divanesara | Unsorted

Telegram-канал divanesara - مجمع دیوانگان

16817

وبلاگ «مجمع دیوانگان» از سال ۱۳۸۶ آغاز به کار کرد و نسخه تلگرامی آن با سه نویسنده مدیریت می‌شود. اینجا به مسایل روز، سیاست، جامعه و هنر می‌پردازیم. . ارتباط با ادمین کانال: @DivaneSaraAdmin . اینستاگرام: instagram.com/divanesara_

Subscribe to a channel

مجمع دیوانگان

فردوسی و مشروطیت شهریاری
#A 434
از مجموعه‌‌‌ی #نظریه_تجدد_ایرانی

آرمان امیری @armanparian - بخش‌هایی از متن:

پرهام برای نهاد جهان‌پهلوانی مورد نظر خودش، کارکردها و ویژگی‌های مفصلی بر می‌شمارد که مشروح آن را باید در مقاله‌ی خودش خواند. چند موردش را من اگر به اختصار و در نسبت با نهاد شهریاری مرور کنم چنین است:

الف) پایگاه جهان‌پهلوانی از پایگاه شهریاری جداست و به همین علت است که جهان‌پهلوان هرگز خود را نامزد پادشاهی نمی‌بیند.

ب) جهان‌پهلوان مدافع کشور در برابر تجاوز بیگانه و آزمندان داخلی است.

ج) جهان پهلوان حافظ نهاد شهریاری به عنوان رمز وحدت ملی است و نه مدافع شخص پادشاه! او ممکن است حتی جان خود را برای نجات جان شاه به خطر اندازد (مثل ماجرای نجات کاووس) اما در برابر شخص او پرخاش و تندی و انتقاد کند.

د) جهان پهلوان مراقب اجرای حقوق و موازین شهریاری است و نظارت و مواظبت می‌کند که این موازین به جای آورده شوند.


برای مطالعه‌ی متن کامل یادداشت اینجا کلیک کرده و یا از گزینه‌ی INSTANT VIEW استفاده کنید.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

شاهنامه و سکولاریسم
#A 433
از مجموعه‌‌‌ی #نظریه_تجدد_ایرانی

آرمان امیری @armanparian - بخش‌هایی از متن:

✍️ چرا فردوسی چنین تصمیمی می‌گیرد؟ او در اکثر داستان‌های خودش، به منابعی که مورد استفاده قرار داده وفادار باقی مانده است، و حتی اگر آن‌ها را گسترش داده یا خلاصه کرده، اما به صورت معمول با رویکرد کلی آن‌ها موافق باقی مانده است، ولی در مورد گشتاسپ تصمیم گرفته تا از او تصویری بسازد که (همانگونه که جلوتر اشاره خواهم کرد) اگر بگوییم نخستین سنگ بنای نابودی ایران‌زمین را گذاشته، بیراهه نرفته‌ایم؟

✍️ با روی کار آمدن گشتاسپ و رسمیت دین زرتشت اما، بحران‌های بزرگی آغاز می‌شود. نخست، از جانب کشورهای خارجی که گشتاسپ قصد دارد مذهب جدید را به آنجا هم صادر کند. جنگ‌های ویرانگر بین ایران و توران و سپس چین کمترین پیامدهای خارجی این دین رسمی هستند. پس از آن، نوبت به تفرقه و جدال در داخل کشور می‌رسد. جایی که گشتاسپ به فرزندش اسفندیار دستور می‌دهد به سیستان رفته و رستم را «دست‌بسته» به پایتخت بیاورد، تنها به این بهانه که رستم حاضر نیست دین رسمی را بپذیرد!

✍️ بی‌شک همچنان هستند اندیشمندانی که اصرار دارند عناصر مذهبی را به عنوان بخشی از ارکان «هویت ایرانی» معرفی کنند؛ یا آنانکه در بازخوانی سنت‌های ایرانشهری، (اغلب با تفاسیری تنگ‌نظرانه از مفهوم «فره ایزدی») تجانس نهاد شهریاری و نهاد مذهب را یکی از ویژگی‌های سنت ایرانشهری قلمداد کنند، اما به گمان من، برای چنین ادعا و روایتی، هر شاهد و مثال تاریخی هم که بتوان عرضه کرد، بدون شک نمی‌توان به شاهنامه استناد کرد؛ الگوی سیاسی خردنامه‌ی فردوسی به کل در تضاد با هرگونه مداخله‌ی دوجانبه‌ی مذهب و سیاست در حریم یکدیگر قرار دارد.

برای مطالعه‌ی متن کامل یادداشت اینجا کلیک کرده و یا از گزینه‌ی INSTANT VIEW استفاده کنید.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

آرمان امیری @armanparian - این فایل صوتی، قرائتی است از همان جستار در باب الگوی داستان‌نویسی کلاسیک ایران که متن کامل‌ش را می‌توانید از طریق این لینک بخوانید. از آنجا که ممکن است شنیدن نسخه‌ی صوتی راحت‌تر و مقدورتر باشد این فایل را هم منتشر می‌کنم، اما باید یادآوری کنم به دلیل محدودیت‌های زمانی جلسه، ناچار شدم از برخی بندهای جستار اصلی صرف‌نظر کنم و این احتمال وجود دارد که در این چشم‌پوشی‌ها بخشی از ایده از بین رفته باشد. در نتیجه اگر علاقمند هستید می‌توانید متن کامل‌تر را از طریق همان فایل پی‌دی‌اف دریافت کنید.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

زمانی برای جبران اشتباهات تجزیه‌طلبی
#A 432


آرمان امیری @armanparian - سپتامبر سیاه ۱۹۷۰ در واقع یک جنگ داخلی بود میان دو گروه از نیروهای فلسطینی. تلاشی برای در دست گرفتن قدرت حاکم در کشوری که انگلستان آن را «فلسطین شرقی» می‌خواند. بخش بزرگی از «قیمومیت بریتانیا در فلسطین» که در شرق رود اردن قرار داشت و پس از آنکه توانست در سال ۱۹۴۶ استقلال خود را در سازمان ملل تصویب کند، نام همان رود، یعنی «اردن» را برای خود انتخاب کرد. این تغییر نام البته، هرگز مانع از آن نشد که اهالی فلسطین شرقی، خودشان را مالک و میراث‌دار بر حق فلسطین غربی بدانند. در نتیجه تا سال ۱۹۶۷، دست‌کم دو جنگ بزرگ برای بازپس گرفتن آنچه «باقیمانده‌ی» سرزمین خود می‌دانستند به راه انداختند که البته هر دو را باختند.

