جان سؤزدور اگر بیلرسه اینسان. سؤزدور کی دئییرلر اؤزگهدیر جان. تماس:@etaha
شکنجه و اعتراف
دربارهی اعترافات تلویزیونی در انقلاب سوریه
ایواز طاها
در سال دو هزار و یازده در مقالهی بلندی پیشبینی کردم که برخلاف انقلابهای تونس و مصر، انقلاب سوریه بسیار خونبار خواهد بود. وقتی در سیزده آوریل همان سال اولین بار اعترافات چند جوان اهل حماه را از تلویزیون دولتی سوریه دیدم، به این فکر افتادم. چرا که در هیچیک از انقلابهای عربی، جوانان را بعد از شکنجههای وحشیانه در جلو دوربین ننشاندند. اما مأموران رژیم بشار جوانها را با چهرهی کبود و خونی به تلویزیون آوردند تا علیه خود شهادت دهند. حال آنکه هیچ انسانی در شرایط عادی علیه خود سخن نمیگوید.
و همین امر مرا به صرافت انداخت که بشار اسد در صورت توانایی همه مرزهای اخلاق و خشونت را درخواهد نوردید. همین طور شد و در جنگ رژیم علیه مردمش بیش از سیهزار نفر مفقود، پانصد هزار نفر کشته و بین هشت تا ده میلیون نفر آواره شدند.
مقالهام در دو قسمت در تاریخ دوم ژوئن ۲۰۱۱ در روزنامهی "آزادلیق" چاپ باکو تحت عنوان "انقلاب عرب: شکنجه و اعتراف" منتشر شد. در آن مقاله گفتم وقتی ارادهی یک زندانی را در سلولهای تاریک درهم میشکنند، بیش از هرچیز مشروعیت شکنجهگران تَرَکهای عظیم برمیدارد.
لینک هر دو قسمت مقاله:
https://www.azadliq.info/6860.html
https://www.azadliq.info/6883.html
@eyvaztaha
جنایات جنگی در سوریه | ایواز طاها
(این یادداشت در ۲۲ اکتبر ۲۰۱۶ در فیسبوک منتشر شده است)
در یک سایت اصلاحطلب جملهای درج شده که با همهی بیاهمیتیاش نشانهی کژنگری با اهمیتی است. جمله این است: «مرکل حملات هوایی روسیه و سوریه علیه پناهگاههای تروریستها در شرق حلب را غیرانسانی دانست.» از آن جهت این جمله را انتخاب کردهایم که در سایتی درج شده که تقریبا موضع انتقادی به رژیم اسد دارد. میخواهیم نشان دهیم که در عین مخالفت با موضوعی میتوان ناخودآگاه گرفتار چرخهی معیوب تبلیغات رسمی در همان موضوع بود.
خبر بر پیشفرضی نادرست متکی است. پیشفرض این است که حملات هوایی روسیه و سوریه تنها علیه پناهگاههای تروریستها انجام میشود. از این رو، خواننده ناخواسته بر مرکل لعنت باید بفرستد که حمله به پایگاههای تروریستها را غیرانسانی دانسته است. آیا هیچ دیوانهای حمله به پایگاه تروریستها را غیرانسانی مینامد؟ حال آنکه نه خانم مرکل، و نه حتی بیشرمترین دیکتاتورها نیز اینگونه حرف نمیزنند. اصل خبر مبتنی بوده است بر محکومیت بمباران وجببهوجب شرق حلب با ۲۷۰ هزار مردم بیدفاعش. بگذریم از اینکه خود برچسب تروریسم نیز برای فریبکاری افزونتر استفاده شده است. با این پیشفرض القایی که همهی مخالفان اسد تروریست هستند. حال آنکه جز جبههی فتح شام، که آنهم ارتباط خود با القاعده را قطع کرده و تقریبا یک هزارم نیروهای اسد در حق مخالفانش وحشیگری نکرده، بقیهی مخالفان از مردم سوریه هستند. ولی چون مخالفان با رژیمی میجنگند که در طول موجودیتش از اسلام بیزار بوده است، از شعار اللهاکبر استفاده میکنند. (حافظ اسد در ۱۹۸۲، یعنی در اوج روابط حسنهاش با ایران اسلامی، سی هزار نفر از مخالفان اسلامگرا را در حماه کشت.) حال چون این الله اکبرها به نفع حامیان بشار اسد نیست، همچنانکه الله اکبرهای پشتبامهای شبهای جنبش سبز به نفع آنان نبود، ذیل مفهوم ترور و فتنه قرار میگیرد.
روسیه در شرق حلب به سبب اتخاذ روش چچنیزه کردن، مرتکب جنایت جنگی علیه بشریت شده است. روسیه برای سرکوب مبارزان چچنی، آن جمهوری را به تمامی بر سرمردمانش خراب کرد. آنهم در سکوت علمایی که برای فلسطین گلو میدریدند. این روش نیازی به هیچ شهامتی ندارد، کافی است کشوری زور داشته باشد و رهبرانش به مقداری توحش متصف باشند، تا کشور دیگری را ویران کنند. کاری که روسیه در سوریه میکند.
حقیقت متعالیتر از آن است که برچسبهای ناروای رسانهی خودخواندهی ملی معیار آن قرار گیرد. هر برچسبی ممکن است ابزار فریب بخشی از مردم شود،ِ اما قدرت آن را ندارد که ظلم و دروغ را در جایگاه عدالت و راستی بشناند. تروریستها در سوریه وجود دارند، مثل داعش. اما آنها در درجهی اول حاصل خشونت اولیه و وحشتناک رژیم اسد علیه مخالفانش هستند. یعنی تروریسم نقطهی صفر وجود ندارد. یعنی علت تروریسم را نمیتوان صرفا به انگیزههای روانشناختی کاهش داد. اصلا مبارزه با یک دیکتاتوری دلیل نمیخواهد، عدم مبارزه دلیل میخواهد. با برچسب تروریسم نمیتوان بر مبارزهی یک ملت با یک دیکتاتوری تکحزبی موروثی خط بطلان کشید. همچنانکه با یک برچسب "فتنه" نمیتوان اعتراض خیل عظیمی از مردم بر شارلاتانیسم احمدینژادی را قلب ماهیت کرد.
@eyvaztaha
پیشهورینین قاییدیشی
(اورتا کیفیتلی فایل)
پیشهورینین قاییدیشی
ایواز طاها
پیشهوری تکجه اومود، عدالت و آزادلیق قارانقوشو دئییلدی. او، عینی حالدا آذربایجان تورکجهسینی اؤزبیلینجین آیدین سیمگهسی اولاراق متنه گتیردی. فداییلرین سیاستی، ’دیل/دؤولت‘ قوْووشاغیندا دایانیردی. او سیاستین خاطیرهسی، ایندی ده چیلغین بیر روح کیمی اؤزگه کیملییه قارشی دیرهنیر. بو دیرهنیش ایسه آزادلیغین گئنل پلانینی دوغما دیلکلرین دوزهنلییینده تؤکور. دیل دئموکرات حرکاتینین بایراغی ایدی. ایندی هر بیر تؤرنده بو بایراق دالغالانیر. ایندی دیله آدانمیش هر بیر گونده پیشهورینین قاییدیشینی حیس ائدیرم. بعضی اؤلولر همیشه اؤلسهیدیلر گئری دؤنه بیلمزدیلر.
پیشهورینین باشچیلیق ائتدییی بؤیوک اجتماعی-سیاسی حرکات، سورعتله یئنیلگییه اوغرادی. سببلرین بیری ایستالین و محمدرضا مأمورلارینین آلیش-وئریشی ایدی، باشقاسی فئوداللارلا بعضی موللالارین ألبیرلییی. ألبته پیشهورینین سووئت حؤکومتینه گوونمکدن باشقا چارهسی یوخ ایدی. واختیله دۆنیا اۆزره بۆتون آزادلیق حرکاتلارینین قبلهسی سووئتلر بیرلییی ایدی. اۆستهلیک، پهلوی حؤکومتی بریتانیانین قولتوغا آلتیندا بئجهریلمیش بیر دیکتاتورلوق ایدی. او زامانلار بئله بیر ألآلتی حؤکومتلرین قارشیسیندا آزادلیق یولو سوسیالیسم اوجاغیندان کئچیردی.
