﷽ خوش آمدید،مهربانان❤ این کانال،پر از دست نوشته های من، تکست و موسیقی های برترِ... ممنونم از همراهیتون🙏🌸 ☘ ارتباط با من : https://telegram.me/dar2delbot?start=send_WM2bWYY 🍀 من مسلمان شدم از روزی که، چشم های تو،مرا شاعر کرد..❣
اتاقش خیلی تاریک نبود ولی بقول قدیمیا
دل خِفت بود...
کوچیک و نم دار....
از شدت دلتنگی،بویِ زندون گرفته بود دیواراش....
همدمش یه پنجره روبه دری بود که
پیک امید بود براش...
میگفت:نمیدونه چند روزه گذشته ولی براش یه قرن طول کشیده...
روسریش پر از گل هایی بود که،سنگ صبور بودن و با اشک چشم هاش پژمرده شده بودن...
صداش گرم بود....
اما سوز داشت....
گفت:وقتی یه نفر بعد هزار سال دیر میکنه
آدم بازم منتظرش می مونه...دل نِمیکنه...
چه برسه به اینکه بچه اش باشه....
ما اینجایی یه دردایی میکشیم
که به هیچ کسی نمیتونیم بگیم...
اما وقتی بچه ات،حالش بد باشه و جاییش درد بکنه
اول از همه به مادرش میگه....
من همیشه فکر میکنم،حالا که من کنارش نیستم
نکنه بریزه تو خودش و دوایی براشون پیدا نکنه...
.
بغضش داشت میترکید که،سرشو آورد پایین و
تکیه داد به عصای توی دستاش....
.
یه نگاه به حیاط کرد و گفت:میگن روز مادر
نزدیکای عیده....
دعا کردم اگه بهار من امسال بیاد و دوباره صدام بزنه "مادر"،وقتی بغلش کردم بمیرم....
بخدا شیش سال همینو از خدا میخوام که فقط یه بار ببینمش و بعد برم....
اینجا هنوز بعضی از پسرا و دخترا میان سراغ
پدر،مادرا...
ولی یه سری ها همهستن که،آخرین دیدارشون برمیگرده به موقعی که،قول دادن زود برگردن
ولی دیگه نیومدن...
تو رو بخدا،اگه مادرتون زندس،جایی نبریدش که
روزی هزار بار بمیره...
گریه اش گرفت و آروم لالایی میخوند
نمیدونم برای خودش بود یا بچه هاش....
.
سَر در تمام خانه سالمندان نوشته شده:
"وقتی کودکیم،لحظه ای تاب دوری از آنها را نداریم و وقتی بزرگ میشویم طاقت بودنشان را!
هیچ خاکی،هیچ مادری را تاحالا برنگردانده
و دست پدری را برای بوسه،پس نداده است...
تا زنده هستند،هوایشان را داشته باشید که
بعد از آنها خوشبختی،فقط یک افسانه است...."
#فرنوش_همتی
پ.ن:روز مقام مادر و زن،بر تمام زنان سرزمینم مبارک❤
قدرشونو بدونیم🌼
@Farnoush_hemati
آغاز زمستان مبارک❄️
الهی برای همتون پر از شادی و خیر باشه🤲🏻❤️
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
این همه رنگِ قشنگ از کفِ دنیا برود
هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد...
دلِ تنها به چه شوقی پیِ یلدا برود؟
#یغما_گلرویی
واسه نجات ده تا آدم
بلدم،راهکار نشون بدم و حرف بزنم
واسه عاشق شکست خورده ای که از من کمک میخواد
میتونم مثل یه مشاور کمکش کنم...
اصلا الان یکی بیاد بگه؛ یه کاری برام بکن!
میزنم خودمو به آب و اتیش!
ولی هیچ وقت نتونستم واسه حال بد خودم کاری کنم!
اگه هر بار ازم پرسیدی حالمو و من گفتم خوبم
تو باور نکن!
بدون غم رو با تک تک سلولام حس میکنم
بدون منم خیلی وقتا دارم گریه میکنم
بفهم منم یه جاهایی کم میارم...
منم میبرم...
من از اینکه یه وقتایی داغون باشم،نمیترسم
چون بنظرم آدم نیاز داره یه وقتایی خوب نباشه
یه وقتایی خراب خراب باشه!
اگه اینجور نباشه که،امید از روزنه های این زندگی
نمیتابه روی صورتش و کال میمونه واسه ادامه این مسیر!
من از اینکه بمونم توی این منجلاب
و دستی دستمو نگیره،میترسم...
از اینکه بشم شکل غم،میترسم!
آدم شبیه غم بشه ترسناکه،نه؟!
#فرنوش_همتی
@Farnoush_hemati
میدونی
همه چیز از شب شروع میشه...!
عاشق شدن و مقاومت کردنمون...!
دلتنگی های نفس گیر و گریه های بی صدا...
رویا پردازی و مرور خاطرات بی سر و ته...
.
اما یه شبی هست که،
میگن یه دقیقه بیشتر از همیشه است....!
آخ از این یه دقیقه که
فکر آدمو میبره کجاها...!
میبره پیش سربازی که،اتاقک فلزیش و تفنگ روی شونه اش،بغضشو مخفی میکنه تا مرد بشه...!
میبره پیش پدری که،واسه همون لحظه
چندتا خجالتو باید توی چشم هاش بکشه و
اضافه کنه به صورتش خط های این تورم رو...
میبره پیش دخترکی که،سر چهار راه گل های پیرهنشو حراج میکنه و سرخی انار وصله میزنه لب هاش...
میبره،پیش مادرهایی که سهمشون از بهشت شده
یه صندلی و عصا پشت پنجره های خانه سالمندان...
میبره،پیش عاشق هایی که هنوز دلشون گرمِ و منتظره یه پیام و صدان...
میبره پیش همه کسایی که،اونیکه دوست دارنو
بیشتر از همیشه میخوان...
.
فلسفه یلدا،دلتنگیه!
همه یه جایی ان که،اون دقیقه ثابت کنن
با همه طولانی بودنش،در برابر دلشون پوچه!
و
هر رفتن و خداحافظی،اضافه میکنه
به عمرت شب های بلند بی خوابی و بیقراری رو!
.
یلدا یعنی،
بلندی مویی
سیاهی چشمی
سردی یاری...!
یلدا یعنی،
دوست داشتن طولانی،کسانی که
هر خطا و اشتباهی
ردشون از دلت پاک نمیکنه،هیچ وقت....!
#فرنوش_همتی
@Farnoush_hemati