10534
[مقالات-رواندرمانی آنلاین-پادکست-ویدئو] www.dpsychotherapy.com 09224857787 [واتسپ-تلگرام-تماس]
تحمل ابهام و سردرگمی اولین شرط فکر کردن است.
نمیدانی چه شده، نه چه خواهد شد. حال سردرگمی خودش یک ویرانیست.
وقتی ذهن پر از نمیدانم میشود، اغلب عجله میکنیم که پاسخی فوری دهیم. اما عجولانه است؛ مثل بستن درِاتاق تاریک، چیزی را روشن نمیکند.
وقتی واقعیت فرو میریزد، #روان دنبال تکهای خیال میگردد که قابل تحمل باشد.
#ابهام و #سردرگمی نه فقط واکنش به خشونت، بلکه نشانهای از محدودیت #ذهن در برابر واقعیتِ خام است.
سردرگمی همیشه دشمن ما نیست. گاهی نشانه این است که موضوعی تازه دارد شکل میگیرد. اما اگر طاقت ابهام را نداشته باشیم، این موضوع تازه هیچ وقت زاده نمیشود.
خیلی از ما در لحظههای ابهام به سرعت به #قضاوت پناه میبریم؛ حتماً اشتباه کردهام، همه چیز را خراب کردم. این قضاوتها فقط راهِ فرار از تحملِ نفهمیدناند.
در دل #آشوب، ذهن به جای فهمیدن، فقط میخواهد جان به در ببرد. وقتی هیچ چیز معلوم نیست ذهن #دفاع میسازد نه معنا. وقتی صدای انفجار میآید ذهن نمیپرسد چرا؛ فقط دنبال #پناه میگردد.
شاید بزرگترین #شجاعت روانی این باشد که بپذیریم همه چیز را نمیدانیم. و با این "ندانستن" هم #زندگی کنیم، هم فکر کنیم.
رزرو نوبت
@dynamicpsychotherapy
#شب_روان
در جهانی وسیع و بیتفاوت، بهترین آرامش و تسلی ما در ارتباطات صمیمانهای است که میتوانیم با دیگر انسانهای #آسیبپذیر برقرار کنیم.
@dynamicpsychotherapy
#تفکر_روز
#رواندرمانی یعنی ایستادن میانِ #گذشته و حال، تا شاید زخمهای نسلها برای اولین بار به صدای خودشان برسند.
@dynamicpsychotherapy
#تفکر_روز
ما فقط فرزندان والدینمان نیستیم، بلکه وارث اضطرابهای ناتمام آنهاییم.
ترسهایی که گفتنی نبودند، درون ما ادامه پیدا میکنند.
@dynamicpsychotherapy
#تفکر_روز
وقتی #والدین را همزمان خوب و بد میبینیم، احساس #گناه میکنیم. یعنی واقعبینتر میشویم.
@dynamicpsychotherapy
ما از دل رابطهها ساخته میشویم.
آدم از همان #کودکی بیشتر از غذا، به دنبال دیده شدن بود.
آدم در #بزرگسالی فقط به دنبال #عشق نیست، دنبال کسی است که شبیه آن #پدر یا مادری باشد که همیشه دلش میخواست داشته باشد.
#مادر به اندازه کافی خوب، مادری است که قابل پیشبینی باشد.
#رابطه پایدار، رابطهای است که خیال ترک شدن آرام آرام محو میشود، و دل فرصت میکند به اکنون #اعتماد کند.
در رابطههای پایدار، کم کم یاد میگیریم که اگر کسی رفت، تمام دنیا فرو نمیریزد، یاد میگیریم که دوری همیشه به معنای ترک شدن نیست.
وقتی دل از بودن کسی مطمئن است، یاد میگیریم که دیگری نه فرشته است و نه شیطان، آدم است؛ گاهی مهربان گاهی خسته اما هنوز هست.
میفهمیم آدمهایی که دوستشان داریم بیعیب نیستند، اما هنوز دوستشان داریم، یعنی دل بالغ شده.
ما هنوز با تصویرهای قدیمی زندگی میکنیم؛ با مادری که نماند با پدری که ندید. بی آنکه بدانیم زخمها را روی آدمِ امروز میاندازیم.
و همین است که حتی گاهی #عشق هم میترساندمان.
