ehsanmohammadi95 | Unsorted

Telegram-канал ehsanmohammadi95 - روزنوشت‌های احسان محمدی

24395

🎓دکترای فرهنگ و ارتباطات 📡مشاور رسانه‌ای 📰روزنامه‌نگار 📺 کارشناس رادیو و تلویزیون 📚 کتاب‌ها‌: جنگ بود، مارکز در تاکسی، شیوه دلبری و متروآشوبی و گنجینه‌پنهان 🔰صفحه اینستاگرام: ehsanmohammadi94 🔰توئیتر: ehsanm92

Subscribe to a channel

روزنوشت‌های احسان محمدی

✅ خطر باور کردن ویترین دیگران!

✍ احسان محمدی

✅ ما معمولاً در زمان‌های آسیب‌پذیری مثل خستگی، ناراحتی یا تنهایی سراغ #اینستاگرام می‌رویم و دقیقاً در این لحظات با بهترین تصویرهای دیگران مواجه می‌شویم، با ویترین دست‌چین شده زندگی دیگران. زُل زدن به این ویترین و باور کردن آن مثل خوردن سم، اندک اندک آدم را ناکار می‌کند!

✅ بیشتر ما بعد از یک روز سختِ کاری، وقتی که زندگی واقعی حسابی انرژی و امیدمان را دزدیده و خسته روی مبل لم داده‌ایم وارد اینستاگرام می‌شویم. چه می‌بینیم؟

📽️ یک نفر ویدیویی از سفرش به تایلند را پُست کرده است. جنگل‌های سر سبز، دریای فیروزه‌ای، لبریز از رنگ و زیبایی و آرامش. ما یادمان می‌آید که خیلی وقت است حسرت سفری از این دست داریم.

📸 یک نفر توی رستورانی لوکس با همسر خوش‌قیافه‌اش عکس گرفته در حالیکه میز جلویشان پر از غذاهای گرانقیمت است. ما نه فقط گرسنه می‌شویم بلکه حس می‌کنیم همسرمان چندان زیبا نیست.

👩‍💼 یک نفر عکس‌هایی از خودش قبل و بعد از عمل زیبایی یا فیت شدن وزنش گذاشته. ما با ناامیدی به شکم برآمده و چربی‌های پهلویمان دست می‌کشیم. به دماغمان فکر می‌کنیم که انگار خیلی بزرگ است یا به لب‌هایمان که انگار زیادی کوچک است!

🧑‍💻 یک نفر عکسی از ماشین یا ویلای لوکسش گذاشته و غیرمستقیم به ما می‎‌گوید که به درآمد خوبی رسیده! دیدن این عکس یادمان می‌آورد که فقیرتر از چیزی هستیم که فکر می‌کردیم.


❌ دیدن مداوم این اتفاقات وقتی ما در پایین‌ترین نقطه‌ی انرژی و رضایت شخصی هستیم خطرناک است چون به شدت احساس ناکامی و شکست را درونمان تقویت می‌کند. ما فراموش می‌کنیم که دیگران در شبکه‌های اجتماعی معمولاً تصاویر گلچین شده، فیلتردار و نمایشی از لحظه‌های خاص زندگی‌شان را منتشر می‌کنند نه روزهای بد، ترس، دعوا و افسردگی‌شان را.

◀️ چرا ما خودمان را با دیگران مقایسه می‌کنیم؟

لئون فستینگر روانشناس اجتماعی آمریکایی در تئوری مقایسه اجتماعی (Social Comparison Theory) می‌گوید انسان‌ها ذاتاً تمایل دارند خودشان را با دیگران مقایسه کنند تا بتوانند جایگاه، توانایی‌ها و احساس خودارزشمندی‌شان را بسنجند. نوعی از مقایسه که وادارمان کند رشد کنیم مفید است اما بیشتر ما گرفتار مقایسه تخریبی می‎‌شویم.

پس ما ناخودآگاه هر لحظه در حال مقایسه خود با دیگران هستیم. در عصر حاضر شبکه‌های اجتماعی به خاطر نمایش دادن بُرش‌های زندگی موفق دیگران، احساس شکست و ناکامی را درون ما به شدت تقویت کرده‌اند.

✅ چه باید کرد؟

من به جای توصیه‌هایی مثل «خودمان را مقایسه نکنیم»، «اینستاگرام را حذف کنیم»، «پسته بخوریم!» و ... «یادآوری فعالانه‌» را پیشنهاد می‌کنم، اینکه هر ویدیو یا عکسی از این جنس می‌بینیم به خودمان یادآوری کنیم که «این تمام واقعیت آن فرد نیست» و فقط «یک بُرش نازک از زندگی کسی است که ما چیز زیادی در مورد آن نمی‌دانیم».
🖋 @ehsanmohammadi95

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

🎵 نسخه اصلی ممد نبودی ببینی
این ملودی در میان ۱۰۰ آهنگ برتر من قرار دارد.
خانواده جهان آرا چه زخمی به دل دارند.
کاش یک کارگردان درجه یک جهان از حماسه خرمشهر فیلم می‌ساخت.

✌️ دریغ است ایران که ویران شود...
🖋 @ehsanmohammadi95

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

🙏🇮🇷✌️
✍ درباره نوحه ممد نبودی ببینی

🔹گرچه بسیاری این نوحه را با صدای کویتی پور می شناسند اما اولین باد آن را حسین فخری خواند.

جواد عزیزی از رزمندگان خرمشهر شعرش را سرود.

🔹 ریشه نوحه «ممدنبودی ببینی» به یک ملودی بوشهری متلعق به موسیقی‌های عزاداری برمی‌گردد.

این ملودی در سالهای دور توسط جهانبخش کردی زاده (بخشو) با مطلع «لیلا بگفتا ی شه لب تشنه‌کامان / دستم به دامان، آقا الامان» در ایام محرم و صفر خوانده شده است.

🎥 ناصر تقوایی این قطعه را در فیلم مستند «اربعین» خود نیز با اجرای بخشو آورده است.

🙏 روح تمام آنها که برای آبادی و آزادی ایران عزیز رنج دوران برده اند در آرامش.

