کانال پدیدارشناسی قران تفسیر و خوانش پدیدارشناسانه سوره های مکی قران(جزءسی) ادمین :فرامرزمعتمددزفولی نویسنده و پژوهشگر:تحصیلات دکترای جامعه شناسی فرهنگی ارتباط با ادمین: @faramarzmotamad1 f_motamad@yahoo.com
تقریبا در همهی ادیان "اهریمن" هم حضور دارد. انگار اهریمنی که درصراط دین خانه کرده با مقدسترین کلام دینی بند اسارت و ذلت میبافد. تجربه هم نشان داده که هر گلبانگ آزادی بذر بند و زندان در نهانخانهی خود پرورش میدهد. شاید برخی طالبان قدرت و حکومت- با هر نامی، چه دینی وچه غیر دینی- چنان میپندارند که به ماموریتی مقدس بر انگیخته شدهاند اما همان تمایل به قدرت چندان مست و مسحورشان میکند که اهریمن را خدا میپندارند.
ادامه در http://ali-tahmasbi.com/index.php/2021-01-13-07-16-39/264-2021-08-14-11-32-05
۱۰)پدیدارشناسی تکوینی سوره های مکی قران :همزه
این سوره کوتاه با آیات سه کلمه ای و رعایت فواصل و قوافی(ِه) و طنین گزنده و تحذیری تند خود آغاز می شود .مخاطب آیات، هر عیب جوی طعنه زننده (همزه لمزه) است اما به طور مشخص کسانی می باشند که در جمع کردن مال و بر هم نهادن آن مشغولند.برغم این کلیت اما هنوز در نمی یابیم مشخصا مخاطب خاطی کیست .چراکه جستن درست مخاطب آیات یکی از کلید های گشاینده معانی و دلالت های آن می باشند و تعلیق پدیدارشناسانه و عدم تعجیل در بکار گیری مخاطب های فرضی تنقیح نشده راهکار روشی ماست).اما
به بیان آیات جزای این طعنه و عیبجویی و باور به نامیرایی به مدد جمع مال آتش است(حطمه).نکته قابل تامل آن است که انتصاب این آتش به الله است (نارالله).البته در این سوره مکی سخن نه از دوزخ است و جحیم و نه خبر از واقعه فراگیر رستاخیز.؛ فقط آتشی فراگیر(موصده) و ستون هایی برکشیده(فی عمد ممدده). گوینده آیات که چنین پرعتاب هلاک و مرگ می طلبد و می پرسد ("تو چه می دانی آتش خرد کننده چیست" ؟ )؛ نیز معلوم و مشخص نیست. محتمل بود گوینده در پاسخ به پرسش مقدر خود بگوید حطمه آتش من است اما می گوید آن آتش شکننده نارالله است!نکته و توجه آخر آنکه این شیوه طرح سوال از مخاطب و سپس خود گوینده آیات پاسخ دادن ؛ساختاری تکرار شونده است که در دیگر سوره های مشابه خواهیم دید و می تواند مشخصه این سوره ها باشد.
۹)پدیدارشناسی تکوینی سوره های مکی قران:سوره فیل
در این سوره کوچک و متقدم می بینیم آیات با حفظ ساختار شعری و فواصل و قوافی (لام)پرسشی را از مخاطب می پرسند .این پرسش پیرامون رب مخاطب است(ربک).آیا ندیدی رب تو با اصحاب فیل چه کرد ؟طرح پرسش و پاسخ مقدر که آیات بعدی توضیح دهنده آن می باشند و بیان فرستادن طیر ابابیل و سرگرم کردن (تضلیل:ضل:گمراهی)آن اصحاب می باشند. نهایت سرنوشت آنها نیز مورد پرتاب و اصابت قرار گرفتن توسط سجیل (گل سفت شده) می شود. وهمچون کاه جویده شده می گردند.آیات بدون آنکه نامی از رب مخاطب ببرند بیانی از قدرت او می باشند. سوره فیل جزء سوره های کوتاه مکی است .همین طور که می بینیم این سوره واجد وزن و قوافی است؛ به منطق دیگر سوره های مدنی و مکی متاخر؛ در سوره های قدیمی قران جای می گیرد .چراکه از نشانه های سوره های مکی متقدم داشتن ساختار وزنی و قوافی و فواصل در آخر هر آیه و کوتاهی جملات وآیات است .اما ساختار این سوره از گونه شناسی عام سوره های متقدم مکی نیز کهن تر می باشد چرا که واجد عناصر و مفاهیم قیامتی مالوف این سوره ها نیست.
8-خوانش پدیدارشناسانه سوره قریش
نویسنده فرامرزمعتمددزفولی
خوانش پدیدارشناسانه سوره های مکی قران(جزء سی)
نشر نگاه معاصر
7-خوانش پدیدارشناسانه سوره کمکها (ماعون)
نویسنده فرامرزمعتمددزفولی
خوانش پدیدارشناسانه
سوره های مکی قران(جزء سی)
@faramarzmotamad
6-خوانش پدیدارشناسانه سوره کوثر(زیاد شونده)
نویسنده فرامرز معتمددزفولی
خوانش پدیدارشناسانه سوره های مکی قران (جزء سی)
نشر نگاه معاصر
@faramarzmotamad
5-خوانش پدیدارشناسانه سوره کافرون (پوشاننده ها)
نویسنده فرامرز معتمددزفولی
خوانش پدیدارشناسانه سوره های مکی قران (جزء سی)
نشر نگاه معاصر
@faramarzmotamad
4-خوانش پدیدارشناسانه سوره مسد(لیف خرما)
نویسنده فرامرزمعتمددزفولی
خوانش پدیدارشناسانه سوره های مکی قران (جزءسی)
نشر نگاه معاصر
@faramarzmotamad
3-خوانش پدیدارشناسانه سوره اخلاص (یکی بودن)
نویسنده فرامرز معتمددزفولی
خوانش پدیدارشناسانه سوره های مکی قران (جزءسی)
نشر نگاه معاصر
@faramarzmotamad
با سلام ودرود به علاقه مندان و دوستان گرامی کانال پدیدارشناسی قران ؛ هدف و تلاش تازه اینجانب در مطالعات پدیدارشناسانه تکوینی قران که به سوره های مکی آغازین می پردازد هم "گونه شناسی" این سوره هاست و هم جستجوی ترتیب نزول بر اساس "زمان فرهنگی" آنها.برای همین در روند پژوهش توضیحات بیشتر را در این زمینه ارائه خواهم نمود.
برای یاداوری و سهولت پس از هر مورد فایل صوتی خوانش پیشین آن سوره را می آورم.ادامه تفسیر و خوانش سوره های جزء ۲۹ را همچنین با اندکی فاصله پی خواهم گرفت و به دوستان و عزیزان تقدیم خواهم نمود.نقدو نظر دوستان عامل غنی بخشی به این مطالعات است برای همین اینجانب را از آنها بهره مند سازید. با سپاسگزاری و تشکر از توجه و پیگیری تان و آرزوی سلامتی و توفیق.
