fazaelvamaaref | Unsorted

Telegram-канал fazaelvamaaref - فضائل و معارف

2086

احادیث و روایات معارف تشیع معرفی و ارائه کتب معتبر سخنرانیهای اعتقادی ارتباط: @saghaleyn1214

Subscribe to a channel

فضائل و معارف

#رجال #مناظره

🌟 قدری پیرامون هشام بن حکم، جایگاه، شهرت، و قدرت مناظرات او

✍🏻 استاد رسول جعفریان:

زندگى فكرى هشام بن حكم (م ١٧٩) از برجستگان متكلّمان شيعى و از چهره‌هاى روشن تاريخ تفكّر شيعه نيز فصلى ديگر از مناسبات معتزله با شيعه را تشكيل مى‌دهد. وى در كلام و مباحثات كلامى در دورۀ خود، شهرت بسزايى داشته و تقريبا با تمامى چهره‌هاى متكلّم اين دوره برخوردهايى داشته است. ابن نديم با تعبير «كان حاذقا فى صناعة الكلام» از وى ياد كرده است، همچنين دربارۀ تأثير وى در كلام شيعى مى‌توان اين سخن ابن نديم دربارۀ او را ياد كرد كه «ممّن فتق الكلام فى الإمامة و هذّب المذهب بالنّظر». (الفهرست، ص ٢٢٣) زمخشرى نوشته است كه شخصى به هشام گفت كه تو داناترين مردم به كلام هستى! هشام گفت: چطور، تو كه با من سخن نگفته‌اى! از كجا دانستى‌؟ آن مرد پاسخ داد: ديدم هركسى كه ادّعاى اين دانش را دارد، مى‌گويد كه با تو مناظره كرده و بر تو غلبه نموده است! اگر تو نزد آنان بزرگ نبودى، چنين ادّعايى نمى‌كردند. (ربيع الأبرار، ج ٣ ص ١٩۵) نيرومندى هشام و كلام وى و برخوردهاى متعدّد وى با معتزله و غلبه بر آنان و حتّى تأثير وى بر بسيارى از رهبران معتزله، او را در چشم همگان برجسته كرده است. چنين موقعيتى، حسادت رهبران معتزله را برانگيخته و هشام را در معرض اتّهامات فراوان قرار داده است. دكتر سامى‌النشار وى را بزرگترين شخصيّت كلامى قرن دوم هجرى دانسته است. (نشأة الفکر الفلسفي في الإسلام، ج ٢ ص ١۶۹)
👈🏻 وى هشام را بزرگترين نقّاد معتزله دانسته و همين را سبب وارد كردن اتّهامات بى‌پايۀ معتزله دربارۀ ارتباط‍‌ وى با ثنويت دانسته است. وى با اشاره به اتّهامات معتزله در نسبت دادن زندقه به وى، مى‌گويد: متفكّران اهل‌سنّت هيچ‌كدام چنين اتّهامى را بر او وارد نكرده و تنها مسأله تجسيم را به وى نسبت داده‌اند. (همان، ص ١٧٢)
✅ وارد كردن اتّهام ثنويگرى و زندقه از سوى خيّاط‍‌ معتزلى مطرح شده. (الإنتصار، ص ۴٠) و همين مطلب را قاضى عبدالجبّار با شدّت بيشترى مطرح كرده است. (تثبیت دلایل نبوة، ص ٢٢۵) چندى از آثار هشام بن حكم به صراحت در نفى زندقه و ثنويان است. (الفهرست، ص ٢٢۴) و سامى‌النشار نيز تأكيد مى‌كند:«انّ‌ هشام بن حكم كان عدوّا للثنوية، جاهدها أشد الجهاد» (نشأة الفکر الفلسفي في الإسلام، ج ٢ ص ١۶۹) متأسفانه اصحاب فِرَق نيز با استناد به آنچه معتزله به هشام نسبت داده‌اند، همين اتّهامات را براى وى برشمرده‌اند. اين امر با توجّه به دشمنى اهل‌سنّت با شيعه اماميه، به راحتى صورت گرفته و ترديدى در آن نشده است. اكنون مى‌توان با توجه به تحقيقات جديدى كه صورت گرفته، دربارۀ نسبت دادن تجسيم به هشام نيز يقين كرد كه مقصود وى جسم بودن خداوند نبوده بلكه وى جسم را به معناى شيء و موجودى كه قائم به نفس بوده گرفته است. ابن‌حزم اين نكته را توجّه داده و سامى‌النشار نيز همين نكته را به عنوان ما حصل تحقيق خويش بيان كرده است. 👇🏻

Читать полностью…

فضائل و معارف

↪️ پیرو مطلب قبل

✅ حال که سخن از فرقه نُصیریه و ارتباطش با امامیه به میان آمد، خوب است به کتابی که در زمینه "نصیریه، و تاریخ و عقاید آن" کم‌نظیر است اشاره شود. فحص مؤلف در این کتاب فوق‌العاده است، حقیر از نزدیک در جریان زحمات فراوان ایشان بوده‌ام. بر اهل فنّ پوشیده نیست که منابع این فرقه به راحتی در دسترس نمی‌باشد و رموزی در آن است که هرکسی قادر به فهم و تحليل آنها نیست، مگر کسی که زحمات زیادی را برای این بحث متحمّل شده باشد.

( پیرامون معرّفی و تهیه کتاب، اینجا و اینجا )

@fazaelvamaaref

Читать полностью…

فضائل و معارف

🎥 این عالِم سُنّی می‌گوید: «شیعیان حق دارند در روز قیامت افتخار کنند که به دلیل محبّت خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آواره و زندانی و کشته شدند. انواع تهمت‌ها را به شيعيان و نوامیس آنان زدند، ‌‌‌‌‌‌‌‌تا بهانه‌ای برای زندانی کردن و قتل باشد.»

یکی از حربه‌های مخالفین علیه شیعه، اتّهام است، به بهانه مختلف شیعه را تکفیر کرده و کُشته‌اند و می‌کُشند. وقتی علمای بزرگ را به راحتی تکفیر و به قتل می‌ر‌سانند، شیعیان مظلوم و عوام که جای خود دارند.

👈🏻 در مطلب بعد نمونه‌ای خواهد آمد ان شاء الله

@fazaelvamaaref

Читать полностью…

فضائل و معارف

🔥 دشمنی #ابن_تیمیه لعنه الله با امیرالمؤمنین سلام الله علیه 2⃣1⃣

👤 محدّث، فقیه، و عالِم بزرگ سُنّیان "ابن حَجَر عَسْقَلانی" در کتاب مهمّش بنام «الدرر الکامنة فی أعیان المائة الثامنة» که ترجمه احوال‌ اعیان‌ و ملوک‌ و اُمراء و نویسندگان‌ و وُزرا و اُدبا و شُعرا و روات‌ حدیث‌ نبوی‌ را در قرن‌ هشتم گِرد آورده‌ است‌، در مورد ابن تيميه می‌نویسد:

«کسانی هستند که ابن تیمیه را منافق می‌دانند. به خاطر قول و نظرش درباره علی [علیه السّلام] چرا که او را مخذول و خار می‌داند (نستجیربالله!!!) از این جهت که توجّهی به او نمی‌شده و او بارها برای رسیدن به خلافت تلاش کرد اما به آن نرسید، جنگ‌های او را نه برای دین بلکه برای ریاست می‌داند. نظرش این است که علی [علیه السّلام] دوست‌دار ریاست بود، و عثمان حبّ مال داشت. اسلام آوردن ابوبکر را در پیری می‌دانست و حال آنکه می‌دانست که چه می‌گوید. و اسلام آوردن علی [علیه السّلام] را در کودکی می‌داند و حال آنکه بنا بر قولی اسلام کودک صحیح نیست.»

📚 الدرر الکامنة، چاپ حیدرآباد هند، ج ۱ ص ۱۸۱

@fazaelvamaaref

Читать полностью…

فضائل و معارف

#مهدویت

👈🏻 یکی از جامع ترین ادعیه برای دوره‌ غیبت، دعایی‌ست که از جناب عَمْری رحمه الله وکیل امام عصر عجل الله فرجه، روایت شده است؛ متأسفانه این دعا در بین شیعیان مغفول مانده! شیخ طوسی رحمه الله آن را ذیل اعمال روز جمعه آورده است که متن کامل این دعا را می‌توانید در تصاویر ضمیمه شده مشاهده فرمائید

✅ در بخشی از این دعا می‌خوانیم:

اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا مِمَّنْ تُقِرُّ عَيْنَهُ بِرُؤْيَتِهِ وَ أَقِمْنَا بِخِدْمَتِهِ وَ تَوَفَّنَا عَلَى مِلَّتِهِ وَ احْشُرْنَا فِي زُمْرَتِهِ...
اللَّهُمَّ وَ لاَ تَسْلُبْنَا الْيَقِينَ لِطُولِ الْأَمَدِ فِي غَيْبَتِهِ وَ انْقِطَاعِ خَبَرِهِ عَنَّا وَ لاَ تُنْسِنَا ذِكْرَهُ وَ انْتِظَارَهُ وَ الْإِيمَانَ بِهِ وَ قُوَّةَ الْيَقِينِ فِي ظُهُورِهِ وَ الدُّعَاءَ لَهُ وَ الصَّلاَةَ عَلَيْهِ حَتَّى لاَ يُقَنِّطَنَا طُولَ غَيْبَتِهِ مِنْ قِيَامِهِ وَ يَكُونَ يَقِينُنَا فِي ذَلِكَ كَيَقِينِنَا فِي قِيَامِ رَسُولِكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ...

@fazaelvamaaref

Читать полностью…

فضائل و معارف

🔥 إشکالات بیمارگونه #ابن_تیمیه پیرامون امام هادی عليه السّلام

ابن تيمية که مانند افراد روان‌پریش رفتار می‌کند، در مواردی که اصلا ضرورت و نیاز نیست، به إظهار نظر پرداخته و خود را رسواتر از قبل ساخته! یک نمونه از این مسئله پیرامون امام هادی عليه السّلام است. ابتدا این عبارات را باهم بخوانیم:

▪️#ذهبی از علماء و استوانه‌های علمی سُنّیان، ذیل معرّفی امام جواد عليه السّلام، پیرامون امام‌ هادی علیه السّلام چنین می‌نویسد:

«... و کذلک ولده الملقب بالهادی شریف جلیل.»

