doumn | Unsorted

Telegram-канал doumn - دومان

-

دومان یعنی مه‌آلود، غبار‌آلود

Subscribe to a channel

دومان

تا چیزی به نام قلب در بدنم باقی بماند، ذهنم تو را از یاد نخواهد برد.

#عرفان_موسوی
@Reyy_Raa

Читать полностью…

دومان

@doumn

Читать полностью…

دومان

پیشاپیش بهارت مبارک🌱🌸
@doumn

Читать полностью…

دومان

تو اما هیچوقت فراموش نکن
روزی که افتاده باشی
از زمین بلندت می‌کنم
اگر هم نتوانم
کنارت دراز می‌کشم..

#تورگوت_اویار

@doumn

Читать полностью…

دومان

اگه به نویسنده شدن علاقه دارین به آی‌دی زیر ( سجاد صابر) پیام بدین تا شرایطش رو براتون توضیح بدم.
@ssm_96

Читать полностью…

دومان

آدما مثل ابرای بارونین، زیاد که به هم نزدیک بشن گریه‌شون می‌گیره.

#حدیث_عجم
@Delasachannel

Читать полностью…

دومان

صدات آرام بخشه. آدم دوست داره شبا سرشو بذاره رو پاهات تا براش قصه بگی!
@hafez_kamangir

Читать полностью…

دومان

مثل کودکی که به اختلال خواب دچاره و پزشک براش تجویز کرده تا موقع استراحت‌ش یکی بالای سرش بیدار بمونه، حرکاتش رو زیر نظر بگیره و مراقب‌ش باشه؛ ما هم به آدمی نیاز داریم که هر وقت دچار اختلال به زندگی و دل‌شوره شدیم، مواظب‌مون باشه، دست‌هامون رو بگیره و بگه؛ نترس، من کنارتم!

#حدیث_عجم
@Delasachannel

Читать полностью…

دومان

به راستی که فاصله نیز مرا به تو نزدیک می‌کند. نمی‌گویم کاش بودی، بلکه تصور می‌کنم حضورت چطور به این لحظات جان می‌دهد.
می‌بینی! من این دنیا را با تو یا برای تو نمی‌بینم بلکه دقیقا آن را از دریچه چشمانت می‌بینم.

#سعیده_سعیدی
@Saeede_Saeedi

Читать полностью…

دومان

از تو چند وسیله‌ی کوچیک برایم به یادگار مانده. یک جفت کفش، کوله پشتی مدرسه‌ات و اتاقی خالی در خانه. من تپش‌های قلبم را از دست دادم، فرزندم را.

#سجاد_صابر

تصویر: ریرا اسماعیلیون از جانباختگان پرواز اوکراینی.
@hafez_kamangir

Читать полностью…

دومان

تا حالا با تاریکی و نور بازی کردی؟ مثل بچگی‌مون که شبا با دست رو دیوار گرگ و پرنده می‌کشیدیم. یکی با شکل سایه‌ها روی دیوار خوشه و یکی هم با شمایل ابرا تو آسمون و منم با آلبوم عکس سایه‌هات تو گوشیم.

#مریم_یعقوبی
@doumn

Читать полностью…

دومان

آب ریختن پشت سر کسی، در‌واقع تسکین برای دلته که عزیز چشمت رو راهی جاده‌ها کنی. چقدر باید آب پشت فکر و خیالامون بریزیم تا از سرمون بدرقه بشن؟

#مریم_یعقوبی
@doumn

Читать полностью…

دومان

زهرا، سارا، محمد، امیر، شایان، نرگس و ...
حتما آخرین چیزی که تو حافظه‌مون می‌مونه، اسم کساییه که دوستشون داریم.