متن شعر:
ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته

ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته

آه و واویلا… کو جهان آرا
نور دوچشمان تر ما

ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته

ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته

آه و واویلا… کو جهان آرا
نور دوچشمان تر ما

ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته

ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته

آه و و ا و یلا… کو جهان آرا نور دوچشمان تر ما»

ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پر ثمر گشته

آه و واویلا کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما

امیدم گشته ناامید بعد از هجر تو
یاران می‌آیند اندر پی تو

موسوی آمد پی تو استقبالش کن
بر کوی رضوان تو مهمانش کن

آه و واویلا کو جهان آرا
نور دو چشمان تر ما

از هجرت‌ای سردار دل گل‌ها پژمردند
نخل‌های شهر ما بی‌سر می‌مردند

در دست مردان خدا جامت می‌ماند
در یاد مستان نامت می‌ماند
🖋 @ehsanmohammadi95

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

⛔ از قاچو و یه قل دو قل تا five stones!

✍ احسان محمدی

🌎 این بازی ساده با چند تکه سنگ احتمالاً اولین بازی اجداد غارنشین ما بوده. شب‌ها دور آتش می‌نشستند و روی خاک کف غار به همین شکل بازی می‌کردند. گوگل کردم و دیدم از #هند تا #آفریقا و از #اسکاتلند تا #مغولستان با سنگ و تکه‌های صیقل داده استخوان شکار این بازی را انجام می‌دادند. تقریباً قوانین بازی شبیه به هم است فقط اسمش فرق می‌کند از قاچو و یه قل دو قل و بش داش تا قیطور و ....

🌎 یعنی همین بازی ساده به خوبی نشان می‌دهد که اجداد همه ما مشترک است و ما دختر عموها و پسرعموهای همدیگریم که در همه این قرن‌ها به اسم دین و نژاد و رنگ پوست و مرز و قلمرو و ... برای کُشتن و نابود کردن هم سنگ تیز می‌کردیم، شمشیر می‌ساختیم و هنوز بمب اتم تولید می‌کنیم!
🖋️ @ehsanmohammadi95

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

⛔️ ایراد بگیر؛ دیده شو، غُر بزن؛ لایک بگیر!

✍ احسان محمدی

🌐 در عصر ارتباطات هر کس این بخت را دارد که چند دقیقه به #شهرت برسد. به نیک‌نامی یا بدنامی.

🌐 اگر پیش از این تنها ستاره‌های سیاست و سینما و موسیقی و ورزش این شانس را داشتند که عکس‌شان روی جلد مجلات بنشیند و دیده شوند، به واسطه شبکه‌های مجازی حالا همه از این بخت برخوردارند.

🌐 کافی است کمی خلاق باشید و از تقلید صدا و دابسمش و ژانگولر استفاده کنید یا دامن از دست بدهید و مقابل دوربین تنی بلرزانید یا اندام‌نمایی کنید، یا دسته‌گلی به آب بدهید و یک نفر تصویر یا صدایتان را پخش کند.

🌐 آن وقت با سرعت نور به شهرت می‌رسید. ممکن است از این بخت برخوردار باشید که حتی با طنازی راه به سینما هم پیدا کنید.

یعنی راهی که قبلاً یک ستاره در طول ده سال طی می‌کرد را در ده دقیقه طی کنید.

🌐 از یک منظر اتفاق بسیار خوبی است. اینکه #انحصار شکسته‌شده و هر کس جوهر و جوهره‌ی داشته‌باشد از این بخت برخوردار است که استعدادش تحسین شود اما وقتی «دیده شدن به هر قیمت» هدف بشود آن وقت ممکن است روی سبک زندگی جامعه هم اثر بگذارد.

🌐 شبکه‌های مجازی در خلق و تکثیر نگاه #ایرادگیر، سیاه‌نما و غرغرو بسیار موثرند. در واقع در چند سال اخیر تجربه نشان داده که ایرادگرفتن از هر چیز و هرکس به یک ارزش تبدیل شده است.

🌐 فرد بدون داشتن سواد و آگاهی نسبت به یک مسئله و موضوع اجتماعی، سیاسی یا رسانه ای، نگاهی به آن می‌اندازد و بعد از پیدا کردن یک خُرده ایراد آن را در معرض نمایش می‌گذارد و زمینه اعتراض به کلیت ماجرا را فقط برای یک ایراد جزئی فراهم می‌آورد.

🌐 یک #گزارشگر فوتبال 90 دقیقه تحت فشار و استرسِ قضاوت شدن توسط میلیون‌ها نفر باید مسلسل‌وار حرف بزند و اطلاعات بدهد، به بازی و حواشی اش دقت کند و تمام حس و حال را به بیننده منتقل کند ولی در پایان به خاطر یک تپق ساده یا فراموش کردن نام یک بازیکن چنان مورد هجمه قرار می گیرد که انگار بی‌سوادترین موجود کره زمین است و کاشف و تکثیرکننده آن تپق، دانای کُلی که حقش را خورده‌اند وگرنه باید جای گزارشگر می‌نشست.

🌐 کافی است یک #نویسنده که سالها میلیون‌ها واژه را ردیف کرده و صدها یادداشت و مقاله نوشته یک خطای نگارشی داشته باشد، ایرادگیران همان یک واژه را سرنیزه می‌کنند و در نقش دانای کل او را به سخره می‌گیرند که ببینید سواد روزنامه نگار ما را!

🌐 در رادیو و تلویزیون و در دهها شبکه، روزانه هزاران دقیقه برنامه تولید می‌شود، کافی است یک #مجری یک گاف بدهد، یک عکس جابجا بشود، تکه‌ای از دکور بریزد، یک مهمان کلمه‌ای خطا کند آن وقت کسانی برای «دیدن شدن» و «دانا به نظر رسیدن» همان یک برش را تکثیر می‌کنند که واسفا از رسانه ما! کجای دنیا این اتفاق می‌افتد و ...

🌐 میان #نقد کردن و #ایرادگیری محض مرز باریکی وجود دارد اما تفاوتش بسیار است. در نقد، هدفِ نهایی ارتقا و بهبود فرایند است، در ایرادگیری، هدف تخریب است و مضحکه‌کردن و البته احتمالاً خُردک شهرتی برای دیده‌شدن فرد بهانه‌گیر و ایرادجو.

🌐 رواج این نگاه و تحسین آن، همه ما را به افرادی تبدیل کرده است که به جای دیدن زیبایی‌ها و نکات تحسین‌آمیز، در جستجوی گاف‌ها، خطاها، سیاهی‌ها و تاریکی‌ها هستیم تا با نشان دادن آنها #معترض_سلحشور، دانای خردمند و مبارز سازش ناپذیر لقب بگیریم.