و همچنین فرزندِ محمد بن علی (امام جواد (سلام‌الله‌علیهما)، لقبش‌هادی، فردی شریف و با جلالت بود. (سیر أعلام النبلاء، ج ١٣ ص ١٢١)

همچنین وی در جای دیگر چنین می‌نویسد:

«و کان فقیها اماما متعبدا.»

ایشان (امام‌ هادی علیه‌السلام) امامی فقیه و فردی عبادت‌پیشه بود. (العِبَر، ج ١ ص ٣۶۴)

💢 يافعي درباره امام هادی عليه السّلام نوشته:

«و کان متعبدا فقیها اماما.» (مرآة الجنان، ج ٢ ص ١١٩)

➖ابن‌کثیر که از برجسته‌ترین شاگردان ابن‌تیمیه می‌باشد، امام‌ هادی علیه السّلام را چنین توصیف می‌کند:

«و اما ابو الحسن علی الهادی... و قد کان عابدا زاهدا... و هو علی التراب لیس دونه حائل.»

ابوالحسن‌ هادی... او فردی عابد و زاهد بود... روی خاک می‌نشست در حالی که زیر‌اندازی زیر پایش نبود. _کنایه از زهد و ساده‌زیستی حضرت _ (البداية و النهايه، ج ١۴ ص ۵٠٢)

🔘 ابن‌صباغ مالکی وجود مقدّس امام‌ هادی علیه السّلام را چنین معرفی می‌کند:

«فضل ابی‌الحسن علی الهادی قد ضرب علی المجرة قبابه و مد علی نجوم السماء اطنابه و ما تعد منقبة الا و له افخرها و لا تذکر مکرمة الا و له فضیلتها و لا تورد محمدة الا و له تفصیلها و جملتها. استحق ذلک بما فی جوهر نفسه من کرم تفرد بخصائصه فکانت نفسه مهذبة و اخلاقه مستعذبة و سیرته عادلة و افعاله فاضلة و هو من الوقار و السکون و الطمانینة و الفقه و النزاهة و الزهادة و النباهة علی السیرة النبویة و الشنشنة العلویة و نفس زکیة و همة عالیة لا یقاربها احد من الانام و لا یداینها.»

گنبد فضلِ ابوالحسن علی‌ هادی بر کهکشان‌ها سر زده، شعاع فضائلش تا ستارگان آسمان‌ها امتداد یافته است و هیچ فضیلت و منقبتی نیست مگر این که افتخار آمیزترین آن پیش او است و برای این شایسته این فضیلت است که در جوهر ذات او کرامتی که در ویژگی‌های آن یگانه است و سرشتش پاکیزه شده از عیب و نقص، و اخلاقش خوش و شیرین، و سیره و روشش متعادل، و افعالش با فضیلت می‌باشد. او در وقار و سکون و طمأنینه و فقه و نزاهت و پرهیزگاری و دانائی و آگاهی مطابق روش پیامبر اکرم، و خوی و عادت علوی بود، و دارای سرشت پاک و همّت عالی بود که کسی از مردم به آن حدّ نمی‌رسید. (الفصول المهمة، ج ٢ ص ١٠٧٣)

🔻ابن‌حجر هیثمی از علمای متعصّب سُنّیان، پیرامون علم و سخاوت آن حضرت چنین می‌نویسد:

«و کان وارث ابیه علما و سخاء.»

او علم و سخاوت را از پدرش به ارث برده بود. (الصواعق المحرقة، ج ٢ ص ۵٩٨)

مطالبی که از نظر گذشت، تنها قطره‌ای از نظرات علمای مخالفین پیرامون وجود مقدّس و منوّر امام‌ هادی سلام‌الله‌علیه بود که بر اساس برخی از منابع عامّه ذکر گردید و مدح و منقبت آن حضرت بیش از آن است که در این مجال بگنجد.

✅ در حالی که علمای سُنّیِ متعصّب و حتّی شاگردان ابن تيميه، به فضل و بزرگواری امام هادی عليه السّلام إقرار دارند، ببینید ابن تيميه چگونه رفتار نموده:

ابن تيميه، ابتدا کلام علّامه حلّی رحمه الله را درباره امام هادی عليه السّلام می‌آورد:

فرزند امام جواد یعنی امام هادی (علیهما السّلام) که به عسکری هم شهرت یافته (به دلیل انتقال ایشان از مدینه به سامراء و تحت نظر بودن در عسکر ساکن شد) که این تبعید به دلیل ناصبی بودن متوکّل و میل مردم به امام و ترس خلیفه از کودتای ایشان علیه خلافت است؛ این احضار توسّط یحیی بن هبیره صورت پذیرفت. مردم مدینه هنگام خروج امام از مدینه، ضجه زده و ابراز ناراحتی می‌کردند، زیرا بر جان امام می‌ترسیدند، امام در حقّ این مردم نیکوکار بود و همیشه در حال عبادت در مسجد بود؛ یحیی قسم خورد که هیچ ناراحتی برای امام رخ نمی‌دهد؛ سپس منزل امام را تفتیش کردند و چیزی جز قرآن و کتاب دعا و کتب علمی نیافتند؛ به همین جهت، منزلت امام نزد یحیی هم عظمت یافت و خودش در خدمت امام قرار گرفت.

سپس ابن‌ تیمیه ادامه می‌دهد که شیعیان معتقدند: «امام و همراهان، ابتدا به بغداد نزد اسحاق بن ابراهیم طائی (والی بغداد) رسیده و اسحاق سفارش خاصّی در مورد امام به یحیی کرد و یحیی را از عاقبت ظلم به امام ترساند؛ یحیی نیز می‌گوید: هنگامی‌که به حضور متوکّل رسیدم، از ورع و زهد و نیکوسیرتی امام خبر دادم، و متوکّل امام را اکرام کرد.»

Читать полностью…

فضائل و معارف

🔥 دشمنی #ابن_تیمیه لعنه الله با امیرالمؤمنین سلام الله علیه 1⃣1⃣

➖ ابن تیمیّه با تعریف و تمجید از کسانی که در مقابل امیرالمؤمنین علیه السّلام صف آرایی کرده و با آن حضرت به جنگ پرداختند، به دفاع از امویان و مروانیان پرداخته و می نویسد: «کسانی که علی را تکفیر کرده و او را فاسق و گناه کار و ظالم دانسته‌اند، افراد معروف و شناخته شده و مسلمان هستند و هیچ مرتدّی در میان آنان دیده نمی‌شود.» (نستجیربالله)

آری، وی دوستداران اهل بیت علیهم السّلام را مرتد و کافر دانسته، امّا کسانی که امیرالمؤمنین علیه السّلام را تکفیر و لعن کرده و برای رسیدن به قدرت با آن حضرت به جنگ پرداختند، مسلمانان واقعی و عمل کنندگان به احکام اسلام معرّفی کرده و می‌نویسد:

«فإنّ هؤلاء کانوا مقرّین بالإسلام و شرائعه، یقیمون الصلاه و یؤتون الزکاه و یصومون رمضان و یحجّون البیت العتیق و یحرّمون ما حرّم الله و رسوله و لیس فیهم کفر ظاهر، بل شعائر الإسلام و شرائعه ظاهره فیهم معظَّمه عندهم».

📚 منهاج السنّة، ج ۳ ص ۲۰٩

@fazaelvamaaref

Читать полностью…

فضائل و معارف

«امام، محدّث، ولی به رفض تمایل داشت. کتاب‌هائی در تشیّع جمع کرد و با تاتار رابطه برقرار نمود. کسی که از او آزرده شده بود با وی بگو مگو کرد و پهلویش را در مسجد جامع پاره کرد! او شعری دارد که بر تشیّعش دلالت می‌کند.

كَانَ إِمَامًا مُحدثا لكنه كان يميل إلى الرفض جمع كتبا في التشيع و داخل التتار فانتدب له من تأذى منه فبقر جنبه بالجامع في سنة ثمان و خمسين و ست مائة، و له شعر يدل على تشيعه؛ الوافي بالوفیات، ج ۵ ص ١۶۶)

ابن کثیر _ و به نقل از او _ عینی می‌نویسند:

«مردم در وسط مسجد جامع دمشق شیخی رافضی را کشتند، که با تاتار در مورد اموال مردم نرمی می‌کرد. به او فخر محمد بن یوسف بن محمد گنجی گفته می شد. او بد نیّت، و طرفدار شرقی‌ها (تاتار) و یاور آن ها بر اموال مسلمین بود.

و قتلت العامة وسط الجامع شيخا رافضيا كان مصانعا للتتار على أموال الناس يقال له الفخر محمد بن يوسف بن محمد الكنجي ، كان خبيث الطوية مشرقيا ممالئا لهم على أموال المسلمين؛ البداية والنهاية، ج ١٣ ص ٢٢١)

💠 بر این اساس، دو إشکال عمده بر حافظ گنجی شافعی وارد شده است:
 
الف - جمع آوری کتبی با مضامین شیعی؛ که او را منسوب به تشیّع و بلکه رفض کرده است.
 
این که ابوشامه ادعا کرده: "حافظ گنجی کتاب‌هائی برای شیعیان جمع کرد تا با اغراضشان موافقت نموده و با آن کتاب ها به رؤسای دولت‌های اسلامی و تاتار نزدیک شود." سخنی است متناقض و بلکه دروغ! زیرا:

اولاً: در گزارشی از علی بن عیسی اربلی، حافظ گنجی دو کتاب خویش را در جمادی الثانی "سال ٦٤٨ هجری" برای "ابن الصلایا" به اربل آورده بود. یعنی گنجی کتاب‌هایش را قبل از این تاریخ نوشته است. امّا قبل از این تاریخ، نه دمشق به دست تاتار افتاده بود و نه اربل؛ (كشف الغمّة، ، ج ٣ ص ٢٧٥) حتّی در ربيع الآخر آن سال، ملک ناصر وارد دمشق شده بوده است. پس این که گنجی بخواهد با این کتاب ها به دولت تاتار نزدیک شود، امری است دروغ!