در جریان جنگ داخلی ۱۹۷۰، یاسر عرفات و گروه‌های چریکی تحت امرش با ملک‌حسین، پادشاه فلسطین شرقی/اردن وارد نبردی خشن شدند که نتیجه‌ی کار کشتاری گسترده از طرفین بود و به «سپتامبر سیاه» شهرت یافت. طبیعتا هر دو طرف جنگ و قربانیان را اهالی عرب/مسلمان سرزمینی که پیشتر فلسطین خوانده می‌شد تشکیل دادند، و البته هرقدر هم طرفین در جدال برای کسب قدرت در کرانه‌ی شرقی اختلاف نظر داشتند، در رویای الحاق سرزمین‌های دو طرف رود اردن مشترک بودند.

پس از جنگ داخلی، عرفات و هوادارانش مجبور شدند اردن را ترک کنند و بیشترشان به خاک سوریه پناه بردند. پس از آنکه ملک حسین از بحران داخلی آسوده شد، مجددا طرحی را به سازمان ملل ارائه داد تا بر مبنای آن کرانه‌ی غربی رود اردن را هم به این کشور تحویل بدهند. او پس از شکست در جنگ ۱۹۶۸، ناچار شده بود که رسمیت اسرائیل را در مرزهای ۱۹۶۷ قبول کند و حالا امیدوار بود که اگر نتوانسته با جنگ کل اسرائیل را نابود کند و تمامی سرزمین‌های غرب رودخانه را اشغال کند، دست‌کم از طریق دیپلماسی بخش‌هایی را که جزو مرز رسمی اسرائیل نبود به خاک خودش اضافه کند.

پیشنهاد ملک حسین، گسترش پادشاهی اردن به دو سوی رودخانه، با عنوان «پادشاهی متحده‌ی عربی» بود. پیشنهادی که باقی گروه‌های فلسطینی (که اغلب چپ‌گرا بودند) هم با آن موافقت کردند، با این شرط که در این کشور جدید نظام پادشاهی به جمهوری تغییر کند! اما پیش از آنکه سازمان ملل بخواهد به این پیشنهاد واکنشی نشان دهد، عرفات بازی اتحاد را بر هم زد و با طرح ادغام فلسطین شرقی و غربی مخالفت کرد!



ادامه‌ی یادداشت را از این لینک بخوانید و یا از گزینه‌ی INSTANT VIEW استفاده کنید.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

دیگر ملتی وجود نداشت!

#A 431

آرمان امیری @armanparian - این یادداشت، بیشتر کارکرد تکمله‌ای بر یادداشت قبلی و طرح ادعای «جعلی بودن ملت فلسطین» را دارد. در واقع، در پاسخ به برخی تصاویر و کلیپ‌هایی است که این مدت در فضای مجازی منتشر شده تا ادعا کند نه تنها ملت، بلکه حتی دولتی به نام فلسطین در تاریخ وجود داشته که اشغال شده. در این یادداشت، ضمن پاسخ دادن به برخی از این اسناد، شواهد و ارجاعات تاریخی دیگری نیز ارائه می‌شود که نشان می‌دهد جعلی بودن عنوان «ملت فلسطین» را نه تنها کشورهای عربی/اسلامی باور داشتند، بلکه حتی خود یاسر عرفات نیز به صراحت بدان تاکید کرده بود.

بخش‌هایی از متن یادداشت:

✍️ اینکه دیپلمات ارشدی در سطح «حسین موسویان» هم ادعای مشابهی را به استناد به چنین تصاویری مطرح کند، دیگر نمی‌تواند محصول یک شایعه‌ی غیرموثق باشد. اگر نخواهیم اینقدر ساده‌نگر باشیم که یکی از کهنه‌کارترین دیپلمات‌های کشور را به کل ناآشنا با تاریخچه روابط بین‌الملل قلمداد کنیم، ناچاریم بپذیریم که با یک شارلاتانیسم سازمان‌یافته مواجهیم که همچنان تلاش می‌کند نیم قرن پروپاگاندای دروغین رژیم حاکم را برای گمراه کردن ذهن ایرانیان در مورد واقعیت مساله‌ی فلسطین ادامه دهد.

✍️ فراتر از جناب موسویان که یک سیاست‌مدار است، جناب «مجید تفرشی»، که در چند سال اخیر و به پشتوانه‌ی رسانه‌های حکومتی به سرعت برق و باد تا جایگاه «تاریخ‌پژوه رسمی» ارتقای درجه یافته‌اند نیز با انتشار یک کلیپ قدیمی از مصاحبه‌ی «گلدا مایر»، دروغی مشابه را تکرار کرده است. (از توییتر ایشان بخوانید) این‌بار هم مساله‌ی مهم این است که کسی دارد از یک «کلیپ برش خورده»، تفسیری «کاملا وارونه» ارائه می‌دهد، که سمت رسمی و رسانه‌ای خودش را «تاریخ‌پژوه» معرفی می‌کند! جناب «تاریخ‌پژوه»، سندی را دست‌مایه‌ی ادعای خودش قرار داده، که اتفاقا گلدامایر در جریان آن می‌خواست اثبات کند که اصلا دولت فلسطینی وجود نداشته!

✍️ همه‌ی این‌ها یعنی، اگر عرفات و سازمان او نبودند، امروز احتمالا شاهد یک کشور اسرائیلی بودیم، در مرزهایی حدودا معادل همان مرزهای ۱۹۶۸. در کنار آن هم سرزمین‌های اردن، مصر، لبنان و سوریه را داشتیم که شامل کرانه باختری هم می‌شدند. نه خبری از «ملت فلسطین» بود، نه آوارگان، نه جدال‌های خونین تمامی این سال‌ها و نه این مشکلی که به مرحله‌ای غامض و ای بسا لاینحل رسیده! اشعار درویش را هم می‌شد همچنان خواند، البته در رثای سرزمینی به نام فلسطین، که بخشی از خاک اردن شده بود، همان‌طور که پیشتر بخشی از خاک عثمانی بود.



برای خواندن متن کامل این یادداشت اینجا کلیک کنید و یا از گزینه‌ی INSTANT VIEW استفاده کنید.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

دیگر ملتی وجود نداشت!