#مریم_یعقوبی
@doumn

Читать полностью…

دومان

دل ببرید
@doumn

Читать полностью…

دومان

عشق مثل بذر یه درخت تو وجودت رشد میکنه. تا زمان رفتن باغبونش اون رو احساس نمیکنی. اون میره و درخت کم کم خشک میشه. میتونی با تبر شاخه‌هاش رو بزنی. ممکنه یکی جای خالی رو ببینه و بخواد پرش کنه. یا میتونی منتظر باشی دوباره سبز بشه. اکثرا راه دوم رو انتخاب میکنن اما درختای کمی هستن بعد از خشک شدن دوباره رشد کنن. اون درخت رو قطع کنید نذارین عشق فقط یه بار اتفاق بیوفته. تنها مانعتون ترس از دوباره پر نشدن اون جای خالیه. همین تصمیم گیری رو سخت میکنه.

کتاب📚نوه ی جناب سرهنگ
#سجاد_صابر
@doumn

Читать полностью…

دومان

آقای کریمی دیگه زنده نیست.
@doumn

Читать полностью…

دومان

به امید سبز شدن تمامی دانه‌هایی که در خاک آرمیده‌اند.

نوروز مبارک🌷

Читать полностью…

دومان

نوش‌دارو زود به سهراب رسید؛ امید بهبود را باخته بود او! 

#علی_اصغری
@Huran_Channel

Читать полностью…

دومان

خب خودم اکثر اوقات وقتی به تنهایی باشگاه میرم، کتاب می‌خونم و ... اکتیوترم
ولی یه وقت‌ها هم هست که دیدن فعالیت یه نفر بهم انگیزه میده برای با کیفیت بهتر ادامه دادن
حالا این چنل همچین رسالتی داره
یه بهونه واسه بهتر ادامه دادن
سلیقه منم تو مباحث انگیزشی خیلی اتو کشیده و مودب نیست
با باور به اینکه برای رسیدن به یه هدف امکان رنده شدن وجود داره
استارت می‌زنم
مورد بعد جو بلاگری وجود نداره واسه همین تلگرام رو به عنوان بستر انتخاب کردم
نه دنبال لایکم نه دنبال وایرال شدن
نه قراره حق عضویتی پرداخت کنید
فقط دارم یه مسیر رو برای توسعه فردی جلو میرم ( چه دنبال کننده‌ای باشه و چه نباشه)
شروع این کمپین و استارت این چنل هم از یک فروردینه
همین

/channel/my_routiine

Читать полностью…

دومان

صبح در فنجان چای داغی که ریخته‌ام حل می‌شوم. در طول روز، میزی می‌شوم برای آقای مدیر، گوش شنوایی برای معشوقم، آبرویی برای خانواده‌ام‌ و شوخیه بی‌مزه‌ای در جمع دوستانم؛ حتی گاهی مثل گوشت به سیخ کشیده شده‌ی روی ذغال می‌سوزم. اما شب‌ها فرق می‌کند؛ آن چند درصد دست نخورده از وجودم برای من می‌ماند که توان زنده ماندن زیر آوار افکارم را ندارد.

-محمدحسن زارع
@Saeede_Saeedi

Читать полностью…

دومان

هر عشقی میمیرد، خاموشی می‌گیرد، عشق تو نمیمیرد.....
@pezhal_channel

Читать полностью…

دومان

کاش می‌شد مواظبت باشم؛ حتی از دور، کاش می‌شد واقعا دردات رو چتد نفری تحمل کنیم، کاش همه چی قشنگ‌تر بود حدیث...
گفتنش سخته ولی روحت شاد