هرحالدا بؤیوک گوجلرین ماراقلارینین کسیشدییی نؤقطهده فداییلر حرکاتی یئنیلدی. و شاه رژیمی پیشهورینین سیماسیندا بیزیم قورتولوشچو اومودوموزو تلمتلهسیک دفن ائتمهیه باشلادی. لاکین تاریخی دیلکلریمیز تلمتلهسیک دفن مراسیمینه سیغماقدان داها بؤیوک ایدی. پیشهورینین کیملیک سیاستی جانسیز بیر گؤوده دئییلدی کی تورپاغا تاپشیریلسین. او دۆشونجه توپلومون روح درینلیکلرینده ساخلاناجاق بیر کؤز ایدی. بو کؤز، اجتماعی بیلینجین اونوتقانلیغینی یاندیریب یاخاجاقدی.
فداییلر حرکاتی بیر دفعهلیک تاریخین بللهیینده گؤمولوب یوخا چیخسایدی، همیشهلیک اونودولاردی. فداییلر حرکاتی بیر دفعهلیک باسدیریلسایدی، پهلوی رژیمینین پروپاگاندا آپاراتی واختلی-واختسیز ایییرمی بیر آذر اولایلارینا قاییتمازدی؛ هارای-هشیر قوپارمازدی؛ آذربایجان میللی حؤکومتینی گئجه-گوندوز پیسلهمزدی. فداییلرین یئنیلگیسیله تورکجه یوخا چیخسایدی، ایندی آرتیق کیمسهنین آلنینا پانتورکیست دامغاسی باسماغا گرک قالمازدی. فداییلرین خاطیرهسی زامان-زامان شاهلیق آپاراتینین چاتلاریندان باش قالدیریردیسا، دئمک دفن گئدیشینده چاتیشمازلیغا یول وئریلمیشدی. تؤرهنده دوزنسیزلیک باش وئرمیشدی، چونکی تؤرهنه ایضطیراب حؤکم سورموشدو. بئله بیر حاقسیز، یئرسیز و اؤلچوسوز مراسیمله دفن اولونموش نسنه و یا کیمسه گئج-تئز گئری دؤنمهلی ایدی.
فداییلر هر بیر فورصتده تاریخین درینلیکلریندن باش قالدیریرلار. آذرین ایییرمی بیری کیمی گونلرده پیشهوری گئری قاییدیر. او، چورودولمهمیش حسابلاری سورماق اوچون گئرییه دؤنور؛ بوغازلاردا بوغولموش اومود سؤزلرینی هایقیرانلارین گؤرکمینده دیمدیک آیاغا قالخیر، ۱۹ دئکابر ۱۹۴۶-جی ایلده یازدیغی فرمانی بیرداها اوخویور:
«بوتون میللی و دؤولت مکتبلرینده تعلیم و تربیهنین آذربایجان دیلینده آپاریلماسی اوچون حاضیرلیق ایشلری گؤرولسون. معاریف ناظیرلییینین ترکیبینده درس کیتابلاری حاضیرلایان شؤعبه یارادیلسین. الیفبادان علاوه، أدبیات، تاریخ، ریاضیات، فیزیکا، جوغرافیا و سایر فنلر اوزره کیتابلار حاضیرلانیب چاپا وئریلسین.»
ایندی بیز آنا دیلینه قاییدیریقسا، دئمک ائگهمن سؤیلم هله ده پیشهوری دوشونجهسینی اؤزونده أریده بیلمهییب. دئمک فدایی میراثی، آسیمیلاسیونا کؤکلنمیش همین سؤیلمین بوغازیندا ایلیشیب قالمیشدیر. ایندی آنا دیلیمیز تکدیللی دؤولت- میللتین قورولوشوندا دولدورولماز بیر چاتدیر؛ "بیر دیل، بیر میللت، بیر دؤولت" آنلاییشیندا بیر دپرمدیر.
آنادیلیمیز حاکیم سیاستین گؤودهسینده ساغالماز یارادیر. یالنیز تورکجهمیزین رسمی دیل اوجاقلارینا قاییتماسیلا بو یارالار ساغالا بیلر.
#پیشه_وری
#حکومت_دموکرات
#pişeveri
@eyvaztaha
سیانان به نقل از مقامهای امریکایی میگوید: «هنوز معلوم نیست بشار اسد به کجا فرار خواهد کرد. چون تنها چیزی که میتواند سقوط او را کمی به تأخیر اندازد کودتاست.»
بشار اگر فرار کند کجا خواهد رفت؟
امیدوارم تجربهی تلخ سال ۲۰۱۵ تکرار نشود که البته شرایطِ تکرار چنین تجربهای خیلی دشوار شده است. در آن سال اسد در آستانهی سقوط بود. اما پوتین بمباران وحشیانهی شهرهای سوریه را آغاز کرد و دیکتاتور شام از سقوط نجات یافت.
محجوب الزویری یک استاد دانشگاه قطر در گفتگو با بیبیسی فارسی میگوید: «بشار اسد قطعا در دمشق نیست، حتا محافظان نیز کاخ ریاست جمهوری را ترک کردهاند. و هم اکنون نمایندگان سه کشور ترکیه، روسیه و ایران به اتفاق پنج کشور عربی دربارهی فردای سقوط اسد در حال مشاورهاند.»
@eyvaztaha
حکومت فدائیان آذربایجان و جمهوری شوروی سوسیالیستی گیلان
میرزا کوچکخان حکومتی درست کرد بنام "جمهوری شوروی سوسیالیستی گیلان" که وزیر خارجهاش سید جعفر پیشهوری بود. چنین تسمیهای عملا به معنای تجزیهی ممالک محروسهی قاجار بود. در عوض پیشهوری تنها خودمختاری آذربایجان را میخواست.
کوچکخان اینک نورچشمی نظام حاکم است با مجسمهای در رشت و پیشهوری خائنی تجزیهطلب.
مجسمۀ بزرگی از پیشهوری در بلندای تبریزم آرزوست.
@eyvaztaha
چند نکته دربارهی حواشی رسانهای جنگ در سوریه
(این یادداشت را بعد از سقوط حلب در فیسبوک منتشر کردهام)
ایواز طاها
۱. با تسامح میتوان گفت رسانههای پانعرب چهار ضلع دارند: الجزیره (قطر)، العربیه (عربستان سعودی)، اسکاینیوز عربی (امارات عربی متحده) و المیادین (محور شیعی).
این رسانهها چه موضعی در قبال حوادث حلب دارند؟ شبکهی المیادین دقیقا خط ایران را دنبال میکند، در عوض العربیه و اسکای نیوز پیروزیهای جنگجویان مخالف دیکتاتور سوریه را برجسته میکنند. به علاوه، ایندو شبکه، که به هر بهانهای اخبار غزه را در محاق قرار میدهند، اکنون موضوع طلایی برای پوششدادن یافتهاند. آندو بدون آنکه فشار افکار عمومی جهان عرب در مورد غزه را متحمل شوند، بر حلب تمرکز کردهاند. هرچند که به دلیل روابط پیچیدهشان با ترکیه و قطر همدلی مرزبندیشدهای با جنگجویان دارند. میماند الجزیره که در همهی مسائل دنیای عرب اغلب طرف مخالفان دولتها را میگیرد. الجزیره در مورد حوادث حلب موضع ملایمی دارد و به آن در حاشیهی اخبار غزه میپردازد. به رغم آنکه الجزیره مهمترین پشتیبان رسانهای انقلاب سوریه به شمار میرفت، سبب این ملایمت چیست؟ دلیل این امر نگرانی از انحراف اذهان از فاجعهی غزه است. الجزیره با دقت تمام میخواهد موضوع فلسطین را در صدر اخبار نگهدارد و در عین حال از حلب نیز غفلت نکند.
۲. رسانههای داخلی ایران ورد زبانشان کلمهی تروریست است و قهرمانسازی از ارتش فراری بشار اسد. رسانهی خودخواندهی ملی در اخبار ساعت چهارده روز نهم آذر از بازپسگیری برخی مناطق توسط ارتش سوریه گفت. در این خبر کذب با اشاره به نقش ماهر اسد در میدان جنگ گفته شد که «او به نمر [ببر] معروف است.» یعنی اگر حاج ماهر به غیظ آید ابو محمد الجولانی (فرمانده جنگجویان) ماستها را در حلب و حومه کیسه خواهد کرد. حال آنکه میدانیم ماهر اسد این لقب را در جبهههای جنگ علیه دشمنان خارجی به دست نیاورده، به پاس کشتار مردم سوریه از اعوان و انصار بشار دریافت کرده است. در خاورمیانه اگر تروریستها را رتبهبندی کنند به گمانم اولی بنیامین نتانیاهو خواهد بود دومی ماهر اسد.
