پایگاه تحلیلی خبری دینپژوهی دینآنلاین ارتباط با ما: @Dinonlinecontact گروه مخاطبان: https://t.me/dinonlineAudiences احراز هویت کانال در سامانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: t.me/itdmcbot?start=dinonline پیامرسان ایتا https://eitaa.dinonline
🔻آیتالله بروجردی؛ نگهبانی از سنت در دوران طوفانهای انقلابهای ایدئولوژیک و اسلام سیاسی
به مناسبت دهم فروردین، سالگرد درگذشت آیتالله سید حسین طباطبایی بروجردی
✔️محمد رستمی در این نوشتار به بررسی شخصیت و تأثیرات آیتالله سید حسین طباطبایی بروجردی میپردازد؛ مرجع بزرگی که با وجود دوری از سیاست، نقشی سرنوشتساز در تاریخ معاصر ایران ایفا کرد. او در دورانی که جهان میان کمونیسم و اسلام ایدئولوژیک دستوپا میزد، با درایت و مدیریت خود، هم از فروپاشی ایران جلوگیری کرد و هم تشیع را به جایگاهی بیسابقه رساند. اما میراث او چه بود؟ و چرا برخی معتقدند مسیر پس از او، روحانیت شیعه را به دو راهیِ انقلاب یا سنت کشاند؟
📎 پيوند به متن کامل این یادداشت در سایت دینآنلاین
https://www.dinonline.com/44835/
🆔 @dinonline
رمضان بیست ونهم: عشــق
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ. س. بقره آ. ۱۶۵
در روزگار رونق قسطنطنیه، جوانان و پیران جملگی عاشق بودند و کافّه خلق ازپیهم در وصل و فصل مُدام. از کناره بحر اسود تا کرانه بُـرسا جامهای عشق نوشانوش میشد و دلبرکانی ازهرسو دل میبردند و در رویای آغوش خون جگر میخوردند. طُرفه، اینهمه کام لبالب از ناکامی بود و احدی راضی نبود و طرّاران دل و ماهرویان خوش آب وگِل توسن حرص میراندند و تخم هوس می فشاندند.
یکی از مریدان فیض مشرقی را پرسید این همه ناسیری و عطش از کجاست؟ چرا طالبان فرْج و تن آرام ندارند؟
فیض: میان عشق و دوستی فاصلههاست. آنچه میبینی پیچک عشق است پیچیده دراوهام و از سر بام نمیگذرد. مردمان در عیش فانی، بقا میجویند و ناسنخ بهم میآویزند بقصد الفت اما چون علت محبت، لذت است آنی میپژمرد.
مرید: زاهدان هم ملامت میکنند
فیض: مناسکی پای درگِل، عشق نمیداند و ژاژ میخاید، دِل بجویید !
فضائل القوم فی شوارق الصوم/اخلاق عامه در روشنای روزه.
🆔 @dinonline
رمضان بیست وهشتم: امـیـد
قُلْ یا عِبَادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ س.زمر آ.۵۳
مجنون مغربی پای پیاده زیارت حج کرد و با یاران عازم وادی حضرموت شد. راه از صحرای ربع الخالی میگذشت و قوت یاران تمام، تشنگی و گرسنگی غالب شد.
آسمان تنگ و غبار بیابان راه نفس میبست و صعوبت بلا بر صلابت اولیا غالب آمد. شعله امید اسیر بادهای خاموشی بود و زمزمه افتاد که ما حج گزاردیم و ذکر حق کردیم و چنین در بلاییم !
مجنون شنید و گفت آنچه کردید سیر در آفاق بود و آنچه شما را اکنون باید، کیمیای امید یا سیر انفسی است.
یکی از مریدان پرسید: ما زیارت حق کردیم که معمار آفاق و انفس است.
مجنون گفت: وقوف به "کردیم" بلای جان شماست. خالی کنید خود را و از او پر شوید که امید به او، نومیدی مطلق از غیر است. سالک ناامید نمیشود چون بر سبقت رحمت بر غضب او واقف است.
مرید گفت: اینک ما را چه سود؟
فیض: نشنیدی خدای به داوود گفت که بندگان با رشته امید بمن متصلند، جز این سرمایه ما چه داریم !
فضائل القوم فی شوارق الصوم/اخلاق عامه در روشنای روزه.
🆔 @dinonline
رمضان بیست وهفتم: عدالت
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۖ / س.مائده آ. ۸
یکی از صوفیان بصره دامن فیض رها نمیکرد که ختم کلام دیروز تو مُشکی بود که دامنمان از دست برفت و در معنای آن یکسر حیرانیم. منّـتی نه و ما را از پله اجمال بر سریر تفصیل بنشان.
فیض: مراد من از انصاف، عدل بود. عدالت دانش اندازههاست و حاکم که اندازهدار اعظم است اگر برسبیل عدل حکم کند، دیّاری محتاج نمیشود و مردم باکفایت از قناعت جسم به قناعت روح میروند.
صوفی سردرگریبان شد که: ما را اندازه چون شد!
فیض: هرکسی حاکم نظم خویش است و اگر قوای نفسانی خود را به نظم و اعتدال برساند، شاروند شهر نیکان و مجرای عدالت است.
صوفی: حاکم ظالم چه میشود؟
فیض: حکومت ظالم بر مردمی عادل میسر نیست، بندگان صالح و عادل مقیم مرکز عدلند.
صوفی برخاست و خرقه کشان میخواند که:
دور فلکی يکسره بر منهج عدل است
خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل
فضائل القوم فی شوارق الصوم/اخلاق عامه در روشنای روزه.
