3837
اندیشهها، یافتهها و دغدغههایم را در باب دین، اخلاق و معنویت مطرح میکنم. گاهی نیز با نواختن سازی، تنوعطلبی خواهم کرد. از نقد، نظر و پرسشهای شما بهره میبرم: farhad.s.telegram@gmail.com دربارهی من: https://t.me/farhadshafti/13
👆https://www.skyroom.online/ch/12ht/yade-ostad
(ورود به نشست با انتخاب گزینهٔ مهمان)
شُکرِ فهم
🍃 بسیار جوانتر که بودم (این دلخوشی را از من بپذیرید!) به یاد دارم شبی پس از مطالعهٔ کتابی آنقدر از فهمی که از خداوند و معنویت و دین و دینداری داشتم احساس رضایت و خشنودی کردم که یک سجدهٔ شکر طولانی به جا آوردم.
🍃 از آن زمان تاکنون چندین بار فهمم از اینگونه موضوعات دگرگون شده است. همان شواهد و دلایلی که زمانی آنها را محکمترین و بیبروبرگردترین میدیدم اکنون به نظرم به غایت سست و لرزان مینمایند.
🍃 هنگامی که به یاد آن سجدهٔ طولانی میافتم به آن جوان لبخند رندانهای میزنم. به تجربه آموختهام که در عین حال که باید راوی فهم «اکنونم» باشم و به آن عمل کنم، در وادی جستجوی حقیقت گردنهها بسیارند.
🍂 اگر بنا باشد امروز دربارهٔ فهم، سجدهٔ شکری کنم از بابت این خواهد بود که هنوز در خود این توان و جرأت را میبینم که بار دیگر یا بارهای دیگر منتقد و بازنگرِ فهم خود باشم، که «اسرار ازل را نه تو دانی و نه من».
@farhadshafti
تو کی بودی ای مسافر ...
🍃 شعر و ترانه آنگاه که از قلم و زبان شاعر و ترانهسرا جدا میشوند آبستن معانی گوناگوناند. این که منظور اصلی شاعر و ترانهسرا چه بوده است مانع برداشت منظور و معنای متفاوت نیست.
🍃 تقریبا اطمینان دارم که ترانهٔ «مسافر» در ذهن ترانهسرا و خواننده هیچ ارتباطی به آنچه من از آن دریافتم ندارد. من همان نخستین بار که این ترانه را شنیدم به یاد محمد پیامبر افتادم و آن «مسافر» را که دوریش دلتنگی میآورد جز او نمیدیدم. پس از آن هر گاه که به این ترانه گوش میدادم هر کلمه و هر نوایی از آن من را در عالم خیال به دیدار او میبرد.
🍂 اگر وقت و حالی دارید یک بار دیگر این ترانه را تا آخر گوش کنید شاید که در این برداشت و آن خیال با من همدل و همراه شوید:
ترانهٔ مسافر، از افشین سرفراز، با آهنگی تاثیرگذار از استاد بابک بیات، تنظیم از بهرام دهقانیار، و با خوانندگی حسین زمان که بسیار دوستش داشتم.
🔍 مردی که رنگ خدا بود
🔍 کدام محمد پیامبر ماست؟
🔍 قرآن به منزلهٔ منازلالسائرین محمد (ص)
#پیامبر
@farhadshafti
📌منتشر شد: «ماجراهای فقه در جهان جدید؛ راهنمای هک کردن فقه اسلامی»
🔹بیش از هزار سال است فقیهان تلاش میکنند احکام فقهی همیشه روزآمد باقی بماند و این کار را با «هک کردن» احکام فقهی انجام میدهند. هکگری برای بازتنظیم فقهِ کهنه بر اساس مقتضیات زمان و مکان و از رهگذر غور در سنت فقهی تو-در-توی مسلمانان انجام میشود. فقیهان از این طریق برخی احکام را بهتر و کارآمدتر میسازند و برخی دیگر را دستنخورده باقی میگذارند. امروزه اما در مواجهه با چالشهای ساختاری بیسابقهی جهان جدید فرآیند هک متوقف شده و احکام فقهی راکد مانده. این کتاب برای احیای سنت کهن هک فقهی نوشته شده و میکوشد خوانندگان غیر متخصص را با فرایند اجتهادیِ هک فقهی آشنا و درگیر کند. اثر توضیح میدهد که فقیهان چگونه با چالشهای متنوعی مانند لغو بردهداری، دموکراسی، امور مالی و غیره مواجه اند و دستورالعملی به خوانندگان میدهد تا احکام فقهی را، بی مراجعه به فقیهان، هک کنند. برای ایرانیان و افغانستانیهای داخل دو کشور کتاب به صورت قانونی و رایگان منتشر شده (پیدیاف ضمیمه است👆🏿). به فارسیزبانان خارج دو کشور پیشنهاد میشود آن را خریداری کنند. @YMirdamadi
🍃 در نخستین نشست فصل دوم هماندیشی که بر تذکرةالاولیاء متمرکز است از مفهومی صحبت کردم که نامش را خاکساری اصیل و غیراصیل گذاشتم. این را نیز گفتم که اصراری بر کلمۀ خاکساری برای نامیدن آن ندارم. خاکساری غیر اصیل میتواند منجر به از دست دادن انگیزه و خمودی شود. خاکساری اصیل اما دو جنبه دارد، بهت و شگفتی، و قدر خود دانستن و یافتن انگیزه.
🍃 زمان زیادی به مقدمات گذشت. در نشست آینده توضیح کوتاهی دربارۀ انگیزۀ عطار در نوشتن تذکرةالاولیاء و ویژگیهای این کتاب خواهم داد. همچنین زمان بیشتری را صرف خواندن متن و بحث در معانی آن خواهیم کرد. بنا بر این است که این نشستها، توسط خانۀ فرهنگی غدیر، در چهارشنبۀ آخر هر ماه برقرار باشند. نشست بعدی ۲۴ بهمن، ساعت ۲۱:۰۰، ذکر اویس قرنی.
🍂 عنوان نخستین نشست این بود: «خراب بادۀ لعل»، فرصت نشد اما دوستان میدانند که عنوان اشاره به این شعر حافظ داشت که با موضوع بحث - خاکساری اصیل - نسبت نزدیکی دارد:
غلامِ نرگسِ مستِ تو تاجدارانند
خرابِ بادهٔ لعلِ تو هوشیارانند ...
خلاصِ حافظ از آن زلفِ تابدار مباد
که بستگانِ کمندِ تو رستگارانند
🔍 فایلهای صوتی فصل اول هماندیشی
@farhadshafti
👆https://www.skyroom.online/ch/12ht/yade-ostad
(ورود به نشست با انتخاب گزینهٔ مهمان)
آیا قرآن بعدها تدوین شد؟
فراوان پیش آمده که از دوستان نامتخصص در مطالعات قرآنی و دینی میشنوم که آیا برخی درست میگویند که مطابق تحقیقات جدید قرآن ''تحریف'' شده؟ از دوست محققی شنیدهایم که شخصی به نام آقای امیرمعزی میگوید که قرآن امروزی محصول پس از زمان پیامبر (متعلق به اولین خلافت فراگیر اسلامی، دوران عبدالملک مروان) است. درست است این حرف؟ یعنی باور مشهور نادرست است؟ نظر شما که در این رشتهها تحصیل میکنید، چیست؟ چندین بار در برابر این پرسش واقع شدهام. به غیرفنیترین زبان چندنکته را عرض کنم:
یک) تحلیل و رأی محققی چون جناب آقای امیرمعزی رأیی جدید و منحصر به ایشان نیست. اولبار دو پژوهشگر به نام پاول کازانووا و آلفونسه مینگانا در اوایل قرن بیستم تاریخ رسمیسازی (canonization) قرآن را به دوران عبدالملک (۶۸۵-۷۰۵م) برگرداندند و امروز هم برخی دیگر از این دست پژوهشگران مثل چِیز اف رابینسن، آلفرد لوییس دِ پرماره و دیوید پاورز و استیون شومیکر و ... چنین نظری دارند. این دست پژوهشگران به دلیل این نظرِ خلاف کلیشهٔ اسلامی، مشهور شدهاند به «تجدیدنظرطلب». منظور از «رسمیسازی» قرآن یا هر کتاب مقدس دیگر هم، یعنی فرآیندی که در طی آن کتاب به صورت نهایی خود میرسد و مرجع و فصلالخطاب آن جامعهٔ دینی قرار میگیرد.