۳. جریان اصلی مدیای فارسیزبان در خارج هنوز مبهوت و سردرگم است. بیبیسی فارسی البته یک سیاست روشن دارد و آن ایفای نقش رادیو زیرزمینی علیه ترکیه است. حال که موضوع حلب در میان است، بهترین فرصت ضدترکیهای هم بهدست آمده است. از این رو قبل از اینکه خبرهای رامی عبدالرحمن (مدیر دیدبان حقوق بشر سوریه) به دستاش برسد، حملات رسانهای معمولاش به ترکیه را از زبان کارشناسان خلقالساعه پیگرفت. سپس به ترفند همیشگی پناه برد: اینکه بیبیسی قادر به تأیید خبر سقوط حلب نیست و درست در لحظهای که جنگجویان قلعهی حلب را تصرف کرده بودند مشغول راستیآزماییهای مضحکاش بود. حال چرا باید مخاطب ناآگاه از اینکه یک رسانهی بینالمللی مو را از ماست بیرون میکشد، کیفور نشود؟ غافل از اینکه این یک بازی رسانهای برای از کارانداختنِ توانِ انتقادیِ مخاطبان ست. بیبیسی با راستیآزماییِ توانفرسا موفق به تأیید حضور چند موتورسوار مسلح در داخل حلب شده بود! اما وقتی روز شنبه گفت مُهر داعش هم در لباس جنگجویان دیده شده، نه راستیآزمایی براه انداخت و نه منبع خبرش را ذکر کرد. هدف از تهیهی کلِ گزارشِ خبریاش، پرتکردن مفهوم مرگآلودِ داعش به ذهن مخاطب برای برانگیختن نفرتاش بود.
@eyvaztaha
نویابرین سککیزی ظفر گۆنودور.
قاراباغین ایشغالدان آزاد اولونماسی اولدوقجا بؤیوک بیر اوْلای ایدی. بو ظفر بؤلگهنین هم تاریخینی، هم ده جوغرافیاسینی دَییشدیردی.
خستهلیک اۆزوندن اوزون مدت توْپلوسال شبکهلردن اوزاق قالمیشدیم. بئله بیر گؤزل گۆنده دوستلارلا ویرتوآل اۆنسیته قاییدا بیلدیییمه گؤره سئوینیرم. هامینیزا جان ساغلیغی، بول روزی و یئنی-یئنی اوغورلار دیلهییرم.
کوررنگیِ نژادی نوعی نژادپرستی است
در پست تلگرامی به هنگام سخن گفتن از تبعیض زبانی به دو مسئلهی "غفلت گفتمانی و شرارت ایدئولوژیک" اشاره کردم. اولی دفاع از تبعیض به صورت غافلانه است و دومی اِعمال تبعیض به صورت عامدانه.
ایندو، مصداق "کوررنگی نژادی" هستند. غفلت گفتمانی نوعی کوررنگی نژادی غافلانه است و شرارت ایدئولوژیک نوعی کوررنگی نژادی عامدانه. در باره اینکه کوررنگی نژادی چیست آقای علیاکبر مصورفر مقالهای را که خود گردآوری و ترجمه کرده برایم فرستاده است. مقاله موجز و گویاست و نیاز به شرح بیشتر ندارد.
با تشکر از ایشان متن مقاله به صورت پیدیاف تقدیمتان میگردد.
@SerlerHesretler
@eyvaztaha
آذربایجان مطبوعات گونو مبارک!
22 iyul Azərbaycan milli mətbuat günüdür. Unudulmaz Həsən Bəy Zərdabinin başçılıq etdiyi Əkinçi qəzeti 1875-ci ilin belə bir günündə işıq üzü görmüşdu.
بیستودوم ژولای روز مطبوعات آذربایجان است. به سال ۱۸۷۵ در چنین روزی نشریه ایکینجی به سردبیری حسن بی ضردابی منتشر شد. این نشریه همچون سنگبنای زبان معیار نوین ترکی، سدی بزرگ در مقابل روند روسیسازی ایجاد کرد.
البته نخستین نشریه ترکی در سال ۱۸۳۲ به سردبیری عاباسقولو باکیخانوف منتشر شد. این نشریه در چند صفحه به عنوان ضمیمهی نشریه روسی "اخبار تفلیس" برای تبلیغ معنویات تزار منتشر میشد و چندان اهمیت زبانی نداشت.
آنا دیلی و پیشهورینین قاییدیشی
قیسا بلگهسل فیلم
یازار: ایواز طاها
یونتمن و مونتور: لیلا احدی
سس: رقیه همایون
سیدجعفر پیشهوری ۱۱ اییلول ۱۹۴۷-جی (۲۱ تیر ۱۳۲۶) ایلده سووئت اورگانلاری طرفیندن اولدورولموشدور.
غفلت گفتمانی یا شرارت ایدئولوژیک؟
(دربارهی مصاحبههای رضا علیجانی با چند بنگاه سخنپراکنی با موضوع انتخابات ریاست جمهوری)
۱. دولت ملت ایران تبعیضهای متداخلی را بازتولید میکند. در میان روشنفکران مرکز کسانی هستند که حاشیه میتواند با آنها گفتگو کند، تظلم کند، حتا در مبارزه علیه این تبعیضها از کمکشان بهرهمند شود؛ نمونهی اعلایش مصطفی ملکیان. از میان نامهای زیاد ارتجالا به چند تا اشاره میکنم: محمدرضا نیکفر، فرج سرکوهی، صادق زیباکلام، محسن رنانی، حسن محدث گیلوایی، علی افشاری و رضا علیجانی. با اینهمه، وقتی پای تبعیضهای قومی به میان میآید پای برخی از نامها میلنگد.
۲. رضا علیجانی با مواضع معقول و اخلاقیاش شخصیت مغتنمی است. قدر امثال وی را زمانی خواهیم دانست که مقایسهشان کنیم با افرادی چون هوشنگ امیر احمدی و امیر طاهری، رضا تقیزاده و بسیجیهای صادراتی اطراف رضا پهلوی، که آشکارا و بیشرمانه از نئوفاشیسم دفاع میکنند. اما در این میان مشکلی بنام مرکزگراییِ یکسانسازانه در دیدگاههای علیجانی وجود دارد. بگذارید به رد پای مسئله در مصاحبههایش با چند رسانهی اصلی فارسی اشاره کنیم. وی در مصاحبههایش در خصوص انتخاباتِ ریاست جمهوری از هر دری سخن میگوید جز موضوع اتنیکی. از توزیع جغرافیایی آرا، به ویژه در دور دوم، مشخص شد که انتخاب مسعود پزشکیان به میزان زیادی ریشه در علایق اتنیکی و مذهبی دارد. تبریز به پزشکیان رأی داد چون از تبعیض اتنیکی در رنج است و اصفهان به یک عنصر افراطی مذهبی رأی داد چون به عنوان سمبل مرکزگرایی نمیخواهد امتیازات قومی را از دست دهد. نتایج انتخابات هشداری بود با این مضمون که آنتاگونیسم اجتماعی از عرصهی به عرصهی دیگر نقل مکان کرده است. پیشتر تخاصم در بین "پوزیسیون و اوپوزیسون"، و تقابل در بین "اصلاحطلب و اصول گرا" در جریان بود، اما اکنون همین تقابل و تخاصم در شکاف قدیمی در میان اقوام و بویژه "فارس و ترک" فعال شده است. لیکن علیجانی با رندی تمام بر این تحولِ (هم مبارک و هم خطرناک) چشم برمیبندد تا کاری کند که عباس عبدی سالها پیش کرد. عبدی دربارهی حوادث تیرماه 1378 تبریز جملاتی دارد با این مضمون: «ما سرکوب دانشجویان دانشگاه تبریز در سال 78 را مسکوت گذاشتیم چون موجب تقویت گرایشهای قومگرایانه میشد». این بیاعتنایی در هر دو مورد زورگویانه و غیراخلاقی است. در دوران رسانههای انبوه که بیهیچ مزاحمت و رقیبی در کار ساخت افکار عمومی بودند، بیاعتنایی عبدی و علیجانی موثر مینمود. لیکن در دنیای ریزومی امروز که هر فردی رسانهای دارد، تف سربالاست. علیجانی البته به اندازهی نوفاشیستهایی که نام ایرانشهری برخود گذاشتهاند، بیانصاف و گستاخ نیست که از اصطلاح قومگرایی با سخاوت استفاده کند. چون میداند "قومگرایی" اسم رمز حمله به کسانی است که از ماهیت قومگرایانهی دولت-ملت ایران به تنگ آمدهاند.