🆔 @dinonline
🔻عبدالله احمد النعیم به روایت خودش
✍محمد عثمانی
✔️عبدالله احمد النعیم، استاد برجسته حقوق بینالملل و پژوهشگر حقوق بشر، در این یادداشت خودزندگینامهای، مسیر علمی و حرفهای خود را از کودکی در روستای المقاعیر سودان تا رسیدن به جایگاه استادی در دانشگاههای معتبر جهان روایت میکند. او با تأکید بر نقش خانواده، آموزش و تجربیات شخصی، به چگونگی شکلگیری دیدگاههایش درباره اسلام، حقوق بشر و عدالت اجتماعی میپردازد. النعیم همچنین به فعالیتهایش در جنبش اصلاحات اسلامی و تبعید اجباری از سودان اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه این تجربیات، او را به سمت پژوهشهای عمیق در زمینههای حقوق بشر، اسلام و دولت سکولار سوق دادهاند. این یادداشت، بازتابی از تعهد النعیم به ایجاد تغییرات اجتماعی از طریق دانش و پژوهش است.
📎پيوند به متن کامل این مطلب در سایت دینآنلاین
https://www.dinonline.com/44822/
🆔 @dinonline
✅ سحرگاهی (١۷)
🔸 مِجمَرِ شوق
◀️ یا رب، چه خوش ساعتی است آن ساعت که وجود عاشق بر مِجمَرِ* شوق میسوزد و زحمتِ دود در میانْ نه؛ و رازِ دل با خیالِ جانان میراند و توسّط کام و زبان و تکلّف حروف و بیان نه؛ بر گوشۀ بساطِ حضور، مغمورِ* سیلابِ نور و التفات به کون و مکان نه؛ بر مرکبِ خاطر، در میدان ملکوتْ تازان و به وصال خیال دوستْ نازان و احتراز* از وقایع زمین و حوادث آسمانْ نه؛ با مُقامِر* سِرِّ محبت بر روی رقعۀ* عبودیت، مهرۀ نَردِ درد میگرداند و طمعی در نعیم جِنان* نه.
آن را که ز عشق در دل آتش باشد
هر قصه که گوید همه دلکش باشد
تو قصۀ عاشقان همی کم شنوی
بشنو بشنو که قصّهشان خَوش باشد
🔹واژگان:
مجمر: آتشدان
مغمور: غرق شده
احتراز: ملاحظه
مقامر: قمارباز
رقعه: صفحه شطرنج
جِنان: بهشت
📖 مجالس صدرالدین اُشنُهی، نسخهٔ شمارهٔ ۱۷۹۷ در مدرسه سپهسالار، برگ ۸۹ب و ۹۰ آ.
Ⓜ️ موسیقی زمینه: موسیقی سریال افسانه دونگیی (کره جنوبی ۲٠۱٠)
🆔 @Mohammed_Soori
🆔 @Qavaami_54
🆔 @dinonline
💐دوستان عزیز به کانال لیست برگزیدگان خوشآمدید💐
کانال لیست برگزیدگان، متشکل از معتبرترین کانالهای علمی و آکادمیک تلگرامی ایران در حوزههای فلسفه و منطق، علومشناختی، روانشناسی، علوم اعصاب، هوش مصنوعی و … است. این کانال به شما این امکان را میدهد تا بتوانید از مطالب معتبر در حوزههای مختلف علمی بهره ببرید و بنابر علاقه خود در رویدادهای علمی مرتبط شرکت نمایید. لطفا برای پیدا کردن کانال معتبر مورد علاقه خود، روی لینک دعوتنامه کلیک کنید.
⭐️پ.ن: محتمل است کانال شما نیز برگزیده باشد اما تاکنون افتخار ارتباط حاصل نشده باشد. بدین منظور به آیدی مدیر تبلیغات پیام دهید تا عضو برگزیدگان شوید:
@advertis_manager
📌لینک دعوتنامه تقدیمتان⬇️:
/channel/addlist/aebE-Recwuc3MTI0
💐دوستان عزیز به کانال لیست برگزیدگان خوشآمدید💐
کانال لیست برگزیدگان، متشکل از معتبرترین کانالهای علمی و آکادمیک تلگرامی ایران در حوزههای فلسفه و منطق، علومشناختی، روانشناسی، علوم اعصاب، هوش مصنوعی و … است. این کانال به شما این امکان را میدهد تا بتوانید از مطالب معتبر در حوزههای مختلف علمی بهره ببرید و بنابر علاقه خود در رویدادهای علمی مرتبط شرکت نمایید. لطفا برای پیدا کردن کانال معتبر مورد علاقه خود، روی لینک دعوتنامه کلیک کنید.
⭐️پ.ن: محتمل است کانال شما نیز برگزیده باشد اما تاکنون افتخار ارتباط حاصل نشده باشد. بدین منظور به آیدی مدیر تبلیغات پیام دهید تا عضو برگزیدگان شوید:
@advertis_manager
📌لینک دعوتنامه تقدیمتان⬇️:
/channel/addlist/aebE-Recwuc3MTI0
1⃣
✅ سحرگاهی (١٦)
🔸 حکایت شاهباز و پیرزن
📖 مجالس صدرالدین اُشنُهی، نسخهٔ شمارهٔ ۱۷۹۷ در مدرسه سپهسالار، برگ ٥٦ب تا ٥۸آ.
Ⓜ️ موسیقی زمینه: قطعهٔ نهضت و فرود، از آلبوم نینوا، اثر حسین علیزاده
🆔 @Mohammed_Soori
🆔 @Qavaami_54
🆔 @dinonline
💐دوستان عزیز به کانال لیست برگزیدگان خوشآمدید💐
کانال لیست برگزیدگان، متشکل از معتبرترین کانالهای علمی و آکادمیک تلگرامی ایران در حوزههای فلسفه و منطق، علومشناختی، روانشناسی، علوم اعصاب، هوش مصنوعی و … است. این کانال به شما این امکان را میدهد تا بتوانید از مطالب معتبر در حوزههای مختلف علمی بهره ببرید و بنابر علاقه خود در رویدادهای علمی مرتبط شرکت نمایید. لطفا برای پیدا کردن کانال معتبر مورد علاقه خود، روی لینک دعوتنامه کلیک کنید.
