لحاظ تاریخی دربرگیرنده‌ی امکانِ پاکسازی نژادی است. مصادره‌ی حاکمیت بر فضایی که محل منازعه است با انکار ادعاهای دیگر نسبت به همان فضا همبسته است. پس از جنگ ۱۹۴۸ بود که اسرائیل همچون یک دولت یهودی تاسیس و به موازات مصادره‌ی گسترده‌ی زمین عرب‌ها، تولید فضای یهودی به شکل سیستماتیک آغاز شد و بیش از ۴۰۰ مستعمره‌نشین ظرف دهه‌ی ۱۹۵۰ ساخته شد.

📌پس از این دوره، اسطوره‌ی دولت‌-ملت صهیونیستی تثبیت شد. به این ترتیب یک فرهنگ اتنیکی‌-ملی انحصاری پرورانده شد و دولت تازه‌تاسیس آن را نهادینه و نظامی‌ کرد تا بتواند به سرعت مهاجران یهودی را همچون بومیان این سرزمین بازنمایی کند و گذشته‌ی فلسطینیِ سرزمین را پنهان کند. تکوین «یهودی صهیونیست» بر ایجاد یک هویت استعماریِ ملی استوار بود. دولت اسرائیل که به این حد راضی نبود استراتژی جدیدی را در دهه‌ی ۱۹۸۰ آغاز کرد و کوشید با عرضه‌ی مسکن دولتیِ یارانه‌ای حومه‌نشینان طبقه‌ی متوسط را به سکونت در محلات ساخته‌شده روی زمین‌های مصادره‌شده‌ی فلسطینی جذب کند. این روند‌ در دهه‌های گذشته به هسته‌ی تقویت دولت اسرائیل تبدیل شده است.

📌روی دیگر سکه این بود که به موازات ساخت شهرک‌های یهودی‌نشین، از توسعه‌ی شهرک‌های فلسطینی جلوگیری شد. سالانه صدها خانه‌ی بناشده بر زمین‌های خصوصی به بهانه‌ی غیرقانونی‌بودن یا تلقی‌شان همچون تهدیدی برای ساکنان یهودی، تخریب شده‌اند.هدف و نتیجه‌ی این سیاست‌های شهری استعماری این بوده که محلات فلسطینی‌نشین به شکل گِتوهایی مجزا و کنترل‌شده با کاربری عمدتاً مسکونی حفظ شوند تا به لحاظ اقتصادی به بازارهای یهودی وابسته بمانند.

📌رهبران سازمان‌های اسلامی‌-‌فلسطینی هم مانند دولت اسرائیل عمل کرده‌اند. آن‌ها اغلب ایده‌ی دولت یهودی در فلسطین تاریخی را به کلی رد می‌کنند و در نتیجه مخالف ایده‌ی تفکیک/تجزیه (partition) هستند. رهبر حماس در آوریل ۲۰۰۲ گفته بود که یهودیان می‌توانند همچون یک اقلیت درون دولت اسلامی ما باقی بمانند و تحت قوانین اسلام زندگی کنند. این رویکردهای طردکننده و بیرون‌گذار را که در هر دو سوی منازعه‌ی اسرائیل‌-فلسطین وجود دارد باید در پیوند با ناسیونالیسم و قلمروی ملی فهمید. این رویکردهای طردکننده بر برداشت خاصی از فضا یعنی قلمروی ملی مبتنی‌اند که طبق آن زمین را نمی‌توان تقسیم کرد. سرزمین در این دیدگاه تماماً و فقط به «ما» تعلق دارد و «دیگری» فقط در صورت نفی دیگربودگی‌اش می‌تواند بخشی از این «ما» بشود.

متن کامل را اینجا بخوانید:
http://dialecticalspace.com/a-geographical-history-of-palestine-israel/

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

کارگاه «تاثیر اندیشه‌های لوفور بر معماری و شهرسازی»

برگزارکننده: آکادمی ایرا
مدرسان: آیدین ترکمه و شادی عزیزی

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

تاریخ شهر پر است از فضاهای جمعی‌ای که حالا دیگر چیزی جز خاطره از آن بر جای نمانده؛ زمین بازی‌ کودکی‌مان که محو و به‌جایش پاساژی درندشت سر به آسمان کشیده، پارک محله‌مان که دورتادورش فنس کشیده شده، شهربازی‌ای که دیگر خبری ازش نیست، کتابفروشی‌ای که مصادره و به سازمانی دولتی واگذار شده، بلواری که روزگاری محل قدم‌زدن‌های عاشقانه‌مان بوده و حالا با داربست‌های موقت و «یه کاسه آش» عرصه خودنمایی خودی‌ها شده.

کارگاه«در جست‌وجوی فضای ازدست‌رفته» می‌خواهد به سراغ چنین دارایی‌های اشتراکی‌‌ای برود که به اشکال مختلف امروز دیگر از دسترس عموم خارج شده است.

زمان شروع دوره: 
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
۴جلسه؛ جمعه‌ها ساعت ۱۴ تا ۱۷

هزینه‌ی ثبت‌نام: ۷۵۰ تومان
برای دانشجویان: ۶۵۰ تومان

مهلت ثبت‌نام:
 تا پایان چهارشنبه ۲۴ اردیبهشت‌ماه
(ظرفیت محدود)

📍محل برگزاری:
 حضوری، حوالی متروی قدوسی
جزییات محل برگزاری پس از ثبت‌نام برای شرکت‌کنندگان ارسال خواهد شد.


[دریافت فرم ثبت‌نام]

[فایل تکمیلی و دفترچه‌ی شرح دوره]

| اِتــنـو |

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

زنده‌باد مارکوس
نویسنده: پل (بئاتریس) پریسیادو
مترجم: ایمان واقفی

۲۵ می ۲۰۱۴ «معاون‌فرمانده مارکوس» بیانیه‌ای دربارهٔ «واقعیت زاپاتیست‌ها» در فضای عمومی منتشر کرد. این بیانیه خبر از به‌پایان‌راه رسیدنِ مارکوس می‌دهد؛ مارکوس عنوانی ساختگی برای رساندن صدای چیاپاسی‌های انقلابی از طریق رسانه‌ها به جهان بود. «این واپسین کلماتی است که پیش از مرگم می‌شنوید». در همین بیانیه خبر از تولد «معاون‌فرمانده گالنو» داده می‌شود؛ نامی برگرفته از خوزه لوییز سالیس سانچز «گالنو»یی که توسط شبه‌نظامیان در دوم مِی همین سال به‌قتل رسید. «چیزی که مهم است این است که وقتی یکی از ما جانش را از دست می‌دهد، گالنو همچنان به حیاتش ادامه می‌دهد. این مرگ، این مرگ شرم‌آور، سیراب می‌شود، ما به جای گالنو نامی دیگر برمی‌گزینیم، تا او به حیاتش ادامه دهد، تا مرگ نتواند چیزی از ما بستاند الا یک نام؛ الا کلماتی بدون هیچ معنایی؛ بدون هیچ تاریخ و سرگذشتی.
👇👇👇

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

جنبش دانشجویی، توقف جنگ و گره‌ای دیگر بر باد
نویسنده:میلاد هوشمندزاده



«غلبه‌کردن بر بدن دستگاه سرکوب، با زوری بدنمند از جنس همان بدن، امروزه ناممکن است، زیرا مبارزان فاقد انسجام، هماهنگی، سازماندهی، امکانات ارتباطی و تجهیزات و تسلیحات نیروهای پلیس‌اند. اما به جای ساختن بدنی قوی‌تر، می‌توانند بدن مقابل را تضعیف کنند. با ایجاد اختلال در همه‌ی زمین‌های نظم موجود. با مختل کردن مسیرها در انواع فضاهای شهری، ارتباطی، رسانه‌ای، اقتصادی، سیاسی، قضایی و فرهنگی. از کار انداختن دانشگاه و اشغال‌کردنش، گویی یکی از ده‌ها دست سیستم را دستبند زده‌اید و گروگان گرفته‌اید. پس سیستم فقط یکی از اندام‌هایش را از دست می‌دهد، سایر اندام‌ها، به کمک می‌آیند و آن گروگان را به سرعت آزاد می‌کنند. برای از کار انداختن سیستم، می‌باید پیش از هر چیز دستگاه عصبی‌اش را هدف گرفت، و برای از کار انداختن جریان گردش اطلاعات باید مثل ویروس عمل کرد.»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/antiwar-movement-at-university/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@DialecticalSpace

