🗞لوموند : ایران مصدق، ایران کوروش کبیر بود.
📝 به قلم گاستون فورتیه | 7 مارس 1967
🔹حتی مرگ که پیروزی نهاییش بود حق وی را ادا نکرد... در واقع موردی نمیتوان یافت که مردی با خداوندان نفت پنجه در افکند و به مرگ طبیعی جان سپارد. در حقیقت گذشت سال و ماه را در او اثری نبود، تو گویی او معاصر کوروش کبیر است... در زمان قدرتش رقبای وی خود را مواجه با مسالهای یافتند که در #ایران سابقه نداشت.
🔹مصدق شرافتمند بود، مطلقا شرافتمند و پاکدامن بود. نه خریدن او امکان داشت و نه بدنام کردن و به لجن کشیدنش میسر بود، بنابراین به استهزای او پرداختند. او را مرد پیژاما پوش نامیدند، گفتند نخست وزیری را که با لباس خواب روی یک تختخواب کوچک آهنی اشخاص را می پذیرد نباید جدی گرفت. این را دلیل «حقانیت» شرکت نفت انگلیس و ایران قلمداد کردند، علاوه بر این مصدق غش میکرد! و بدون کمک دو مرد نیرومند از بستگانش که زیر بغل او را میگرفتند نمیتوانست راه برود و بالاخره کوشش میشد که او ضعیف و دلقک جلوه گر شود. بدون تردید کسانی که این افسانهها را میساختند، خود یک کلمه ی آن را باور نداشتند و به عمق معنای این به اصطلاح کمدی پی برده بودند. آنها دیگر با ایران فسادپذیری که نیم قرن قبل از آن قرادادهایی به او تحمیل کرده بودند، سروکار نداشتند بلکه با ایران کوروش کبیر روبرو بودند با ملتی که از زیرکی و فرهنگ و شعرشناسی و ظرافت سیاسی نیرومندی بهره مند بود.
🔹مصدق حاصل معلومات حقوقی خود را که به هنگام جوانی در فرانسه و سوئیس اندوخته بود به این ظرافت چند هزارساله افزود. بعد از آن که به سال ۱۹۵۱ در مسجد (شاه) بازار، نخست وزیر وقت ژنرال رزمآرا عامل استعمار و یکی از بیرحمترین بند و بست چی ها که ایران هرگز نظیر او را ندیده بود، بقتل رسید ظهور مصدق بر صحنه ی سیاسی ایران امری غیر مترقبه نبود.
🔹شاه طرفدار این راه حل کلاسیک بود که اصولا بهره برداری شرکت نفت انگلیس و ایران از منابع نفتی کشور مورد بحث و گفتگو قرار نگیرد بلکه در قبال این بهره برداری هر چه ممکن است پول بیشتری دریافت شود. به نظر شاه اگر اختلافی وجود داشت در واقع مربوط به پورسانتاژی بود که به ایران تعلق میگرفت یعنی همان چیزی که ژنرال رزم آرا به سال ۱۹۵۰ هنگام مذاکره برای تمدید قرارداد ۱۹۳۳ [ ۱۳۱۲خورشیدی، قرارداد رضاشاه با انگلیسیها] با شرکت نفت انگلیس و ایران درمیان گذاشته بود.
🔹مصدق اعتقاد داشت اگر پول بو ندارد، بوی نفت زیان بخش است و هر ملتی که پای شرکت های خارجی را به خانه خود بگشاید، گردن به یوغ استعمار نهاده است. مصدق به چشم میدید که شرکت نفت انگلیس و ایران به حقیقت در مملکت، حکومت میکند. اوست که دولتها را میآورد و میبرد و با افشاندن تخم فساد دادگستری و پلیس و ارتش ایران را عملا در دست دارد و هم اوست که ملت را در جهل و بیسوادی و تیره بختی نگاه میدارد.
🔹از نظر مصدق اندک کار عمرانی در کشور کم جمعیت ایران منجر به ایجاد سرزمینی حاصلخیز می شد؛ همانطور که دره کارون تیول شرکت نفت، در زمان هرودوت انبار غله دنیا بود. علاوه بر این مصدق به ملت ایران که با تنگدستی و بدبختی خو گرفته و قرنها با شکیبایی و بردباری بسر برده بود، تکیه داشت و میدانست که این ملت تا پایان نبردی که وی آغاز کرده همچنان شکیبا و بردبار باقی خواهد ماند.