دو) اگر این نظر تازه نیست و منحصر به پژوهشگر محترم جناب آقای امیر معزی هم نیست، پس از خلأ زاده نشده. نظرات رقیب دیگری هم در مطالعات وجود داشته و دارد که این نظر در نسبت با آنان سربرآورده است. دستکم دو نظر رقیب در برابر این داوری وجود دارد:
۱) نظری که تاریخ رسمیسازیِ قرآن را حتی دیرتر در پایان قرن هشتم میلادی (حدود ۱۸۰ ه.ق) میداند ( اولبار از سوی کسی چون جان ونزبرو و سپس پاتریشیا کرون و مایکل کوک). تجدیدنظرطلبان امروز که ذکرشان رفت، عمدتاً خودشان این نظر را دیگر مردود میدانند.
۲) نظری دیگر که در دانشگاههای امروز حضوری بسیار پررنگ دارد، تاریخ رسمیسازی قرآن را نزدیک به گزارش خود سنت اسلامی، در همان بازهٔ حدفاصل رحلت پیامبر اسلام تا دوران عثمان میدانند.
سه) در فضای فارسی اگر از قرآنپژوهیهای نوی دانشگاهی چیزی عرضه شود، بیشتر متعلق به سنت دانشگاهی فرانسوی است. جناب امیرمعزی هم از این جمله است. عمدهٔ تجدیدنظرطلبانی که تاریخ رسمیسازی قرآن را متعلق به دوران عبدالمک و به دست حجاج یا قبلتر میدانند، در این سنتاند. در نقطهٔ مقابل این سنت، سنت قرآنشناسی و مطالعات اسلامیِ آلمانی قرار دارد که پیشینهٔ بلندتری هم دارد. این سنت در فضای فارسی به دلایل مختلف، بسیار ناشناختهتر است. بخش بزرگی از مخالفان رأی تجدیدنظرطلبان هم متعلق به این دستهاند.
چهار) کسانی که رأی پیشگامان و همنظران جناب آقای امیرمعزی را نقد میکنند و معتقدند که بنابر این شواهد، قرآن در همان حدود تاریخ گزارش سنت اسلامی جمعآوری و تدوین شده، به مختصرترین صورت به این شواهد استناد میکنند:
۱-۴) ارجاع به مصحفهای کهنِ کشفشده از چند طریق:
ویژگیهای کهنخطشناسانهٔ آنان (سادهاش: نوع و سبک نگارش)
آزمایش رادیوکربن ۱۴ روی نسخه و کشف بازهٔ
تاریخ ذبح حیوانی که پوستش به کاغذ تبدیل شده
۲-۴) شواهد مادی دیگر از جمله کتیبهها و سنگنگارههای عربستان
۳-۴) نقد خود متن و تلاش برای رسیدن به صورت اولیهتر (از طریق روشهای نقد تدوین یا نقد فرمی یا روشهای بینامتنی و ...)
پنج) در مقام دانشجویی کوچک که تلاش کرده حقیقتجویانه و گشوده و آزاداندیش شواهد و استدلالهای هر دو دوسته را به حد وسع خود بخواند، میگویم که ناقدان تجدیدنظرطلبها مشت پُرتری دارند. البته این به این معنی نیست که تجدیدنظرطلبها را پهلوانپنبه، از حیث استدلال و شواهد زبانی و تاریخی، فقیر و بیمبنا بدانیم. اما به نظر خیلی از محققان، در هماوردی، شواهدِ رو به فزونی به نفع همان گزارش سنت اسلامی است.
شش) اگر از دانشجوی فیزیک یا پژوهشگر علوم کامپیوترِ امروز بخواهیم که گزارشی از تحولات رشتهٔ علمیاش را بدهد، مگر نه این است که او موظف است که شرحی جامع و غیرگزینشی دهد؟ دوستان مطلع یا نیمهمطلع از مطالعات قرآن و اسلامیِ آکادمیهای امروز هم به همان منطق مسئولیت دارند که برای مخاطبان غیرمتخصصتر گزارشی بیطرف یا کمطرف! از مجموعه مدعاهای علمی و دانشگاهیِ زمانه ارائه کنند. این گونه روایت نصفهونیمه و سوگیرانه و غیرجامع از مطالعات جدید قرآنی، گویی که رأی تدوین دوران عبدالملک مروان یا قبلتر پارادایم بیخللِ دانشگاههای امروز است، خلاف روحیهٔ علمی و انصافِ تحقیقی است. امروزه در بهترین و خنثیترین حالت، حدود همان گزارش سنت اسلامی دربارهٔ تدوین قرآن، اگر دست بالا را در پژوهشهای آکادمی نداشته باشد، بههیچوجه نظریهای شکستخورده نیست.
سخنرانی مرتبط:
ارائهٔ سکوت قرآن پس از ۶۵۰ میلادی
#یادداشت
@Hamesh1
بندۀ طلعتِ آن باش که آنی دارد
🍃 نیکوس کازانتزاکیس، نویسنده و متفکر یونانی در «آخرین وسوسهٔ مسیح» خوانشی یکسره متفاوت از خیانت یهودا به مسیح را در برابر خواننده قرار میدهد. در اینجا این مسیح است که از یهودا میطلبد که او را به رومیان تحویل دهد و در برابرِ اعتراض یهودا توضیح میدهد که این بخشی از طرح خداوند است (همانگونه که حلاج به لطافت چنین خوانشی را از سجده نکردن ابلیس بر آدم روایت میکند).
🍃 مهم نیست که این خوانش با واقعیت چقدر تطابق دارد. آنچه دیدنی است عشق و شور نهفته در نهاد آدمی است که فوران میکند و اینچنین هنرمندانه زمختی داستانی را به ظرافت میزداید و آن را به روایتی از عشق تبدیل میکند.
🍃 پیوست، روایت تصویری (۱۹۸۸) اسکورسیسی از این خوانش است. در پایان مسیح به پرسشِ گلهمندانۀ یهودا پاسخی میدهد که او را به گریه وامیدارد. این پرسش و پاسخ هم غنای الهیاتی دارد و هم به گمان من شاهدی است بر این که کازانتزاکیس به قول حافظ «آنی دارد»:
▫️یهودا: اگر تو جای من بودی به استادت خیانت میکردی؟
▫️مسیح: نه، برای همین خداوند به من وظیفهٔ آسانتر را داد، ... مصلوب شدن.