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

شهر پساسیاسی
نویسنده: اریک سوئینگدو
مترجم: ایمان واقفی

«درست در زمانی که شهر (city) زنده است و به رشد خود (دست‌کم در برخی فضاهایش) ادامه می‌دهد، پولیس به‌نظر می‌رسد در حال احتضار است؛ پولیسی که در معنای ایده‌آل یونانیْ مکان مواجهه عمومی سیاسی، محل مناظرات و مجادلات دموکراتیک، فضای اعتراض و مخالفت (غالباً رادیکال) و جای سروشکل دادن به سوبژکتیویته‌ی سیاسی بود. موضوع این مقاله دقیقاً همین شهر سیاست‌زدوده (یا پساسیاسی و پسادموکراتیک) است. در این راه وام‌دار ژاکوب رانسیر، اسلاویو ژیژک، شانتال موف، مصطفی دیکچ، آلن بدیو و دیگر منتقدانی هستم که تیر نقدشان رادیکالیسم منزه‌طلبانه را هدف گرفته است؛ رادیکالیسم منزه‌طلبانه‌ای که در دوران سروری سیاست‌گذاری و سیاست شهریِ سیاست‌زدوده و نظم نئولیبرالیِ سرمایه‌داری متاخر، نظریه انتقادی و پرکسیس سیاسیِ رادیکال را عقیم و نازا کرده است. می‌کوشم به «امر سیاسی» جایگاهی مجدد در مباحث شهری ببخشم.»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:

http://dialecticalspace.com/the-post-political-city/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@DialecticalSpace

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

مروری بر کتاب پیدایش ناسیونالیسم ایرانی: نژاد و سیاست بی‌جاسازی نوشته‌ی رضا ضیاابراهیمی.

آیدین ترکمه

«رضا ضیاابراهیمی مورخ و استاد کینگز کالج لندن در این کتاب به مطالعهٔ برخی ایده‌های غالب دربارهٔ هویت ایرانی و، از همه مهم‌تر، به این دیدگاه می‌پردازد که بخش عمدهٔ ایرانیان هویت خود را با دوران پیش از هجوم عرب‌ها و مشخصاً با نژاد آریایی ادراک می‌کنند. این ایده‌های رایج دربارهٔ برترانگاری ایرانیان نسبت به اعراب از دید ضیاابراهیمی بخشی از نوعی ایدئولوژی ناسیونالیستی است که آن را «ناسیونالیسم بی‌جا‌ساز» می‌نامد. این ایدئولوژی مجموعه‌ای از چند ایدهٔ اصلی است، از جمله اینکه ایران یک ملت ازلی است که دست‌کم از ۲۵۰۰ سال پیش تاکنون بی‌انقطاع وجود داشته است. دیگر اینکه ذات و شکوه ایران را باید در عصر طلاییِ پیشااسلامی جست. سوم اینکه ناکامی‌ها و انحطاط ایران را باید به اسلام نسبت داد که عرب‌ها به زورِ شمشیر بر ایرانیان تحمیل کردند. و در نهایت این که ایرانی‌ها از نژاد آریایی‌ و بنابراین خویشاوند اروپاییان‌ و کاملاً از عرب‌ها متمایزند.
استدلال اصلی کتاب این است که این ناسیونالیسم بی‌جاساز نوعی ایدئولوژی مدرن است که در اواخر قرن نوزدهم میلادی، یعنی در اواخر دوران قاجار، و در بین دهه‌های ۱۸۶۰ تا ۱۸۹۰ (۱۲۳۹ تا ۱۲۶۹ شمسی) شکل گرفته است. همین ایدئولوژی بعدتر به ایدئولوژی رسمی دولت‌های پهلوی بین سال‌های ۱۹۲۵ تا ۱۹۷۹ (۱۳۰۴ تا ۱۳۵۷ شمسی) تبدیل شد. در واقع در دوران پهلوی است که با تدریس تاریخ و جغرافیا ذیل برنامهٔ درسی ملی که برای چند دهه در جریان بوده است فهمی از تاریخ، ملت، و نژاد ایرانی ترویج و گسترانده شده است.»

برای خواندن متن اینجا کلیک کنید.
(این مرور بیش از سه سال پیش نوشته شده بود و به تازگی منتشر شده است).

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

دیسپوزیتیفِ فوکو و شهر
نویسنده: جان پلاگر
مترجم: رضا بصیری مژدهی

«نقش برنامه‌ریزی شهری در «زیست‌سیاست»، دل‌مشغولیِ میشل فوکو بود. او یکی از نخستین اندیشمندانی بود که شهرها در آغاز قرن ۱۷ را در قامت مکانی برای تحدید منحرفان به شکل بستری‌کردن در تیمارستان‌ها و یا حبس در زندان‌ها می‌دید و مطالعات وی، مشمولِ برّرسی نقش برنامه‌ریزی شهری در این کنترل زیست‌سیاستی (کنترل سیاسیِ بدن) است. با این حال، تنها شمار معدودی از مولّفان بر نقش حیاتیِ «دیسپوزیتیف» در اندیشه فوکو پیرامون فضا و انضباط تأکید می‌کنند. نوشتار پیشِ رو، بر کلّی به نام دیسپوزیتیف در مقام الگویی برای فهم برنامه‌ریزی شهری تأکید دارد و از این رهگذر، به یکی از دست‌مایه‌های اصلیِ فوکو (شکل‌گیری نیروهای منضبط‌کننده به‌میانجیِ روابط قدرت، دانش و فضا) می‌پردازد. این نوشتار، دیسپوزیتیف را هم در معنای مقوله‌ای خاص، و هم نظر به استفاده متداولش، می‌کاود و با نگاهی دقیق به نوشته‌های فوکو در خصوص «شهر سالم» و «پَناپْتیکون»، فهم وی از دیسپوزیتیف را نمایان می‌سازد.»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/foucaults-dispositif-and-the-city/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@DialecticalSpace

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

منتشر شد:
مطالعاتی در نظریه‌ی برنامه‌ریزی
سوزان فاینشتاین و جیمز دیفیلیپس
ترجمه: نریمان جهان‌زاد

برای تهیه کتاب به کتاب‌فروشی‌های زیر مراجعه کنید:

- فروشگاه کتاب دانش شهر: تهران، میدان آرژانتین، نبش خیابان الوند، مجتمع تجاری بهاران، طبقه همکف
- کتاب پرهام: تهران، خیابان انقلاب، خیابان 12 فروردین، پلاک 297

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

ایرانشهر یا تاریخِ طبیعیِ شاهنشاهی: نگاهی به فارسی همچون یک تکنولوژی سیاسی
نویسنده: آیدین ترکمه