۳. رضا علیجانی چندی پیش در پاسخ به سوالی در بارهی قوم فارس گفت که قومی بنام فارس نداریم. و خبرنگار که خود یکی آتشبیاران تفکر شوونیستی است دیگر نپرسید اگر قومی بنام فارس نداریم پس کدام ابلیسی صدر و ذیل مملکت را از فارس انباشته است: قوهی پارس، پژو پارس، پارس جنوبی و پارس شمالی (پارس خزر) و انبوه پارسهای دیگر. یعنی نیروهای غیبی نامهای خانوادگی اصیل اقوام را دزدیده، نامهای اصیل ترکی را ممنوع کرده و به جای آنهمه، نامهای خانوادگی فارسی را تحمیل کردهاند؟ یعنی نامهای شهرها، خیابانها، روستاها، رودها، دشتها و کوههای آذربایجان را اجنه تغییر داده و فارسیسازی کردهاند؟ نام این تجاهل را چه بگذاریم، غفلت گفتمانی و یا شرارت ایدئولوژیک؟ در کتاب در آستانهی چاپم تحت عنوان "دموکراسی رادیکال" از دو اصطلاح خودساخته استفاده کردهام: "غفلت گفتمانی" و "شرارت ایدئولوژیک". برخی تبعیضها چنان عادیسازی شدهاند که نوع بیانِ راجع به آنها ناخواسته و ناآگاه به تبعیض آغشته است. این قسم از گفتارها را که بار تبعیضآمیزِ غافلانه دارند، غفلت گفتمانی نام نهادهام. اما در کاربرد شرارت ایدئولوژيک، افراد و جریانهایی را در نظر داشتهام که عامدانه بر تبعیض اتنیکی چشم برمیبندند و یا آن را برای پایداریِ نظمِ اجتماعیِ موردِ نظرشان لازم میپندارند. این افراد و یا جریانها ممکن است در عین حال تبعیض جنسیتی را تقبیح کنند و در تبعیض طبقاتی جانب فرودستان را بگیرند. لیکن وقتی به تبعیض اتنیکی میرسند، عامدانه آن را انکار میکنند و یا از آن به عنوان ابزار تحقیر و اتهام بهره میبرند. برای هر دو اصطلاح مثالها فراوانند: بیاعتنایی یک نوجوان حاشیهنشین به زبان مادریاش غفلت گفتمانی است و جوکهای قومیتی که دیرزمانی، بویژه علیه ترکان،
ایلقار مؤذنزاده (نویسنده و فعال مدنی، خیاو)
جعفر کیوانچهر (فعال مدنی، تبریز)
حسین ملکیزاده (موسیقدان)ا
دکتر مرجان منافزاده(نویسنده و کنشگر مدنی)
رضا سرابیاقدم(کنشگر مدنی)
موسی بلالی(فیلمساز و کارگردان)
فواد حسنوحسین(کنشگر سیاسی و مدنی)
اسفندیار حاجیلو (اورمیه، نویسنده و محقق تاریخ و فعال ملی آذربایجان)
دکتر رسول کامران گمیچی (اورمیه، نویسنده و فعال ملی آذربایجان)
دکتر محمود سهراب پور (اورمیه، فعال ملی آذربایجان)
دکتر شهربانو صحابی (سولدوز، هئات علمی دانشگاه فعال ملی)
دکتر بهمن نصیرزاده (ماکو، نویسنده فعال ملی آذربایجان)
مهندس فواد طیار (اورمیه، نویسنده شاعر و فعال نلی آذربایجان)
بهرام اسدی (اورمیه، نویسنده و شاعر فعال ملی آذربایجان)
جواد ولیزاده (اورمیه، نویسنده فعال ملی آدربایجان)
کریم گولاندام (شاعر و نویستده و فعالی ملی آذربایجان)
محمد سلیمانیا (اورمیه، حقوقدان نویسنده و فعال ملی آذربایجان)
علی علیزاده (نویسنده و فعال ملی آذربایجان)
دکتر سیاوش مهردار (اورمیه، استاد دانشگاه نویستده و فعال ملی آذربایجان)
دکتر مهرداد چاخرلو (اورمیه، نویسنده و فعال ملی آذربایجان)
کاظم حبیبی ماکو (نویسند و مدرس زبان تورک و فعال ملی و آدربایجان)
حسن ساری زاده (ماکو، نویسنده و شاعر و فعال ملی آذربایجان)
عیسی یگانه (سولدوز، نویسنده و فعال ملی آذربایجان)
مهسا امامی (اورمیه، مدرس و فعال فرهنگی آذربایجان)
حجت الهامی (اورمیه، نویسنده و فعال ملی آذربایجان)
سعید چلبیانی (تبریز، مدرس فعال ملی و فرهنگی)
عیسی نظری (حقوق دان و فعال مدنی)
سعید فرجی (نویسنده، مترجم و سردبیر مجلهی سایهی سخن، خوی)
رحمت یاشار (مدرس زبان و ادبیات ترکی، نویسنده و روانشناس)
جواد جوانبخت قولونجو (نویسنده و فعال مدنی، اورمیه)
علی صمدپور (شاعر، نویسنده و فعال مدنی آذربایجان)
بیجار و قروه:
میرستار گروس اوغلو (شاعر، نویسنده، محقق و مدیرمسئول فصلنامه تخصصی اینجی دنیزیم)
لیل مختاری نیا (شاعر، نویسنده و خبرنگار)
کتر هاجر حسینی (استاد دانشگاه و فعال مدنی)
دکتر بیگ محمدی (استاد دانشگاه و فعال مدنی)
میرمحمدلو (فعال فرهنگی و اجتماعی)
مهندس شیخی (فعال مدنی)
امیرافشار افشاری (فعال مدنی)
نصوری دولتی (شاعر و نویسنده)
غزاله اللهیاری (شاعر و نویسنده)
میان حسین شریعتمداری و سعید حجاریان قائل نیستند. به گمانشان مردم نباید برای تخفیف مرارتهای خودشان قدمی بردارند، در عوض وظیفهشان تخریب هرچه بیشترِ زندگیشان با همدستی حکومت است. مردم حتا روزنههای کوچک تغییر در رفتار حکومت را باید به روی خود ببندند تا کشور از فساد و تباهی انباشته شود. برای چه؟ برای این که این امر تنها تضمین روی کار آمدن آنهاست.
۵. میدانیم بخشی از اپوزیسیون، "ایرانِ" بدونِ مردم را به اسم رمز همگنسازی فاشیستی تبدیل کرده است. وقتی همین اپوزیسیون بشارت آزادی میدهد با طنز تلخی مواجه میشویم. اپوزیسیونی که به سبب اصلیت غیرفارسیِ مسعود پزشکیان رگِ غیرتِ نژادپرستانهاش متورم میشود، مگر میتواند مبشر آزادی، عدالت و تکثرگرایی باشد؟ فردا در اوج قدرت چه خواهند کرد کسانی که اکنون در حضیض بیقدرتی آرزوهای شریرانه دارند: از کشتار و انتقام سخن میگویند؛ تمایل انحصارِ کاملِ قدرت را دارند؛ از هر نوع ایدهی عدم تمرکز در کشوری کثیرالمله خونشان به جوش میآید؛ از تحزب و گردش قدرت در سیستم آینده تا حد جنون برآشفته میشوند؛ و به جای دفاع از دموکراسی به ایدهی ارتجاعیِ استبدادِ سلطانی آویختهاند. آنها راهحلشان برای برونرفت از وضع موجود یک انقلاب دیگر است، به شرطی که در آن نه چپها حضور داشته باشند، نه ملیتها (که همگی تجزیهطلباند)، نه گرایشهای مذهبی و نه جمهوری خواهان. آرزویی که برای تحققش ابزاری جز اِعمال خشونت و آلتدستی دیوانهای مثل ترامپ ندارند. آنها در عین آنکه انقلاب پنجاهوهفت را تقبیح میکنند خود در حسرت انقلاب دیگری میسوزند. اما برای اینکه با تناقض روبرو نشوند نامش را گذاشتهاند براندازی. همان دگردیسی معنایی که مورد استفادهی پوتین در جنگ اوکراین بود. پوتین نام بزرگترین جنگ اروپا در بعد از جنگ جهانی دوم را که به ویرانی یک کشور مستقل، آوارگی ملیونها نفر و کشتهشدن صدها هزار نفر انجامید، "عملیات ویژه" گذاشت.