تنظیم وقت
@dynamicpsychotherapy
#ذهن_های_ناهشیار
-پادکستی در روانکاوی و رواندرمانی-
شمارۀ دهم: ترس و اختلالاتِ اضطرابی (نسخه بدون موسیقی)
تهیّهکننده: مجموعهٔ رواندرمانی پویشی
ترجمهٔ پادکستِ آلمانیِ Rätsel des Unbewußten
نویسندگان: دکتر Cécile Loetz و دکتر Jakob Müller؛
مترجمِ انگلیسی: Soliman Lawrence؛
مترجم و ویراستارِ پارسی: محسن میرزاآقا؛
خوانشگر و کارگردانِ هنری: ناصر تقوی.
https://psy-cast.org
https://dpsychotherapy.com
https://www.instagram.com/MindsoftheUnconscious
@MindsOfTheUnconscious
دیگر شبیه خودت نیستی!
عکسهای قدیمی را نگاه کردم آن روزها هم شبیه خودم نبودم.
"چی میخوای؟" "نمیدونم"
اگر سالها خودت را با دیگری تنظیم کرده باشی، طبیعیست که خواستههای شخصیات را فراموش کنی.
گاهی "ما" آنقدر پررنگ میشود که دیگر "من" ی باقی نمیماند.
اما اگر "تو" نباشی آن "ما" هم واقعی نیست.
بعضیها وارد #رابطه که میشوند #تغییر میکنند: حرفهایشان، علایقشان، حتی خندیدنشان.
اما وقتی رابطه تمام میشود، حس میکنند چیزی از دست دادهاند، چیزی از خودشان.
در بعضی رابطهها یک نفر زیادی نزدیک میشود و دیگری پس میکشد. انگار که یکی شدن ترسناک است و فاصله گرفتن دردناک.
گاهی آنقدر خودت را با دیگری هماهنگ میکنی که حتی متوجه نمیشوی چه چیزهایی را دوست نداری. بعد از مدتی نمیدانی این تویی که داری زندگی میکنی یا نسخهای که برای پذیرفته شدن ساختهای.
در بعضی روابطی که #ترس از #طرد شدن زیاد است، یکی شدن با دیگری راهی برای حفظ رابطه میشود.
اما این شبیه شدن، کم کم فردیت را کمرنگ میکند.
#صمیمیت، یعنی کنار دیگری بودن، بدون اینکه شبیه او شوی.
این همان نقطه #تعادل است که خیلیها از آن میگذرند.
آدمها در گروهها رابطهها و خانوادهها نقشهایی بازی میکنند تا پذیرفته شوند. اما اگر نقابها را برداریم چه چیزی باقی میماند؟
اگر مدام شبیه دیگران شدهای شاید بد نباشد پرسیدن اینکه من که بودم؟
رزرو نوبت
@dynamicpsychotherapy
دیگری همیشه هیولاست، چون اگر نباشد باید خودم را ببینم.
و من از دیدن خودم بیشتر میترسم.
هر بار که تنها میماند خشمگین میشود نمیگوید «میترسم» میگوید: «تو هم مثل بقیهای».
در بعضی رابطهها یکی همیشه درست است و دیگری همیشه غلط، نه برای برتری، برای بقا.
تو را #کنترل میکند که مبادا بروی اما همان کنترل دورت میکند و این چرخه بی پایان است.
باور ندارد که دوست داشتنیست هر بار امتحانت میکند و هر بار که ثابت میکنی باور نمیکند. تو شریک نیستی سایهای آینه دردهایی که او جرأت دیدنش را ندارد.
تو را گاهی شبیه پدرش میبیند و گاهی شبیه مادری که ترکش کرد.
تو آنگونه نیستی اما مجازات میشوی. در نگاه اول #رابطه نباید #تعارض داشته باشد تعارض یعنی ترک شدن. پس یا #سکوت است یا انفجار.
بخشی از روان هنوز #کودک است، نه کودکی معصوم، کودکی که رها شده فهمیده نشده ترسیده.
#عشق برایش یعنی زنده ماندن.
#رواندرمانی یعنی ایستادن روبروی خودت بینیاز از ساختن دشمن از دیگری. دیدن آدمی پشت نقاب هیولا.