«در ایدئولوژی‌های ایرانشهری، وجودِ ایران پیشاپیش مفروض گرفته می‌شود و در نتیجه خودِ ایران تاریخی نمی‌شود. این طبیعی‌انگاریِ ایران، ایران را بیرون از تاریخ و جغرافیا قرار می‌دهد. در نتیجه می‌توان استدلال کرد که فضای ایرانشهر فضایی همگن و یکدست و زمانش نیز زمانی ابدی و پیوسته است. ایرانشهر به این ترتیب بیانگر آن چیزی است که من ایران‌محوریِ هستی‌شناختی می‌نامم. اگر به تاسی از لوفور، انقلاب را تولید فضایی تفاوت‌بنیاد تلقی کنیم و در نظر داشته باشیم که تولید فضا همزمان فیزیکی و مفهومی است آنگاه این ایران‌محوریِ هستی‌شناختی نیز که بر برداشت‌ خاصی از فضا و زمان استوار است باید موضوع نقد و مبارزه قرار گیرد. مبارزه‌ی طبقاتی برای تولید فضایی جدید نمی‌تواند بنیان‌های برسازنده‌ی فضازمان کنونی را دست‌نخورده بگذارد. مبارزه برای کسب هژمونی به این ترتیب مبارزه برای تولید مفهومی و فیزیکی فضازمانی بنیادن متفاوت از فضازمان ایرانشهری است. یکی از استراتژی‌های موثر در راستای به‌چالش‌کشیدن و افشای فضازمان ایرانشهری استناد به تفاوت‌های جغرافیایی و تاریخی، و واسازی تاریخ‌نگاری دولت‌ملی‌محور و مرکزگرا است که تاریخ را صرفن در قالبی واحد و ایرا‌ن‌محور روایت می‌کند و هر گونه روایت تفاوت‌بنیاد و متکثر از «ایران» را همچون خطری وجودی و هستی‌شناختی می‌انگارد.»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/eransahr-or-the-natural-history-of-the-reich/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@dialectialspace

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

تاریخِ جغرافیاییِ فلسطین/اسرائیل: قوم‌گرایی، ناسیونالیسم‌، و دولت ملی
گزینش و برگردان: آیدین ترکمه

«هم فلسطینی‌ها و هم صهیونیست‌ها معتقد به تقدمِ زمانی خودشان هستند. یهودیان برای توجیه روایت‌شان به متون یهودی باستان و اسطوره‌های اخراج اجباری یهودیان ارجاع می‌دهند. فلسطینی‌ها هم از سوی دیگر بر حضور همیشگی و لاینقطع خود بر سرزمین و نیز سلب‌مالکیت‌های متاخر و وضعیت کنونی‌شان همچون ملتی بدون دولت تاکید دارند. تقابل بین این دو روایت در واقع بیانگر تقابل دو نوع ناسیونالیسم است: ناسیونالیسم فلسطینی، و ناسیونالیسم یهودی (صهیونیسم).
در عصری که رسانه تقریبن تمام فضاها و زمان‌ها را اشغال کرده است و بازنمایی‌های خاصی را برجسته و بازنمایی‌های دیگر را سرکوب می‌کند، بیش از پیش ضرورت دارد تا خوانش‌های انتقادی از منازعه‌ی حدودن یکصدساله‌ و خشونت‌بار فلسطین و اسرائیل را بیش از پیش در عرصه‌ی عمومی مطرح کنیم. از همین رو در این نوشته می‌کوشم با اتکا بر یکی از پژوهش‌های اورِن یفتاخل، استاد جغرافیای سیاسی و مطالعات شهری در دانشگاه بن‌گوریون، درباره‌ی ناسیونالیسم‌های فلسطینی و اسرائیلی، برخی از زوایای مهم اما معمولن نادیده‌انگاشته‌شده‌ی مساله‌ی فلسطین‌-‌اسرائیل را در اختیار خواندگان فارسی‌زبان قرار دهم.»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/a-geographical-history-of-palestine-israel/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@dialectialspace

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

سه بوم‌شناسی
نویسنده: فلیکس گتاری
مترجم: پیمان غلامی

«گتاری از طرفی با نشاندن کثرت در ذهن خود ذهن را در کثرت حل می‌کند و از طرف دیگر طبیعت را نه چیزی بکر، ازلی‌-‌ابدی، و غیرمصنوع در بیرون ما بلکه ثمره‌ی فرایندهای تولید در نظر می‌گیرد. طبیعت داده‌ای ازپیش‌مفروض نیست بلکه تولید می‌شود، آن‌ هم بصورت رشته‌ای از فرایندها یا در عرصه‌ی انسانی از خلال مجموعه‌ای از پراتیک‌ها که طبیعت را به خروجی یک امر مشترک تبدیل می‌کند، یک اکوسوفی یا بوم‌فلسفه که متوجه تولید ذهنیت و صناعت ذهن از خلال عمل‌ها، فعالیت‌ها، تمرین‌ها، و روال‌های اجتماعی‌ست. در این تعریف، انسان، صنعت، و طبیعت در لابه‌لای همدیگر و توسط همدیگر تولید، ابداع، و بازجعل می‌شوند تا ذهنیت با خلاصی از هرگونه تک‌انرژی‌سالاری بمنزله‌ی فصل‌مشترک خلاق یک کثرت آفریده شود. او با این برداشت از طبیعت و ذهن بمنزله‌ی شبکه‌های صناعی می‌تواند حوزه‌هایی را که تا پیش از این مجزا تلقی شده‌اند به هم گره بزند و نظریه‌ای ترارشته‌ای و نه بینارشته‌ای را برای نزدیک‌شدن به ذهن، جامعه، روابط، تولیدات، و طبیعت ایجاد کند که نتیجه‌اش کاتالیز فرایندهای سیاره‌ای‌ست. برای او، طبیعت صناعی کنونی بیشتر با ماشین‌سپهر یا فضای ماشینی شکل می‌گیرد و بازتنظیم می‌شود، با منظومه‌ها یا با اجتماع عناصری که تکنولوژی‌های رسانه‌ای، کامپیوتری، صورت‌ها و پیکربندی‌های انتزاعی‌اند. به همین خاطر، پنج متن دیگر از برهه‌های فکری متفاوت به کتاب اصلی ضمیمه شده‌ است تا بخشی از خط‌سیر مواجهات گتاری با این مسئله و ابعاد گوناگونش روشن‌تر شود.»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/the-three-ecologies/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@dialectialspace

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

آنری لوفور در مقام فیلسوف؛ مقاله‌ی اول: زمینه‌های فلسفی
نویسنده: نریمان جهانزاد

«رساله‌ی آنری لوفور در مقام فیلسوف که در قالب دو مقاله‌ ارائه می‌شود دیباچه‌ای‌ست بر نظریه‌ی تولید فضای لوفور بر پایه‌ی نسبت‌ فکر او با سنت‌های فلسفی مشخص. متن تلاشی اولیه است برای اندیشیدن به امکان‌‌ خوانش لوفور در مقام متفکری متعلق به سنت پساپدیدارشناسی. غایت رساله طرح چند مسأله و برداشتن گامی بسیار کوچک در راستای ارائه‌ی خوانشی بینامتنی از اندیشه‌ی اوست.
در مقاله‌ی نخست می‌کوشم پس از مقدمه‌ای کوتاه درباره‌ی زمینه‌های ظهور فلسفه‌ی مدرن بطور عام و اندیشه‌ی کانت بطور خاص، ریشه‌های فلسفی فکر لوفور را با تکیه بر چهار مسأله‌ – شرایط امکان پدیداری اشیاء، تنش اراده و عقل، زمانمندی آگاهی، و انسان در مقام فعل- برجسته کنم. در بخش نخست با بررسی وجوهی از فلسفه‌ی کانت این مسائل باز می‌شوند. بخش دوم به شرح اجمالی تحولات آنها در سنت پدیدارشناسی اختصاص دارد. در این بخش، بطور مشخص می‌کوشم به اجمال وجوهی از اندیشه‌ی هوسرل، هایدگر و مرلوپونتی را که بیشترین تأثیر را بر لوفور گذاشته‌اند برجسته کنم. در این قسمت وابستگی اندیشه‌ی لوفور را به سنت پدیدارشناسی با تکیه بر سه مقوله‌ی اساسی نشان می‌دهم: تضایف پدیدارشناسی و دوگانه‌ی بی‌واسطگی/باواسطگی، جایگاه افق، بدن و فضا در تقویم آگاهی، و مفهوم تاریخمندی آگاهی و زیست‌جهان. این زمینه‌های فلسفی را بدون پیش‌فرض گرفتن دانش فلسفی مخاطب اجمالاً شرح می‌دهم تا شرایط لازم برای فهم بهتر نظریه‌ی تولید فضا در مقاله‌ی دوم فراهم آید.»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/henri-lefebvre-as-a-philosopher/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@dialectialspace

