emran_8118 | Unsorted

Telegram-канал emran_8118 - اشعار عمران معماریان(ساوجی)

205

راه ارتباطی : @emran8118

Subscribe to a channel

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

درد درمان ندار جامعه ام
که مرا جدی ام نمیگیرند
مطمئنم که اکثر مردم
متولد نگشته میمیرند

#عمران_معماریان

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

من سرو بلندی ام که باید جای
مردان سیاست بنشانند مرا
بعد از تو نمی‌روم به سلمانی تا
ژولیده ساوجی بخوانند مرا

#عمران_معماریان

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

شبیه شعله که مشغول سوختن باشد
سرش به کار خودش گرم خویشتن باشد
چنان که پر شده از او جهان مشخص شد
کمال،مهدی معماریان شدن باشد

#عمران_معماریان

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

الدنيا حرام على أهل الآخرة, والآخرة حرام على أهل الدنيا, و هما حرامان على أهل اللّه تعالى

ترک دنیا مقام ناچیزی ست
ترک عقبا اگر کنی مردی

#عمران_معماریان

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

مرغ پرکنده سرای توام

تا همیشه فقط برای توام

درد درمان ندار جان منی

با همه تلخی ام دوای توام

#عمران_معماریان

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

به گریه های شبانگاه خویش خو کردم
که دورم از تو و بیچاره ای فلک زده ام

شکسته دل شدم از دست نابرادرها
شبیه یوسف از چاه در نیامده ام!

#عمران_معماریان

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

سی و یک سالگی غم انگیزه
زندگی روی دوشت آواره
توی گوشت صدای تق و تقه
تیشه و بیل قبرکن داره

سی و یک سالگی تو این دوره
واسه من مزه جنون میده
یه نفر تازه اومده دنیا
یه نفر دیگه داره جون میده

سی و یک سالگی پر از زخمه
سی و یک سالگی پر از درده
جای شکرش هنوز باقیه
که می‌ره دیگه برنمی گرده

سی و یک سالگی و تنهایی
سی و یک سالگی و دلتنگی
کارد وقتی به استخون برسه
دیگه با غصه هات نمیجنگی

سی و یک ساله که تو رو می‌خوام
سی و یک ساله آرزوت کردم
آخرش بی تو شمع رو کیکه
سی و یک سالگی و فوت کردم

-سی و یک سالگی غم انگیزه-

#سی_یک_سالگی
#هفت_شهریور
#عمران_معماریان

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

چه بود عاقبتِ ساحران و موسیِ عمران
اگر نداشت در آن داستان عصای علی را؟!

#حسین_جنتی

‏به ذکر نام علی بود این که موسی هم
به یک اشاره کوچک شکافت دریا را

#عمران_معماریان

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

تک بیت :

بی غیرتیم ما که شنیدیم روضه ی

معجر کشی ز اهل حرم را و زنده ایم

#شام_غریبان
#عمران_معماریان

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

تا راه برای زدنش وا کردند
یک عده نشستند و تماشا کردند
از ذکر خدا دهان‌او بسته نشد
تا نیزه درون دهنش جا کردند

#حسین_جان😭
#سیدنالمظلوم

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

ابن عباس مى‏گوید: «همراه على (ع) در جنگ صفین از سرزمین نینوا گذشتیم به من فرمود:
اى ابن عباس آیا این سرزمین را مى‏شناسى؟ عرض کردم خیر، اى امیر مومنان. آن حضرت فرمود: اگر مثل من آن را مى‏شناختى از اینجا عبور نمى‏کردى مگر آن که مانند من گریستى. آنگاه شروع به گریستن کرد تا این که اشک محاسن ایشان را فرا گرفت و بر سینه مبارکشان جارى شد. ما نیز با آن حضرت گریستیم. على (ع) مى‏فرمود: شگفتا ما را بر آل ابوسفیان و آل حرب، حزب شیطان و اولیاى کفر، چه کار! در همین حال فرمود: اى عبداللّه صبر و مقاومت داشته باش و آنگاه بسیار گریست و ما نیز با او گریستیم، به گونه‏اى که آن حضرت با صورت به زمین فرود آمد و از هوش رفت