🔍 مربوط: ۱، ۲, ۳، ۴
@farhadshafti
حشرهٔ یکروزه و گمانههای آخرالزمانی
🍃 خواندهام حشراتی هستند که عمری بسیار کوتاه دارند. مثلا حشرهای است با نام علمی Ephemeroptera و نوع خاصی از آن تنها یک روز یا کمتر عمر میکند. بنا بر جستجویی که کردم در فارسی به این نوع، «حشرهٔ یکروزه» میگویند (عنوانی نه چندان نوآورانه اما رسا!). تصور کنیم که این حشرهٔ یکروزه از عقل انسانی بهره برده بود و نیز اخباری از چگونگی پایان جهان در دست داشت. احتمالا وقایع همان یکروزه عمرش را بر این اخبار تطبیق میداد و پایان جهان را نزدیک میدانست. اگر بارانی پرهای نازک او را میآزرد و یا آتشی شاخ برگی را که بر آن آرمیده بود میسوزاند او آنها را از علائم آخر زمان میپنداشت، غافل از اینکه برکهای که در آن زندگی میکند قرنهاست که بارانی از ایندست بلکه شدیدتر، و آتشی اینگونه بلکه شعلهورتر دیده است و زندگی ادامه داشته و قریب به یقین روزها و سالها و قرنها بلکه هزاران سال پس از او نیز ادامه خواهد داشت.
🍃 از کجا میدانم که اگر حشرهٔ یکروزه عقل آدمی داشت به چنین سادهاندیشیها دچار میشد؟ چون همین رویکرد را ما آدمیان داریم. وقایع و حوادثی که در این روزگار میبینیم بیگمان بسیار پراهمیتاند. کشته شدن مظلومانهٔ هر فردی مصیبتبار است چه رسد به کشتار انبوه و پیوستهٔ انسانهای بیدفاع. با این حال اگر کمی مطالعه کنیم و بیندیشیم خواهیم دید که آنچه شاهد آنیم یا مشابه آن بارها در تاریخ اتفاق افتاده است و حتی بسیار شدیدتر. مردمان آن روزگاران نیز به فراخور اخبار آخرالزمانیِ دین و مذهب خود، ترکیب حکومت دینی زمان (یا نبود آن) و حوادث ایام را نشانۀ ظهور منجی یا پایان جهان میدانستند. تصور کنیم کسی که ظلم و کشتار و نابسامانیهای امروز او را وا میدارد که تصور کند قیام منجی یا پایان جهان نزدیک است، اگر مثلا در زمان حملۀ مغول یا جنگ جهانی دوم زندگی میکرد چه میگفت!
🍃 انتظارِ یک نجاتبخش میتواند انتظار سازنده و پویایی باشد، اما گمانهزنیها برای تطبیق اخبار (که نوعا از نظر مصداقیابی بسیار مبهماند) و پیشبینی ظهور از یک سو باورها را خدشهدار میکند و از سویی دیگر تعقل و مصلحت و اخلاق را فدای نتیجهگیریها و تصمیمهای نابخردانه میکند. معمولا هم آنها که چنین گمانهزنیهایی میکنند عمرشان کفاف نمیدهد که به نسل پس از خود پاسخگو باشند. جملهای میگویند، مخاطب را به گریه میاندازند، و به رحمت الهی میروند، و پیشگوییشان یا فراموش میشود و یا توسط مریدان توجیه میشود.
🍃 عمر انسان بسیار کوتاه است و اگر با عمر جهان مقایسهاش کنیم ما نیز در گروه حشرات یکروزه قرار خواهیم گرفت. با این حال ما انسانها اگرچه معصومیت یک حشره را نداریم (و این خود بخشی از مشکل است) اما امتیاز تعقل داریم و راهی را میشناسیم که میتواند عمر ما را به درازای عمر تاریخ کند تا نگاهمان به روزگاری که در آن هستیم محدود به مقطع کوتاهی از عمرمان نشود و به جای دیدی حشرهوار به این روزگار، دیدی به گسترۀ تاریخ داشته باشیم. آن راهی که میتواند ما را از نگاه حشرهوار نجات دهد مطالعۀ تاریخ است و عبرتگیری از این مطالعه.
🍂 به عنوان نمونه و برای شروع نگاهی کنیم به مقالۀ «زمینهسازیِ ظهور امام زمان(عج) در تاریخ و پیامدهایِ آن» از محمدتقی سهرابی. نویسنده در این مقالۀ خواندنی نشان میدهد که مسلمانان و به خصوص شیعیان در مقاطع متفاوت تاریخی از آغاز اسلام تا دوران معاصر سوانح ایّام را نشانۀ ظهور عنقریب امام زمان یا پایان دنیا میدانستند و در انتها برخی پیآمدهای پندارِ نزدیک بودنِ ظهور را توضیح میدهد.
@farhadshafti
دغدغهٔ اصلی کجاست؟
«یک سری جوان ما داریم که اگر برای کشور مشکل ایجاد شود این جوانها باید بروند جلوی تیر، ... . این فرد اگر احساس کند این حکومت دیگر خیلی اسلامی نیست برای چه باید برود جلوی تیر؟ ... این بحث حجاب یک بعد سیاست خارجی پیدا میکند.»
🍃 به نظرم اگر نگرانی بالا واقعا جدی است، دغدغهٔ اصلی باید این باشد که چه شده است که این «یک سری جوان» از چندین شاخصهٔ مهم یک حکومت اسلامی غافلاند و بر این تصوراند که حجاب داشتن زنان شاخص غیرقابل گذشت یک حکومت اسلامی است، به خصوص در جامعهای که به امام علی و نهجالبلاغه افتخار میکند (مثلا نگاه کنید به فرمان منسوب به امام علی خطاب به مالک اشتر، نامهٔ ۵۳ نهجالبلاغه).
🍂 این همان نگاه جلوهمدار به دین است که، در اینجا نوشتم، از دین ریایی نیز مخربتر است.
@farhadshafti
👆 فایل پی دی اف نوشتار بالا. این نوشته تکمیل، بهروزرسانی و ویرایش یادداشتی است که پس از قسمت اول مناظرۀ عبدالکریم سروش و ابوالقاسم علیدوست در باب قبض و بسط فقه در دینآنلاین منتشر شد.
Читать полностью…
قانون و جامعه، ریاضیات و پیچ
🍃 درباب حجاب، و اجبار و قانونی کردن آن و ارتباط حجاب با عفاف سخن گفتن تکرار مکررّات است. لایحۀ «حمایت از خانواده از طریق ترویج فرهنگ عفاف و حجاب» معروف به لایحه حجاب را خواندم و برای من که در کنار علاقۀ اصلی (در حوزۀ معنویت و دین و الهیات) به تدریسِ مباحثی مانند اندازهگیری عملکرد نیز مشغولم آخرین مادۀ این لایحه به خصوص جلب نظر کرد:
«ماده ۷۴ – مدت زمان اجرای آزمایشی این قانون، سه سال از تاریخ لازم الاجراء شدن آن است.»
اجرای آزمایشی قاعدتا به این معنی است که شاخصهایی برای ارزیابی نتیجۀ عملی کردن این قانون تعریف شده است و در طی سه سال این شاخصها اندازهگیری میشوند و در کنار دیگر عوامل تصمیمگیری برای ارزیابی میزان موفقیت یا میزان آسیب ناشی از این قانون در نظر گرفته میشوند.