🌐 فارغ از نگاه و کلام برخی سیاستمداران مستقر در حاکمیت که که بسیار در این خصوص تاثیرگذار بوده‌اند، این نقد به بسیاری از ما روزنامه‌نگاران هم وارد است.

به جای آنکه «شهره شهر شویم به عشق ورزیدن»، مدام فرهنگ عیب‌جویی و مچ‌گیری را رواج داده‌ایم و یادمان رفته که هنز آن است که چشم را «به زشت دیدن» عادت ندهیم.

🌐 این امر به معنای #سفیدنمایی و ندیدن کاستی‌ها نیست، به این معناست که یاد بگیریم ایرادگرفتن محض از هر چیز و هرکس، نشانه هوشمندی و خرد نیست و اندکی خطاپوشی را از پروردگاری یاد بگیریم که ستار العیوب است.
#عصرایران
🖋 @ehsanmohammadi95

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

پایتخت یوتیوبی ایران کجاست؟ راز روستاهای میلیون دلاری (فیلم)

🔹بعد از 20 سال از بوجود آمدن یوتیوب، یک منطقه از ایران به پایتخت این پلتفرم تبدیل شده و افراد زیادی شبانه روز در حال تولید فیلم و بارگذاری در آن هستند و گویا از این راه به درآمدهای میلیاردی هم رسیده‌اند.

👇👇👇
asriran.com/004Qv7

@MyAsriran

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

📗 «اولین شرط معلمی این است که هیچوقت به شاگردتان دل نبندید و توقعی نداشته باشید و وفاداری‌اش را شرط آموختن به او نکنید. اصل را بگذارید بر این که اینها می‌آیند و تکه‌ای از شما می‌کنَنَد و می‌برند. حق‌شان هم هست.

دنبال این هم نباشید جایی ذکر خیری از شما کنند از شما که معلمشان بوده‌اید. چون بعدها خواهند گفت که از اول هم نیازی به معلم نداشته‌اند!»

📗از پیدا و پنهان/ آیدین آغداشلو، ص ۱۶۶
#روز_معلم
🖋 @ehsanmohammadi95

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

🌲 ◾گفتن این حرفها توی عید شگون ندارد اما واقعیت دارد! چیزی است که به آن باور دارم. اینکه اگر نمُرده‌ایم به این دلیل نیست که خیلی باهوشیم یا خطر نمی‌کنیم، دلیلش این است که هنوز لحظه‌اش نرسیده و دیر یا زود می‌رسد، گاهی به شدت ناغافل!

متن کامل👇

https://www.instagram.com/p/DHwMmB8Mwf8/?igsh=cHNnZTI3MzU0MjF2

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

🪛 بیشتر پاسخ‌ها به این پرسش حول دو‌ محور می‌گشت: پولشویی و استفاده از ارز ویژه!

ممکن است کاملاً غلط باشد اما کماکان این سوال مطرح است: چی شد که کشور یک‌دفعه به این همه دریل نیاز پیدا کرد؟
🖋️ @ehsanmohammadi95

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

🎉🎊 بایدها و نبایدهای دید و بازدید نوروزی

✍️ #احسان_محمدی

1️⃣ از ارسال پیام تبریک کیلویی خودداری کنیم. Send to all پیام قطعاً فقط باعث خوشحالی مخابرات می شود. اگر کسی برایمان عزیز است جداگانه به او پیام بدهیم. والله با این «عطر نرگس و فلانِ شکوفه و چکاد اندیشه‌تان پرنور و …!»😎

2️⃣ بوسیدن در دید و بازدید نشانه صمیمیت نیست. ممکن است ما دوست داشته باشیم کسی را ببوسیم اما آیا او هم دوست دارد؟ به زور همدیگر را نبوسیم!
بخصوص شما بزرگواری که به بهانه «تو هم انگار دخترمی» نصف دختران دم‌بخت فامیل را بی‌رحمانه می‌بوسی! 😒

3️⃣ چرا هنوز بیکاری؟
چرا ازدواج نکردی؟
چرا طلاق گرفتی؟
چرا درآمدت کمه؟
چرا دماغت رو عمل کردی؟
چرا موهات رو این شکلی کوتاه کردی و ...

❌ پاسخ هیچکدام از این سوالات، سر سوزنی به ما ربط ندارد. نپرسیم. بخصوص از جوان‌ترها.

4️⃣ در گپ‌وگفت‌ها نگوییم: بی‌معرفت یکسال گذشته کجا بودی؟ چرا خبری نگرفتی؟ و …
خودت کجا بودی با معرفت؟ اینقدر از هم گله نکنیم. اینقدر طلبکار نباشیم!

5️⃣ مرگ من، جان تو!

_تو رو خدا آجیل بخور!
_ تو رو قرآن چای بخور!
_تو رو به جان مادرت میوه بخور!

اینقدر به مهمان اصرار نکنیم. تعارف نکنیم. تعارفِ زیاد، نشانه ادب نیست ولی پدر آدم را در می‌آورد.

6️⃣ پسته‌ها را جدا نکنیم! قبول دارم خوشمزه‌ترن ولی بقیه آجیل‌ها هم گناه دارن، چشم امیدشون به دندان شماست!

7️⃣ دست خالی نرویم عید دیدنی. قرار نیست کمپوت ببریم. یک شاخه گل، یک کتاب برای بچه میزبان...
اگر پیرمرد یا پیرزن میزبان یک خاطره تکراری گفت، با صبوری چند دقیقه گوش کنیم، نمی‌میریم! ما می‌دانیم تکراری است، او که نمی‌داند.

8️⃣ فوری رمز وای‌فای میزبان را نخواهیم. اگر صلاح میدانست عین هتل‌ها پرینت می‌گرفت می‌چسباند به دیوار!

9️⃣ در وقت کوتاه دید و بازدید از تعریف کردن بیماری‌هایمان، مرگ و میر و تصادفاتی که توی جاده دیده‌ایم یا رد و بدل کردن اخبار تلخ فامیل پرهیز کنیم. حتی شما دوست عزیز!

🔟 از بچه‌هایمان نخواهیم جلوی مهمانان کله معلق بزنند، انار صد دانه یاقوت یا سوره و عددهای انگلیسی را از حفظ بخوانند. بچه ها اسباب‌بازی ما نیستند.