تنظیم وقت رواندرمانی
@dynamicpsychotherapy
#ذهن_های_ناهشیار
-پادکستی در روانکاوی و رواندرمانی-
شمارۀ دهم: اختلالاتِ اضطرابی و ترس
تهیّهکننده: مجموعهٔ رواندرمانی پویشی
ترجمهٔ پادکستِ آلمانیِ Rätsel des Unbewußten
نویسندگان: دکتر Cécile Loetz و دکتر Jakob Müller؛
مترجمِ انگلیسی: Soliman Lawrence؛
مترجم و ویراستارِ پارسی: محسن میرزاآقا؛
خوانشگر و کارگردانِ هنری: ناصر تقوی.
https://psy-cast.org
https://dpsychotherapy.com
https://www.instagram.com/MindsoftheUnconscious
@MindsOfTheUnconscious
بابک زنجانی یا بابک خرمدین؟
اخیراً ویدئوهای زیادی در فضای مجازی در حال وایرال شدن است که مرتبط با جناب #بابک_زنجانی است: سارقی از سالهای گذشته که این روزها به قهرمانی در اذهان عمومی تبدیل شده است.
گویی #ایران، تابلوی بیقاب یک «تراژدی مدرن» است؛ تراژدیای که قهرمانانش نه از آسمان، که از سیاهچالها سر برمیآورند. بابک زنجانی — نماد ثروتی افسانهای — ناگهان در عرف عمومی، ردای «خرمدین» بر تن میکند. این، فریاد جامعهای «روانپاره» است که در تاریکی، حتی به دنبال شعلهٔ کبریتی سوزان میدود.
به راستی شرایط مهیاست: ما لشکریان شکستخورده، بیآب و بیبرق و بی نام که نه تنها قدرتمان را پیش چشمانمان نابود کردند، بلکه در این مدت بر گور آن قدرت خیالی و توهمآمیز نیز رقصیدند. چه روزهای عجیبی بود که تجربه کردیم…!
حالا شرایط مهیاست. آمادهایم تا #نجات پیدا کنیم؛ مانند بیماری که پس از سالها #رنج و #تحقیر و #شکست و #روابط ناسالم، ناگهان به خود میآید و پول و وقت گرانبهایش را صرف راهی میکند که پایانش نامعلوم است، وارد میشود: «سلام دکتر! خستهام. چیزی بگو یا چیزی بده. من خستهام، میخواهم خوب شوم..»
ادامهٔ مطلب
رزرو نوبت
@dynamicpsychotherapy
#تفکر_روز
گاهی بزرگترین هدیهای که میدهیم، نه کلام، بلکه سکوتیست که بیمار را وا میدارد سخن بگوید.
@dynamicpsychotherapy
#تفکر_روز
گاهی فقط وقتی میتوانی خودت باشی، که اجازه دهی درونت غافلگیرت کند.
#ماریون_میلنر
@dynamicpsychotherapy
دوستش داشتم. همین، مشکل همینجا بود. او خودش را دوست نداشت.
هر وقت چیزی خوب پیش میرفت میزد زیرش، انگار خوشی، چیزی بود که باید نابودش کرد.
هروقت چیزی نشان میداد که میشود دوستش داشت، خودش اولین کسی بود که انکارش میکرد.
در چهرهاش چیزی بود که میخواست بمانی، اما زبانش بلد بود چطور بگوید: اشتباه گرفتی.
مینشست روبرویم و به تکتک دلیلهایی که برای دوستداشتنی بودنش داشتم یک "نه" میچسباند. نهای که سالها در خانه و کوچه شنیده بود.
دختری را دید، همه چیز خوب بود اما وقتی دختر یک عصر، کمی ساکت شد، تمام خوبیها دود شد. چون یک نگاه کمحوصله بهانهای بود برای خراب کردن تمام پنجرهها.
میگفت: "شاید از اول همهاش فیلم بوده."، شاید من میدیدم که چطور فیلمها هم گاهی راست میگویند.
بعضیها دوستداشتنیاند اما مهارتی در خودآزاری دارند که از هر شمشیری بُرندهتر است.
در روان آدم، گاهی یک "نه" قدیمی، بُرندهتر از تمام "بله"های تازه حرف میزند.
سخت نیست که کسی تو را دوست داشته باشد، سخت این است که خودت باور کنی دوستداشتنی هستی.
