واژه چهارصد و هفتاد و یکم
indifference
/ɪn'dɪfərəns/
n.
🔹 بی علاقگی، بی قیدی، بی توجهی، بیاعتنایی، سهل انگاری، بی تفاوتی
📎 He has a total indifference to public opinion.
او نسبت به افکار و آراء عمومی کاملاً بیتوجه است.
📎 She showed indifference to her friend's fate.
او نسبت به سرنوشت دوستش بیاعتنایی نشان میداد؛
سرنوشت دوستش برای او اهمیتی نداشت.
📎 It's a matter of indifference to me whether he goes or not.
برایم اهمیتی ندارد که میرود یا نه.
📎 The campaign aims to combat public indifference to racial discrimination.
هدف این پویش مبارزه با بیاعتنایی عمومی نسبت به تبعیض نژادی است.
📎 Try to treat such comments with benign indifference.
بکوشید با بیاعتنایی توام با خوشبینی با این اظهارات برخورد کنید؛
سعی کنید با بیتوجهی توام با مهربانی از کنار این حرف ها بگذرید.
📎 She showed total indifference to his fate.
کلاً به سرنوشتش بیاعتنایی نشان میداد؛
به سرنوشتش اصلاً اهمیتی نمیداد.
📎 He feigned indifference to criticism of his work.
وانمود میکرد که به نقدهای صورت گرفته بر کارهایش بیاعتنا (/بیتوجه) است.
📎 They regard the change with a certain indifference.
با یک مقدار بیاعتنایی به این تغییر مینگرند.
📎 They have an air of studied indifference to the problem.
به شکلی سنجیده و مطالعه شده نسبت به این مسئله بیتوجهی نشان میدهند.
📎 She adopted an attitude of supreme indifference.
برخوردش توام با بیاعتنایی محض بود؛
کاملا بیتوجه بود.
📎 Because Martha showed a total lack of interest in music, her mother used this indifference as a reason to sell the family’s piano.
از آنجا که مارتا به کلی نسبت به موسیقی بیعلاقه بود، مادرش این بیاعتنایی را دستاویزی قرار داد تا پیانوی خانواده را بفروشد.
📎 Depression added to the man’s indifference and caused him to care less and less about things he had once loved and enjoyed.
افسردگی بر شدت بیاعتنایی (/بیعلاقگی/کرختی) مرد افزود و باعث شد او به چیزهایی که زمانی مورد علاقه و مایه لذتش بودند کمتر و کمتر توجه نشان بدهد.
📎 his callous indifference to the plight of his son...
بیاعتناییِ سنگدلانه او نسبت به گرفتاری ِ پسرش...
📎 ... a reckless indifference to security standards.
... بیاعتنایی غیرمسئولانه به ضوابط امنیتی.
📎 his indifference towards art
بیتوجهی او به هنر
💠 Syn: lack of concern, apathy, unconcern, lack of interest, lack of feeling
#ieltsvocabulary
@effortlessielts
واژه چهارصد و پنجاه و پنجم
ascetic
/ə'setɪk/
adj. & n.
🔹 زاهدانه، درویشانه، ریاضت کشانه، صرفه جو، زاهد، پرهیزکار، مرتاض، پارسا
📎 the ascetic life of monks
زندگی پرهیزکارانه راهب ها
📎 his bony, ascetic face...
چهره استخوانی و ریاضت کشیده او...
📎 He lived as an ascetic in a simple hut in the mountains.
او به عنوان مرتاض در کلبهای ساده در کوهستان زندگی میکرد.
📎 an ascetic diet of rice and beans
رژیم غذایی درویشانه (/ساده) شامل برنج و لوبیا
📎 She left the comforts of home to live the life of an ascetic.
او راحتی های خانه را رها کرد تا زندگی یک مرتاض را در پیش بگیرد.
📎 He left the luxuries of the court for the life of an ascetic.
ناز و نعمت دربار را ترک گفت و زهد پیشه کرد.
📎 The ascetic man gave away his fortune and moved into a tiny one-bedroom apartment.
مرد درویش مسلک ثروتش را بخشید و به یک آپارتمان تک خوابه نقلی نقل مکان کرد.
📎 Usually, ascetic shoppers only purchase items that are essential for everyday life.