🙏 از هم قدردانی کنیم. اگر در سال گذشته کسی برایمان کاری کرده، جایی مراقب‌مان بوده، به درد دل‌مان گوش داده، به او بگوییم که سپاسگزارش هستیم و یادمان مانده است.

🎊ادکلن خوب است اما کار حمام و مسواک را نمی‌کند! سر بسته گفتم!😎

❤️ برایتان در سال جدید آرامش، امنیت و لبخند آرزو می کنم.

✍️ این چند تجربه کوچک را برای دیگران ارسال کنید شاید دید و بازدیدهای بهتری در ایام عید داشتیم.
🖋 @ehsanmohammadi95

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

تلخ اما واقعی:
وقتی در شبکه‌های اجتماعی، رنج یا اندوه «شخصی» را به اشتراک می‌گذاریم، بیش از آنکه همدلی یا حمایت به دست بیاوریم، بعضی از فالورهایمان را عمیقاً خوشحال می‌کنیم!
🖋️ @ehsanmohammadi95

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

حسرت و درد بی‌فرهنگی

در کنار حسرت خوردن ورزشگاه خانگی الهلال که ۶۰ روزه ساخته شده است کمی هم حسرت بی فرهنگی خودمان را بخوریم بد نیست! چرا بی فرهنگی ؟؟ به آمار زیر دقت فرمایید که واقعیست!!

در بازی استقلال - شمس آذر و پرسپولیس- تراکتور بطور کلی

🧯 چهار عدد کپسول ۱۲ کیلویی آتش‌نشانی جهت اطفاء حریق که در دیوارها تعبیه شده بود، توسط تماشاگران به سرقت رفته است.

🚽 سنگ چند چشمه سرویس بهداشتی جدید شکسته شده است.

🚿 ده‌ها شلنگ آب سرویس‌های بهداشتی از جای خود کنده شده است.

🔨 درد آورترین بخش اما کندن چشم الکترونیک سیفون دستشویی از داخل دیوار است! یعنی هوادار محترم و هموطن غیور، چشم الکترونیکی سیفون که در دیوار تعبیه شده تا بعد از اتمام استفاده از سرویس بطور خودکار آنجا را شستشو کند را با شکوندن محفظه دیوار، کنده با خود برده است.

🔨 شکستن ده‌ها صندلی جدید و تازه نصب شده نیز دیگر شاهکار این چند مسابقه بوده است. در مجموع و با احتساب دو بازی لیگ و یک بازی لیگ قهرمانان ورزشگاه بیش از صد میلیون تومان خسارت دیده است.

آیا در ورزشگاه کینگ آرنا الهلال هم شلنگ توالت کنده می‌شود؟ کپسول آتش نشانی به سرقت می‌رود؟ سنگ سرویس می‌شکند و سیفون با چشم الکترونیک از دیوار کنده می‌شود؟
هم حسرت ورزشگاه بخوریم هم حسرت بی فرهنگی خودمان که اینقدر فرهنگ هواداریمان نزول پیدا کرده است!

✍🏽 علی دهقانی‌سانیج

@Science_and_Football

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

❌ برای اصلاح این وضعیت شرم‌آور، به جای اینکه مدام دیگران را مقصر بدانیم، باید هر کدام از ما با شجاعت سهم خودمان را در شکل‌گیری این همه خشم و خشونت که به زشت کردن فوتبال و فراموش کردن «لذت» منجر شده بپذیریم.

❌ ما حق نداریم در رسانه‌ها «مسئولیت اجتماعی» خودمان را فدای لایک و‌ ویو کنیم.

اینکه جامعه فاقد سرگرمی‌های دیگری جز فوتبال است گناه ما و فوتبال نیست. کسان دیگری وظیفه دارند سرگرمی‌های تازه خلق کنند، خانواده فوتبال تاب این همه فشار را ندارد.

در دراز مدت این خشم و نفرت، تکثیر و به ضد #فوتبال، جامعه و البته کسب و کار رسانه‌ای تبدیل خواهد شد. بیش از چیزی که فکر می‌کنیم بازیکنان و هواداران تحت تاثیر رسانه‌ها هستند.

✅ «یکی» از ریشه‌های ماجرا برمی‌گردد به رفتار ما در رسانه‌ها. تبدیل برد و باخت در فوتبال به مرگ و زندگی.
این ماجرا دلایل دیگری هم دارد.

📺 شبکه ورزش/ برنامه تلویزیونی واحد ۱۲۰
#احسان_محمدی
🖋️ @ehsanmohammadi95

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

❌ شبکه‌های اجتماعی قدرت عجیبی در جعل واقعیت و‌ عوض کردن جای خادم‌ و‌ خائن به وطن دارند، چه کاریکاتورهایی را به «قهرمان» تبدیل کرده‌اند …

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

◾️در ایران هر کس برای خودش یک «مردم» جیبی دارد که از آن به نفع مواضع و‌ منافع خودش استفاده می‌کند!

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

🐑🐑🐑 جزئی از «گله بودن» افتخار نیست!

✍️ احسان محمدی

☕ مزه #سوشی حالمان را بد می‌کند یا طعم تلخ #قهوه مغزمان را تکان می‌دهد اما چون «همه» می‌خورند ما هم نه تنها می‌خوریم بلکه عکسش را در فضای مجازی به اشتراک می‌گذاریم!

🐈🦮 از بغل کردن سگ و گربه خوشمان نمی‌آید اما چون در شبکه‌های اجتماعی همه با حیوانات خانگی عکس منتشر می‌کنند ما هم با عذاب سگ و گربه نگهداری می‌کنیم!

🎸 یک ترانه #ترند می‌شود، همه به آن گوش می‌دهند و ما هم در عین حالی که می‌دانیم آشغال و یک‌بار مصرف است، برای اینکه توی جمع برچسب نخوریم که «چه آدم ضد حال و بی‌سلیقه‌ای هستی» وانمود می‌کنیم که از آن خیلی لذت می‌بریم و جوری تشویق می‌کنیم که کف دست‌هایمان کبود می‌شود!

🛜عصر جدید توانایی عجیبی در ساختن «گله‌های مجازی» دارد. شبکه‌های اجتماعی قادرند افراد را مطیع، یک‌شکل، یک سلیقه، یک قیافه و همفکر کنند. عقل‌مان می‌گوید نه، ولی تن می‌دهیم چون نمی‌خواهیم طرد شویم.