🔸برگرفته از کانال وزین : @mohammadmosaddegh
🆔 @DrFatemi_ir
🔸اطلاعیه روابط عمومی بنیاد فاطمی
هموطنان و همدلان عزیز؛
نظر به توجه و همراهی شما باید خاطر نشان شد بنیاد مردمی حفظ آثار و نشر اندیشه های شهید دکتر سید حسین فاطمی در تاریخ دوم آبان ماه 1397 فعالیت خود را در اینستاگرام آغاز کرد و نظر به استقبال شما عزیزان، محدوده فعالیت های خود را در سال جاری به تلگرام و توییتر افزایش داد.
درحال حاضر آدرس ما در اینستاگرام، تلگرام و توییتر @DrFatemi_ir می باشد.
و بدیهی است که صفحات دیگر با عنوان «بنیاد مردمی فاطمی» هیچگونه ارتباطی با ما ندارد.
🆔 @DrFatemi_ir
🔸به مناسبت روز جهانی کارگر
🔹دکتر محمد مصدق برای اولين بار در 2 بهمن 1331 طی اعلامیهای تاریخی دستور تاسیس فوری سازمان بیمههای اجتماعی کارگران را در ایران صادر کرد که از ابتکارهای وی به منظور تامین رفاه عمومی به شمار میرود. و مطابق آن سازمان بيمه های اجتماعی کارگران تاسيس شد و کليه کارخانه ها و بنگاه های مشمول قانون کار ، موظف شدند کارگران خود را برای استفاده از کمک های مذکور در لايحه قانونی در مورد حوادث، بيماری، از کارافتادگی ، بيماری های خانواده، حاملگی و کمک به بازماندگان کارگران متوفي بيمه نمايند. اين اقدام بسيار مهم، اثرات چشمگيری در زندگی کارگران و افراد دارای مشاغل آزاد تا به امروز داشته است.
🔹مضاف بر اين دکتر مصدق با لايحه قانونی ثبت اراضی موات تمام زمين های اطراف تهران و بعدا ساير شهرها را عملا مصادره کرد تا به مصرف امور عام المنفعه رسيده يا در قطعات کوچکتر به مردم داده شود. اين زمين ها که عمدتا به اشراف و افراد متنفذ متعلق بود با اين اقدام به مالکيت دولت درآمد و دشمنی شديد آنها با مصدق را برانگيخت. اما در بهبود وضع طبقات محروم تأثير شايانی داشت و مانع افزايش بهای زمين و بورس بازی ميشد چنانکه دکترمصدق در اين باره گفته است «...بيست ميليون متر زمين اطراف تهران را که روی هيچ اصلی و هيچ سندی تقاضای ثبت کرده بودند شورای ثبت را دعوت نمودم رسيدگی کردند، ثبت آنها را باطل کردند و به دولت دادند. دستور دادم اين اراضی را متری چهار تومان در چهار قسط، چهار سال بفروشند و پول آنها را خرج برق و آسفالت خيابانها کنند».
🔹از ديگر اقدامات دولت افزايش سرمايه بانک کشاورزی در جهت بهبود وضع کشاورزان بود. دکترمصدق در اين زمينه در 22 مرداد 1331 به استناد قانون اختيارات لايحه قانونی الغای عوارض در دهات را تصويب نمود که مطابق آن مالک در آن دوره ارباب رعيتی تنها می توانست بهره مالکانه مرسوم را طلب کند و حق اخذ هيچ گونه عوارض اضافه را نداشت و حتی نمي توانست زارعين را به کار وادار کرده يا از عوامل زراعت آنها بدون اجازه استفاده نمايد در همان روز هم لايحه ازدياد سهم کشاورزان و سازمان عمران کشاورزی را تصويب کرد که بعد در 14 مهر 1331 اصلاحات جزيی در آن صورت گرفت و مورد اجرا گذاشته شد که در آن مالک موظف ميشد که ده درصد بهره مالکانه خود را به کشاورزان بپردازد و ده درصد ديگر را به صندوق عمران روستايی واگذار کند. مجموع اين اقدامات باعث تقويت انگيزه فعاليت کشاورزی شد و در نهايت موجب افزايش صادرات غير نفتی کشور گردید.
🆔 @DrFatemi_ir
🔸شهید هُوارد کانْکْلین باسْکِرْویل
🔹زادروز ۱۰ آوریل ۱۸۸۵ در ایالات متحده
🔹شهادت ۱۹ آوریل ۱۹۰۹ در تبریز، ایران
🆔 @DrFatemi_ir
📝مرگ بر کارگر؟!