#A 431


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

جعل ملتی به نام «فلسطین» و پیامدهای آن

#A 430


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

تراژدی میهن‌دوستی

#A 429
از مجموعه‌‌‌ی #نظریه_تجدد_ایرانی

آرمان امیری @armanparian - ابراهیم گلستان، در بخشی از نامه‌ی معروف‌ش به سیمین دانشور، گریزهای جسته و گریخته‌ای هم به فردوسی می‌زند. ابتدا و به اختصار اشاره‌ای به داستان ضحاک می‌کند. روایتی که پیشتر احمد شاملو هم ارائه داده بود و سپس انتقادی به اینکه چرا «کاوه» حکومت خلقی و توده‌ای تشکیل نداد! اما موضوع این یادداشت و انتقاد اصلی من به گلستان، شیوه‌ی مواجهه‌ی تقلیل‌گرایانه‌ی او با داستان رستم و سهراب است. جایی که می‌نویسد:

« ...قصه‌ی رستم و سهراب هم که معروف حضورمان است که چگونه این جهان‌پهلوان سر پسرک هفده‌ساله را کلاه گذاشت و وقتی از دست او به زمین خورد او را فریفت اما هنگامی که خودش جوان ا پشت به خاک کرد بی‌درنگ جگر بدبخت را سوراخ کرد...»

توضیح دادن جزییات دراماتیک یک اثر برای نویسنده‌ای برجسته در ابعاد گلستان شاید کمی عجیب به نظر برسد. به همان میزان عجیب که از خود بپرسیم استاد، با آن همه تسلطی که به اساطیر یونان داشت و مدام چوب‌شان را بر سر شاهنامه می‌کوبید، کدام قهرمان اسطوره‌ای را عاری از چنین عیب و نقص‌های ظاهری می‌دید؟ و آیا چندوجهی بودن یک قهرمان و وجود ضعف‌های انسانی او نشانه‌ی ضعف اثر هنری است یا پختگی آن؟

در یادداشت قبلی اشاره کردم که به تاکید هگل، قهرمان تراژیک باید تجسم ناب یک ارزش مورد توافق باشد، به سطحی که در مورد این ارزش مثل یک «مجسمه» ثابت و تحول‌ناپذیر به شمار آید؛ اما این بدان معنا نیست که همین شخصیت در باقی زمینه‌ها هم همینقدر ناب باشد. هر شخصیتی، احتمالا فقط تجسم یک یا نهایتا چند ارزش قلمداد می‌شود و هیچ شخصیتی نمی‌تواند تمامی ارزش‌ها را تا بدین سطح ناب و خالص در خود جمع کند. از تناقض ذاتی برخی ارزش‌ها هم که چشم‌پوشی کنیم، چنین موجودی احتمالا باید خود خدا باشد، نه یک قهرمان داستانی!


برای خواندن ادامه‌ی یادداشت اینجا کلیک کرده و یا از گزینه‌ی INSTANT VIEW استفاده کنید.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

تراژدی آزادگی

#A 428
از مجموعه‌‌‌ی #نظریه_تجدد_ایرانی

آرمان امیری @armanparian - از میان اندیشمندان پرشماری که در چیستی و اجزای تراژدی سخن گفته‌اند، آرای هگل، از جالب‌ترین و کارآمدترین الگوها است. در تفسیر خاص هگل از تراژدی، هر یک از قهرمانان تراژیک باید نماد و تجسمی از یک ارزش ناب و مطلق قلمداد شوند. او حتی از تعبیر «مجسمه» برای قهرمانان‌ش استفاده می‌کند که هم آن‌ها را بازتاب تام و تمام ارزشی که نمایندگی می‌کنند نشان می‌دهد، و هم حاکی از «ثابت بودن شخصیت» حول این ارزش بنیادین دارد. یعنی بر خلاف پیچیدگی‌های کاراکتر مدرن، شخصیت تراژیک در مورد ارزشی که نمایندگی‌اش می‌کند مشمول عنصر «تحول» نخواهد شد. ناگفته نماند که هرچند جنس قهرمان تراژیک باید مثل یک الاهه در مورد ارزشی که نمایندگی می‌کند ناب و خالص باشد، اما در باقی زمینه‌ها او کاملا می‌تواند موجودی ناقص باشد. (درست به مانند الاهه‌هایی که هیچ کدام به تنهایی تمامی ویژگی یک خدای کامل را ندارند)

به باور هگل، «ذات اصلی تراژدی» بر این واقعیت مبتنی است که در هنگامه‌ی تعارض میان ارزش‌های ناب، هر کدام از طرفین توجیه خاص خودش را دارد که در جای خودش قابل تایید است. نتیجه آنکه هر دو طرف تراژدی در حیات اخلاقی خود محق هستند، اما دست تقدیر یا طبیعت امکان تحقق یا بقای همزمان طرفین را رد کرده است. در این مورد خاص البته عنصر «هامارتیا»، یا خطا یا قصور قهرمان تراژیک هم دخیل است که موضوع یادداشت بعدی است. در این یادداشت، همین بخش از ایده‌ی هگل کافی است که در نهایت، تراژدی، از تصادم میان دو ارزش ناب و مطلق، به شکل تقابل «تز و آنتی‌تز» حاصل می‌شود آنچه او «راه حل تراژیک» می‌خواند، صرفا نوعی سنتز یا همان نتیجه‌گیری نهایی است که بیرون از صحنه‌ی نمایش (منظومه‌ی حماسی) و در ذهن و قلب مخاطب امکان تحقق دارد. در واقع، خواننده، در برابر جدالی قرار می‌گیرد که هر دو طرف آن را به نوعی محق می‌داند، پس باید در خود بیندیشد که چرا کار به این فاجعه ختم شد؟ و اینکه احتمالا برای پرهیز از این تراژدی چه تدبیری باید در مورد ارزش‌های مطلق خود به کار ببندیم؟

با این مقدمه‌ی مختصر، اگر بخواهیم الگوی هگلی تراژدی را در تحلیل «نبرد رستم و اسفندیار» به کار ببندیم، اسفندیار را باید نمادی از تمامی ارزش‌های دستگاه حاکمه قلمداد کنیم: او شاهزاده‌ی ایران‌زمین است و بنابر وعده‌ای که دریافت کرده، در صورت موفقیت در ماموریت بازداشت رستم به مقام شاهی خواهد رسید.

برای خواندن ادامه‌ی یادداشت اینجا کلیک کرده و یا از گزینه‌ی INSTANT VIEW استفاده کنید.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

✍️ یک توضیح مختصر در مورد مجموعه‌ی #نظریه_تجدد_ایرانی

در مجموعه‌ی «نظریه‌ی تجدد ایرانی»، من ابتدا با نقد پروژه‌ی جواد طباطبایی کار را شروع کردم، پس از آن به طرح مساله‌ی پروژه‌ی خودم رسیدم که در یادداشت «نظریه‌ای برای ایران بر پایه‌ی ارزش‌های جنبش زن، زندگی، آزادی» مطرح شد.