ثانیاً: "ابن الصلایا" نائب خلیفه وقت عبّاسی المستعصم بالله در اربل، و فردی علوی و شیعی بود. پس این که گنجی بخواهد با این کتاب ها به دولت اسلامی یا همان دولت مستعصم نزدیک شود، مستلزم تناقض است. زیرا قطعاً کسی نمی‌توانست با نوشتن کتاب‌هائی در فضائل اميرالمؤمنين و حضرت امام مهدی (علیهما السّلام)، به خلیفه عبّاسی نزدیک شود. بلکه بهتر آن است که گفته شود گنجی کتب خویش را به ابن الصلایا داده، چون که او فردی علوی و شیعی بوده است؛ نه این که با این کار به دولت عبّاسی نزدیک شود. ضمن اینکه گزارشی در تاریخ ذکر نشده که وی پس از نوشتن این کتاب ها به مقامی رسیده باشد. 👇🏻

Читать полностью…

فضائل و معارف

#مهدویت #رجال

⚫️ در مسجد جامع دمشق، شکم او را پاره کرده و او را به قتل رساندند!

🔴 "حافظ گنجی شافعی" مؤلف دو کتابِ "کفایة الطالب في مناقب علي بن أبي طالب" و کتابِ "البیان في أخبار صاحب الزمان" فقط و فقط به دلیل محبّت به اهل بیت علیهم السّلام، مورد دشمنی مردم قرار گرفته و در نهایت در مسجد جامع دمشق کُشته شد.

جالب است، با اینکه در سُنّی بودن وی ذره‌ای تردید نیست، ولی محبّت به اهل بیت علیهم السّلام برای او جرمی محسوب می‌شده که چشم‌پوشی از آن برای مردم عصر او مقدور نبوده؛ در مطلب تفصیلی _ که خواهد آمد ان شاء الله _ نکات جالب و مهمّی را از نظر می‌گذرانیم.

@fazaelvamaaref

Читать полностью…

فضائل و معارف

🎥 نقل فضیلتی از امیرالمؤمنین علیه السّلام، در بیان شیوای آیت الله وحید خراسانی حفظه الله

💢 قال الشعبی: ما ندری ما نصنع بعلی بن أبی طالب (علیهما السّلام) إن أحببناه افتقرنا، و إن أبغضناه كفرنا! (بحارالأنوار، مجلد ۲۹، صفحه ۴۸۱)

✅ ... إِنَّ أَبَا الْهَیْثَمِ قَامَ خَطِیباً بَیْنَ یَدَیْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ فَقَالَ: إِنَّ حَسَدَ قُرَیْشٍ إِیَّاكَ عَلَی وَجْهَیْنِ: أَمَّا خِیَارُهُمْ، فَتَمَنَّوْا أَنْ یَكُونُوا مِثْلَكَ مُنَافَسَةً فِی الْمَلَإِ وَ ارْتِفَاعِ الدَّرَجَةِ، وَ أَمَّا شِرَارُهُمْ، فَحَسَدُوا حَسَداً أَثْقَلَ الْقُلُوبَ وَ أَحْبَطَ الْأَعْمَالَ ... (بحارالأنوار، مجلد ۲۹، صفحه ۴۹۲)

@fazaelvamaaref

Читать полностью…

فضائل و معارف

⚠️ تعجّبِ یک عثمانی مذهب، از تنهایی امیرالمؤمنین علیه السّلام بین اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه و آله

✍🏻 شیخ طوسی رحمه الله به سندش از محمد بن سلام نقل کرده: یونس بن حبیب نحوی که از پیروان عثمان بود، نقل می‌کند: به خلیل به احمد گفتم: می‌خواهم از تو سؤالی بپرسم، به هیچ کس نگو. گفت: این سخن تو بر این دلالت دارد که جواب از سؤال سنگین‌تر است، پس تو نیز هیچ کس را از آن با خبر نکن. گفتم: آری، تا زمانی که زنده هستی. گفت: بپرس. گفت: «مَا بَالُ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ رَحِمِهِمْ كَأَنَّهُمْ كُلَّهُمْ بَنُو أُمٍّ وَاحِدَةٍ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ مِنْ بَیْنِهِمْ كَأَنَّهُ ابْنُ عَلَّةٍ؟» یعنی: یاران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را چه شده است؟ مثل این است که همه آنها از یک مادر هستند و در میان آنها، علی بن ابی طالب از مادر دیگری است‼️ گفت: چرا چنین سؤالی را می‌پرسی؟ گفتم: تو قول دادی که جواب مرا بدهی. گفت: به من قول دادی که آن را کتمان کنی. گفتم: تا زمانی که زنده هستی. گفت: علی (علیه السّلام) از تمام آنها در اسلام آوردن پیشی گرفت و علم وی و شرف وی و زهد وی و جهاد وی از آنها بالاتر و برتر بود، پس آنها نسبت به وی حسد ورزیدند.

📚 بحارالأنوار، ج ٢٩ ص ۴٩۶

@fazaelvamaaref

Читать полностью…

فضائل و معارف

👆🏻و ابن‌بابويه در كتاب عقايد روايت كرده است كه قصّه‌خوانان در خدمت حضرت صادق عليه السّلام مذكور شدند، فرمودند كه خدا لعنت كند ايشان را كه تشنيع می‌كنند بر ما؛ و گفته است كه باز از آن حضرت سؤال كردند از قصّه‌خوانان آيا حلال است گوش دادن به سخنان ايشان؟ حضرت فرمودند كه نه، و فرمودند: هركس گوش دهد به سخن‌گوئى پس به تحقيق كه او را پرستيده است، پس اگر آن سخنگو از جانب خداوند متعال سخن گويد، خداوند را پرستيده است، و اگر از جانب شيطان سخن گويد شيطان را پرستيده است؛ و باز از آن حضرت پرسيدند از قول خداوند كه فرموده: "گمراهان پیروی می‌کنند از شُعَراء." حضرت فرمودند: مراد از شُعراء قصّه‌خوانان هستند، و احوط آنست كه قصّه‌هاى ايّام كفر و جاهليت و پادشاهان عجم را نيز نخوانند هرچند راست باشد، مگر از براى مصلحت يا فايده دين، زيرا كه حق تعالى فرموده است "وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ _ الخ" يعنى از مردم كسى هست كه می‌خرد سخن باطلى را از براى آنكه مردم را از راه خدا غافل گرداند، و به آيات قرآن استهزاء كند، از براى ايشان عذابى هست خواركننده؛ و شيخ طبرسى و ساير مفسّران روايت كرده‌اند كه اين آيه در شأن نضر بن الحارث نازل شد كه او تجارت می‌كرد و می‌رفت به طرف فارس و اخبار پادشاهان عجم را می‌خريد و مى‌آورد و از براى قريش نقل می‌كرد و می‌گفت: محمد (صلى اللّه عليه و آله) شما را خبر می‌دهد به اخبار عاد و ثمود، و من از براى شما نقل می‌كنم قصه‌هاى رستم و اسفنديار و اكاسره و پادشاهان عجم را❗️پس خوش مى‌آمد آنها را شنيدن آنها و ترك می‌كردند شنيدن قرآن را؛ اين را از كلينى روايت كرده‌اند و كلينى و شيخ طوسى به سند حسن كالصحيح از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده‌اند كه حضرت امير عليه السّلام قصّه‌خوان را ديد كه در مسجد قصّه می‌خواند، تازيانه بر او زد و او را از مسجد بيرون كرد؛ و ابن بابويه به‌ سندهاى معتبر از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده است كه حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله فرمودند: چون ببيند مردى را كه در روز جمعه احاديث جاهليّت و كفر را نقل می‌كند بزنيد بر سرش اگرچه با سنگ ريزه باشد.

📓 حق اليقين، ط _ علمیه إسلاميه، ص ۵٧٧ _ ٥٧٨

حقیر این مطالب را در جمعی نقل کردم، نسبت جنون و تعطیلی عقل دادند! این سخنان در این روزگار، حبس و طرد را در پی دارد. حال باید خون گریست که برخی صوفی‌مشربان در لباس دین و اهل علم، ترویج کتب صوفیه _ مانند کتاب عطّار نیشابوری _ می‌نمایند، کتابی که پر است از جعل مطالب دروغین برای صوفیان سُنّی؛ یا ترویج مثنوی می‌کنند که به قول علّامه مجلسی: "در هیچ یک از صفحات مثنوی نیست که اشاره‌ای به جبر یا وحدت وجود یا سقوط تکالیف شرعی یا اعتقادات فاسد نشده باشد." (عین الحیات، ص ۲۷۱) و باید خون گریست که در مساجد، سرود و نماهنگ و موسیقی و نقل قصّه و حکایات بی‌فایده و دور از معارف دین، ترویج و عادی‌سازی می‌شود. البتّه نباید ترک مساجد نمود و مؤمنین باید با امر به معروف و نهی از منکر، مساجد را از لوث باطل پاک کرده و إحیای مساجد نمایند. و لا حول و لا قوة إلا بالله العلي العظيم.

@fazaelvamaaref

Читать полностью…

فضائل و معارف

#المهدویة #رجال #تنبیه_ایضاح

فقد نشر من بعض الأعلام المؤلّفين المعاصرين- أدام اللّه أيامه، و سدّد خطاه- كتابا سماه «الأخبار الدخيلة»، ذكر فيه الروايات التي فيها- بزعمه- خلل من تحريف أو وضع

✍🏻 الشيخ لطف الله الصافي الکلبایکاني رحمه الله:

فقد نشر من بعض الأعلام المؤلّفين المعاصرين- أدام اللّه أيامه، و سدّد خطاه- كتابا سماه «الأخبار الدخيلة»، ذكر فيه الروايات التي فيها- بزعمه- خلل من تحريف أو وضع، و قد ساعدني التوفيق عند ما كنت اجدّد النظر في الأخبار الواردة في مولانا الإمام المهدي أرواح العالمين له الفداء، لمراجعة ما فيه حول بعض هذه الأحاديث الشريفة، فرأيت أنّه قد عدّ من الموضوعات طائفة ممّا رواه شيخنا الصدوق- قدّس سرّه- في كتابه القيّم «كمال الدين»، و شيخنا الطوسي- أعلى اللّه درجته- في كتابه «الغيبة» و غيرهما، و وجدت أنّه مع إصراره على إثبات وضعها اعتمد على أدلّة ضعيفة و شواهد واهية. ثمّ رأيت أنّ هذه التشكيكات في الأحاديث ربّما تعدّ عند البعض نوعا من التنوّر و الثقافة و تقع في نفوسهم العليلة، فالمتنوّر و صاحب الثقافة عندهم من كان جريئا على نقد الأحاديث و ردّها، أو تأويل الظواهر، حتّى ظواهر الكتاب بما يقبله المتأثّرون بآراء المادّيين و غير المؤمنين بعالم الغيب، و تأثيره في عالم المادة و الشهادة. و هذا الباب، أي باب التشكيك في الأحاديث سندا أو متنا سيّما متونها البعيدة عن الأذهان المتعارفة، باب افتتن به كثير من الشباب، و من الكتّاب الذين يرون أنّ من الثقافة التشكيك في الأحاديث، أو تأويل الظواهر الدالّة على الخوارق، إلّا أنّه لا ريب أنّ التسرّع في الحكم القطعي بالوضع و الجعل على الأحاديث سيّما بشواهد عليلة لا يتوقّع صدوره عن العلماء الحاذقين، و العارفين بموازين الردّ و الحكم بالوضع و التحريف و الجرح و غيرها، و لو كان أحد مبالغا في ذلك، و يرى أنّه لا بدّ منه، فالاحتياط يقتضي أن يذكره بعنوان الاحتمال. فلذلك رأيت أنّ الواجب إبداء ما في تشكيكات هذا المؤلّف- دام ظلّه- حول هذه الأحاديث حتّى لا توجب سوء ظنّ بعض المغترّين بالتشكيكات بالمحدّثين الأقدمين، قدّس اللّه أنفسهم الزكية. و خلاصة كلامنا معه- دام بقاه-: أنّ هذه الأحاديث التي ذكرت في كتابه لو كان فيها بعض العلل- على اصطلاحات بعض الرجاليّين- فإنّه يجبر بما يجبر مثله أيضا، على ما بنوا عليه من الاعتماد على الأحاديث. مضافا إلى أنّ كثيرا ممّا ذكره من العلل واضح الفساد، لا يعتني به العارف بأحوال الأحاديث، و ما عرض لبعض الروايات بواسطة النقل بالمضمون، أو وقوع الاضطراب في المتن لبعض الجهات، لا يوجب ترك العمل و الاعتناء به رأسا، و عدم الاستناد إلى ما يكون فيه مصونا من الاضطراب، و لو لا ذلك لكان باب التشكيك مفتوحا حتّى لا يبقى معه مجال للاحتجاج على جلّ ما يحتجّ به العقلاء في الامور النقلية التي لا طريق لإثباتها إلّا النقل، و لضاع بذلك أكثر العلوم النقلية الإسلامية و غيرها.

💢 و لا أظنّك أن تتوهّم أنّا ننكر ما هو المسلّم عند الكلّ من وجود الأحاديث الموضوعة و المحرّفة، و نريد الحكم بصحّة جميع ما في الكتب من الأحاديث، بل غرضنا: أولا: توضيح أنّ هذه الأخبار ليست بهذه المرتبة من الضعف الذي اهتمّ لتبيينه هذا المؤلّف، لو لم نقل بعدم وجود الضعف في بعضها. و ثانيا: أنّ التهجّم على مثل كتاب «كمال الدين» و «غيبة الطوسي» مع أنّ مؤلّفيها من حذّاق فنّ الحديث و أكابر العارفين بالأحاديث و عللها، و الإكثار من ذكر العلل في رواياتها، و القول بأنّ هذه الكتب خلط مؤلّفوها الصحيح بالسقيم و الغث بالسمين، لا فائدة فيه غير زرع سوء الظنّ في نفوس بعض الجهّال، و ذلك ممّا لا ينبغي أن يصدر من مثله- سلّمه اللّه-. نعم لو كان في بعض الأحاديث ما لا يوافق الاصول الأصلية الاعتقادية، كان التعرّض لعلله و إطالة الكلام فيها و الاشتغال بها واجبا....

📚 منتخب الأثر، ج ۳ ص ۳۳۰

@maalemodin

Читать полностью…

فضائل و معارف

#آداب_مداحی

وقتی یک تاریخِ ولادت یا وفات جعل شود، لازمه‌اش هم این است که مادحین و سخنرانان، مطالبی را بگویند که در منابع نیست و ناچارند تولید محتوا کنند! لذا باب جعل و کذب و تحریف گشوده می‌شود

🎥 نمونه‌های کوچکی از این مسئله را مشاهده نمائید، که راحت و محکم بیان می‌شود و از محکمات مقتل و مصائب تلقّی می‌گردد!

@ashkvareh

Читать полностью…

فضائل و معارف

#مهدویت

❇️ مجلسی اوّل رحمه الله:

«در غيبت حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه، بر سلاطين لازمست كه به اقوال علماء دينيه عمل نموده، اجراء احكام الهى فرمايند، تا عالم منتظم باشد و از ثواب عظيم عدالت بهره ور باشند.»

📚 لوامع صاحبقرانی، ج ٨ ص ٧۶٧

فقط با شمشیر امام عصر عجل الله فرجه، إصلاح صورت می‌پذیرد.

@fazaelvamaaref

Читать полностью…

فضائل و معارف

‼️ وقتی أبوهریره خودش هم از حدیثش هنگ می‌کند و پرت می‌شود...❗️😵

🔹 در منابع معتبر حدیثی أهلتسنّن گزارش شده که أبوهریره از رسول اکرم روایت کرده: کسی که مریض دارد هرگز نباید مریضش را بر فرد سالم وارد کند (لا یورِدَنَّ مُمرِضٌ علیٰ مُصِحّ)

🔸 سپس از أبوهریره استفسار می‌کنند که: قبلا روایت می‌کردی که در مورد بیماری‌ها اصلا سرایتی وجود ندارد «لا عدویٰ» پس وارد شدن مریض بر سالم چه اشکالی دارد...؟

👹 أبوهریره در پاسخ آنچنان خشمگین و آشفته می‌شود و جملات پرت و پلا به زبان حبشی می‌گوید طوری که هیچ‌کس حتی پسرعمویش نیز نمی‌فهمد که او چه می‌گوید‼️🗿

🔻 صحیح بخاري :
٥٤۳۷- حدّثني عبدالله بن محمد، حدثنا هشام بن یوسف، أخبرنا معمر، عن الزهري، عن أبي‌سلمة، عن أبي‌هریرة، قال قال النبي(ص) لا عدویٰ...
- وعن أبي‌سلمة، سمع أبا هریرة بعد یقول: قال النبي(ص) «لا یوردنّ مُمرضٌ علیٰ مُصِحٍ» وأنکر أبوهریرة حدیث الأوّل! قلنا: أ لم تحدّث أنّه لا عدویٰ؟! فرَطَنَ بالحبشیّة!
📖 صحیح البخاري، ج٥ ص۲۱۷۷

🔻صحیح مسلم و سنن بیهقی:
فقال الحارث بن أبي‌ذباب (وهو ابن عمّ أبي‌هریرة) قد کنتُ أسمعک یا أباهریرة تحدّثنا حدیثاً آخر قد سکتَّ عنه! کنتَ تقول: قال رسول الله لا عدویٰ. فأبیٰ أبوهریرة أن یعرف ذلک وقال لا یورد ممرض علی مصحّ. فماراه الحارث في ذلک حتی غضب أبوهریرة فرطن بالحبشیّة. فقال للحارث: أ تدري ماذا قلتُ؟ قال لا!
📖 صحیح مسلم، ج۷ ص۳۱
📖 السنن الکبری، ج۷ ص۳٥۳


♦ البته اینجا معمّاها و پارادوکس‌های گوناگونی مطرح می‌شود، مثلا پارادوکس حافظۀ أبوهریره که ادعا نموده من هیچ حدیثی را فراموش نکردم (فما نسيت شَيئاً بعد بسط الرِّداء) با فراموشی حدیث فوق. که بزرگان مکتب خلفاء تلاش نموده‌اند به نحوی از این آمپاس‌ها عبور کنند...!


♦ و از جمله این که او چگونه به زبان حبشی صحبت کرده؟! که حتی پسرعمویش هم معنایش را نمی‌داند! این خودش هم معمای دیگری است!
🔸 بدر الدین عیني در عمدة القاري إبراز داشته که أبوهریره در اثر عصبانیت کلاً یک سخن نامفهومی را گفته و در حقیقت به زبان حبشی هم نبوده اصلا 🤔 (والحاصل في ذلک أنّه غضب فتکلّم بما لا یُفهَم. ولا رطانة بالحبشیة هنا حقیقةً : عمدة القاري، ج۲۱ ص۲۸۸)


♦ پارادوکس قابل تأمّل دیگر اینست که این صحابی عظیم‌الشأن که ادعا می‌کند صبح تا شب با پیامبر أنس داشته و فقط مثل ضبط صوت حدیث ضبط می‌کرده، پس چرا از خُلق عظیم آن حضرت بهره‌ای نداشته و متأسفانه در این حد پرخاشگر بوده که با یک پرسش ساده این‌چنین دستپاچه و آشفته می‌گشته و شروع می‌کرده به پرت و پلا..؟! آیا در اخلاق حضرت رسول اکرم صلی‌الله علیه وآله چنین چیزی سابقه دارد؟! حاشا وکلاّ

🩵 فاعتبروا یا أولي الأبصار 🩵

Читать полностью…

فضائل و معارف

👆🏻 پیرو مطلب قبل

💢 جناب محمّد بن مکّی، شهید اوّل رحمه الله، که به باور برخی علماء، أفقه فقهای شیعه است (جرعه‌ای از دریا، ج ٢ ص ٣٠٨) بین شیعه و سُنّی مشهور بوده، تا جایی که در سنین جوانی، برخی علمای حجاز از او إجازه نقل می‌گیرند و به او اجازه نقل نیز می‌دهند و در دمشق به مجلس علمی او حاضر می‌شدند. با این همه اعتبار و شهرت، وی را متّهم به غلو و ارتباط با فرقه نُصیریه و حلال دانستن خمر کرده، و در نهایت با فتوای دو فقیه مشهور سُنّی و با امضاء و موافقت کثیری از اهالی شام، او را در روز روشن در ملأعام وحشیانه و بی‌رحمانه کُشتند و بدنش را به دار آویخته و بعد سوزاندند !!!!

➖ بعنوان نمونه، ابن عماد حنبلی نوشته:

«محمد بن مكّي العراقي الرافضي، كان عارفا بالأصول والعربية، فشهد عليه بدمشق بانحلال العقيدة و اعتقاد مذهب النّصيريّة، و استحلال الخمر الصّرف، و غير ذلك من القبائح، فضربت عنقه بدمشق في جمادى الأولى، و ضربت عنق رفيقه عرفة بطرابلس، و كان على معتقده.»