1-خوانش پدیدارشناسانه سوره ناس(مردم):بخش دوم
نویسنده فرامرز معتمددزفولی
خوانش پدیدارشناسانه سوره های مکی قران(جزء سی)
نشر نگاه معاصر
@faramarzmotamad
۲)پدیدارشناسی تکوینی سوره های مکی قران:سوره فلق
ساختار شکلی و صوری این سوره در مشابهت سوره ناس هم آهنگین است و هم کوتاه.در سوره فلق از سوی گوینده آیات خواسته می شود(قل) به رب فلق پناه برده شود(طبری:گشاینده بامداد؛ابوافتوح رازی:شکافنده صبح).پناه از شرّ آنچه خلق کرده است.پدیدارشناسی مفهوم فلق به ما یاداوری می کند که این نام نه پدیده ای جوی و وابسته به نور خورشید در هنگام تابیدن اشعه خود به نیم کره و در مقابل آن قرار گرفتن است(سپیده دم). چراکه این توضیح مربوط به علم ستاره شناسی جدید است و ربطی به گفتمان اسطوره ای و ایزد اختری باستان و آنچه مخاطبان عرب در میان آسمان و ستارگان آسمان و صبح و شب می جستند ندارد.رب الفلق همانند رب اشعراء (و انه هو رب الشعری؛ سوره نجم:۴۹)در ذهنیت مخاطبان و آسمان آنهاحضور دارد.اینجا نیز به همان گونه خنس درسوره تکویرو خناس در سوره ناس ؛ما با مفهومی مشابه از این فرهنگ اختری مواجهه هستیم و لامحاله این دو سوره در یک زمینه و یک دوره زمانی پشت سر هم قرار می گیرند.ِآنجا خناس و صدورناس بود و اینجا زنان دمنده در گره ها (نفاثات فی العقد).نوعی پناه بردن از آسیب و شر فرهنگ جادوانه و شمنی به رب ناس و رب فلق.ربی که شب فراگیر و دیر پا را کنار می زند و می شکافاند تا صبح بیاید.چراکه بعد ها از خلق شب و روز و هویت جداگانه آنها مطلع می شویم.در جمع بندی می توان گفت:
این سوره همچون ناس ؛نه به الله و نه به رحمن اشاره رفته است و نیز از قیامت و آخرالزمان و واقعه مهیبی خبر نمی دهد.نوعی تعویض و پناه آوری که در آخر مصحف آمده؛ چنانکه بعدها در تدوین قران آیه بسم الله و پناه(اعوذ) بردن از شیطان برای هر آغازی در سوره ها جای گرفت.اگر از ترتیب نزول فرهنگی نه زمانی بخواهیم سخن بگوییم محتملا این دو از سوره ها متقدم و نخستین خواهند بود.
مطالعات پدیدارشناسی تکوینی قران
در این مطالعات با اتخاذ رویکرد پدیدارشناسانه به تحولات تکوینی معنایی متن مقدس در روند زمان پرداخته می شود. معانی متن در نسبت با واقعیت تحولات و تغییراتی را از سر می گذرانند.مفاهیمی که از دل فرهنگ زمانه به درون آن نفوذ می کنند و بار معانی خود را بر متن و تکوین آن می نهند.رد گیری این معانی در طی روند شکل گرفتن متن (نزول) خوانشگر متن مقدس را با سیر تکوین معانی آشنا می کند. گفتمان سنت تفسیری اگر چه اذعان به اثر زمانه و قبول حضور تاریخ در متن بواسطه مکی و مدنی نامیدن سوره ها و تاریخ و اسباب نزول و حوادث مرتبط به آنها دارد اما این حضور را به صورت تاریخی و در روند تکوین معانی در متن نمی یابد.در صورتیکه تاریخیت نه فقط در زمان و جغرافیا و در حوادث و نسبت با مخاطبان؛ که در درون معانی و چگونگی تکوین آنها خانه می کند و بر متن سیطره می اندازد. پدیدارشناسی تکوینی سوره های قران تلاشی است برای مواجهه و شناسایی روند شکل گیری معانی در زنجیره مفاهیم و کلمات و چگونگی تحولات و نشو و نمای بعدی آنها.خوانش پدیدارشناسانه در تعلیق روشی خود عموم پیش فرض های تنقیح نشده و وارسی نشده را کنار می نهد.این تعلیق به متن فرصت می دهد تا به پدیداری خود در گستره زمینه راستین خود نزدیک شود.عناصری از متن از خفای معنایی ؛مجال ظهور می یابند که در زمینه سنتی و نیز ایدئولوژیک فرصت و امکان آن را هرگز نداشتند.در این خوانش متون راهنمای مفسر سنتی چون سیره هاو مغازی که به قرون بعدی تعلق داشتند در تعلیق و انتظار قرار می گیرند.متونی که پیوسته راهنمای مفسر و پیش برنده تفسیر و معنایابی متن بودند . متونی که متاخرتر از متن و تدوین آن هستند اما غیر روشمند مبنای معنایابی متن مقدس گشته اند. پدیدارشناسی تکوینی متن به این فاصله تاریخی چشم دارد و ثقل معانی و مفاهیم را در متن و پدیدارشناسی تکوین و روند معنایی خود آنها می جوید.گونه شناسی این روند که از شیوه تکوین شان بر می خیزد امکان فهم تحولات معنایی متن مقدس را فراهم می کند و راهبر خوانشگر متن در سیاق خود می گردد.