Читать полностью…

دومان

@doumn

Читать полностью…

دومان

مورب روی تخت دراز کشیده، سیگار نیمسوزش تو دستشه و از لبه‌ی تخت آویزون، می‌پرم توی اتاق و با گلگی صداش می‌زنم: یوسف!
- یوسف دیگه مست نیست ماریان.
+ خاک سیگارت ریخته روی فرش.
با لبه‌ی ناخنم جمع‌شون می‌کنم و توی زیر سیگاری‌ش که چند سانتی‌متر اونورتره‌ می‌ریزم.
زیر لبی غرغر می‌کنم: تنبل، یه کم دیر اومده بودم آتیشش زده بودی.
بلند می‌شم از اتاق برم بیرون که میگه: دلم یه زندگی میخواد که من باشم، جاده و آهنگ‌.
با آرنجم دکمه‌ی وسط دستگاه رو می‌زنم و پلی می‌شه.
همون روزایی که درگیر خرید وسایل خونه بودیم در به در دنبال یه پلیر بود که به وسایل اتاق بیاد و سر آخر این و پیدا کرده بود.
یه جعبه مهمات بود که تبدیل شده بود به کاست پلیر و یه نشیمن کوچولو که کلی هم پول پاش داده بود اما واقعا خاص و قشنگ بود.
+ این آهنگش، جاده‌‌شم تو ذهنت برون‌. و می‌رم بیرون.
می‌چرخه روی تخت و روی شکم می‌خوابه، اینو از صدای تخت می‌فهمم.
- بیا، نرو. حالم خوب نیست.
با یه دستمال نم دار برمی‌گردم و می‌شینم پایین تخت و گند کاری‌ش رو دستمال می‌کشم.
+ نرفتم که، این‌جام. اون پادکسته که برات فرستادم گوش دادی؟ اتاق سرد آبی.
- دلم می‌خواد یه جوری گم و گور شم که نتونی پیدام کنی.
پشت کمرم تا گردنم تیر کشید و دردش توی سرم جمع شد، از این حرفا نمی‌زد که.
مات و مبهوت نگاهش می‌کنم.
+چت شده تو؟
- خسته‌م از خودم، میخوام تموم شه این زندگی. کاش جای امین من توی اون ماشین بودم.
امین، رفیق دوران دانشجویی یوسف همین چند روز پیش تصادف کرد و درجا تموم کرده بود.
از فکر این‌که اگه یوسف توی اون ماشین بود و بلایی سرش میومد حسی مثل حالت تهوع و سرگیجه بهم دست داد، قلبم مچاله شد و برای ثانیه‌ای نفس کشیدن رو فراموش کردم. تموم زورمو جمع کردم و گفتم: مطمئنی اگه جاش بودی همون لحظه هم دوست داشتی بمیری؟
ساکت به لبه‌ی فرش زل زده بود. سکوتش بهم انگیزه حرف زدن می‌داد، جمله هارو توی ذهنم پشت هم ردیف کردم، داشت بهشون فکر می‌کرد.
+ یه بار یه دختره رو آورده بودن کلینیک، یه خودکشی ناموفق داشت. می‌گفت لحظه‌ای که فهمیدم دارم می‌میرم و دیگه برنمی‌گردم اون حس و حال، همه کسایی که دوستشون دارم، کارهایی که باید انجام می‌دادم، حرف‌هایی که باید می‌زدم اومدن جلوی چشمام. می‌گفت به غلط کردن افتاده بودم دست و پا می‌زدم یکی نجاتم بده.
دروغ گفتم ولی لازم بود سرمو بردم پایین و تو چشماش زل زدم، ببینم حرفمو چقدر باور کرده.
-مرگی که زمان ببره اذیتت می‌کنه
حرفش رو قطع می‌کنم: مرگی که هنوز چشمات به دنیاست.
+نیست.
- هست، زندگی سخته بالا پایین داره خود من خیلی وقتا دلم مرگ می‌خواد ولی آرزو توی دلم هست. اگه قرار باشه آرامشی که مرگ داره من رو از تو جدا کنه این آرامش رو نمی‌خوام.
نگاه‌ش که روی لبه‌ی فرش متمرکز بود رو به من می‌دوزه، حس خواستن از چشماش لبریزه اما لجبازی همیشگی‌ش نمی‌ذاره.
ادامه می‌دم: گروه او و دوستانش یه آهنگی داشت، کوه باش و دل نبند یادته؟
+هیچ آهنگی حالمو خوب نمی‌کنه.
- نمی‌خوام با آهنگ حالتو خوب کنم، فقط می‌خوام بگم یه جاش می‌گفت یادت نره زنده‌ای.
+ زنده بودن یعنی این‌که نفس بکشیم؟
- یعنی نفس بکشیم و تلاش کنیم. به خدا اعتقاد داری؟
+ سوال بعدی
- اعتقاد داری که جهان الکی نیست؟
+ این جهان تکرار زندگی گذشته ماست. تکرار و تکرار و تکرار.
- این که می‌گی و نمی‌دونم، ولی می‌دونم خدا بیکار نبوده منو بیافرینه بدون هیچ هدفی،حتی اگه اون هدف فقط نفس کشیدن باشه.
نمی‌دونم یوسف از من خسته شدی یا احتیاج به شنیدن این حرفا داشتی ولی بدون من تو اوج خستگی و فشار زندگی، داشتن تو لبخند به لبم میاره.
نگاهم می‌کنه، با سیس همیشگی لبخندش، لبخندی که تا قبل از این‌که منو بشناسه بلد نبود و با ترفندهای مختلف روی لبش جا خوش کرد، یه کوچولو گوشه‌ی لباش میره بالا و جهان قشنگ می‌شه.
+ یوسف اگه تا اینجا دووم آورده برای بودن ماریانشه.
یاد اون سریال آیینه می‌افتم و دیالوگ زندگی شیرین می‌شود با صدای غلامحسین لطفی تو ذهنم پلی میشه.
روزای تلخی و می‌گذرونیم ولی کنار هم بودن‌مون عین نقل و نبات انرژی بهمون تزریق می‌کنه که با همه این ناملایمات یادمون نره زنده‌ایم.