📚 شذرات الذهب، ج ٨ ص ۵٠۵

حال باید پرسید که آیا علمای سُنّی از کسی که چنین وضعیت اسفناکی داشته، اجازه گرفته و به چنین شخصیتی اجازه داده‌اند؟! آیا در کتب او حکم خمر و شارب آن را ندیده‌اند؟! کدام نُصیری‌مذهبی عقاید فقهی شهید را دارد که او را به این عقاید منتسب کرده‌اند؟! چه نوشته یا فتوایی از او یافت شده بود که دالّ بر ادّعاهای علیه او بوده؟!

👈🏻 برای مشاهده تفصیلی گزارشات، پیرامون دلایل شهادت شهید اوّل رحمه الله، به مقاله: "شهید اول و مسئله ‌شهادت او" نوشته محمد کاظم رحمتی؛ و "الشهید الاوّل، حياته و آثاره" نوشته رضا مختاری رجوع فرمایید.

@fazaelvamaaref

Читать полностью…

فضائل و معارف

جنایت و خیانت در الگوسازی

👈🏻 ممکن است برخی با سخنرانِ این صوت (استاد کاشانی) درباره جایگاه افرادی که ایشان ذکر می‌کند، اختلاف نظر داشته باشند، اختلاف علمی یا جناحی که در جای خود قابل گفتگو است؛ امّا صرف نظر از این مسئله، کلام و إشکال ایشان به نوع الگوسازی و الگوپذیری در جامعه، صحیح و متقن است و چه بسا درد دل بسیاری از اهل علم و دغدغه‌مندان باشد.

شُهداء، الگوی جهادی‌اند یا الگوی علمی و معرفتی؟ الگوی طلبه‌ها باید شهید همّت باشد یا علمای شیعه؟!

حجاب‌استایل‌ها از کجا آمدند و چرا کار به اینجا رسید؟! زنِ نمونه در جامعه ما چگونه تعریف شده؟! و....

@fazaelvamaaref

Читать полностью…

فضائل و معارف

🔘 مؤمن اهل خیانت نیست

🔸عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عُثْمَانَ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَبْدِاَلْكَرِيمِ مِنْ أَهْلِ هَمَدَانَ عَنْ أَبِي ثُمَامَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ اَلثَّانِي عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَلْزَمَ مَكَّةَ أَوِ اَلْمَدِينَةَ وَ عَلَيَّ دَيْنٌ فَمَا تَقُولُ فَقَالَ اِرْجِعْ فَأَدِّهِ إِلَى مُؤَدَّى دَيْنِكَ وَ اُنْظُرْ أَنْ تَلْقَى اَللَّهَ تَعَالَى وَ لَيْسَ عَلَيْكَ دَيْنٌ إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ لاَ يَخُونُ.

✍🏻 ابى‌ثمامه گويد: به امام جواد عليه السّلام عرض كردم: من مى‌خواهم در مكّه، يا مدينه بمانم (و به شهر خود بازنگردم)، ولى بدهكارى دارم، نظر شما چيست‌؟ فرمودند: برگرد و بدهكارى خود را بپرداز و تصميم بگير كه خداى تعالى را در حالى ملاقات كنى كه بدهكارى نداشته باشى، همانا مؤمن خيانت نمى‌كند.

📚 الکافی، ج ۵ ص ٩۴

مجلسی اول رحمه الله:

"مُؤَدَّى دَيْنِكَ" أي بلدك أو بلد صاحب المال بقصد أداء الدين فإنّه إذا رآه اطمأنّ. "وَ انْظُرْ أَنْ تَلْقَى الله" أي لحالك و قرب منزلتك عنده تعالى، "أن تَموتَ وَ لَيْسَ عَلَيْكَ دَيْن" فإنّه إذا كان من نيّته الأداء أعانه الله عليه. "اِنَّ المُؤمِنَ لاَ يَخُونُ" فإنّه إذا لم يكن في نيّتك الأداء فأنت خائن أو كالخائن، والظاهر أَنّه على الاستحباب، و يمكن أن يكون واجباً سيّما إذا كان الأداء في بلده أسهل كما هو الغالب.

( إحیاء الأحادیث في شرح تهذيب الحدیث، المخطوط _ و به همین مضمون: روضة المتّقین، ج ۶ ص ۵٢١)

✅ حاصل کلام ایشان: «اگر بدهکار در مکانی که بدهی دارد، دیده شود، طلبکار هم خاطرش آسوده است، لذا باید در محلّی که بدهکار است بماند تا گمان به خیانت او نرود. و اگر بدهکار قصدش أدای دِین باشد، خداوند متعال هم برای او گشایش می‌کند، ولی اگر نیّتش عدم پرداخت باشد، خائن یا مانند خائنین است. و باید ترسید از اینکه مرگ برسد و دِین به عهده ما باشد.»

@fazaelvamaaref

Читать полностью…

فضائل و معارف

👈🏻 ابن‌ تیمیه می‌خواهد به این قسمت مطرح شده ایراد بگیرد (زیرا نمی‌خواهد از هیچ مطلبی بدون ردّ کردن بگذرد) می‌گوید: «منقبتی در این کلام نیست، بلکه مطالبی است که علماء می‌دانند که باطل است.» سپس می‌گوید: «در این حکایت، والی بغداد اسحاق بن ابراهیم طائی ذکر شده که از جهلِ نقل کننده است، بلکه وی اسحاق بن ابراهیم خزاعی، پسر عموی عبدالله بن طاهر، امیر خراسان است که در زمان معتصم، واثق و متوکّل امیر بغداد بوده و از قبیله "طیّ" نیست، بلکه از "خزاعه" است.»

باید به این ناصبی بی انصاف گفت که:
لزومی ندارد انسان تمام سخنانِ مخالف خود را با دلیل یا بدون دلیل رد کند؛ ابن تیمیه برای ردّ اعتقاد شیعه (که تمام این مطالب در کتب سُنّیان هم آمده است) ابتدا گفته که در این مطالب منقبتی نیست، در حالی‌که اعتراف به ورع و زهد و نیکوسیرتی امام توسّط دشمنش، و محبوب شدن نزد او و سفارش چند نفر، از جمله والی بغداد و مورد اکرام متوکّل ناصبی قرار گرفتن، همه دلالت بر مناقب امام دارد که با افراد عادّی متفاوت است.

📝 سپس می‌گوید: "علماء می‌دانند این مطالب باطل است." در حالی‌که طبق کلام "سبط ابن جوزی حنفی" که متقدّم بر ابن‌تیمیه است، این مطالب را علمای تاریخ نوشته‌اند. سپس إبن تيميه برای این‌که به زعم خود ضربه نهایی را به این جریان بزند، می‌گوید: «والی بغداد، اسحاق بن ابراهیم خزاعی است نه اسحاق بن ابراهیم طائی.» در حالی‌ که در بعض نسخ "منهاج الکرامه" و" تذکرة الخواص" سبط ابن جوزی که قبل از "منهاج الکرام" است، والی بغداد "اسحاق بن ابراهیم طاهری" ذکر شده که مشخّص تصحیف شکل گرفته و به طائی تبديل شده.

(بنگرید به: منهاج السنة، ج ۴ ص ٧٩)

ابن تيميه چون نقص و عیبی در امام هادی عليه السّلام سراغ ندارد‌، لذا به درب و دیوار می‌زند و رطب و یابس را بهم می‌بافد تا مثلا إشکالی به فضائل ایشان وارد کند، امّا إشکالات او در واقع إنسان را به ياد کودکان نوپا می‌اندازد. آخر، إشتباه و تصحیف در نام و قبیله افراد هم شد إيراد و إشکال به فضائل شخص دیگری⁉️ حالا اگر این أفراد از قبیله و طایفه مورد نظرِ ابن تيميه بودند، او دیگر مشکلی با امام هادی علیه السّلام نداشت⁉️

لعنه الله، خذله الله

@fazaelvamaaref

Читать полностью…

فضائل و معارف

#رجال

📢 فقط به جُرم نقلِ یک فضیلت از امیرالمؤمنین علیه‌ السّلام

✍🏻 #ذهبی ذیل مدخلِ «ابن السقاء الحافظ الإمام محدّث واسط، أبو محمد عبد الله بن محمد بن عثمان الواسطی» گزارش تکان‌دهنده‌ای را نقل کرده؛ این شخص در واسطِ عراق، حدیث "طَير مشوي" را نقل کرده، سپس مردم به دلیل بغض امیرالمؤمنین علیه السّلام تاب نیاورده، به او حمله کرده، بیرونش کردند، و سپس مکانی را که نشسته بوده تطهير نمودند ‼️ و ابن السقاء را خانه‌نشین کرده و حدیثش را ترک نمودند، لذا از او احادیث کمی نقل شده.

این شخصی که به قول ذهبی "امام و حافظ و محدّث و صاحب جایگاه اجتماعی و خانوادگی" بوده، فقط یک فضیلت از امیرالمؤمنین علیه السّلام نقل کرده، چنان با او رفتار کردند که با کفّار چنین رفتاری نمی‌کنند، و قابل توجّه اینکه محلّ جلوس او را تطهير کرده‌اند! ناصبی‌گری شاخ و دُم که ندارد، نفاق و کفر از فضا که نمی‌آید.

@fazaelvamaaref

Читать полностью…

فضائل و معارف

👆🏻➖امّا در خصوص انتساب وی به رفض و تشیّع، بيان شد که حافظ گنجی شافعی، از علمای سُنّیان بوده است (کافی است به عناوین حافظ و شافعی دقت کنید!) و علمای معاصر وی از شیعه و سُنّی او را به فقه و حدیث ستوده‌اند. لذا سخن کسانی که او را رافضی (=شیعه) نامیده‌اند، ارزشی ندارد. سخنان علمای دیگری که گفته‌اند: گنجی به رفض تمایل داشت، خود دلیل محکمی است بر این که وی شیعه نبوده است. زیرا در مورد یک شیعه تمایل به رفض معنی ندارد. ضمنا باید توجّه داشت که نسبت دادن یک عالم سُنّی به رفض یا تشیّع امر جدیدی نیست. کثیری از علمای برجسته عامّه متّهم به رفض یا تشیّع شده‌اند، آن هم فقط به دلیل ذکر احادیثی در فضائل اهل بیت علیهم السّلام، یا دوست داشتن ایشان و دشمن داشتن دشمنانشان؛ وقتی عالِمی مانند "طبری" که شکّی در سُنّی بودن وی نیست، متّهم به تشیّع و رافضی‌گری شده‌، دیگر چگونه می‌توان انتظار داشت که افرادی همچون حافظ گنجی شافعی از این اتّهامات در امان بمانند؟!

