دو کلام حرف حساب ادبیات / شعر / فلسفه /داستان کوتاه /معرفی کتاب اینستاگرام: @2kaloomharfehesab
راستش اینبار فرق می كرد،دلم می خواست لبم را زیر دندانهایش حس كنم.اما نشد،اینبار هم نشد،مثل دویست و شصت و پنج بار قبلی.همیشه همین جاها،داستانم غمگین انگیز می شود و نمی شود لب را به دندانهای دیگری سپرد.
#سپهر_رضایی
@dokaloomharfehesab2
از پنجره به پیادهرویِ مملو از جمعیت نگاه کرد.
گفت: میبینی، لباسهایی هستند که
راه میروند، دروغ میگویند،
عاشق میشوند، میمیرند...
کمتر لباسی آن بیرون است که درونش
" انسان" وجود داشته باشد.
بهراستی که این دنیا یک رختکنِ بزرگ است...
رختکن بزرگ | #رومن_گاری
@dokaloomharfehesab2
غریزه بقا در وجودش شکاف برداشته بود. دو نیمه شده بود. یک نیمهاش هوار میزد و مقاومت میکرد و تن نمیداد. نمیخواست بپذیرد که چارهای ندارد و باید بپذیرد. محکم چسبیده بود به زندگی و جز با زور جداشدنی نبود. حاضر بود هر کاری بکند که زنده بماند. ولی آن نیمه دیگرش میگفت این میل به زندگی، مثل ترس از مرگ، باید کنترل شود اگر کنترل نشود پدرش را درمیآورد قبل از اینکه از بیماری بمیرد، نابودش میکند. بعد باز با تناقض دیگری روبرو شد دید تنها راه صیانت ذات این است که مرگ را بپذیرد. کشمکش برای پذیرش مرگ و عدم پذیرشش خودمختار بود. مستقل از اراده او بود، خارج از حوزه نفوذ آگاهی او بود.
مواجهه با مرگ | #برایان_مگی
@dokaloomharfehesab2
-شاید همین خوب است. تنهایی، همیشه تنهایی؛ از مرگِ هیچکس دلت نمیگیرد، هیچکس هم از مردنت دلش نمیسوزد، اینجور بهتر است.
مد و مه
#ابراهیم_گلستان
@dokaloomharfehesab2
ما مدتهاست مردهایم، یعنی از وقتی که دیگر نتوانستیم استفاده برسانیم، آنچه از ما باقی مانده فقط وجود بیارزشی پس از مرگ است، چندساعتی که باید تلف شود.
.
.
..
#مرده_های_بی_کفن_ودفن
#ژان_پل_سارتر
@dokaloomharfehesab2
فکر نمیکردی تنهاییِ من
پنجرهای کوچک را در گلویم آنقدر بفشارد
که در دستهایم زندانی شوم؟
در چشمهایم؟
آیا عشق، تنها برای کورکردن و سر بریدنِ ما میآید؟
#شهرام_شیدایی
#بخشی_از_شعر
@dokaloomharfehesab2
سکوت ماه
دلم را
می شکند . 🌙
#عباس_كيارستمى
@dokaloomharfehesab2
-گفتند: داروی دل چیست؟
گفت: از مردمان دور بودن..
📓 تذکرة الاولیاء
| ذکر عبدالله مبارک
#عطار
@dokaloomharfehesab2
والتر وایت: ما همیشه از چراغ سبز خوشحال میشیم اما یه وقتایی هم هست که دعا میکنیم همه چراغا قرمز باشن تا چند ثانیه بیشتر کنار اونایی که دوسشون داریم باشیم!
📽 Breaking Bad
@dokaloomharfehesab2
-بخشی از پریشانیِ تو، ناشی از یک خشم مدفون شده است. چیزی در تو هست، نوعی ترس و کمرویی، که اجازهی ابرازِ خشمت را نمیدهد.
به جای آن به فروتنیات مینازی!
نوعی پاکدامنیِ اجباری برای خود پدید آوردهای:
احساسات را در عمق مدفون میکنی، و چون دیگر خشمی را تجربه نمیکنی، تصور میکنی یک قدیسی! فرو خوردنِ خشم، انسان را بیمار میکند..
📓 وقتی نیچه گریست
✍ #اروین_یالوم
@dokaloomharfehesab2
دکترا گفتن ۳ روز دیگه بیشتر زنده نمیمونه...
هرکاری از دستم برمیومد براش کردم
هرجا که دلش میخواست بردمش
قرض کردم تا بتونم به آرزوهاش برسونمش
روزا رو باهم خوش بودیم و میخندیدیم
شبا هم میومدیم باهم #گریه میکردیم.
شاید کسی تجربه نکرده باشه باهم گریه کردن رو
همه معمولا باهم خندیدن
ولی تو این ۳ روز من فهمیدم باهم گریه کردن خیلی بیشتر آرامش میده...
میرفتیم مینشستیم به صدای #ویولن اون #نوازنده خیابونیِ گوش میکردیم، دیگه بی تفاوت از کنارش رد نمیشدیم...