🍃 هنوز هم امیدوارم که عقلای قوم که دستی در کار دارند مصداقِ «بر سرِ شاخ بُن بریدن» را در این قانون ببینند و به جای کاری که غصه برخواهد آورد دست به کاری زنند که غصه سرآید. به هر حال چه برای پیشبینی پیآمدِ چنین قانونی و چه برای ارزیابی میزان موفقیت یا آسیب ناشی از آن پس از اندی، به نظرم توجه به شاخصهایی از این دست ضروری است:
▫️اجرای این قانون تا چه اندازه بر حفظ حجاب در معابر عمومی تاثیر میگذارد؟
▫️... تا چه اندازه بر باور به حجاب تاثیر میگذارد؟
▫️... تا چه اندازه بر ترمیم شکافِ هنجاری بین مردم تاثیر میگذارد؟
▫️... تا چه اندازه بر کاهش یا افزایش روند دینگریزی تاثیر میگذارد؟
▫️... تا چه اندازه بر تشویق تظاهر و هراس از صداقت در متن جامعه تاثیر میگذارد؟
▫️... تا چه اندازه بر آرامش یا تشویش روانی جامعه تاثیر میگذارد؟
▫️... تا چه اندازه بر افزایش یا کاهش شکاف بین بخش قابل توجهی از جامعه و حکومت تاثیر میگذارد؟
و شاید از همه مهمتر:
▫️... تا چه اندازه عملی (بوده) است و آسیبها و پیآمدهای اجتماعی اصرار بر عملی کردن آن چه (بوده) است؟
🍂 قانون فرمول ریاضی نیست که همیشه منجر به یک نوع خروجی شود. قانون و اجرای قانون مانند توپِ چوگانی است که بر سطحی ناهموار پرتاب میشود، پیشبینی این که به کجاها برخورد کند و از کجا سر درآورد ساده نیست. جامعه نیز پیرو قوانین مکانیک نیست و تاثیر گذاشتن بر آن به آسانی باز و بسته کردن یک پیچ نیست. امیدوارم شاخصهایی مانند آنچه آمد (از جمله بسیاری دیگر که جامعهشناسان بهتر میدانند) کمک کنند که از نگاه ریاضیمدار به قانون، و نگاه مکانیکزده به جامعه پرهیز شود.
🔍 بر سرِ شاخِ دین، بُن بریدن
@farhadshafti
🎥 شریعت و عقلانیت ۲: فقه و عقل
🔶 مناظره عبدالکریم سروش و ابوالقاسم علیدوست - قسمت دوم
🔻عبدالکریم سروش: وقتی از اعتبار «عقل خالص» در فقه میگویند، یعنی عقلی بدون شهوت و غضب را میخواهند که وجود خارجی ندارد. این چنین شیری خدا هم نافرید. باید همین عقلی را پذیرفت که عرف را بنا کرده است و اگر فقها چنین کاری کنند، فقه بر باد میرود. بههمین دلیل است که عرف، روابط آزاد بین دختر و پسر، بیحجابی و... را پذیرفته، اما فقه نمیتواند آن را قبول کند.
🔻ابوالقاسم علیدوست: موارد متعددی در فقه وجود دارد که دلیل فقها عقل خالص است. فقها برای حرام بودن دروغ و رشوه یا اثبات لازم بودن عمل به عقد و قرارداد به عقل استناد کردهاند. همچنین برای مهار قدرت بهواسطه تفکیک قوا، از عقل استفاده شده است. باید بین امور تعبدی که عقل توانایی تشخیص علت آنها را ندارد، با موارد زیادی که عقل در فقه توانایی تشخیص دارد، تفکیک کنیم.
🎞 فیلم این گفتگو در یوتوب آزاد:
https://youtu.be/jY9T2LlYHYQ
🎞 فیلم این گفتگو در پلتفرم آزاد:
https://azad.im/table/140
✅ حمایت «ارزی» و «ریالی» از آزاد
🆔@AzadSocial
🔻گستره فقه یا گستره بحث از فقه؟ تأملی کوتاه بر مناظره عبدالکریم سروش و ابوالقاسم علیدوست
✍فرهاد شفتی
✔️ قسمت اول مناظره عبدالکریم سروش و ابوالقاسم علیدوست را شنیدم و از سعه صدری که از هر دو طرف دیدم لذت بردم. دکتر سروش بر این است که فقه ظرفیت بسط (گسترش) ندارد، بلکه باید قبض (کاسته) شود، جناب علیدوست اما در فقه قابلیت بسط میبیند و بسط فقه را لازم و مفید میداند. نمیدانم این بحث دنبال خواهد شد یا خیر و به کجا خواهد رسید. علیالحساب چند ملاحظه و پرسش مبنایی در این موضوع را به امید مورد توجه قرار گرفتن آنها در مناظرات بعدیِ این دو اندیشمند گرامی یا دیگر صاحبنظران علاقهمند به این مناظره مطرح میکنم...
📎 پیوند به متن کامل این یادداشت در سایت دینآنلاین
https://www.dinonline.com/44019/
🆔 @dinonline
عنوان نشست دوم: «حجابِ چهرۀ جان»
در نشست دومِ هماندیشی در تذکرةالاولیاء، به ذکر اویس قرنی میرسیم. شوریدهای که دیدارش آرزو بود، و حضورش سبک، اما پُر از راز و شگفتی و برکت.
در آغاز توضیح کوتاهی دربارۀ انگیزۀ عطار در نوشتن تذکرةالاولیاء و برخی ویژگیهای این کتاب خواهم داد. سپس با خوانش بخشهایی از متن به پرسش از «حجابِ چهرۀ جان» میرسیم و اینکه چگونه میتوان هم قدر این «حجاب» را دانست و هم چشمی به فراسوی آن داشت. سخن را با اشارههای قرآنی میپرورانیم و رهسپار نگاهی فرادینی خواهیم شد. از این راه به کنکاش در کاربرد آنچه یافتیم در زندگی امروز میپردازیم.
مانند همیشه با بحث و پرسش و پاسخ و تبادل نظر در موضوعِ نشست، هماندیشی خواهیم کرد.
پرسشی و پاسخی: من و باورمندیِ کودک نه سالهام
خارج از کشور زندگی میکنم. دیروز با فرزندم گفتگویی کردم که به صحبت از خداوند رسید. به او گفتم که هر چه را میبینی آن را خداوند آفریده است. پاسخ داد که آیا نمیتوان گفت که همه چیز را طبیعت ایجاد میکند و انسان هم نتیجۀ تکامل است. گفتم قدمی به عقب بازگردیم و بپرسیم توانایی تحول از کجا آمده. بحث ادامه پیدا کرد و به نتیجهای هم نرسیدیم. در پایان از من پرسید آیا مجبورم به خدا باور داشته باشم؟ گفتم اجباری در کار نیست و اصلا باور کردن به اجبار امکانپذیر نیست. با این حال تعجب کردم که در این سنّ، کودکم با چنین پرسشی روبرو است.
برای پدری که دغدغۀ باورِ کودک ۹ ساله و کنجکاوش را دارد چه پیشنهادی دارید؟
———-
🍃 سه نکته از تجربۀ خودم را با شما در میان میگذارم شاید که به کار آید:
▫️ از کودکی تا بزرگسالی باورها و دغدغههای انسان چندین بار دگرگون میشود. یاد گرفتهام که چندان باورها و ناباورهای کودکانه و نوجوانانه را جدی نگیرم، بیشتر مهیا کنندۀ منابعِ شناخت (بنا بر خواست و گزینشِ فرزند) باشم، و نظارهگر روند دگرگون شدن او.