تنظیم وقت رواندرمانی
@dynamicpsychotherapy
#تفکر_روز
گاهی #مراقبت، یعنی جرئت نگاه کردن به جایی که هیچکس نخواسته ببیند.
@dynamicpsychotherapy
#رواندرمانی فقط برای "علائم" نیست. کمک میکند برای اولین بار درباره زندگیات فکر کنی، در معنای واقعیِ فکر کردن: چه میخواهی، از چه میترسی و چرا همان راهی را رفتهای که دیگران برایت نوشتهاند. #تغییر از همین جا شروع میشود.
رزرو نوبت
@dynamicpsychotherapy
نیاز شدید به #کنترل، نشانه اضطرابی است که از ناشناختهها داریم.
انگار همیشه از پیش میخواهیم بدانیم که چه میشود. چرا نمیتوانیم گاهی بگذاریم خودش پیش برود؟
حس میکنیم چیزی کم داریم ولی به جای اینکه ببینیم این #کمبود از کجاست، آن را با خرید پر میکنیم!
گاهی میان شبکههای اجتماعی میگردیم تا از #تنهایی و #بلاتکلیفی فرار کنیم، بی آنکه "اضطراب پنهان" را ببینیم.
"حالا انجامش میدهم.." میگوییم و به #تعویق میاندازیم. از #شکست، شاید از #موفقیت.
#اضطراب که میآید یا به یخچال پناه میبریم یا از غذا میگریزیم، بی آنکه با اضطراب روبرو شویم.
انتخاب یک لباس سفارش غذا یا حتی فرستادن پیامی ساده گاهی اینقدر سخت میشود چرا که پشت این تردیدها، #ترس از #قضاوت یا اشتباه پنهان است.
وقتی کاری میکنیم منتظریم کسی بگوید "خوب بود"شاید در دل این انتظار، #ترس_از_طرد نشسته است.
بعضی از ما در وقت استراحت هم باید مشغول باشیم! شاید از لحظهای که هیچ کاری نماند جز روبرو شدن با خود، میترسیم.
برخی همیشه جذب آدمهای دوردست میشوند! از #صمیمیت میترسند؟ شاید این هم راهی باشد برای گریز از ترس ترک شدن.
چقدر میتوانیم یک ساعت بیگوشی بیموسیقی بیکار با خودمان بمانیم؟ شاید این شتاب برای پر کردن لحظات، گریزی از اضطراب و تنهایی در سکوت باشد.
رزرو نوبت
@dynamicpsychotherapy
بی دعوا، بی بحران، دو نفر کنار هم، همه چیز خوب است جز اشتیاق.
گاهی آدمی را نه #بیمهری از پا میاندازد نه #فراق. آنچه #عشق را خاموش میکند تکرار تصویری است که دیگر تازه نیست.
آدم از زیاد دیدن، زیاد شنیدن، خسته میشود. #تکرار، حتی عشق را فرسوده میکند.
وقتی دیگر نپرسیم، وقتی نخواهیم بفهمیم، #صمیمیت آرام آرام میمیرد.
#عادت عاشق را کر میکند، نه بیمهری میکشد نه فراق؛ بلکه تکرار چهرهای که دیگر شنیده نمیشود.
تصور اینکه «او را میشناسم» یکی از خطرناکترین باورها درباره رابطه است.
برای حفظ زنده بودن #رابطه، باید جا برای ناشناختهها بگذاریم.
هر بار از نو دیدن یعنی پذیرفتن اینکه آدمها تغییر میکنند، حتی در رابطه نزدیک.
صمیمیت واقعی یعنی هنوز هم بتوانی با کنجکاوی گوش بدهی.
دو نفر بودن یعنی بتوان تنها ماند در حضور دیگری. رابطهای زنده است که در آن تنهایی هم جا دارد.
اگر رابطه زنده نیست گاهی لازم است مکث کنی. چه چیزهایی را ندیدی یا نشنیدی؟ بازگشت از همین سکوتها شروع میشود.
رزرو نوبت
@dynamicpsychotherapy
#تفکر_روز
برای فهمیدن #ذهن دیگری، باید با امواج #احساسات و تداعیهای او همراه شویم؛ چنان همنوا با او که خودمان بدل به سازِ فهم او شویم.
