fanusname | Unsorted

Telegram-канал fanusname - فانوسنامه

-

@moeinmeshkat

Subscribe to a channel

فانوسنامه

🔻درباره‌ی وضع اقتصادی ایران پیش از انقلاب اگر به گزارش‌های کیفی تکیه کنیم به نتیجه‌ی روشنی نمی‌رسیم. کسی که خاطره‌ی خوشی نداشته باشد با توصیفاتی کیفی آن را بد نشان می‌دهد (کسی پولی نداشت، گوشت نداشتیم بخوریم). آن هم که خاطره‌ی خوب دارد برعکس (شقه‌شقه گوشت می‌خریدیم، کره‌ای‌ها حسرت زندگی ما را می‌خوردند).

🔻پدربزرگ و مادربزرگی دارم که کاملا طرفدار جمهوری اسلامی‌اند. اما از زندگی‌شان عددهایی به یاد دارند که وقتی از زیر زبان‌شان بیرون کشیدم نتیجه‌ی جالبی داشت. هیچ‌گونه احساس حسرتی هم در سخن‌شان نبود و عددها را به این عنوان نگفتند که آن زمانه را بهتر نشان بدهند. پدربزرگم ابتدای استخدام در ذوب‌آهن به‌عنوان کارگر ساده ۲۱۰ تومان حقوق می‌گرفت و ۳۰ تومان کرایه‌ی اطاق برای زندگی می‌داد. حدود دو سال بعد یک خانه‌ی ۷۵ متری را به بهای ۳۰۰۰ تومان خرید (معادل کمتر از یک‌سال و سه ماه حقوقش) و نزدیک همان ایام یک پیکان دست‌دوم هم به بهای ۲۴ تومان (نزدیک به یک‌نهم درآمدش).

🔻به گمانم توضیح دیگری لازم نیست. شما را به تماشای این ویدئو از مقایسه‌ی موقعیت اقتصادی پیش و پس از انقلاب دعوت می‌کنم که در سال ۹۷ آماده شده.
@fanusname

Читать полностью…

فانوسنامه

لینک خلاصه شده مطلب در سایت روزنامه ایران

https://irannewspaper.ir/8436/24/88458

Читать полностью…

فانوسنامه

نکاتی در خصوص سریال الحشاشین :

بخش اول
اهداف ساخت سریال

در ماه رمضان سریالی در کشورهای عربی عرضه شد که گذشته از وسعت حوزه تاثیر، علیه تفکری ساخته شد که امروز در کشورهای عربی تقابل با آن در حال تبدیل شدن به یک ایدئولوژی مذهبی و نژادی است.
اول اینکه سریال به لحاظ پرداخت سینمایی یک اثر ضعیف و به قول معروف ماقبل نقد است؛ دارای اشکالات بزرگ فنی است: دکورها به طرز اعجاب آوری از لحاظ تاریخی غلط هستند، دکوپاژ ضعیف، بازی‌ها همان بازی‌های اغراق آمیز و گل درشت عربی و...  لذا سطح کلی اثر با توجه به بودجه‌ای که در اختیار داشته‌ در مرحله تقلید ابتدایی از تولیدات غربی و پیش از تولید باقی مانده است.
اما مساله اصلی این است که هدف از ساختن این مجموعه چیست؟ پیش از پاسخ به این سوال باید اشاره شود که سالها قبل نیز یک سریال با نام "عمر خیام" در سوریه با همین شکل و شمایل و تقریبا با همین هدف ساخته شده بود که از قضا از تلویزیون ایران نیز پخش شد و  اتفاقا همین ایرادات را هم داشت البته کمتر؛ اما مهمتر، شباهت خوانش هر دو مجموعه از برهه‌های حساس تاریخی است و این همان هدف نهایی هر دو پروژه است، سریال "عمر خیام" سعی می کرد این خوانش را به صورت ضمنی اراده دهد ، اما سریال الحشاشین سعی می‌کند خیلی رو به آن بپردازد.  خوانشی که جهان سنی از تاریخ اسلام دارد از خوانش شیعی در بسیاری از برهه‌های تاریخی کاملا متفاوت است، سطح اختلاف این خوانش‌ها گاه به‌حدی است که گویی در دو پارادایم مختلف شکل می‌گیرند. لذا این دو نوع خوانش در بسیاری جاها در مقابل کل و اساس هم قرار می‌گیرند نه علیه یک فرقه خاص همدیگر، و هر از چندگاهی در قالب این نوع سریال‌ها سردرمی‌آورد.
از آنجا که هم تشیع امامی دارای پایگاه اجتماعی قوی در کشورهای عربی است و هم به لحاظ سیاسی بنیه قوی در عرصه سیاست دارد، روایت سنی سعی می‌کند خود را چندان در مواجهه با آن قرار ‌ندهد، تشیع زیدی هم هر چند اساسا دیدگاه‌های بنیادینی چه در روایت تاریخی و چه در کلام یا فقه ندارند، در حال حاضر اما به واسطه قدرت سیاسی و نظامی که اکنون در یمن دارند و چون از ابتدا نگاه بنیادین‌شان قیام بالسیف و استفاده از زور بود و هنوز هم هست، حمایتگر مالی و ایدئولوژیک چنین سریالهایی حاضر نیست فعلا خود را با آنها نیز دراندازد، به خصوص با پیمانی که اخیرا در خاورمیانه میان دو طرف بزرگ ماجرا در ترک مخاصمه بسته شده این بیشتر نمود دارد. گروه نصیریه‌  هم هنوز آنقدرها مهم نیستند که درباره‌شان لازم باشد چیزی گفته شود.
لذا می ماند فرقه مهم دیگر یعنی اسماعیلی که چند ویژگی دارد: اولا دارای قوة قاهره سیاسی در هیچ کشوری نیست، ثانیا تاریخی دارند که برخلاف مشی امروزشان که بیشتر آکادمیک، عالمانه و تقریبا غیرسیاسی است اما در برهه‌های مختلف تاریخی به خصوص دوره حسن صباح یک فعالیت کاملا عمل گرا و پراگماتیستی داشتند که در مواردی به نوعی رادیکالیسم کشیده ‌می‌شد که می‌تواند مورد انتقاد انواع دیدگاه‌های مدرن امروزی باشد، لذا هدف خوبی برای اینگونه حمله رسانه‌ای است. بنابراین هجوم به آنها از همینجا شروع می شود، اما فقط به آنها اکتفا نمی‌شود و اساسا پای کل تشیع به میان کشیده می‌شود. این حمله از اتهام به تلقی‌های متفاوت تاریخی به شیعه صرف نظر از اینکه کدام فرقه باشد تا اتهاماتی نظیر ایجاد انحرافات گسترده در دین اعم از کلان‌باورها (:اصول) و باورهای خرد (:فروع) که در این سریال به آنها اشاره می‌شود تداوم می‌یابد. اما شاید چالش برانگیزترین آموزه شیعه آموزه مهدویت است که دیگر نه برای دنیای سنی که برای کل جریان‌های بزرگتر دنیا نیز حساسیت‌برانگیز شده که خود را در سینمای جهان به وضوح در آثاری چون تل‌ماسه درحال نشان دادن است، هر چند اسماعیلیه از قرن‌ها پیش و بااعتقاد به یک امام ظاهر از این آموزه دست برداشت اما در حمله ظاهری به اسماعیلیه عملا به بنیان‌های همین آموزه در سریال الحشاشین هم به صورت گل درشت و رو این هجمه‌ها وارد می‌شود. لذا هدف گویی نه فقط یک روایت مجعول تاریخی که کارزاری برای جدل، تخریب و نوعی ردیه‌نویسی قرون وسطایی علیه همه آموزه‌های شیعی است.
یکی از مهمترین پیامهای این تفکری که در پشت این سریال‌ است بحرانی است که عالم سنی با به وجود آمدن تفکرهای افراطی مانند داعش و النصره با آن مواجه است، لذا سعی می کند با چشم پوشی از سرچشمه‌ها و تبار سنی‌اش مانند تفکرات ابن تیمیه و غیره ... در جایی مانند این سریال‌ها تبار این تفکرات افراطی را در فرقه‌های اسماعیلی و در لایه‌ای عمیق‌تر در مضامین بنیادین شیعی نشان دهد.

Читать полностью…

فانوسنامه

💠نقد تاریخی سریال الحشاشین (The Assassins)
نوبت پنجم

📌قسمت یازدهم
هفتاد فدایی در برابر یک شاهنشاهی ابرقدرت/ حسن صباح، رهبر هوشمند با اعتمادبه‌نفس بسیار/ به‌بهانه‌ی قسمت حماسی و شورانگیز یازدهم: ایمانی که ترس از مرگ را بشکند؛ اهمیت این متغیر در رویارویی‌های نظامی و سیاسی

📌قسمت دوازدهم:
1⃣ ″پیر کوهستان (شیخ الجبل)″ لقب حسن صباح نبود.
2⃣ تردید و دغدغه‌ی غزالی نسبت به اخلاص خودش/ گفتاری در بزرگی غزالی به‌جهت انصاف
3⃣ 👈🏼افسانه‌ی حشیش و باغ بهشت👉🏼 تخیل صلیبی‌ها بود و دروغ است.
4⃣ چه کسی خواجه نظام‌الملک و سلطان ملکشاه را کشت؟! بررسی دو احتمال
5⃣به‌بهانه‌ی قتل خواجه و ملکشاه: نگاهی بر افسانه‌ی منبری شیعه‌ی ۱۲امامی شدن این دو شخصیت و ″شهادت‌″ آن دو

🗣معین مشکات
@fanusname

Читать полностью…

فانوسنامه

💠نقد تاریخی سریال الحشاشین (The Assassins)
نوبت سوم

🔄تصحیح دو اشتباه سهوی از فایل دوم

📌قسمت چهارم سریال
1⃣ آزادی نسبی اسماعیلی‌ها پیش از درگیری صباح با سلجوقیان، با واقعیت‌های تاریخی نمی‌خواند.
2⃣ حسن صباح می‌گوید مردم را با محبت دعوت کنید و نه عقل. این تصویر با مکتب خردگرای اسماعیلی نمی‌خواند.
3⃣ پیش از آغاز جنگ‌های صلیبی از صلیبیان یاد می‌شود! اساسا تعبیر جنگ‌های صلیبی برای مسلمانان متأخر است.

