بهاران میرسد از راه
به صحرا لاله میخندد
کنار جوی خوشبختی،
خرامان پونه می خندد.
به خاک و سبزه نوشانده
خدایان باده باران
به دشت و کوچه مستانه
گل و پروانه میخندد
بهاران میرسد از راه
ولی شادی به دل ها نیست
میان این همه اندوه
دگر شوقی به فردا نیست
ز ماتم سینه ها خون است
به سیلی گونه گلگون است
شده بیگانه با دل ها
سرور و شادی و گرما
نفس را غصه می بندد
گلو را بغض بی پایان
دلم از تلخی این درد
به جای گریه میخندد...
#حسن_باقرى
و در آغاز،
آدمی تنها بود
تنها،
چون برکه ای بی مهتاب
چونان موسیقی بی آواز یک رنج
تا این که خداوند عشق را آفرید
و انسان،
تنهاتر شد....
تنها،
چونان آیین حقیقت
با بی شمار پیروان دروغینش
وچون اندوهی،
که با هیچ کس نمی توان گفت...
#حسن_باقرى
دلتنگم
چونان پرندگان به قفس نشسته در میدان آزادی
با آن نغمه های حزین شان
که آدمیان میپندارند آواز های شادمانیست.
دلتنگ،،
چون لاله ای که بر مزار مردگانش می نهند
چونان بیت های شاهنامه در این بی حماسگی.
شبیه شعرهای فروغ ام
لالایی های بی سرور این سرزمین.
آه از لجاجت این اندوه و
از شکفتنِ هماره این صبوری در ما...
#حسن_باقرى
تن هرزه های شب سیاه فقر
تیزی کشان مجرم و مغرور
با آن صدای بم و انگشتر و سیگار
کودکان نحیف کار
زباله گردان بی رویا
تن خستگان الکل و افیون
عابران ساکت و غمگین
قصه همیشه و هرجا
و در سکانس فریب
رقص و خنده و شادیست
شوق و بهار و خوشبختیست
یک نان و خنده کودکی غمگین
عروسکی به دست دختری کوچک
یک کفش نو به پای عابری عریان...
و اینک کات
قاب قشنگی از شادی
عکسی از مهربانی و بخشش.
تصویر برتر روزنامه های پرفروش
تیراژ پرسود گیشه های ریا.
و دوباره از فردا،،
همان قصه همیشه و هر جا...
#حسن_باقرى
تمام آرزوهای ما
در پیلگی مردند...
#فانوس
این قطعه بیکلام
شما را به دور دست ها خواهد برد
و بازگشتی اگر بود،
من تو را دوباره می زیستم
دوباره و دوباره بر این خاک
با همه زخم ها و اندوه ها
زیرا عشق را،
در هیچ جهانی چنین گوارا نخواهم یافت...
#حسن_باقرى
هیچ چیز نمیتواند همانند موسیقی،
روح آدمی را به تمامی تسخیر کند
چنگ بیندازد
درد و اندوهش را بیرون کشد
و به لحظه های فراموشی سپارد.
#حسن_باقری
چقدر وقت کم است
تا وقت دارم باید مهر بورزم.
وقت کم است
باید خوب باشم، مهربان باشم
و دوست بدارم همهٔ زیبایی ها را...
#فروغ_فرخزاد
میان ما و مرگ،
فاصله تنها یک واو است
پس بکوشیم در این فاصله انسان باشیم..
#حسن_باقری
از مرگ نترس
اگر لبانت از بوسه ها پر است
و دیدگانت از ستاره ها لبریز...
مرگ پایان دوست داشتن نیست
پایان سپیده و بیداری.
مرگ آغاز پرشکوه تنهاییست
تولد مقدس یک موسیقی.
از مرگ نترس
برخیز و در هر کلامت تاک عشق بنشان
برای شادمانی امروز
برای مستیِ عاشقان فرداها...
#حسن_باقری
آزادی زنان معیار سنجش آزادی جامعه است.
تحقیر زن یکی از ویژگیهای اساسی تمدن کنونیست.
هیچ کس به اندازهی خود مرد،
از اسارت زن مجازات نمیشود.
کارل مارکس
هر درد را درمانیست
جز درد فهمیدن.
و هر آنکس که به آگاهی رسید،
بر او رنج بیشمار آید.
و این رنج ها
تنها سزاوار انسان های بزرگیست،
که خویشتن را
از لذت بی خردی محروم می کنند...
#حسن_باقرى
و این اندوه عظیم
دیری نمی پاید
ما شادمانی را
در فراسوی تمام این رنج ها دیده ایم
و نور را،
بر بلندای سرخ دمیدن...
فردا،
پیوند مقدس عشق و زندگیست
دیدار دوباره خنده با باران
میدانم این راه
این کوچه هایی که پر از خون و زخم ماست
به بهار میرسند
به باغی که سیب های رویایش،
بلندتر از قامت دستان ما نیست...
#حسن_باقرى
زمانه سیاه سپری می شود،
روشنایی بر آستانه ایستاده است،
باران می نشیند، آسمان صاف خواهد شد، آرامش خواهد رسید و شوربختی ها پایان میگیرد...
اما تا این همه در رسد، چه رنج ها که بر ما نخواهد رفت!
📗وجدان بیدار
اشتفان تسوایگ
تا به کی نامهربانی، ای نفس با نای ما
تا کجا رخسار ماهت، غایب از شبهای ما
تیره شد این آرزو ، در سینه از هجران تو
پس لبت کی میرسد،ای خنده بر لبهای ما
#حسن_باقری(فانوس)
آهای آهای خبردار
دوباره آمد بهار
🌺🍀
موسم باران رسید
فصل بهاران رسید
🍀🌺
چلچله مستان به باغ
کبک خرامان به راغ
🌺🍀
کرده چنار و چمن
جامه شادی به تن
🍀🌺
برکه در آغوش ماه
واله و رقصان گیاه
🌺🍀
سوسن و یاس و سمن
باز شکفت در دمن
🍀🌺
روشنی از ره رسید
سایه ز ایوان پرید
🌺🍀
آهای آهای خبر دار
مژده که آمد بهار
#حسن_باقری
ای کاش میتوانستند
از آفتاب یاد بگیرند
که بیدریغ باشند
در دردها و شادیهاشان
حتا
با نانِ خُشکِشان
و کاردهایشان را
جز از برایِ قسمت کردن
بیرون نیاورند.
#احمد_شاملو
بر مزارم
نه سنگ بگذار نه مجسمه
جفتى كفش بگذار
تا برهنه اى بپوشد و بِرود...
#واقف_صمد_اوغلو
اگر نامه ای می نویسی به باران
سلام مرا نیز بنویس
سلام مرا از دل کاهدود و غباران .
اگر نامه ای می نویسی به خورشید
سلام مرا نیز بنویس
سلام مرا ، زین شب سرد و نومید .
اگر نامه ای می نویسی به دریا
سلام مرا نیز بنویس
سلام مرا ،
با
« اگر »
« آه »
« آیا » .
به مرغان صحرا ، در آن جست و جوها
سلام مرا نیز بنویس
اگر نامه ای می نویسی
سلامی پر از شوق پرواز
از روزن آرزوها...
#شفیعی_کدکنی