خیابونها رو ساعت ۲ شب باهم قدم میزدیم ...
تا تونستیم همدیگه رو #بغل کردیم و بوسیدیم...
۳ روز تموم شد و دیگه نداشتمش.
۲۳ سال نفس کشیدم و راه رفتم و کار کردم و پول درآوردم و جمع کردم، ولی فقط تو ۳ روز معنی زندگی رو فهمیدم و فقط تو این سه روز زندگی کردم
شاید یکی از ما هم ۳ روز بیشتر نباشیم
پس زندگی کنیم و قدر همدیگه رو بدونیم.
#امیرحسین_سرمنگانی
@dokaloomharfehesab2
نه دوری که منتظرت باشم
و نه نزدیک که به آغوشت کشم.
نه از آنِ منی که قلبم تسکین گیرد
و نه از تو بینصیبم که فراموشت کنم!
تو در میان همه چیزی...
#محمود_درویش
@dokaloomharfehesab2
حسی که گفتم
شاید
با کمی قدم زدن
بگذرد،
مرا وسطِ خیابان
به گریه انداخت...
#ناظم_حکمت
@dokaloomharfehesab2
کسی نمیتواند به طبیعت بگوید چرا #زمستان شدی؟ چرا #پاییز نماندی؟ کسی نمیتواند به #برف بگوید که چرا #آب شدی؟
یا اصلاً چرا آمدی که آب بشوی؟
کسی نمیتواند به زمین اعتراض کند که چرا انقدر #سرد میشوی...
کسی نمیتواند به پاییز بگوید که چرا #دلگیری؟ چرا برگها را حرام میکنی؟ چرا زرد میشوی؟ چرا #اخم میکنی؟ چرا #اشک میریزی؟
کسی به #تابستان نمیگوید که چرا انقدر گرمی؟ کسی نمیپرسد که بارانت کو؟
از همه مهمتر بهار که همهچیز تمام است و هیچکس به #بهار نمیگوید که تا الان کجا بودی؟ و کسی نمیگوید چرا همیشه نمیمانی؟
هیچکس از تابستان توقع برف ندارد و هیچکس از زمسنان توقعِ گرمای تابستان و #کولر آبی ندارد....
همانقدر که طبیعت حق دارد همیشه بهار نباشد آدم هم حق دارد آدم حق دارد یکوقتهایی زمستان باشد حق دارد یکوقتهایی سرد باشد | یکوقتهایی دلگیر و گریان باشد | یکوقتهایی به طرزِ خفه کنندهای گرم باشد...
گذرِ فصلها طبیعت آدم است آدم همیشه بهار نیست...
.
#کیومرث_مرزبان
@dokaloomharfehesab2
من میتوانم هم صحبت خودم باشم.
بنابراین هیچ وقت تنها نمیشوم.
من فقط به صورت فیزیکی تنها هستم و
در خلوت به شدت شلوغ
خودم، زندگی میکنم. یک بینهایت
و ابدیت بیقید! و گویا ازل و ابد نیز
از افرادی چون من خوششان میآید.
📒تنهایی پر هیاهو |#بهومیل_هرابال
@dokaloomharfehesab2
زندگی همین اســـت
روشنـــایی خــفیفی
کـــه در تاریکی شب
خاموش میشــود...
سفر به انتهای شب
#لویی_فردینان_سلین
@dokaloomharfehesab2
نه دروغ میگم، بخاطر من یه کاری بکن
از خود گذشتگی کن
بخاطر من داستانهای دیگهتو بهم بزن
بخاطر من هر کاری بکن
دیگه بمون... خب؟
داریم پیر میشیم مهتاب!
نمیبینی؟
حرف راست سنگینه، بهم دروغ بگو
بگو همهی این سالها منتظر بودی برگردم
بگو میمردی اگه برنمیگشتم
اصلا صداقت یعنی چی؟
بگو بی من نمیشه
دروغ بگو مهتاب
بذار راحتتر بگذره...
#دیالوگ
#ناگهان_درخت
@dokaloomharfehesab2
از پنجره به پیادهرویِ مملو از جمعیت نگاه کرد.
گفت: میبینی، لباسهایی هستند که
راه میروند، دروغ میگویند،
عاشق میشوند، میمیرند...
کمتر لباسی آن بیرون است که درونش
" انسان" وجود داشته باشد.
بهراستی که این دنیا یک رختکنِ بزرگ است...
رختکن بزرگ | #رومن_گاری
@dokaloomharfehesab2
"أريد يديك لأحمل قلبي"❤️
.
- محمود درويش
.
دو دستت را به من بسپار
که با آنها
دل خود را نگه دارم..
#محمود_درویش
@dokaloomharfehesab2
امروز بوسه های تو يادم آمد
در اين زمين زيبای بيگانه
و کاکل کوتاه موهايت کوتاه؟ يا بلند؟يا فرق باز شده از وسط؟ ياد نيست!
و دستهايت
و شانه هايت
و آن مورب نورانی از چشمهايت
چيزی ميان مشکی و عسل و خرمايی
بی جنس؟ انگار با تمامی جنسيت ها يادم نيست!