۳۷_۵)سوره رستاخیز (قیامه)
"ولی نه شما دوست دارید عاجله را(۲۰)و رها می کنید آخر را (۲۱)چهره هایی در آن روز شاداب(۲۲)که به سوی رب خود نظر کننده (و می نگرند)(۲۳)و چهرهایی در آن روز در هم کشیده است.(۲۴)می داند که انجام می گیرد فاقره(شکننده)(۲۵)نه چنین نیست ،هنگامی که به گلو گاه برسد (۲۶)و گفته شود نجات و افسون کننده کیست ؟(۲۷)و بداند که آن (هنگام )جدایی و فراق است (۲۸)(چون از سختی)ساق هابه هم بپیچد (۲۹)آن روز به سوی ربت سوق دادن است(مساق) (۳۰)
همانطور که آمد آیات در ادامه و تحکم به عدم عجله و قرائت و تند حرکت دادن لسان(شاید در خواندن نامه اعمال)؛ به طعنی دیگر می گویند :حاشا شما عاجله و اکنونی را دوست دارید و از آخره سر می پیچید.آخره اینجا به پایان کار و دست آوردهاگویی اشاره دارد. با آنکه اجمال و ابهام بالایی بر این جملات سه کلمه ای جاری است. از نو می بینیم چون روال سوره های قیامتی ؛افراد به دو دسته شاداب ها و دژم ها (خوبان و بدان) تقسیم می شوند .کسانی که شاداب و خرم اند در این روز به سوی ربشان می نگرند(طبری:سوی خدای ایشان نگرنده ) و کسانی که عبوس و صورت درهم کشیده اند؛ می دانند سختی و شکننده گی در پیش دارند. آیه(۲۳) از نو به احوال بد آن اشخاص ترسان و لرزان که جانشان به گلو آمده را با مثل و استعاره (الساق با لساق ) اشاره می کند که از وجه کاربرد آن بی خبریم .آیات بعدی هم از سوق دادن آن افراد بسوی رب مخاطب کلام خبر می دهند. این بار اتفاق دیگر و اشاره به عذاب و یا سخن از رفتن به جهنم نیست.سخن از رانده شدن افراد بسوی رب است (الی ربک المساق).اتفاقی مهیب و عظیم می افتد و افراد می باید گریز گاه و پناه خود پیش رب خود بیابند .خوبان شادان به رب خود نظر می کنند و بد احوالان به ناچار و سختی به سوی او رانده می شوند .اما این توصیف و بیان محل بحث و جدل بسیار می شود.چنانکه خرمشاهی در ترجمه و پانوشتهای تفسیری خود، این وضعیت و آیه ۲۳ را معرکه آراء مفسرین فریقین و شیعه و سنی میداند."سنیان مخصوصا اشعریان به آن برای اثبات رویت الهی استناد می کنند." به همین شکل خرمشاهی نیز از آنجا که ترجمه خود به معتزلی مشربان نزدیک است در تایید به تلاش این گونه مفسران ارجاع می دهد .رویکردی که به پیش فرض فلسفی عدم رویت در تاویل متن در این آیه پای بند است:"زمخشری از آنجا که معتزلی است ،منکر رویت است و نظر را در این آیه به معنای توقع و رجا می گیرد. و آیه را چنین معنی میکند: آنان نعمت و کرامت را جز از پروردگارشان توقع ندارند .(کشاف) شیخ طوسی در معنای آیه می نویسد :منتظر نعمت پروردگارش و ثواب آن است که به ایشان برسد... و نظر عبارت است از گرداندن حدقه سالم به سوی مرئی به قصد رویت .و نظر به معنای انتظار هم هست .چنانکه در جای دیگر می فرماید :و انی مرسله الیهم بهدیه فناظره (نمل،۳۵)و "ناظره " یعنی منتظره . و شاعر گوید:وجوه یوم بدر ناظرات/الی رحمن تاتی بالفلاح،یعنی منتظررحمتی هستند که بر آنان نازل گردد... و نظر هرگز به معنای رویت نیست ... و اگر حتی نظر را به معنی رویت بگیریم به معنای رویت ثواب پروردگار است .(تبیان )ابوالفتوح در معنی این دو آیه می نویسد:" روی ها باشد تازه، به خدا نگران "و مراد او از "نگران "بینند،ه نیست بلکه "متوجه" و "منتظر "و نظایر آن است. و همان ادله و امثله شیخ طوسی را میآورد ."(خرمشاهی:۵۷۸)
در تفاسیر سنتی متاخر نیز همین گونه تاویل معنایی غیر پدیدارشناسانه را در این گونه آیات می بینیم .چنانچه طباطبایی نیز در المیزان به رغم روش تفسیری آیه به آیه خود؛ رویکرد مختار فلسفی خود را در این آیه دنبال می کند و می جوید :"و مراد از (نظر کردن به خداى تعالى ) نظر کردن حسى که با چشم سرانجام مى شود نیست ، چون برهان قاطع قائم است بر محال بودن دیده شدن خداى تعالى ، بلکه مراد نظر قلبى و دیدن قلب به وسیله حقیقت ایمان است ، همانطور که براهین عقلى هم همین را مى گوید، و اخبار رسیده از اهل بیت عصمت (علیهم السلام ) هم بر همین دلالت دارد، و ما پاره اى از آن اخبار را ...ایراد کردیم .پس این طایفه ... چون آن روز همه سبب ها از سببیت ساقطند، و در هیچ موقفى از مواقف آن روز نمى ایستند، ...، و هیچ مشهدى از مشاهد جنت را شهود نمی کنند...و هیچ چیزى را نمى بینند، مگر از این دریچه که آیت خداى سبحان است ، و معلوم است که نظر کردن به آیت از آن جهت که آیت است عینا نظر کردن به صاحب آیت یعنى خداى سبحان است ."و همچنین در پاسخ اشکال دیگر و در تاویل پیچیده تر ی طباطبایی ادامه می دهد:" اینان به خاطر آنکه محجوب از پروردگار خود نیستند، نظرشان به هر چیزى به عنوان آیت خداست ، و آیت بدان جهت که آیت است محجوب از صاحب آیت نیست ، و خودش بین ناظر و او حاجب نمى شود، پس نظر کردن به آیت عینا نظر کردن به صاحب آیت است ، و این طایفه در حقیقت جز به پروردگار خود نظر نمى کنند."
۳۷-۳)سوره رستاخیز (قیامه)
زبانت را به آن حرکت نده که به آن عجله کنی(۱۶)که بر ماست جمع کردن و قرائت آن (۱۷)پس چون آن را قرائت گردیم ،تو آن قرائت را پیروی کن(۱۸)سپس توضیح (بیان)آن بر عهده ماست(۱۹)این چهار آیه براستی یکی از نقاط قابل تامل خوانش پدیداری درقران و پرسش های این زمینه است. چراکه هر گونه رمز گشایی از این آیات و اتخاذ موضع به نوعی هرمنوتیک مفسر و خوانشگر متن را عیان می کند. نخست آنکه این چهار آیه گویی شکافی هم در سیاق معنایی و هم شکلی سوره می اندازد .آخرین آیه در ادامه خبر دادن از روز قیامه و احوال انسان پریشان و ترسیده و عذر آوری اوست.ولی در این آیات به ظاهر روی سخن به سوی مخاطبی دیگر می شود و از او خواسته می شود که لسانت را به عجله حرکت نده که قرائت و خواندن آن برماست.در ترجمه طبری برای این آیات آمده است:"مه جنبان بدان تو تا شتاب کنی بدان(۱۶)حقا که بر ماست به هم آوردن آن و خواندن آن(۱۷)و چون بخوانیم آن را ؛متابعت کن خواندن آن را(۱۸)پس که بر ماست پیدا کردن آن(۱۹)متن بعد از این چهار آیه که دارای جملات چهار کلمه ای می باشند از نو به وزن و ساختار سه کلمه ای خود که شکسته شده باز می گردد و با همان کوبش پیشین و تندی با مخاطب یوم القیامه ادامه می دهد.نویسنده المیزان اگر چه شقوق متفاوتی را پیش می گذارد اما با توجه به فهم مختار خود از شیوه وحی یعنی القاء کلمات به پیامبر از سوی خداوند؛ این چهار آیه را جمله معترضه ای برای آموختن ادب الهی می انگارد و تفسیر می کند :" آنچه از سیاق آیات چهارگانه به ضمیمه آیات قبل و بعد که روز قیامت را توصیف مى کند بر مى آید، این است که این چهار آیه در بین آیات قبل و بعدش جملات معترضه اى است که با ارائه ادب الهى ، رسول خدا (ص) را تکلف مى کند به اینکه در هنگام گرفتن آنچه به وى وحى مى شود رعایت آن ادب را نموده ، قبل از آنکه وحى تمام شود آیاتى را که هنوز بطور کامل وحى نشده نخواند، و زبان خود را بخواندن آن حرکت ندهد، پس این آیات در معناى آیه زیر است که مى فرماید: ((و لا تعجل بالقران من قبل ان یقضى الیک وحیه )).بنابر این ، گفتار در آیات مورد بحث به منزله سفارش یک گوینده از ما آدمیان است ، که در ضمن سخنى که با شنونده خود مى گوییم ، و شنونده بخواهد با یک کلمه و دو کلمه سخن ما را تکمیل کند، و قبل از اینکه ما آن را به زبان بیاوریم او به زبان بیاورد، و ما احساس کنیم که این عمل وى نمى گذارد به طور کامل سخن ما را بفهمد، سخنش را قطع مى کنیم و به وى مى گوییم در سخن من عجله مکن ، و هیچ مگو تا سخن مرا بهتر بفهمى ، بعد از این تذکر، مجددا به سخن خود ادامه مى دهیم ."