۶. آنها تعبیری بنام "انتخاب بین بد و بدتر" را که هانا آرنت در دهانشان انداخته، طوطیوار تکرار میکنند. در عین حال اذعان نمیکنند که خوب مورد نظرشان در مقابل بد، در بهترین حالت، یک دیکتاتور چکمهپوش است. آنها برای وصول به هدفشان نه جانی برکف دارند و نه در جانب سیاست ایستادهاند بلکه با مقداری پول، تعدادی رسانه و زبانی دراز، حریصانه در پی کسب قدرتِ متمرکز هستند. تنها فردی که در جریان جنبش ژینا از دادن فراخوان برای تظاهرات داخلی امتناع کرد حامد اسماعیلیون بود؛ با این استدلالِ انسانی که دادنِ فراخوان از خارج برای برانگیختن مردمِ داخل اخلاقا درست نیست. اما بقیه در حالی که در اسکاندیناوی، انگلستان، فرانسه و امریکا نشسته بودند با آگاهی از خشم انباشتهی جوانان، آنان را به ایثار و مرگ فرامیخواندند. و بیآنکه قدم رنجه فرموده در صف مقدم اعتراضها قرار گیرند، از فاصلهای امن فریاد میزدند این انقلاب ماست، به پیش ای جوانان محلات! و آنگاه که مردم از لج این ماهیگیران آبهای گلآلود به خانهها برگشتند، اول چیزی که فراموششان شد کشتگان ما بود. و فقط معدودی از نامها ورد زبانشان باقی ماند، چرا؟ چون از ظاهر آن نامهای معین، از جمله جوانی که شیروخورشیدی را بر بازویش خالکوبی کرده بود، میشد نسبتی با تفکر باستانگرایانه تراشید. بقیه هویتی بیگانه و نسبتی ناتنی داشتند.
۷. تنها انتخابی که بخشهایی از اپوزیسیون برای مردم قائلاند، انتخابِ قطعیتِ مرگ است به جای گزینهیِ امکانیِ سیاست. آنها نعمات وطن را برای خود میخواهند و رنج وطنپرستی را به تودهی مردم حواله میدهند.
@eyvaztaha
نئجه یازاق: جوملهلره دوزهلیش
#ایواز_طاها
آشاغیداکی یانلیش جوملهلره نئجه بیر دوزهلیش وئرمهیینیزی ریجا ائتمیشدیم:
۱. ایراندا شایعهلر اخباردان دقیقراق دیر...
۲. هر شكلاتي كه آليرام اليمه بو مكالمه ذهنيم ده ردو بدل اولور يمه بسدي دا اوكوز جان اولوسان يه بابا آخيرده كي بو ويروس سني اولدورجاخ.
۳. ایچیم اوزومو یاندییر چوولوم اوزگه نی.
دوزهلیشین بیر واریانتی:
1. ایراندا شاییعهلر [سؤیلنتیلر، دئدیقودولار] خبرلردن داها دقیقدیر...
2. ألیمه شوکولات آلدیقدا/آلاندا بو دانیشیق بئینیمدن کئچیر: یئمه، بسدیر، اؤکوز کیمی اولاجاقسان... یئ، اونسوز دا بو ویروس سنی اؤلدورهجک.
3. ایچیم اؤزومو یاندیریر، چؤلوم اؤزگهنی.
گئنیش ایضاح سس فایلیندا.
#دیل
#تورکجه_کورسلار
#نئجه_یازاق
@eyvaztaha
ترکیه؛ از لیبی تا قرهباغ و سوریه
ایواز طاها
۱. در سال دو هزار نوزده نیروهای بشار اسد در استان ادلب کمین گذاشتند. و در این کمین سی و پنج سرباز ترکیه را به قتل رساندند. ترکیه با پهبادهای بایراقدار به دو هزار موضع ارتش سوریه و حزبالله در اطراف استان ادلب حمله کرد. این نخستین موفقیت صنایع پهبادی کشور بود.
۲. در اوایل سال دو هزار و بیست ژنرال خلیفه حفتر تمامی لیبی، بجز پایتخت، را از چنگ دولت قانونی لیبی درآورده و ترابلس را محاصره کرده بود. در چنین وضعیتی دولت فائز سراج از ترکیه کمک خواست. ترکیه با پهبادهایش در عرض یکماه نیروهای حفتر را هفتصد کیلومتر عقب راند. این امر در درجهی اول به معنای شکست روسها بود و در درجات بعدی شکست امارات و فرانسه پشتیبانهای اصلی خلیفه حفتر.
۳. در اواخر سال دو هزار و بیست با حملهی شورشیان ارمنی به مواضع ارتش آذربایجان جنگ دوم قرهباغ در گرفت. ارمنیها تهدید کرده بودند که اگر آذربایجان واکنش نامتناسب نشان دهد تا باکو به پیش خواهند تاخت. آذربایجان به حملات برقآسا دست زد و با کمک مستقیم ترکیه، قرهباغ را از حلقوم ولادیمیر پوتین بیرون کشید.
۴. در آخرین انتخابات ریاست جمهوری ترکیه بحث مهاجران سوری به یک موضوع اساسی تبدیل شد. حتا حزب جمهوری خواه خلق با ادعای اینکه ده میلیون مهاجر سوری بار عظیمی بر دوش اقتصاد ترکیه هستند، خواستار اخراج مهاجران شد. اردوغان پس از پیروزیاش در انتخابات بارها بشار اسد را برای حل مشکل پناهندگان تشویق کرد. اما اسد سرمست از پشتگرمی ایران و روسیه اعتنایی نکرد. راهچارهی بنبستِ سیاست، گشودن راه مخالفان به سوی دمشق بود. گروههای معارض حمله را آغاز و در انفعال روسیه و ایران رژیم را سرنگون کردند، آنهم در دوازده روز. علاوه بر مشکلات ایران در لبنان، و روسیه در اوکراین، حال معلوم شده که ترکیه در انفعال پشتیبانان اسد نقش داشته است. حاکان فیدان میگوید: «روسیه و ایران را متقاعد کردیم که از اسد حمایت نظامی نکنند. جلسات ما در آنکارا و دوحه به این موضوع اختصاص داشت. اگر از رژیم سوریه حمایت میشد، همه چیز میتوانست بسیار خونین به پایان برسد. روسها و ایرانیها متوجه شدند که ادامه این کار دیگر معنی ندارد.» حاکان فیدان، به دلیل اِشراف اطلاعاتی فوقالعادهاش بر منطقه، احتمالا معمار اصلی تغییر رژیم در سوریه است.
اگر ساقطکردن جنگندهی روسی توسط ترکیه در سال دو هزار و شانزده را به حساب نیاوریم، سوریه سومین باخت روسیه است؛ سومین باخت ولادیمیر پوتین به رجب طیب اردوغان در عرض پنج سال.
@eyvaztaha
لینک حرفهای حاکان فیدان:
https://www.instagram.com/reel/DDkqlpOSAR1/?igsh=anhyNThpb2VoZGRp
قبر خدای دروغین آتش گرفت
حافظ اسد یکی از مخوفترین دیکتاتورهای جهان بود. تنها در یک مورد وحشیگریاش در سال ۱۹۸۲ هفده الی سیهزار نفر از مردم حماه را کشت.
بشار فرزند بیرحم، ابله و دستنشاندهاش، نیز دست کمی از پدر نداشت. طبق اسناد بدست آمده، تنها از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳ سیزده هزار نفر از مردم سوریه پس از بازداشت سربهنیست شدهاند. در یک مورد سربازان بشار یکی از مخالفان را زنده بگور میکنند و در همان حال از او میخواهند که بگوید: لا اله الا البشار. [خدایی جز بشار نیست.] زندان صیدنایا مظهر جهنم واقعی از ایندو مدعی خدایی است.
حال قبر حافظ اسد، خدای دروغین شامات، را در قرداحه آتش زدند.