▫️پیشنهاد میکنم که در گفتگوهایتان توجه بیشتر به بحث دربارۀ تجربههای معنوی و نمونههای چنین تجربههایی باشد تا بحث در باور به خداوند. باور (یا همان ایمان، و نه اعتقاد) از جنس تجربه و شهود است نه از جنس استدلال قیاسی. استدلال قیاسی میتواند (نه دلیلِ کافی که) پشتوانهای برای باور به ارمغان آورد، و یا (نه ردّ قطعی که) خدشهای بر آن وارد کند. باور به خداوند اگر بر مبنای تجربۀ معنوی خود یا دیگران باشد بسیار سترگتر است تا اینکه بر مبنای استدلال قیاسی.
▫️تصویری که انسان (از جمله ما پیروان ادیان ابراهیمی) از آن حقیقت مطلق دارد عین آن حقیقت مطلق نیست و نمیتواند باشد. شیرین و زیباست اگر فرزند نیز تصویری کم و بیش مشابهِ تصویر والدین از «او» داشته باشد، امّا حواسمان باشد که علاقۀ ما به این شباهتِ تصویری تبدیل به اصرار بر «یا این یا هیچ نشود». اگر من پافشاری کنم که فرزندم همان تصویری از آن حقیقت مطلق را داشته باشد که من دارم انگیزهام تنها میتواند انگیزهای فرهنگی باشد. اگر انگیزۀ معنوی داشته باشم خشنود خواهم بود که فرزندم به تصویری روحافزا از آن حقیقت مطلق باور داشته باشد، حتی اگر که آن تصویر با تصویری که من از "او" دارم یکسان نباشد. در اینباره این فرسته را ببینید.
#پرسش_پاسخ
@farhadshafti
فیلم جاده خاکی (پناه پناهی، ۲۰۲۱)
🍃 فیلم را دیدم و از جهات بسیاری آن را دوست داشتم. سعی میکنم بدون لو دادن داستان، این جهات را برشمرم:
▫️هستۀ اصلی داستان که حکایتی است از «با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام ...». حسّی که برای بسیاری از ما ایرانیان آشناست
▫️بازی برجسته و هنرمندانۀ پانتهآ پناهیها، حسن معجونی و به خصوص هنرمند کودک رایان سرلک
▫️صفا، زیرکی و صمیمیتی که در رگهای فیلم جاری است
▫️گونهای که اعضای خانواده گاه یکدیگر را خطاب میکنند که در ظاهر ناسزاست و در واقع حکایتی است از رندی و شیرینی و عشق
▫️آهنگهای نوستالژیک و به جا، گاه با لبزنی (دابسمش) معنیدار، و یاد کردن از خوانندۀ اصلی، شاعر و آهنگساز در تیتراژ پایانی
▫️یک صحنۀ خاص که در آن فیلم برای چند دقیقه از واقعیت فاصله میگیرد و به عالم خیال میرود
▫️ظرافتهای بسیار در ترکیب گفتگوها و تصاویر
▫️استفادۀ موثر از نماهای دور (long shot)
▫️تصاویر زیبا از طبیعتِ شمال غرب ایران
▫️ نماهای بلندی (long takes) که بسیاری از آنها به نشان دادن ارتباط خاص و البته متفاوت هر یک از مادر و پدر، با پسر بزرگشان اختصاص دارد
▫️پایان زیبا، اثرگذار و پرمفهوم
یاد مرگ خود کن، نه یاد مرگ دیگری
🍃 یاد مرگ امر مبارکی است. در اندیشۀ بزرگان ما و نیز در متون دینی غفلت از سرانجامِِ کار ناپسند انگاشته شده است. در جوامع غیر دینی نیز امروزه دیگر مانند گذشته با پدیدۀ مرگ بسان «اسمش را نبر» روبرو نمیشوند.
🍃 امّا و هزار امّا، آنچه توصیه شده است یاد مرگ خود میباشد نه اینکه دیگری را به یاد مرگش بیندازی! بله اگر کسی از تو بخواهد که او را به یاد مرگ بیندازی، یا اگر سخن و نوشتهات بر این است که نه فرد خاصی بلکه مخاطب عام را به یاد مرگ بیندازد این بحث دیگری است. این کجا و ناغافل کسی را به یاد مرگش انداختن و بلکه عملا برای او و در حضور او مجلس ترحیم برپا داشتن و برای عموم و بدون رضایت او نمایش دادن کجا.
در نشست هماندیشی دیشب گفتم که ما به شدت به اندرزهایی که در متون کهن آمدهاند در همین زمانه نیازمندیم. عجالتا دو اندرز از حافظ و سعدی:
🍂 هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد (حافظ)
🍂 گر تو قرآن بدین نمط خوانی - ببری رونق مسلمانی (سعدی)
@farhadshafti
متن کوتاهی که در نخستین نشست فصل دوم هماندیشی امشب، چهارشنبه ساعت ۲۲:۰۰، خواهیم خواند پیوست است. در مقدمه توضیح خواهم داد که چرا براینم که متون کهن ادبی، عرفانی ما برای این روزگار بسیار پربهره و پرکاربردند. اشارهٔ کوتاهی خواهم کرد به اینکه چرا با مفاهیمی مانند سالک مدرن چندان همراه و همدل نیستم. متن را خواهیم خواند و پس از بحثی در معانی و مبانی قرآنی آن، از منظری فرادینی به کاربرد مفاهیم متن در این زمانه خواهم پرداخت. مانند همیشه با تبادل نظر و پرسش و پاسخ در موضوعات مطرح شده هماندیشی خواهیم کرد.
👆https://www.skyroom.online/ch/12ht/yade-ostad
(ورود به نشست, ساعت ۲۲:۰۰ امشب، با انتخاب گزینهٔ مهمان)
نشست هماندیشی، فصل دوم (با تذکرةالاولیاء)
عنوان نشست اول: «خراب بادۀ لعل»
پس از وقفهای، فصل دوم نشست هماندیشی را آغاز میکنیم. این فصل را به خوانش و بحث در تذکرةالاولیای عطار نیشابوری اختصاص میدهیم، با تاکید بر بهرههای امروزی و عملی معانی بلند این کتاب و نیز با نگاهی نقادانه به بعضی از حکایتها. در هر نشست گزیدهای بسیار کوتاه از متن خوانده میشود و پس از شرحی مختصر و جستجویی در مبانی قرآنی آن، به بحث در مفاهیم متن و ارتباط آن با این زمانه میپردازیم. مانند فصل اول با بحث و پرسش و پاسخ و تبادل نظر در موضوعِ نشست، هماندیشی خواهیم کرد.
در نشستِ اول، نخست انگیزهام در انتخاب تذکرةالاولیاء برای فصل دوم را توضیح خواهم داد. توضیح میدهم که چرا بر اینم که در قرن ۲۱ و در جهانِ امروز، هنوز و بیش از پیش به استفاده از اینگونه متون کهن نیازمندیم. مقدمۀ کوتاهی دربارۀ کتاب خواهم گفت و سپس به اولین بخشِ کتاب (ذکر ابن محمد جعفرالصادق، علیه السّلام) وارد میشویم و بحثی را با عنوان «خراب بادۀ لعل» پیمیگیریم.