اما ایشان به طرح شق دیگری از پاره ای از مفسرین در فهم این آیات می پردازد که اینجا به پیش فرض اولیه آموزش ادب الهی همراه نیست و به آن نیاز نمی بیند :" از بعضی از مفسرین نقل شده که در معنای این آیات این احتمال را اختیار کرده اند که منظور خواندن قرآن نیست ، بلکه خواندن نامه اعمال در روز قیامت است ، چون آیات قبل و بعد هم بر این معنا دلالت دارد، و در خود آیات مورد بحث هم هیچ دلیلى که دلالت کند بر اینکه منظور قرآن و یا حکمى از احکام دنیا باشد وجود نداردو مى خواهد ایشان را سرزنش کند به اینکه عجله هیچ سودى ندارد، مى فرماید زبانت را بدانچه از نامه اعمالت مى خوانى و به اعمالت در آن بر مى خورى حرکت مده ، و خلاصه نامه عملت را بخوان و عجله مکن ، چون خواننده نامه همان کسى است که بصیر به وضع خویش است ، وقتى گناهان خود را مى بیند جزع و عجله مى کند، و از در توبیخ به او مى گویند عجله مکن و خود را کنترل کن ، تا بدانى چه حجتى علیه تو داریم ، چون ما آن را براى تو جمع کرده ایم ، وقتى همه را خواندى آن وقت نسبت به حکم یک یک آنها تسلیم شده ، و تبعات آنها را بپذیر، چون به هیچ وجه نمى توانى آن را انکار کنى ، و بر فرض که منکر شوى بیان آن به عهده ماست ."اما طباطبایی این فرض اتفاقا معقول و در راستای معنای مستقیم سوره را با این عنوان که این آیات جمله معترضه هستند و بر جمله معترضه حرجی نیست که با معنای متن بالا و پایین اش بخواند به سرعت در می گذرد و در شباهتی با آیه دیگر حکم ومعنی آن را یکسان می بیند:"لیکن اشکال زیر آن را باطل مى کند، و آن این است که گفتیم آیات مورد بحث جمله معترضه است ، و جمله معترضه در تمامیت معنایش احتیاج به این ندارد که ما قبل و ما بعدش هم بر آن دلالت کند( جلد : 20 : 176) . اما اگر اتفاقا ساختار معنایی را در دنبال توصیفات و اوامر تندی که در این هنگامه پربلا به مخاطب تحکم می شودهمچون:"اقراء کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا"(۱۴ اسراء)بدانیم ؛نیازی به پیش کشیدن شق اول و فرض و استناد از صحیح بخاری برای این آیات نمی ماند و متن با همین معترضه که اتفاقا بیانی از قدرت و توانایی گوینده است به سهولت افاده معنی می کند و سوره بصورتی یکدست ادامه می یابد.
10-خوانش پدیدارشناسانه سوره همزه(عیب جو)
نویسنده فرامرز معتمددزفولی
خوانش پدیدارشناسانه سوره های مکی قران (جزء سی)
نشرنگاه معاصر
@faramarzmotamad
9-خوانش پدیدارشناسانه سوره پیل (فیل)
نویسنده فرامرزمعتمددزفولی
خوانش پدیدلرشناسانه سوره های مکی قران(جزء سی)
@faramarzmotamad
درد بودن (بازخوانی هرمنوتیکی و فلسفی کتاب هبوط دکتر شریعتی)
نویسنده: فرامرز معتمد دزفولی
انتشارات: نگاه معاصر
نوبت چاپ: اول
قیمت: ۴۶۰۰۰۰ ریال
موضوع :فلسفه
@DezfulRoshdBookStore
۸)پدیدارشناسی تکوینی سوره های مکی قران:سوره قریش
سوره قریش نیز جزء یکی از سوره های متقدمی است که در آن اشاره ای به رستاخیز و یوم القیامه نمی باشد و تنها دعوتی دارد به پرستیدن رب این "بیت" به علت ایمن داشتن شان از خوف نامنی و اطعامشان در گرسنگی و جوع.
همچون سوره ها قبلی بواسطه آیات این سوره ما در نمی یابیم چه کسی از مخاطب آیات می خواهد که رب البیت را بپرستد.نکته پرسش انگیز آن است که اینجا از قریش بعنوان قوم و عشیره ای صحرا گرد در کوچ تابستان و زمستان نام می برد(رحله الشتاء و الصیف:سفر و کوچ زمستانی و تابستانی) که با برداشت عمومی از طایفه ای شهر نشین و حاضر در شهر مکه متفاوت است . این الفت و رفت و آمد سالیانه مدیون رب این خانه است (هم نام این "بیت" و هم نام "رب"بیت در سوره نیامده است).پس به توصیه آیات سوره شایسته می باشد که مخاطب به پرسشش آن بپردازد.