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

آیا رستم «ایرانی» است؟ شاهنامه‌خوانی با دیک دیویس
گزینش و برگردان: آیدین ترکمه

«این روزها که آرام آرام به سالگرد جنبش انقلابی ژینا نزدیک می‌شویم مساله‌ی «ایران» (و مسايل همبسته با آن از جمله ملت‌های غیرفارس) بار دیگر در کانون بحث‌ها و مبارزات سیاسی قرار گرفته است. همان طور که در جای دیگری گفته‌ام در شرایط کنونی و پس از گذشت یک قرن از تکوین دولت ملی و تثبیت استراتژی استعماری تولید فضای ملی، پروراندن هر گونه سیاست مترقی و رهایی‌بخش مستلزم پروراندن تاریخ انتقادی تولید «ایران» است. یکی از گام‌های اولیه برای نگارش چنین تاریخی، به‌چالش‌کشیدن برداشت‌های رایج از ایران و ایرانی‌بودن همچون موجودیت‌هایی یکپارچه و وحدت‌بخش است. در همین راستا پیش‌تر دو متن در فضا و دیالکتیک منتشر شده است: ایران همچون ملتی خیالی: نگاهی به کتاب طردشده‌ی مصطفا وزیری، مرتدی در مذهب ایران‌شناسی، و آیا کوروش کبیر،‌ هخامنشی بود؟ نگاهی به استدلال‌های دنیل تی. پاتس درباره‌ی تبار غیرایرانی کوروش . متن حاضر را می‌توان ادامه‌ی دو متن پیشین دانست که با تمرکز بر یکی دیگر از اسطوره‌های برسازنده‌ی برداشتِ غالب از ایران، بینشی تازه و انتقادی را در خصوص مساله‌ی ایران در اختیار فارسی‌زبانان قرار می‌دهد. تفسیری که دیک دیویس، مترجم شاهنامه‌ی فردوسی به انگلیسی، از شاهنامه ارايه می‌کند پیچیدگی‌هایی را آشکار می‌کند که در خوانش‌های متداول از شاهنامه غایب هستند. اینجا سعی می‌کنم با برجسته‌کردن برخی از ظرایفی که دیویس به آن‌ها می‌پردازد نشان دهم که مساله‌ی «ایران» در شاهنامه بسیار چندلایه و اساسن در تضاد با خوانش‌های رایج از آن قرار دارد».

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/who-is-rostam-in-shahnameh/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@dialectialspace

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

فوکو و تاریخ فضایی
نویسنده: استوارت الدن
مترجم: نریمان جهانزاد

«فرهنگ ما به چه طریق وجود نظم را نشان می‌دهد، چگونه مبادله‌ها از قوانین‌شان، موجودات زنده از قواعد تکرارشونده‌شان، واژه‌ها از تسلسل‌شان و ارزش بازنمودی‌شان، که جملگی شکل‌های آن نظم‌اند، تبعیت می‌کنند؛ چه شکل‌هایی از نظم به رسمیت شناخته شدند، وضع شدند و به فضا و زمان پیوند خوردند، تا شالوده‌ی ایجابی دانش‌هایی را که در دستورزبان و فیلولوژی، در تاریخ طبیعی و زیست‌شناسی، در مطالعه‌ی ثروت و اقتصاد سیاسی بکار می‌روند ایجاد کنند. پرپیداست که چنین تحلیلی ربطی به تاریخ ایده‌ها یا تاریخ علم ندارد، بلکه پژوهشی‌ست با هدف کشف این نکته که دانش و نظریه بر چه اساسی ممکن شده؛ دانش در چارچوب کدام فضای نظم قوام یافته است؛ بر پایه‌ی چه ماتقدم تاریخی‌ و در بستر کدام ایجابیت، ایده‌ها مجال ظهور یافتند، علوم پا گرفتند، تجربه در فلسفه‌ها مورد تأمل قرار گرفت، عقلانیت‌ها شکل گرفتند، و چه بسا بعدش خیلی زود منحل و ناپدید شدند. به اعتنا، هدف من توصیف پیشرفت دانش‌ها بسوی ابژکتیویته‌ای نیست که علم معاصر نهایتاً در چارچوب آن بازشناخته می‌شود؛ بلکه تلاشم برجسته کردن میدان معرفت‌شناختی است، یعنی اپیستمه‌ای که دانش‌ها در آن ــ فارغ از تمام معیارهایی که به ارزش عقلانی آنها یا اشکال عینی‌شان ارجاع می‌دهند ــ ایجابیت را پی‌ریزی می‌کنند و از آن راه تاریخی را آشکار می‌سازند که نه تاریخ تکامل روبه‌جلو، بلکه تاریخ شرایط امکان آنهاست؛ در این توصیف، باید آن پیکربندی‌های درون فضای دانش که به اشکال گوناگون علم تجربی مجال بروز داده‌اند آفتابی شوند. این پژوهش نه تاریخ به معنای سنتی کلمه بلکه نوعی «دیرینه‌شناسی» است

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/foucault-and-spatial-history/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@dialectialspace

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

«ما در یک چهارراهِ بحران قرار گرفته‌ایم»: غرب، اسرائیل، ایران، و سازمان ملل متحد
نویسنده: مصطفی وزیری

«یک دوراهی (‏dilemma‏) موقعیتی است که نیاز به انتخاب میان دو فرض دشوار و مرتبط دارد. اما یک چهارراهیِ فکری ‌‏(‏tetralemma‏)، موقعیتی است که مستلزم قضاوتی مناسب در میان چهار روایت مشکل‌زا و به‌هم‌پیوسته است. در این مورد، ‏چهار روایتی که بررسی خواهیم کرد به‌طور درونی به یکدیگر مرتبط‎ ‌‏‌اند، و همانند زنجیره غذایی در یک اکوسیستم، به هم ‏خوراک می‌دهند؛ جایی که رابطه شکارچی و شکار بر چشم‌انداز غالب است. روابط شکارچی-‏شکار برای توصیف دنیای حیوانات استفاده می‌شود و معمولاً انسان‌ها یا کشورها را شامل نمی‌شود. ‏اما دنیای ما آن‌قدر شکننده و نوسان‌پذیر شده است که امروزه مردم بی‌دفاع ‏احساس می‌کنند که در یک جنگل تاریک به‌عنوان شکار حرکت می‌کنند، در حالی که شکارچیان سیاسی خودشیفته‌ی از ‏ملیّت‌های متفاوت آن‌ها را زیر کمین خود دارند. چه اتفاقی ممکن است در هر لحظه بیفتد…؟»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/thewestisraeliranandtheun/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@DialecticalSpace

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

برهم‌زدن منطق تماشا
بررسی امکان رهایی‌بخشی تئاتر در عصر فضازدایی دیجیتال و دیکتاتوری تصویر
نویسنده: انوشیروان مسعودی