⭐️پ.ن: محتمل است کانال شما نیز برگزیده باشد اما تاکنون افتخار ارتباط حاصل نشده باشد. بدین منظور به آیدی مدیر تبلیغات پیام دهید تا عضو برگزیدگان شوید:
@advertis_manager
📌لینک دعوتنامه تقدیمتان⬇️:
/channel/addlist/aebE-Recwuc3MTI0
1⃣
✅ سحرگاهی (١٥)
🔸 زهرِ تجلی
◀️ پادشاهان را قاعدهای است که چون خواهند که فرزندِ خود را از زهر گَزاینده امان دهند، میان مِعدۀ او و جسم او، به زَهر آشنایی افکنند تا مِزاج او مُتَعَوِّدِ* آن گردد و با وی آشنا گردد؛ از مَقْدَمِ آشنایانش زحمت نباشد. هر روز از آن زهر، سَرِ سوزنی با طُعمۀ وی بیامیزند و بهتدریج میافزایند تا بدان جای رسد که بسیارش همچون اندک شود بیکار، و هیچ زخم بر روح نزند.
🆔 @Mohammed_Soori
🆔 @Qavaami_54
🆔 @dinonline
🔻آیا واقعاً دین میتواند در رفع بیماریهای روانی، ثمربخش باشد؟
✍اریکا کرامپتون
✔️یک بار یکی از کهنهکاران عرصۀ بهداشت روان به من گفت: "اگر حضرت عیسی امروز بیاید، احتمالاً (به خاطر ادعای نبوّت) او را به بیمارستان روانپزشکی میفرستند." این جمله مرا دربارۀ این که امروز مردم چه دیدگاهی راجع به دین دارند به فکر فرو برد. ممکن است بیمارانی که مثل من مبتلا به بیماریهای حادّ روانی هستند (من شیزوفرنی دارم)، دچار این توهّم شوند که مسیحای قرن بیست و یکم هستند، خودِ مسیح هستند که دوباره متولّد شده است یا تصوّر کنند که از صاحبان علوم غریبۀ دودمان چینیِ مینگ هستند!
آیا واقعاً دین میتواند در رفع بیماریهای روانی، ثمربخش باشد؟
توهّماتی از این دست در میان بیماران روانی شایع است. علاقۀ بیش از حدّ این افراد به شخصیتهای مذهبی و ابتلا به توهّم خودبزرگبینی میتواند علامت هشداردهندهای باشد که نشان میدهد اوضاعشان دارد وخیم میشود.
مطالعات صورتگرفته نشان میدهد که ممکن است در مرحلۀ مقدّماتیِ بعضی از بیماریهای روانی، فرد اعتقادات خود را تغییر دهد تا بدین ترتیب بر هویتِ خودساختۀ خود مهر تأیید بزند.
مسلّماً میان دین و بیماریهای روانی ارتباطات جدّیای وجود دارد. اما آیا نقش دین در مواجهه با این قبیل بیماریها درمان است یا مانعتراشی؟ طبق نظر کارشناسان، گاهی اوقات دین میتواند از طریق قرار دادن افراد در جمع، و هدف و معنا بخشیدن به زندگیِ آنها، به مبتلایان به بیماریهای روانی کمک کند.
📎پیوند به متن کامل این یادداشت در سایت دین آنلاین
🆔 @dinonline
🔘سلسله گفتوگوهای "قدرِ وحی"
ویژه ماه رمضان با حضور اساتید و محققان ارجمند
پاسخ به یک پرسش:
انسان امروزی چه مواجههای با قرآن میتواند داشته باشد که با آن انس پیدا کند؟
⭕️ ارزش انسان محور وحی
👤مهدیه کساییزاده
👤 میزبان: نورا نوریصفت
📆 بکشنبه ۳ فروردین ۱۴۰۴
به صورت لایو از صفحه اینستاگرام دین آنلاین به نشانی زیر:
https://www.instagram.com/dinonline
🆔 @dinonline
✅ سحرگاهی (۱۲)
🔸 اینک دلِ ما
◀️ در رَستۀ* بازار اَدوار، دُكان هیچ صَرّافی چون دل، در نگشود. بر طَرْف جویبارِ روزگار، هیچ ریحان، در جِنان،* چون جَنان* روی ننمود. در خانقاه وصال جلال، بر نوالۀ نوال،* هیچ خادم به هیچ قادِم* چون دل، صَلایی نزد. در انجمن زَمَن، هیچ بلبل مانند دل، بر ساز آواز، نوایی نزد. گر بوی عود وَعودِ* وصل میبویی، از گریبان دل بوی و اگر نقد عِقد* عشق میجویی از در دكان دل جوی.
هان تا نشماری تو به اندك دل ما
تا ظن نبری كه هست كوچك دل ما
آن یار كه عالَم همه جویان ویاند
گر زانكه نشانْشْ خواهی اینك دل ما
🔹واژگان:
رسته: راسته، ردیف
جِنان: بهشت
جَنان: قلب
نوالهٔ نوال: لقمههای عطا[ی الهی]
قادم: مسافر تازهرسیده
وعود: وعدهها
عِقد: یکدانه، گوهر بینظیر
📖 مجالس صدرالدین اُشنُهی، نسخهٔ شمارهٔ ۱۷۹۷ در مدرسه سپهسالار، برگ ۱۰۲آ.