📌 قسمت پنجم:
1⃣ پیوند زناشویی میان سلجوقیان و عباسیان طرح تازه‌ای نبود که خواجه نظام ریخته باشد.
2⃣ مجلس درس غزالی، بسیار خلوت‌تر از آن‌چیزی نشان داده شده که گمان می‌رود بوده باشد.
3⃣ اتهام قدرت‌دوستی غزالی را بر گردن حسن صباح انداخته‌اند.

📌قسمت ششم
1⃣ سفر خلیفه المقتدی بالله به اصفهان واقعیت تاریخی ندارد/ سرنوشت خلیفه الراشد که به اصفهان آمد و به امام‌زاده تبدیل شد!
2⃣ در زمان خیام تلسکوپ ساخته نشده بود، سریال الحشاشین برای مسلمانان تاریخ‌سازی کرده است.

🗣معین مشکات
@fanusname

Читать полностью…

فانوسنامه

💠آنجا که سپاه خیمه می‌زند...

آنکه یاری می‌دهد خاقان را
به مدد دائو
به کار نمی‌گیرد سلاحی
هرچه با خلق کنی با تو کنند
آنجا که سپاه خیمه می‌زند
می‌روید تیغ و خار
سال‌ها قحطی پس از جنگ بزرگ
اما فرزانه بی تکیه بر زور می‌رسد به هدف
نمی‌رساند آزار
نمی‌کند ویران
نمی‌ورزد غرور
آری کام‌رواست، کامروا
پیروز می‌شود آنکه از راه طبیعت می‌رود
پیروز می‌شود بی خشونت
اما زورآور گم می‌کند نیرویش را
زورورزی در مقابل دائو
آوخ زود می‌رسد به پایان
آنکه مقابل دائو
@fanusname
📓دائو د جینگ (کتاب مقدس آیین دائو). فراز ۳۰. ترجمهٔ سودابه فضایلی

Читать полностью…

فانوسنامه

💠زوال دین، نتیجه‌ی منطقی توسعه‌ی علمی نیست.
✍🏼محمدامین قانعی راد

🔸به نظر استیس (W.T. Stace) بین اکتشافات و ایده‌های علمی و ویران‌سازی باورهای مذهبی از جمله اعتقاد به خدا، هیچ رابطۀ منطقی‌ای وجود ندارد؛ با وجود این، انقلاب علمی به‌طور بالفعل چنین نتیجه‌ای را به بار آورد. به نظر وی، سه باور اساسی، جوهرۀ مذهب را تشکیل می‌دهند: وجود خدای خالق جهان، وجود طرح یا هدف در جهان، دنیا به عنوان یک نظم اخلاقی. نه ستاره‌شناسی کوپرنیکی، نه دیگر اکتشافات دانشمندان قرن هفدهم یا دوران متأخر با این باورهای مذهبی ناسازگاری ندارند. اکتشافات انقلاب علمی نه از این باورها حمایت کردند و نه مایل به رد آنها بودند. آنها هیچ ربطی به مسئله‌ی وجود خدا نداشتند؛ با وجود این، انقلاب علمی به‌طور بالفعل و تاریخی ایمان به خدا را تحلیل برد. به‌رغم عدم تمایل منطقی علم قرن هفدهم به نفی باورهای مذهبی، چگونه علم مزبور بالفعل تأثیر ویرانگری برای آنها به بار آورد؟

🔹استیس در پاسخ می‌گوید که جریان تفکر آدمی، غالباً بر اساس ترادف منطقی ایده‌ها قرار ندارد و عواملی همچون تداعی (association) و القا (suggestion) در نتیجه‌گیری‌ها و ترادف‌های غیرمنطقی ایده‌ها (non-logical sequences of ideas) تأثیر زیادی دارند. استیس این ترادف غیر منطقی را انتقال روان‌شناختی (psychological transition) می‌نامد. ذهنیت مدرن در نتیجه‌گیری‌های خود جهش‌های غیرمنطقی (illogical Jumps) انجام می‌دهد؛ از علم جدید به شیوه‌ای منطقی یک جهان‌بینی صرفاً طبیعت‌گرایانه یا ضد مذهبی بیرون نمی‌آید. منظور استیس این نیست که علم جدید مؤيد جهان‌بینی مذهبی است؛ به نظر وی، اکتشافات علمی، که به‌طور موضعی به حل مسائلی ویژه می‌پردازند، و استدلال علمی _ استدلالی که از پدیده های طبیعت اخذ می شود_ در برابر مذهب، بی‌ارتباط و بی‌مناسبت (irrelevant) هستند:
Stace, Religion and the Modern Mind.

🔸تحلیل روان‌شناختی استیس را می‌توان با تحلیل جامعه‌شناختی کامل کرد. جهت‌گیری‌های غیر منطقی علم در برابر مذهب از فضای اجتماعی و فرهنگی جامعه کلی تأثیر می‌پذیرد. فضای فرهنگی تکوین علم و هم‌چنین نتایج اجتماعی علم بر حسب تمدن‌های مختلف، متفاوت است و از شرایط خاص تاریخی و منظومه‌ی عوامل تمدنی تأثیر می‌پذیرد. علم به‌مثابه‌ی یک پدیدۀ فرهنگی، نه همچون یک شیء، نه از دلایل و شرایط کاملاً مشابه بر‌می‌خیزد و نه لزوماً نتایج یکسانی به بار می‌آورد. حتی به‌رغم زمینه‌های تکوینی مشترک، علم می‌تواند در سیر تحول خود و با قرار گرفتن در منظومه‌های متفاوت به نتایجی گوناگون بینجامد. در یک تمدن واحد نیز معنای علم ممکن است در طول تاریخ تغییر پذیرد. تاریخ‌پرستی، ایدئولوژی‌زدگی، سکولاریسم و نیهیلیسم را نمی‌توان نتیجه‌ی منطقی توسعه‌ی علمی محسوب کرد.

🔹از نظر وبر، توسعه‌ی عقلانیت یا «روش کارای کاربرد وسایل متناسب با اهداف» در تمامی ‌پهنه‌های زندگی جدید انسان غربی از جمله در علم دیده می‌شود. این توسعه‌ی عقلانیت با نادیده گرفتن محتوای جوهری و ارزش‌های زندگی، علم را در خدمت پیشرفت بی‌معنای دنیای نوین قرار داده است و عنصر قدس را به‌تدریج از این جهان رانده و انسان را در ناسوتی کارآمدنی ولی خالی از معنا رها کرده است. اما وبر توسعه‌ی عقلانیت ناسوتی را سرنوست نهایی توسعۀ علم نمی‌داند. وبر عقلانی شدن را نه یک پایان گریزناپذیر؛ بلکه همچون سمت‌و‌سویی تلقی می‌کند که انسان غربی به رفتار و اعمال خود داده است. علاوه بر آن، چنین نتایجی را غالباً می‌توان طنز تاریخ تلقی کرد. از نظر وبر تاریخ چهره‌ای تراژیک دارد که در آن، نتایج نهایی فعالیت‌های انسان به‌ندرت با نیات اولیه‌ی او سازگاری دارند. بنابراین نمی‌توان بروز نتایج ناخواسته یا ناسازگاری نیات و نتایج را هم‌چون سرنوشت نهایی و ضروری رشد نهادهای فرهنگی تلقی کرد (مقایسه کنید با فروند، جامعه‌شناسی ماکس وبر، صص ۲۳ - ۳۹).

🔸از طرف دیگر، حتی اگر بتوان سکولاریسم و انحطاط دیانت را نتیجه‌ی پیش‌بینی‌شده و مطلوب بنیان‌گذاران علم در غرب محسوب نمود، لزوماً علم همیشه و در همه جا به چنین نتایجی منجر نخواهد شد. چنین دیدگاه تعمیم‌گرا در باب دلایل و نتایج رشد نهادهای علمی، یا نشانه‌ی رویکرد مکانیستی در علوم اجتماعی و نادیده گرفتن تمایز علیت مادی و علیت تاریخی و ضعف روش‌شناختی است، و یا به‌مثابه نوعی فلسفه، تاریخ، ایدئولوژی و پراکسیس از ارزش‌ها و جهت‌گیری‌های عملی معینی جانب‌داری می‌کند و در هر حال مناسب تحلیل علمی نیست. پیامدهای نهایی توسعۀ علم را نمی‌توان از اکنون مطلوب یا فاجعه‌آمیز تلقی کرد. آینده را کنش‌های خلاقانه‌ی انسان‌ها، شرایط متحول تاریخی ـ فرهنگی، و نتایج خواسته و ناخواسته‌ی آنها خواهد ساخت.
@fanusname
📘اخلاقیات شعوبی و روحیهٔ علمی. محمدامین قانعی راد. تهران، علمی و فرهنگی. اول، ۱۳۹۷.صص ۵۵۱-۳

Читать полностью…

فانوسنامه

✍🏼بدون شرح از غزالی:

🔻اگر زیان سخنی بر دین زیاده نباشد، امر دربارهٔ آن [و پرهیز از تکفیر باورمند به آن] آسان‌تر است. حتا اگر سخن زشتی باشد که باطل بودن آن آشکار است، مانند باور به امام منتظَر و اینکه امام در یک سرداب پنهان است. باورمند، منتظر قیام او نشسته و این باور آشکارا باطل و جدا شنیع است. اما زیانی به دین نمی‌رساند؛ بلکه زیانش به آن احمقی می‌رسد که به چنین چیزی باور دارد. به همین جهت هر روز از شهرش بیرون می‌رود و به استقبال امامش می‌نشیند، تا زمانی که خوار و خفیف به خانه برگردد.