#گابارد
@dynamicpsychotherapy
وقتی درمان، به دام تبدیل میشود
هشدار درباره دورهها و مربیانی که با پوشش رشد فردی، وابستگی ایجاد میکنند.
گاهی تبلیغها اینطور شروع میشوند:«سه جلسه تا آرامش کامل…» یا «یک پکیج تا رهایی از همه دردها». برای کسی که سالها با #اضطراب، #غم یا حس #بیارزشی دستوپنجه نرم کرده، این وعده مثل چراغی در #تاریکی است.
مشکل اینجاست که زخمهای عمیق، آهسته و با زمان التیام مییابند، نه با نسخههای فوری. ولی آنها دقیقاً روی این شتاب و #ناامیدی سوار میشوند. رهبر این دورهها معمولاً چهرهای کاریزماتیک دارد. او خود را تنها کسی میداند که «راه درست» را میشناسد، و برایش مهم است که بقیه منابع و افراد را بیاعتبار کند. هر توصیه دیگری، هر نگاه متفاوتی، ناگهان به چشم «انحراف از مسیر» دیده میشود.
در سطح روانی، این فضا به شکلی نادیدنی فرد را به جایگاهی کودکانه برمیگرداند؛ جایی که تنها یک «والد همهچیزدان» وجود دارد و #امنیت، به #رضایت او گره خورده است. رابطهای که در ظاهر پر از محبت و هدایت است.
در یک کارگاه، نوبت به «اشتراک تجربه» میرسد. سارا، که تازه دو جلسه آمده، با تردید از اضطرابهایش میگوید. مربی با نگاهی آرام، لبخند میزند و میگوید: «آها… این همون زخمیه که همهچیز رو نگه داشته.» این جمله، ساده اما پرقدرت، درست به قلب ناامنیاش میزند.
آنها استاد پیدا کردن این نقاط حساساند. گوش میدهند، سر تکان میدهند، و در لحظهای که شما احساس میکنید «کسی بالاخره فهمید»، کلید وابستگی زده میشود.
ادامه مطلب
رزرو نوبت
@dynamicpsychotherapy
#تفکر_روز
#بخشش بر این فهم استوار است که رفتار بد، همواره نشانهای از #رنج و #اضطراب است، نه #بدخواهی.
@dynamicpsychotherapy
#شب_روان
در روند #روانکاوی، #درمانگر به صدای خودِ در حال شکلگیریِ بیمار بدل میشود.
#لووالد
@dynamicpsychotherapy
#تفکر_روز
آدمی نمیتواند واقعیت روانی را تاب آورد، مگر آنکه بتواند آن را "فکر" کند؛ و اگر نتواند، آن را "زندگی" خواهد کرد، اغلب به شکلی ویرانگر.
#بیون
@dynamicpsychotherapy
#تفکر_روز
آدم وقتی تنها میشود، تازه میفهمد چقدر از بودنِ خودش را به دیگری سپرده بود.
@dynamicpsychotherapy
خلاصهٔ شمارهٔ دهم:
اختلالات اضطرابی از شایعترین مشکلات روانشناختی هستند که افراد بهخاطر آنها به رواندرمانی مراجعه میکنند. در عین حال، اضطراب احساسی است که همه آن را میشناسند و تجربه کردهاند، برخی کمتر و برخی بیشتر. اما اضطراب در چه نقطهای به یک بیماری تبدیل میشود؟ این شماره به این پرسش میپردازد که اضطراب چگونه به وجود میآید و اختلالات اضطرابی از منظر روانکاوی چگونه میتوانند درک شوند.
وبسایت ما
@MindsOfTheUnconscious
هر بار که خوشحال میشود #مضطرب میشود، مثل کسی که با #لذت، #تنبیه را دعوت میکند.
حملات #اضطراب، بدون هشدار میآید نه به خاطر خطر بیرونی بلکه #قضاوت درونی.
وقتی خودمان را #زندگی میکنیم بخشی از ما که همیشه مطابق #میل دیگران بوده میترسد.
هر موفقیتی یادآور نارضایتی کسی است و #شوق را خاموش میکند. در بعضی روابط، رشد یکطرفه گویی #خیانت به دیگری است. گاهی تنها بودن، دفاعی است علیه #شرم خواستهها و امیالمان.