معمولاً خریداران صرفه جو فقط اقلام ضروری زندگی روزمره را خریداری میکنند.
📎 The top student of our class has ascetic habits and never does anything but study in his free time.
شاگرد اول کلاسمان زندگی بی حاشیه و سادهای دارد و در اوقات فراغتش هرگز کاری جز درس خواندن انجام نمیدهد.
📎 ... an ascetic soldier who could survive in the wilderness with few resources.
... سربازی خوگرفته به شرایط سخت که میتوانست با داشتههای اندک در طبیعت به زندگی ادامه بدهد.
📎 an ascetic lifestyle
سبک زندگی زاهدانه؛
زندگی درویش وار
💠 Syn:
(n.) one who practices self-denial and devotion
(adj.) self-denying, abstinent, abstemious
@effortlessielts
واژه چهارصد و پنجاە و سوم
supplication
/sʌplɪ'keɪʃn/
n.
🔹التماس، خواهش، تضرُع، استدعا، استغاثه، لابه و زاری
📎 their prayers and supplications to God
نیایش ها و تضرع های آنها به درگاه خدا
📎 He raised his arms in a gesture of supplication.
او دست هایش را با حالت تضرع بالا برد.
📎They knelt in supplication before the king.
آنها با التماس (و خواهش) در برابر پادشاه زانو زدند.
📎 The worried father went to the hospital chapel to make a supplication for his sick child.
پدر مضطرب به نمازخانه بیمارستان رفت تا برای فرزند بیمارش دعا و استغاثه کند.
📎 Bill made a supplication for a miracle as the gunman held a weapon to his head.
وقتی مرد مسلح اسلحهاش را روی سر بیل گذاشت، او با تضرع طلب معجزه کرد.
📎 He made a supplication for forgiveness of their sins.
برای بخشایش گناهانش تضرع و استغاثه کرد.
📎 The kidnapped girl knew her prayer of supplication had been heard when the police rushed into the cabin.
وقتی پلیس ها به داخل اتاقک ریختند، دختر ربوده شده فهمید که دعا و تضرعش مورد استجابت قرار گرفته است.
📎 When Henry died, his parents felt as though God had ignored their supplication.
وقتی هِنری مرد، احساس والدینش چنان بود که گویی خدا التماس ها و تضرع های آنها را ناشنیده گرفته است.
📎 Each night, I get on my knees and make a supplication for good health for my loved ones and myself.
هر شب زانو میزنم و با تضرع برای سلامتی عزیزانم و خودم دعا میکنم.
💠 Syn: earnest prayer, entreaty, plea, prayer
#ieltsvocabulary
@effortlessielts
واژه چهارصد و پنجاه و یکم
lush
/ˈlʌʃ/
adj.
🔹 مجلل، باشکوه، لوکس، اعیانی، انبوه، سبز و خرم، پرنقش و نگار
📎 a lush apartment in the best residential section
آپارتمانی مجلل در بهترین منطقه مسکونی
📎 The island was lush with grass and trees.
جزیره پُر از سبزه و درخت بود؛
جزیره سبزه و درختان انبوه داشت.
📎 The beautifully landscaped gardens sprawl with lush vegetation.
این باغ ها که محوطهسازی زیبایی در آنها انجام شده پر از رُستنی های انبوه هستند.
📎 The fabrics were lush.
پارچهها مجلل بودند.
📎 The hotel is lush, plush, and very non-backpacker...
این هتل لوکس و مجلل است و اصلا جای کولهپشتی کِش ها نیست...
📎 ...the lush green meadows bordering the river...
... چمنزارهای سرسبز حاشیه رود...
📎 a lush carpet
فرش نفیس (و گران قیمت)
📎 lush green valleys
دره های سبز و خرم
💠 Syn: luxurious, elaborate, abundant
#ieltsvocabulary
@effortlessielts
واژه چهارصد و چهل و نهم
obsequious
/əb'si:kwɪəs/
adj.
🔹 مُتملق، چاپلوس، بله قربان گو، فرمانبردار، بادمجان دور قاب چین
📎 She was maddeningly obsequious to her teacher.
چنان چاپلوسی معلمش را میکرد که کفر آدم در میآمد.