Ⓜ️ موسیقی زمینه: Adagio، اثر گروه Secret Garden
🆔 @Qavaami_54
🆔 @Mohammed_Soori
🆔 @dinonline
🔻شب قدر و سرنوشت انسان؛ آیا سرنوشت امری قطعی است یا تغییرپذیر؟
✍محمدتقی سهرابیفر
✔️انسانها به ویژه دینداران کموبیش به داشتنِ سرنوشتی از پیش تعیین شده باور دارند. آیات و احادیث بسیاری نیز بر این مهم دلالت دارد. اما پرسش مهم آن است که آیا سرنوشتها قابل تغییرند؟ یا اینکه انسانها با سرنوشتی از پیش قطعیّت یافته مواجه هستند؟
📎 پيوند به متن کامل این یادداشت در سایت دینآنلاین
https://www.dinonline.com/42930/
🆔 @dinonline
🔻مسئله اول ماه و «رؤیت هلال» در سرزمینهای اسلامی
✍محمد مسجدجامعی
✔️هدف این نوشتار توضیح ملاکهای فقهی و احیاناً نجومی ـ فقهی مربوط به تشخیص «شب اول ماه» نیست و همچنین در پی بررسی این ضابطه نیستیم که رؤیت باید با چشم غیرمسلح باشد یا آنکه رؤیت با چشم مسلح هم از مصادیق رؤیت است و میتواند معتبر باشد، یا اینکه اصولاً ملاک، «تولد ماه» است، اگرچه دیده نشود. مسئله مورد بحث نوشتار این است که در اکثر قریب به اتفاق موارد، اول ماه در ایران با اول ماه در کشورهایی که با دقت و با چشم غیرمسلّح به استهلال میپردازند، یکسان است. از جمله آنها «مراکش» و «عمان» است.
📎 پيوند به متن کامل این یادداشت در سایت دینآنلاین
https://www.dinonline.com/16666/
🆔@dinonline
✅ سحرگاهی (٢١)
🔸 تو یک آه بیار
◀️ ای طالبان وصال، و ای عاشقان جلال لایزال، دلها را زنده کنید، و غمها را در سینه پراکنده کنید. بوی «نَفَسَ الرَّحمَن» نه همان بُوَد که از جَیب چمن آید و نه آنکه از دامن دمن آید و نه همه آنکه از جانب یمن آید.
◀️ بوی خاص آن است که از اندرون سوختهگان آید و به عزت او که با هر آهی بویی از وی همراه است... دیگران آن بوی در زمین و زمان شنوند، تو از میان دل و جان شنو. هر گه که آرزوی اوت باشد، به سوز دل بگو آه.
ای بنده دلی ز درد آگاه بیار
با هر دم سوز عشق همراه بیار
گر زانکه نداری عملی با اخلاص
باری ز سر صدق تو یک آه بیار
و الحمدُ لله رَبِّ العالمین و صَلَّی اللّٰهُ علی خَیرِ خَلقِهِ و آله اجمعین.
📖 مجالس صدرالدین اُشنُهی، نسخهٔ خطی شمارهٔ ۱۷۹۷ در کتابخانهٔ مدرسهٔ سپهسالار، برگ ٩٦ ب .
Ⓜ️ موسیقی زمینه: Ölerem Onsuz اثر نگار محرم هنرمند آذربایجانی
#سحرگاهی
#ماه_مبارک_رمضان
#صدرالدین_اشنهی
#نگار_محرم
#پروین_قوامی
#محمد_سوری
🆔 @Mohammed_Soori
🆔 @Qavaami_54
1⃣
✅ سحرگاهی (۲۰)
🔸 وای ای وای!
◀️ کریما، رحیما، حاضرا! با ما در میان نه که ما کهایم!... اگر آنِ عدلیم، وای ای وای؛ اگر آنِ وصلیم دری بگشای. گر سزای قهریم وانمای تا بگرییم به هایهای و اگر لایق فضلیم آیینۀ سینهمان از زنگار اِدبار بزدای. گر راندۀ درگاه فراقیم، ما را بر دار کن. گر خواندۀ بارگاه بلاییم، از وصول به وصل خودمان برخوردار کن... کدام سوخته را از در لطف براندی تا ما را برانی؟ کدام امیدوار را بیازردی تا ما عاجزان را بیازاری؟
◀️ ماییم و دلی سوخته،... ماییم و خیاط قضا پیراهن بلا بر بالای ما دوخته. آتش به خرمن عمل درمیزنیم، پس حلقۀ امل بر در فضل ازل میزنیم.
◀️ ای نوازندۀ اسرار عاشقان، و ای سازندۀ کار صادقان!... به عزّت دلهای پردرد و جانهای از غبار اغیار فرد، به عظمت دیدههای نمناک و سینههای غمناک، یا رب نظری به عنایت در کار خاص و عام کن. به وقت رحیل بر جان همه سلام کن.
🆔 @Mohammed_Soori
🆔 @Qavaami_54
🆔@dinonline
1⃣
✅ سحرگاهی (١۹)
🔸 شراب صافی
◀️ شربتدارِ* سلطانِ صورت،* كه به ملک مجازی مینازد، چون قدح جُلّاب* از بهر سلطان ترتیب دهد، نیک نگاه دارد و احتیاط تمام به جای آرد تا خاشاكی در آن جام مزاحمت ننماید تا مردود لب و دندان و مهجور نظر سلطان نگردد.
◀️ ای بندگان خاص و ای دوستان با اخلاص و ای حاضران صاحبنیاز، شما هر یک شربتدار ممالك قِدَم و قهرمان مسالک* كرَمید. دل شما آن شكر است در آب مِهر گداخته و ایمان، عَرَق گل است از شاخسار گُلبنِ «كَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ» [مجادله: ۲۲] گرفته و جان شریف، قدح است. هفتاد سال عمر گذشت تا تو به ترتیب* این شربت به سر میبری. انصاف خوش جلابی و صافی و مُرَوَّق* شرابی است؛
◀️ امّا هان هان! گوش دار تا خُسر* آزار كسی در وی نیندازی و آن را مستقرّ* خاشاک معاملۀ ناپاک نسازی تا آن قدح صاف انصاف، بیشوائب* كبر و ریا به حضرت كبریا رسد. گویندت چنین پاكی سزای حضرت چون من پاكی باشد «الطَّیبَاتُ لِلطَّیبِینَ» [نور: ٢٦].
هان تا ننهی به خیرگی خارِ دلی
هان تا نشوی به خیرگی بارِ دلی
آزار دلی طلب مكن در همه حال
زیرا كه جهان نیرزد آزار دلی
🆔 @Mohammed_Soori
🆔 @Qavaami_54
🆔@dinonline
رمضان بیست وششم: قـناعـت
لا تَمُدّنّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتّعْنا بِهِ أَزْواجًا مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنینَ/ س.حجر آ.۸۸
صوفیان بصره گرد هم آمده از برکات درویشی میگفتند و نعمت قناعت. یکی قرص نان و یکی کاسه دوغ و دیگری چارق پاره و چارمین جامه وصله و ... جهان کوچک ایشان آکنده بود از صفای استغنا و جبروت قناعت.
