تو گفتی پرندهها را دوست داری، اما آنها را در قفس نگه داشتی. گفتی ماهیها را دوست داری و آنها را سرخ کردی. تو گفتی گلها را دوست داری اما آنها را چیدی. پس هنگامی که گفتی مرا دوست داری من شروع کردم به ترسیدن!
Читать полностью…زندگی توو یه نقطه برام تموم شد. دقیقا اون لحظهای که تو برام تموم شدی. تو ایده آل من بودی دقیقا همون آدمی که میخواستم وقتی صبح چشمامو باز میکنم جلوم ببینمش. اینو بارها و بارها بهت گفته بودم. حتی برات سناریوشو چیده بودم. یادته؟ "یه روز صبح چشمامو باز میکنم و میبینم با چشمای پف کرده رو به روم دراز کشیدی و داری نگام میکنی" گفتی نه! من صبح زودتر از تو بیدار میشم تو خیلی خوابالویی. صبح بیدار میشم پرده هارو میکشم نمیزارم بخوابی. گفتم بداخلاق میشم. گفتی برات صبحونه درست میکنم. خندم گرفت. گفتی نخند کلی غذاهای خوشمزه بلدم. گفتم پس تو بخند بزار من نگات کنم. تو ایده آل من بودی. نه چون سرتاپات با من فرق میکرد. چون هنوزم که هنوزه با فکر کردن بهت لبخند میزنم. تو ایده آل من "بودی".
Читать полностью…کافونه "cafune" یه کلمه پرتغالی برزیلیِ و جزو منحصر به فرد ترین کلمات دنیاست به معنی "حرکت دادن نرم انگشتان میان موهای کسی که دوستش داری'' قشنگه :)
Читать полностью…الان باید برای رفع این سردرد توی بغل تو باشم و تو یواش برام حرف بزنی که خوابم ببره!
Читать полностью…مگه میشه آدم دلتنگ تک تک سلولای یکی بشه؟
دلتنگ تک تک حالتهای صورتش؟
دلتنگ تموم چینهای دور چشاش وقتی میخنده؟
چطوریه که آدم وقتی دلتنگه، این چیزای کوچیک انقدر بزرگ میشن؟!
از لحاظ روحی نیاز دارم برم کنسرت پوبون بخونه: خواستم فراموشت کنم خیلی راحت بعد میکروفونو بگیره سمت جمعیت منم درحالی که مستم با اشک تو چشام داد بزنم: میخوام ولی یاده چشات نمیزارن.
00:30
من گم شده بودم. دقیق نمیدونم خودمو گم کرده بودم یا گم شده بودم، اما میدونم تو پیدام کردی. دستامو گرفتی و منو از هجوم انبوه افکار خطرناکم بیرون کشیدی. روی موهام دست کشیدی برام سیگار روشن کردی و قول دادی که اوضاع درست میشه. تو چی بودی؟ آدم؟ نه. تو متعلق به این زمین گرد مزخرف نبودی. تو حوا بودی، من نفس میکشیدمت. تو مقدس بودی. دور از لیاقت این آدما بود که لمست کنن که چشماشون توی سیاهیه نگات بیوفته. وجودت لطیف و پرستیدنی بود. هربار که میدیدمت همهی نگرانی هام جاشو به ترس از دست دادنت میداد. این ترس کثیف لعنتی که مدام در گوشم زمزمه میکرد "چشماش زیادی خوشگله".
همه منو محکوم میکنن ازم فرار میکنن اما تو میدونی من حق داشتم.
حق داشتم چاقو رو بکنم توو قلبت تا مطمئن شم هیچکس با لمس تنت تورو پژمرده نمیکنه!
شازده کوچولو: کِی اوضاع بهتر میشه؟
روباه: از وقتی بفهمی همه چیز به خودت بستگی داره.
هیچ دو انسانی با روحیات و علاقمندیهای مطلقاً مشترک یافت نشده است.
پس اگر در یک رابطهی دو نفره، هیچ مشکل و برخوردی به وجود نیاید، به این معنیست که یکی از این دو نفر تمام حرفهای دلش را نمیزند.
- دیر یا زود؛ آلبا دسس پدس.
من تو رو فراموش نکردم، توام منو فراموش نکردی. ما فقط وانمود به فراموشی میکنیم! ما تظاهر میکنیم به هم فکر نمیکنیم، درحالی که همیشه به فکرِ همیم. ما تظاهر میکنیم دلتنگِ هم نمیشیم، ولی توام خوب میدونی که چقدر دلتنگِ همیم. ما تظاهر میکنیم حالِ خوب و بدمون واسه همدیگه اهمیتی نداره، اما هر دومون خوب میدونیم که جز ما دوتا، هیچکس برامون مثلِ ما نمیشه. ما تظاهر میکنیم زمانی به هم علاقه نداشتیم و دوتا دوستِ معمولی بودیم که مدتی درمونِ دردای هم بودن، ولی خوب میدونی که زمانی شده حتی به دروغ، تو منو دوست داشتی. ما دوتا تظاهر میکنیم نسبت به هم بیتفاوتیم، اما هیچ دلمون نمیخواد طرف مقابلمون با کسی باشه. ما دوتا سراغِ هم نمیریم، ولی دورا دور حواسمون به همدیگهست. ما تظاهر میکنیم بیخیالِ هم شدیم، ولی رفتارمون اینو نمیگه. ما دوتا درسته از هم دوریم، ولی بیشتر از هر کسی همو میفهمیم. ما تظاهر میکنیم حسی به هم نداریم، اما در واقع خیلی همدیگه رو دوست داریم. فقط راهِ درست رو گم کردیم!
Читать полностью…یه واژهی فرانسوی هست به نام "Fou" فو به معنیِ دیوانه وار عاشق کسی بودن یا روانی یک نفر بودن هست... زیباست :)
Читать полностью…نمیترسم، رفتنی میره، رفتنی نبودی هیچوقت، هنوزم نیستی، حالا حالاها کار داریم باهم... زیاد.
Читать полностью…تورنومنت 20،000،000 تومانی پوکر هولدم 🤩🤑
ورودی کاملا رایگان برای همه 🎁
هر شب ساعت 23:59 🕖
برای شرکت در تورنومنت وارد پارس پوکر شوید👇R17
چقدر گذشتیم؛ بخشیدیم، چقدر نادیده گرفتیم، چقدر گفتیم حالا یه اشتباهی کرد، سخت نگیر... چقدر گاهی کوچیک شدیم؛ حتی چقدر گاهی بیش از حد مهربون بودیم؛ چقدر قهر کردن رفتن و رفتیم برشون گردونیم، چقدر دلمونو شکوندن و بخاطر اینکه دوستشون داشتیم، چشم رو کاراشون بستیم؛ چقدر گریه کردیم، ناراحت شدیم، شکستیم، نابود شدیم و چیزی به طرف مقابلمون نفهموندیم که مبادا اونم مثل ما بشکنه، آسیب ببینه، گریه کنه و یا حتی دقیقهای دلش بگیره؛ صرفاً بخاطرِ اینکه خیلی دوستش داشتیم! همهی این کارا رو کردیم تا نگهشون داریم که بعداً شرمندهی دلمون نشیم، ولی همه جوره شرمندهی عقلمون شدیم!
Читать полностью…