نگاه ذرهای به آیات قرآن
🍃 بر عهدۀ دوستانی که این آیهٔ عذاب را به آتشسوزی لسآنجلس ربط میدهند است که عدل الهی را، و هزاران مورد نقض را (چه آنجا که مصیبتی آمده و هوسرانان سرکشی در کار نبودهاند، و چه آنجا که هوسرانان سرکشی بودهاند و مصیبتی نیامده است) توضیح دهند و توجیه کنند.
🍃 گزینۀ دیگر ایشان این است که از تفسیر ذرهای آیات قرآن پرهیز کنند، آیات پس از این آیه را نگاه کنند، در دیگر آیات عذاب دنیوی تامل کنند و از این راه روایت اتمام حجت قرآن در زمان و مکان پیامبران را دریابند و مرور کنند. آنگاه شاید بپذیرند که این آیه و آیاتی از این دست که از نزول عذاب الهی در این دنیا سخن میگویند نه مربوط به اکنون و نه مربوط به آینده، که (حداکثر) مربوط به گذشتهاند، یعنی زمان پیامبران و مشخصا سرزمین و قوم آن پیامبران، آن هم پس از اتمام حجت الهی.
🍂 اینکه نوشتم «حداکثر» برای این است که قرآن را کتاب تاریخ نمیدانم.
🔍 گشایشهای کلامی مفهوم اتمام حجت
@farhadshafti
🔶یادداشتهای مرتبط با انگارۀ حکومت آخرالزمانی
🔸 انگاره پایین آمدن خدا و فرشتگان در سایههای ابر از آسمان به زمین - قسمت1؛ قسمت2؛ قسمت3؛ قسمت4؛ قسمت5؛ قسمت6؛ قسمت7؛ قسمت8؛ قسمت9؛ قسمت10
🔸انگارۀ شکافته شدن آسمان با ابر
🔸 تفسیر آیۀ «أن الارض یرثها عبادی الصالحون»
🔸عمر طولانی امام زمان(ع) از نگاه دروندینی و بروندینی
🔸پیشفرضهای انگارۀ نزدیکی ظهور منجی
🔸انگارۀ نزدیکی ظهور منجی
🔸پیشینۀ انگارۀ حکومت آخر الزمانی
🔸شعار حکومت جهانی بدون اعتبار ملی و جهانی
🔸پنج رویکرد تفسیری به انگارۀ حکومت آخر الزمانی
🔸نزدیک بودن انقلاب در دو نگاه
🔸مقایسۀ دو نگاه دربارۀ آیندۀ نظام اسلامی
🔸حکومت جهانی آخر الزمانی از واقعیت تا خیال
🔸از حکومت جهانی هوش ایدئولوژیک تا حکومت جهانی هوش مصنوعی
🔸از ادیان قومی تا دین جهانی
🔸از اسلام تاریخی تا اسلام عقلانی
🔸ادعای فروپاشی تمدن غرب تا 10 سال دیگر و جایگزین آن شدن انقلاب اسلامی ایران
🔸رؤیای حکومت جهانی آخر الزمانی
🔸 نسخ ایدئولوژی جنگ با جهان
🔸 نیمنگاهی به نقد انگاره جنگ جهانی آخر الزمانی
🔸 نیمنگاهی به انگارۀ جنگ آخر الزمانی و کارکرد سیاست رعبافکنی حکومتهای دینی
🔸بشارت سرنگونی اسرائیل در سال جاری (1401)؟!
🔸شعار حکومت جهانی بدون اعتبار ملی و جهانی
🔸فاصلۀ حاکمیت شیعی ایران تا انگارۀ حکومت جهانی
🔸نظریه اتصال دولت صفویه با دولت صاحب الزمان(عج)
🔸حکومت جهانی آخرالزمانی، نه ممکن است و نه مطلوب
🔸جهان به سوی جنگ یا صلح
🔸ظهور امام زمان(ع) در ایام حیات آیت الله خامنهای
🔸محلی فکر کردن و جهانی سخن گفتن/ قریبالوقوع بودن حکومت آخرالزمانی
🔸آیندۀ ادیان در روند رو به پیشرفت هوش مصنوعی
🔸حکومت جهانی آخر الزمانی از شعار تا عمل
🔸نظریۀ حکومت جهانی آخر الزمانی در ترازو
🔸علل پایداری انگارۀ آخرالزمانی
🔸تفسیر آخر الزمانی از حکومت اسرائیل
🔸خاستگاه پیدایش انگارۀ دوبار حکومت یهود در فلسطین
🔸تغییر موضع در قبال فلسطین، حماقت یا کیاست؟
🔸ماهیت پیشگوییها از گذشته تا حال
🔸آسمانی و آخرالزمانی بودن باورهای ادیان ابراهیمی
🔸نقدی بر انگارۀ گسترش عدالت در جهان با جنگ آخرالزمانی
🔸تعبیر رؤیای حکومت آخرالزمانی
🔸چالشهای آخرالزمانی حکومت دینی ایران
🔸 قریب الوقوع بودن حکومت آخرالزمانی
🔸انگارۀ حکومت آخرالزمانی، ریشۀ جنگهای پیروان ادیان ابراهیمی
🔸نظریۀ الگوبرداری بیت الحرام از بیت المقدس
🔸داستان مکرر نزدیکی ظهور منجی
🔸داستان مکرر نزدیکی نابودی اسرائیل
🔸انگارۀ حکومت آخرالزمانی، بلای پیروان ادیان ابراهیمی
🔸تفسیر جنگ غزه بر مبنای انگارۀ جنگ آخرالزمانی
🔸کندوکاوی در مفهوم نزدیکی ظهور
🔸تقاضای رفع ابهام از مدعای نزدیکی ظهور
🔸تفسیر آیۀ «خاتم النبیین» در دو نگاه سنتی و آخرالزمانی
🔸شواهد روایی تفسیر آخرالزمانی آیۀ خاتم النبیین
🔸سبب مقارنت دو حادثۀ ظهور منجی و وقوع قیامت
🔸 بداء در ظهور قائم آل محمد(ع)
🔸 توقیت ظهور قیامت
🔸مصادیق بداء در امامت شیعه
🔸 قریب الوقوع بودن قیامت در قرآن
🔸توجیهات نقض مکرر توقیت قیام قائم(ع) و توقیت قیامت و اعلان امام بعدی
🔸توقیت قیام آل محمد(ع) از تصدیق تا تکذیب
🔸خاستگاه تاریخی انگارۀ قیام قائم آل محمد(ع):
▫️قسمت1: پیشینۀ تعبیر قائم آل محمد
▫️قسمت2: پیشینۀ نام مهدی
▫️قسمت3: خاستگاه پیدایش احادیث مهدی از سه منظر پیشگویانه و بازتابندگی و ترکیبی
▫️قسمت4: جری و تطبیق منجی آخرالزمانی در ادیان ابراهیمی
▫️قسمت5: فرایند زمینی شدگی انگارۀ منجی در پیروان ادیان ابراهیمی
🔸جنگ جهانی آخرالزمانی میان ایران و آمریکا از طراحی تا اجرا
🔸مردم ایران در میدان منازعۀ دو گفتمان دینی و سیاسی آخرالزمانی و اصلاحطلبانه
🔸 انقلاب اسلامی ایران، عرفی یا آخرالزمانی؟
🔸جنگ برای ظهور امام زمان
🔸 آخرالزمانیها در طلب فتنه برای مردم ایران
🔸نزدیکی ظهور، بشارتی همیشهزنده
🔸برپایی حکومت جهانی امام زمان با معجزه یا تلاش عادی
🔸 آخرالزمانیها در اندیشۀ نبرد جهانی در شرق و غرب عالم
🔸حجیت رؤیا نزد آخرالزمانیها
🔸بررسی نظریۀ زمینهسازی ظهور امام زمان با جنگ
🔸عاقبت پیوند آخرالزمانیهای شیعه و هواداران سنی ایشان
🔸 نزدیکی ظهور، سخنی بیپایه
🔸ظهور امام زمان تا چند سال دیگر!؟
🔸ظهور امام زمان تا سال 1407
حافظ و ریا