@eyvaztaha
پیشهورینین قاییدیشی
(آشاغی کیفیتلی فایل)
زلنسکی، پوتین و اسد
ایواز طاها
آذربایجان و سوریه هر کدام یک مجسمهٔ باشکوه به ولادیمیر زلنسکی بدهکارند. چرا که زلنسکی هم در آزادی کامل قرهباغ سهیم است و هم در سقوط بشار اسد.
میدانیم اگر مقاومت وی نبود پوتین در یک هفته اوکراین را میبلعید و علاوه بر اینکه این کشور برای مدتی مدید به صورت مستعمرهی روسیه درمیآمد، کشورهایی چون قزاقستان، آذربایجان، مولداوی، گرجستان و فنلاند مجبور میشدند سیاست مماشات تحقیرآمیزی در پیش گیرند. ولی یک روسیهی تضعیف و تحقیرشده برای این کشورها آزادی عمل بیشتری به ارمغان آورد.
زلنسکی ماشین جنگی پوتین را چنان در گل نشاند که دور دوم رهایی قرهباغ به آسانی ممکن شد و گرنه پوتین به این آسانی ماورای قفقاز را رها نمیکرد. همچنین زلنسکی علاوه بر اهدای پهبادهای شاهین به مخالفان دولت سوریه، چنان روسیه را سرگرم کرد که بشار اسد تبدیل به دیکتاتور یتیم شد. در ۲۰۱۵ نیز به رغم بسیج نیروهای پرشمار توسط ایران، این پوتین بود که با ویرانکردن حلب جنگ را از بنبست خارج کرد. حال پوتین با خواری مهمترین پایگاه خاورمیانهایاش را از دست داده و بشار اسد با خفت گریخته است.
ویوا اوکراینا!
@eyvaztaha
دیکتاتوری موروثی بشار اسد در حال فروپاشی است. مخالفان از چندین جبهه به حومهٔ دمشق رسیدهاند.
همچنین رویترز از ورود مخالفان مسلح به حُمص خبر میدهد. با سقوط حمص امکان عقبنشینی باقیماندهٔ نیروهای رژیم بعث به مناطق ساحلی دریای مدیترانه (طرطوس و لازقیه) از میان خواهد رفت. این مناطق عموما علوینشین است.
آیا بشار است در تهران است
بشار اسد در تهران است. مخالفان میگویند او به همراه خانوادهاش از کشور گریخته است. اما تلویزیون سما متعلق به دولت سوریه میگوید وی برای رایزنی با مقامات ایران و تقویت همکاریهای نظامی و استراتژیک به تهران رفته است!
#سوریه
#انقلاب_سوریه
#حلب
#ابومحمد_الجولانی
@eyvaztaha
راستیآزمایی یک خبر به سبک بیبیسی
ایواز طاها
بیبیسی هرگاه بخواهد ذهنیتی را در مغز مخاطب فرو کند به کلمات و جملات حواسپرتکنی چون فلاش دوربین و "بیبیسی نمیتواند مستقلاً این خبر را تأیید کند" پناه میبرد. بر این بیفزایید راستیآزماییهای دلبخواهی را تا نشان دهد این بنگاه سخنپراکنی تا چه اندازه کشتهومردهی اخبار دقیق است. حال ماهم یک راستیآزمایی ساده و مضحک به سبک بیبیسی انجام میدهیم:
حوالی ساعت بیستوسه پنجشنبه پنجم دسامبر هواپیماهای رژیم اسد طی هشت حملهی هوایی مشغول تخریب پل الرستن بودند. به فاصلهی کمی "تلویزیون سوریا" که برنامههایش را از استانبول پخش میکند تصاویری از پل تخریب شده پخش کرد. این پل در بیستوپنج کیلومتری شمال حمص در شاهراه حلب-حماه-حمص-دمشق واقع است. تخریب این پل به معنای آن بود که نیروهای رژیم به حمص عقبنشینی کردهاند و در فاصلهای کمتر از بیستوپنج کیلومتر به شهر سنگر گرفتهاند.
لیکن در همان ساعات سوزن بیبیسی عربی در حماه گیر کرده بود. خبر اصلی همین رسانه در ساعت یازده شب این بود: «نیروهای مخالف سیطره بر حماه را گسترش میدهند و ارتش سوریه در خارجِ شهر [حماه] موضع میگیرد.» حال آنکه این نیروها میبایست قبل از تخریب پل از آن عبور کرده و به حمص عقب نشسته باشند تا نوبت تخریب پل فرا رسد.
بیبیسی در قضایای سوریه به یک رسانهای ناکارآمد و تنبل تبدیل شده است. رسانهای که دل در گروِ دیکتاتور شام دارد اما در مقابل رسانههای پرقدرتی چون الجزیره حفظ ظاهر میکند.
@eyvaztaha
یانلیش یازمالاردان اوساندیم | ایواز طاها
[از غلط نویسیها به تنگ آمدم]
بوردا اوخویون!
حق انحصاری یک زبان | ایواز طاها
در گفتمان حاکم تبعیضها چنان عادیسازی شدهاند که گویی مدرسه، دانشگاه، فرهنگستان و سینما حق انحصاری یک زبان است.
برای مقابله با این انحصار باید پرده ایدئولوژیک گفتمان مسلط را درید. در آن صورت آپارتاید زبانی با سیمای کریه خود مواجه خواهد شود.
نامهی چند سال پیشام خطاب به رئیس فرهنگستان زبان فارسی را اینجا بخوانید.
@eyvaztaha
چپ و مسئلهی ملی
عناصر راست افراطی، از محمدعلی فروغی تا محمود افشار، از احسان یارشاطر تا سیدجواد طباطبایی، حریصانه در پی دولت-ملتِ یکدست بودهاند: «یک ملت، یک نژاد، یک زبان». در مقابل، مسئلهی ملی در دولت-ملت ایران را چپها با الهام از مارکس مطرح کردهاند؛ از حزب کمونیست حیدرخان عمواوغلی تا حکومت فدائیان دموکرات، از حلقهی آدینهی تبریز به رهبری صمد بهرنگی تا حلقهی مجلهی یولداش به رهبری حسین دوزگون.
اما بخش بزرگی از چپ جدید، در عین غرقشدن در گفتمان یکسانسازانه، به حقوق ملیتها بیاعتنا هستند. آنها به رغم دلبستگیهای ملیگرایانهشان گمان میکنند که هرگونه دفاع از حقوق ائتنیکی نوعی آلودگی ناسیونالیستی است. غفلت چپ از حقوق اقوام میتواند به مفصلبندی مبارزات ملیتها در ذیل گرایش راست افراطی منجر شود.
ورد زبانها بود شرارت ایدئولوژیک. تلاش طاقتفرسای یک ترک و یا کرد در تقلید لهجهی تهرانی را میتوان غفلت گفتمانی نامید، اما وقتی رضا درویش مدیر عامل باشگاه پرسپولیس به مخاطب گیلانیاش میگوید "برو لهجهات را جراجی کن!"* مرتکب شرارت ایدئولوژیک شده است. وضع اصطلاح تورانی برای مفهومِ حکومتِ ستمگر توسط حمید عنایت و تحلیلهای نژادی جواد طباطبایی نوعی شرارت ایدئولوژیک است ولی مراد فرهادپور و امید مهرگان با کاربرد لفظ "ترکتازی"*** در نوشتههایشان دچار غفلت گفتمانی شدهاند.
البته گاهی این دو تفکیک ناپذیراند و تشخیصشان ماهیت وجدانی دارد. یعنی گویندگان سخن خود باید بگویند آن را عامدانه بکار بردهاند یا غافلانه. لذا این خود رضا علیجانی و امثال اوست که باید بگویند دچار غفلت گفتمانی شدهاند یا به شرارت ایدئولوژیک دست زدهاند.
پینوشت:
* رضا درویش مدیرعامل باشگاه پرسپولیس روز دوشنبه 14 خرداد ۱۴۰۳ در برنامهی فوتبال برتر تلویزیون خطاب به فرشید سمیعی سرپرست مدیرعاملی باشگاه استقلال میگوید «تو برو اول لهجهات را جراحی کن!». این جمله امری حاوی اندیشهی نژادپرستانه است، یعنی من به عنوان انسان سخنگو در موقعیت برترم و تو با جراحی شیوهی سخنگفتنات باید به من تشبه جویی. همچنین چندی پیش در برنامهی استعدادیابی تلویزیون با مجریگری احسان علیخانی به شکلی دیگری اتفاق افتاد. وقتی نوجوان تُرک ترانهای خواند، یکی از اعضای هیأت ژوری به او توصیه کرد که روی لهجهاش کار کند. این جملات اگر نشانهی بیماری نژادپرستانه نبودند، بهخودیخود چندان اهمیتی نداشتند. اما درست در مواقع احساسِ قدرت، خشم، کینه و اضطراب است که ناخودآگاه فرد، که به قول لکان ساختار زبانی دارد، منش و طرز تفکرش را افشا میکند. این طرز تفکر، البته یک مسئلهی فردی نیست بلکه بازتابی است از نظرورزی نخبگان مرکزگرا و نژادپرست در حوزهی سیاست، تاریخ، فلسفه و هنر.