💠 ب - همکاری با تاتار یا همان مغولان در جمع آوری خراج از مسلمین.

اولاً: برخی از ملوک مغول مورد تائید سُنّیان هستند. مثلاً ابن کثیر درباره ابوسعید پسر خدابنده و آخرین پادشاه مغول می‌نویسد:

«وی از بهترین پادشاهان تاتار، و از نیکو روش‌ترین آن‌ها، و ثابت‌ترین آن ها بر سنّت، و پایدار ترین آن ها به سنّت بود. در زمان او اهل سنّت عزیز شده و رافضه (شیعیان) ذلیل شدند، به خلاف دولت پدرش.

«قد كان من خيار ملوك التتار و احسنهم طريقة و اثبتهم على السنة و اقومهم بها و قد عز اهل السنة بزمانه و ذلت الرافضة بخلاف دولة أبيه.» (البداية والنهاية، ج ١٣ ص ٢٢١)

ثانیاً: برخی از بزرگان سُنّیان هستند که با مغول ارتباط داشته‌اند. مثلاً: "علاء الدوله سمنانی، صوفیِ منکر امام عصر عجل الله فرجه" که #ذهبی و ابن‌حجر او را بسیار می‌ستایند، در ابتدا وارد حکومت تاتار شد و سپس بازگشت.

«تفقه و طلب الحديث ... و شارك في الفضائل و برع في العلم. قال الذهبي: كان إماما جامعا كثير التلاوة ... و كان مليح الشكل حسن الخلق غزير الفتوة كثير البر . ... و كان مليح الشكل كثير التلاوة كثير البر والإيثار. و كان أولا قد داخل التتار ثم رجع.» (الدرر الكامنة، ج ١ ص ٢٩٧)

پس معلوم می شود که صرف ارتباط با مغول، باعث طعن بر فرد نمی‌شود چه رسد به قتل او! لذا مرگ گنجی شافعی به دست مردم در مسجد جامع دمشق، به دلیل انحراف عموم مردم دمشق از اهل بیت علیهم السّلام و به عکس تمایلات گنجی به ایشان بوده، چرا که مردم دمشق در کشتن علمائی که به اميرالمؤمنين علیه السّلام گرایش داشته و با دشمنان او دشمن بوده‌اند، سابقه‌ای دیرینه دارند! (نمونه‌ای ديگر)

از این موارد فراوان است.

@fazaelvamaaref

Читать полностью…

فضائل و معارف

👆🏻 فخرالدين أبو عبد الله محمد بن يوسف بن محمد الكنجي معروف به "حافظ گنجی شافعی" اهل گنجه بین اصفهان و خوزستان، اما ساکن و متوفّای دمشق می‌باشد. مردم دمشق شکم او را در مسجد جامع پاره کرده و او را به قتل رساندند!

➖ابو شامه مقدسی که با گنجی هم عصر بوده، درباره او می‌نویسد: "عالِم به فقه و حدیث بود _ كان من أهل العلم بالفقه و الحديث. " (الذيل علي الروضتين، ص ٢٠٨)
 
"یونینی" درباره وی می‌نویسد: «فرد مذکور از اهل علم بود. او مردی فاضل و ادیب بود، که شعرهای خوبی دارد. _ كان المذكور من أهل العلم كان رجلاً فاضلاً أديباً و له نظم حسن.» (ذیل مرآة الزمان، ج ١ ص ٣٩٢)
 
#ذهبی می‌نویسد:

«در سال ۶٨۵ تعدادی فوت کردند از جمله: محدّث مفید فخر الدین محمد بن یوسف گنجی _ سنة ثمان و خمسين و ست مائة فيها مات ... و المحدث المفيد فخر الدين محمد بن يوسف الكنجي.» (تذکرة الحفّاظ، ج ۴ ص ١۵۶)
 
✅ توجّه شود لقب "مفید" که ذهبی برای گنجی به کار برده است، معنائی نزدیک به حافظ دارد. چنان که خود ذهبی و به نقل از او سیوطی می‌نویسند: "در عرف، حافظ بالاتر از مفید است؛ همان طور که حجة بالاتر از ثقه است. _ الحافظ أعلى من المفيد في العرف كما ان الحجة فوق الثقة." (تذكرة الحفاظ، الذهبي، ج ٣ ص ١٢۵)

▪️علمای سُنّی، گنجی را "الشافعي" و یا "مِن الشافعية" می‌خوانند. (الأعلام للزرکلی، ج ٧ ص ١۵٠) علمای شیعه نیز هرگاه از او یاد کرده‌اند، وی را شافعی خوانده‌اند. بنابر این شکّی در سُنّی مذهب بودن وی نیست.

📜 گنجی دو کتاب درباره اهل بیت علیهم السّلام دارد؛ یکی در فضائل امیر المومنین علیه السّلام به نام "كفاية الطالب في مناقب علي بن أبي طالب" و دیگری در زمینه اخبار مربوط به حضرت امام مهدی علیه السّلام و عجّل الله فرجه، به نام "البيان في اخبار صاحب الزمان" که این دو کتاب موجب شده تا عدّه‌ای وی را از دایره تسنّن بیرون بدانند! در صحّت انتساب این دو کتاب به وی شکّی نیست. گنجی در آغاز کتاب "کفایة الطالب" اعلام می‌کند که در این کتاب: «احادیث صحیح را از کتب بزرگان و حافظین حدیث در مناقب امیر المومنین (علیه السلام) نقل می‌نماید. _ أحاديث صحيحة من كتب الأئمة والحفاظ في مناقب أمير المؤمنين علي.»

همچنین در آغاز کتاب "البیان" می‌نویسد: «من این کتاب را جمع کرده و آن را از طرق شیعه خالی کرده‌ام تا برای احتجاج محکم‌تر باشد. _ إني جمعت هذا الكتاب وعريته من طرق الشيعة ليكون الاحتجاج به آكد.»

در اهمیّت و اعتبار کتاب گنجی باید گفت برخی از علمای سُنّی همچون ابن صباغ مالکی، و قندوزی حنفی، فاضل بلخی و... به روایات این کتاب اعتماد نموده و از آن نقل کرده‌اند. ابن صباغ با نسبت دادن القابی چون "الشيخ الإمام الحافظ" به گنجی، به ذکر حدیثی از وی درباره تحریم سبّ امیر المومنین (علیه السّلام) می‌پردازد. (الفصول المهمّة، ج ١ ص ۵٩٠) همین طور قندوزی با نسبت دادن القابی چون "الشيخ المحدث الفقيه" به گنجی، به ذکر احادیثی از وی می‌پردازد. (ينابيع المودة لذوي القربى، ج ٣ ص ٢٩٨ و ٢٩٩ و ٣۴٧ و ٣٩٣)

👈🏻 همچنین دو تن از علمای شیعه یعنی سیّد بن طاووس و علی بن عیسی اربلی (رحمهما الله) که هم عصر با گنجی بوده‌اند، بزرگی او را نزد سُنّیان یادآور شده و از کتبش نقل حدیث کرده‌اند.
سیّد بن طاووس باب‌هایی از کتابِ خود "اليقين" را به ذکر احادیثی در فضائل اميرالمؤمنين علیه السّلام، از کتاب "کفایة الطالب" حافظ گنجی شافعی اختصاص داده است. اربلی نیز در کتاب خویش "کشف الغمّة" احادیثی پیرامون حضرت امیر المومنین علیه السّلام از کتاب "کفایة الطالب" و احادیثی پیرامون حضرت مهدی علیه السّلام را از کتاب "البيان" نقل می‌نماید.

⚠️ و أمّا إتّهاماتی که متوجّه گنجی است:

ابوشامة مقدّسی درباره گنجی می‌نویسد:

«پرگوئی و میل به مذهب رافضه (=شیعیان) داشت. کتاب هائی برای آنها جمع کرد تا با اغراض آنان موافقت نموده و با آن کتاب ها به رؤسای دولت‌های اسلامی و تاتار نزدیک شود. بعد از آن با شمس قمّی همراه شد در آنچه به وی واگذار شده بود از تصفیه اموال غائبین و غیر آن‌ها. پس کسی که از او آزرده شده بود با وی بگو مگو کرد، لذا بعد از نماز صبح بر او هجوم آوردند. وی کشته شد و شکمش پاره گردید؛ همان طور که اشباه او از یاران ستمگران کشته شدند، مثل: شمس بن ماکسینی و ابن بغیل که چهارپایان را رام می‌کرد.

كان فيه كثرة كلام و ميل إلى مذهب الرافضة، جمع لهم كتبا توافق أغراضهم و يقرب بها إلی الرؤساء الدولتين الإسلامية و التاتارية. ثم وافق الشمس القمي فيما فوضه إليه من تخليص أموال الغائبين و غيرهم، فانتدب له من تأذى منه و ألب عليه بعد صلاة الصبح فقتل و بقر بطنه كما قتل أشباهه من أعوان الظلمة مثل : الشمس بن الماكسيني وابن البغيل الذي كان يسخر الدواب؛ الذيل علی الروضتین، ص ٢٠٨)

"صفدی" درباره وی می‌نویسد:

Читать полностью…

فضائل و معارف

#رجال #مکتب‌امامت‌پژوهی‌هند

⚠️ به دلیل نقل فضائل امیرالمؤمنین علیه السّلام، کُشته شد

یکی از محدّثین مهم و مشهور سُنّیان، ابوعبدالرحمن احمد بن شعیب نسائی (متوفای ۳۰۳) است. وی از شمار شش تن از راویان معتبر و موثّق سُنّیان است که کتاب السنن وی از صحاح ستّه عامّه به شمار می‌رود.

