﷽ خوش آمدید،مهربانان❤ این کانال،پر از دست نوشته های من، تکست و موسیقی های برترِ... ممنونم از همراهیتون🙏🌸 ☘ ارتباط با من : https://telegram.me/dar2delbot?start=send_WM2bWYY 🍀 من مسلمان شدم از روزی که، چشم های تو،مرا شاعر کرد..❣
انگشت به انگشت
و رگ به رگ دستانات را سپاسگزارم
که در روزگارِ آوارگی خانهی من بودند
و بهوقتِ توفان سرپناهام
و آنگاه که میهنام را
از زیرِ پایم بیرون کشیدند دستانِ تو وطنام شدند.
هرکجا دستانات را دیدی
سلام مرا برسان.
#سعاد_الصباح
نه منتظر برگشتن کسی هستیم
نه چشم به راه آدم جدید!
ما تنهایی زیستن را از بر شده ایم
و فهمیده ایم به کسی جز خودمان نیاز نداریم...
.
ماهم یک روز دل بستیم
یک روز رفتن جان از بدن را دیدیم
اما آخر کسی برایمان نماند،جز خودمان..
در آیینه نگاه کردیم
تعدادی موی سفید و غم عمیق چشم هایمان توی ذوق میزد...
گذشته رفته بود و آینده نگاهش به تصمیم ما بود...
دل شکسته بودیم و ناامیدی رخنه کرده بود در جانمان
اما گذر زمان ما را قوی تر میکرد...
.
یک روز که ار خواب بیدار شدیم
دیدیم هیچ چیز یادمان نمی آید...
دیدیم سِر شده ایم به این آدم ها و نا مهربانی هایشان...
دیگر دلمان تنگ برای جاده پشت سر نمیشد و دوست داشتن را از یاد برده بودیم...
برای قوی شدن،خون دلها خورده بودیم...خیلی ها تحقیرمان کرده بودن و عده ای ما را ندیدن
اما ما رشد کردیم
و یادگرفتیم برای آنچه نامش زندگیست
نه باید محتاج کسی باشیم نه عاشقش...!
دنیا فقط به آدم هایی نیاز دارد که
بدون آنکه گره بخورد خوشبختیشان به دست کسی،
خودشان بلد باشن شاد زندگی کنند...
مستقل اما خوشحال!
#فرنوش_همتی
@Farnoush_hemati
یک ریسمان فکندی بردیم بر بلندی
من در هوا معلق و آن ریسمان گسسته
#مولوی
اگر تغییر نكنیم نابود میشویم !
باید تغییراتی را در نوع نگاهمان به وجود آوریم.
کليدهاي اين تغيير عبارتند از:
كلید اول: خواستن
كلید دوم: خالی كردن ذهن از تعصب ها
كلید سوم: داشتن باور مثبت نسبت به خود
كلید چهارم: دست به عمل زدن
به یاد داشته باشیم كه عظمت زندگی به علم نیست به عمل است.
افكارت رازيباكن
زندگي به اندازه فكرهاي تو زيبا مي شود.
شُهرت در این مقام به گمنام بودن است
از من نشان بپرس ولی بینشان بیا
#فاضل_نظری
Confidence is not ‘they will like me’. Confidence is ‘I’ll be fine if they don’t’.
اعتماد به نفس به این نیست که "آنها من را دوست خواهند داشت". اعتماد به نفس به این است که «اگر این کار را نکنند هم حال من خوب خواهد بود ».
تنم بپوسد و خاکم به باد ریزه شود
هنوز مهرِ تو باشد در استخوان ای دوست!
#سعدى
میگن دخترا
اهن پرستن..پول دوستن...
ولی من میگم،خیلی از اینایی که
این حرفو میزنن،چوب سادگی خودشونو میخورنن...!
میگم
هنوز ندیدن اون دخترایی رو که،عجیب شاعرن...
شاعرانگی،از وجودشون میباره رو
موهاشون
خنده هاشون
چال گونه هاشون
حرفاشون...
میگم ندیدن،
دخترایی رو که فوق العاده زیبان
زیبایی که با دستای خدا نقاشی شده...
ندیدن اونایی رو که
یه عمر عاشقن رو...
همونایی که هنوز،تا صبح
گل های بالشتون هزاربار با اشکشون
شکوفه میده...
همونایی که،پای کسی ان که نیست...
ندیدن اونایی رو که
قربانی هوس میشن رو
مثل آتنا..
با همه ی اون معصوم بودنش
چه دردهایی که نکشید...
ندیدیم
دخترهایی رو که
میکُشن توی خودشون دوست داشتن و سکوت میکنن...
امنیت یه واژه گمنامی براشون..
قضاوتشون میکنیم چون خوردن به یه ادم اشتباهی...
مو کوتاه هایی که،یک چیزی رو توی گذشته جا گذاشتن...
آبرو هایی که ازشون بردن ولی با تمام وجود بخشیدن..
ندیدیم
دختر هایی رو که
قول مردونه ندادن ولی موندن...
موندن،تا ثابت کنن
هنوز خوب و بد حسابش جداست...
.
دیگه ازشون کم نگید
وقتی
دخترا هنوز آغوششون
بوی حصار بازوهای مردونگیتونو میده...
وقتی
برای زنده بودنتون،دلیل میخواید...
و دلیلش دختری که،عاشقانه دوستون داره...
#فرنوش_همتی
پ.ن:روز همه دخترهای سرزمینم مبارک❤
زندهایم اما از این رنجی که نامش زندگیست
غیر تکراری ملالآور چه باقی مانده است
#فاضل_نظری
دیگه برام مهم نیست کجایی!