🍃 به مناسبت شب یلدا جستجویی کردم در غزلیات حافظ که از ریای زمانه بسیار دلچرکین بود. این هفده بیت را که واژهٔ «ریا» در آنها آمده است یافتم و تقدیم میکنم:
۱. روی تو مگر آينهٔ لطف الهیاست
حقا که چنين است و در اين روی و ريا نيست
۲. غلام همت آن نازنينم
که کار خير بی روی و ريا کرد
۳. بشارت بر به کوی میفروشان
که حافظ توبه از زهد ريا کرد
۴. حافظ مکن ملامت رندان که در ازل
ما را خدا ز زهد ريا بینياز کرد
۵. ز خانقاه به ميخانه میرود حافظ
مگر ز مستی زهد ريا به هوش آمد
۶. می خور که صد گناه ز اغيار در حجاب
بهتر ز طاعتی که به روی و ريا کنند
۷. در ميخانه ببستند خدايا مپسند
که در خانهٔ تزوير و ريا بگشايند
۸. گر چه بر واعظ شهر اين سخن آسان نشود
تا ريا ورزد و سالوس مسلمان نشود
۹. اگر به بادهٔ مشکين دلم کشد شايد
که بوی خير ز زهد ريا نمیآيد
۱۰. خوش میکنم به بادهٔ مشکين مشام جان
کز دلقپوش صومعه بوی ريا شنيد
۱۱. من و همصحبتی اهل ريا، دورم باد
از گرانان جهان رطل گران ما را بس
۱۲. به دور لاله قدح گير و بیريا میباش
به بوی گل نفسی همدم صبا میباش
۱۳. جام می گيرم و از اهل ريا دور شوم
يعنی از اهل جهان پاکدلی بگزينم
۱۴. نذر و فتوح صومعه در وجه مینهيم
دلق ريا به آب خرابات برکشيم
۱۵. گر چه با دلق ملمع می گلگون عيب است
مکنم عيب کزو رنگ ريا میشويم
۱۶. آتش زهد و ريا خرمن دين خواهد سوخت
حافظ اين خرقهٔ پشمينه بينداز و برو
۱۷. گفتی از حافظ ما بوی ريا میآيد
آفرين بر نفست باد که خوش بردی بوی
@farhadshafti
در اهمیت قدردانی و تنوع ارزشها
🍃 دکتر عباس شفتی، روانشناس و عضو هیأت علمی بازنشستۀ دانشکدۀ علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه اصفهان، عموی گرامی من که از جهات متعددی وامدار او هستم، در آیین نکوداشتی که اخیراً توسط جمعی از اساتید، همکاران و دانشجویان ایشان برگزار شد سخن گفت.
با اجازۀ او بخشی از این گفتار را پس از ویرایش در اینجا همرسان میکنم. سخن از اهمیت قدردانی، و در پی آن اهمیت تنوع ارزشها در برآمدن یک جامعۀ سالم و پایدار است، همراه با مقدمهای دربارۀ دانستن قدر خود.
تا که قبول افتد و چه در نظر آید
@farhadshafti
☺️ مدارا با سنگریزه در بحث فقه و عقل
👤 #فرهاد_شفتی
همنسلهای من احتمالا نوشتار کوتاه اما شیرین و آموزندۀ سنگریزه و کفش را در (اگر اشتباه نکنم) کتاب فارسی دوم راهنمایی قدیم به یاد دارند. نویسنده از تمثیل سنگریزه در کفش استفاده میکند تا نکتهای را دربارۀ روبرو شدن با دشواریهای زندگی گوشزد کند. او با اشاره به عادتِ اینطرف و آنطرف دادن سنگریزه و محبوس کردن آن بین انگشتان و تحمل گزشهای سنگریزه نتیجه میگیرد که اگر از همان اول سنگریزه را از کفش در آورده بودیم زحمتمان کمتر بود.
از مناظرۀ عبدالکریم سروش و ابوالقاسم علیدوست در برنامۀ آزاد بهره بردم، در عین حال این مناظره من را به یاد نوشتار سنگریزه در کفش انداخت. سوءتفاهم نشود، نه منظورم این است که دانش فقه مانند سنگریزهای در کفش است، و نه منظورم این است که مناظره مانند بازی با سنگریزهای در کفش بیحاصل و بیهوده بود. به نظرم مباحث بسیار مهمی در مناظره مطرح شد و حتی برای شنونده یا بینندهای که با این مباحث آشناست این مناظره میتواند بسیار پُربار باشد.
پس چرا این مناظره من را به یاد نوشتۀ سنگریزه در کفش انداخت؟ چون آنگونه که میبینم به عمد یا به مصلحت یا به فراخور روالِ اینگونه مناظرات پرسشهایی به مراتب مبناییتر که میتواند، در موافقت یا مخالفت، طرفین را زودتر به مقصد برساند داخل بحث نشد یا گذرا وارد شد. نوشتار سنگریزه در کفش در ذهن من تمثیلی شد از اکتفا به اشاره کردن به برخی مبانی و مباحث پیشینی به جای تامل در آنها، و در مقابل تکیه بر کارکردها و مباحث پسینی در این مناظره...
🔗 برای مطالعه متن کامل اینجا کلیک کنید
🙂 @Sedanet
🔵 @farhadshafti
دو خاطره، بدون شرح
▫️خاطرهٔ اول، سالها پیش، محل کار:
همراه کارکنان دیگر در صف ناهار ایستاده بودیم. نزدیک اذان بود. نمیدانم چرا آنروز مسئول نمازخانه تصمیم گرفته بود صدای تلاوت قرآن را تا بیست منزل آنسوتر به اصطلاح امروز همرسان کند. صدا آنقدر بلند بود که همان بسمالله اول را که تلاوت کرد من و دیگران در صف تقریبا از جا پریدیم. عبدالباسط بود و سورهٔ تکویر، و میدانستم که اگر با همین بلندی صدا ادامه دهد به «اذا الوحوش حشرت» نرسیده پردهٔ گوش ما پاره خواهد شد. با تشویق دوستان که به ملاحظاتی ترجیح میدادند من را جلو بیندازند به نمازخانه رفتم. از مسئول نمازخانه با احترام خواهش کردم که کمی صدا را کم کند تا آزاردهنده نباشد.
نگاه ملامتآمیزی به من کرد، نیمنگاهی هم به شلوار جینم کرد، و با صدایی خشمآلود پاسخ داد: «صدای قرآن برای شما آزاردهنده است؟!»، و من که تقریبا هر روز مشتری همین نمازخانه بودم لبخندی زدم و هیچ نگفتم.
▫️خاطرهٔ دوم، چند سال پیش، تالار عروسی:
با جمعی از بزرگان و سالخوردگان فامیل دور میزی نشسته بودیم. از خوشبختی عروس و داماد شاد بودیم و از هر دری سخن میگفتیم. ناگهان صدای موسیقی نشاطآوری بلند شد که ابتدا به دل مینشست اما به تدریج صدا بلند و بلندتر شد. دیدم که چند نفر از همنشینانمان که مویی سفید کرده بودند گوشهایشان را گرفتهاند تا از این صدای بلند به سردرد مبتلا نشوند. از مسئول تالار با احترام خواهش کردم که کمی صدا را کم کند تا آزاردهنده نباشد.