🔻این که گفتم صرفاً یک مثال بود‌. مقصود این است که شایسته نیست هر هذیان‌گویی را تکفیر کرد، حتا اگر آشکارا باطل باشد.

📔فيصل التفرقة بین الإسلام و الزندقة. محمد بن محمد الغزالی. ضبطه ریاض مصطفی العبدالله. دمشق، الحکمة. ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶. صص۹۴-۵

Читать полностью…

فانوسنامه

💠امضا کنید: کارزار درخواست تعطیلی شنبه به‌جای پنج‌شنبه

جناب آقای رئیسی
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
جناب آقای قالیباف
ریاست محترم مجلس شورای اسلامی
سلام علیکم

🔸احتراماً با توجه به مصوبه کمیسیون اجتماعی مجلس در خصوص لایحه اصلاح ماده ۸۷ قانون مدیریت خدمات کشوری و کاهش ساعات اداری از ۴۴ ساعت به ۴۰ ساعت و متعاقباً تعطیلی پنجشنبه‌ها، ضمن تشکر از اقدام مشترک دولت و مجلس برای افزایش تعطیلی هفتگی به دو روز که می‌تواند به صرفه‌جویی در هزینه‌های دولت، افزایش روحیه و بهره‌وری نیروی کار و کاهش آلودگی هوا به خصوص در کلانشهرها منجر شود، خواهشمند است به منظور جلوگیری از کاهش تعاملات فعالین اقتصادی، تولیدکنندگان و سرمایه‌گذاران با کشورهای مختلف به خصوص در محدودیت‌های گسترده ناشی از تحریم‌های بین‌المللی، ترتیبی اتخاذ گردد تا تعطیلات هفتگی کشور به جای «پنجشنبه و جمعه» به روزهای «شنبه و یکشنبه» و یا «جمعه و شنبه» تغییر یابد.

🔹مزید استحضار، هم‌اکنون در اکثریت قریب به اتفاق کشورهای دنیا، تعطیلات هفتگی شامل روزهای «شنبه و یکشنبه» بوده که در صورت تعطیلی «پنجشنبه و جمعه» در ایران، ایام کاری مشترک با دنیا به سه روز در هفته کاهش و بالتبع ضمن تشدید خسارات ناشی از تحریم و منزوی کردن ایران و تضعیف مراودات و مبادلات تجاری و اقتصادی کشور، به آثار و تبعات جبران‌ناپذیری بر تولید ناخالص داخلی، تجارت خارجی ایران و برخی از ارکان توسعه پایدار در کشور منتج خواهد شد.
با تشکر

ایجادکننده: میثم زالی، دبیرکل مجمع ملی همیاران توسعه پایدار
پیوند کارزار👇🏻
https://www.karzar.net/111893

Читать полностью…

فانوسنامه

آیا نظریهٔ فرگشت به‌راستی مهم است؟
(فایده‌های عملی)
@fanusname
از:
@daneshhamegani

Читать полностью…

فانوسنامه

🔸ملاحظه‌ی دکتر فرهنگ مهروش دربارهٔ موضع آقای احمد قبانچی:

من البته نمی‌خواهم از این دفاع کنم که آیات قرآن بلیغ است؛ اما این استدلال هم در عین آن‌که از حیث توجه به برخی مسائل درخور تحسین است به نظرم ضعف‌هایی هم دارد: شاید دلیل اصلیِ این‌که چنین سؤالاتی برای این روحانی مطرح می‌شود آن است که اولا نگاه تاریخی ندارد؛ ثانیا، مسئله را مردم‌شناسانه نمی‌بیند.

فرض کنیم قرآن بلیغ نباشد؛ سؤال مهم‌تر این است که اگر این آیات آن‌قدر که ایشان گمان کرده‌اند سست است نباید هرگز اعتماد کسی را جلب کند؛ بل‌که برعکس باید سبب رماندن مردم شود. به نظر می‌رسد قضیه چیز دیگری باشد.

این روحانی محترم اعتراض می‌کند که چرا در آیات یادشده تعبیر «اقرباء» یعنی خویشاوندان جای‌گزین کاربرد طولانی فهرستی بلندبالا از افراد نشده است. یک پاسخ احتمالی می‌تواند این باشد که در آن زمان هنوز تعریف نهاد خویشاوندی قوم عرب ــ متأثر از دین اسلام ــ شکلی را که ما اکنون می‌شناسیم نداشته است و قرآن بالاضطرار باید چنین مرزبندی‌هایی برای ارائۀ تعریفی جدید از نهاد خویشاوندی می‌کرده است.

من نمی‌خواهم قطعی و حتمی از این بگویم که با ظهور اسلام نهاد خویشاوندی عرب تحول یافته است؛ اما می‌خواهم بگویم تا زمانی که مطالعۀ درستی در این‌باره نکنیم نمی‌توانیم اظهارنظر قاطعی در این‌باره داشته باشیم که سبب برشماریِ این سیاهۀ بلندبالا چیست. چند مسئلۀ دیگر نیز در صحبت این روحانی محترم بود که کمابیش همه از همین حیث نقدپذیر بودند.

به‌هرحال، مایل ام باز بر این تأکید کنم که جرأت ایشان برای مطرح کردن این پرسش‌ها و توجه دادن‌شان به این‌که تا این مسائل حل نشود ما متعصبانی بی‌فکر بیش نخواهیم بود ستودنی است؛ حتی اگر بعدها با تأملات بسیار به این نتیجه برسیم که ایرادی که وارد کرده‌اند پاسخی قاطع دارد. ما تا درگیر این تأملات انتقادی نشویم نخواهیم توانست به درک درستی از بسیاری از مسائل تاریخ اسلام برسیم؛ صرفاً ذهنیت‌های امروزین خودمان را بر گزارش‌های کهن تاریخی تحمیل خواهیم کرد.

Читать полностью…

فانوسنامه

🌑 فرزند دانشگاه

✍ دکتر علی‌رضا آزاد
هیأت علمی سابق دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد

▪️پس از ۲۶ سال حضور در دوره کارشناسی، ارشد، دکتری، سربازی، هیأت علمی و مدیریت در زادبوم علمی‌ام، دانشگاه فردوسی مشهد، دستور رسید که خانه‌ام را ترک کنم.

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دِگران، وای به حالِ دِگران
دلِ چون آینه‌ی اهلِ صفا، می‌شکنند
که ز خود بی‌خبرند، این ز خدا بی‌خبران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بوَد عاقبتِ کارِ جهانِ گذران...

▪️ آزادگی، شرافت، شجاعتِ اندیشیدن و گذر از دانشجویی به حقیقت‌جویی مهمترین درس‌هایی بود که به‌ دانشجویانم دادم. آخرین درسم این است: "وقتی هدف زیباست، تاوان لذت‌بخش است." به قول منصور حلاج: "در مقام عشق، نمازی‌ست که وضویش جز به خون، نشاید."

▪️گفتند: از امضای "نامه حمایت از حقوق دانشجویان و استقلال دانشگاه" در سال گذشته، اعلام برائت کن و از روشن‌گری و روشن‌فکری دست بردار و قلمت را در خدمت ما بچرخان تا بگذاریم، بمانی. گفتم: از مولایم حسین(ع) که شما نامش را بر سر دست گرفته‌اید و مرامش را زیر پا گذاشته‌اید، آموختم: "هیهات منّا الذله"

▪️از ۱۷ سالگی تاکنون، به عشق هم‌جواری با مولایم امام‌رضا(ع)، در دانشگاه فردوسی مشهد ماندم. با درختان اینجا قد کشیدم. در خوابگاهش زندگی کردم؛ صندلی کلاس‌ها مرا خوب می‌شناسند؛ در ۲ دانشکده‌اش تحصیل و در ۱۱ دانشکده‌اش تدریس نمودم.

▪️در این سال‌ها، دانشجویانم را جان و جانان خود دانستم و قلبم را خانه محبت آنها ساختم و آنان نیز بیش از آنچه لیاقتش را داشتم، بر من مِهر ورزیدند و قدر دانستند. هیچ‌گاه درِ اتاقم بسته نبود و هرگز پنجره اتاقم، پرده نداشت. صدها بار طلوع و غروب خورشید را از اتاقم در دانشگاه به نظاره نشستم و با عشق، شبانه‌روزم را بی‌منّت وقف خدمت کردم.

▪️تألیف ۴ کتاب، ۲۵ مقاله، ارائه ۲۲۰ سخنرانی، عرضه ۸۰۰ درس‌گفتار مجازی، انتشار بیش از ۱۰۰۰ مطلب درباره مسائل تربیتی و اجتماعی، انجام ۲۰۰۰ جلسه مشاوره با دانشجویان و خانواده‌های‌شان و... بخشی از خدمتی بود که طی سال‌های حضورم در دانشگاه، در کنار وظایف آموزشی و پژوهشی انجام دادم و برای هیچ‌کدام از این موارد، ریالی از بیت‌المال، دریافت نکردم.