روزات رو با کدوم دغدغه
و شبا رو با چه فکری میگذرونی!
دیگه مهم نیست،
زنده ایی یا مرده!
من که اینجوری نبودم
خودت خواستی که اینجور بشم!
یه آدم سنگدل و بی تفاوت!
.
باید خیلی بگذره
تا بفهمی اونیکه دوست داره از اونیکه
تو دوستش داری،بهتره!
باید خیلی بگذره،تا بفهمی
آدم تا یه جایی صبر میکنه برات
و میجنگه با همه چیز!
از یه جایی به بعد خسته میشه و میره!
مگه چقدر میشه تحمل کرد این همه سردی و کم محلی رو؟!
مگه چقد آدم میتونه عاشق باشه وقتی
معشوقش انقدر نامهربونه؟!
باید بگذره تا بفهمی
با اونیکه تو باهاش سرجنگ داشتی
هیچی نمونده!
رفته!
باید میگذشت تا بفهمم،
نمیشه هیچ کسی رو به زور نگه داشت
نمیشه زندگی اون چیزی باشه که ما میخوایم!
باید تحمل کنیم این همه غم و نرسیدن رو
تا قد بکشیم...
.
از من ساختی کسی رو که فکرشو نمیکردم!
نه دنیام شده تو،نه آخرتم...
من گذشتن و رها کردن رو خوب یاد گرفتم!
از تو گذشتم انگار هیچ وقت نبودی!
رهات کردم انگار هرگز آشنا نبودی!
شدی یه غریبه
یه آدم معمولی مثل بقیه برام...
من میتونستم بهت بهترین عشق رو بدم
بسازم برات روزهای رویایی
اما بی لیاقتی و نخواستن تو
از آرزو و هدفای من،زورش بیشتر بود..
#فرنوش_همتی
هفت روش ساده برای شاد بودن؛
۱- گلکاری يا باغبانی کنيد.
۲- پولهای خود را خرج دلخوشی های کوچک و زياد کنيد و مدام به دنبال آرزوهای گران و دست نيافتنی نباشيد.
۳- در يک مهارت جديد، متخصص شويد. تشخيص اينکه چه مهارتی باشد به سليقه و توانايی خودتان بستگی دارد
۴- نگرانی هايتان درباره آينده را روی يک کاغذ بنويسيد، در يک پاکت نامه بگذاريد و به معنای واقعی مهر و مومش کنيد!
۵- اطرافتان را با افراد شاد شلوغ کنيد. گاهی در جمع خانواده تان جوک بگوييد و شوخ طبع باشيد.
۶- مقايسه خود با ديگران را متوقف کنيد. مهم نيست که اين مقايسه در زمينه مالی باشد يا تحصيلی یا...
۷- از هر فرصتی برای ورزش استفاده کنيد چراکه ورزش در افزايش روحيه و اعتماد به نفس، تاثير قابل توجهی دارد.
#باب_پراکتور
🌱
سپهر خدابنده تو یکی از پادکست هاش چقدر درست میگه که:
«هر غذایی که میخوریم
هر فکری که میکنیم
هر معاشرتی که داریم
همه دارن یه چیزی رو به جسم و ذهن و زندگی ما وارد میکنن!
پس مهمه که این ورودی ها سالم باشن تا بتونیم سلامت جسمی و فکری و روحی خودمون رو تامین و تضمین کنیم..»
مراقب input های جسمی و ذهنیتون باشید، اونا دقیقا سلامت بدنی شما، روحی شما و شخصیت شما رو شکل میدن!
🔻
شبی که پدربزرگم فوت کرد کسانی که برای تسلیت به خانهمان آمدند اکثراً معتقد بودند که "راحت شد".
این را البته با گریه و ناراحتی میگفتند و برای من سوال بود که چرا میگویند راحت شد؟ طرف مُرده است...کسی که مُرده است چگونه راحت میشود؟ بعد وقتی خودِ ما تا این حد ناراحتیم...او چگونه راحت است؟
بزرگتر که شدم دیدم درست میگفتند پدربزرگ راحت شد...
فکرش را بکنید همسر و دخترش را از دست داده بود در گذشته خانِ یک روستا بود اما اواخرِ عمر با ما زندگی میکرد و تمام زندگیاش در اتاقِ کوچکاش خلاصه شده بود ....
حق نداشت لب به شیرینی و شکلات بزند او عاشق شیرینی و شکلات بود و مجبور بود یواشکی بخورد...چربی و امثالهم که جای خود داشت...
این اواخر دوست و رفیقی هم نداشت یک رفیق داشت که کمی قبل از او فوت کرد پدربزرگ هم از آن دسته پیرمردهایی نبود که برود پارک....
تمام تفریحاش شده بود تلویزیون نگاه کردن آن یک تلویزیونِ تمام رنگی که مجبور بود کلی منتِ آنتنش را بکشد....
شبی که داشت میرفت بیمارستان خداحافظی کرد ولی ناراحت نبود بیشتر به منتظرها شبیه بود انگار خودش دلش میخواست که راحت بشود...
بعد از مرگش من یک بار خواب دیدم در یک باغ زیبا نشسته و با رفیقش مشغول تن ماهی خوردن است...
نمیدانم آن خواب حقیقت دارد یا نه اما حتی اگر هم حقیقت نداشته باشد و مُردن پایانِ زندگی باشد باز هم به مراتب بهتر از به زور زندگی کردن است....
پدربزرگ حداقل به من یکی درس بزرگی داد آن هم اینکه رفتن همیشه حاصلش "نا"راحتی نیست یکوقتهایی با راحتی همراه است...
#کیومرث_مرزبان