فیض مشرقی که از زیارت تربت حسن بصری قدس الله روحه بازمیگشت بدیشان رسید، نجوایشان شنید و گفت: ایمانیان جملگی مامور به قناعت ند تا از رذیلت حرص به فضیلت کفاف کوچ کنند اما میان شما و عموم مومنان اختلاف و نشانهای است. آنچه عموم مومنان را باید، تحصیل مال و رسیدن بکفاف، عزت رفتار و مصرف هشیار، عادت بر اندک و پرهیز از قیدوبندک است. صوفی اما بر مرتبه کفایت نفس است و تا اندرون خالی نکند به نعمت قناعت نرسد. پیر صوفیان گفت: نکتهای ماند ؟ فیض گفت: آری، اگر دور جهان را انصاف بود، احدی را ابتلای قناعت نبود !
فضائل القوم فی شوارق الصوم/اخلاق عامه در روشنای روزه.
🆔 @dinonline
بیا متفاوت باشیم!✨
برای باورهامون بیشتر وقت بذاریم...
🌏 تو دنیایی نفس میکشیم که ذهنمون طعمه میلیونها مکتب و نگرش شده؛ نه میتونیم کاملاً بیتفاوت باشیم، نه میشه سرسری ازشون رد شد...
ما تو اندیشکده امان میخواهیم، متفاوت فکر کنیم، انقدر افکارمون رو پرورش بدیم تا یه جامعهای پختهتر بسازیم🔥
برای پیوستن به ما اینجا کلیک کن 😉👇
@AmanThinkTank
@AmanThinkTank
@AmanThinkTank
رمضان بیست وپنجم: خدمت به خلق
فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً ۖ وَأَمَّا مَا يَنفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ/ س.الرعد آ.۱۷
خوارزم را از بزرگان و اسلاف عادت کمال بود و طوایف این قوم یکایک تشنه مجد و دانش و بزرگی. حصیله اما اغلب نمایش بود و تفاخر دانشیان و مال اندوزان و هریک جهانی بود درخیال خویش، بیخبر از دیگری. مشایخ قوم جملگی واعظ غیرمتّعظ، تکرار اقاویل و نقل کماقیل، کوشا در جمع کُتب و بسط حُجب. اغنیا حریص در تکاثر مال و تفاخر آل. امرا در تدارک سوروسات دولت و تحکیم قدرت....
مجنون مغربی در آفاق خوارزم چرخید و بیچارگان دید سربسر، جملگی بیدل و پای در گِل. بر مناره شهر برآمد و آواز داد: خاکتان بر سر ! اینهمه گرد آوردهاید که چه کنید؟ رحمت خدا از شمایان دورباد که درب خانه بروی حاجتیان بسته و در عافیت نشستهاید. علمی که نافع نباشد چه سود، مالی که گرهی نگشاید چه فایده، قدرتی که داد مظلومی نستاند نابود !
برخیزید و بسوی هم بشتابید و درماندگان دریابید که اگر در ثریا علامگی کنید و گنج قارون بیندوزید مطرود حقید.
فضائل القوم فی شوارق الصوم/اخلاق عامه در روشنای روزه.
🆔 @dinonline
2⃣
✅ سحرگاهی (١٦)
🔸حکایت شاهباز و پیرزن
◀️ یک روز بازِ سلطان محمود در فضای صحرا به پرواز آمد. ناگاه... پای باز در حلقۀ دام پیرزنی گرفتار شد. آن پیرزن هیکلی بس شگرف دید و جوهری عجب بزرگ. گفت: میهمانِ عزیز است، ماحَضَری* پیش باید برد... قدری گاوَرس* پیش او ریخت. او به سوی آن دانه التفات نکرد... پیرزن پنداشت که ناخوردنش از اِعوِجاجِ* منقار است. آن بیالتفاتیِ باز را بر قصور* حمل کرد نه بر تقصیرِ خود و آن تعزّزِ* او حوالت با کجی آلت او کرد نه با کجی حالت خود.... مقراض* بیاورد و سر منقارِ باز ببرید. باز را خود کُربتِ* غربت با درد جدایی قرین شد... دانست که دود دل کبکی شبیخون آورده است و سوز جگر دُرّاج،* پنجه در دامان زمان او افکنده است... سرِ تحیّر بر زانوی تحسّر نهاده و در وادی تفکر افتاد. پیرزن چون دید که منقارش پیش آن دانه، لثام احتشام* نمیگشاید... مرکب خاطر را در میدان تفکر در جَوَلان آورد...که مگر* مانع از چیدن علف، افراط حرارت است و پوستین سنجابی* پوشید[ه] است ...آن پیرزن از سر گمان کج، چون کمان بالهای وی را برکند. باز را قصّۀ غصه دراز گشت و چون شاخ درختان در خزان، از برگ پروبال برهنه شد... بار دیگر عجوز، نظر شفقت بر حالش گماشت و از سر تا پایش مطالعه میکرد. نظرش بر چَنگ او افتاد. پیرزن آواز آغاز نهاد که این عاجز بیکس، به چه گناه چنین مظلوم است و به چه جریمه چنین محروم؟ ناخنکهاش دراز شده و کس نچیده و عیبهاش ظاهر و کس ندیده. ناخن او ببرید و آلت صیدش باطل کرد. آن باز به تعجب که پس از این لقمه به کدام انگشت در دهان نهم و طعمه به کدام آلت حاصل کنم؟ ناخنی که به خون نازنینان خضاب* کردمی، امروز لقمۀ دهان کاز* شد و حَنَک* چنگم* به زخمۀ* مقراض از ساز شد.* آخَر این غم را آخِری باید و این رنج را غمخواری. پریشانی به غایت کمال رسید... مُنهیان* غیبی به گوش هوشش فروگفتند که اگرچه شبِ بَلا تاریک است، اما دل خوش دار که فرج نزدیک است.