اثر گله‌ای (Herd Behavior) را جدی بگیریم. «گله» عملاً «فکر مستقل» را از بین می‌برد، به جای ما فکر می‌کند و بعد با لایک و فالوور پاداش می‌دهد. وای به حال کسی که بخواهد «ماهی سیاه کوچولو» شود و خلاف جریان گله شنا کند. او با طرد شدن تاوان می‌دهد و طرد از قبیله یکی از ترس‌ها و تنبیه‌های بزرگ اجدادی ماست.

❌ این نوشتار در #تشویق «مخالف‌خوانی، آنارشیسم و ضد اجتماعی بودن» نیست، در #نکوهش تن دادن به اراده پنهان در شبکه‌های اجتماعی برای نابود کردن «استقلال فکری» است، اتفاقی که باعث می‌شود افراد صاحب فکر هم از ترس طرد شدن، #سکوت کنند.

خلاصه اینکه:

🐑 اگر وقتی یک هشتگ ترند می‌شود و خیلی‌ها آن را بازنشر می‌کنند بدون بررسی دقیق محتوایش، فقط چون «بقیه هم این کار را کرده‌اند»، شما هم از آن هشتگ استفاده می‌کنید به «گله» خوش آمدید!

🐑 اگر وقتی جلوی یک رستوران صف طولانی باشد، تنها به این دلیل که «چون بقیه توی صف هستند حتماً غذای اینجا خوبه» شما هم در صف می‌ایستید، به «گله» خوش آمدید!

🐑 اگر یک لباس، مدل مو یا حتی آرایش را دوست ندارید اما چون فقط مُد شده شما هم به آن تن می‌دهید، به «گله» خوش آمدید!

🐑 اگر یک فیلم یا سریال را فقط چون همه از آن تعریف کرده‌اند، می‌بینید در حالیکه می‌فهمید به درد نمی‌خورد و فقط می‌خواهید برای گرفتن تائید دیگران بگویید آن را دیده‌اید، به «گله» خوش آمدید!

🐑 اگر افراد زیادی یک محصول یا شخص را لایک می‌کنند و شما هم به‌طور ناخودآگاه فکر می‌کنید آن چیز یا کس «ارزشمند» است، حتی اگر نباشد، به «گله» خوش آمدید!

🐑 اگر فقط برای اینکه از یک جمع طرد نشوید، ترجیح می‌دهید با موج عمومی همراه شوید ولو اینکه عقل یا منطق شما چیز دیگری بگوید، به «گله» خوش آمدید!
🖋️ @ehsanmohammadi95

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

جانم به فدای خرمشهر و قهرمان‌هایی که برای دفاع از آن و آزادی‌اش خاک خوردند و خاک ندادند …

سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر مبارک باد. ❤️

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

🚗 چرا این همه ماشین‌نوشت منتشر می‌کنم؟

✍️ احسان محمدی

🚗 همیشه برایم سوال است که در ذهن یک نفر چه می‌گذرد که از میان میلیون‌ها کلمه و جمله، چیزی انتخاب می‌کند و روی ماشینش می‌نویسد. این کار شبیه خالکوبی کردن است، جزیی از آدم می‌شود، هر جا بروی نگاهش می‌کنند، غریبه، آشنا.

🚖 تقریباً هیچ‌کس پشت بنز یا BMW چیزی نمی‌نویسد، این کار را بیشتر افراد طبقه متوسط و پایین می‌کنند، روی ماشینی که بخش بزرگی از زندگی‌شان است چیزی می‌نویسند و می‌زنند به دل جاده و خیابان … انگار حرفی توی دلشان است که می‌خواهند اینطور جار بزنند و بیش از هر کتاب و فیلم و مقاله‌ای هر روز دیده و خوانده می‌شوند.

🚛 پشت هر جمله بیشتر وقت‌ها قصه‌ای هست که ما چیزی از آن نمی‌دانیم، یک دلتنگی، یک گله از روزگار یا فک و فامیل، یک دعا برای احساس امنیت، یک شوخی و کنایه و متلک …

🚌 اینها گاهی کوتاهترین قصه‌های رمزنگاری شده‌ی جهانند و ماشین «رسانه»!

✅ منبع عکس‌ها: هایلایت‌های پیجم در اینستاگرام به نشانی
🆔 @ehsanmohammadi94

🖋️ @ehsanmohammadi95

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

◼️زندگی بیشتر اوقات تلخ است، حالا لابه‌لایش لبخندی می‌دهد، شادی کوتاهی می‌بخشد، خودش را مهربان نشان می‌دهد اما بیشتر وقت‌ها راه نمی‌آید، مثل اسب چموشی است که سوارش را می‌کوبد به زمین و به تاخت می‌رود تا کس دیگری را برای دقایقی سوار کند، به او شادی کوتاهی ببخشد و باز ...

⬛ برای همین همیشه کسانی که کمتر می‌ترسند، کمتر تسلیم نمی‌شوند، کمتر گله می‌کنند و زُل می‌زنند توی چشم‌های این اسب چموش را تحسین می‌کنم، کسانی که وقتی زمین می‌خورند دستشان را می‌گیرند به زانو و بلند می‌شوند، کسانی که در زندگی می‌بازند، دستاوردهایشان دود می‌شود اما دوباره بلند می‌شوند، کسانی که زخم می‌خورند اما جای جراحت را می‌بندند و ادامه می‌دهند .. این دسته از افراد شاید شمع‌هایی باشند که توی زندگی خودشان پت پت می‌کنند اما به چراغ الهام‌بخشی برای دیگران تبدیل می‌شوند، به فانوس دریایی برای کشتی‌شکستگان!

⬛ در فوتبال اصطلاحی هست به اسم «کامبک». یعنی بازگشت. وقتی تیمی مثلاً با دو گل عقب می‌افتد و بعد سه گل می‌زند می‌گویند کامبک زد و آخ که چه لحظه شیرینی است. لحظه غلبه امید بر ناامیدی مطلق، پیروزی نور بر تاریکی!
🖋️ @ehsanmohammadi95

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

🦏 شیوه پرواز کردن کرگدن‌های شهری!