با این که محال است ولی خواسته ام که
یک روضه فقط در خور شأن تو بگیرم

وقتی علی از روضه‌ی جانسوز تو غش کرد
در مجلس اشک تو روا نیست بمیرم؟

#عمران_معماریان

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

گفت:باشد مرا بزن اما
نزنی حرف‌بد به بابایم

موی‌ من را نکش خودم کم کم
میرسم زخمی است پاهایم

#رقیه_جان
#عمران_معماریان

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

قسم به کعبه که دور کسی نمی‌گردد
علی ست کعبه من! ای تصدقش گردم

#عمران_معماریان

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

از فیض رحیمی اش بلا را عشق است
از جمله مقامات فنا را عشق است
عاشق که شدم به عینه فهمیدم که
در وقت سحر ذکر خدا را عشق است

#عمران_معماریان

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

"وفانداری" تو عین روز معلوم است
که عطر فیک روی پیرهن نمی‌ماند
#عمران_معماریان

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

در کّله شان خورد اگر آجر بعدی
از سفره رسیدند به آن آخور بعدی
صد شکر که بشار اسد نیز سقط شد
الساعه شود نوبت دیکتاتور بعدی

#عمران_معماریان

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

بند دل من بودی و این آخر عمری
چون رشته تسبیح تو هم پاره شدی که

#عمران_معماریان

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

دل تنگم و سر در گریبان گریه خواهم کرد
از چشم مردم دور و پنهان گریه خواهم کرد

حالا که گفتی برنخواهی گشت پس من هم
تا آخر عمرم به قرآن گریه خواهم کرد

آغوش واکرد و نشست آرام در پیشم
در سوگ آن خواب پریشان گریه خواهم کرد

خشکیده شد رودی که جاری بود بی وقفه
بی اشک هم حتی فراوان گریه خواهم کرد

من معنی حبس نفس را خوب میفهمم
با میله های های سرد زندان گریه خواهم کرد

من نصف عمرم را اگر در گریه سر کردم
درنصف دیگر هم دوچندان گریه خواهم کرد

حتی تو هم اشک مرا دیگر نخواهی دید
بی تو پیاده زیر باران گریه خواهم کرد

دوری تو آشفته حالی قسمتم کرده
من بعد با لب های خندان گریه خواهم کرد

در طول هفته در اتاق خواب میگریم
شب های جمعه در خیابان گریه خواهم کرد

بغضم انار ساوه بود و بی‌هوا ترکید
از ساوه تا پاییز تهران گریه خواهم کرد

می‌گفت بعد از این همه گریه چه خواهی کرد
گفتم ملالی نیست عمران گریه خواهم کرد

#عمران_معماریان

https://t.me/joinchat/AAAAAD0Gxhx7g3aqkOnQew

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

چون برده بگو که وارد قصر شوم
تا شادترین آدم این عصر شوم
هر کار که لازم است من خواهم کرد
تا این که میان بازویت حصر شوم

#عمران_معماریان

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

هر بار علی علی علی میگویم
بسیار علی علی علی میگویم
راه نفسم نیز اگر حبس شود
دشوار علی علی علی میگویم

#عمران_معماریان

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

از حجم مصیبتی که آمد به سرت
سر در گم و بی قرار و مبهم ماندم
با اینکه ربیع الاول آمد اما
من در شب سوم محرم ماندم