«تئاتر به‌علت زنده‌بودن، وابستگی به فضا و در نهایت به مخاطب، امکانی است برای تخیل دست‌جمعی، تخیل برای جهانی دیگر که قابل بازی‌کردن و به مفهومی دیگر، زندگی‌کردن است. به نوعی تمرینی برای واقعیتی که می تواند اتفاق بیافتد. آنچه روی صحنه رخ می‌دهد، چه یک متن کلاسیک یا یک متن معاصر، چه اجرایی پست دراماتیک و چه یک پرفورمنس، نوعی بازآفرینی جهان در قالب صحنه نمایش است، این بازآفرینی اگر بتواند مخاطب خود را در فضایی یگانه همراه کند، امکان تخیل جمعی و در نتیجه یک «بازی» جمعی را فراهم می‌آورد، ارتباطی میان نمایشگر و تماشاگر، و تبدیل تماشاگر و نمایشگر به یک گروه متکثر اما همبسته، جهت تخیل جهانی دیگر، و سنجیدن امکان تعین‌بخشیدن به این جهان تخیلی بر روی صحنه نمایش، صحنه‌ای که اتفاقاً می‌تواند در فضایی عینی و کالبدی رخ دهد.»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/the-emancipated-spectator/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@DialecticalSpace

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

ما می‌دانیم که خودِ خوزه لوییز سالیس نامش را از نویسندهٔ کتاب رگ‌های امریکای لاتین را بگشا برگرفته بود. در واقع لقب معاون‌فرمانده (که همواره دو قدم از «خودشیفتگی» پساساختارگرایان فرانسوی جلوتر است) آنچیزی را که رولان بارت در حوزه متنی «مرگ مولف» می‌نامد، در میدان سیاست به اجرا درمی‌آورد.
در سال‌های اخیر زاپاتیست‌ها آلترناتیوی بدیع نه تنها در مقابلِ تکنیک‌های نئولیبرالی حکمرانیِ مرگ‌سیاست بلکه در برابرِ سیاست‌های کمونیستی خلق کرده‌اند. زاپاتیست‌ها برعکس دیگر جنبش‌های اجتماعی، روشی سیاسی برای «سازماندهی خشم» آفریده‌اند؛ بازآفرینی زندگی در هیئتی نو.

در سال ۱۹۹۴ ارتش آزادی‌بخش ملّی زاپاتیستی با خلق کاراکتر «معاون‌فرمانده مارکوس»، شیوه‌ی جدیدی از اندیشیدن به فلسفه ضداستعماری قرن ۲۱‌ام خلق کردند. با فاصله‌گیری از نوشته‌ها و آراء (برجای‌مانده از فرهنگ استعماری و مذهبی‌ای که در اوایل قرن ۱۶ رونق گرفت و در اواخر قرن ۲۰ افول کرد)، اندیشهٔ زاپاتیستی با اتکا به فرهنگ شفاهی‌ـ‌‌بومی و به کمک متدهای تکنیکی‌ـ‌دیجیتالی، خود را درون شبکه‌های محلی بسط و گسترش داد؛ رسم و رسوم، نامه‌ها و پیام‌ها و نیز قصه‌ها و مَثل‌هایی که سینه به سینه منتقل و دست به دست می‌شدند. بنیادین‌ترین آموزهٔ زاپاتیست‌ها برای تولید سوبژکتیویتهٔ سیاسی چنین است: با برگزیدن نام‌های ساختگی، اسم‌های واقعی را «غیرشخصی»‌می‌کنند و با پوشاندن سر خود با کلاه، دست رد می‌زنند بر «کلیشه‌های فردگرایانه»‌ای که آبستن سلبریتی‌سازی است.

من در فرهنگ سیاسی دیگری رشد کرده‌ام که خیلی دور از این فضای معاون‌فرمانده‌ای نبود. جایی که نیروهای تئاتری و قوت ساحره‌گی، ابهت نام‌های واقعی و قدرت چهره را به چالش کشیدند؛ نام‌ها و چهره‌هایی که یگانه مرکز ثقل هویت فردی قلمداد می‌شوند: ترنس‌سکشوال‌ها، ترنس‌جندرها، درگ‌کینگ‌‌ها‌و فرهنگ کویین. هر فردِ ترنسی دو یا چند نام اصلی دارد. نامی که حین تولد برای او انتخاب می‌شود (که فرهنگ غالب از طریق آن می‌کوشد فرد را درون چارچوب‌های هنجارین جامعه جا کند) و نامی که فرد کوییر با پاگذاشتن در مسیر ساختِ سوژه‌ایِ نامطیع بر خود نهاده است.
نامی که ترنس‌ها انتخاب می‌کنند صرفاً برای نشان دادن تغییر جنسیت نیست: بیش و پیش از این نشان‌دهندهٔ مسیری است که برای تغییر هویت شروع کرده‌اند. معاون‌فرمانده مارکوس که بیش از سیبیل‌های کت و کلفت فیدل کاسترو از قلم کارلوس مونسیواس، نویسندهٔ کوییر مکزیکی، متاثر بود، در واقع کاراکتری منبعث از درگ‌کینگ است: برساختی عامدانه از تصویر مردانگی (قهرمان و عصیان‌گر) از رهگذر تکنیک‌های پرفورماتیو. سمبل یک قهرمانِ بی‌چهره و بدون منیّت؛ تصویری برساخته از واژگان و رویاهای جمعی.

نام انتخاب‌شدهٔ ترنس‌ها، درست مانند کلاهی که زاپاتیست‌ها بر سر و صورت می‌گذارند، نقابی را که رهبران سیاسی فاسد بر چهره می‌زنند دست می‌اندازد: «این همه فساد پشت این ماسک‌ها از کجا می‌آید؟ مکزیکی‌ها حاضرند ماسک‌ها را از چهره بردارند؟». نام واقعی نیز مانند صورت پنهان‌شدهٔ زاپاتیست‌ها پشت کلاه، پس‌زده و تبدیل به نامی مشترک می‌شود.
نام انتخاب‌شده و کلاه گذاشته شده بر سر و صورتِ زاپاتیست‌ها مانند نام دوم ترنس‌ها، گلاه‌گیسِ درگ‌ها و سیبیل و کفش پاشنه‌داری است که در فضای فرهنگی ترنس‌ها وجود دارد: این‌ها نشانگانِ جلوه‌گری است که از قصد در جامهٔ مبدلِ جنسی‌ـ‌سیاسی آشکار می‌شود؛ این‌ها همچنین سلاح کوییر و بومی‌ای است برای مقابله با زیبایی‌شناسی نئولیبرال. عرصهٔ این مبارزه نه «جنسیت حقیقی» یا «نام واقعی»، بلکه خلقِ تخیلی زنده و زیسته است که مقاومت را به تبدیل
به رسم زندگی می‌کند.

تجربهٔ زاپاتیسا،‌ ترنس‌ها و کوییرها ما را به شخصی‌سازی‌نکردن از نام و چهره فرامی‌خواند تا بستری برای تبدیل بدن‌های مجزای انفرادی به عاملان جمعیِ انقلاب فراهم شود.
از همین‌جا به معاون‌فرمانده گالنو اعلام می‌کنم که از امروز نام «بئاتریس مارکوس پریسیادو» را به‌عنوان نامِ ترنس‌ام برمی‌گزینم تا موجی بر موجِ تخیلی که زاپاتیست‌ها آفریده‌اند بربندم؛ تا آنچه اروپا در دوران جدید از دست داده را دوباره
جان بخشم: برای جامهٔ عمل پوشاندن به آرمان زاپاتیست‌ها.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@DialecticalSpace