✍️ احسان محمدی

🦏 برای اینکه یک #کرگدن پرواز کند فقط یک راه وجود دارد، اینکه بی‌هوشش کنند و با هلی‌کوپتر او را ببرند دل آسمان. هیچ راه دیگری نیست، هر چقدر برود کتاب «کرگدن‌ها هم می‌توانند پرواز کنند» بخواند، سمینار انگیزشی شرکت کند، چشم‌هایش را ببندد و رویا ببافد و امیدوار باشد که «هرچی تصور کنی برات رخ میده!» و … هیچ فایده‌ای ندارد.

هر کرگدنِ خیالبافی بالاخره باید یک روز با این واقعیت کنار بیاید که نمی‌تواند پرواز کند.

🦏 این واقعیت در مورد آدمیزاد که نوعی کرگدن شهری است هم وجود دارد. با همه ارادتی که به تلاش، سخت‌کوشی، قدرت ذهن، امید و … دارم اما الان در این سن و سال معتقدم که آدم هر چقدر زودتر با حقایقی که چون انتهای خیارهای قدیمی تلخ هستند کنار بیاید، زودتر می‌تواند حالش خوب شود! اینکه باور کنیم:

🦏 هر چقدر دلمان بخواهد بعضی از آدم‌ها توی زندگی سهم ما‌ نمی‌شوند!

🦏 هر چقدر تلاش کنیم به بعضی موقعیت‌های کاری نمی‌رسیم!

🦏 هر چقدر جان بکنیم صاحب یک‌سری از امکانات در زندگی نمی‌شویم! و …

🦏 این نوشته در انکار تلاش نیست، در پذیرش بعضی از واقعیت‌هاست که در عصر جدید، نان آدم‌هایی در آن است که بگویند اگر این دوره را شرکت کنی، اگر این اپلیکیشن را نصب کنی، اگر این مدرک را بگیری و … «به هر چی که می‌خوای میرسی!» نه! نمی‌شود، کرگدن‌ها پرواز نمی‌کنند.

🦏 من عمری دویده‌ام و تقلا کرده‌ام. زندگی لذت‌هایی به من داده که حتی فکرش را نمی‌کردم و البته رنج‌هایی که ابداً تصورش را نمی‌کردم! برای همین در عین حالی که رویاهای شخصی‌ام را دنبال می‌کنم در تلاش هستم که واقعیت‌ها را بپذیرم که گاهی با هزار تلاش و دعا نمی‌شود و گاهی هم وقتی اصلاً فکرش را نمی‌کنی خدا/کائنات/ آفرینش یا هر چیزی که فکر می‌کنید آدم را ناغافل بغل می‌کند، سفت به سینه‌اش می‌چسباند، گونه‌اش را می‌بوسد و حتی در مواردی عین «شراره» موهاشو عروسکی شانه می‌کند! 👧

🦏 خلاصه اینکه آدم عاقل گول آن گاهی «شدن» را نباید بخورد، اتفاقاً زندگی واقعی پر است از شکست، رنج، ناکامی، زیرآب‌زنی، ناجوانمردی، قدرنشناسی و …
آدم خوب است با بعضی واقعیت‌ها کنار بیاید، اینطور شاید مقداری رنگین‌کمان از زندگی کم بشود اما راحت‌تر ادامه می‌دهد!

🦏 با این همه برای رویاهایتان تلاش کنید، اگر رسیدید به آرزویتان رسیده‌اید اگر هم نرسیدید پیش خودتان شرمنده نیستید که کاش آن زمان برایش می‌جنگیدم اما … اما یک جایی را ته وجودتان برای «نمی‌شود» هم کنار بگذارید، اینطور وقتی «نشد» دردش کمتر است!
🖋 @ehsanmohammadi95

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

⛔ تفاوت‌های دو‌ ویدیو را کشف کنید!

🎥 ویدیوی بالا: جهان وقتی تو یه روز خوب داری!
🎥 ویدیوی پایین: جهان وقتی تو یه روز بد داری!

⏳ ما گاهی مثل مورچه‌هایی هستیم که روی کمر فیلی راه می‌رویم، جیغ می‌کشیم، گریه می‌کنیم، در بازار بورس، دانه‌هایمان را می‌بازیم، با مورچه‌های دیگر جشن تولد می‌گیریم و به همدیگر می‌گوییم آرومتر برقص فیل اذیت نشه … در حالیکه فیل حتی از آفریده شدن ما هم خبر ندارد!

🌏 کنار آمدن با این واقعیت خیلی زندگی‌‌ را راحت‌تر‌ می‌کند بخصوص برای وقت‌هایی که افسرده و ناامیدیم، نک و نال می‌کنیم، فکر می‌کنیم تمام مردم جهان باید به احترام اندوه ما دست از کار بکشند، ترانه #رضا_صادقی را زیر لب زمزمه می‌کنیم که «وایسا دنیا من میخوام پیاده شم!» اما واقعیت همین ویدیویی است که می‌بینید، اینکه با و بدون ما آفتاب هر روز صبح طلوع می‌کند، درخت‌های گیلاس شکوفه می‌دهند، قورباغه‌ها توی برکه شیرجه می‌زنند ...

🗓️ ما ارزشمندیم اما نه در آن حد که دنیا برای غم و شادی‌مان متوقف شود، جهان برای رنج‌های ما پشیزی هم ارزش قائل نیست. پس ادامه بدهیم با امید و لبخند که این بزرگترین انتقام از این زندگی است!
🖋 @ehsanmohammadi95

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

◾️ این نوشته برای گریه کردن نیست!

✍️ احسان محمدی

✉️ عزیزی پیام داده که مثل قدیما چیزی در مورد #بندرعباس بنویس!

◼️ نگاه کردم به صفحه‌ام. دیدم در ده سال گذشته تقریباً در مورد تمام فاجعه‌ها نوشته‌ام، از #پلاسکو تا #زلزله_کرمانشاه، از شلیک به هواپیمای اوکراینی تا ورزقان، از کشتی #سانچی تا #کرونا و #متروپل آبادان، از #مهسا تا #مبینا … از ماجراهای تلخی که الان در افکار عمومی خاک روی بعضی‌هایشان نشسته.

حرف اشتباه کم نزده‌ام اما تِم همه‌ی نوشته‌هایم یک چیز است «گریه کنیم، آه بکشیم اما تمام توان روحی‌مان را جوری خرج نکنیم که انگار دنیا به آخر رسیده. باید ادامه داد چون زور #زندگی از هر چیز دیگری بیشتر است.»