📎 Our butler is not obsequious enough.
سرپیشخدمت ما آن طور که باید فرمانبردار (/وظیفه شناس/ گوش به فرمان) نیست.
📎 She's constantly followed by obsequious assistants who will do anything she tells them to.
همیشه یک عده دستیار متملق دنبالش هستند که هر چه به آنها میگوید انجام میدهند.
📎 The bully and his obsequious underlings started the brawl.
آن قلچماق و نوچه های چاپلوسش (/بله قربان گویش) دعوا را شروع کردند.
📎 He was obsequious to me until he learnt that I too was the son of a labouring man.
چاپلوسی ام را میکرد تا این متوجه شد پدر من هم کارگر بوده.
📎 At work, the obsequious assistant complimented her manager so much that she quickly advanced up the corporate ladder.
در محل کار دستیار متملق آن قدر از مدیرش تعریف و تمجید کرد که باعث شد نردبان ترقی را در شرکت به سرعت بالا برود.
📎 When he receives obsequious service, Lawrence always leaves a huge tip.
همیشه وقتی به لارنس متملقانه خدمت رسانی میکنند، او کلی انعام میدهد.
📎 Extremely obsequious, most puppies want nothing more than to please their masters.
بیشتر توله سگ ها به شدت فرمانبردارند و فقط و فقط به دنبال کسب رضایت صاحبانشان هستند.
📎 From his obsequious behavior, it was obvious Jackson was smitten with his wife.
از رفتار متملقانه جکسون کاملاً مشخص بود که تحت تاثیر زنش قرار دارد.
📎 It infuriates me that your obsequious personality makes you agree with every word I say!
آتش میگیرم وقتی تو به دلیل شخصیت چاپلوست با هر چیزی که من میگویم موافقت میکنی!
📎 an obsequious minister
وزیر متملق (/چاپلوس)
📎 obsequious waiters
پیشخدمت های متملق
💠 Syn: fawning, seeking favor, obeying, servile
#ieltsvocabulary
@effortlessielts
واژه صد و چهل و هفتم
indoctrinate
/ɪn'dɔktrɪneɪt/
v.
🔹آموزش دادن، یاد دادن، تعلیم (حزبی یا ایدیولوژیک) دادن، شستشوی مغزی دادن
📎 They were indoctrinated with a set of dangerous ideas.
مجموعهای از باورهای خطرناک را به آنها آموزش داده بودند؛
مغز آنها را با یک مشت باور خطرناک شستشو داده بودند.
📎 They have been indoctrinated by television to believe that violence is a normal thing.
تلویزیون این باور را به آنها آموزش داده که خشونت امری عادی است.
📎 The goal should be politics, rather than to indoctrinate students with a narraow set of political beleifs.
هدف باید علم سیاست باشد، نه این که یک مشت باور سیاسی محدود به دانشجویان آموزش داده شود.
📎 They indoctrinate young people with subversive ideologies.
آنان مرامهای ویرانگر به جوانان تلقین میکنند.
📎 They have been completely indoctrinated...
کاملاً شستشوی مغزی شدهاند...
📎 In Jim’s efforts to indoctrinate his children to his way of thinking, he homeschooled them to avoid outside ideas.
جیم برای این که فرزندانش با مسلک فکری خودش تربیت شوند و برای اجتناب از افکار دنیای بیرون، در منزل به آنها تعلیم داد.
📎 As teachers, our job is not to indoctrinate our students but rather to teach them how to discover their own knowledge.
ما معلمان کارمان این نیست که مجموعهای از تعالیم را به دانش آموزانمان یاد بدهیم، بلکه کارمان این است که به آنها بیاموزیم چگونه دانایی خود را بیابند.
📎 The overseer used force to indoctrinate the slaves into believing they were less than human.
سرپرست با استفاده از زور میخواست به بردهها بباوراند که شان آنها پایین تر از انسان است.
📎 By making inmates listen to the rules over and over again, the warden hopes to indoctrinate them into following prison policies.
رئیس زندان زندانیان را مجبور میکند بارها و بارها قوانین را بشنوند و امیدوار است از این طریق پیروی از سیاست های زندان در ذهن آنها نهادینه شود.