پس از «طرح مساله»، به مواردی از نظریه‌ها یا دست‌کم تلاش‌های قبلی اندیشمندان در حوزه‌ای مشابه پرداختم که برای کلیت این پروژه کارکرد «پیشینه‌ی پژوهش» داشتند. یادداشت‌های « تجربه‌ای در بازخوانی تجدد ایرانی» و «در حسرت رؤیای شیرین مشروطه‌ی ایرانی» در همین بخش تعریف می‌شوند و بخشی از «پیشینه‌ی پژوهش» به حساب می‌آیند.

پس از این مراحل، به بخش «چهارچوب نظری» این پروژه می‌رسیم. مجموعه یادداشت‌هایی که من در مورد «ادونیس» نوشتم (مانند یادداشت « نقطه‌ی عطفی درخشان در چالش کهن و انسداد سنّت و تجدّد») و یا در آینده خواهم نوشت، همگی بخشی از تبیین چهارچوب پژوهشی است که در این پروژه به کار خواهم گرفت. اما کلیت این فرآیند تا رسیدن به شکل اجرایی پروژه بسیار طولانی مدت خواهد بود و از این نظر، پی‌گیری کلیت مساله تا این لحظه برای بسیاری از مخاطبان ممکن است گنگ و دشوار بوده باشد. لذا به صورت یک میان‌پرده، به بهانه‌ی نقد و بررسی چند موضوع از شاه‌نامه‌ی فردوسی، سه یادداشت منتشر خواهم کرد که نمونه‌هایی از شکل نهایی این پروژه خواهند بود.

در واقع، در پایان این سه یادداشت که به شاهنامه اختصاص خواهند داشت متوجه می‌شویم که این پروژه چطور درصدد است که با جایگزین کردن الگوی «ایستا و پویا» به جای الگوی ناقص و نادقیق «سنّت و تجدّد»، عناصری از تاریخچه‌ی سنّت و فرهنگ کشور را برای تدوین معانی و مفاهیم مدرن امروز، به ویژه با گوشه‌ی چشمی به جنبش «زن زندگی آزادی» استخراج کند.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

#A 427
از مجموعه‌‌‌ی #نظریه_تجدد_ایرانی


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

✍️ ادونیس، شاعر نوگرای جهان عرب، و پژوهشگری برجسته در ریشه‌های عقب‌ماندگی سنّت عربی است.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

در حسرت رؤیای شیرین مشروطه‌ی ایرانی

#A 426
از مجموعه‌‌‌ی #نظریه_تجدد_ایرانی


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

تجربه‌ای در بازخوانی تجدد ایرانی
#A 425


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

📍 ...نسل جدید ایرانی بیشتر به یک موجود هشلهفی شبیه شده‌اند که بندبند وجودشان از تناقض‌های فراوان سرشار است. آن‌ها ممکن است که از لحاظ ظاهری، سبک زندگی‌شان تغییرات فراوانی کرده باشد. مثلا درست است که بسیاری از آن‌ها اهل رقص و آواز و پارتی‌های شبانه خانگی هستند، مشروب می‌خورند و حشیش می‌کشند و پسرها موهایشان را سیخ‌سیخ می‌کنند و دخترها برای آن‌ها دلبری می‌کنند و… اما در عین حال از لحاظ نظری ذهنیت‌شان بسیار خام و ابتدایی است. تلقی‌شان از دین بسیار مغشوش و سطحی است و بسیاری از آن‌ها علی‌رغم تظاهرات مدرنی که دارند افکارشان به شدت سنتی و خرافاتی است... (بخشی از گفتگوی سیدجواد طباطبایی با علی عظیمی‌نژادان)

✍️ در پیوند با یادداشت: نظریه‌ای برای ایران بر پایه‌ی ارزش‌های جنبش «زن، زندگی، آزادی»

#A 425


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

#A 434


برای مطالعه‌ی متن کامل یادداشت اینجا کلیک کنید.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

شاهنامه و سکولاریسم

#A 433


برای مطالعه‌ی متن کامل یادداشت اینجا کلیک کنید.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

آرمان امیری @armanparian - متن پیوست، جستاری است که در مراسم گرامی‌داشت سومین سال درگذشت «رهنورد زریاب» قرائت کردم. فرضیه‌ای که اینجا طرح شده هنوز خام است، اما گمان می‌کنم در همین حد نیز ارزش طرح داشته باشد تا بتواند مورد نقد قرار گرفته و پخته‌تر شود.

فرضیه‌ی جستار آن است که از منظر روایت‌شناسی، یک گونه‌ی خاص از داستان قاب (Frame Story) وجود دارد که الگوی غالب در داستان‌نویسی مشرق‌زمین بوده و با همتایان غربی خودش به کل متفاوت است. هرچند این الگو در قرن چهارده میلادی از داستان هزار و یک شب به مغرب زمین هم راه پیدا کرد، اما در نهایت تمام مسیر تحول و بلوغ خودش را در مشرق (ایران) طی کرد و چنان به سنت روایی غالب بدل شد که از مرزهای ادبیات هم فراتر رفت و به حوزه‌هایی همچون عرفان، اندیشه و تاریخ‌نگاری نیز راه پیدا کرد.

بخش پایانی جستار، تلاشی است برای سنجش این مدل در یکی از رمان‌های رهنورد زریاب، با این فرض ثانویه که اساسا نویسندگان مدرن افغانستان، برخلاف همتایان ایرانی، همچنان پیوندهای خود با این الگوی کلاسیک قصه‌گویی ایرانی را حفظ کرده‌اند.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

زمانی برای جبران اشتباهات تجزیه‌طلبی
#A 432


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

📍 بخش‌هایی از یک گفتگوی قدیمی با «گلدا مایر»، اولین نخست‌وزیر اسرائیل که در آن خانم مایر توضیح می‌دهد هرگز ملت یا دولتی به نام فلسطین وجود نداشته، اما این صراحت کلام ایشان از جانب بخشی از پروپاگاندای حکومتی، در معنای وارونه و به عنوان سندی برای اثبات وجود دولت فلسطین به کار گرفته شده است.

برای مطالعه‌ی بیشتر به یادداشت: «دیگر ملتی وجود نداشت!» مراجعه کنید.