** افلاتون از سه نوع حکومت نام میبرد که عبارتند از: اول تیمارشی timarchy یا تیموکراسی timocrasy (حکومت پاکدامنان آمیزهای از پادشاهان موروثی، انتخابات عمومی و شورای ریش سفیدان)، دوم حکومت الگیارشی و دموکراسی، و سوم حکومت تیرانی یا ستمگری. حمید عنایت کلمهی تیرانی را که به معنای حکومت ستمگر است، بدون اینکه ربطی به تورانیان داشته باشد، به تورانی ترجمه میکند؛ تورانی یعنی حکومت ستمگر. (بنیاد فلسفهی سیاسی در غرب، با مقدمه و به احتمام حمید مصدق، تهران، انتشارات زمستان، 1377، ص 43). و حتا چنان وانمود میکند که گویا ابونصر فارابی هم، که ابن خلکان وی را فارابی الترک مینامد، این کلمه را بکار برده است. (همان ص 36).
*** در گذشته اصطلاح ترکتازی بار مثبت به معنای دلیر و مدبر داشته است. لیکن این معنی نمیتواند کاربرد نژادپرستانهی فعلی آن را توجیه کند. چون اکنون به معنای بیرحم و خشن بکار میرود.
پزشکیانی نییه ساووندوق؟
چرا از پزشکیان حمایت کردیم؟
بو یاخیندا مسئلهنی گئنیش آنالیز ائدهجهیم.
بزودی مسئله را مفصل تحلیل خواهم کرد.
آلقیشلار پرئزیدئنت مسعود پزشکیان، آلقیشلار!
بیانیهی جمعی از آزادیخواهان و فعالان مدنی
ما امضا کنندگان این بیانیه حمایت خود را از مسعود پزشکیان اعلام میکنیم.
در صورت تمایل بیانیه را از لینک زیر امضا بفرمایید:
https://fa.petitions.net/450251#form
ما هم بمانند هر شهروند دیگر با ماهیت انتخابات مملکت آشنایی داریم. ما در اغلب انتخابات نمایندهای برای بازنمایی مطالبات خود نداشتهایم. لیکن این را نیز میدانیم که نهادِ قدرتِ متمرکز هیچگاه توان مطلقی برای مهار کنشها، روندها و رویدادهای اجتماعی نداشته است و گرنه جمعهی گذشته چینش انتخاباتیاش با شکست مواجه نمیشد. ما ایمان داریم که در فروبستهترین وضعیتها نیز انکار امر سیاسی ناممکن است و گشایشها همواره از همین روزنهی امید جوانه زدهاند.
با اینهمه، تحقق امر سیاسی منوط به قبول مخاطرهی تصمیمگیریهای متناسب با شرایط متحول است. گرچه تحریم و یا عدم شرکت شصت درصدی در دور اولِ انتخابات پیام روشنی برای هستهی سخت قدرت داشت، لیکن أثربخشی این پیام جز با کوتاهکردن دست آنها از کرسی ریاست جمهوری تکمیل نخواهد شد. شکی نیست که آنها برای جلوگیری از این موفقیت، با تمام توان بسیج خواهند شد تا شکست قاطع دور اول را جبران کنند. و اگر در دور دوم پیروز شوند، دستآوردهای دور اول به فنا خواهد رفت.
نامزد مرکز از خلال مناظرههای انتخاباتی مواضعاش را باشفافیت بیان کرد؛ مواضعی که مبتنی است بر تشدیدِ تنش در عرصهی بینالمللی، بستن مجاری تنفس سیاسی در صحنهی داخلی، فیلترینگِ شبکههای اجتماعی و محدودکردنِ گردشِ آزاد اطلاعات. به رغم آنکه رویکرد وی هزینههای گزافی بر جامعه تحمیل خواهد کرد اقتدارطلبانِ داخلی و براندازان خارجی متحدا در برابر مسعود پزشکیان صف آراستهاند. این امر دلیلی ندارد جز بههمخوردن آرایش سنتی قوای سیاسی. از نتایج دور اول برمیآید که تضادهای اجتماعی از عرصهی تخاصم صاحبان قدرتوگفتمان، به ساحت مبارزهی بیقدرتان با فرادستان انتقال یافته است. و درست در چنین عرصهای است که مواضع و نظرات پزشکیان به همراه میثاقنامهی ۲۴ مادهای همچون گسلی فعال در متن یکپارچهی انحصارطلبی رخ نموده است.
ما غافل از آن نیستیم که به سبب فروبستگی ساختار قدرت، پزشکیان قادر به معجزه نخواهد بود. لیکن در عین حال نگاه یکسان به تفاوتهای معنادار و اساسی میان دو نامزد را مغایر با موازین کنش سیاسی میانگاریم. و ضمن احترام به حق انتخاب مردم، بر این باوریم که ایدههای تخیلی و خطرناک سعید جلیلی پشتیبانی از دیدگاههای انسانی و برنامههای تکثرطلبانهی مسعود پزشکیان را به امر حیاتی تبدیل میکند. بر همین اساس ما همگان را به دادن رأی به مسعود پزشکیان دعوت میکنیم تا در آستانهی انسداد کامل فضای سیاسی مانع بستهشدن روزنههای امید شویم.
۱۱ تیرماه ۱۴۰۳
اسامی امضا کنندگان به ترتیب وصول:
علیرضا صرافی (فعال مدنی، سردبیر سابق مجله دیلماج، تبریز)
منوچهر عزیزی (فعال مدنی و پژوهشگر، تبریز)
هوشنگ جعفری (شاعر، زنجان)
ایواز طاها (مدرس و سردبیر سابق نشریات یول، جهان و یارپاق، تهران)
حسن راشدی (فعال مدنی و پژوهشگر، تهران)
اکبر آزاد (فعال مدنی و پژوهشگر، تهران)
علیمحمد بیانی (مدرس، فعال مدنی و سردبیر مجلهی بایرام، زنجان)
سیدجلیل حسینی (شاعر، نویسنده، مغان)
محمد حکیمپور (پژوهشگر، زنجان)
عقیل آذردخت (نویسنده، فعال مدنی)
عظیم حسنزاده (جامعهشناس، تبریز)
مهدی حمیدی شفق (فعال مدنی، نویسنده، تبری
فریبا ابراهیمی (شاعر و فعال مدنی، خیاو)
حاتم نوروزی ( شاعر و نویسنده)
مهدی حمیدی شفق (فعال مدنی، نویسنده، تبریز)
جواد حسینقلی پور ( محقق و مولف در زمینه فولکلور و موسیقی ترکی، همدان)
گونش صادقی (شاعر، رزن)
صمد قربانی ( فعال مدنی، همدان)
مریم شریفی ( فعال مدنی، بهار)
علی ابوالقاسمی (محقق، همدان)
رحیم غلامی (فعال مدنی، پژوهشگر، اردبیل)
میرعلی سولدوزلو (مدرس، فعال مدنی، سولدوز)
سلیم زحمت دوست (روزنامه نگار و فعال مدنی، خیاو)
جلیل مقدسی (روزنامه نگار و فعال مدنی, خیاو)
احمد رستم اوغلو (یازیچی، خیاو)
منصور مظلومی (فعال مدنی و روزنامه نگار، خیاو)
یعقوب نیکزاد (شاعر و فعال مدنی، خیاو)
وحید شیخبیگلو (کنشگر سیاسی، تبریز)
بابک فصیحی (کارآفرین و فعال اقتصادی، تبریز)
شهرزاد قریشی(فیلمساز و کارگردان، تبریز)
اللهوردی عظیمی(فعال سیاسی، تبریز)
سمیرا تقیزاده(مجری و صداپیشه، تبریز)
حسن مرادی (فعال مدنی، مرند)
علی رزاقی (مدرس علوم سیاسی، مرند)
در صورت تمایل بیانیه را از لینک زیر امضا بفرمایید:
https://fa.petitions.net/450251#form
انتخاب بین بد، بدتر و خیلی بدتر
۱. یک انتخابات مهندسی شدهی دیگر در راه است. اما از آنجا که هر مهندسیِ اجتماعی مازاد ناخواستهای به جای میگذارد، مردم در دوراهی دیگری قرار گرفتهاند. اینک حکومت به دلایلی از جمله احتمال پیروزی دونالد ترامپ، فرد نامطلوبی را به انتخابات راه داده است. تردیدی نیست مسعود پزشکیان در مقایسه با فردی چون سعید جلیلی برای یکدستیِ موردنظر حکومت نامطلوب است. به همین خاطر مردمی که در انتخابات گذشته به صندوقها پشت کردند، اینک در اردوگاه حاکم نوعی ناهمگنی مشاهده میکنند. لذا ممکن است اینبار واکنش دیگری نشان دهند. اگر هدف سیاست بهبود امور است از طریق تندردادن به مخاطرهی عدم قطعیت، نسخهی تحریم شاید اکنون کارساز نباشد. وضعیتِ داخل همین است. لیکن آنچه در خارج جریان دارد، تکرار داستان همیشگی است که با دیدگاه ذاتگرایانه و بیانعطاف سروده میشود.