💠 Syn: to teach certain principles, instruct, brainwash
#ieltsvocabulary
@effortlessielts
آموزش لغت sustain
👈● نگهداشتن، برپاداشتن، (مجازی) قوت قلب دادن
👉bones sustain the body
👈استخوانها بدن را نگه میدارند.
👉heavy cables sustain the bridge
👈شاه سیمهای کلفت پل را نگه میدارند.
👉their faith sustained them throughout the dark years of the war
👈ایمان آنها در طول سالهای تیرهی جنگ به آنها قوت قلب میداد.
👉sustained attacks
👈حملات پیگیر (مستمر)
👈● حفظ کردن، ادامه دادن، پیگیری کردن
👉to sustain one's optimism
👈خوش بینی خود را حفظ کردن
👉I found it difficult to sustain an interest in their talk
👈برای من مشکل بود با علاقه به حرفهای آنها گوش بدهم.
👉we must sustain our economic prosperity
👈ما باید رونق اقتصادی خود را حفظ کنیم.
👉it has sustained its reputation for a long time
👈مدتهاست که شهرت خود را حفظ کرده است.
👈● تحمل کردن، به خود هموارکردن، متحمل شدن، کشیدن، تاب آوردن
👉a man who has bravely sustained the burden of responsibility
👈مردی که با شهامت بار مسئولیت را تحمل کرده است
👉the losses which we have sustained are huge
👈زیانهایی که تحمل کردهایم عظیم هستند.
@effortlessielts
آموزش لغت priority
حق تقدم، تقدم، پیشآیندی، پیشینگی
women and children have priority
زنها و کودکان حق تقدم دارند.
in this matter I have priority over you
در این مورد من بر شما تقدم دارم.
● برتری، پیشی، تفوق
Japan's priority over other countries in car exportation
پیشی گرفتن ژاپن از کشورهای دیگر در صدور اتومبیل
● اولویت، سزیدگی، ارجحیت، سزاواری
the priority of education is undeniable
سزیدگی آموزش و پرورش غیر قابل انکار است.
● سزیده، ارجح
● هر چیز دارای اولویت یا سزاواری
school building is our top priority
احداث مدرسه بالاترین اولویت ما است.
* get one's priorities right (or wrong)
در تعیین اولویتهای خود خطا نکردن (یا کردن)
* give priority (to)
اولویت دادن (به)، سزاوارتر شمردن
* take priority (over something)
(نسبت به چیزی دیگر) سزاوارتر بودن، اولویت داشتن، ارجح بودن، سزیدن
#ieltsvocabulary
@effortlessielts
To get out from under
Meaning👇👇👇
to restore a difficult situation
کمر راست کردن، از زیر بار چیزی بیرون آمدن
For example
After years of struggling, the young couple finally got out from under their debt.
بعد ازسالها تلاش، زوج جوان بالاخره از زیر بار بدهی کمر راست کردند.
#English #phrasal_verbs
#IELTS #vocabulary
to find out more, plz join our channel 👇👇👇
@effortlessielts
To give somebody a big hand
Meaning👇👇👇
To clap, to appluse
برای کسی کف بلند و ممتد زدن، دست زدن
For example
when the concert finished, we gave them a big hand.
وقتی کنسرت تموم شد، براشون دست زدیم.
#English #phrasal_verbs
#IELTS #vocabulary
to find out more, plz join our channel 👇👇👇
@effortlessielts
Download 👆👆👆
کتاب سطح مقدماتی
آموزش مهارت نگارش
کانال آموزش آیلتس
هر آنچه برای آزمون آیلتس نیاز دارید.
@effortlssielts
#collins
To draw a line at
Meaning👇👇👇
To refuse to consider
زیربار چیزی نرفتن، به کاری تن ندادن
For example
I really like to help you, but I draw the line at lying.
واقعا دوست دارم بهت کمک کنم، اما زیر بار دروغ گفتن نمیرم.
#English #phrasal_verbs
#IELTS #vocabulary
to find out more, plz join our channel 👇👇👇
@effortlessielts
To get out of line
Meaning👇👇👇
To disobey normal rules
نافرمانی کردن، تخطی کردن، از صف خارج شدن
For example
If you get out of line agan, you will be fired.
