با توجه به پایان فعالیت این کانال، تصمیم بر آن شد که گروه چت این کانال را از حالت خواب خارج کنیم.
عزیزانی که علاقه مند هستند در گروه این کانال عضو شوند؛ تا در کنار هم لحظات خوشی را تجربه کنیم.
نحوه ورود به گروه چت این کانال چگونه است؟
شیوه ی ورود به این گروه این گونه است:
در کانال روی اسم کانال بزنید. در ادامه...
روش اول: در صفحه باز شده، گزینه ۳نقطه را در بالای صفحه زده و از گزینه های موجود View discussion را انتخاب کرده و پس از مشاهده گروه، با گزینه Join در گروه عضو خواهید شد.
روش دوم: روی آیکون چت که در سمت راست بالای تصویر مشاهده می کنید بزنید و وارد گروه شوید. سپس گزینه Join را لمس کنید.
سلام به همراهان گرامی
به اطلاع می رساند فعالیت این کانال به دلایلی از فردا متوقف می شود.
خداروشکر دخترا با تخمامون بوق نمیزنن
وگرنه زندگی خیلی دردناک میشد
آقای پاندا
@Dysfunctiion
دختره میخواست بره خونه دوست پسرش چادر سر میکرد روشو میگرفت تسبیح و صلوات شمار هم دست میگرفت،
به صاحبخونه پسره گفته بود من خواهرشم هفته ای دو روز از کرج میام برا داداشم غذا میپزم:))
صاحبخونه ام کلی عزت و احترام میزاشت بهشون:))))))
دختر عمو کافه قنادچی
@Dysfunctiion
بازی Fruit ninja مال ۱۲ سال پیشه؟
امشب یادم باشه قبل خواب دندون مصنوعیمو بذارم تو لیوان کنار تختم
حشمت کرایست
@Dysfunctiion
مشکلم با داستانهای عاشقانه اینه که به محض رسیدن عاشق و معشوق تموم میشن. وجود داری بعدشو نشون بده.
آیدین سیارسریع
@Dysfunctiion
رفتم بنگاه خونه بگیرم یه یارویی خیلی عصبی داشت با تلفن حرف میزد قطع کرد گفت بخدا این همه خون دل خوردن و داد زدن بخاطر ۱۰۰ میلیارده !!
حالا من فکر میکردم بعد نود و نه میلیارد باید بگیم یک تیلیارد
خلافکار
@Dysfunctiion
+ این ماه دیگه پولامو پس انداز میکنم
_ ععععع کلاه ایمنی انگشت کوچیکه ی پا
Alim
@Dysfunctiion
میترا حجار یه مصاحبه کرده گفته اون اولا که کلاس بازیگری میرفته یه دختر فوقالعاده با استعداد و در عین حال خوشگل و خوش استایل همدورهایش بوده ولی چون خیلی شریف بودو نمیتونست به هر چیزی بله بگه بالا نیومد
این وسط خودشم کشتن :)
هرجور ناراحتی
@Dysfunctiion
شیر خشک فاسد وارد میکنیم، پول رو به جیب میزنیم و همه اموال را به اسم همسر میکنیم و همسر از کشور میپیچه و میگه طلاق گرفتم و بعدش که اوضاع آروم شد برمیگردیم و از پولی که در خون مردم زدیم تا آخر عمر در کنار هم زندگی میکنیم و گاهی هشتگ میزنیم و همگان برایمان ایستاده کف میزنند.
Kaveh
@Dysfunctiion
سالها پیش ولنتاین یه خرس گرفتم از این خیلی بزرگها،تا دم خونه اوردمش بعد گذاشتمش کنار اشغالی ورفتم تو،به مامانم گفتم یکی یه خرس نو رو انداخته اشغالی برم بیارمش بزارم تو اتاقم؟گفت وااا اینقدر بدبخت شدی که از اشغالی خرس برمیداری؟برو بخر.گفتم نه این خیلی گوگولیه وخلاصه اوردمش تو خونه
دیکتاتور حانیه
@Dysfunctiion
این دخترایی که ننه باباشون براشون کادوی ولنتاین میخرن هم خیلی بدبخت و تخمیان.