۲. همچنانکه هر زبانی با استثناهایش زنده است، هیچ دولتی بیشکاف نیست. حکومت به جای آنکه ذات یکپارچهای باشد، پدیدهی ناهمگنی است تا جایی که قدرت منتشر در ارکاناش عاری از تنش و تخاصم نیست. به علاوه،هیچ حکومتی هیچگاه قابل انطباق کامل برجامعه نیست و در تمامتخواهانهترین حالت نیز رخنههایی دارد که به سوژههای عاصی امکان مانور و حرکت میدهد. جامعه همچون هر کلی نمادین، ذاتِ لایتغیری نیست بلکه پدیدهای گفتمانی است. از این رو در فروبستهترین حالت نیز امر سیاسی به تعلیق کامل درنمیآید و گرنه هرازچندی پدیدهای مثل خاتمی و پزشکیان از زیر قبای حکومت بیرون نمیافتاد. برخی این را نه به ذات پارهپارهیِ نهادِ قدرت، بلکه به بازیاش در زمین مردم نسبت میدهند - بازی به معنای معمول. به گمان ما بازی در اینجا محلی از اِعراب ندارد چرا که این حکومت بسیار بیشتر از منوشما محتاج صیانت ذات است و نمیتواند بوالهوسانه با سرنوشت خودش بازی کند. واقعیت این است که تساهلِ قدرتِ حاکم گهگاه به ضرورت غیرقابل اجتناب تبدیل میشود حتا اگر حکمتش بر ما نامکشوف بماند. حضور پزشکیان ثابت میکند که هر حکومتی از رخنهها و ناسازگاریهای درونیاش تنفس میکند. همان ناسازگاریهایی که محل تراکم مقاومت نیز است.
۳. طیفهای مختلف اپوزیسیونِ خارج از کشور در تحریم انتخابات ریاست جمهوری همداستانند. برخی از تحریمیها انسانهای موجهی هستند و دلایلِ عقلپسندی دارند، اما برخی دیگر نه. در این نوشته با این دومیها سروکار دارم. چرا که عملِ قابلِ درک اینها بر مبنای نظریِ مخدوش متکی است. میتوان گفت دعوت همیشگی اینها به تحریم، انعکاسی از الهیات شیعی است که در ناخودآگاهشان لانه کرده است. در تشیع "ملأ فساد" نقش حیاتی دارد و راه وصول به مدینهی آخرالزمانی بهشمار میرود. تا دنیا آکنده از فساد و تباهی نشود منجی ظهور نمیکند. به نظر بخش بزرگ اپوزیسیون، هر اصلاحِ محتمل در وضعیت فعلی مذموم است چرا آنها را از تصاحب کرسیِ قدرت دور میکند. به نظر آنها افزایشِ ظلموجور تنها شرطِ انحصارِ قدرت، ثروت، دانش، معنا و گفتمان است. لذا هر تلاشی برای ایجاد وقفهای در ظلم، و کاهشی در فساد را لجنمال میکنند.
۴. مردم زیر بار سنگین تحریم، تورم، فساد و ناکارآمدی پایمال میشوند بیآنکه بیشتر حکومتیان گزندی از تحریمها ببینند. حتا برخی از صاحبمنصبان تحریمها را به فرصت کاسبی تبدیل کردهاند بیآنکه توانِ رفعِ تخاصمهایِ درونگروهی در تقسیم منافع را داشته باشند. (همین تخاصم برای مردم فرصت ایجاد میکند.) با اینهمه، دلقکهای رسانهای اپوزیسون حکومت را در هیأت ذات یکپارچهای میبینند. و از مردم هم میخواهند با حکومت همچون ذاتِ نامُشَکّک مواجه شوند، چرا که هیچ فرقی
روح بیانیهی دوازده شهریور هنوز زنده است
ایواز طاها
بیانیهی دوازده شهریور یکی از مترقیترین بیانیههایی است که یک گروه و یا حزب سیاسی میتوانست هفتادوهفت سال پیش صادر کند.
بیانیهی دوازده شهریورِ فرقهی دموکرات آذربایجان را باید بارها خواند. مانیفستی است برای حق تعیین سرنوشت، دموکراسی، عدالت و آزادی؛ مانیفستی برای یک زندگی سعادتمند.
از متن بیانیه با تلخیص:
- لازم است به مردم آذربایجان آزادی داخلی و مختاریت مدنی داده شود تا بتوانند در پیشبرد فرهنگ خود و ترقی و آبادی آذربایجان با مرعی داشتن قوانین عادلانهی کشور سرنوشت خود را تعیین نمایند.
- در مدراس آذربایجان تا کلاس سوم ابتدایی تدریس فقط به زبان آذربایجان خواهد بود و از آن به بعد زبان فارسی به عنوان زبان دولتی توأم با زبان آذربایجان تدریس خواهد شد. تشکیل دانشگاه ملی در آذربایجان یکی از مقاصد اساسی فرقهی دمکرات است.
- فرقهی دمکرات آذربایجان درتوسعهی صنایع و کارخانهها به طور جدی خواهد کوشید.
- فرقهی دمکرات آذربایجان، توسعهی تجارت و پیداکردن بازار و جستجوی راههای ترانزیتی را یکی از مسایل ضروری و جدی محسوب می دارد.
- یکی دیگر از مقاصد اصلی فرقهی دمکرات، آباد ساختن شهرهای آذربایجان است. بخصوص تأمین آب شهر تبریز یکی از مسائل بسیار فوری است.
- نیروی مولد ثروت و قدرت اقتصادی کشور، بازوان توانای دهقانان است. به همین لحاظ فرقه سعی خواهد کرد برای تأمین نیازهای دهقانان گام ها ی اساسی بر دارد. و به طور سهل و آسان، اکثریت دهقانان را از نظر وسایل کشت و زرع تأمین نماید.
- یکی دیگر از وظایف مهم فرقهی دمکرات مبارزه با بیکاری است. فعلاً تدابیری نظیر تأسیس کارخانهها، توسعهی تجارت، ایجاد مؤسسات زراعتی و کشیدن راه آهن و شوسه ممکن است تا حدودی مفید واقع شود.
- فرقهی دمکرات آذربایجان طرفدار آزادی مطلق انتخابات مجلس شورای ملی است. فرقه با دخالت ثروتمندان به طریق ارعاب و فریب در انتخابات مخالفت خواهد کرد.
- فرقه کوشش خواهد کرد که معاش و شرایط زندگی مأمورین دولتی آنچنان اصلاح شود که بهانهی دزدی و خیانت برای آنها باقی نماند و آنها بتوانند زندگی آبرومندی جهت خود به وجود آورند.
- فرقهی دمکرات خواهد کوشید بیش از نصف مالیاتهایی که از آذربایجان گرفته میشود صرف نیازهای خود آذربایجان شود و مالیاتهای غیرمستقیم به طور جدی نقصان (کاهش) یابد.
- فرقهی دمکرات آذربایجان، طرفداردوستی با کلیهی دولتهای دمکرات به ویژه با متفقین است و برای حفظ و ادامهی این دوستی کوشش خواهد کرد.