اينها تمام حافظه من نيست
تنها اشاره هایی از فاصله هاست
مجموعه های فاصله ها ياد های توست يا يادهای شما؟ يادم نيست!
آيا تو يک نفری؟ يا مجموعه نفراتی؟
يا ترکيبی از اشاره های سراسر تصادفی از چهره های عزيزی هستی که می شناخته ام؟ يادم نيست؟
آيا تو کودکی من هستی؟ يا پيری ام؟ من اگر زن بودم آيا تو می شدم ؟
امروز
از تخت سينه ام، دستی،دريچه مخفی را آهسته باز کرد
در من، تو را بيدار کردند
- اي کاش در من هميشه تو را بيدار می کردند
#رضا_براهنی
@dokaloomharfehesab2
آخرین روزهای اسفند است
از سرِ شاخِ این برهنه چنار
مرغکی با ترنمی بیدار
می زند نغمه،
نیست معلومم
آخرین شکوه از زمستان است
یا نخستین ترانه های بهار...
#شفیعی_کدکنی
@dokaloomharfehesab2
میدانی من خواب را دوست دارم
هرگاه که بیدارم
زندگیام تمایل عجیبی به فروپاشی دارد!
|#ارنست_همینگوی
@dokaloomharfehesab2
چند وقتی میشود بدونِ من به خرید میروی ... مانتوهایی میپوشی که نه من انتخاب کرده ام و نه دوستشان دارم ... در عکس های سلفی ات جایم را داده ام به خرس پاندایِ سفیدی که چند ماه پیش در روز تولدت خریده بودمش ...
چند وقتی ست که بدونِ من نفس میکشی ...
بدونِ من میخوابی ... بدون من بیدار میشوی ...
و اینها اصلا چیز خوبی نیست ...
چند وقتی ست که من دیگر هوایت را ندارم ،
نگرانت نمیشوم و اصلا نمیدانم کجایی ...
دیگر موهایم را آن مدلی که تو دوست داشتی شانه نمیزنم و همیشه پیراهن صورتی رنگی که تو ازش متنفر بودی را تنم میکنم .
از وقتی رفته ای برای خودم یک عطر تلخ خریده ام (یادم می آید که ظاهرا به عطر حساسیت داشتی) این ها هم نشانه ی خوبی نیستند ...
در میان اینهمه نشانه ی بد ، باز هم دلم را خوش کرده ام به پیامهای واتس آپمان که زمانی میشد بزرگترین احساسها را پشتشان دید ...
حالا من واتس آپم را حذف کرده ام و آخرین بازدید تو هم از آن مال ِ دوماه پیش است .
#کامل_غلامی
@dokaloomharfehesab2
پاهایم
از تخت درازتر شدهاند
دستهایم
حتی به لامپ میرسند
صدای موسیقیام
از تمام دیوارهای آجری رد میشود
زل میزنم
به عکس سرخپوستها در کامپیوتر
و با تو قهوه مینوشم
مثل کریستف کلمبی
که اتاقش را
از سرزمینهای ناشناخته بیشتر دوست دارد
سید مهدی موسوی
@dokaloomharfehesab2
آدم وقتی دستش به جایی بند نیست
سراغ آرزوها میرود
آرزوهایش که محال شد
غرق میشود در خاطراتش...!
|#میلان_کوندرا
@dokaloomharfehesab2
داشتم یاد میگرفتم که زندگیم داستانی در مورد خودمه، نه داستانی که خودم تعریفش کنم. فکر میکنی نقاشی، اما در واقع بوم نقاشی هستی..
زمین بر پشت لاکپشتها | #جان_گرین
@dokaloomharfehesab2
#هوشنگ_ابتهاج
#زادروز
از هم گریختیم
و آن نازنین پیاله دلخواه را،دریغ
بر خاک ریختیم!
جان من و تو تشنه پیوند مهر بود
دردا که جان تشنه خود را گداختیم
بس دردناک بود جدایی میان ما
از هم جدا شدیم و بدین درد ساختیم
دیدار ما که آن همه شوق و امید داشت
اینک نگاه کن که سراسر ملال گشت
و آن عشق نازنین که میان من و تو بود
دردا که چون جوانی ما پای مال گشت!
با آن همه نیاز که من داشتم به تو
پرهیز عاشقانه من نا گریز بود
من بار ها به سوی تو باز آمدم ولی
هر بار دیر بود!
اینک من و توئیم، دو تنهای بی نصیب
هر یک جدا گرفته ره سر نوشت خویش
سر گشته در کشاکش طو فان روزگار
گم کرده همچو آدم و حوا بهشت خویش
.
.
.
@dokaloomharfehesab2
-مثل دیگ آبجوش که یکهو سر برود. دلم سر میرود. میخواهم بلند شوم و فریاد بکشم.
📓 همسایهها
✍ #احمد_محمود
@dokaloomharfehesab2
اما من آن شکوفهٔ اندوهم
کز شاخههای یاد تو میرویم ...
فروغ فرخزاد
@dokaloomharfehesab2