۷)پدیدارشناسی تکوینی سوره های مکی قران:سوره ماعون
در این سوره ؛آیات مخاطب را مورد پرسش قرار می دهند و از تکذیب دین توسط کسی که یتیم را به سختی میراند و به اطعام مسکین توصیه نمی کند ، پرسش می کنند."دین" محتملا به روز دین اشاره دارد چرا که از این به بعد واژه تکذیب را بیشتر در برابر واقعه قیامه و رستاخیز می بینیم .تاکید برعناصر مهربانی با یتیمان و اطعام مساکین و کمک رسانی به هم (ماعون) خبر از عناصری می دهند که در دین(آیین) مورد نظر وجود دارند و از پیش مورد توافق بوده اما برای کسانی که مورد طعن و ایراد قرار گرفته اند از چشم و توجه افتاده اند. چنانچه از سویی می بینیم آیات وای (ویل)بر سر نماز گزاری(مصلین) می زنند که به سهو و ریا در نمازگزاری افتاده اند. ساختار سوره مکی است و مصلین و نمازگزاران ریا کار ؛نام جمعی است که به قاعده در مدینه می بایست حضور داشته باشند،اما این نهیب در مکه و گفتمان مکی است !؟این سوره تمامی عناصر تکرارشونده سوره های مکی بعدی که حاوی تنش های معنایی است را واجد است ؛هم تکذیب دین و هم معیار توجه به ایتام و اطعام مساکین . در این سوره به خودی خود در نمی یابیم پرسش کننده کیست و چه کسی را مورد خطاب قرار می دهد و طعن اش به چه کسانی است .چنانچه به نام" رب" و یا "الله" و "رحمن" نیز اشاره ای ندارد و مرکزیت سوره کلمه دین است .پی گیری این معیار متقدم خط تکوین معانی بعدی است.
۶)پدیدارشناسی تکوینی سوره های مکی قران :سوره کوثر
سوره کوثر کوچکترین سوره قران است با سه آیه .سوره به مخاطب خود می گوید: ما به تو "کوثر" را اعطا کردیم و تو هم پس برای ربت نماز بگزار (فصل) و نحر کن که آنها خود ابتر هستند.
پیرامون آنکه کوثر چیست فراوان گمانه زده شده (بیست و شش مورد به نقل ازالمیزان )ولی چنان سخن در ابهام و کلی است که مفسران را به تکلف کشانیده است و روایت ها و قصصی را پیش کشیده اند و خوانش متن را در چمبره آثار متاخر و توضیحی فرقه ای در آورده اند. این به آن معناست که هر ابهام متنی و معنایی در تعلیق روایت و حادثه ای دیگر قرار می گیرد و توسط آن حادثه رمز گشای و معنی می شود . از سویی می دانیم برای توضیح بیشتر تفسیری؛ متون تاریخی هم عصری نیز وجود ندارند .تاریخ و قصص روایی مربوط به دوقرن بعد هم که یافته می شوند فقط توضیح دهنده همان کلمه و معنایی می گردند که در متن به مشکل و غموض معنایی برخورده است و لاجرم گشاینده معنی آن کلمه هستند.یعنی ما با گونه ای تاریخ معکوس برای تفسیر روبه رو هستیم که کارکرد آن فقط ناظر به رمز گشایی از آن ابهام و غموض معنایی متنی است. همین گونه که می بینیم در این سوره کوچک به جز معنی کلی که بخاطر اعطای کوثر(که معنی آن نیز میان مفسران محل بحث و سخن است)، از مخاطب خود خواسته می شود نماز بخوان و دست ها را به گونه ای خاص در نماز بالا ببر (طبری:نماز کن خدای خویش را و دست راست بر دست چپ نه ؛کشف الاسرار:نماز کن خدای خواند خویش را و قربان کن و دو دست بر هم نه در نماز بر زیر سینه؛تفسیر سور آبادی:شکر این نعمت را نماز کن خدای خویش را یا محمد و قربان کن) ؛ در آخر باز کلمه ابتر محل سوال و ابهام باقی می ماند که این ابهام نیز راجع می شود به روایتی پیرامون مرگ فرزندان پیامبر (قاسم و عبد الله) و طعن مشرکان و نهایت دلگرمی و اعطای ذریه و ابتر ماندن همان شخص طعنه زننده از فرزند.
اما آنچه این سوره کوچک را در غموض و ابهام قرار داده نکته و مسئله ای است که ما آن را" مسئله ضمایر" می نامیم. در این سه آیه چهار ضمیر و نام با هم داریم که دلالت هر کدام به لحاظ معنایی بسیار مهم است .در آیه اول ضمیر متکلم مع الغیر است که مخاطب خاصی را مورد خطاب قرار می دهد (انا).این ضمیر نخست را تمام مفسرین بدون هیچ تردیدی به خداوند ارجاع می دهند که می گوید به تو (پیامبر)کوثر را اعطا کردیم .در آیه دوم نیز امر می کند به نماز خواندن برای رب .اما چرا گفته نمی شود :پس(به همین خاطر) برای من یا ما نماز بگزار و همان ضمیر چه متکلم مع الغیر جمع و یا متکلم وحده به قاعده تکرار نمی شود و اشاره دور به رب و خواندن نماز برای او می گردد ؟آیا ما با دو ضمیر و بالطبع نام و شخص روبرو هستیم یا خیر؟نکته و سخنی دیگر است؟ منطق زبان می طلبد که در اشاره به جهان بیرون ؛مورد اشاره تعین و هویتی از خود داشته باشد.چنانکه (شانک)اشاره به "دشمنان تو"دلالت به غیریت و پذیرش جهان بیرون و معنی داشتن جهان بیرون از فرد است و ضمایر در منطق معنایی خودمی باشند و لاجرم به درستی بکار رفته اند.ولی بکار رفتن دو ضمیر متفاوت و یک گوینده این غیریت را مخدوش می کند. راهی که شایدپاره ای از متکلمین برای حفظ ساختار دلالی و منطقی متن رفته اند و ساختار معنایی و منطقی کلام را زیر پا نگذاشته اند و آن را نشکسته اند و نگفته اند که گوینده از خود در کاربری ضمایر یکبار به صورت حاضر و یک بار بصورت غایب استفاده کرده آن بوده است که گوینده را فرشته وحی بنامند و به وی انتصاب دلالت ضمایر را دهند.چنانکه در نظریه پردازی متاخر نواندیشانه با طرح تئوری "رویای رسولانه" این سیالیت رابه منطق رویا ارجاع داده اند.
هدف آنکه چه کوچکترین سوره یعنی کوثر و چه سوره بقره برای خوانش درست و پدیدارشناسانه نیاز به حل و روشن نمودن "مسئله ضمایر" دارد .مشکله ای که در دیگر سوره ها پیش رو ما هست و پاسخی روشن را از ما می طلبد.
۵)پدیدارشناسی تکوینی سوره های مکی قران:سوره کافرون
سوره کافرون آخرین سوره از چهار گانه ای است که با فرمان قل به مخاطب شروع می شود.اینجا محوریت با کلمه عبد و پرستش در حول کلمه "دین " که دارای ریشه ایرانی و پهلوی است،می باشد.(واژه های دخیل:۲۰۵)این کلمه هم به معنی داوری و هم اینجا به معنی کیش و آیین آمده که در متن و سوره های دیگر به دفعات آمده است.مخاطب قرار دادن افرادی به کافر ها (کافرون)بیانی از تقابل دو "دین" و کیش است .تقابلی که در سوره های بعدی و غیر قیامتی بازتاب و رد آن را می یابیم هر چند که اینجا در نمیابیم محل نزاع و اختلاف میان این دو چیست .چراکه اگر بیاد داشته باشیم ما دو گمانه را در سوره اخلاص طرح کردیم یکی گمانه پذیرفته؛ یعنی اسلام در برابر شرک و بت پرستی مکیان و دیگری دین نوپای جدید(که در جستجوی هویت خود است) در برابر مسیحیت ارتدکس؛ که باید در انتظار تایید و یا رد یکی از این گزینه ها در سوره های مکی متاخر شد .در سوره سخن از قیامت و "یوم الدین " نیست و به قاعده جاگیری این سوره در میانه سوره های مکی خواهد بود.