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

جعل ملتی به نام «فلسطین» و پیامدهای آن

#A 430

آرمان امیری @armanparian

✍️ اگر با رویکردی تاریخی به سراغ منطقه‌ برویم، اکثر قریب به اتفاق کشورهای منطقه (بجز ایران و مصر) جعلی هستند و اغلب از متلاشی شدن امپراطوری عثمانی حاصل شده‌اند که عمر آن به پایان جنگ جهانی اول باز می‌گردد. در چنین رویکردی اسرائیل نسبت به باقی کشورهای منطقه مورد متفاوتی به حساب نمی‌آید و البته فلسطینی‌ها هم می‌توانند به همان اندازه‌ی باقی مردم منطقه امیدوار به تشکیل یک دولت مستقل باشند: وقتی هر روز یک کشور جدیدی ساخته می‌شود، چرا ما یکی نسازیم؟!

✍️ اما اگر بخواهیم با رویکرد حقوقی و با استناد به نظام رسمی حقوق بین‌الملل به سراغ مساله برویم، آنگاه نتایجی که به دست می‌آید، اصلا با پروپاگاندای «جعلی» خواندن اسرائیل سازگار نخواهد بود. پیشینه‌ی معاصر اسرائیل هم به مانند باقی کشورهای حوزه‌ی امپراطوری عثمانی، به حدود سال ۱۹۲۰ باز می‌گردد که تا زمان استقلال کامل، یک دوران «تحت قیمومیت» را سپری کرد. در نهایت، با خروج انگلیسی‌ها، استقلال کامل اسرائیل در ۱۹۴۸ محقق شد و در ۱۹۴۹ نیز این کشور به عضویت سازمان ملل متحد درآمد.

✍️ بر خلاف تمامی این کشورها که همگی با یک تاریخچه‌ی نسبتا مشابه از عثمانی جدا شدند و تقریبا در یک بازه‌ی زمانی مشابه با کسب استقلال کامل به عضویت سازمان ملل درآمدند، کشور، یا دولت، یا حتی مفهومی به نام «ملت فلسطین»، ابدا در آن بازه‌ی زمانی نه تنها رسمیت نداشت بلکه اصلا مطرح هم نبود!

✍️ سال‌ها پیش یک مقاله‌ی پژوهشی کامل با عنوان «یاسر عرفات، مخترع مفهوم ملت فلسطین» نوشتم. جزییات مقاله مفصل است و برای مطالعه‌ی بیشتر می‌توانید به همان مراجعه کنید. اینجا به اختصار به نتیجه‌گیری و موضوع اصلی مقاله اشاره می‌کنم که اساسا طرح عنوان مفهومی به نام «ملت فلسطین»، تنها در دهه‌ی ۸۰میلادی بود که به اصرار یاسر عرفات به ادبیات بین‌المللی راه پیدا کرد.


برای خواندن متن کامل این یادداشت اینجا کلیک کنید و یا از گزینه‌ی INSTANT VIEW استفاده کنید.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

«حجاب شرعی در عصر پیامبر»، پژوهشی است به کوشش «امیرحسین ترکاشوند» که تلاش کرده وجوه مختلف این مساله‌ی چالش‌برانگیز را در بستر سنت تاریخی دین اسلام مورد واکاوی قرار دهد. نتیجه‌ی نهایی این پژوهش به رغم استنادات دقیق و گسترده‌ی تاریخی، به دلایلی که می‌دانیم موفق به دریافت مجوز انتشار نشد و کتاب از سال ۱۳۹۰ (تا جایی که ما می‌دانیم، با رضایت نویسنده) در رسانه‌های مجازی منتشر شد.

اکنون یک گروه از فعالین، همت کرده و نسخه‌ای صوتی و رایگان از کتاب تهیه کرده‌اند که اجرا و تدوین مناسبی دارد و می‌تواند مورد توجه علاقمندان به کتاب صوتی قرار گیرد. به درخواست خود این دوستان، این پیام را در کانال منتشر کردیم تا علاقمندان بتوانند به فایل‌های این مجموعه دست‌رسی پیدا کنند. برای این‌کار، کافی است به این کانال تلگرامی «@goyaast» مراجعه کرده و یا روی این لینک کلیک کنید.



کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

#A 429
از مجموعه‌‌‌ی #نظریه_تجدد_ایرانی


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

#A 428
از مجموعه‌‌‌ی #نظریه_تجدد_ایرانی


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

.
نقطه‌ی عطفی درخشان در چالش کهن و انسداد «سنّت و تجدّد»

#A 427
از مجموعه‌‌‌ی #نظریه_تجدد_ایرانی

آرمان امیری @armanparian - شاید کمتر تعبیری به اندازه‌ی «خرد» در شاهنامه‌ی فردوسی مورد تاکید قرار گرفته باشد، به طرزی که برخی با عنوان «خردنامه» از این اثر یاد می‌کنند که تعبیر کاملا بجایی هم هست. از سوی دیگر، می‌دانید که «خردگرایی» از اصلی‌ترین ارکان جهان مدرن و عصر روشنگری است که به همین تناسب نیز می‌توان از آن با عنوان یکی از مبانی اصلی «تجددگرایی» یاد کرد. حال پرسش این است که آیا شاهنامه تشکیل دهنده‌ی بخشی از سنّت فکری ایرانیان هست یا نه؟ آیا این عنصر خردگرایی بخشی از این سنّت به حساب نمی‌آید؟ آیا این به معنای تطابق سنّت ما با عناصر تجدّد است؟

پاسخ به این پرسش‌ها زمانی دشوار می‌شود که به یاد بیاوریم انبوهی از عناصر یا گرایش‌های «خردستیز» نیز در سنّت فرهنگی ما به چشم می‌خورند. کمترینش همان روایت معروف مولوی که می‌گفت:

پای استدلالیون چوبین بود
پای چوبین سخت بی‌تمکین بود

اما مساله به همین یک نمونه ختم نمی‌شود. در امثال‌و‌حکم سنّتی ما، تقریبا هیچ موضوعی را نمی‌توان پیدا کرد که از جنبه‌هایی کاملا متناقض مورد تاکید قرار نگرفته باشد. پس سنّت ما کدام است؟

علی‌رغم دیرپایی تلاش برای اندیشیدن در باب دوگانه‌ی «سنّت و تجدّد»، متاسفانه هیچ یک از اندیشمندان ما به اصل این تناقض‌ها نپرداخته‌اند، و یا اگر پرداخته‌اند نتوانسته‌اند به درستی مفهوم مورد نظر خود را با این سطح از تداخل و تناقض سازگار کنند. اگر از نمونه‌های شگفت‌انگیزی چشم‌پوشی کنیم که کل پروژه‌شان را بر پایه‌ی نقد سنّت بنا کرده‌اند، بدون اینکه حتی به خود زحمت ارائه‌ی یک سطر توضیح منسجم در مفهوم سنّت بدهند، دیگران نیز برای پیچیدن نسخه‌ای کلان به اسم «سنّت» برای یک تاریخچه‌ی عریض و طویل به صورت مداوم دست به گزینش و تقلیل‌گرایی زده‌اند. هرکسی متناسب با منظور و پروژه‌اش بخش‌هایی از این تاریخ را گرفته و عناصر مورد نظر خودش را به عنوان «سنّت» معرفی کرده و در مقابل چشم بر انبوه نمونه‌های متناقض بسته است.