◀️ در این حال بودند که آواز منادیِ سلطان برآمد که هر کس که شاهباز را به حضرت شاه بازآرد، سزا[ی] خلعتهای سَنیّ* و صلتهای هنی* گردد. پیرزن پنداشت که خدمتهای شایسته به جای آورده است؛ جواب داد که باز در کاشانۀ من است. سرهنگان سلطان به خانۀ پیرزن آمدند، باز را بر آن حال دیدند. او را با پیرزن به درگاه سلطان بردند و قصّه باز گفتند. سلطان فرمان داد که باز را پیش درگاه بنشانند تا خلایق به نظر عبرت مینگرند... و منادی زنند که این سزای آن باز است که دست سلطان بگذارد و به آشیان پیرزنان رخت اقامت فرونهد.
◀️ ای مستمعان، نه قصّۀ باز و سلطان میگویم؛ قصّۀ عاصیان و رحیم و رحمان میگویم. وجودت آن باز است که بر کنگرۀ ایوان «بَیْنَ اِصْبَعَیْنِ مِنْ أصَابِع الرَّحمن» آشیان دارد و جرایتِ نوالۀ نوال* از گوشۀ خوان احسان دارد «یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِ» [شُعَرا: ۷۹]... چون به آشیان طلب دنیای غدّار* فرود آید، آن باز است که گرفتار آشیان پیرزنِ «الدُّنیا غَدّارةٌ مَکّارَةٌ» شده است. بیم باشد که به مقراض غفلت، منقار ایمانش بِبُرد و به اَنامِل* معصیت، پروبال تقوایش بِکَنَد و به زخم کاردِ شُبهت، چنگ یقینش پاره کند.
◀️ چون منادی «ارْجِعِی اِلَی رَبِّک» [فجر: ۲۸] برنشیند و آواز «کلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ» [آلعمران: ۱۸۵؛ انبیا: ۳۵؛ عنکبوت: ۵۷] دردهد، تو را بدان فضیحت با درگاه پادشاه برند و بر درِ سراپردۀ سیاستش معلّق دارند و منادی میزنند که این سزای آن عاصی غافل است که آشیان وصال جبّار بگذارَد و سر همت به کلبۀ دنیای نابِکار فرود آرد. و خواجه، سر از تراکم* خجالت در پیش افکنده.
🔹واژگان:
ماحَضَر: خوراک ساده
گاوَرس: دانهای تلخ از نوع ارزن
اعوجاج: کجی
قصور: عجز و درماندگی
تعزز: بزرگی، تفاخر
مقراض: قیچی
کُربت: اندوه و غم
دُراج: پرندهای رنگین مانند کبک
لثام احتشام: نقاب حیا؟
مگر: شاید
سنجابی: به رنگ سنجاب، سنجابگون
خَضاب: رنگین
کاز: ناخنگیر
حَنَک: منقار، زیرگلو، اینجا: خمیدگی ناخن چنگال پرنده
چنگ: پنجه باز؛ نیز ساز زهی که سر آن خمیده است.
زخمه: جراحت و زخم، نیز به معنی نواختن ساز
از ساز شد: ناساز شد، ناموزون شد
منهیان: جارچیان، خبررسانندگان
خلعت سنی: جامه گرانقدر
صلت: صله و بخشش، عطا
هنیّ: گوارا، آنچه بیزحمت به دست آید
جرایت نواله نوال: سهم روزی، جیره لقمه نصیب
غَدّار: پیمانشکن، حیلهگر
انامل: سرانگشتان
تراکم: انبوهی
🆔 @Mohammed_Soori
🆔 @Qavaami_54
🆔@dinonline
🔻شایگان، سالک مدرن و سلوک در کنارهها
✔️سروش دباغ در یادداشتی با عنوان «شایگان، سالک مدرن و سلوک در کنارهها»، به بررسی کتاب «سلوک در کنارهها: همراه با داریوش شایگان و اندیشههایش» اثر محمد منصور هاشمی میپردازد. این نوشتار، نه تنها مروری است بر زندگی و اندیشههای شایگان، بلکه روایتی شخصی از گفتوگوها و خاطرات دباغ با این متفکر نامدار است. دباغ با اشاره به سیر فکری خود و نسبت آن با جهانبینی شایگان، مفاهیمی چون «سلوک اگزیستانسیل»، «سالک مدرن» و «متافیزیک نحیف» را بازمیکاود و نشان میدهد چگونه آثار شایگان همچون چراغی برای طرحهای فکری او بودهاند. این یادداشت، هم روایتی از یک دوستی فکری است و هم فرصتی برای بازخوانی اندیشههای شایگان از نگاهی نو.
📎 پيوند به متن کامل این یادداشت در سایت دینآنلاین
https://www.dinonline.com/44828/
🆔 dinonline
🔻مطالعهای جهانی: آیا متدیّنان شادتر و سالمتر از دیگران هستند؟
✍جویی مارشال
✔️مطالعاتی که تاکنون صورتگرفته غالباً این طور نشان داده است که دین موجبات شادی، سلامتی و مشارکت بیشتر اجتماعی را برای مردم به ارمغان میآورد. اما آیا افرادی که به لحاظ دینی فعّال هستند در مقایسه با کسانی که چنین فعالیتهایی ندارند یا اصلاً متدیّن نیستند در وضعیت بهتری به سر میبرند؟
📎 پیوند به گزارش مرکز تحقیقات پیو در سایت دین آنلاین
🆔 @dinonline
رمضان بیست وچهارم: گـذشت
خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ. س.اعراف آ.۱۹۹
فیض مشرقی با قاضی مَروَزی بر دروازه مرو نشسته بود و از او پرسید: هیچ آیتی میشناسی در مصحف که هم امروز ما را خوش کند و هم ترا از وِزر قضاوت برهاند؟ درماند. فیض "خذالعفو" را خواند و گفت: رواست آیه "بگذر، نیکویی کن و از نادان بپرهیز" قوت هر روزه دیوان تو باشد.