▪️امروز، ۷ دی ۱۴۰۲ در حالی اتاقم در دانشکده الهیات را تحویل می‌دهم و بعد از سه دهه، از خانه‌ام دانشگاه پرافتخار فردوسی مشهد، می‌روم که وجدانم آسوده‌تر از همیشه است. امروز انگار رقص‌کنان در تشییع جنازه خودم شرکت می‌کنم و فریاد "فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَه" سر می‌دهم زیرا در این سال‌ها، هیچ‌گاه در بیان آنچه حق می‌دانستم، فروگذار نکردم و از روی عافیت‌طلبی و مصلحت‌اندیشی، از ناحق دفاع ننمودم. هرگز دروغ نگفتم، حتی اگر به سودم بود و راست را گفتم، حتی اگر به زیانم بود.

در طریقت، هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل، کسی گمراه نیست

▪️در آخرین روز حضورم در دانشگاه، مُشتی از خاکِ دانشکده الهیات برداشتم و وصیت کردم روزی با من دفن شود تا در درگاه الهی شهادت دهد که علی‌رضا آزاد در این خاک، جز به تعالی انسان‌ها نیندیشید و هرگز دین خدا را به دنیا نفروخت.

تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافری‌ست
راه‌رو گر صد هنر دارد، توکل بایدش

▪️در ماه‌های اخیر، پیگیری‌های دلسوزانه همکاران، نامه حمایتِ اعضای محترم هیأت علمی دانشکده الهیات خطاب به مسؤولان نهاد، امضای جمع کثیری از استادان پیش‌کسوتِ دانشگاه در پای نامه به وزیر علوم، حضور استادان نزد مسؤولان عالی‌رتبه‌ کشور، همه و همه در برابر اراده‌ عمله‌های قدرت، بی‌اثر بود. (شرح آن را به‌زودی منتشر خواهم کرد.)

▪️به آینده، امیدوارتر از همیشه‌ام. دانشگاه متعلق به ما و ما متعلق به آینده‌ایم. هر چند درس‌های‌مان را حذف کردید، اتاق‌مان را گرفتید، حقوق‌مان را قطع کردید، حکم اخراج دادید و دروغ‌ها گفتید و این ظلم را در حق صدها استاد و دانشجو در سراسر کشور تکرار کردید تا دانشگاه را دانشکاه کنید...
گیرم که می‌بُرید
گیرم که می‌بَرید
گیرم که می‌دَرید
با جوشش جوانه‌ها
با جوجه‌ی نشسته، در آشیانه‌ها
با ریشه‌‌های منتظر، در خاکِ خانه‌ها
آخر چه می‌کنید؟!
اما نترسید. قلب ما چنان مملو از عشق به دانشگاه و دانشجویان و دین و میهن است که جای خالی برای کینه‌ورزی به شما، ندارد. حیف ماست که توان آینده‌سازی‌مان را صرف انتقام‌گیری از امثال شما کنیم.

▪️ در و دیوار دانشگاه فردوسی را از ما گرفتید اما روزی را می‌بینم که فریدون‌وار هر کدام‌مان دانشگاهی به وسعت اندیشه فردوسیِ بزرگ می‌شویم و ققنوس‌وار از میان خاکستر، سر برمی‌کنیم و "بودن" را به "شدن" تبدیل می‌نماییم.

در جنگ‌های تن‌به‌تن آغاز می‌شویم
این رسم ماست، با کفن آغاز می‌شویم

@Dr_AlirezaAzad

Читать полностью…

فانوسنامه

🔹نقد نظریهٔ اعجاز علمی قرآن

🗣علیرضا آزاد

🗓فروردین ۱۴۰۲

🔻دکتر آزاد، استاد الاهیات در دانشگاه فردوسی مشهد، در این فایل ادعای معجزه‌ی علمی بودن قرآن را به چالش می‌کشد و با رویکرد علمی به قرآن مخالفت می‌کند.
t.me/fanusname

©از کانال آزادنامه
@Dr_AlirezaAzad

Читать полностью…

فانوسنامه

💠معجزه در بلاغت قرآن؟
🗣 احمد قُبّانچی

🔹قبانچی، روحانی دگراندیش عراقی، با زبانی صریح به بررسی نمونه آیاتی از قرآن می‌پردازد که آنها را در بلاغت ضعیف می‌داند. وی اساسا منکر وجود هرگونه معجزه‌ی ادبی یا علمی در قرآن است. برای آشنایی بیشتر با این روحانی که سابقا در جنگ ایران و عراق به ایرانیان کمک می‌کرد و سپس زندانی عقیدتی جمهوری اسلامی شد اینجا را ببینید.

🔻 تکرار «نقد کتاب مقدس» که سابقا در اروپا رخ داد، در جهان اسلام نیز گریزناپذیر است. اگر متولیان حوزه، خردمندانه بیندیشند، وجود الاهیدانان دگراندیش برای‌شان بسیار غنیمت است؛ زیرا هرچند آنان منتقدانی هستند که جسورانه «مقدسات» را زیر پرسش می‌برند، نهایتا دل و تعهد در گروی دین دارند. چنانچه ارتباط و گفتگوی مستمر الاهیدانان محافظه‌کار با این ایشان، جایگزین تکفیر و تحقیر شود، به سود خودشان خواهد بود که پاسخ‌های خود را به‌روز کنند و بهتر از عهده‌ی پاسخ‌گویی و دفاع از ساحت دین برآیند. در صورت طرد دگراندیشان و سرکوب آن‌ها، نهایتا ناگزیر خواهند بود با کسانی رودررو شوند که نه هیچ حس دلسوزی نسبت به دین دارند و نه هیچ زبان مشترکی با محافظه‌کاران.
@fanuaname

Читать полностью…

فانوسنامه

جناب آقای دکتر عباس‌علی منصوری، استاد فلسفهٔ اسلامی از زمره‌ی پژوهشگرانی بوده که اهمیت توجه به اسلام اسماعیلی و بازخوانی تاریخ اندیشهٔ این مکتب غنی را دریافته و رساله‌ی دکتری خود را در این زمینه قرار داده است. امروز خبر چاپ کتاب سعادت در اندیشهٔ اسماعیلیان متقدم را دریافتم و با خوشحالی فرصتی کنار خواهم گذاشت تا اثر ایشان را که باید کار جالب توجهی باشد، بخوانم و بیاموزم. از بابت وجود ایشان بسیار خشنود و سپاسگزارم و دوام توفیقات را آرزومندم. همتایان ایشان افزون باد.🌷

Читать полностью…

فانوسنامه

💠نقد تاریخی سریال الحشاشین (The Assassins)
نوبت ششم

📌قسمت سیزدهم
1⃣امام مهدی در حسن صباح ظهور می‌کند!
2⃣ انتقاد غزالی از انحصارگرایی فرقه‌ها
3⃣فراز و فرود رابطه‌ی اسماعیلیان با سلطان برکیارق
4⃣کودتا در خلافت فاطمی مصر و کشته‌شدن امام نزار، مصادف با دوران برکیارق بود نه آن‌همه زودتر که سریال نشان داد.

📌قسمت چهاردهم
دستور صباح به قتل غزالی تخیل سریال است. اما غزالی در واقعیت فتوا به «ترور» اسماعیلیان داد.

📌قسمت پانزدهم (فرزندکشی: تیر خلاص سریال حشاشین در ترور شخصیتی حسن صباح)
1⃣ این گزارش تاریخی که صباح دستور به اعدام فرزندش داد، «بر فرض واقعیت» در بافتار نامناسب سریال حشاشین قرار گرفت
2⃣ حسین فرزند صباح بی‌گناه بود و مرتکب قتل نشد
3⃣ کل گزارش که از جوینی به ما رسیده مشکوک و تا حدی باورناپذیر است.

🗣معین مشکات
@fanusname

Читать полностью…

فانوسنامه

نکاتی در خصوص سریال الحشاشین :