۴)پدیدارشناسی تکوینی سوره های مکی قران:سوره مسد
این سوره بسیار کوتاه در حول شخصیت ابی لهب می باشد. برخلاف سه سوره قبل که حول کلمه رب واجد بار دینی می شدند؛ این سوره هیچ یک از نام های دینی پیشین (الله و رب)را ندارد.اما آینده ناگواری را بی آنکه سخن از قیامت باشد؛ برای او و زنش پیش بینی می کند.این آینده در نسبت با آتش است (ناراذات لهب).اولین توجه و زاویه داشتن در نسبت مال و بی فایده گی اش (مااغنی عنه ماله)برای سرنوشت بد پیش رو را اینجا می یابیم . توجه داشته باشیم این زاویه اقتصادی در سوره های مکی این دوره کم کم به طعن و عامل بد فرجامی صاحبانش مبدل می گردد.نکته مهم هرمنوتیکی خوانش این سوره آن است که برای شناخت این شخصیت و همسرش و نیز دلیل و علت چنین مرگ خواهی و نابودی(تب) دستانش به هیچ عنوان در متن قرینه ای نداریم و بدون سیره ها و آثار متاخر بعدی (قرن سوم و چهارم)راه به رمز گشایی از نام این شخص نمی بریم .نامی که به کمک و راهبری سیره ها در می یابیم که وی عموی پیامبر و پدر دو داماد اوست.(سیره ابن هشام) وی با پیامبر بسیار بد خوی و بدرفتار بوده و این آیات در تهدید او می باشند . در قرائت دیگر هم ؛مرگ خواهی و نفرین برای نابودی دستانش در این آیات به جزای سرقت غزال و بت مکه (غزال ربکم)می باشد.(این دیدگاه را اندر روبین در نسبت با اشعار و خاطره و روایت این دزدی و بی حرمتی می آورد).نکته قابل تامل این دو روایت برای ما و دیگر موارد آینده تکیه جدی و وابستگی آنها برای خوانش و تفسیر به آثار متاخر و بعدی است.نوشته ها و آثاری که فاصله زمانی با متن مقدس دارند اما کلید خوانش و رمز گشایی از آن قرار می گیرند و راهبر معنایی آنها می شوند.
۳)پدیدارشناسی تکوینی سوره های مکی قران:سوره اخلاص
این سوره به لحاظ شکلی و کمی آیات خود شباهت به دو سوره قبل دارد .هماننددو سوره قبل به اتکای خود آیات ؛نه گوینده مشخص است و نه مخاطب ،ولی می خواهند که به مخاطب بگویند الله یکی (احد )است.پیشتر در خوانش پدیدارشناسانه نشان دادم که توضیح و معنای احد را آیات بعدی سوره ارائه می دهند.زمینه معنایی بحث فلسفی نیست و نیازی به سخنان بلند و پیچیده ای پیرامون "ذات" و "احدییت" ندارد .آیه بعدی اورا صمد می داند(طبری صمد را معنی می کند :یعنی میان تهی نیست) و آیه بعدی از عدم تولد و زاده شدن و نیز نه زادن و بدنیا آوردن کسی خبر می دهد و بعدی هم آنکه کسی در کفو و همسری و ازدواج او نیست.بله زمینه بحث روشن است .سوره در تصحیح اعتقاد الله برای مخاطب است.اکنون دو زمینه تفسیری برای خوانش ما باقی می ماند: یکی نگاه اسطوره ای و آنکه خداوند فرزند ندارد و اگر داشت چرا دختران مال او باشند (مشرکان مکی)و دیگر جدال با مسیحیان ارتدوکس که مسیح را خدا می دانند و هم فرزند.( مسیحیان ).این جدال یکی از مهمترین جدال ها و تنش ها ی متن با ناباوران است.مفهوم "مشرک "از این نقطه در متن و بر بستر این جدال متولد می شود. اینجا نقطه ای تعیین کننده در پیگیری و تکوین معانی متن است و راه به شناخت مخاطب متن در سوره های مکی می برد.
آیا تکوین معنی مشرک در زمینه معنایی بت پرستانه شکل می گیرد یا در زمینه جدال فرقه ای یهودی مسیحیان نسطوری با مسیحیان ارتدکس؟ می باید ماند و هر کدام از این پیش فرض ها را در درون متن به آزمون نهاد و زمینه جدال را که راهبر ما به مخاطب این آیات در این سوره ها می باشند ؛شناخت.یعنی دریافت که معانی و قرینه های درون متنی به کدام سو تعلق معنایی و مفهومی می گیرد. و این مفهوم کجا و در چه سیاقی نشو و نمای معنایی به خود نی گیرد.
این سوره همچون دو سوره دیگر به اخبار آخرالزمانی هیچ اشاره ای ندارد و حتی ممکن است متاخر از این دو به لحاظ زمان فرهنگی خود باشد.یعنی آنکه تا سوره جن ما به هیچ سوره ای بر نخواهیم خورد که در تنش و جدال پیرامون این مفهوم باشد و خواسته تصحیح اعتقادی نسبت به باور به الله داشته باشد.یعنی آنکه زمان فرهنگی و نزول این آیه به جزء ۲۹ و سوره جن نزدیک می گردد و از آیه های آخرالزمانی که تمام جزء ۳۰ را فرا گرفته اند دور می شود و متاخرتر می شود. و نکته قابل توجه آخرآنکه در سوره بلد با همین وزن و فاصله آیه سوم به صورت سوگند:"و والد و ما ولد:و قسم به پدر ؛ و فرزندی که آورد" در شباهت ریشه لغتی اما در تخالف معنایی:لم یلد و لم یولد"قرار دارد.نکته ای که می باید در ادامه از این تفاوت و تشابه رمز گشایی نمود.
2-خوانش پدیدارشناسانه سوره فلق (روشنایی صبحگاهی)
نویسنده فرامرز معتمددزفولی
نشر نگاه معاصر
خوانش پدیدارشناسانه سوره های مکی قران (جزءسی)
@faramarzmotamad
1-خوانش پدیدارشناسانه سوره ناس (مردم):بخش اول
نویسنده فرامرز معتمددزفولی
خوانش پدیدارشناسانه سوره های مکی قران(جزء سی)
نشر نگاه معاصر
@faramarzmotamad
۱)مطالعات پدیدارشناسی تکوینی قران :سوره ناس
در این مطالعات برای دسته بندی و آنچه می توان گونه شناسی سوره های قران نامید؛ توجه به ساختارهای معانی و مفاهیمی است که می توان زنجیره وار در سوره های بعدی و مشابه دنبال کرد. همان شباهت های معنایی که یک سوره را در کنار سوره دیگر و یا مجموعه آیات را در کنار مجموعه آیات دیگر قرار می دهد. چنانکه یافتن نقاط گسست معنایی برای ما؛ تبلور سنخ های جدید و گونه های معنایی تازه می باشند.