✍️ زنده یاد رضا بابایی
امشب در مغازهای مواد غذایی میخریدم که جوانی سیوچند ساله وارد مغازه شد و کارتی را به صاحب مغازه نشان داد. گفت: قیمت این کارت پارک، ۱۰ تومن است، من ۹ تومن میفروشم. صاحب مغازه گفت من متأسفانه ماشین ندارم که این کارت به دردم بخورد. جوان بیچاره بیرون رفت. دنبالش رفتم و گفتم: چرا میخواهی این کارت را بفروشی؟ با دست به داروخانۀ نزدیک مغازه اشاره کرد و گفت: میخواهم برای بچهام شیرخشک بخرم. من چون نمیتوانستم به حرف او اعتماد کنم، گفتم: جسارت نیست که من برای شما مقداری شیرخشک بخرم؟ گفت: دستتان درد نکند.
🔸 @DrFatemi_ir
با هم رفتیم داخل داروخانه و یک کارتن شیرخشک خریدیم. بیرون که آمدیم، من توقع داشتم که او را خوشحال ببینم، ولی موقع خداحافظی، وقتی چشمش به چشمم افتاد، بغضش ترکید. چنان گریهای کرد که من هم... کارتن شیرخشک را از دستش گرفتم که راحتتر گریه کند. سرش را روی شانهام گذاشت و زار زار گریه کرد. آرامتر که شد، با هم به گوشهای رفتیم.
گفتم چرا گریه میکنی جوان؟ بریدهبریده و با صدایی که میلرزید، گفت: دانشجوی فنی بودم ولی نتوانستم ادامه بدهم. مدتی سرایدار یک آپارتمان در بالای شهر قم بودم که بعد از مدتی گفتند به سرایدار نیاز نداریم. حدود هفت ماه است که در یک گارگاه تولیدی کار میکنم. چند ماه پیش، کارگاه ورشکست شد و حقوق ندادند. در این چند ماه از هر کس که میشناختم قرض کردم. الان باید شیرخشک میخریدم و جز این کارت پارک که مال من هم نیست، چیزی برای فروختن نداشتم.
گفتم: خرجهای دیگر را چه میکنی؟ گفت: مدتی است که مهمان پدرخانمم هستیم. امشب که خانمم گفت برو شیرخشک بخر، نتوانستم بگویم پول ندارم. مقداری وسایل خانه و فرش دارم که فردا میفروشم.
گفتم: شیرخشک بچهات با من. هر وقت لازم شد به این شماره زنگ بزن. قبول نکرد. گفتم: شماره را حفظ کن شاید لازم بشود. گفت باشد؛ ولی میدانم که به خاطر نسپرد. تشکر کرد و رفت.
وقتی گریه میکرد، چند بار گفت: لعنت بر من! لعنت بر من! انگار دیگر نفرین دیگران هم دلش را آرام نمیکرد؛ مثل کارگران اهوازی که شعار میدادند: مرگ بر کارگر.
🗓 15 اسفندماه 1396
🔗برگرفته از : کانال سخنرانی ها
🔸#بنیاد_فاطمی
🔸@DrFatemi_ir
🗞لوموند : ایران مصدق، ایران کوروش کبیر بود.
📝 به قلم گاستون فورتیه | 7 مارس 1967
🆔 @DrFatemi_ir
📝 به بهانه بحث های اخیر درخصوص استقلال کانون وکلا؛
🔸در ادامه ابراز مخالفت با اقدام قوه قضاییه، انجمن علمی حقوق اساسی ایران طی نامهای به معاونت حقوقی و دستیار حقوق شهروندی رئیس جمهوری ایران، خواستار حفظ استقلال کانون وکلای دادگستری شد. ایرناپلاس روز چهارشنبه، ۱۷ اردیبهشت، در گزارش خود این نامه را «محرمانه» توصیف کرده است. این نامه پس از آن به لعیا جنیدی نوشته شده که قوه قضائیه برخلاف نظر بسیاری از وکلا، در صدد اعمال تغییراتی در آییننامه اجرایی لایحه استقلال کانون وکلا برآمد.