در واقع #افسردگی، #سوگواری برای بخشی از #خود است که نمیتوان زیستش کرد.
بعضی صداها حتی پس از خاموشی گوینده، تا سالها در ما میمانند.
لذت، تنها وقتی آزاد است که به #گذشته متعهد نباشد.
صدای درونی ما وارث حرفها و باورهای #والدین است. #درمان یعنی بازشناسی من از غیر از من.
رزرو نوبت
@dynamicpsychotherapy
بزرگترین ترس ما طرد شدن نیست، نادیده گرفته شدن است.
اینکه بیایی خودت را نشان بدهی و هیچ اتفاقی نیفتد. آدم وقتی خودش را پنهان میکند تنها نمیشود، گم میشود.
برخی از دوستداشتنی بودن خستهاند، نه بهخاطرِ #عشق، بلکه بخاطر نقشی که باید بازی کنند تا بمانند.
گاهی فقط باید کسی باشد که بماند وقتی خودت را نشان میدهی. همین یعنی #امنیت، نه برای همیشه، برای نفس کشیدن.
برخی از آدمها یاد میگیرند حرفی نزنند که قهری پیش نیاید. بودن یعنی #مراقب حال دیگران بودن. و خودشان؟ میشوند غایبِ همیشه حاضر.
آدمی که "نه" نمیگوید، کمکم از خودش هم جوابی نمیشنود. #نه_گفتن، تمرینِ بودن است.
#کودک اگر نداند میتواند مادرش را برنجاند و هنوز دوستداشتنی بماند، بزرگ که شد هر رابطهای میشود امتحانِ ماندن یا #طرد شدن.
رابطهای که نتوانی در آن چیزی را خراب کنی و #رابطه بماند، رابطه نیست #اطاعت است. خود واقعی جایی متولد میشود که اجازه داری بگویی "نه".
جایی که دیگران از رفتن نمیترسند، تو از بودن نمیگریزی.
به خود نزدیک بودن از دل خواستن میآید نه از رضایت دادن، و کسی که بماند وقتی خودت را نشان میدهی، #عاشق واقعی است.
پایان #درمان، همیشه هم بهبودی نیست. گاهی فقط آغازِ بودن است. نه #ترمیم، بلکه صدایی که دوباره پیدا میشود، زخمی ولی زنده.
رزرو نوبت
@dynamicpsychotherapy
#شب_روان
زخمهایی هست که هیچگاه #التیام نمییابند؛ ما باید یاد بگیریم با آنها همزیستی کنیم، نه از آنها فرار.
@dynamicpsychotherapy
#تفکر_روز
گاهی #اضطراب، فقط صدای ذهن نیست؛ یاد تنهاییهای قدیمیست که هنوز راه برگشت را بلد نیستند.
@dynamicpsychotherapy
جراحی: تماسِ بیتماس، مراقبتِ با تیغ
کمتر حرفهایست که همزمان چنین نزدیکی و فاصلهای با جان و تن انسان داشته باشد؛ که در دلِ مهارت، #خشونتِ مهارشدهای را حمل کند؛ که دست در کالبد فرو کند، بیآنکه لزوماً تماسی روانی برقرار کرده باشد.
#جراحی، در چشمانداز #روانکاوی، نه صرفاً یک کار فنی، بلکه صحنهایست که در آن، روان انسان با موضوعات درونیاش درگیر میشود؛ صحنهای که در آن، #رابطه با موضوعِ خوب و بد، میل به ویرانگری، #سوگواری، #مراقبت، و بازی با مرزهای من و دیگری، نمایشی بیکلام میآراید.
برای بیماری که بر تخت اتاق عمل دراز کشیده، جراح همانقدر واقعیست که خیالی. همچون کودکِ خُردسالی که پتوی محبوبش را هم بیرونی میبیند و هم بخشی از خویشتن، بیمار نیز جراح را نه فقط انسانی دیگر، بلکه موضوعی بینابینی تجربه میکند: نه خود، نه کاملاً دیگری.
این همان چیزیست که #وینیکات در بحث موضوعات انتقالی شرح میدهد؛ میانجیهایی میان من و جهان، که #کودک یا بیمار، از خلال آنها، #درد را تاب میآورد.
ادامه مطلب
تنظیم وقت رواندرمانی
@dynamicpsychotherapy