بخش دوم
چالش سازمان اسماعیلی

خدمات علمی اسماعیلیان به کل تمدن اسلامی برای همه تاریخ پژوهان اسلامی نه به لحاظ عمق که در سطح نیز غیر قابل انکار است، بزرگترین دانشگاه سنی یعنی الازهر در مصر مدیون و مرهون همت همین اسماعیلیان بوده است، آثار و بناهای به جای مانده از دوره خلافت ظاهری اسماعیلیان هنوز هم مورد افتخار مصریان است، علی‌رغم پاکسازی وسیع و گسترده کتب و تراث مکتوب اسماعیلی در دوره‌های مختلف به ویژه دو مقطع کتابسوزی محمود غزنوی در ری و حمله هلاکو به الموت، همین آثار علمی برجای مانده از اسماعیلیان نیز از چنان قوت و استحکامی برخوردار هستند که نقش‌شان در رشد فکری، فرهنگی و علمی جهان اسلام غیرقابل انکار است. امروز هم دنیای اسماعیلی با موسسات مختلف علمی و فرهنگی که دارد در حال ارائه خدمات علمی به جهان اسلام و کلا به جهان علم است. 
در قرن پنجم هجری با وجود حکومت کاملا رادیکال سلجوقی و به خصوص عداوتی که علیه شیعیان داشتند واکنشهای رادیکال را علیه خود برانگیختند، اقدامات سلجوقیان در طرد و گاهی حذف شیعیان دمار از شیعیان دوره به خصوص در ایران که بیشتر امامی مذهب و اسماعیلی مذهب بودند برآورده بود و اگر همان واکنش چریکی حسن صباح در مقابل هژمونی سیاسی، فرهنگی و مذهبی نظام الملک نبود شاید دیگر دم از تشیع برنمی‌آمد. لذا خوانش تاریخی که ما امروزه داریم می تواند کاملا متفاوت از هم باشد اما وقتی در قالب رسانه و سریال داستانی و در خدمت یک ایدئولوژی مذهبی و به خصوص ژئوپولتیکی در می‌آید می‌شود حمله و هجمه فرهنگی. اما از آنجا که به صورت خیلی رو به جامعه امامی اشاره ای نمی شود واکنش چندان منفی و حساستی را بر نمی انگیرد و سازندگان چنین آثاری هجمه های خود را به بنیان های عقاید شیعه زیر پوشش حمله به اسماعیلیه انجام می دهد.
چندی قبل در شبکه نتفیلیکس سریالی ساخته شد به نام (Crown) هر چند پیام کلی اش در دفاع از نهاد سلطنت در انگلستان به دلایل مختلفی که به آن اشاره دارد بود اما یکی از مهمترین تم هایی که این سریال و سازندگان خیلی هوشمندانه در قالب انتقاد و پیشنهاد به نهاد سلطنت از ملکه تازه درگذشته گرفته تا پادشاه فعلی داشته‌اند و می‌تواند برای همه دست اندرکاران اسماعیلی از صدر تا ذیل از امام تا افراد عادی مذهب یک درس بزرگ باشد این است که علی رغم اینکه ما تابع رسم و رسوماتی در طریق سیاسی، اجتماعی و مذهبی خود که در حال پیمودن آن هستیم اما هر از چندگاهی باید خود را با وقایع و محیط پیرامونی مان وفق دهیم و تدابیر تازه برای آنها در نظر بگیریم. جهان فکری امروز اسماعیلی بسیار نخبگانی است و در میان نخبگان و سطوح الیت به خصوص جامعه غرب احترام زیادی برای خود کسب کرده و دارا هست، اما نقطه ضعف این نظام عدم توجه به رسانه برای ارتباط با سطح وسیع و گسترده ای از مخاطبان جهانی است، هر چند همین مخاطبان عموما می توانند نخبگان جوامع باشند اما نظام فرهنگی اسماعیلی از تغذیه فکری و فرهنگی همین مخاطبان در یک گستره جهانی محروم است در حالیکه این توانایی را دارد که این کار را انجام دهد. هم امام اسماعیلیان باید به عنوان امام به مفهوم تام شیعی اش برای کل سازمان اسماعیلی فارغ از کانالیزه شدن توسط مشاوران مختلف که هر یک مقاصد خیر و غیرخیر خود را دنبال می‌کنند، استراتژی یا استراتژی‌های جدیدی را در این زمینه تعیین، تعریف و دنبال کند و هم خود مسئولان موسسه آقاخان چنین راه و طریقی را در پیش بگیرند و اگر چنین نکنند قطعا رشد کلی سازمان فکری و فرهنگی اسماعیلی با چالش های جدی مواجه خواهد شد چرا که دنیای فعلی و به خصوص پیش رو دنیای رسانه است و بیشتر جنگ های آینده در ابتدا و میانه و انتها، گاه توام و گاه به تنهایی جنگ رسانه ای  هستند و خواهند بود.

Читать полностью…

فانوسنامه

🔻ملاحظهٔ مسعود طاهری دربارهٔ سریال الحشاشین 👇🏻

Читать полностью…

فانوسنامه

💠نقد تاریخی سریال الحشاشین (The Assassins)
نوبت چهارم


📌قسمت هفتم سریال
1⃣بَرزَک امید یا کیا بُزُرگ امید
2⃣نماز خواندن حسن صباح به‌شیوه‌ی اهل سنت
3⃣چرا خیام از شخصیت‌های اصلی سریال است؟ آیا سازندگان خواسته‌اند با عرضه‌ی روایتی همدلانه از یک خیامِ ندانم‌گرا، اتهام تعصب مذهبی را از خود دور کنند؟
4⃣ نشانه: ملک‌شاه آرزو می‌کند که صباح خلیفه را کشته بود.

📌قسمت هشتم
1⃣ سیدنا حسن صباح، با لقب مولانا خوانده نشده و ادعا نکرده کلیددار بهشت است (صاحب مفتاح الجنة)
2⃣دژ الموت احتمالا با خشونت تسخیر نشده.

📌قسمت نهم
1⃣ تقدیر از حساسیت سریال نسبت به آسیب دیدن حیوانات
2⃣نشانه: ملک‌شاه دلش می‌خواست خواجه نظام‌الملک را بکشد.
3⃣جنگ را سلجوقیان آغاز کردند و نه صباح

📌قسمت دهم
1⃣ شوخی سازندگان سریال: دل‌سوزی غزالی برای یک اسماعیلی، دعوت مردم به خشونت‌پرهیزی و مبارزه‌ی صرفا فکری با اسماعیلیان!
2⃣پرهیز غزالی از تکفیر خیام
3⃣ شباهت حسن صباح و یارانش پشت میز به تابلوی شام آخر. یک سهو ناخودآگاه ناشی از شباهت میان تشیع و مسیحیت؟
4⃣ تخیل سریال: صباح به خودش لقب امام می‌دهد!/ حساسیت شیعیان بر این لفظ

🗣معین مشکات
@fanusname

Читать полностью…

فانوسنامه

💠در میانه‌ی آزادگی و سازشکاری/ سرنوشت ناصرخسرو، فردوسی و عنصری

🔸ذکر این مقدمه لازم است که در گذشته، نشر کتاب بسی بیش از امروز به حکومت‌ها وابسته بود. کتاب به‌راحتی می‌توانست در جریان جنگ، آشوب و بلای طبیعی از بین برود.‌ نسخه‌برداری کار آسانی نبود و هزینه‌ی کمی نداشت. مایه‌ی خوش‌وقتی نویسنده بود اگر کتابش پسند حکومت می‌افتاد و نسخه‌برداران دربار، کتاب را تکثیر می‌کردند. افزون بر اینکه در نبود نهادهای علمی روزگار مدرن، معیشت نویسندگان از راه دربار بسیار بهتر می‌توانست تأمین شود و امنیت شغلی خوبی به آن‌ها بدهد. پس، طبیعی بود که نویسندگان کتاب خود را به ستایش حاکمان بیامیزند تا بلکه نظرشان را جلب کنند. اکنون به‌سراغ سه شاعر هم‌دوره می‌روم:

🔹حکیمِ قبادیان دانشمند و هنرمند بود. سابقاً شغل دیوانی داشت و موقعیتش برای ترقی فراهم بود. تنها یک مانع میان او و مسیر ترقی او قرار گرفت: «ایمان». روح ناآرام و جستجوگر ناصرخسرو، در تحقیق به تشیع اسماعیلی رسیده و او اکنون به‌عنوان «حجت خراسان» رسالتی کاملا مخالف خط قرمزهای سیاسی و مذهبی حکومت غزنوی داشت. همین موجب شد که نه‌تنها از نردبان ترقی به زیر بیفتد، بلکه غریب و بی‌خانمان شود. آنچنان که خود او گزارش می‌دهد، اگر دست از ایمانش برمی‌داشت می‌توانست دوباره به رفاه برگردد و بر صدر بنشیند، اما طبع او چنین برنمی‌داشت.

🔸فردوسی که گمانه‌ای بر اسماعیلی بودن او هم هست¹، عمرش را وقف به نظم کشیدن تاریخ اسطوره‌ای ایران کرد. زمانی که کار به پایان رسید، سامانیان ایران‌دوست و دانش‌پرور برافتاده بودند و روزگار سلطان محمود غزنوی رسیده بود که تعصب شریعت را می‌کشید. فردوسی در دیباچه‌ی شاهنامه‌اش، پس از پرداختن به همه‌ی مقدمات دیگر، ستایشی هم از سلطان محمود به جا می‌آورد. محمود شاهنامه را رد می‌کند و فردوسی سال‌خورده دست خالی به خانه برمی‌گردد.

🔹و اما عنصری، هنر خود را به خدمت ستایش غزنوی می‌گیرد و در تأیید و تحکیم مشروعیت سیاسی ایشان می‌کوشد. طبعاً به نان‌ونوا هم می‌رسد؛ اما این یک فرض کاملا پذیرفتنی است اگر بپنداریم که عنصری یک فرد بی‌رسالت نبوده و آرمان‌های فرهنگی و هنری نیز برای خود قائل بوده است. کما اینکه، عملاً باید در حفظ و گسترش زبان فارسی، (آن هم در یک حکومت ترکستانی) و تکامل‌بخشیدن به شعر فارسی او را سهیم دانست. روحش شاد باد، اما ببینیم ناصرخسرو به او چه می‌گوید:
⚜پسند است با زهد عمّار و بوذر
کند مدح محمود مَر عنصری را؟!
من آن‌ام که در پای خوکان نریزم
مَر این قیمتی دُرّ لفظ دَری را⚜

🔸بسیار جالب است اگر ببینیم سرنوشت آثار این سه شاعر چه شد. آثار فلسفی- کلامی و ادبی ناصرخسرو ممنوعه بود و طبیعتاً اگر به دست حکومت می‌افتاد محو می‌شد. اما بسیاری از این آثار را شیعیان اسماعیلی به‌رغم همه‌ی دربه‌دری‌ها و قتل‌عام‌ها قلم‌به‌قلم حفظ کردند، از این پستو به آن پستو از گزند روزگار نگاه داشتند و به دست ما رساندند. شاهنامه‌ی فردوسی هم با وجود آنکه پسند حکومت نیفتاد، حفظ شد و بعدها برخی از حکمرانان سلسله‌های پسین در حفظ و نسخه‌برداری از آن کوشیدند. شاهنامه نیز به دست ما رسید. اما از حدود سی هزار بیت که عنصری سروده بود حدود دو هزارش باقی ماند که اگر همین هم نمی‌ماند شاید، شاید ضایعه‌ی فرهنگی چندان مهمی هم به شمار نمی‌آمد!