🔸در همین رابطه، بخشی از کتاب نقادانه سوداگری با تاریخ، نوشته محمد امینی ، «ص ۲۴۰-۲۴۱» را میخوانید:
🔹آقای میرفطروس در این چند خط ناراست گویانه ای که پیرامون «مصدق و دادگستری» نوشته، یکی از برجسته ترین کارهای دوران مصدق را در بهبود ساختار دادرسی و دادگستری ایران «فراموش» کرده تا مبادا ناچار به ستایشی هم از مصدق شود. اشاره در این جا به لایحه ی استقلال کانون وکلای دادگستری است. راستی این است که از هنگام پیدایش کانون وکلای دادگستری در سال ۱۳۰۰ تا پایان سال ۱۳۳۱ ، این کانون از استقلال برخوردارنبود. یکی از کارهای برجسته مصدق بر پایه ی همان «اختیارات فوق العاده ای» که آقای میرفطروس به آن توفیده اند، فراهم ساختن لایحه ی استقال کانون وکلای دادگستری است. دولت مصدق، در هفتم اسفندماه ۱۳۳۱، لایحه ی استقلال کانون وکلا را در بیست و سه ماده تصویب کرد.
🔹برپایه ی این قانون ، برای نخستین بار در تاریخ ایران ، هیئت مدیره ی دوازده نفری کانون وکلا در مرکز و هیئت های مدیره ی پنج نفره ی استانی با رای اعضای کانون و بدون دخالت دادگستری انتخاب می شدند و سرپرستی کارهای وکلا و «رسیدگی به تخلفات، تعقیب انتظامی وکلا از جمله وظایف کانون بود. هیچ وکیلی را نمی شد از شغل وکالت معلق یا ممنوع نمود، مگر به موجب حکم دادگاه انتظامی وکلا.»
🔹در ۱۳ اسفند ماه ۱۳۳۱، دولت مصدق، استقلال کامل کانون وکلا را از دولت و دادگستری، به دادگاه ها بخشنامه کرد. یک هفته پس از این بخش نامه، نخستین انتخابات کانون وکلای دادگستری ایران برگزار شد و با گزینش هیئت مدیره به ریاست هاشم وکیل که از خوشنام ترین وکیلان دادگستری بود، چیرگی دولت و دادگستری در کار وکلا پایان یافت و گرفتن پروانه وکالت به این کانون واگذار شد. این کار مصدق، ساختار وکالت دادگستری ایران را با ساختارهای مدرن غرب همسو کرد. پس از بیست هشت مرداد، کمیسیون مشترک سنا و شورای ملی در اسفند ١٣٣٣، استقلال حقوقی کانون وکلا را که مصدق برپایه همان اختیارات ویژه قانونی کرده بود، پذیرفت و قانون تازه ای را در ٨٩ ماده تصویب کرد.
🆔 @DrFatemi_ir
🔸خبر کوتاه و دردآور بود؛
🔸#نجف_دریابندری نویسنده و مترجم شهیر ایرانی درگذشت!
🔹نجف دریابندری در سال ۱۳۰۸ در آبادان متولد شد. دوره ابتدایی را در مدرسه ۱۷ دی گذرانده و وارد دبیرستان رازی آبادان شد. او در سال سوم دبیرستان تحصیل را رها کرد و به دنبال کار رفت.
🔹حضور انگلیسیها در تأسیسات نفتی آبادان و تردد آنان در سطح شهر و کاربرد آن زبان، وی را به یادگیری زبان انگلیسی علاقهمند ساخت و بهطور خودآموز به فراگیری این زبان پرداخت. در سال ۱۳۳۲ اولین اثر خود را که ترجمه کتاب معروف وداع با اسلحه، نوشته ارنست همینگوی بود، برای چاپ به تهران فرستاد. چند ماه پس از کودتای۲۸مرداد و همزمان با چاپ این کتاب در سال ۱۳۳۳، به دلیل فعالیتهای سیاسی در آبادان به زندان افتاد و بعد از یک سال به زندان تهران منتقل شد. در زندان به مسائل فلسفی علاقهمند شد و در مدت حبس، کتاب تاریخ فلسفه غرب اثر برتراند راسل را ترجمه کرد که بعدها توسط انتشارات سخن به چاپ رسید. وی پس از تحمل چهار سال حبس، در سال ۱۳۳۷ از زندان آزاد شد و به کارهای مختلفی روی آورد.
🔹در نهایت به عنوان سردبیر در انتشارات فرانکلین مشغول به کار شد. در آنجا به ترجمه آثار ادبی رماننویسان و نمایشنامهنویسان معروف آمریکایی پرداخت و کتابهایی همچون پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی و هاکلبری فین اثر مارک توین را ترجمه کرد.