سوره ناس به لحاظ فرمی و شکلی به سوره هایی تعلق دارد که هم آهنگین هستند و هم قوافی و فواصل در آنها رعایت شده اند.ساختاری که عموما در جزء سی تکرار می شوند و در گونه شناسی خاص خود فرم سوره های آخرالزمانی و قیامتی را رقم می زنند .اما در این سوره فقط به رب (نه الله و نه رحمن) اشاره داشته و نام خاصی هم نیاورده است.از وقوع قیامت و یا حادثه ای بزرگ و مهیب هم خبر نداده است.فقط پناه (اعوذ) بردن است به رب در سه گانه عمومی اله و ملک و مالک ناس.اما پناه از شر و وسوسه "خناس" که در صدور آدمیان نفوذ می کند .اشاره به جن و انس در آخرین آیه نوعی فرهنگ شمنی و جادوانه و شاعرانه در نوعی رابطه شاعر و جن(بعنوان مدیوم خبر آوری از عالم بالا) را تداعی می کند.خناس را فقط یک بار دیگر در قران (سوره تکویر:خنس ؛آیه ۱۵ و در توضیح آن ۱۶) داریم.طبری در ترجمه خود برای معنی خنس می آورد:"سوگند مه یاد کنم بدان پنج ستاره ؛ستاره که همی رود آنکه رجوع کند و باز پس آید".از همین آیه ما فضا و اتمسفر فرهنگی اختری و یا خدا ایزدی نجومی در آن هنگام را در می یابیم .فرهنگی که بر اذهان مخاطبان سوره ها به صورتی جدی چیره است و حضور دارد.عناصر آسمانی که هویتی الهگانی و ایزدی دارند و بر افراد و مردم می توانند شر و تیره روزی فرو ریزند.آیات سوره از مخاطب می خواهد که از این عناصر پناه به رب ؛اله و ملک ناس ببرد. نکته ای که در سوره فلق که شباهتی تام به ساختار این سوره دارد ؛بیشتر از این رخ می نماید .
در این سوره هم نام گوینده آیات (قل) و هم شخص مخاطب آیات معین نیست و نمی یابیم کیست که می گوید پناه ببر به رب ناس؛پس پدیدارشناسانه ما این را در تعلیق قرار می دهیم. اما رمز گشایی و معنا یابی این سوره در هم نشینی سوره های هم سنخ و شبیه خود است.سوره هایی که کم کم؛ یاری رسان ما در ادامه خوانش پدیدارشناسانه تکوینی خواهند بود . این شیوه بی تردیدبرخلاف تمامی تفاسیری است که معنی یابی را از سوره های فاتحه الکتاب و بقره شروع می کنند و در جزء سی نکته و ابهامی دیگر برای معنایابی باقی نمی گذارند.یعنی با گفتمان مدنی سوره های مکی متقدم را تفسیر و تاویل می کنند! رویکرد که برای ما در این خوانش پدیدارشناسانه از آخرین جزء گشاینده و مفتاح الکتاب ما خواهد بود.
۳۷_۶)سوره رستاخیز(قیامه)
"پس نه تصدیق کرد و نه صلی کرد(۳۱)و لاکن تکذیب کرد و روی بر گرداند(۳۲)سپس مغرورانه به سوی کسانش (اهله)رفت(۳۳)وای برتو !وای پس وای بر تو!(۳۴)باز هم وای بر تو!سپس وای برتو !(۳۵)
آیات تا پیش از این ؛هنگامه یوم القیامه و احوال سخت آدمیان و کسانی را بیان می کرد که می دانستند سختی و شکنندگی (فاقره) در پیش دارند .اما در بیان علت این جزا و سختی؛ به گذشته و کار شخصی می پردازد که این اخبار را تکذیب و نفی کرده و مغرورانه به سوی خانوادهاش باز گشته است .آیا این اتفاق مربوط به شخص خاصی بوده است ؟آیات اشاره ای به نکته نمی کنند و بر بی چاره گی او چهار بار تاکید می کنند.(وای بر تو)؛و با این تاکید های شدید، بر تنش و خوف مخاطب افزوده می شود.آیات بعدی از نو با خطاب قرار دادن عام مخاطب در هیات انسان (۷ بار کلمه انسان در این سوره کوچک که بیشترین کاربرد را در قران به طور نسبی برده شده) و پرسش از احوال خلقت او به تحقیری عیان به پایان می رسد.این ترجمه را از تفسیر طبری بخوانیم:
"همی پندارد آدمی که دست باز دارندش گذاشته؟(۳۶)نه بود از آبی اندک؛ از آبی بیرون آید بوی ناک؟(۳۷)پس بود چون خونی بسته؛ پس بیافرید و راست کرد (۳۸) و کرد از آن دو جفت:نرینه و مادینه(۳۹)آیا نیست آنک این (خداوند) تواناست بر آن که زنده کند مردگان را؟(۴۰)(ترجمه تفسیرطبری:۵۷۸)
بدین صورت ؛سوره با طرح تولد و خلقت آدمی از نطفه و مایعی اندک که ریخته می گردد و سپس به هم (خون)بسته وموزون(سوی) می شود و بعداز آن ذکر و انثی پدید می آید به پایان خود نزدیک می شود.با آیه و پاسخ آخر خود (و شاید دلیل آوری برای مخاطب به انجام میرسد):
"آیا این قادر نیست که مردگان را زنده کند؟"
سوره اگرچه همین جا به پایان می رسد اما برغم زبان تحکم آمیز و هول آور برای مخاطب؛ تلاشی برای اقناع استعاره برخاستن و رستاخیز (قیامه) هم در کلام دیده می شود. این استعاره قلب معنایی این سوره و معانی آخر الزمانی قران است.کنکاش در ریشه های اولیه این کلمه برای ما می تواند راه گشا باشد.
آرتور جفری در واژه های دخیل در قران مجید ؛"یوم القیامه" را یک اصطلاح فنی معادی برای روز واپسین می داند که بسیاری خاطر نشان کرده اند از آرامی مسیحی آمده است و در سریانی ادسایی شکل و استعمال دیگری از آن را می یابد"(ص۳۴۰) .شاید از همین جا بتوان بیاری بینا متنیت معنایی این عبارت و پیگیر ی های زمینه های مشترک مفهومی آن در ادیان معاصر و هم زمان راه به درک بهتر ما از این استعاره مهم قرانی برد.
