یه ترافیک بزرگ از افکارم پشت چراغ قرمز زبونم منتظرن و دستشون رو بوقه و باعث منفجر شدن سرم میشن
ولی من به تنهایی جلوی همشون وایستادم تا نپرن بیرونو همه جارو آلوده نکنن
نمیدونم تا کی میتونم دووم بیارم و همشونو پنهان کنم
بعد آغوشت گم کردهام راه خانه را؛
مُسکر ترین باده،اگهی کن پسری در منِ من گمشده!
#عرفان_فرهادی
@Faantasm..♡
عشقی در من شکل میگرفت بی آنکه بدانم،
تورا که میدیدم جوانه میزد و رشد میکرد؛
دستانت آفتاب بود برای برگ های کوچکش و صدایت بارانی برای لب های خشکش،
به خودم که آمدم درختی تنومند شده بود که تمامِ ریشه هایش در رگ هایم دوانده شده بود
و میشد آن را با پوست و گوشت احساس کرد و این عشق از من دیگر یارای جدا شدن نداشت.
من آمیخته شده بودم با تو و نبودت بمثابهٔ تبر بود برای تنه ام و افسوس که تو تمام ماجرا را میدانستی و باز هم، نماندی.
#عرفان_فرهادی
@Faantasm..♡
احتیاج به یه اتفاق بود و تورو دیدم اتفاقی.
[دارم قفلیمو باهاتون به اشتراک میزارم🤍]
@Faantasm..♡
حکایت کویر و دریا
برای ماهیِ حوض زاد،
جز افسانه و خرافه نیست.
#عرفان_فرهادی
@Faantasm..♡
زیبا، نالهکنان
عشقورزیدن با دور تند
و بعد آرامگرفتن
مثل ردپای آهو
روی برف نو
کنار آنکه دوستش داری
این همهچیز است.
@Faantasm..♡
نخور!
آخرین هشداری که پسرک دوساله بعد از نزدیک کردن آجر اسباب بازی مثبت سه سال به دهانش شنید.
#عرفان_فرهادی
@Faantasm..♡
من:حجم بزرگی از غم،بیحوصلگی،استرس،حسرت،بی حسی و نا امیدی.
تو:قدر مطلق"من".
#عرفان_فرهادی
@Faantasm..♡
با چراغقوه توی تاریکی یک نفرو دیدم که خیلی شبیه من بود،رفتم و روی شونه هاش زدم،برگشتم و دیدم یک نفر که خیلی شبیه منه با چراغقوهای توی دستش روی شونه هام میزنه. من نظاره گر برخورد دو توهمم باهم دیگه بودم که با چهره های ترسیده و نگران به هم نگاه میکردن و من با ترس و نگرانی غرق این فکر بود که چهارمین من از کجا داره نگاهم میکنه!
#عرفان_فرهادی
@Faantasm..♡
میخواهم تورا ببوسم،همچون آخرین بوسه سربازی که دشمنش به ورودی پایتخت رسیده.
#عرفان_فرهادی
@Faantasm..♡
منِ بی رمق آن کوچهٔ باران خوردهٔ
وداع را اگر دیدی،
سالها در آغوش بگیر؛
من خستهٔ راهیام که هرگز نپیمودهام،
خسته از دیدن راهی که میرفت،بی من.
#عرفان_فرهادی
@Faantasm..♡
وقتی تو بودی،وقتی دلت با من بود،من بالان دیده ترین گرگ جهان بودم که از هیچ چیز جز نبودنت نمیترسید.
وقتی تو بودی،وقتی دلت با من بود،طالع سعدی داشتم که تمام برگ های زندگیام را برنده میکرد و اندوه در برابرم بازنده ترین حریف جهان بود.
-سرت سلامت دوست،برسد به دستت از طرف گرگِ مستأصلِ بازنده؛ای کاش.
#عرفان_فرهادی
@Faantasm..♡