🔹دریابندری مدت ۱۷ سال با مؤسسه فرانکلین همکاری کرد و در حدود سال ۱۳۵۴ همکاری خود را با این مؤسسه قطع کرد. پس از آن برای ترجمه متون فیلمهای خارجی با سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران قرارداد بست. پس از انقلاب ۱۳۵۷ از این کار نیز کناره گرفت و بهطور جدی به ترجمه و تألیف پرداخت. از جمله آثار وی میتوان به ترجمه کتابهای «یک گل سرخ برای امیلی» و «گور به گور» نوشته ویلیام فاکنر، «رگتایم و بیلی باتگیت» اثر دکتروف، «معنی هنر» از هربرت رید و «پیامبر و دیوانه» نوشته جبران خلیل جبران اشاره کرد.
🔹دریابندری از فارسی به انگلیسی هم ترجمههایی دارد، از جمله برگردانِ نیمی از نسخهای از اشغال بهرام بیضایی و ترجمه بیشترِ کتابِ درد بیخویشتنیِ خودش که هیچکدام هنوز منتشر نشدهاست.
🔹دریابندری به مناسبت ترجمه آثار ادبی آمریکایی جایزه تورنتون وایلدر از دانشگاه کلمبیا گرفتهاست.
🔹در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۳۹۶ کمیته ملی ثبت میراث ناملموس در سالن کانون فرهنگی فجر تشکیل جلسه داد و در این جلسه نجف دریابندری بهعنوان گنجینه زنده بشری در میراث خوراک در فهرست حاملان میراث ناملموس (نادرهکاران) بهثبت رسید.
🆔 @DrFatemi_ir
📝 به قلم فرهاد قنبری با اندکی اصلاحات
🔸شاید شما نیز به این مسائل اندیشیده باشید که :
🔹هنوز پیرمردهای زیادی هستند که با دیدن معتادان و فروشندگان مواد مخدر در کنار خیابان ها با افسوس از دوران طلایی صادق خلخالی یاد می کنند و با گفتن «خدابیامرز خلخالی کاش زنده بود و همه شان را می کشت» سری تکان داده و رد می شوند.
🔹شاید زمانی که میرزا رضای کرمانی جان به لب رسیده و زخم خورده از ظلم و استبداد قاجار ، ناصرالدین شاه را ترور می کرد، در ذهنش از خود قهرمانی بزرگ و الگویی برای توده های ستم دیده تصور می کرد، اما آنچه در واقعیت رخ داد، تبدیل شدن کرمان به منفورترین شهر در نگاه اکثریت مردم آن زمان بود. در این خصوص ناظم السلام کرمانی در کتاب بیداری ایرانیان ، می نویسد: «در تهران در خیلی محافل اشاره نمی کردم که کرمانی هستم چون مردم دید به شدت منفی به ما داشتند و مردم کرمان را به خاطر ترور شاه شهید «ناصرالدین شاه» توسط یک کرمانی نفرین می کردند.» در واقع همان مردمی که به شدت از ستم و ظلم حکومت استبدادی شاه قاجار در رنج و عذاب بوده و در واقعه رژی به خیابان ریخته و کشته داده بودند در یک تغییر آنی و کوتاه مدت دلتنگ «شاه شهید» شده و حتی تحمل دیدن قیافه همشهریان قاتل شاه را نداشتند.
🔹نوستالژی شاه مرده یا مخلوع، پس از فتح تهران و برکناری محمدعلی شاه قاجار هم تکرار شد. در تلاش های چندین باره محمدعلی شاه برای بازگشت به قدرت مردم بسیاری از نقاط ایران از مازنداران گرفته تا کرمانشاه او را یاری کردند و در رکاب او جنگیدند و علاوه بر کشتن بسیاری از مشروطه خواهان، رنج ها و آسیب های بسیاری بر کشور وارد نمودند.
🔹نوستالژیِ شاه مخلوع پس از کنار زدن احمدشاه قاجار پس از 16 سال سلطنت نیز در بسیاری از نقاط ایران خود را نشان داد. و با کنار رفتن سلسله قاجار بسیاری از توده ها سوگوار از دست رفتن یکی از بدنام ترین سلسله های حکومتی تاریخ ایران بودند و آشکار و پنهان به یاد شاهان قجری فاتحه و صلوات می فرستادند.