اگر یکبار دیگر مقررات را زیر پا بگذاری، اخراج می شوی.
#English #phrasal_verbs
#IELTS #vocabulary
to find out more, plz join our channel 👇👇👇
@effortlessielts
واژه چهارصد و شصت و سوم
juxtapose
/dʒʌkstə'pəʊz/
v.
🔹 کنار هم گذاشتن، پیش هم قرار دادن
📎 The exhibition juxtaposes Picasso's early drawings with some of his later works.
این نمایشگاه نقاشی های اولیه پیکاسو را در کنار تعدادی از آثار مُوَخر او قرار میدهد؛
در این نمایشگاه نقاشی های اولیه پیکاسو و تعدادی از آثار موخر او کنار هم گذاشته شدهاند.
📎 He had to juxtapose the pieces in order to see where they fit.
باید قطعات را به ترتیب کنار هم میگذاشت تا ببیند هر کدام به کجا میخورد.
📎 The technique Mr Wilson uses most often is to juxtapose things for dramatic effect...
تکنیک مورد استفاده آقای ویلسون اغلب این است که اشیا را برای ایجاد تاثیر دراماتیک کنار هم قرار میدهد...
📎 The interior designer likes to juxtapose light furniture against dark floors to create a dramatic contrast.
طراح داخلی مایل است برای خلق تقابل دراماتیک، مبلمان روشن را در برابر کفپوش های تیره قرار دهد.
📎 Our manager will juxtapose old reports by new ones so he can compare the numbers.
مدیرمان گزارش های قدیمی و جدید را کنار هم قرار خواهد داد تا بتواند ارقام را مقایسه کند.
📎 ...art's oldest theme: the celebration of life juxtaposed with the terror of mortality.
... کهن ترین بُنمایه هنر: بزرگداشت زندگی در تقابل با وحشت از میرایی.
💠 Syn: to place side by side, to put next to each other, pair, place in proximity
#ieltsvocabulary
@effortlessielts
واژه چهارصد و پنجاه و چهارم
decadence
/'dekədəns/
n.
🔹زوال، تباهی، انحطاط، فساد
📎 western decadence
فساد (و انحطاط) غرب
📎 an age of decadence
عصر انحطاط
📎 He was critical of the decadence of modern society.
او منتقدِ فساد و انحطاط جامعه مدرن بود.
📎 Political errors cause the decadence of nations.
اشتباهات سیاسی باعث انحطاط (و زوال) ملت ها میشوند.
📎 Although there has been an increase in violent crimes by teenagers, this is not necessarily a sign of decadence of the younger generation.
درست است که میزان جرائم خشن نوجوانان افزایش یافته است، اما این لزوماً نشانگر انحطاط نسل جوان نیست.
📎 Periods of economic growth are often followed by periods of decadence in which individuals shop simply because they can and not out of need.
دورههای رشد اقتصادی اغلب دورههای انحطاط را به دنبال دارند که در آنها افراد فقط به دلیل این که وسعشان میرسد خرید میکنند و نه از روی نیاز.
📎 Many countries view the United States as a den of decadence filled with people who care about nothing but indulging themselves.
از دیدگاه بسیاری از کشورها، ایالات متحده لانه تباهی و فساد و پر از افرادی است که دغدغهای جز خوشگذرانی ندارند.
📎 a life of sexual decadence
زندگی آمیخته با فساد و انحطاط جنسی
📎 The decadence of traditional values...
زوال ارزش های سنتی...
💠 Syn: decay, corruption, dissipation, decline
➖ decay (v.) فاسد شدن یا کردن
➖ decadent (adj.) فاسد، منحط
#ieltsvocabulary
@effortlessielts
واژه چهارصد و پنجاه و دوم
destitution
/destɪ'tju:ʃn/, US: /destɪ'tu:ʃn/
n.
🔹 فقر شدید، بی چیزی، نداری، افلاس، تهیدستی
📎 He died in destitution.
در فقر (و فاقه) مرد.
📎 The refugees lived in complete destitution.
پناهندگان در فقر کامل به سر میبردند.
📎 Destitution has become a major problem in this district.
فقر در این منطقه به یک مشکل عمده تبدیل شده است.
📎 He died leaving a wife and child in destitution.