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

دهش، میل، «آگاثون‏»
نویسنده: ژان‌لوک نانسی
مترجم: نریمان جهانزاد



«پس آیا در شبی بی‌پایان گم شده‌ایم و هیچ نوری نیست که سپیدی را از سیاهی بازشناساند؟ اگر هیچ شالوده‌ای برای تمیز دادن حق از ناحق در کار نباشد، پس نقد، آن تیغ روشنِ اندیشه، چه معنایی خواهد داشت؟ و زنده بودن جز سایه‌ای لغزان بر دیوار گذرای زمان چه خواهد بود؟ آیا چاره‌ای نیست جز آنکه این چند صباح را به عیشی سرخوشانه ببازیم، خود را به دست بادهای سرگردان بسپاریم و بر امواج بی‌قرار نسبی‌باوری، رها و بی‌لنگر، برانیم؟ آیا باید تسلیم اراده‌ای کور شویم، مست از بی‌اعتنایی، و به قهقهه‌ی پیشامد سر بسپاریم؟ آیا باید انسان را گرگ انسان دانست و سرنوشت خویش را به چنگال بی‌رحم قدرت‌خواهی سپرد، آنجا که هیچ چراغی در راه نیست و شب بی‌سپیده‌دم ادامه دارد؟
تفکر پسابنیادگرا از حادث بودن بنیادها و ناممکن‌بودنِ فرانهی بنیاد سر برمی‌آورد، اما هرگز در مستی سرخوشانه‌ی نسبی‌گرایی لنگر نمی‌اندازد. برعکس، درست در همین ناممکن‌بودنْ بنیادی غایب می‌یابد که جمیع رخدادهای اجتماعی، سیاسی و تاریخی بر مدار آن می‌چرخند. از این رو، این اندیشه بر پارادوکسی آغازین استوار است: طلبِ بنیادی که در ذات خود غایب است، جستجوی «سپهری دسترس‌ناپذیر» برای بنیاد نهادن عقلانیت. پروژه‌ای که هایدگر، خاصه در تفکر متأخر خود، با وسواسی بی‌قرار در پی‌اش بود. کتاب معنای جهان نانسی، بی‌آنکه در سیاق فلسفه‌ورزی هایدگری باشد، در امتداد همین جستجوی وسواس‌گون، کوره‌راهی در ژرفای این جنگل می‌گشاید. فیلسوف فرانسوی نه با یقین، که با حیرت فلسفی، بر سنگ و سایه و سکوت گام برمی‌دارد. ... در بخش نخست، مقدمه‌ای کلی درباره‌ی اندیشه‌ی نانسی به دست داده‌ام. در بخش دوم، ترجمه‌ی متن نانسی می‌نشیند. در بخش سوم، شرحی بند به بند آورده‌ام که در آن، تا آنجا که توان و آگاهی‌ام یاری کرده، کوشیده‌ام متن را بگشایم و لایه‌های پنهانش را آشکار کنم.»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/giftdesireagathon/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@DialecticalSpace

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

مادربودن در دنیای معاصر
نویسنده: ژولیا کریستوا
مترجم: نریمان جهانزاد


«چه بسا از کوره درروید اما خطر می‌کنم و می‌گویم که «مادر به اندازه‌ی کافی خوب» هیچ شخص خاصی را دوست ندارد: شور او تحت‌الشعاع فرایند گسست از شور قرار گرفته است، گسستی که، بی‌آنکه الزاماً به هیولاوارگی بدل شود (اگرچه گاه چنین می‌شود، اما نه به نحو ناگزیر)، آن را آرامش می‌نامیم. آرامش مانع از رابطه‌ی طردکننده می‌شود، چرا که به روی تمامی روابط گشوده است. کولت مادری آرمانی را به تصویر می‌کشد، یعنی مادر خودش، سیدو. اما سیدو کسی نیست جز زنی که حاضر نمی‌شود دخترش را ببیند، زیرا شکوفایی احتمالی گل کاکتوس را به دخترش ترجیح می‌دهد. «مادر به اندازه‌ی کافی خوب» نه چیزی و نه کسی، بلکه فقط «گشودگی» را دوست دارد: «گشودگی ممکن، این انتظار برای شکفتن گلی استوایی همه‌چیز را معلق می‌کرد، حتی قلبش را که برای عشق آفریده شده بود خاموش می‌ساخت.» به سخن دیگر، مرزهای یک شور واحد برای سیدو محدودکننده بود؛ مرزهایی که او جست‌وجو می‌کرد مرزهای آغازین کیهانی بودند.»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/motherhood-today/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@DialecticalSpace

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

واقع
نویسنده: ژان‌لوک نانسی
مترجم: نریمان جهانزاد

«به سادگی تمام، فقط باید توجه خود را به برآمدن جهان معطوف کنیم. باید به از هیچ‌ای توجه کنیم که عملی جادویی نیست بلکه برآمدنِ بی‌دلیل چیزهاست، برآمدن آنچه خود را می‌دهد و شاید بعدها برای خود دلایل و غایاتی بیابد و از آنها فراتر رود- اینکه می‌تواند بدون هیچ مقصود یا ملاحظه‌ای به نیستی بازگردد. نیستی تنها مناطی‌ست که از طریق آن هرچیزی می‌تواند معنا یابد چرا که در غیر این صورت معنا پیشاپیش داده‌شده می‌بود»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/real/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@DialecticalSpace

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

در برابر مغاک
نویسنده: ژان‌لوک نانسی
مترجم: نریمان جهانزاد

«برای ما دیگر بنیادی وجود ندارد - و با این حال هنوز نمی‌دانیم چگونه می‌توانیم خود را همچون موجوداتی «بدون چرا» درک و تجربه کنیم، چگونه می‌توانیم خود و زندگی را به عنوان یک کل‌ ببینیم و بپذیریم، به نحوی که گویی گل سرخ سیلسیوس هستیم. بدیلی که پیش روی ماست دقیقاً این است: یا دیگربار خدایی پیدا کنیم یا راهی برای اندیشیدن به مغاک - «بدون چرا». ... مغاکْ غیریتِ محض است؛ امری ناشناخته و شناخت‌ناپذیر. باید به این غیریت بیندیشیم. ... مغاکْ ابژه نیست. در برابر ما نه‌ایستاده است: خود ماست. ما مغاک خود هستیم. ...»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/before-the-abyss/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@DialecticalSpace

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

تاریخِ محلیِ سرمایه‌داریِ نفتی:
آیدین ترکمه

کتاب راه‌گشای محیط مصنوع و شکل‌گیری طبقهٔ کارگر صنعتی از کاوه احسانی خلاء مهمی را که در تاریخ‌نگاری با رویکرد فضایی دربارهٔ ایران داشته‌ایم پر می‌کند و از این رو انتشار ترجمهٔ فارسی آن مایهٔ خوشحالی است. موضوع کتاب احسانی تاریخ اجتماعی کار در صنعت نفت ایران است و تمرکز ویژه‌ای بر فضا/جغرافیا دارد. چارچوب نظری او حاصل تلفیقی از دیدگاه مارکسیستی – به‌ویژه دیدگاه دیوید هاروی – و دیدگاه شهری/فضاییِ پساساختارگرا است و او از نظریه‌پردازان کنشگر-شبکه مانند دلوز و گُاتاری، برونو لاتور، و مخصوصاً تیموتی میچل تأثیر گرفته است. احسانی با انتقاد از رویکرد غایت‌باور در نظریه‌های مدرن‌سازی که شهری‌شدن را فرایندی ذاتاً مترقی و مدرن و محتوم قلمداد می‌کنند، تاریخ شهری آبادان را «نه محصول تحسین‌شدهٔ حرکت پیش‌روندهٔ تاریخ به‌سمت نوع ایده‌آلی از مدرنیته… که محل تنش‌ها، نزاع‌ها، و مذاکرات مداوم سیاسی و اجتماعی» می‌بیند. تاریخ‌های اجتماعی مرسوم دربارهٔ کارگران صنعت نفت به این است که بر روابط محیط کار متمرکز شوند. از نظر احسانی چنین تمرکزی ممکن است باعث غفلت از اموری شود که بیرون از فضاهای تولید در جریان‌اند. ادبیات موجود با انتزاع واقعیتِ نفت از روابط اجتماعی و فضایی گسترده‌تر تصویری کژدیسه از آن ارائه می‌کند. احسانی تحلیل خود را ذیل مقولهٔ موسوم به «تاریخ کار جهانی» معرفی می‌کند؛ رهیافتی که معتقد است با تأکید بر روابط و پیوندها میان مقیاس‌های مختلف تحلیل، تاریخ‌نگاری ناسیونالیستی را به چالش می‌کشد.