🔹پس از انقلاب 57 نیز برخی از مردم ایران نسبت به شاه مخلوع و دوران حکومت او همین حس را پیدا کردند و مدام در گفتارهای خود از دوران پهلوی به عنوان عصر طلایی تاریخ معاصر ایران یاد کرده و از او به عنوان «خدا بیامرز شاه» و «خادم ملت» و امثالهم یاد کرده و می کنند و گاهی رویای باطل بازگشت سلطنت و حکومت شاهزاده پهلوی را در سر می پرورانند. خیالی خام و باطل که هیچگاه محقق نخواهد شد.
🆔 @DrFatemi_ir
🔸 به مناسبت #روز_معلم
سابقه نامگذاری روز معلم در ۱۲ اردیبهشت، به قبل از انقلاب ۵۷ برمیگردد و مناسبت آن، کشته شدن یکی از معلمان به نام دکتر #ابوالحسن_خانعلی در روز ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۴۰ در تجمع اعتراضآمیز معلمان در میدان بهارستان است.
دکتر خانعلی معلمی ساده و معمولی و بدون گرایش حزبی بود. همه احزاب از او تجلیل کرده اند اما تاکنون هیچ حزب سیاسی ادعای وابستگی او را به خود نداشته است.
پس از این واقعه حکومت وقت، برای دلجویی از معلمین روز ۱۲ اردیبهشت را به یاد «شهید خانعلی» روز معلم نامگذاری کرد.
پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ و ترور آیت الله مرتضی مطهری توسط گروه فرقان در یازدهم اردیبهشت ۱۳۵۸، خبر ترور وی با یک روز تأخیر در دوازدهم اردیبهشت عنوان شد و مجدداً این روز بعنوان روز معلم نام گرفت.
ماجرای شهادت دکتر خانعلی از این قرار بود که «باشگاه مهرگان» یا همان مجمع صنفی معلمان که در خانه ای در لاله زار نو قرار داشت به ریاست محمد درخشش، در ۱۸ بهمن ۱۳۳۹ طی قطعنامهای درخواست افزایش حقوق معلمان را مطرح کرد. در این قطعنامه آمده بود: «معلمین میگویند حقوق یک دبیر لیسانسه کمتر از حقوق یک مستخدم جزء در سازمان برنامه یا شرکت ملی نفت است و ما خودمان مکرر نوشتیم که حقوق یک معلم کمتر از حقوق یک راننده دولتی و به مراتب کمتر از یک راننده تاکسی است. یک لیسانسه در وزارت فرهنگ ماهی ۴۰۰ تومان میگیرد ولی لیسانسه دیگر با همان تحصیلات و پایه معلومات در یک سازمان دولتی دیگر ۲۵۰۰ تومان دریافت میکند».
در پی این قطعنامه، معلمان زیادی حمایت خود را از آن اعلام کردند. دولت وقت در آن زمان به نخستوزیری جعفر شریفامامی تازه تشکیل شده بود. جهانشاه صالح، وزیر فرهنگ وقت، لایحه «اشل حقوقی جدید فرهنگیان» را به مجلس برده بود، اما این لایحه مورد موافقت معلمان نبود. بنابراین، بنا به درخواست باشگاه مهرگان، معلمان از روز ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ دست به اعتصاب زدند و مدارس را تعطیل کردند و برای اعتراض مقابل مجلس در میدان بهارستان تجمع کردند.
مأموران نظامی شاهنشاهی برای متفرق کردن معلمان به خشونت متوسل شدند و به این ترتیب درگیری بین معلمان و مأموران شدت گرفت. سرگرد ناصر شهرستانی، رئیس کلانتری بهارستان دستور شلیک تیر مستقیم را صادر کرد و در پی این دستور، سه نفر در اثر تیراندازی مأموران مجروح شدند و یکی از گلولهها به پیشانی معلم جوانی به نام دکتر ابوالحسن خانعلی نشست.
خانعلی، اهل یکی از توابع تهران به نام کن بود و به عنوان دبیر فلسفه و عربی در دبیرستانهای جامی و شریف تدریس میکرد. خانعلی با مدرک لیسانس معقول و منقول در سال ۱۳۳۵ به استخدام وزارت فرهنگ درآمده بود و همزمان با تدریس، دوره دکترای فلسفه را در دانشگاه تهران میگذراند.
گفته میشود جنازه خانعلی از بیمارستان بازرگان به مسجد اسکندری منتقل شد و «یکصد معلم» دور جنازه را گرفتند تا به دست حکومت نیفتد.