او مُرد و زن و یک فرزندش را در فقر و نداری تنها گذاشت.
📎The government's actions will not prevent destitution.
اقدامات دولت جلوی فقر را نخواهد گرفت.
📎 Many people were in a state of utter destitution.
افراد زیادی در وضعیت فقر مطلق بودند.
📎 Now the workers face destitution.
هم اکنون کارگرها با فقر مواجه هستند.
📎 His drinking led him to a life of destitution.
میخوارگی زندگی او را به افلاس کشاند.
📎 As they rode into Munster the degree of destitution worsened considerably.
هر چه در مونستر جلوتر میراندند، وضعیت فقر به گونهای چشمگیر وخیم تر میشد.
📎 They are below the line dividing wealth and poverty, but above the line dividing poverty from destitution.
جایگاه آنها زیر خط جداکننده ثروت و فقر ولی بالای خط جداکننده فقر و افلاس است.
💠 Syn: extreme poverty, penury, impoverishment
➖ destitute (adj.)بسیار فقیر، مفلس
#ieltsvocabulary
@effortlessielts
واژه چهارصد و پنجاهم
fulsome
/'fʊlsəm/
adj.
🔹 مبالغهآمیز و منزجرکننده، چاپلوسانه، مُفَصَل، فراوان
📎The manners of his servants are very fulsome.
رفتار خدمتکارانش بسیار چاپلوسانه (و زننده) است.
📎 His apology was so fulsome that I doubted its sincerity.
معذرت خواهی او آن قدر مبالغهآمیز (و چاپلوسانه) بود که به صداقتش شک کردم.
📎 Her new book has received fulsome praise from the critics.
منتقدان از کتاب جدید او به شکل مبالغهآمیزی ستایش کردهاند.
📎 Our guests were fulsome in their compliments about the food.
مهمانان ما در تمجید از غذا مبالغه کردند؛
مهمانان ما به شکل مبالغهآمیزی از غذا تعریف کردند.
📎 Newspapers have been fulsome in their praise of the former president.
تعریف و تمجید روزنامهها از رییسجمهور پیشین مبالغهآمیز بوده است.
📎 I can always count on my best friend to be honest with me and not fulsome when telling me how I really look.
همیشه میتوانم مطمئن باشم که بهترین دوستم با من صادق است و موقع نظر دادن درباره ظاهرم بی خودی تعریف و تمجید نمیکند.
📎 fulsome praise
تعریف مبالغهآمیز و زننده
📎 fulsome flattery
چاپلوسی (/مداهنه) مبالغهآمیز
📎 the fulsome words of court parasites
کلمات چاپلوسانه کاسه لیسان دربار
💠 Syn: excessive, insincere, overly plentiful
#ieltsvocabulary
@effortlessielts
واژه چهارصد و چهل و هشتم
opulence
/ˈɒpjʊləns/
n.
📎 a display of opulence
نمایش (و به رخ کشیدنِ) ثروت و تجمل
📎 He was taken aback by the sheer opulence of the room.
از تجمل اتاق جا خورد (/دهانش باز ماند)؛
تجمل اتاق او را شگفت زده کرد (/او را گرفت).
📎 There's always opulence of food during Christmas.
همیشه در کریسمس وفورِ غذا است؛
همیشه در کریسمس غذا فراوان است.
📎 The opulence of Beverly Hills is evident in the homes, stores and people one observes.
ثروت و تجمل بوِرلی هیلز در خانهها، فروشگاه ها و آدم هایی که در آنجا میبینید مشهود است.
📎 What gives rustic country its appeal is its lack of opulence...
چیزی که به محیط روستایی جذابیت میبخشد نبود تجمل در آن است...
📎 His eyes had never beheld such opulence.
هرگز چنین ثروت و تجملی را به چشم ندیده بود.
💠 Syn: wealth, riches, luxury, affluence, abundance
#ieltsvocabulary
@effortlessielts
واژه صد و دوم
itinerant
/ɪ'tɪnərənt, aɪ'tɪnərənt/
adj.
🔹 سیار، دورهگرد
📎 itinerant workers
کارگران دوره گرد/سیار
📎 an itinerant preacher
واعظ سیار
📎 an itinerant trader
کاسب دوره گرد
📎 He has written a book about his experiences as an itinerant guitar player.