#فاطمه_خورسند
@tiekaal

Читать полностью…

دومان

@doumn

Читать полностью…

دومان

دریا، چه اسم قشنگی
@doumn

Читать полностью…

دومان

تنهایی، تنها صفریه که با یه صفر دیگه جمع بشه حاصلش میشه یک! عشق میتونه هر چیزی رو تغییر بده.

کتاب📚نوه ی جناب سرهنگ
#سجاد_صابر
@doumn

Читать полностью…

دومان

کسایی که عشق رو تجربه کردن عجیبن. مظلوم ترینشون اونایین که می خوان معشوقشون رو فراموش کنن. یه عده برای مدتی از خونه دور میشین، بعضیا سعی می کنن به یه آدم دیگه پناه ببرن. گفتمه بودم عجیب، عجیب ترینشون یه خودکار و کاغذ برمیداره، شروع می کنه به نوشتن. ولی هر وقت مینویسه به یاد معشوقش میوفته. انگاری هر متن، نامه ایه که قراره نوشته بشه ولی کسی که نامه براش نوشته شده، قرار نیست هیچ وقت اون رو بخونه. نوشته‌هاش خالی از اسمه، جای اون اسمه محبوبم، عزیزم، خانومی یا... رو پر میکنه. نمیدونه داره برای خودش یه زندان درست میکنه با میله‌های کاغذی که خودش نگهبانشه...

کتاب📚نوه ی جناب سرهنگ
#سجاد_صابر
@doumn

Читать полностью…

دومان

با تصور این که چند ثانیه وقت برای نوشتن پیام تبریک سال نو می‌ذاری، همه وجودم شکل قلب می‌شه‌.

#مریم_یعقوبی
@doumn

Читать полностью…

دومان

هنوزم ذوق فنجونای کابینت بالایی که مخصوص مهمونان مثل خوره به جونمه که تو تعطیلات قراره قاطی ظرفای روزمره بشن. زندگی طوریه که هر چقدر هم حالمون بد باشه و لبامون به خنده کش نیاد، با شور و شوقای کوچیکش، لحظه‌هامون مزه دار می‌شه.

#مریم_یعقوبی
@doumn

Читать полностью…
Subscribe to a channel