در کنار بینش‌هایی بدیع، چند نکته در کتاب هست که می‌تواند مورد پرسش قرار گیرد. احسانی لوفور و هاروی را منابع فکری اصلی خود معرفی می‌کند اما به دیدگاه‌های متمایز و متضاد آنها اشاره‌ای نمی‌کند. به نظر می‌رسد اگر احسانی از روش‌شناسی التقاطی‌ای که تا حدی در به‌کارگیری ایده‌های لفور نمایان است استفاده نمی‌کرد تحلیل او درخشش بیشتری می‌یافت. مقولات فضایی زمین، مکان، قلمرو، فضا، فضای شهری، محیط مصنوع، و مقیاس در کار احسانی نقشی کلیدی دارند. با این‌حال، او بدون اینکه تفاوت‌های این مقولات را توضیح دهد، آنها را به‌شیوه‌ای بسیار نامتمایز و در بعضی موارد به‌جای یکدیگر به‌کار می‌برد. این اصطلاح‌شناسی نادقیق به‌شکلی استدلال احسانی را ضعیف و نامنسجم کرده است.

برای خواندن متن کامل اینجا کلیک کنید.

نسخه‌ی انگلیسی متن نیز اینجا در دسترس است.

این متن که مروری است بر کتاب کاوه احسانی با عنوان محیط مصنوع و شکل‌گیری طبقهٔ کارگر صنعتی: تاریخ اجتماعی کار در صنعت نفت ایران ۱۳۲۰-۱۲۷۸ در وبسایت مرور ایران‌شناسی در جهان منتشر شده است.

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

بیان معمارانه
نویسنده:فلیکس گتاری
مترجم: پیمان غلامی


«تحت این شرایط، معمارها واقعاً دیگر نمیدانند که به کدام قدیس باید دعا کنند! امروزه چه فایده‌ای دارد استناد به کوربوزیه مثلاً در شهری همچون مکزیک که دارد بطرزی هذیانی و به‌تاخت به سمت ۴۰ میلیون ساکن میرود! در این زمینه حتی از بارون هاوسمن هم کاری برنمیآید! سیاستمداران، فن‌سالارها، و مهندسان با کمترین کمک ممکن از اهالی همان هنری که هگل درهرصورت در جایگاه نخست قرارش میدهد با این جور مسائل سروکله میزنند. شکی نیست که کنترل یک موقعیت حداقلی مناسب در حیطة ساخت‌وسازهای به‌صرفه همچنان در اختیار معمارهاست. ولی میدانیم که جایگاه‌ها در این حیطه قیمت بالایی دارند و صاحبان نادر آن جایگاه‌ها معمولاً محکوم‌‌اند به اینکه استعدادهای خلاقه‌شان را زیرجلکی تنزل دهند، البته غیر از این‌که ــ همچون ژیگولی پست‌مدرن ــ کارچاق‌کنی سیاسی‌ـ‌مالی را متقبل شوند که هر گام‌شان حکایت از آن دارد.»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/architectural-enunciation/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@dialectialspace

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

شهرگراییِ استثنایی نزد آگامبن
نویسنده: ریکاردو مارتن, کامیلو بوآنو
مترجم: رضا بصیری مژدهی

«این مقاله که ریشه در هستی‌شناسیِ فضاییِ آگامبن دارد، با برگزیدن پهنه‌های مرزیِ موردمناقشه در کرانه باختری که نمونه کوچکی از واقعیّت شهریِ معاصرند، شرایط شهری پیچیده‌ این منطقه را مورد تحلیل قرار می‌دهد. با جا‌یابیِ مفهوم استثناءِ فضاییِ آگامبن در مقیاس شهری، بحثی مستدل در خصوص لزوم فراروی از ابزاراِنگاری اردوگاه [به‌عنوان موجودیّتی مجزّا و منزوی] به سوی یک آپاراتوس تحلیلیِ پایدار، مطرح می‌شود؛ آپاراتوسی که چه بسا از مرزهای تودرتو و سلسله‌مراتبیِ اورشلیم و قلمروگذاریِ زیست‌سیاسی‌اش نیز فراتر می‌رود. باور ما بر اینست که با نگاهی دقیق به ظرفیّت گفتمان آگامبن برای ارتقاءِ مطالعه پدیده‌های شهری، و با اشاره به نیروهای بیشماری که - ورای ساختارهای کالبدی - بر فضا اثرگذارند، امکان به‌تصویرکشیدنِ شهرگراییِ استثنا به‌میانجی دسته‌بندی حوزه‌های تنش وجود دارد. این چهارچوب، بدون هنجاری‌بودن و ادّعای جامع‌ومانع‌بودن، تلاش می‌کند تا مجاری ممکن برای تفسیرِ استثنا‌یی‌بودن را بگشاید؛ آنهم با تصوّر شهرِ استثنا به‌منزله نظرگاهی نهان و مدنظرقراردادن و پاییدنِ تکامل تدریجی‌اش از یک سازوکار حاکمیّتی به یک عینی‌سازی فضایی (مادیّت‌‌بخشی). با به‌کارگیری این تحلیل در اورشلیم، روشن می‌شود که فضاهای استثنایی در شهر یک سکانسِ خطی یا تدریجی از آن شهر نیستند، یا صرفاً به‌عنوان مرزهای دوبُعدی عمل نمی‌کنند، بلکه همچون خود شهر هستند: بس‌گانه و متکثّر، مملو از موازی‌ها و هم‌زمانی‌ها، و مداوم و بی‌وقفه.»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/agambens-urbanism-of-exception/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@dialectialspace

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

سیسرو و جمهوری
نویسنده: استوارت الدن
مترجم: فخرالدین بهجتی

«استوارت الدن یکی از مهمترین و در عین حال خلاق‌ترین متفکران‌ِ حوزه‌ی ژئوپلتیک و اندیشه‌ی سیاسی معاصر است که در کتاب زایش قلمرو، نسبتِ میان “مکان و قدرت” را از دریچه‌ی تاریخ مفهومیِ قلمرو، کاویده است. فارغ از گستره‌ی وسیعی از موضوعات و رخدادهای تاریخی مرتبط با فرایند برآمدنِ مفهومِ مدرنِ قلمرو- قلمرو به مثابه‌ی تکنولوژی سیاسی- در کتاب زایشِ قلمرو، متن زیر، که ترجمه‌ی بخشی از فصل دوم کتاب است، به چند دلیل انتخاب شده است. نخست بر این اساس که، این متن، تنها مواجهه‌ی استوارت الدن با یکی از فیگورهای اصلی سنتِ جمهوری‌خواهیِ کلاسیک، سیسرو است و دو دیگر اینکه، نشان دهیم، پرداختنِ به مفاهیم همبسته با دولت ملی، جز از مجرای پروژه‌های میان‌رشته‌ای، میسر نخواهد شد و فراروی از مرزهای صُلبِ دانشگاهیِ مواجهه با پربلماتیکِ وضعیتِ ما، ضرورتِ نگاه جدیدی را در این حوزه طلب می‌کند. ترجمه‌ی “Territorium” از لاتین به انگلیسی و معنایی که سیسرو در زمینه‌ای رومی، از آن فهم می‎‌کرده‌ است در کانونِ بحث الدن از جمهورِ سیسرو قرار گرفته‌ است. و چالش‌های ما را نسبتِ با برگردانِ چنین مفاهیمی به زبان فارسی، بیش از پیش، جلوی روی پژوهشگران جدی این حوزه، قرار می‌دهد.»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/cicero-and-the-republic/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@dialectialspace