◾️همان موقع هم کلی آدم آمدند و بد و بیراه گفتند که این چه حرفی است و ما مثل تو بی‌شرف نیستیم و تا ابد سوگوار می‌مانیم و …

بعضی از همان باشرف‌ها بعدها چنان #لزگی ‌‌و #لامبادا رقصیدند که انگار نه انگار موشکی خورده بود به هواپیما، انگار نه انگار در پلاسکو، آتش‌نشان‌ها مثل قناری‌ها گیر افتاده در قفس، شعله گرفتند …

گله‌ای ندارم، چون همان‌ها که در آن فاجعه‌ها عزیز از دست دادند هم دوباره جشن تولد گرفتند، در عروسی‌ها شادی کردند، کودک تازه به دنیا آوردند و ادامه دادند به زندگی، حتی با تیری در پهلو!

◾️ اسم این سبک نوشته‌ها را می‌گذارم #اشک_نوشت. تقریباً همه این واکنش‌ها را می‌شود در سه دسته جمع کرد:

1️⃣ غم گلوی آدم را چنان فشار می‌دهد که برای خفه نشدن باید به کلمه‌ها و عکس‌ها و ویدیوها پناه ببرد که به قول قدیمی‌ها «عزای دسته جمعی خودش عروسی است.» یعنی نیاز داریم به همدردی، همدلی. این واکنش‌ها دلگرمی اجتماعی است، نشانه‌ی «هم‌وطن» بودن، عشق مشترک، اشک مشترک داشتن.

2️⃣ دل آدم پر است و دلیلی رسیده و به بهانه فاجعه، چهار مشت و لگد به #حکومت می‌زنیم که خاک‌ توی سرتان با این کشورداری‌تان.

3️⃣ با سوگِ نمایشی مثل برخی مداحان کاسب و اغراق‌کننده، توجه می‌خریم، لایک و فالوور با ژست انسان‌دوستانه!

◾️من کم عزیز از دست نداده‌ام، در جنگ، در صلح. برای فاجعه بندر قلبم تیر می‌کشد. در این اسکله شب خوابیده‌ام، محبت دیده‌ام از آدم‌های آنجا و‌ دوستانی دارم که این چند روز با آنها حرف می‌زنم.

◼️درد را می‌فهمم، رنج را درک می‌کنم اما فراموش نکنیم که روان بخش بزرگی از جامعه به دلایل اقتصادی و اجتماعی در معرض فروپاشی است، انشاهای سوزناک نوشتن و متلاشی کردن آدمها چه کارکردی دارد جز تحسین فردی که چه قلمی و چه اشک‌نوشتی و …؟!

◾️این همدلی ملی با هموطنان جنوبی اتفاق اجتماعی ارزشمندی است اما سرمایه روانی مردم را غارت نکنیم. کاش #ایران، شادی دسته‌جمعی را هم تجربه کند، کاش روزی برسد که به جای «هم‌سوگیم» بنویسیم «هم‌سوریم» …

◾️تا آن روز همه‌ی انرژی درون خودمان و دیگران را یک‌باره خرج نکنیم، زندگی‌ هیچ تضمینی نداده که فردا زخم کاری‌تری نزند، به ویژه در خاورمیانه! قوی باشیم که دوباره بندر می‌خندد حتی با داغ تلخِ یک سوختگی بر صورت!
🖋️ @ehsanmohammadi95

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

- تاریخ در آینده قضاوت خواهد کرد!
- قلمت بشکند تاریخ اگر بعدها ننویسی ...

گور بابای تاریخ و قضاوتی که خواهد کرد! وقتی در زمانِ حاضر، آدم حرف‌های احمقانه اما پرطرفدار می‌شنود، کار غلط و اشتباه اما با لایک و حمایت بسیار می‌بیند، آدم‌های عاقل، منزوی و خاموش می‌شوند و ابلهان اوج می‌گیرند، عقل خوار می‌شود و جادو اوج می‌گیرد، این «قضاوت تاریخ و آیندگان» چه سودی به حالِ ما زندگان امروز دارد؟

عمر و جوانی و زندگی ما در نتیجه بلاهت اقلیتی سرسخت و قدرتمند بر باد رفت و دلمان خوش است که «تاریخ قضاوت خواهد کرد!»

می‌فهمم این حرف از سر بی‌پناهی است و اینکه آدم زورش نمی‌رسد چیزی را تغییر بدهد اما می‌خواهم صد سال سیاه تاریخ ننویسد و آیندگان قضاوت نکنند!
🖋️ @ehsanmohammadi95

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

❌ برنده تخریب نمادهای ملی کیست؟

✍️ احسان محمدی

⚽️ ما در این کشور چند نقطه وصل، عشق و اشک و لبخند مشترک داریم؟ چیزی که آدم‌ها فارغ از گرایشات سیاسی چپ و راست، اصلاح‌طلب و اصولگرا و سوسولگرا، حتی قومیت و لهجه و وضع اقتصادی روی آن توافق داشته باشند؟

الحمدلله با سعی و تلاش موفق شده‌ایم از تخت جمشید تا حافظ و سعدی و‌ مولوی، از اسم بچه‌هایمان تا خواننده و بازیگر و … را شقه‌شقه کنیم، این مال من، اون مال تو! و تبدیل کنیم به ابزاری برای تخلیه نفرت و خشم.

✅ می‌دانم بعضی‌هایتان می‌گویید تقصیر مردم نیست، گروه‌های سیاسی و حکومت شروع کردند … بسیار خب! حتی اگر کسانی این اشتباه را کردند ما باید تا ابد در این حلقه اشتباه بیفتیم؟ چشم در برابر چشم فقط باعث کورتر شدن جامعه می‌شود. یک‌جا باید بایستیم و‌‌ بگوییم این کار غلط است، ادامه دادنش ضرر است، ما برنده‌اش نیستیم.

✅ مخدوش کردن نمادهای وحدت ملی، از پرچم و سرود تا #شجریان و #فردوسی خسارت است، زمینه‌ساز تفرقه بین آدم‌ها. اینکه تیم ملی را تکه ‌پاره‌ کنیم وقتی عنصری جایگزین آن نداریم که بتواند آدم‌های مختلفی با گرایش‌های فکری متفاوت را گرد هم جمع کند خسارت مطلق است.