برای خواندن ادامه‌ی یادداشت اینجا کلیک کرده و یا از گزینه‌ی INSTANT VIEW استفاده کنید.

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

در نسبت دین (اسلام) و هنر (شعر)

آرمان امیری @armanparian - این بخشی از سخنان «ادونیس» در نسبت شعر عرب، پیش و پس از اسلام است؛ هرچند که به درستی اشاره می‌کند که این وضعیت مختص اسلام نیست و این بلایی است که اساسا دین‌خویی (که آن را حتی تا افلاطون هم تسری می‌دهد) بر سر هنر (به ویژه شعر) می‌آورد.

کمترین اختلاف این اندیشمند تجددگرای عرب، با برخی همتایان پرمدعای ایرانی‌اش که اغلب با نگاهی تحقیرآمیز به جهان عرب می‌نگرند، (البته اگر اصلا بنگرند) آشنایی این پژوهش‌گر اندیشه‌ی عرب، با هنر، به عنوان یکی از مترقی‌ترین و اساسی‌ترین ارکان جهان مدرن و مبانی تجددگرایی است. گویی در کشور ما، «پشمینه‌پوش‌های تندخوی» متشرع، دقیقا به مانند خود، همتایانی به همان میزان عبوس، بیگانه با لطافت هنر، با اذهانی خشک و متصلب پرورش داده‌اند که هرچند در ظاهر و ادعا به سویه‌های متفاوتی نظر دارند، اما بیگانگی‌شان با ظرافت‌های هنر به عنوان روح جهان مدرن، در نهایت مبانی مشترکی از تصلب فکری و اذهان خشک‌اندیشی را پدید آورده که به یک اندازه با روح هنر، یا آنچه من «رمان‌گونگی جهان مدرن» می‌خوانم بیگانه هستند.

همین است که ادونیس، ریشه‌های انحراف از تجددگرایی در جهان عربی/اسلامی را به سمت و سوی تصلب سنت، در بازخوانی تاریخ شعر عرب جستجو می‌کند، اما در کشور ما که بزرگترین سرمایه‌ی فرهنگی‌اش دقیقا در تاریخچه‌ی شعرش نهفته، شخصی چون طباطبایی می‌تواند به کلی گنجینه‌ی شعر فارسی را نادیده بگیرد و در نصیحت‌نامه‌ها و شریعت‌نامه‌ی اهل استبداد به دنبال رد پای فرهنگ ایرانشهری بگردد!

این کلیپ، صرفا مقدمه‌ی یادداشتی است که به تفصیل در مورد پروژه‌ی عظیم فکری «ادونیس» خواهم نوشت و آن را به عنوان یکی از «چهارچوب‌های پژوهش خود» در طرح پروژه‌ی نظریه‌ی تجدد ایرانی به کار خواهم بست.


کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

در حسرت رؤیای شیرین مشروطه‌ی ایرانی

#A 426
از مجموعه‌‌‌ی #نظریه_تجدد_ایرانی


آرمان امیری @armanparian - زمستان سال ۱۳۷۶، سیدجواد طباطبایی در واکنش به کتاب «مشروطه‌ی ایرانی»، نوشته‌ی «ماشالله آجودانی» نوشت: «به نظر من... به جرات می توان گفت که کتاب [آجودانی] نخستین نوشته ارجمندی است که پس از سال ها درباره اندیشه سیاسی جنبش مشروطه خواهی انتشار می یابد». (ایران‌نامه / سال شانزدهم / شماره۱/ زمستان ۷۶)

ده سال بعد اما، در گفتگوی دیگری با مجله «شهروند امروز» به تاریخ پنجم اردیبهشت ۱۳۸۷ گفت: «این نکته را درباره مشروطه ایرانی باید بیفزایم که این کتاب بیشتر نوشته ای ادبی است که اشاره هایی نیز به تاریخ روشنفکری در آن آمده است. به نظر من، از نظر تاریخ اندیشه و نیز از نظر تاریخ جنبش مشروطه خواهی به کلی بی فایده است. به گواهی آنچه در فصل های مشروطه ایرانی آمده، نویسنده هیچ چیز درباره تاریخ اندیشه سیاسی نمی داند.»

در این ده سال چه اتفاقی افتاد که نظر فیلسوف ایرانشهر به کلی از این رو به آن رو شد؟ اگر نخواهیم شآن جناب استاد را چنان پایین بیاوریم که بگوییم کل قضاوت‌هایش در مورد تاریخ و اندیشه ذیل سرفصل حب و بغض‌های شخصی‌اش تعریف می‌شود (طی این ده‌سال یک مقدار میان اساتید شکرآب شده بود)، ناچاریم برای یافتن پاسخ به به پروژه‌ی فکری آجودانی در «مشروطه‌ی ایرانی» بپردازیم و نسبت آن را با پروژه‌ی طباطبایی بسنجیم.

ایده‌ی اصلی کتاب «مشروطه‌ی ایرانی» را می‌توان بدین صورت خلاصه کرد که از نگاه آجودانی، دلیل شکست و ناکامی جنبش مشروطه، در تقلیل‌گرایی مفاهیم مدرن مشروطیت در کلام و عمل روشنفکران ایرانی نهفته است. از این جهت، آجوانی را نیز می‌توان یکی دیگر از اندیشمندان «فرهنگ‌محور» قلمداد کرد که تمامی دلایل شکست یک جنبش بزرگ سیاسی و اجتماعی را صرفا در مبانی و مفاهیم حوزه‌ی اندیشه خلاصه می‌داند و این، نخستین و احتمالا بارزترین وجه اشتراک او با طباطبایی است.


برای خواندن ادامه‌ی یادداشت اینجا کلیک کرده و یا از گزینه‌ی INSTANT VIEW استفاده کنید.