🔻ناصرخسرو به سفارش انجیل عمل کرد و «مروارید را به پای خوک‌ها نریخت». چشم بر ترقی و ناز و نعمت پوشید، دربه‌دری و آوارگی کشید، تهیدستی را به جان خرید و با حکومت مذهبی و ریاکار غزنوی نساخت. تقیه نکرد، هزینه‌اش را هم پرداخت. اما از همان دره‌ی تبعید دیدگاه‌هایش را به گوش ما رساند. هنوز هم پاره‌ای دیدگاه‌های خردمندانه‌ و روشنفکرانه‌ی او که در آثارش باقی مانده جالب توجه و راهگشاست. فردوسی قدری سیاست به خرج داد اما از اصول خود کوتاه نیامد، به سلک چاپلوسان حکومتی درنیامد و وقتی که از حکومت قدرشناسی دید، از آنان رو گرداند. شاهنامه‌اش را به دست زمان و تقدیر سپرد و امروز این مهم‌ترین سند از تاریخ اسطوره‌ای ما ایرانیان بدون آنکه مدیون سیم و زر سلطان محمود شده باشیم در دستان ماست. و عنصری که یا به‌راستی هوادار غزنویان بود و یا با آن‌ها سازش کرد و در خدمت ایشان قرار گرفت، در رتبه‌ای افتاد که نسبت به آن دو دیگر _اگر نه ناچیز_ بسیار فروتر است. روزگار هم با شعر او مهربانی نکرد و عمده‌ی آن را از میان برداشت. نمی‌گویم سرنوشت این سه شاعر، قانون کلی تاریخ است، اما شاید اگر برخی از ما امروز در مرز سازش‌کاری و آزادگی مردد مانده باشیم، برای ما سخنی داشته باشد.
@fanusname
✍🏼معین مشکات
1⃣ ن.ک: مقالهٔ «فردوسی، ناصرخسرو و اسماعیلیه» اثر حمیدرضا اردستانی رستمی

Читать полностью…

فانوسنامه

💠برتری انسان، یک پیش‌فرض است.

🔹امروز کمی جلوتر از من یک خودرو با یک گربه سیاه که به نظر می‌رسید تازه‌بالغ باشد تصادف کرد و رد شد. وقتی من رسیدم حیوانک به وضع بدی جان می‌کند و تا پیاده شدم به نظر می‌رسید تمام کرده باشد. سر زبان‌بسته ترکیده بود. چوبی پیدا کردم تا به گوشه‌ی خیابان بکشانمش و هرچند بسیار بعید به نظر می‌رسید که هنوز جانی در تنش مانده باشد دو ضربه هم به سرش زدم تا احیانا بیش از این زجر نکشد؛ در هر حال قطعا زنده نمی‌ماند.

🔸از صنعت‌های بزرگی که در مقیاس گسترده محیط زیست را نابود می‌کنند بگذریم، سالیانه چقدر صرفاً با زندگی روزمره‌مان موجودات مختلف را «تلف می‌کنیم»؟ به عمد و سهوش هم کاری ندارم، به‌دنبال مقصر خاصی هم نیستم. حتا اگر احتیاط داشته باشیم، باز هم تلف شدن موجودات جزء گریزناپذیری از اقتضائات زندگی ماست. در دوران مدرن بسیار بیشتر؛ اما فکر نمی‌کنم این فرایند از دوران مدرن آغاز شده باشد. گذشته از تلفاتی که در زندگی طبیعی‌مان به بار می‌آید (مانند له شدن حشرات ریز زیر گام‌های‌مان و کشته‌شدن برخی میکروب‌ها در بینی‌مان و...) تلفات دیگر، دستاورد تمدن بود؛ یعنی از همان زمان که کشاورزی و دام‌پروری را ابداع کردیم. از همان زمان تلفات «غیرطبیعی» گونه‌های غیرانسانی به دست انسان کلید خورد و امروز به‌حدی سرسام‌آور (و گاه جنون‌وار) رسیده است. آنچه در زمانه‌ی ما می‌گذرد صورت کامل‌شده‌ی پدیده‌ای‌ست که هزاران پیش آغاز شد.

🔹چه می‌شود کرد؟ نمی‌دانم و موضوع سخنم این نیست. گونه‌ی ما به‌واسطه‌ی هوشمندی‌اش بر سایر گونه‌ها مسلط شد. اگر گونه‌ی دیگری (مثلا خرس‌ها) هوش بیشتری داشتند امروز ما در سیطره‌ی آن‌ها بودیم و قربانی تمدن‌های ساخته و پرداخته‌شان می‌شدیم. عجیب به نظر می‌رسد و شاید هم خنده‌دار؛ اما اگر خیال‌پرداز خوبی باشید و بتوانید تصورش کنید، دیگر نخواهید خندید. چون فرزند دل‌بند شما می‌توانست یک «ضایعه‌ی جانبی» از زندگی روزمره‌ی یک خرس باشد که سهوا او را می‌کشت و همان‌قدر به این موضوع اهمیت می‌داد که شما به کشته شدن حیوانات اهمیت می‌دهید. بنابراین اکنون این پرسش به‌نظرتان بخردانه‌تر جلوه می‌کند که آیا به‌راستی ما این حق را داشتیم؟ ما توان چیرگی بر گونه‌های دیگر و ساخت تمدن را به دست آورده‌ایم. اما آیا این توان، چنین حقی را به ما می‌داد؟!

🔹شاید پیروان برخی دین‌ها، مانند جاینی‌ها، خودآگاه با ناخودآگاه دل‌مشغول همین پرسش بوده‌اند که آن‌همه دقت وسواس‌گونه در پاسداشت اصل بی‌آزاری (آهیمسا) به خرج داده‌اند. خوب اگر دقت کنیم، انگاره‌ی «اشرف مخلوقات» بودن و برتری ذاتی و اساسی داشتن نسبت به دیگر موجودات، تنها یک پیش‌فرض فرهنگی است که به‌واسطه‌ی تکرار مکرر شدن اصل مسلم در نظر گرفته‌ایم. شاید لازمه‌ی حفظ تمدن بوده است که آن را باور کنیم. اما آیا این پیش‌فرض حقیقت دارد؟ مواجه شدن با صحنه‌های زجر کشیدن یک موجود که حتا نمی‌تواند از ما درخواست کمک کند، فرصتی‌ست برای اندیشیدن به این پرسش...
@fanusname
✍🏼معین مشکات، شنبه ۳/۲/۱

Читать полностью…

فانوسنامه

💠معرفی کتاب
📔فیصل التفرقة بین الإسلام و الزندقة
📝ابوحامد محمد بن محمد الغزالی
🗞 الحکمة (دمشق)

🔹غزالی در تهافت الفلاسفة فیلسوفان و در فضائح الباطنية اسماعیلیان را تکفیر کرد. تهافت را تورقی کرده و فضائح را خوانده بودم. فضائح به نظرم یک افتضاح بود. شنیده بودم غزالی بعدها در رساله‌ای به نام فيصل التفرقة از این مسیر بازگشته و کوشیده بود مسیر تکفیر را ببندد.
این روزها که مشغول نقد تاریخی سریال الحشاشین (The Assassins) هستم، به‌مناسبت چهره‌ی دفاع‌آمیزی که سریال از غزالی دارد، یادم به این رساله افتاد و آن را هم خواندم تا ببینم چقدر با رویکرد پیشین او تفاوت دارد که به‌طور خلاصه می‌توانم بگویم در بر همان پاشنه می‌چرخد.

🔸بله؛ غزالی یک امتیاز بر بسیاری از همتایانش دارد. وی هشدار می‌دهد که تکفیر باید با احتیاط صورت بگیرد و می‌گوید: «التکفیر فیه خطر و السکوت لا خطر فیه». اساسا این رویکرد را که یک مذهب از مذهب اسلام معیار تفکیک مسلمان از کافر باشد رد می‌کند. مثلا این را که اشعری مسلمان و معتزلی کافر باشد قبول ندارد. حتا دربارهٔ فیلسوفان و باطنیان، نمی‌گوید به صرف اینکه کسی فیلسوف یا باطنی (شیعه‌ی اسماعیلی) باشد کافر است؛ بلکه به باورهای آن‌ها می‌پردازد و می‌گوید اگر آن‌ها به فلان امر باور داشته باشند کافرند_ از آن جمله همان معاد روحانی؛ یعنی این باور که بهشت و جهنمی به‌صورت مادی و جسمانی وجود ندارد، بدن‌ها دوباره برانگیخته نمی‌شوند و این تنها نفس آدمی است که پس از مرگ به سیر خود ادامه می‌دهد.
همچنین شایان ذکر اینکه وی درمورد نجات، یک رویکرد شمول‌گرایانه در پیش می‌گیرد و می‌گوید رحمت خدا تنها شامل مسلمانان نمی‌شود؛ بلکه برای مثال بیشتر ترکان (که در آن زمان هنوز بسیارشان مسلمان نبودند) و مسیحیان را نیز دربرمی‌گیرد. وی در این خصوص عبارتی به کار می‌برد که به نظر می‌رسد از ابن‌سینا به وام گرفته باشد: «إستوسع رحمة الله.» البته این نکته‌ی شمول‌گرایانه را بر این اساس می‌گوید که آن‌ «کافران» را یا پاک بی‌خبر از اسلام می‌داند و یا زیر هجوم تبلیغات منفی علیه اسلام. وگرنه رحمت شامل او نیست. (همان بحث کافر قاصر و کافر مقصر).