❌ ما که عمرمان صرف زنده باد و مُرده باد شد و به چهره هم چنگ زدیم، حداقل برای بچه‌هامان یک نقطه‌های مشترکی بگذاریم که بتوانند کنار هم‌دیگر عشق و اندوه مشترک داشته باشند. والله که در همه جای جهان آدم‌های نیمه عاقل هم دنبال بهانه برای گره زدن گسستگی اجتماعی هستند، نه پاره پاره کردن رشته‌ها. ما که عاقلان کُل جهانیم چرا در این تله افتاده‌ایم؟

✅ همیشه به بخش اجتماعی ورزش، به قدرت شگفت‌آورش فکر می‌کنم، اگر فقط یک‌بار یک مسابقه بین‌المللی را بیینید، از کشتی تا فوتبال آن‌وقت جور دیگری نگاه می‌کنید، اینکه آدم‌هایی که شاید در یک میتینگ سیاسی خرخره هم را چنگ بزنند، برای چند ساعت حول محور #ایران قلب‌شان را کوک می‌کنند. این معجزه عجیبی است.
کسانی که هیچ علاقه‌ای به فوتبال ندارند را درک می‌کنم اما آن‌ها که می‌دانند «تیم ملی»- حتی وقتی بازیکنان محبوب ما در ترکیبش نیستند یا با سرمربی مشکل داریم- حلقه وصل است چرا؟
تیم ملی را حذف می‌کنید، چه چیزی جایگزینش می‌کنید؟

✅ بارها نوشته‌ام بدا به حال ملتی که تمام عشق و امیدش را در فوتبال خلاصه کند، چون وقتی تیم شکست می‌خورد انگار جنگ حیثیتی را باخته و یاس عمومی ایجاد می‌شود اما حتی اگر دلمان صاف نیست، درد داریم، زخم‌هایمان هنوز تازه است به عناصری که قادرند بخش بزرگی از جامعه را به یک مفهوم ملّی گره بزنند سنگ نزنیم. برنده این تفرقه‌ها هر کسی باشد، مردم نیست.
🖋️ @ehsanmohammadi95

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

◼️داد از فراق عزیزانی که رفتند و درختی شدند که میوه‌شان را مردم کشورهای دیگر می‌چینند و #ایران تنهاتر شد.


🎥 ویدیوی کامل این گفت‌و‌گو را در فیلیمو برنامه #دوشات می‌توانید ببینید.
🖋️ @ehsanmohammadi95

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

❌ آقا! حسن کجاست؟

یه روز رئیس بزرگ به سرش زد راه بیفته گوشه کنار کشور، اومد و اومد تا رسید به شهر ما، همه رو جمع کرد و گفت:
- اگه گله شکایتی دارید علنی بگید، دوران ترس گذشته، از هیچی خوف نکنید.

دوستم حسن پا شد. فقال صاحبی حسن:
- یا سیدی! این الخبز و اللبن؟ (آقا! نون کجاست؟ شیر کجاست؟) این السکن؟ (خونه‌ای که میگفتید میدید کجاست؟) و این ما یوفرو دوا للفقیر دون ما ثمن؟ (کو که می‌خواست دوا به فقرا بده قرونی هم نگیره؟)

رئیس غمگین و خراب گفت:
- دمت گرم پسرم! چه صداقتی و چه زنهاری تو کلام تو بود؟ باش و ببین که عنقریب اوضاع چه درست بشه!

سال بعد دوباره اومد و همون سوال‌ها رو از نو پرسید. کسی شکایتی نداشت. من بلند شدم.

- یا سیدی! این الخبز و اللبن؟ (آقا! نون کجاست؟ شیر کجاست؟) این السکن؟ (خونه‌ای که میگفتید میدید کجاست؟) و این ما یوفرو دوا للفقیر دون ما ثمن؟ (کو که می‌خواست دوا به فقرا بده قرونی هم نگیره؟) معذرتن یا سیدی! و این صاحبی حسن؟ (معذرت می‌خواهم آقا! دوستم حسن کجاست؟!)

🎙بخشی از اپیزود سناریو/ احسان عبدی‌پور

🖋 @ehsabmohammadi95

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

🌗 حتی ماه هم یک نیمه تاریک دارد!

❌ با این همه هیچ‌چیزی مجوز فحاشی، سنگ‌پرانی، توهین به خانواده و صدمه زدن به خود یا دیگری به بهانه فوتبال یا عشق به یک تیم نیست.
#فوتبال
📺شبکه ورزش/ واحد ۱۲۰
🖋️ @ehsabmohammadi95

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

🐍 از این دست افراد فرار کنید!

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

❌ سیاه‌نمایی مطلق و خالی کردن توی دل آدم‌ها، آن هم بدون راه‌حل جایگزین، به اندازه سفیدنمایی مطلق و‌ فروختن رویای نان به آدم گرسنه، کار کثیفی است!

Читать полностью…

روزنوشت‌های احسان محمدی

✌️در این برهه ۳۰ هزار جوان مخالف، توسط دیکتاتور‌ و جلادهایش دزدیده، شکنجه و برای همیشه مفقود شدند! هنوز هیچ ردی از آنها نیست.

اما آن گروهی که در خفقان با این روبان‌های سیاه به جهان پیام فرستادند انگار با دهان بسته فریاد زده‌اند. یک قمار بزرگ با زندگی‌‌شان.

اما حتماً وقتی دوربین تیرک دروازه‌ها را نشان می‌داد، ته دلشان یک نور کوچک روشن می‌شد. حس اینکه درست جلوی چشم‌های دیکتاتور به همه جهان گفته‌اند ما هنوز زنده‌ایم و تسلیم نمی‌شویم!

✌️ ویدلا سرنگون شد، به زندان افتاد و در زندان مُرد تا باز آشکار شود که با نیزه می‌شود هر کاری کرد اما نمی‌شود رویش نشست! حیف که دیکتاتورها هرگز از عاقبت هم عبرت نمی‌گیرند.

زنده باد آزادی.✌️
📘 توصیه به خواندن کتاب

#احسان_محمدی
#داستان_شد
#فوتبال
#دیکتاتوری
#خون_روی_تیرک_دروازه
🖋️ @ehsanmohammadi95

Читать полностью…
Subscribe to a channel