جعفر شریف امامی در خاطرات خود نوشت: «وقتی خانعلی تیر خورد ساعت ۱۱:۳۰ شب به کاخ شاه احضار شدم. شاه گفت قرار است فردا شیطنت کنند و جنازه را راه بیندازند و شلوغ کنند».
.
امامی به شاه وعده میدهد که جلوی اخلالگری را بگیرد. با وجود قول نخستوزیر به شاه، تشییع جنازه خانعلی در روز ۱۳ اردیبهشت به بزرگترین تظاهرات خیابانی بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تبدیل شد. نه تنها معلمان که گروههای مختلف در تشیع جنازه او حضور یافتند و او را در ابن بابویه دفن کردند. در پایان این تشیع جنازه باشکوه، قطعنامهای قرائت شد که مهمترین بندهای آن، درخواست استعفای دولت شریف امامی، اجرای قطعنامه باشگاه مهرگان در مورد افزایش حقوق معلمان و مجازات قاتل خانعلی بود.
در پی این حوادث، شریف امامی روز ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۰ استعفای خود را به دربار تسلیم کرد و شاه، علی امینی را به عنوان نخستوزیر معرفی کرد.
معلمان همچنان به اعتصاب و تجمع مقابل مجلس ادامه میدادند و دانشجویان و قشرهای دیگر به آنها پیوسته بودند. امینی تلاش کرد اوضاع را آرام کند. بنابراین به باشگاه مهرگان رفت تا با معلمان دیدار کند، به آنها قول داد خواستهایشان عملی شود اما معلمان اعلام کردند که تا زمان اجرای مطالبات دست از اعتصاب برنمیدارند.
معلمان معترض در شب هفت خانعلی، روز ۱۲ اردیبهشت را روز معلم نامیدند: «اجتماع عمومی معلمین پایتخت در تاریخ روز ۱۸ اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۰ تصویب کردند که روز دوازدهم اردیبهشت ماه به یاد بود اعتصاب موفقیتآمیز معلمان ایران و شهادت معلم دانشمند شهید دکتر ابوالحسن خانعلی، روز معلم اعلام گردد. در این روز همه ساله کلیه مدارس و مؤسسات فرهنگی در سرتاسر کشور تعطیل رسمی خواهد بود و مراسم خاصی اجرا خواهد گردید».
.
هجده سال بعد آیت الله مرتضی مطهری در شامگاه یازده اردیبهشت ۱۳۵۸ به دست گروه فرقان ترور شد و روز ۱۲ اردیبهشت دوباره به نام روز معلم نامگذاری شد.
🆔 @DrFatemi_ir
🔸اطلاعیه روابط عمومی بنیاد فاطمی
هموطنان و همدلان عزیز؛
نظر به توجه و همراهی شما باید خاطر نشان شد بنیاد مردمی حفظ آثار و نشر اندیشه های شهید دکتر سید حسین فاطمی در تاریخ دوم آبان ماه 1397 فعالیت خود را در اینستاگرام آغاز کرد و نظر به استقبال شما عزیزان، محدوده فعالیت های خود را در سال جاری به تلگرام و توییتر افزایش داد.
درحال حاضر آدرس ما در اینستاگرام، تلگرام و توییتر @DrFatemi_ir می باشد.
و بدیهی است که صفحات دیگر با عنوان «بنیاد مردمی فاطمی» هیچگونه ارتباطی با ما ندارد.
🆔 @DrFatemi_ir
🔸هوارد کانکلین باسکِرویل ، معلم آمریکاییِ مدرسه مموریال در تبریز بود که در جریان #جنبش_مشروطه و تلاش برای شکستن محاصره تبریز در این شهر به شهادت رسید. از او اغلب به عنوان «لافایتِ آمریکاییِ ایران» و «شهیدِ آمریکاییِ جنبشِ مشروطه ایران» یاد میشود.
🔹هوارد باسکرویل، در پاییز ۱۹۰۷ جهت تدریس تاریخ به تبریز آمد. ورود او به #ایران مقارن با دورهای بود که محمدعلیشاه در تهران مجلس را به توپ بسته و اساس مشروطه را برچیده و دوره استبداد صغیر را در ایران حاکم کرد. در همان دوران، مردم تبریز به رهبری #ستارخان و #باقرخان برای اعاده مشروطیت به پا خاسته و به دنبال آن، نیروهای طرفدار شاه، اقدام به محاصره تبریز کردند. پس از ۱۱ ماه محاصره و بر اثر کمبود دارو و غذا، دستهای در تبریز به نام فوج نجات به رهبری باسکرویل، برای شکستن محاصره تشکیل شد. باسکرویل، که دوره سربازی را در آمریکا دیده بود، به قول خودش بهجای نقالیِ تاریخِ مُردگان، تصمیم گرفت مشق نظامی به جوانان بیاموزد. در همین ایام، مرگ سیدحسن شریفزاده، دوست و یار نزدیک باسکرویل، چنان او را منقلب کرد که در جواب همسر کنسول آمریکا در تبریز، که از او خواسته بود از صف مشروطهخواهان جدا شود، ضمن پسدادن پاسپورتش گفت:
«تنها فرق من با این مردم، زادگاهم است، و این فرق بزرگی نیست.»