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

آنری لوفور در مقام فیلسوف؛ مقاله‌ی دوم‎:‌‏ نظریه‌ی تولید فضا
نویسنده: نریمان جهانزاد

«در متن حاضر تلاش می‌کنم نظریه‌ی تولید فضای لوفور را بر اساس نسبت اندیشه‌ی‌ او با سنت‌های فلسفی مشخصی که شرح‌شان به اختصار در مقاله‌ی نخست آمد باز کنم. نشان می‌دهم که لوفور در امتداد سنت پدیدارشناسی انتقادی، هم‌تافت بدنمندی-پراکسیس-فضامندی را به منزله‌ی تضایف بنیادی پدیدارشناسی می‌گیرد و آن را در قالبی دیالکتیکی می‌ریزد تا نظریه‌ی ماتریالیستی یکپارچه‌ای از تولید فضا به‌ دست دهد. چنانکه در مقاله‌ی اول اشاره کردم، شرح حاضر صرفاً دیباچه‌ای‌ست بر امکان خوانشی بینامتنی از نظریه‌ی تولید فضای لوفور و ادعایی فراتر از آن ندارد.»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/henri-lefebvre-as-a-philosopher2/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@dialectialspace

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

چپ آینده: سرخ، سبز و جمهوری‌خواه؟
نویسنده: استوارت وایت
مترجم: آتنا کامل, ایمان واقفی

«می‌دانیم که رویکرد چپ باید سرخ و سبز باشد؛ سرخ باید باشد چراکه تعهد و تاکید تاریخی‌اش بر مسئلهٔ برابریِ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است. سبز باید باشد از آن جهت که بی هیچ لکنتی پای موانع پایداری محیط‌زیستی را به میان کشد. پرسش مناقشه‌برانگیز اما این است که چپِ آینده آیا باید جمهوری‌خواه هم باشد؟

واژه جمهوری‌خواهی همواره با سوءتعبیرهای بی‌شماری است. اجازه دهید این‌جا معنای مورد نظرم را روشن کنم: جمهوری‌خواهی فقط به‌معنای مقابله با سنت پادشاهی نیست. به‌هیچ وجه نباید اولین چیزی که با جمهوری‌خواهی به ذهن‌مان می‌آید این باشد. در احمقانه و غیراخلاقی بودن سنت پادشاهی بحثی نیست. اما جمهوری‌خواهانِ متاخر همّ و غم‌شان را اسقاط پادشاهی نگذاشته‌اند. باید به اصول و ارزش‌های بنیادی‌تر جمهوری‌خواهان نظر بیافکنیم (ارزش‌هایی که دگرگونی اجتماعی را در عرصهٔ پهن‌دامن‌تر و عمیق‌تری می‌نگرد)».

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/the-future-left-red-green-and-republican/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@dialectialspace

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

زبان، عاملیت و هژمونی: پاسخی گرامشیایی به پسامارکسیسم
نویسنده: پیتر آیوز
مترجم: آرش ترکمه

«ارنستو لاکلائو و شانتال موف تلاش کرده‌اند تا با ادغام تاثیرات زبانشناسانه‌ی نظریه‌ی پساساختارگرایانه، مفهوم «هژمونی» را از ریشه‌های مارکسیستیِ ذات‌گرایانه و ‌اکونومیستی برهانند. منتقدان اصلی مارکسیست‌شان، خط سیر آن‌ها را همچون «سقوطی درون گفتمان»، انحطاطی از واقعیت مادی استوار به ورطه‌یِ ایده‌آلیستی و پروبلمتیکِ زبان و گفتمان نقد می‌کنند. اما به نظر می‌رسد هر دو سوی این مجادله روی یک موضوع توافق داشته باشند و آن این که حرکت از مارکسیسم به پسامارکسیسم، مسیری است از اقتصاد به سوی زبان؛ از «واقعیت» به گفتمان.
این مقاله با تمرکز بر نوشته‌های گرامشی درباره‌ی زبان علیه هر دو سوی این مجادله استدلال می‌کند. توضیح می‌دهم که زبان چگونه در ماتریالیسم تاریخیِ گرامشی کانونی است و نشان می‌دهم که او زبان را در برابر مادیت قرار نمی‌دهد. گرامشی خود واژه‌ی هژمونی را اساساً از مطالعات دانشگاهی‌اش در زبان‌شناسی برگرفته است؛ مباحثاتی که فردینان دوسوسور نیز ساختارگرایی را بواسطه‌ی آن‌ها پروراند. برای گرامشی، چنین موضوعات زبانشناسانه‌ای مستقیماً به مساله‌ی زبان (questione della lingua) و وحدت ایتالیا مرتبط است. این نه فقط خوانش لاکلائو و موف از گرامشی را به چالش می‌کشد، بلکه بر فهمی زایاتر از هژمونی پرتو می‌افکند که می‌تواند مشارکتی باشد در مباحثات اخیر پیرامون پسا-ساختارگرایی و کاربرد هژمونی برای تحلیل جهانی‌شدن و جهانی به طور فزاینده فناورانه و الکترونیک».

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/language-agency-and-hegemony/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@dialectialspace

Читать полностью…

فضا و دیالکتیک

آیا کوروش کبیر،‌ هخامنشی بود؟ نگاهی به استدلال‌های دنیل تی. پاتس درباره‌ی تبار غیرایرانی کوروش
نویسنده: آیدین ترکمه

«دنیل تی. پاتس استاد باستان‌شناسی دانشگاه نیویورک در مقاله‌ای که در سال ۲۰۰۵ در کتاب The Birth of Persian Empire منتشر شده یافته‌های نامتعارفی را درخصوص پرشیا و هخامنشیان مطرح کرده که دانش موروثی ما را به چالش می‌کشد.
در منشور کوروش از او با عناوین فرزند کمبوجیه، شاه انشان، نواده‌ی کوروش، و نتیجه‌ی چیش‌پیش نام برده شده است. از دید پاتس منابع بابلی فقط به سرزمین انشان ارجاع می‌دهند و هیچگاه آن را همچون قلمرویی پرژن تلقی نکرده‌اند.
کوروش و خانواده‌ی او نیز هیچگاه هخامنشی نامیده نشده‌اند. همچنان که کوروش نیز هرگز خودش را شاهِ پرژنِ انشان ننامید بلکه صرفن خودش را شاه انشان می‌نامید. بسیاری از دانشوران هخامنشی کوشیده‌اند تا کوروش و اجدادش را به اشتباه هخامنشی و یا پرژن بنامند. پاتس این ایده را رد می‌کند که کوروشِ پارسوماش جد کوروش کبیر، بنیان‌گذار پرژن امپایر بوده باشد. او همچنین کوروش و تبار انشانی او را پرژن یا هخامنشی نمی‌داند. اکنون مدت‌ها است که مشخص شده تبار کوروش کبیر متفاوت از آن چیزی است که هرودوت برای خشایارشاه و خاندان داریوش برشمرده است. پاتس نتیجه می‌گیرد که اگر قلمروی پادشاهی‌ای که کوروش آن را گستراند قلمرویی انشانی بوده آنگاه روی‌کارآمدن داریوش پس از مرگ کمبوجیه پسر کوروش را باید همچون کودتای پرژن‌ها علیه انشانی‌ها تلقی کرد که خاندان پرژنِ هخامنشیان به سرکردگی داریوش را به جای خاندان انشانی کوروش می‌نشاند.»

برای خواندن و دانلود این متن به سایت فضا و دیالکتیک (لینک زیر) مراجعه کنید:
http://dialecticalspace.com/cyrus-the-great-and-the-kingdom-of-anshan/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال تلگرام سایت «فضا و دیالکتیک»
@dialectialspace

Читать полностью…
Subscribe to a channel