بابا روز عشق الهی نیست که، روز اون عشقیه که تهش به کردن دخترت ختم میشه. تو مگه دخترتو میکنی که براش خرس میخری؟
آلیسون برگر
@Dysfunctiion
کشوری که به اینا حمله کنه یا کسخله یا خودشم پره از این دافا، گزینه دوم احتمالش بیشتره البته
دابانف
@Dysfunctiion
شبهایی که توی تخت جمشید عکاسی می کردم هر کدوم قصه ای داره.
یه شب قبل عکاسی این تصویر دیالوگ هایی بین من و سرباز رد و بدل شد.
گفتم: خسته نشدی 2500 سال اینجا ایستادی .
گفت : 10000 سال هم بگذره به انتظار طلوع فردایش می ایستم تا به خورشید فردا ادای احترام کنم.
herbertgreg
@Dysfunctiion
برای اولین بار انحصارا از تهران سانگ بشنوید...
┌🎙 Singer: ابی
├🎵 Song: تهران من
├📆 Released on: 1400/11/28
└🏷 #Ebi | #ابی
🆔 @TehSong
🌐 MyTeh-Song.biz
ایستگاه اتوبوس میدون منیریه یه مسئول کنترل بلیت داره، هر کی بلیت نده تا ایستگاه بعدی دنبال اتوبوس میدوئه و بهش فحش میده
میخوام استخدامش کنم دوتایی بریم چک برگشتیها رو وصول کنیم
ژنرال
@Dysfunctiion
این رييسي هنوز دنبال نهار هست
یه جوانمرد پیدا نمیشه یچی بده این بخوره ؟
نظرسنجی
@Dysfunctiion
رابطهی خوب رابطهایه که وقتی میخوای سالگردشو جشن بگیری نتونی روز دقیق شروعشو پیدا کنی.
Mateo
@Dysfunctiion
سردیس شاهدُخت هخامنشی، کشف شده در کاوشهای تختجمشید
جنس: سنگ فیروزه
محل نگهداری: موزه ملی ایران
این سردیس فیروزهای به شاهدخت آتوسا، دختر کوروش بزرگ و همسر داریوش بزرگ و نیز مادر خشایارشا، منسوب شده است
Vahid Bahman وحید بهمن
@Dysfunctiion
اون دختر مانتو نارنجیه آیفون گرفت اون وقت من داشتم پادکست گوش میدادم شوهرم در حالی که برا خودش چایی ریخته بود از کنارم رد شد گفت با میمیت یه بوق بزنم؟ یه بوق زد و رفت لباساشو اتو کرد..خدایا عدالتتو شکر
پازل
@Dysfunctiion
اینم بگم و شب بر همهی شما خوش باشه.
۱۲-۱۳ سالهم بود که یه شب بابام با یه کارت عروسی اومد خونه و گفت عروسی دختر همکارمه و دعوت کرده برای پنجشنبه فلان تالار. مامانم گفت بریم. رفتیم. تو قسمت زنونه شام رو هنوز نداده بودن که یه خانومی اومد به همه میز به میز اعلام کرد که حجاباتونوحفظ کنید داماد میخواد یه لحظه بیاد عروسشو ببینه. ما یهو دیدیم همه چادرپیچ شدن بدون هیچ علامتی از بزکدوزک. ما هم مانتومون رو پوشیدیم و شالمونو انداختیم رو سرمون. داماد اومد و من دیدم یه دستش رو عروس گرفته بود و به دست دیگهش رو زن دیگهای و از دور دارن میان به سمت وسط سالن.نزدیک که شدن من دیدم داماد در حالیکه داره تند تند پلک میزنه، فقط سفیدی چشمش پیداست و اون سیاهی رفته بالا.
چون دستش رو هم گرفته بودن گفتم آخی، داماد نابیناست. خانوم یکی دیگه از همکارای بابام که سر میز ما نشسته بود گفت نه، نابینا نیست، اینجوری میکنه که نگاش به خانومی نیفته.این حیرتانگیزترین برخورد نزدیک من با یک خانوادهی سوپر مذهبی بود.
Mehrnoosh
@Dysfunctiion