قاضی مروزی گفت: عفو امر نیکویی است ولی ما را حدود و قصاص واجب که شریعت سامان جامعه است !
فیض گفت: قاضی مردمان را حکم به گذشت کند تا جور حدود نکشد، مشربه در دست تست. مردمان را ساغر بخشش بنوشان تا از ابریق مجازات روی بگردانند. قاضیان بر دوراهی معافات و مکافات نشستهاند.
مروزی مشاجره مرویان در بازار را نشان داد و گفت: روزی بی بلا نباشد، خلایق را خُلق تنگ است و معاش لنگ، کجا عفو کنند !
فیض گفت: این قضای تیره روزان است که مصیبتی از پی مصیبتی است. با ویرانی معاش مردم، عدلیه آبادان نمیکنند. مردم را نان دهید و گذشت بیاموزید تا از حدود و قصاص روزی نخورند !
فضائل القوم فی شوارق الصوم/اخلاق عامه در روشنای روزه
🆔 @dinonline
🔻قرآن، معجزه زبانی و ریشهی افراطگرایی اسلامی
✍ جواد درویش
✔️فرم مهمتر است یا محتوا؟ این یک سؤال قدیمی و کلیشهای است. پاسخ منطقی به آن این است که «بستگی دارد». مثلاً در مورد یک موسیقیِ باکلام، احتمالاً فرم مهمتر است. در مورد یک فیلم، هر دو در یک درجه اهمیت قرار دارند و در مورد یک کتاب، محتوا مهمتر است. پس در مورد قرآن نیز، همانطور که تلقی سنتی و عامه بر این است، محتوا مهمتر به نظر میرسد. اما نوید کرمانی (شخصیت جالب او را در اینجا بیشتر بشناسید) در کتاب زبان به مثابه معجزه میگوید معجزه اصلی قرآن و آنچه محتوای آن را هم خاص میکند، فرم آن است.
🔹مهمترین خط استدلال کرمانی این است که لفظ «قرآن» به معنای «کتاب» یا «نوشته شده» نیست. «بایبل Bible» یعنی «نوشته شده» ولی لفظ «قرآن» یعنی «خواندنی». به همین دلیل است که «قرآن برخلاف عهدین، حتی پس از اختراع دستگاه چاپ نیز به عنوان متنی خواندنی باقی ماند.» تاثیر قرآن با خواندن عربی و با ادای آواها و هجاهای بلند و کوتاه و مَدها و توقفهایی که به بهترین وجه در قرائتهای قاریان مصری صورت میگیرد، آشکار میشود.
🔹کرمانی با اشراف فوقالعادهای که بر ادبیات آلمانی و ریشههای زبان و تسلط بر عهدین دارد، قرآن را در مقایسه با سایر آثار دینی و ادبی بررسی میکند و به نظر من حرف طلایی او جایی است که اسلام را با مسیحیت مقایسه میکند و میگوید:
«عیسی» و «قرآن» متناظر یکدیگر هستند، نه عیسی و محمد. عیسی و قرآن، هر کدام در دین خود محوریت الهیاتی دارند. به این نحو که هر دو کلمه خداوند هستند. یکی به پوست و گوشت انسانی تبدیل شده و دیگری به سخن. به این ترتیب، قرآن در اسلام، در حالت بسیار کلی، همان عیسی در مسیحیت است – خدای زمینیشده، نه تجسمیافته، بلکه به لفظ درآمده.
🔹بخش جالبی از استدلالهای کرمانی در زمینه گسترش اسلام است. او میگوید: اسلام به واسطه متن قرآن گسترش یافته و اسلام شاید تنها دینی است که زبان خود (عربی) را دارد. اسلام هر جا رفته، زبان عربی را یا کاملاً و یا تا حدود زیادی با خود برده است. این به دلیل موضوع مهمی است که کرمانی تحت عنوان «ترجمهناپذیری» قرآن بیان میکند. از نظر او ترجمه قرآن به زبانهای دیگر، موضوع جدید و متاخری است و در قرون اولیهی پس از ظهور اسلام به هیچ وجه تصور بر این نبوده که قرآن باید ترجمه شود. در عوض، این عقیده وجود داشته که هر مسلمانی باید زبان عربی را بداند. یعنی مسلمان باید خودش را با زبان قرآن تطبیق دهد، نه قرآن را با زبان خودش.
🔹در نهایت، نتیجه سیاسی و اجتماعی این نگاه را کرمانی تحت مفهوم «گشودگی معنایی» تشریح میکند. او میگوید: «شعرگونگی قرآن در وهله اول در وزن و قافیه آن نیست، بلکه در معانی فراوانی است که در یک عبارت گنجانده شده و معنای محتمل آن در یک یا چند تفسیر منحصر نشده است.» درستی حرف کرمانی را کسانی که برای فهم یک عبارت قرآن به تفاسیر مختلف رجوع کردهاند و اختلاف تفسیری را دیدهاند، خوب درک میکنند. (یک نمونه آن را در اینجا اشاره کردهام.)
بر این اساس، ترجمهناپذیری قرآن و جنبه زیباییشناسی آن نشان میدهد که تفسیر قطعی در اختیار هیچکس نیست. کرمانی مثالهایی از اسلام القاعده و سایر گروههای افراطی اسلامی میزند که مدعی هستند یگانه فهم درست از قرآن را دارند و هر برداشت دیگری را کفرآمیز میدانند. تقلیل قرآن به اوامر و نواهی که در اینجا از قول نصر حامد ابوزید اشاره شده نیز نتیجه همین تلقی است.
کرمانی با تاکید بر پذیرش گشودگی معنا میگوید:
«بخش عمدهای از آنچه امروزه به عنوان فرهنگ اسلامی شناخته میشود، از جمله شاهکارهای شعر، معماری، هنرهای تجسمی، موسیقی، عرفان و فلسفه، صرفا متاثر از خارج مرزهای اسلامی نبودهاند. [یا به اصطلاح امروزی ما غربی و سکولار نبودهاند.]