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

تجربه‌ای در بازخوانی تجدد ایرانی
#A 425

از مجموعه‌‌‌ی #نظریه_تجدد_ایرانی


آرمان امیری @armanparian - «گرچه بازار این بحث در چند سال اخیر نزد ایرانیان داخل و خارج کشور رونقی بی‌سابقه یافته است، تجربه‌ی تجدد در ایران سابقه‌ی بس دیرینه دارد. از زمانی که بیهقی می‌خواست «داد این تاریخ» بدهد تا روزگاری که گلشیری سوگی بر سرزمین سترون می‌نوشت، از روزی که عطار شرح حال اولیاء تصوف را باز می‌گفت تا دورانی که دکتر صدیقی شرحی بر آرای ارسطو می‌نگاشت و سعیدی سیرجانی از ضحاک ماردوش سخن می‌گفت، انگار همواره محور و مفصل مهم‌ترین مباحث فرهنگی جامعه‌ی ما، گاه به تصریح و گاه به تاکید، زمانی به تلویح و زمانی به تقریب، همین مساله‌ی تجدد بود».

همین عباراتِ کوتاهِ دکتر «عباس میلانی» در پیشگفتار کتاب «تجدّد و تجدّدستیزی در ایران»، با ایجاز و اختصار تمام، تمایز نگاه او به مساله‌ی تجدد را با رویکردی که امثال طباطبایی در پیش گرفته بودند آشکار می‌کند. در روایت طباطبایی، تاریخ ایران در قرن‌های نخست ورود اسلام یک «عصر زرّین» را تجربه می‌کند و پس از آن یکسره دچار زوال و انحطاطی می‌شود که بساط «اندیشه‌ی خردگرا» در میان ایرانیان را بر می‌چیند و ما را به ملتی که اسیر «امتناع اندیشه» هستیم بدل می‌کند. (تمامی مفاخر فرهنگی ایرانیان، از حافظ و سعدی و مولوی و نظامی و خیام گرفته، تا شعرا و ادیبان و هنرمندان معاصر نیز همگی در همین دوران انحطاط و زوال قرار می‌گیرند) در روایت میلانی اما، بارقه‌های خردگرایی و گرایش به تجدد هیچ گاه در طول تاریخ ایران متوقف نمی‌شود، بلکه جسته و گریخته، اما به صورتی مداوم ادامه می‌یابد تا به عصر جدید می‌رسد.

میلانی، پروژه‌ی خودش در بازخوانی عناصر تجدّدگرایی ایرانیان را بر پایه‌ی مدلی از «نوتاریخی‌گری» (New Historicism) بنا می‌کند. خودش در توضیح می‌نویسد که منادیان نوتاریخی‌گری «می‌خواهند هر متن را در بستر تاریخی‌اش، از زاویه‌ نقشش در تحکیم یا تضعیف «رژیم حقیقت» زمان، و با اعتنایی ویژه به شگردهای روایی و ظرایف سبکی و کلامی آن اثر حلاجی کنند». میلانی نیز تلاش می‌کند تا با سرک کشیدن به گوشه‌وکنار تاریخ و فرهنگ ایرانیان، رگه‌های تجدّدگرایی را در اعصار و آثار مختلف تاریخی و فرهنگی جستجو کند و البته در هیچ موردی از پذیرش و تاکید بر رگه‌های «تجدّدستیزی» هم پرهیز نمی‌کند. یعنی، ما با یکی از رویکردهای شوونیستی و خردستیز مواجه نیستیم که مدعی می‌شوند فرهنگ ایرانیان از پیشگامان تمامی وجوه تجدّد و روشنگری بوده! نوتاریخی‌گری مورد نظر میلانی، صرفا تلاشی است برای یافتن بارغه‌هایی از عناصر تجدّد، در فرهنگی که با بیش از یک هزار سال سابقه‌ی تداوم، بی‌شک نمی‌توانسته به کل در نسخه‌های تقلیل‌گرایانه‌ای از جنس «امتناع» و «انحطاط» خلاصه شود.



برای خواندن ادامه‌ی یادداشت اینجا کلیک کرده و یا از گزینه‌ی INSTANT VIEW استفاده کنید.

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

نظریه‌ای برای ایران بر پایه‌ی ارزش‌های جنبش «زن، زندگی، آزادی»

#A 425
از مجموعه‌‌‌ی #نظریه_تجدد_ایرانی

✍️...نسل جدید ایرانی بیشتر به یک موجود هشلهفی شبیه شده‌اند که بندبند وجودشان از تناقض‌های فراوان سرشار است. آن‌ها ممکن است که از لحاظ ظاهری، سبک زندگی‌شان تغییرات فراوانی کرده باشد. مثلا درست است که بسیاری از آن‌ها اهل رقص و آواز و پارتی‌های شبانه خانگی هستند، مشروب می‌خورند و حشیش می‌کشند و پسرها موهایشان را سیخ‌سیخ می‌کنند و دخترها برای آن‌ها دلبری می‌کنند و… اما در عین حال از لحاظ نظری ذهنیت‌شان بسیار خام و ابتدایی است. تلقی‌شان از دین بسیار مغشوش و سطحی است و بسیاری از آن‌ها علی‌رغم تظاهرات مدرنی که دارند افکارشان به شدت سنتی و خرافاتی است...

(بخشی از گفتگوی سیدجواد طباطبایی با علی عظیمی‌نژادان)

* * *

آرمان امیری @armanparian - کلیپ پیوست (که از اینجا می‌توانید ببینید) و بند نخست این یادداشت، تعابیری هستند از دو اندیشمند شناخته‌ی شده‌ی ایران اخیر، که در ظاهر به دو قطب کاملا متضاد و ای بسا متخاصم تعلق دارند و اتفاقا در چندین مورد مجادلات سخت قلمی هم با یکدیگر داشتند که عاری از توهین و پرخاش هم نبود. (طباطبایی در مقالاتش عامدانه و به قصد تحقیر نام «یوسف اباذری» را «ابازری» می‌نوشت) البته که میان اندیشه‌ی چپ‌گرای اباذری و تفکرات راست‌گرایی محافظه‌کار طباطبایی اختلافات فراوانی هم وجود دارد، اما من در همین دو برش ساده از سخنان‌شان در مورد وضعیت جدید جامعه‌ی ایرانی شباهت‌هایی آشکار می‌بینم که محصول یک نقطه‌ی مشترک در هر دوی این کانون‌های فکری است: «ستیز با بنیان آزادی مدرن»!