#رقیه_جان
#عمران_معماریان

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

در معرکه شیر بی هماورد حسین

شور و شرری به عالم آورد حسین

دلواپس اهل بیت خود جان داد و

خون بر دل عاشقان خود کرد حسین

#عمران_معماریان
#اربعین

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

واقعا با ابد چه باید کرد ؟
با کفن در لحد چه باید کرد ؟

سینه از غیر دوست خالی کن
ورنه با این جسد چه باید کرد؟

روز جمع است و ما پراکنده
با خدای احد چه باید کرد؟

نفس دشمن نواز مهمان کش!
رهبر نابلد!چه باید کرد ؟

مرگ در انتظار و ما غافل
عمر ما می‌رود چه باید کرد ؟

روز حسرت اگر که بر سینه
بخورد دست رد چه باید کرد ؟

بار سنگین و راه هم تاریک
واقعا با ابد چه باید کرد ؟

#عمران_معماریان

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

حسین زینبت آخر شنید حرف درشت

همان حدود که نامرد می برید انگشت

به خون تپیده ای و فکر خیمه ها هستی

خیال خیمه تو را قبل شمر خواهد کشت

#عمران_معماریان

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

شمشیر به دست شمر قتال افتاد
در اهل حرم شیون و جنجال افتاد

دنیا به خدا فاتحه خود را خواند
تا راه حسین سمت گودال افتاد

#عمران_معماریان

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

یک قدم سمت دشمنش می‌رفت یک قدم سمت خیمه می آمد
آه ای طفل سربریده من بین خوف و رجا گرفتارم

#عمران_معماریان
#تک_بیت

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

هم به ساقی سبو بدهکارم
روی خوش به عدو بدهکارم

به همین آدمی که می آید
صاف از رو به رو بدهکارم

دو سه تا بذله تپل هم به
شاعری بذله گو بدهکارم

به خری که برای خاتون است
مولوی جان! کدو بدهکارم

به جوانی خود که میگذرد
چه قدر آرزو بدهکارم

به دلم که تو را گمت کرده
تا ابد جست جو بدهکارم

به همین جنگل تنک شده ام
سشوار و اتو بدهکارم

من نماز قضا ندارم که
دو سه گالن وضو بدهکارم

تو از آن مادمازت طلبکاری؟
من به این به موسیو بدهکارم

همسرم با درشت خوبی گفت:
این قدر هی نگو بدهکارم

گفتم: آخر عزیز من چه کنم؟
به تو هم که هوو بدهکارم

آب جو سهم دیگران باشد
من فقط آب جو بدهکارم

دود سیگار ماربرو را هم
به فضای گلو بدهکارم

تازه به میرزای شیرازی
دو کیلو تنباکو بدهکارم

به خودم خواب راحتی را در
زیر دو لا پتو بدهکارم

چون حساب و کتاب من خوب است
به همه مو به مو بدهکارم

بدهی مرا بپردازد
آن خدا که به او بدهکارم

#عمران_معماریان

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

سه رباعی:

این راند مسابقه نفس گیر شده
اشک از همه جای من سرازیر شده
آماده بوسه بودم و مرگ آمد
گفت : آه! برای زندگی دیر شده


از زندگی بدون تو سیر شدم
با تیر نگاه تو زمین گیر شدم
تا دست تو را به گردن او دیدم
در اول چل چلی خود پیر شدم


چون موی‌تو روزگار درهم دارم
در زندگی ام مثل تو را کم دارم
دارایی ما هر چه که باشد کم نیست
اندازه ما یملک تان غم دارم

#عمران_معماریان

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

در آتشی و صبوری که وضع جامعه ای
شکوه گندم دیمی غروب مزرعه ای

اگر که کام دهد آبرو نمی بخشد
برای خفت دنیا مکن منازعه ای

در این دیار چو افتاده که تو مال منی
خوشم به همچو‌ دروغی و همچو شایعه ای

نیامدی و بلایت چه مهربان بوده
که آمده به سر من شبیه فاجعه ای

برای هیچ کسی هم مهم نخواهد بود
اگر مریض شوم یا دچار ضایعه ای

چه ترس این که نیامد کسی به دیدارم
که مرگ می‌کند آخر به من مراجعه ای

#عمران_معماریان
https://t.me/joinchat/AAAAAD0Gxhx7g3aqkOnQew

Читать полностью…

اشعار عمران معماریان(ساوجی)

و عطر قهوه ترکی که نیمه شب خوردیم
هنوز هم که هنوز است در سرم مانده
#عمران_معماریان

Читать полностью…
Subscribe to a channel