🔹غزالی را می‌توان قدمی جلوتر از بسیاری همتایان خود دانست و شاید در دوران قدیم که نکبت تکفیر و جنگ مذهبی بسیار بیشتر مجال بروز داشت، می‌توانست در زمره‌ی افرادی باشد که تا حدی در مهار کردن تکفیر اثرگذار باشد. اما نهایتا پرونده‌ی تکفیر را نبست و خود از آن دست نشست. دست‌کم در رساله‌ی فیصل التفرقة چنین نیست. او همچنان، تکفیر می‌کند و برخی باورها را موجب خروج از اسلام می‌شناسد (که پیامدهای سنگین آن بر خوانندگان پوشیده نیست).‌ به همین جهت گمان نمی‌کنم اندیشه‌ی او دربارهٔ تکفیر کمک زیادی به مسلمانان نواندیش مدرن کند که در تقلا هستند تا از بنیادگرایی تکفیری‌ها رهایی یابند.¹

✍🏼معین مشکات

🔗متن کتاب در کتابخانهٔ نور:
http://hamrahnoor.ir/book/29127

1⃣بر فرض هم که آزادی‌خواهان جهان اسلام بتوانند از غزالی برای کاستن از تکفیر کمک بگیرند، بعید می‌دانم مسلمانان تکفیری برای غزالی بهایی قائل باشند و افزون بر خوانده‌ها و شنیده‌ها، خودم هم شخصا خاطره‌ای در این‌باره دارم. دوران کارشناسی دین‌پژوهی، مدتی کوتاه در کلاس زبان اردو شرکت می‌کردم و هم‌کلاسی سنی‌مذهب داشتم. استاد پاکستانی ما که در کشور خود به مشکل برخورده و نتوانسته بود بازگردد، کلاس ما ادامه نیافت، اما گهگاه با آن هم‌کلاس روبرو می‌شدم و گپ‌وگفتی می‌کردیم. هرچه زمان می‌گذشت ظاهر او را به بنیادگرایان شبیه‌تر می‌دیدم. وقتی یک‌بار با لبخندی ملیح گفت که برخی به او می‌گویند شبیه داعشی‌ها شده، احساس نکردم چندان هم از این تشبیه دیگران بدش آمده باشد.‌ آخرین بار که او را دیدم، در کتابخانه دانشکده‌ی ادبیات کتابی از غزالی برداشته بودم. وقتی کتاب را دید و فهمید که می‌خواهم دربارهٔ موضوعی در تفکر غزالی بپژوهم، دستی به ریش بلند خود کشید و گفت مسلمان‌های درست‌ایمان‌تری از غزالی وجود دارند که آدم بخواهد در آثارشان جستجو کند. از من دعوت کرد «بنیادگرا» باشم (دقیقا از همین لفظ هم استفاده کرد) و دربارهٔ ایمان اصیل اسلامی که نزد اندیشمندان بنیادگراست کار پژوهشی انجام بدهنم، نه غزالی که از صراط مستقیم فاصله گرفته بود. پس از آن دیگر هم را ندیدیم و از او خبری ندارم. هر کجا هست خدایا به «سلامت» دارش...
@fanusname

Читать полностью…

فانوسنامه

💠غزالی: کسی که انکار کند خانه‌ی مکه همان کعبه باشد...!

🔹اسلام‌پژوهان احتمالا از یک نظر خلاف مشهور و آوانگارد نسبت به مکه آگاه باشد: اینکه قبله و شهر مقدس در اسلام نخستین مکه نبوده؛ بلکه پس از درگذشت محمد نبی، مکه را به‌عنوان قبله برگزیده‌اند. دن گیبسون یکی از کسانی بود که این دیدگاه را مطرح کرد و با برخی نشانه‌ها، ازجمله تعیین جهت برخی مسجدهای قرن یک هجری، ادعا کرد قبله‌ی مسلمانان، شهر پترا بوده است. دیدگاه او و هم‌فکرانش در فضای دانشگاهی ایران نیز محل بررسی و مناقشه واقع شده و آرام‌آرام مجادلاتی در تکذیب یا تأیید آن صورت گرفته است.

🔸از آن‌جا که فعلا در این زمینه دانش کافی ندارم، بدون تکذیب این نظریه، به همان دیدگاه مشهور اعتماد می‌کنم. اما گهگاه در تورق تاریخ اسلام به موردهای غریبی برمی‌خورم که می‌تواند به‌عنوان شاهدی بر نظریات آوانگارد (از جمله این نظریه) به نظر آید. دربارهٔ موضوع قبله، حملهٔ نظامی بنی‌امیه و نیز قرمطیان بر کعبهٔ مکه، می‌تواند یکی از شاهدانی بر این فرضیه باشد که شاید قبله در میان مسلمانان کاملا هم مورد اجماع و توافق نبوده است. اما اکنون می‌خواهم به شاهدی از متن غزالی بپردازم.

🔹امام محمد غزالی رساله‌ای دارد به نام فیصل التفرقة و به‌زودی دربارهٔ این رساله مطلبی خواهم نوشت. وی در جایی از این رساله به بحث تواتر می‌پردازد و انکار تواتر را موجب کفر می‌شمارد. برای مثال می‌گوید:

اگر مثلا کسی بگوید: خانه‌ای که در مکه هست، همان کعبه‌ای نیست که خدای متعال به حج گزاردنش فرمان داده، این کفر است. چرا که خلاف چنین سخنی به تواتر از رسول خدا (ص) به ما رسیده است.¹


🔻چرا غزالی چنین مثالی می‌زند؟ آیا صرفا یک مثال خیالی آورده است بدون اینکه این باورِ «کفرآمیز» گوینده‌ای داشته باشد؟ این‌طور به نظر نمی‌رسد؛ زیرا بلافاصله مثال بعدی را می‌آورد و آن دربارهٔ نسبت دادن خطاکاری بزرگ به عایشه است و ما به‌خوبی می‌دانیم این مثال پیروانی دارد و شیعیان تبرایی چنین نسبتی به عایشه می‌دهند. بنابراین احتمال اینکه مثال قبلی صرفا یک مثال ذهنی و انتزاعی باشد کاهش می‌یابد. یعنی به نظر می‌رسد در زمانهٔ غزالی کسانی بوده‌اند که کعبهٔ مکه را کعبهٔ اصیل و راستین صدر اسلام نمی‌شمرده‌اند که او را به واکنش تکفیر واداشته‌اند.
✍🏼معین مشکات
@fanusname
1⃣ فيصل التفرقة بین الإسلام و الزندقة. محمد بن محمد الغزالی. ضبطه ریاض مصطفی العبدالله. دمشق، الحکمة. ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶. ص۸۷

Читать полностью…

فانوسنامه

💠هم‌زمانی دو جنگ در ایران

🔸جمهوری اسلامی، به فاصله‌ی یک صبح تا شب مشغول دو عملیات جنگی در دو جبهه‌ی مختلف شد. آنچه دیشب، ۲۵ فروردین ۱۴۰۳ در حمله به اسراییل رقم خورد، نه یک عملیات هجومی؛ بلکه پاسخ و دفاع بود و از نظر حقوقی و اخلاقی مشروعیت داشت.¹ پس از بارها حمله و ترور اسراییلی‌ها در خاک ایران و اهداف ایرانی در منطقه، جمهوری اسلامی مطابق عرف و قاعده‌ی بین‌الملل، از کشور دفاع کرد که طبیعتا موجه است. البته اینکه پیامدهای سیاسی اقدام دیشب چه خواهد بود، فعلا و با داده‌های کنونی بیرون از قوهٔ تحلیل من قرار دارد.

🔹اما درست در صبح دیروز، پلیس مجددا به اقدامات نامشروع و خشونت‌آمیز خود در اعمال حجاب بازگشت و سیاست‌های معیوبی که سبب اعتراضات سال ۱۴۰۱ شد را از نو احیا کرد. این یعنی ادامه‌ی جنگ داخلی مدنی با بخش وسیعی از مردم _ جنگی که در حال سرد شدن و فراموش شدن بود.
نه هیچ بحثی در نکوهش حجاب اجباری لازم است (چه؛ بیش از اندازه‌ی کافی دربارهٔ آن گفتگو صورت گرفته) و نه شرح و تفصیل این واقعیت که جمهوری اسلامی در این زمینه پیروز نخواهد شد و نهایتا نه حجاب اجباری خواهد ماند و نه دیگر شعایر و مناسک اجباری.