🔹در جریان نبردی که در شام غازانِ تبریز بین گروه فوج نجات به رهبری باسکرویل و محاصره کنندگان به وقوع پیوست، باسکرویل بر اثر گلولهای که به سینهاش اصابت کرد، به شهادت رسید. پس از مرگ وی، مراسم تشییع جنازهای با حضور گسترده مردم در گورستان آمریکایی تبریز برگزار شد که به گفته «آلبرت چارلز راتیسلاو»، کنسول وقتِ انگلیس در تبریز، مراسمی بسیار تأثیرگذار بود. چندی بعد، ستارخان، تفنگ باسکرویل را که در هنگام کشتهشدن در دست داشت، با حک کردن نام و تاریخ کشتهشدنش در #پرچم_ایران پیچیده و برای خانوادهاش در آمریکا فرستاد.
🔹در حال حاضر، مجسمه نیمتنهای از او در خانه مشروطه تبریز نصب شدهاست. عدهای در آمریکا پیشنهاد کردهاند، ۱۹ آوریل، سالروز کشتهشدن هوارد باسکرویل را بهعنوان «روز دوستی ایرانیان و آمریکاییها» بنامند. در حال حاضر، برخی از علاقهمندان ناشناس بهطور متناوب سنگ مزار وی را در «گورستان آشوریهای تبریز» با گلهای زرد و تازه تزیین میکنند.
🔹درباره او نوشته شده است: «او همواره تکرار میکرد که نمیتواند آرام بنشیند و از پنجره کلاس مردم گرسنه شهر را تماشا کند که برای حقوق خود میجنگند.» باسکرویل از سربازانش پیمان گرفته بود که «در هر جنگی که رخ دهد، پیشرو باشند و چون به دشمن نزدیک شوند در بند سنگر نبوده، فداییوار به دشمن یورش ببرند.»
🔹در سال ۱۹۵۰، محمدعلی مهدوی، لوح یادبودی، بر سر مزار بسکرویل نصب کرد که بر روی آن شعری از عارف قزوینی، شاعر ملی ایران، کنده کاری شده بود. عارف قزوینی، در سال ۱۳۰۲ خورشیدی در سفری که به تبریز داشته و در مجلس یادبودی که بر مزار باسکرویل برگزار شد، این شعر را برای وی سرود:
ای محترم مدافعِ حریّتِ عباد وی قائدِ شجاع و هوادار عدل و داد
کردی پی سعادتِ ایران فدای جان پاینده باد نام تو، روحت همیشه شاد
🔹در وصف باسکرویل (یک گل نصرانی) و سیصد نفر از یارانش، ترجیع بندی طولانی با تکرار مصرعی زیر سروده شدهاست :
سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی ما را ز سرِ بریده میترسانی؟
ما گر ز سرِ بریده میترسیدیم در محفل عاشقان نمیرقصیدیم
🆔 @DrFatemi_ir
«... به حکم این مقدمات است که ما #زعمای_ملی را به حساسیت مرحله ای که #ملت_ایران در آن قرار دارد متوجه می سازیم و آنان را از وسوسه های شیطانی که چتربازان داخلی و عمال اجانب در این روزها سخت بدان مشغول هستند برحذر می داریم و تنها به خاطر حفظ حیثیات و افتخارات ملت ایران در طریق #نهضت_ملی خویش آنان را به #اتحاد و #اتفاق بیشتری برای مقاومت در برابر حریف دعوت می نماییم زیرا به خوبی می دانیم که تنها با اتخاذ روش مقاومت اتحادآمیز، حریف چند قدم دیگر ناچار جلو خواهد گذاشت و به عقاید مشروع و قانونی #ملت_ما تسلیم خواهد گشت.»
🔸بنیاد مردمی شهید دکتر سیدحسین فاطمی
🔸@DrFatemi_ir