۳۷_۴)سوره رستاخیز (قیامه)
آنچه رویکرد تفسیرپدیدارشناسانه می جوید نزدیک شدن به افق فرهنگی متن است .افقی که درآن مخاطبان معانی را در آن افاده معنا می کنند و در آن حضور دارند.خوانش متن می باید بتواند به این افق فرهنگی نزدیک شود نه آنکه مخاطب را از آن دور نماید و در افق فرهنگی خود به جستجو و تاویل بپردازد.
سوره های مکی آغازین بواسطه ارجاعات بسیار خود به عناصر اختری محل توجه و نظر بسیاری از مفسران قدیم و جدید بوده اند.عموم این مفسران بواسطه درک خود و ستاره شناسی عصر خود این آیات را تفسیر نموده اند.این را هم در آثارطباطبایی مفسر شهیر المیزان و هم در کتاب با ارزش نظم قران از عبدالعلی بازرگان می توان به خوبی دید.جالب آنکه هر دو این مفسر اگر چه از دونسل متفاوت می باشند اما هر دو واجد درک عصری و واحدی از کاسمولژی و ستاره شناسی قران دارند.طباطبایی "خسف القمر" را همان پدیده "خسوف قمر" و" بی نور شدن آن" می گیرد. یعنی درکی جدید و امروزین از خسوف ماه؛ همچون کسوف خورشید و مکانیسم فهم امروزین آن توسط علم ستاره شناسی جدید. بازرگان نیز در تفسیر خود ابتدا پیرو "خاموشی خورشید "که مفهومی جدید از ستاره شناسی مدرن است ؛در تاویل "اذا الشمس کورت"بیان می کند :"معنای جمع شدن خورشید و ماه ،به قول قاموس قرآن ،قرار گرفتن هر دو در تاریکی می شود".اما ایشان با توجه به فقه الغت و ریشه شناسی کلمه (خسف) بدرستی معنی "فرورفتن"را مناسب تر می داند چراکه "در قرآن نیز تماما به همین معنا به کار رفته"است.اما ایشان بلافاصله غیر زمینه مند این معنی را به تئوری و فرضیه جدیدتر نجومی استناد می دهد :"در روز قیامت با به هم ریختن نظام فعلی جهان و تغییراتی که در جاذبه فیمابین ستارگان به وجود می آید، ماه در جاذبه خورشید "فرو می افتد"(خسف)تا سرانجام در نزدیکی به خورشید، در جرم آن جذب گشته و ماه و خورشید با یکدیگر جمع شوند(و جمع الشمس و القمر)(بازرگان،جلد سوم نظم قران:۳۵۲)
البته در این گونه تفاسیر کمتر توجه می شود که در این نابودی عظیم ،آدمی تماشاگر این وقایع از زمین است و چشم بر آسمان دارد و زمین را هم گزندی از این اتفافات نجومی در آسمان نیست و نمی باشد.ِ چنانکه جمع شدن شمس و قمر هم برای چشمان زمین یان که گاه ماه در آسمان شب از خورشید هم بزرگتر می شود برای چشمان غیر مسلح معنی دارد و اگرنه در مقیاس ابعاد واقعی نسبت ماه و خورشید مصداق دانه ریگ است و کوهی از شن دانه!
@faramarzmotamad
۳۷-۲)سوره برخاستن(قیامه)
"می پرسد چه زمانی است روز رستاخیز؟(۶)هنگامی که چشم مات و باز ماند(۷)و بی فروغ شد ماه(۸) و جمع شوند خورشید و ماه(۹)می گوید انسان در آن روز کجاست محل فرار؟(۱۰)چنین نیست ؛پناهگاهی نیست(۱۱)آن روز قرارگاه به سوی رب تو است".(۱۲)
در این سوره سخن از سوال و پرسش از زمان قیامه (یوم القیامه) است. پاسخ به پرسشی که گویی بر سر زمان وقوع آن بحث است (نباء:عم یتساءلون).طرح این سوال و پاسخ ؛ بی تردید پیشتر حکایت از وجود بستر فرهنگی و اجتماعی می کند که میان گوینده آیات و نیز مخاطبان وجود دارد و زبان خود را به صورت دینی و مذهبی باز یافته است . به یاری تاریخ می دانیم در قرن هفتم میلادی و دهه های آغازین آن ساکنان سرزمین ها یی که پیوسته میان ایران ساسانی و دولت بیزانس رومی دست به دست می گشتند ، شاهد جنگ های فر سایشی و کشت و کشتارها و تخریب شهرها بودند .مردمان این شهرها ناظران خسته و مستاصل این جنگ های نابود کننده و نیز بر دوش کشاننده گان پیامدهای ویران گرشان چون قحطی و بیماری های واگیردار و کشنده بودند.حال ادبیات دینی آخرالزمانی و شکل گیری فرقه های دینی جدید؛ به امید پایان رسیدن این فجایع در چنین بستری تولد و نشو ونما می کردند. بشارت و انذار به پایان یافتن این وقایع با حوادثی عظیم و کیفر یافتن "مجرمین "و رستگاری روحانی.به شکل هم زمان و معاصردر این سده و این منطقه ؛ما با متون مختلف دینی و آخرالزمانی روبرو هستیم که یا منشاء مسیحی و یهودی دارند ویا از همه بیشتر زردشتی . برای این شاید است که می توان انعکاس و پرس و جو ی سوال کنندگان این دوره و زمانه سخت را دراین متون به خوبی یافت و جست .
در خوانش پدیدارشناسانه خود اگر به متن بازگردیم ؛ همین طور که می بینیم به مانند سوره های قبل اتفاقی در آسمان می افتد اما نه پاره شدن آن .اینبار شمس و قمر در کنار هم جمع می آیندو ماه در محاق (خسف)قرار می گیرد و چشم بیننده خیره می گردد.ولی در زمین این بار اتفاق و حادثه ای نمی افتد . انسان (چرا مردمان به کار نرفته و طرف سخن و خطاب انسان است و مفرد؟)ترسنده و پرسنده از این اتفاق آسمانی بدنبال فرار و پناهی می گردد. آیات و سوره علت چنین اتفاقی را باز ییان نمی کنند و تنها محل پناه و قرار را در پیش رب مخاطب آیات می گویندبی آنکه به الله یا رحمن اشاره شود.
"با خبر می شود آن روز انسان به آنچه پیش فرستاده و به جا گذاشته(۱۳)بلکه انسان بر خودش بیناست(۱۴)هرچند عذرهایش را پیش آورد "(۱۵)
انسان آگاه از آنچه پیش فرستاده می داند که مورد داوری قرار خواهد گرفت پس عذر به پیش می آورد .به بیان آیات ؛در این لحظه ترس و هراس سراسر وجود او را فرا می گیرد و راه فراری نداردجز رب مخاطب .اماچهار آیه بعدی گویی طرف خطاب عوض می شود.یعنی از شرح پر تعب" انسان"به عذر آوردن ؛به آرام سخن گفتن و عجله نکردن در تکرار و قرائت دوباره ؟!خوانش این چهار آیه برای ما محل تامل است و می طلبد از نو به آن (در قسمت آینده) بپردازیم.