👤 ابن حجر درباره او می‌گوید:
«نسائی در میان صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله) تنها به جستجوی احادیثی که درباره فضائل علی (علیه السّلام) است پرداخته و احادیثی بسیار را که بیشتر آنها دارای اسناد خوب و قابل قبولند، گِرد آورد.» (الإصابة، ج ۴ ص ۵۶۵)

✅ کتاب نسائی همان حقیقتی را نشان می‌دهد که حدیث‌شناسان سُنّی مانند احمد بن حنبل، اسماعیل قاضی و ابوعلی نیشابوری بر آن معترفند و می‌گویند: «در حق هیچ کدام از اصحاب پیامبر اکرم به‌ اندازه علی (علیهما السّلام) فضائل و مناقب، با سندهای خوب نقل نشده است.» (فتح الباري، ج ٧ ص ٧١)

مشاهير عامّه، در مهارت نسائی نسبت به شناخت احادیث و رجال، هم‌نظرند و عدّه‌ای همچون دارقطنی می‌گوید: «هیچ کس را بر نسائی مقدم نمی‌دارم». (تهذيب الکمال، ج ١ ص ٣٣۴)

#ذهبی می‌نویسد: «نسائی در شناخت احادیث و رجال از مسلم و ابوداود و ترمذی ماهرتر است. البته همه این ستایش‌ها به این معنا نیست که نسائی از خطا مصون باشد و راه برای نقد احادیثی که نقل کرده بسته شود.» (سیر اعلام النبلاء ج۱۴ ص۱۳۳)

👈🏻 نسائي وقتی وارد شام می‌شود، مردم آنجا را دشمن و مبغض اميرالمؤمنين علیه السّلام می‌بیند، لذا کتابی تألیف می‌کند بنام: "خَصائصُ أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب" تا در آن دیار ظلمت و کفر، مردم هدایت شوند و دست از دشمنی با وصیّ رسول اکرم صلی الله علیه و آله بردارند.

(قال ابو بکر المامونی سألته _ یعنی النّسائی _ عن تصنیفه کتاب الخصائص فقال دخلت دمشق و المنحرف بها عن علیّ کثیر. وصنف کتاب الخصائص رجاء ان یهدیهم اللّه.

"ابوبکر مامونی" وقتی درباره علّت نوشتن کتاب خصائص نسائی پرسید،چنین جواب شنید که نسائی وارد شهر دمشق شد و دید که منحرفین از علی بن ابی طالب _علیهما السّلام _ زیاد هستند. پس تصمیم به نوشتن کتاب خصائص گرفت، به امید اینکه خداوند آنها را هدایت کند. ‌_ تهذیب التهذيب، ج ١ ص ٣٨)

لذا نوشتن این کتاب، باعث کشته شدن یکی از علمای بزرگ سُنّیان به دست هم مذهبان خودش شد.

🌟 علّامه میر حامد حسین در کتاب "عبقات الأنوار" در چند موضع، از قول شاه‌صاحب (دهلوی) می‌نویسد:

«نسائی که از عمدۀ محدّثین اهل سنّت است، به جهت تحریر رساله مناقب امیرالمؤمنین، از دست اهل شام شربت شهادت چشیده.»

📚 عبقات الأنوار، ج ۵ ص ١۴٠ _ ج ١١ ص ٢٩٧ _ ج ١٣ ص ١٩٠

💠 همچنین در باب علّت وفات او در برخی منابع آمده است:

«وی به خاطر محبّت به امیرالمؤمنین علیه‌السّلام جان خویش را از دست داد، چرا که وقتی از مصر به شام رفت، از او در باره برتری معاویه بر علی علیه‌ السّلام پرسیدند؛ بنا به قولی گفت: «الا ترضی رأسا برأس حتّی يتفضل _ آیا معاویه سر به سر هم راضی نیست؟ می‌خواهد بر علی فضیلت هم داشته باشد؟!» و بنا به قول دیگری گفت: «فضیلتی برای معاویه نمی‌دانم.» لذا با مشت و لگد به جان او افتادند و او را از مسجد بیرون انداختند. وقتی مرگ خویش را احساس کرد، گفت مرا به مکّه ببرید، پس او را به مکّه بردند و در آنجا فوت کرد. "سیوطی" پس از نقل قول اوّل می‌نویسد: «از او در خصوص روایاتش در باب فضائل معاویه پرسیدند، گفت: من فضیلتی برای او نمی‌دانم، الّا این سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) که فرمودند: «لا اشبع الله بطنه»؛ خدا شکمش را سیر نکند. لذا اهل شام، او را سخت کتک زدند و وی را از مسجد بیرون انداختند. وی به رمله رفت و در آنجا مُرد.» سیوطی می‌نویسد: «و بنا به نقل دارقطنی پس از این ماجرا، درخواست کرد او را به مکّه ببرند و در آنجا فوت کرد.» ( شرح سنن النسائي، ج ١، مقدّمه)

@fazaelvamaaref

Читать полностью…

فضائل و معارف

#مکتب‌امامت‌پژوهی‌هند #سيره_امیرالمؤمنین علیه السّلام

🎥 إعترافی از ناصبیِ متعصّب "فخر رازی" در دشمنیِ بنی امیّه با امیرالمؤمنین علیه السّلام حتّی در نوع خواندنِ "بسم الله الرحمن الرحیم" در نماز

(فخر رازی از معاندین لجوج است که علّامه مجلسی و علّامه میر حامد حسین رحمهما الله، در موارد کثیری با او درگیری علمی دارند و شبهات او را پاسخ می‌دهند.)

@fazaelvamaaref

Читать полностью…

فضائل و معارف

#مهدویت

🍂 هر روزِ ما بدون تو شام عزا گذشت

✅ مجلسی اوّل رحمه الله:

«شيعيانند كه هميشه خائفند در دار دنيا، و يهود و نصارى و مجوس و كفّار هند هميشه إيمنند در اطراف عالم، حتّى مذاهب باطله شيعه مانند #زیدیه إيمنند، و اماميه اثنى‌عشريه در خوفند و خوف ايشان در زمان ظهور حضرت مهدی عجّل الله فرجه، زايل خواهد شد.»

📚  لوامع صاحبقرانی، جلد ۸، صفحه ۸۱۷

@fazaelvamaaref  

Читать полностью…

فضائل و معارف

🗣 قصّه‌های رستم و اسفندیار، کرامات صوفیه، افسانه سرایی، لغو و باطل

✍🏻 مجلسی اوّل رحمه الله:

حق سبحانه و تعالى فرموده است مدح جمعى را كه چون بگذرند به لغو، بگذرند و خود را عزيز دارند و بر خود ترحّم نمايند از شنيدن آن، و در اخبار بسيار از ائمه هدى صلوات اللّه عليهم وارد است كه مراد از لغو در اين آيه _ وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ _ و آيات ديگر غِناست و انواع سازها حتّى نِى، و خلافى نيست نزد علماء شيعه در حرمت ساز و غِنا، و شكّى نيست كه در لهو و لعب انواع سرود حرام است، و در ذكر و قرآن خلافى است كه خواهد آمد در باب غِنا إن شاء اللّه تعالى، و اكثر مفسّرين لغو را تعميم كرده‌اند به باطل، و از آن جمله اخبار دروغ مثل قصّه حمزه و رستم و اسفنديار و امثال اينهاست، و شكّى نيست كه شنيدن هيچ يك از اينها خوب نيست و در حرمتش جزم مشکل است، و احتياط در دين، ترك شنيدن هر چيزيست كه فايده اخروى بر آن مترتّب نشود. و در اخبار صحيحه بسيار وارد است كه گوش مدهيد به هيچ باطلى و هر چه قول خداوند متعال و رسول نيست باطل است. پس اگر سخن خداوند متعال و رسول را مى‌شنويد بندگى حق سبحانه و تعالى كرده‌ايد و اگر غير آن را بشنويد بندگى شيطان كرده‌ايد و همه در باب غنا خواهد آمد ان شاء الله تعالی. (لوامع صاحبقرانی، ج ٨ ص ٨٠٩)

🔶 علّامه مجلسی اعلی الله مقامه:

از جمله محرّمات كه جمعى از اكابر علماء تصريح به حرمت آن كرده‌اند، خواندن و شنيدن قصّه‌هائى است كه همه آن‌ها دروغ است، مانند قصّه رموز حمزه و افسانه‌هاى معلوم‌الكذب، يا بعضى از آن‌ها كه معلوم‌الكذبست مانند روايات جعلی مخالفان كه مشتمل است بر تخطئه انبياء و نسبت فسوق و معاصى به ايشان، یا مدح خلفاى جور يا كرامات جعلی و ساختگی صوفيه، يا افتراء بر اكابر علمای شيعه و امثال اينها از امور باطله، مگر آنكه غرض ردّ و ابطال آن‌ها باشد يا از براى #تقيه مضطر شود به خواندن و شنيدن آنها، چنانكه آيه "سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ" بر آن دلالت دارد بنا بر بعضى از تفاسير.

و ابوالصلاح در "كافى" گفته است كه حرام است دروغ، و از جمله دروغ است صحبت داشتن شب به قصّه‌هاى قصّه‌خوانان كه جنگ‌هاى دروغ ساختگی را نقل می‌كنند يا بر جنگ‌هاى واقعی چيزهايی زياد می‌كنند؛ و شيخ يحيى بن سعيد در جامع گفته است حرام است شب‌نشينى كردن به ذكر دروغ و قصّه‌هاى اختراعى و قصّه‌هائى كه دروغ‌ها بر آن‌ها زياده كرده‌اند، و به قصّه‌هاى ديگر مكروه است براى آنكه مانع بيدارى آخر شب می‌شود. 👇🏻

Читать полностью…

فضائل و معارف

#رجال

🔵 آیا تخریب محمّد حنفیّه، مکرِ مختار بود؟

✍🏻 مجلسی اوّل رحمه الله:

محمّد بن حنفيّه مشهور بود به اسم مادر، چون مادرش حضرت فاطمه زهرا نبود صلوات اللّه عليهما، که حقّ سبحانه و تعالى از او خوشنود باد و او بزرگست، و آن چه كيسانيه نسبت به او مى دهند كه دعوی امامت كرد، از مكرهاى مختار است، و محمّد قائل بود به امامت حضرت سيّد السّاجدين و چون جمعى قائل بودند به امامت او، او خواست كه حجّت بر ايشان تمام كند، بحسب ظاهر به نزد حضرت سيّد السّاجدين آمد، چنانكه منقولست در صحيح از زراره و ابو عبيده از حضرت امام محمّد باقر صلوات اللّه عليه كه چون حضرت سيّدالشهداء به أعلى مراتب جنّت خراميدند و حضرت سيّدالسّاجدين به مكّه معظّمه آمدند، محمّد بن حنفيّه رضي اللّه عنه به حضرت گفتند: اى پسرِ برادر، مى‌دانى كه حضرت سيّد المرسلين صلى اللّه عليه حضرت اميرالمؤمنين را امام و وصىّ خود گرداندند، پس به حضرت امام حسن علیه السّلام، پس به حضرت امام حسين عليه السّلام، و الحال كه پدرت شهيد شد صلوات اللّه عليه وصيّت نفرمودند، و من عموی توأم و به منزله پدر توأم و فرزند حضرت اميرالمؤمنينم و از تو بزرگ ترم و تو جوانى، در ابتداء جوانى با من منازعه مكن در امامت و وصيّت، و بمن گذار، حضرت فرمودند كه اى عمو، از خدا بترس و دعواى ناحق مكن و تو را نصيحت مى‌كنم كه اين دعوى مكن كه از جمله جاهلان خواهى بود. اى عمو، به درستى كه پدرم پيش از آن كه متوجّه عراق شود مرا وصىّ و جانشين خود كرد و پيش از شهادت به يك ساعت باز وصيّت فرمود، و اينَك سلاح رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نزد من است و آن علامت امامت است، زنهار كه متعرّض اين امر مشو كه مى‌ترسم كه اگر اين اراده بكنى عمرت كوتاه شود و احوال دنيايت نيز پراكنده شود، به درستى كه حق سبحانه و تعالى وصيّت و امامت را در فرزندان حسين صلوات اللّه عليه مقرّر فرموده است، اگر خواهى كه بر تو ظاهر شود بيا تا با تو به نزد حجر الاسود رويم و از او سؤال كنيم هرچه او بگويد به آن عمل نماييم. پس هر دو با هم آمدند به نزد حَجَر و اصحاب محمّد نيز بودند، پس حضرت سيّد السّاجدين صلى اللّه عليه فرمودند كه اى عمو، اوّل تو ابتدا كن و تضرّع و زارى كن و از حق سبحانه و تعالى طلب كن تا حَجَر شهادت دهد بر امامت و خلافت تو، پس محمّد بن حنفيّه شروع كرد در دعا و تضرّع و زارى و خطاب به حَجَر كرد، جواب نشنيد، پس حضرت فرمودند كه اى عمو اگر تو امام و وصىّ مى‌بودى حَجَر تو را جواب مى‌داد، پس محمّد گفت اى پسرِ برادر تو دعا كن، پس حضرت فرمودند كه درخواست مى‌كنم از تو كه به حقّ آن خداوندى كه عهد و پيمان پيغمبران و اوصياى جميع پيغمبران و عهد و پيمان جميع خلايق را به تو سپرده است كه البتّه ما را خبر ده كه بعد از حسين بن على امام و وصىّ او كيست؟ پس حَجَر به حركت آمد به مرتبه كه نزديك بود كه از جاى خود بيرون آيد، و حق سبحانه و تعالى او را گويا كرد به زبان عربىِ هويدا و گفت: خداوندا به درستى كه امامت و خلافت و وصايت بعد از حسين، از آنِ على بن الحسين بن فاطمه بنت رسول اللّه است، صلوات اللّه عليهم، پس محمّد بن حنفيّه قائل شد به امامت حضرت سيّد السّاجدين و اصحابش نيز قايل شدند به امامت حضرت.

🔘 و از مشايخ مذاكرة دارم كه اين گفتگو از جهت طمأنينه‌ی اصحاب آن حضرت و رجوع اصحاب محمّد بن حنفيّه بود، وگرنه روايات متواتره وارد است كه حضرت امير المؤمنين صلوات اللّه عليه در وقت رفتن، همه فرزندان خود را جمع فرمودند و حضرت سيـد السّاجدين چهار ساله بودند و محمّد بن حنفيّه نيز حاضر بود و حضرت صلوات اللّه عليه فرمودند كه بعد از من حسن امام است، و بعد از حسن حسين، و بعد از حسين، على بن الحسين، و اشاره به آن حضرت فرمودند، و بقيه ائمه را يك يك فرمودند و محمّد به كرّات و مرّات شنيده بود امامت سيّد الساجدين را از برادرانش؛ لذا چگونه معارضه نماید با آن حضرت؟! عَلى اىُّ حال، شك نداريم در آن كه محمّد به امامت آن حضرت معترف بودند. و به اسانيد معتبره منقول است از كابلى و غير او كه قايل بودند به امامت محمّد مدّتى را، و چون از او سؤال كردند كه امروز امام زمان بر عالميان كيست؟ محمّد گفت: امام من و امام عالميان حضرت على بن الحسين است؛ و به نزد آن حضرت آمدند و معجزه ديدند و برگشتند و به امامت آن حضرت قايل شدند. و عامّه نيز نقل كرده‌اند روايات و اشعار در اين باب، و از آن جمله مبرّد در كامل روايت كرده است و در صحيح از جابر جعفى منقولست، و ابيات سيّد حميرى نيز در مناقب مسطور است و در كَشى و مناقب ابن شهرآشوب و غيرهما منقولست.

📚 لوامع صاحبقرانی، ج ۸ ص ۷۹۸

@fazaelvamaaref

Читать полностью…

فضائل و معارف

#طلب_علم

📢 قابل توجه أساتید و آموزگارها

🔅 مجلسی اوّل رحمه الله:

«و امّا حق رعيّت تو به علم كه از تو استفاده مى‌كنند علوم را آن است كه بدانى كه حقّ سبحانه و تعالى تو را بر ايشان ولايت داده است و ايشان را زير دست تو گردانيده است، به آن كه تو را توفيق اكتساب علوم كرامت كرد، و ابواب خزينه‌هاى علوم خود را بر تو گشوده، پس واجبست كه شكر اين نعمت عُظمى را به جای آورى، و زكات علم خود را بدهى از جهت رضاى او پس اگر تعليم ايشان را نيكو كنى و درشتى نكنى و دل تنگى نكنى _ هر چند از ايشان ترك ادب و آداب صادر شود _ حقّ سبحانه و تعالى از فضل خود علوم ترا زياد مى‌گرداند، چنانكه در زكات مال رعايت شرايط آن سبب ازدياد اموال مى شود، 👈🏻 و اگر بخل ورزى و آن چه مى‌دانى تعليم نكنى چنانكه سليقه بعضى است كه مبادا تعليم نمودن سبب تساوى يا تفوّق تلامذه شود بر او، يا در وقت تعليم به ايشان درشتى كنى، لازم است بر حقّ سبحانه و تعالى كه سلب كند از تو علم و حُسن آن را كه اگر داشته باشى در نظرها بى اعتبار و بى وقارت كند، و محبّت قلوب را كه از لوازم اعمال صالحه است بر طرف كند و در نظر عالميان بى اعتبارت كند. حاصل آن كه چون تعليم علوم از اعظم عبادات است مى‌بايد كه غرض از آن رضاى الهى باشد، و هر گاه غرض صحيح است البتّه خود را بهتر از متعلّم نخواهد دانستن، چون هر دو مكلّفند و بسيار است كه نيّت متعلّم بهتر است و او افضل است از معلّم؛ پس بر معلّم لازمست كه خود را بهتر از متعلّم نداند، بلكه او را بهتر از خود داند، و هر گاه معلّم مطّلع باشد بر آفات اعمال، هميشه در مقام اصلاح نفس و تصحيح نيّت است، و هميشه خود را بد مى‌داند و اعمال خود را خوب نمى‌داند، خصوصا هر گاه متعلّم صالح و متُقى باشد و ادراكى داشته باشد، البتّه حقّ سبحانه و تعالى بر زبان او جارى مى‌سازد حقّ را و اگر بر زبان معلّم جارى شود نيز به بركت اوست، و اين معنى مجرّبست؛ پس عالِم للّه متعلّم را معلّم خود مى‌داند و با او به نحو متعلّم سر مى‌كند و آداب عالم و متعلّم در شرح صحيفه كامله استيفا شده است به تاييد اللّه و تعالى.»

📚 لوامع صاحبقرانی، ج ۸ ص ۷۶۹

إخلاص و تواضع، يکی از عوامل مهم‌ّ در موفقیت قُدماء می‌باشد.

@fazaelvamaaref

Читать полностью…

فضائل و معارف

#مکتب‌امامت‌پژوهی‌هند

💠 علّامه میر حامد حسین رحمه الله، و إشاره به نکته‌ای دقیق و مهم‌

💢 ایشان پس از بحثی مفصّل درباره یکی از فضائل امیرالمومنین علیه السّلام، می‌نویسد:

«... شاه صاحب (دهلوی) در آخر کلام اعتراف کرده‌اند که آثار کمال ولایت و طریقت جناب أمیر المؤمنین علیه السّلام در ظاهر و باطن اولیاء اللّه از هر طریقه و هر سلسله ظاهر و هویداست. و این اعتراف اگرچه کمر منکرین فضائل علویّه را می‌شکند و بسیاری از طامات #ابن_تیمیه، بلکه هفوات والد ماجد شاه صاحب را از بیخ و بُن برمیکَند، لیکن باز هم خالی از گوشه تفریط نیست، زیرا که آثار کمال علوی نه تنها در ظاهر و باطن اولیاء اللّه أهل دنیا ظاهر و هویداست، بلکه آثار کمالات علویّه از ساکنان عالم علوی و زمرۀ ملائکۀ مقرّبین و معاشر أنبياء و مرسلین و أوصیاء رسل و نبیّین صلوات اللّه علیهم أجمعین ظاهر و باهرست. و این معنی بحمد اللّه به تفصیل تمام در "مجلّدات حدیث مدینة العلم و حدیث تشبیه و حدیث نور" به تفصیل تمام مبیّن و مبرهن گردیده، مَن شاء فلیرجع إليها؛ بالجمله آنچه شاه صاحب در "تفسیر" خود در خصوص حدیث سفینه جاویده بودند، حقیقتش به نظر بصیرت دیدی و به کُنه خدع و تزویر غریزی کما ینبغی رسیدی 👈🏻 و دانستی که مقصود منکود شاه صاحب و اولیائشان ازین گونه تفوّهات آنست که أمر امامت مطلقه جناب أمیرالمؤمنین علیه السّلام را _ که از آیات بسیار و أحادیث بیشمار ثابت است _ کم وزن و قلیل‌الأثر وانمایند، و در پرده إظهار محبّت اهل بیت علیهم السّلام، وادی پر خارِ ناصبیّت و حروریّت پیمایند، و لکنّهم فی سوء صنیعهم و ستر شنیعهم قاصرون خاسرون. یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ.»

📚 عبقات الانوار، ج ۲۳ ص ۲۰۶

آری، در پسِ پردهٔ برخی سُنّیان که اظهار محبّت به اهل بیت علیهم السّلام می‌کنند، کالای بازارِ ناصبی‌گری انبار شده‌ست!

@fazaelvamaaref

Читать полностью…
Subscribe to a channel