نگاه ملامتآمیزی به من کرد، نیمنگاهی هم به انگشتر عقیقم کرد، و با صدایی خشمآلود پاسخ داد: «مردم موسیقی را دوست دارند، شما در اقلیتید؟!»، و من که بشدت دوستدارِ موسیقیام و شیفتهٔ نوازندگی لبخندی زدم و هیچ نگفتم.
@farhadshafti
🔻برخی آفتهای نقد و نقدشنوی
✍فرهاد شفتی
✔️اگر نیت کشف حقیقت باشد، نقدکننده و نقدشونده باید سپاسگزار یکدیگر باشند. اگر پختگی و فرزانگی در میان باشد، تکدغدغۀ «آیا قانعش کردم» جای خود را به دودغدغۀ «آیا سخنم را به روشنی فهمیدند» و «آیا سخن ایشان را به روشنی فهمیدم» خواهد داد. افسوس که گاه نقدها و پاسخ نقدها بیشتر برای مطالعۀ موردی بیاخلاقی، بیادبی و مغالطه به کار میآیند تا برای کشف حقیقت.
در این نوشتۀ مختصر به برخی آفتهای رایج در نقد کردن (یازده مورد ) و پاسخ به نقد (هشت مورد) اشاره کردهام. به دنبال روال مشترکی برای توضیح تمامی این موارد نبودهام. به مناسبت بعضی را کمی بیشتر توضیح دادهام، برای بعضی از آنها مثالهایی آوردهام، و برای تعدادی تنها به یک جمله اکتفا کردهام.
اگرچه آنچه میآید به نقد در هر موضوعی مربوط است، بیشتر مثالها در حوزۀ موضوعات دینی و قرآنی است.
📎 پیوند به متن کامل این یادداشت در سایت دینآنلاین
https://www.dinonline.com/44069/
🆔 @dinonline
👆 در نوشتار بالا ملاحظهٔ دیگری نیز آورده بودم که چون تصور کردم شاید مته به خشخاش گذاشتن است پیش از انتشار حذف کردم. تذکر دوست ناصحی قانعم کرد که نباید حذفش میکردم. آن ملاحظه را اینجا میآورم:
🍃 به نظرم بسیار کمک کننده بود اگر پیش از آغار بحث تعریفی از فقه و تفاوت آن با شریعت و نیز نسبت آن دو مطرح میشد تا جای ابهام و خدشهای در موضوع بحث برای طرفین و شنوندگان نماند و این اطمینان حاصل آید که در کلام طرفینِ دعوی «فقه» معنی یکسانی دارد و هر دو دربارۀ یک موضوع بحث میکنند، و مهمتر از آن، هیچیک در حین بحث از این تعریف عدول نمیکنند.
پرسشی و پاسخی: برای کمک به این فاجعۀ انسانی چه میتوان کرد؟
- پرسش: به نظر شما موثرترین راه برای کمک به مردم مظلوم در غزه و لبنان چیست؟ من بجز ابراز همدردی و همدلی جواب قانع کننده ای برای این سوال در جایگاهی که هستم پیدا نکردم.
___
🍃 ابراز همدردی و همدلی نیز ارزشمند است و بی تاثیر نیست، اما در کنار این و دیگر کمکهای بدیهی مانند دعا و در صورت امکان کمک مالی، به نظرم آگاهی دادن از طریق اطلاع رسانی بسیار کارآ و مهم است. آگاهی یافتن انسانها را نباید دست کم گرفت. ناآگاهی تودۀ مردم به ادامه یافتن ظلم کمک میکند و آگاهی تودۀ مردم ادامۀ ظلم را دشوار میسازد. سیاستگذاران دیر یا زود، کمکم یا یکباره، ناگریز در برابر آگاهی و اعتراض تودۀ مردم مجبور میشوند مواضع خود را تغییر دهند. این تنها عقیدۀ شخصی من نیست، تقریبا تمام گروههای فعال در حقوق بشر، از جمله آنها که امروز برای قربانیان این فاجعه فعالیت میکنند، آگاهی دادن را از گامهای اولیه و ضروری برای تغییر سیاستهای غلط و غیراخلاقی میدانند. همچنین در مورد تاثیر آگاهی و نظر عمومی بر سیاستگذاران کارهای پژوهشی انجام شده است و عموما نتیجه این بوده که این تاثیر، اگرچه در شرایط متفاوت متغیر است، اما قابل چشمپوشی نیست. مثلا به چکیدۀ (ابسترکت) این مقاله از پُل برستین، استاد علوم سیاسی دانشگاه واشنگتن، نگاه کنید که پیشینۀ پژوهشی همین موضوع را بررسی کرده است. او در صفحۀ ۳۱ در این مقاله به نقل از پژوهشهای پیشین، آگاهی یافتن عموم را عامل مهمی در تاثیر افکار عمومی بر سیاست خارجی معرفی میکند.
🍃 این آگاهی دادن میتواند برای هموطنان باشد، به خصوص آنها که به علت نارضایتی از شرایط منکر این ظلماند یا نسبت به آن بیتفاوتاند، و نیز به مدد رسانههای اجتماعی برای مردمان دیگر. شکلهای آن نیز متفاوت و متنوع است، مثلا: نوشتهای کوتاه، سخنی کوتاه، تصویری، نقل قولی، اشارهای تاریخی، کاری هنری، تاییدی بر اطلاع رسانی دیگران، پاسخ به پرسشی یا نظری بدون درگیر شدن در بحث و جدل، ... . همچنین بسیار با اهمیت است که این آگاهی دادن به دور از تعصّب و شعار و اغراق و عوامفریبی، و در حدّ امکان بر مبنای اطلاعاتِ راستیآزمایی شده باشد.
🍃 حتی اگر بر این باشیم که آگاهی دادن «فایدهای» ندارد (که دارد!)، باز هم به نظرم «وظیفۀ» انسانی ما آگاه کردن دیگران از این فاجعه است و این همسو با آن «فضیلتی» است که شایستۀ ساحت انسانی است. همین پرسشی که شما مطرح کردید اکنون سببی شده است برای آگاهی دادن.
🍂 پیوست: ویدیویی از جنس آگاهی دادن، از یکی از قربانیان این فاجعۀ انسانی. ترجمۀ فارسی:
ما حیوان نیستیم
ما ارقام نیستیم
ما بنی آدمیم، انسانیم، دوستدار صلحیم
ما زندگی را دوست داریم، آموزش فرزندانمان را دوست داریم
ما استاد و مهندس پروراندهایم
ما فیزیکدان ذرّات و دیگر (متخصصین) حوائج (زندگی را) پروراندهایم
تاریخ ما حذف شده است، گذشتۀ ما حذف شده است، حال (اکنون) ما حذف شده است
آیندۀ ما حذف شده است
زندگی ما حذف شده است
به ما رحم کنید ... من مجروح شدم و پایم (از جراحت) بسته است
پسرم مانند من
جوانان(مان) میمیرند و کرم و سگ (پیکرِ) آنها را میخورند، چرا؟
آیا این انسانیت است؟
هیچ دینی چنین سخنی نمیگوید (چنین رفتاری را تایید نمیکند)
@farhadshafti