اگر به این زودی روح حاکم بر جنبش «زن زندگی آزادی» را فراموش نکرده باشیم، به خوبی احساس خواهیم کرد که چقدر هر دوی این نگاه‌ها با مدرن‌ترین جنبش ایران امروز در تضاد قرار دارند. جالب اینجاست که هر دوی این اندیشمندان، پس از آغاز جنبش اخیر، دست به قلم بردند تا به زعم خود از آن دفاع کرده و البته تفسیر و خوانش خود را در موردش ارائه کنند. من کاملا با این ایده که جنبش اخیر نیز نیازمند پشتوانه‌های نظری است کاملا موافقم، اما عمیقا باور دارم جنس اندیشه‌های طباطبایی و اباذری چنان در تضاد با روح این جنبش بود، که تلاش آن‌ها برای تئوریزه کردن جنبش، خواسته یا ناخواسته، عملا چیزی جز تلاش برای انحراف و قلب ماهیت آن نخواهد بود.

در فضای رسانه‌ای این روزها، تعبیری با عنوان «۵۷ی‌ها» رواج پیدا کرده است که طبیعتا به یک مفهوم خاص اشاره دارد؛ مفهومی که جامعه معادل دقیقی برای خطاب قرار دادن‌ش پیدا نکرده و در نتیجه مجبور شده برای توصیف‌ش یک واژه‌ی ترکیبی جدید ابداع کند. من با نفس این تلاش بسیار هم‌دل هستم، اما گمان می‌کنم این مفهوم جدید هنوز به دقت تشریح نشده و در سطحی شفاهی، صرفا یک معنای گنگ و تقریبی دارد.

ریشه‌ی نیاز به چنین تعبیری، قطعا مشاهده‌ی وضعیت «نکبت‌بار»ی است که از پس ۴۵ سال حاکمیت اسلام‌گرایان بر کشور مشاهده می‌شود. در این معنا، من هم نه تنها با ضرورت شناسایی و انکار تمامی ارزش‌ها، نگرش‌ها، اهداف و جهان‌بینی خاصی که به چنین وضعیتی ختم شده است کاملا موافق هستم، بلکه چنین جراحی بزرگی را در حوزه‌های اندیشه، جامعه، سیاست، اقتصاد و حتی روابط بین‌المللی واجب و ضروری می‌دانم. با این حال، با یک خوانش بسیار تقلیل‌گرایانه از «۵۷ی‌ها»، که برای سنجش آن صرفا سنگ عیار ستایش و تمجید از نظام حکومتی پیش از انقلاب را معیار قرار داده به شدت مخالفم و اتفاقا همین رویکرد را یک رویکرد «۵۷ی» می‌دانم!

با وام‌گیری از تعبیر عزیزی اندیشمند، من هم گمان می‌کنم که ما با یک «بلیّه» در سال ۵۷ مواجه بودیم؛ اما این «بلیّه‌ی ۵۷»، در ابعاد مختلف اجتماعی، سیاسی و البته پشتوانه‌های نظری و اندیشه، آبشخورها و زمینه‌های بسیار متکثری داشت. بخش بزرگی از این بلای خانمانسوز، محصول انقلابیونی بود که بعدها حکومت اسلامی را بنا کردند. بخشی محصول انقلابیونی بود که خودشان بعدها قربانی رقبای اسلام‌گرا شدند. و البته، بخش غیرقابل انکاری نیز محصول حکومتی بود که بی‌شک در یک کشور به نسبت عقب‌مانده‌ و غیردموکراتیک خاورمیانه‌ای، بزرگترین بازیگر تمامی عرصه‌های اجتماعی و سیاسی کشور بوده و دقیقا به همین دلیل نمی‌تواند خودش را نسبت به تبعات فاجعه‌ای که رخ داد به کلی تبرئه کند.


برای خواندن ادامه‌ی یادداشت اینجا کلیک کرده و یا از گزینه‌ی INSTANT VIEW استفاده کنید.

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…

مجمع دیوانگان

روزگار زوال یک اندیشه‌ی منحط

✍️ یادداشت چهارم (پایانی) از مجموعه‌ی #طباطبایی_چه_می‌گوید
#A 424

آرمان امیری @armanparian - حکایتی نقل است از ناصرالدین‌شاه که می‌خواست پای عمّه‌ی گرامی‌اش را هم به فهرست زنان حرم‌سرا باز کند. به گروهی از فقها سفارش کردند که بگردند در ابواب فقه تا مشکل شرعی این مساله را حل کنند. فقهای درباری رفتند و به هر دری که توانستند زدند و در نهایت دست از پا درازتر برگشتند خدمت سلطان و عرض کردند که قبله‌ی عالم به سلامت باد، «گشتیم و نشد»! ناصرالدّین شاه هم در جواب لبخندی زد و گفت: «اما ما کردیم و شد»!

* * *


طباطبایی کلیّت پروژه‌ی خودش را تلاشی در مدخل تاریخ اندیشه معرفی می‌کند. با این توضیح که تاکید دارد خودش تاریخ‌نگار اندیشه نیست و چنین قصدی هم ندارد. بلکه صرفا می‌خواهد از ملاط آماده در تاریخ اندیشه‌ی ایران‌زمین، برای یک «نظریه‌پردازی در تاریخ اندیشه» استفاده کند. به زعم او، تجدّد ایرانی، از فقدان یک نظریه‌ی فلسفی در مورد تاریخ اندیشه‌اش رنج می‌برد و او قصد دارد در مقام «فیلسوف» این ضعف تاریخی را جبران کند.

چنین پروژه‌ای در جای خودش بسیار جذاب و ارزشمند می‌بود، با این شرط که در تشخیص حد و حدود خودش یکسره به بیراهه نمی‌رفت. مشکل از آنجا شروع شد که طباطبایی فراموش کرد (یا ای بسا به کل اعتقاد نداشت) که یک نظریه‌ی فلسفی در مورد تاریخ اندیشه، بر فرض هم که بتواند به تمامی پرسش‌های این حوزه پاسخ بدهد، اصلا قرار نیست بتواند به تمامی مشکلات یک کشور و یک جامعه و یک ملت در تمامی حوزه‌ها پاسخ بدهد!

طباطبایی هدف‌گذاری خودش را کشف راه‌حل «تجدّد ایرانی» قرار می‌دهد، اما تنها تصویری که از تجدد در پروژه‌اش دیده می‌شود یک تصویر کاملا نظری است. در حالی که در تاریخ غرب، یعنی همان‌جا که اتفاقا الگوی طباطبایی و محل اخذ پرسش‌های او بوده، هرگز تعبیر مدرنیته و سرچشمه‌ها و بزنگاه‌های تاریخی آن به تحولات حوزه‌ی اندیشه خلاصه نشده و تقلیل پیدا نمی‌کند.


برای خواندن ادامه‌ی یادداشت اینجا کلیک کرده و یا از گزینه‌ی INSTANT VIEW استفاده کنید.

کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.

Читать полностью…
Subscribe to a channel