او درباره تجربیاتش به عنوان نوازنده دوره گرد گیتار کتابی به نگارش در آورده است.
📎 He's an itinerant journalist who has lived in France, Italy, Greece and Germany.
او خبرنگار سیاری است که در فرانسه، ایتالیا، یونان و آلمان زندگی کرده است.
📎 We sell them to itinerant dealers.
ما آنها را به دلالان دوره گرد میفروشیم.
📎 The documentary follows the life of an itinerant homeless man who never sleeps in a location more than once.
این مستند زندگی مرد بی خانمان دوره گردی را دنبال میکند که هرگز در یک مکان بیش از یک بار نمیخوابد.
💠 Syn: wandering, traveling
#ieltsvocabulary
@effortlessielts
💢💢💢💢💢💢
To dish out
Meaning👇👇👇
to distribute in large quantity
تقسیم کردن، توزیع کردن
For example
He dished the magazines out among the studens.
او مجله ها را بین دانش آموزان توزیع کرد.
#English #phrasal_verbs
#IELTS #vocabulary
to find out more, plz join our channel 👇👇👇
@effortlessielts
⛔کپشن مطالعه شود ⛔
آموزش لغتabsolute
👈خالص، محض، مطلق، راستینه، بیچون و چرا، کامل، تمام عیار، تام، محض
👉absolute silence
👈سکوت محض
👉an absolute lie
👈دروغ محض
● خالص، نامخلوط
👉absolute alcohol
👈الکل خالص
● خودکامه، قادر مطلق، مستبد
👉absolute ruler
👈حکمران خود رای
● واثق، بیشبهه، مسلم، قطعی
👉absolute certainty
👈اطمینان صد در صد
● غیرمقید، ناوابسته
● (حقوق) بدون قید و شرط، مطلق، قاطع
👉absolute ownership
👈مالکیت مطلق
● (فیزیک) مطلق، بیچون
👉absolute zero
👈صفر مطلق
● هر چیز مطلق یا کامل
👉absolute power corrupts absolutely
👈قدرت کامل، کاملا فاسد میکند
👉* the Absolute
👈(فلسفه) واقعیتنمایی، فلسفهی مطلق
👉* absoluteness, n.
👈تمامیت، قطعیت، خلوص، تمامعیاری
#ieltsvocab #toeflvocabulary #onlineclass #englishteaching #ieltsmentor #ieltsclass #sanandajielts #lexicalresource #afarineshielts #eflhere #noushinloghmani #ieltswriting #ielstspeaking
#آیلتس #منتورآیلتس
#تافل #زبان_انگلیسی
#دکترین_آیلتس #کلاس_آنلاین_زبان
To be a far cry from
Meaning👇👇👇
to be very different
خیلی تفاوت داشتن، از زمین تا آسمان فرق داشتن با
For example
prices today are far cry from those of ten years ago.
قیمتهای امروز با قیمت های ده سال قبل از زمین تا آسمان فرق داره.
#English #phrasal_verbs
#IELTS #vocabulary
to find out more, plz join our channel 👇👇👇
@effortlessielts
پنج شیوه برای گفتن 'خیلی غمگین' در انگلیسی
#آیلتس
#لغت
#IELTS
#vocabulary
@effortlessielts
To keep after somebody
Meaning👇👇👇
To remind constantly, to nag
نق زدن، مرتبا یادآوری کردن، غر زدن
For example
she keeps after me to buy her a car.
او مرتبا به من یادآوری میکند براش ماشین بخرم.
#English #phrasal_verbs
#IELTS #vocabulary
to find out more, plz join our channel 👇👇👇
@effortlessielts
💥لغات مهم آیلتس ۱💥
👉 example 1
Confidentialy, I think his suggestion is absurd.
بین خودمان باشد، فکر کنم پیشنهادش مزخرف باشه.
👉 example 2
They are absurdly irrational about the issue.
آنها در مورد آن مسئله به صورت احمقانه ای غیرمنطقی هستند.
#ielts
#ieltsvocabulary
#toefl
#آیلتس
#لغات
#تافل
#انگلیسی
#دکترین_آیلتس