🔸موضوع مهم این است که بارها اندیشمندان مختلف (حتا از اندیشمندان میانه‌روی طرفدار نظام) تذکر داده‌اند که سیاست‌های غلط اجتماعی و فرهنگی مانند حجاب اجباری، دوقطبی موجود را شدیدتر می‌کند و میان دولت و ملت شکاف بیشتری می‌اندازد. آنچه مسئله را خطرناک‌تر می‌کند این است که کشور در لبه‌ی پرتگاه جنگ قرار گرفته. همه آرزو داریم که جنگ رخ ندهد، اما متأسفانه دور از انتظار نیست. اگر چنین رخداد شومی رخ بدهد، نخستین امری که به آن نیازمندیم، همبستگی ملت و دولت خواهد بود. شدیدا لازم است که دوقطبی فزایندهٔ موجود ترمیم شود و نه اینکه به آن دامن زده شود. کشوری که اکثر ملت آن از حکومتش نفرت دارند (یا دست‌کم با آن مخالف‌اند)، کشوری نیست که بتواند در یک جنگ خارجی با یک رقیبِ دست‌کم همتراز پیروز بیرون بیاید. مردم این کشور اگر فرش قرمز به زیر پای دشمن نیندازند، اگر ستون پنجم دشمن نشوند، اگر داوطلبانه جاسوسی نکنند، اگر از پشت به مرزبانان کشورشان خنجر نزنند، دست‌کم حمایتی از کشور خود نخواهند کرد.

🔻نمی‌بینید احمقانی را که پس از این‌همه جنایت وحشیانه‌ی اسراییل در غزه، از این رژیم دفاع می‌کنند و آرزوی حمله‌ی اسراییل به ایران را دارند؟ نمی‌بینید گمان کرده‌اند برای دولت اسرائیل، خون ایرانی پشیزی ارزشمندتر از خون فلسطینی است و با عقل کارتونی خود، باور کرده‌اند اگر نتانیاهو به ایران حمله کند، برای آزادی و آبادی ایران می‌جنگد؟! این نشانه‌های روشن دلسوزان را نمی‌ترساند؟!

🔻خطر یک‌قدمی ماست! در شرایطی که بیش از هر وقت دیگر نیاز به اتحاد است، درست در زمانی که باید اختلافات داخلی را فراموش کرد و در برابر دشمن خارجی یک‌صدا ایستاد، سیاست‌های تفرقه‌افکن قدیمی، بهترین کمکی است که جمهوری اسلامی می‌تواند به اسراییل برساند.

✍🏼معین مشکات
@fanusname
1⃣مادهٔ ۵۱ منشور ملل متحد: در صورتی که یک عضو ملل متحد مورد تجاوز مسلحانه واقع شود هیچ‌یک از مقررات این منشور به حق طبیعی دفاع مشروع انفرادی یا اجتماعی تا موقعی که شورای امنیت اقدام لازم برای حفظ صلح و امنیت بین‌المللی به عمل آورد لطمه وارد نخواهد آورد و اقداماتی که اعضا برای اجرای حق دفاع مشروع به عمل می‌آورند باید فورا به شورای امنیت اطلاع دهند ولی این اقدامات به هیچ‌وجه در اختیارات و وظایفی که شورا بر طبق این منشور دارد و به موجب آنها در هر موقع روشی را که برای حفظ و یا اعاده‌ی صلح و امنیت بین‌المللی لازم می‌داند اتخاذ کند تأثیری نخواهد داشت.

Читать полностью…

فانوسنامه

💠نقد تاریخی سریال الحشاشین
فایل دوم

قسمت دوم سریال
1⃣ قحطی مصر در زمان ورود حسن صباح به پایان رسیده بود.
2⃣ تکبر و تفرعن امام نزار پرسش‌برانگیز است.
3⃣ به‌بهانهٔ سکانس قتل آلب ارسلان: هنرمند تا کجا مجاز است روایت تاریخ را نادیده بگیرد؟ آیا عذر سازندگان الحشاشین پذیرفتنی است که می‌گویند سریال‌شان صرفاً با الهام از تاریخ ساخته شده؟
4⃣ حمله به یک فیلسوف پیش چشم خیام: وضعیت فلسفه در دوران سلجوقی/ خیام، شاگرد ابن‌سینا؟
5⃣ شخصیت واقعی عمر خیام چگونه است؟ یک شیخ پرهیزگار یا یک شاعر عشرت‌طلب؟

قسمت سوم سریال
1⃣ شگفت‌زدگی امام مستنصر از اینکه حسن صباح شوق زیارت او را داشته است.
2⃣ در زمان کودتای دربار فاطمی علیه امام نزار، نه حسن در مصر بود و نه بدر جمالی زنده.
3⃣ کشته شدن امام نزار/ امامان بعدی اسماعیلی از نسل کیستند؟

🗣معین مشکات
@fanusname

Читать полностью…

فانوسنامه

💠در بهت مانده‌ام

🔸مدت‌هاست از رخدادهای دانشگاه فردوسی مشهد که پیش‌تر آنجا تحصیل می‌کردم بی‌خبرم. آن‌قدر که دغدغه‌ی معیشت و طلب «صنار و سه‌شاهی» اجازه می‌دهد، وقت را دغدغه‌های علمی پر می‌کنند. اخبار را تقریبا دنبال نمی‌کنم و بعد هرازگاه دوباره با خبری جدید در قعر بهت و حیرت می‌افتم. سه ماه از جفایی بزرگ بر دانشگاه گذشته است، اما من امروز که رفته بودم سری به کانال دکتر علیرضا آزاد بزنم، در کمال حیرت متوجه شدم ایشان را را هم دی ماه سال گذشته از دانشگاه اخراج کرده‌اند!

🔹دکتر‌ آزاد را می‌شناختم، اول‌بار در جلسهٔ دفاع رسالهٔ دکتری‌اش با او آشنا شدم و دانستم استادی بس دانشور و سخنور است که تاکنون در کسوت دانشجو ناشناخته مانده است. دفاعش در دورانی بود که هنوز اندک عقلی به سر عمله‌های قدرت مانده بود. به‌سرعت او را بر کرسی استادی نشاندند و اجازه ندادند دانشگاه از چنین گوهر ذی‌قیمتی محروم شود. برایم غنیمتی بود که گهگاه به دیدارش بروم و با لذت تمام از بیان گیرنده و دانش بالنده‌اش بیاموزم. در حوزه و دانشگاه «دود چراغ خورده» و پس سالیانی از فقر، از سنگ وجود خویش علامه‌ای فاضل تراشیده بود. زبردستی او در دانش‌های کهن و نو، که از یک استاد بس کهن‌سال‌تر از او انتظار می‌رفت، همواره اعجابم را برمی‌انگیخت و این‌همه گهر را فروتنی صمیمی‌اش که می‌کوشید خود را با مخاطب خویش برابر نگاه دارد، در حریر می‌پیچید. از جبروت کبریایی استادانی که ثلث دانش و خرد او را نداشتند، پاک بی‌بهره بود و هیچ بوی دکان نمی‌داد. علیرضا، آزاد بود... .

🔸حقا نمی‌دانم چه بگویم که خردمند نداند و احمق زبان به طعن و انکار نراند. اما می‌کوشم باز هم از او بیاموزم. نه از دانش او که همچنان بدان نیازمندم. از روح امیدوار آزاده‌اش که هنوز در این شامگاه تاریک جولان جاهلان، پاس داشته و ندا می‌دهد که سحر دور نیست. با همه‌ی وجودم آرزومندم که حق با او باشد.
@fanusname
✍🏼معین مشکات

Читать полностью…

فانوسنامه

🌑 فرزند دانشگاه

گمان مَبَر که به پایان رسید، کار مُغان
هزار باده‌ی ناخورده در رگِ تاک است

🔆 در "آزادنامه" با شما هستم:
🌐/channel/Dr_AlirezaAzad
🌐https://instagram.com/alireza_azad_amoli

@Dr_AlirezaAzad

Читать полностью…

فانوسنامه

🎙دکتر احمد پاکتچی: قرآن اعجاز ادبی ندارد؛ بلکه ادبیاتی فاخر دارد.

@fanusname
از
@qurantavan

Читать полностью…

فانوسنامه

🔸درخواست همراهی دکتر بیژن عبدالکریمی از مردم ایران، برای کمک به رهایی یک جوان معترض از قصاص و درمان یک افسر آسیب‌دیدهٔ انتظامی

🔹امیدواریم سایر چهره‌های محترم اجتماعی نیز با اقدامات مشابه، همبستگی آسیب‌دیده‌ی اجتماعی را تقویت کنند و بر این‌گونه اقدامات خیر‌ که در عمل منجر به کاهش خشونت می‌شود بیفزایند.

Читать полностью…

فانوسنامه

🍃به لطف خدا رساله دکتری‌‌ام در قالب کتاب بالا منتشر شد.

👌البته که این کتاب تا حد زیادی تخصصی است و کمتر می تواند مخاطب عام داشته باشد. اما با این وصف معتقدم که اندیشه اسماعیلیه و الهیات ایشان می‌تواند کمک‌های شایانی به الهیات ما داشته باشد.
فکر میکنم قرائتی از دین که هم پاس مقاصد و غایات دین را بدارد و هم سبب افزوده شدن درد و رنج های دنیوی ما نشود بلکه باری از زندگی بردارد، قرائت عرفانی / باطنی - عقلانی است. یعنی قرائتی که هم به سویه های باطنی و رازورزانه دین نظر داشته باشد و هم نهایت تلاش را داشته باشد که عقلانیت را پاس بدارد
قرائت اسماعیلیه از دین می‌تواند در جهت اول(نگاه باطنی به دین و توجه به مقاصد و غایت دین و رهایی از عرفی شدن و سکولار شدن دین) کمک کند‌. این که این کمک چقدر می‌تواند باشد و قرائت باطنی اسماعیلیه چه محاسن و معایبی دارد،البته که بحثی است که پرونده آن گشوده است.

Читать полностью…
Subscribe to a channel