بسیاری از ارزشها و انگیزههای این آثار در تضاد آشکار با هنجارهای قرآن قرار دارند، اما با این حال، در دیدگاه عموم مردم، این آثار کفرآمیز تلقی نمیشوند. برای مثال، کافی است انگیزههای اصلی در بیانهایی مانند "شراب"، "عشق"، میل به همجنس و میل به روابط آزاد در شعر، عقلگرایی افراطی در فلسفه، شکوه و جلال مساجد، ترانههای شورانگیز، اعتقاد به برابری ادیان در عرفان اسلامی و تمسخر کردن همه صاحب نظران از جمله صاحب نظران دینی از سوی تلخکهای مشهور در ادبیات قومی مختلف را در نظر بگیریم.
خواست اصلی بنیادگرایان این است که دین «الهی» را از لوث فرهنگ «بشری»، و به طور خاص از فرهنگ دینی بشری، پاک کنند. آنها تمایل دارند به متن خالص بازگردند و تمام پدیدههای تاریخی که با دیدگاههایشان سازگار نیست را کفرآمیز بشمارند. بتشکنی فرهنگی و دینی، همانطور که وهابیان در عربستان سعودی یا طالبان در افغانستان به طور افراطی بدان پرداختهاند، نشاندهنده خطر جدی در این مسیر است.»
رمضان بیست وسوم: سوء و حسن عاقبت
وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا. سوره اسرا آیه ۸۰
لاهور را دوپاره بود: اعلی و سُفلی. مردمان بالا از افاضل و اعیان نوخاسته را چندان اعتماد بود که کار جهان و خلق آن هیچ انگاشتی، غرّه خویشتن بودی و هر مفلس و خاطی و مجنون و مسجونی را تَسخَر زدی و ریشخند کردی و از برج عافیت و مسند قضاوت، بحکم منیّت بر ایشان حُکم سفاهت و بلاهت راندی.
مردمان ناحیه فرودین اما از چاشت تا شام کوشان و نگران و در قضای خویش حیران. در هر مصیبت پرسوز و بلیّه ناساز بچشم عبرت نگریستی و پُرسان از فرجام امور، چشم از ملامت دیگران بستی و بوعظ خویش بنشستی که: ما چون پرکاهیم.
مجنون مغربی را مریدان آگهیدند. گفت: نیک بختان بر خویش بیمناکند. ما را وقوف نیست که انجام کار چیست. زودا که سکنه فرازین لاهور به فرودین آن روند و پیش از مرگ بحکم ملامت، عبرت دیگران شوند !
تفسیر احوال خود کنید و تاویل قضای دیگران به روزگار وانهید که هر سواره، پیاده است !
فضائل القوم فی شوارق الصوم/اخلاق عامه در روشنای روزه
🆔 @dinonline
رمضان بیست ودوم: اعـتدال و میانهروی
وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الأرض هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الجاهلون قَالُواْ سَلاَماً. سوره فرقان آیه ۶۳
حاکم فرارود (ماوراءالنهر) بدلالت مشاوران و خاصّان زیرک، تَفتین مردمان و تحریک عوام میکرد تا میزان اعتدال ایشان بسنجد و برسبیل مقابله، تدبیر کند. قضا را جماعتِ غوغایی بمصداق "کما تکونوا یُولّی علیکم" (هر خلایقی را دولتی لایق) در افراط و تفریط از هم سبق میبردند و اختلال مشاعر کُندروان و اختلاف ضمایر تُندروان، سامانی نگذاشت و احدی را میانِگی نبود.
فیض مشرقی بر منبر جامع بخارا حدیث میخواند که: آی خلایق ! در احساس و عاطفه میانه روید. خویشتنداری کنید، هرکسی را بچوب مبالغه نرانید و به لفظ معاشقه نخوانید. اوضاع شما بسامان نخواهد شد تا در داوری انصاف نورزید.
یکی از زیر گفت: حد وسط کدامست، میانه کجاست؟
فیض گفت: میانه در تناسب عقل و شهوت و غضب شماست. تا آن تناسب نیابید رنگ عدالت نبینید !
فضائل القوم فی شوارق الصوم/اخلاق عامه در روشنای روزه
🆔 @dinonline
✅ سحرگاهی (۱۱)
🔸 صافِ خمخانهٔ محبت
◀️ هرچند که بعضی از متکلفان ظاهر گفتهاند که عشق بر حق روا نیست، حقیقت آن است که عشق، خود جز بدو روا نیست؛ از آنکه عشق، صافِ* خمخانۀ محبّت است و محبّت، دُردِ* عشق؛ که محبّت چون کمال پذیرد، خواب از دیده و آرام از دل ببرد، رنگ از روی و نشاط از سینه دور کند، به جاروب غیرت حجرۀ دل را از هر چه غیر دوست بروبد، به مِصقلۀ* سودا* از غُلوی* عشق، آیینۀ سینه از زنگار نقش اغیار مصّفی گرداند، دست استیلا در فضای جان برآرد، غوغای هوسات باطل را فرونشاند. در این معنی بر خاطر این بیچاره گذشت:
گر زنگ دل از آینۀ دل برود
دل هر نفسی هزار منزل برود
از عشق حقیقتی چراغ افروزد
تا ظلمت آن هستی باطل ببرد
🔹واژگان:
صاف: شراب صافی و بیدُرد
دُرد: رسوب و تهنشین مایعات بهویژه شراب
مصقله: ابزار صیقل
سودا: محبت شدید؟!
غُلوی: غلیان؟!
📖 مجالس صدرالدین اُشنُهی، نسخهٔ شمارهٔ ۱۷۹۷ در مدرسه سپهسالار، برگ ۱۱۲ب.
Ⓜ️ موسیقی زمینه: Ter voghormya (خدایا ما را ببخش)، اثر سوزانا سارگسیان هنرمند ارمنی
🆔@Mohammed_Soori
🆔@Qavaami_54
🆔 @dinonline