احادیث و روایات معارف تشیع معرفی و ارائه کتب معتبر سخنرانیهای اعتقادی ارتباط: @saghaleyn1214
#شاعراناهلبیتعصمت #مقتل #صوت
⚫️ یک بیت شعر، أمّا پر از مصيبت
🎙 استاد کاشانی
@ashkvareh
👆🏻و قیامت کبری این ست که بنا بر مرویّات این حضرات أبو سعید خدری که صحابی جلیل بود - العیاذ باللّه - یزید را إمام جناب إمام حسین علیه السّلام میدانست و آن جناب را از خروج بر او منع میکرد!
چنانچه شیخ بن عبد اللّه العیدروس الیمنی در «عقد نبوی» گفته:
"و قال أبو سعید الخدریّ: غلبنی الحسین علی الخروج و قد قلت له اتّق اللّه فی نفسک و الزم بیتک فلا تخرج علی إمامک!"
💢و از جملۀ براهین بیّنه انحراف سُنّیان از جناب سید الشهدا علیه السّلام این است که آن جناب را - العیاذ باللّه - در سفر خود مخالف وصیّت برادر عالی مقدار خود قرار میدهند!!!! و درین باب آنچه افترا کرده اند مخبر از کمال جسارت و کاشف از نهایت خسارتست.
ابن عبد البر قرطبی در «استیعاب» در ترجمۀ جناب امام حسن علیه السّلام گفته:
"و روینا من وجوه أنّ الحسن بن علی لمّا حضرته الوفاة قال للحسین أخیه: یا أخی! إنّ أبانا - رحمه اللّه تعالی - لمّا قبض رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم استشرف لهذا الامر و رجا أن یکون صاحبه فصرفه اللّه عنه و ولیها أبو بکر، فلمّا حضرت أبا بکر الوفاة تشوّف إلیها فصرفت عنه إلی عمر، فلمّا احتضر عمر جعلها شوری بین ستّة هو أحدهم فلم یشکّ أنّها لا تعدوه فصرفت عنه إلی عثمان، فلمّا هلک عثمان بویع ثمّ نوزع حتّی جرّد السّیف و طلبها فما صفا له شیء منها، و إنّی و اللّه ما أری أن یجمع اللّه فینا أهل البیت النّبوّة و الخلافة!!! فلأعرفنّ ما استخفّک سفهاء أهل الکوفة فأخرجوک"
و #سیوطی در «تاریخ الخلفاء» گفته:
" قال ابن عبد البرّ: و روینا من وجوه أنّه لمّا احتضر قال لأخیه: یا أخی! إنّ أباک استشرف لهذا الأمر فصرفه اللّه عنه و ولیها أبو بکر ثمّ استشرف لها فصرفت عنه إلی عمر ثمّ لم یشکّ وقت الشوری أنّها لا تعدوه فصرفت عنه إلی عثمان فلمّا قتل عثمان بویع علیّ ثمّ نوزع حتّی جرد السّیف فما صفت له و إنّی و اللّه ما أری أن یجمع اللّه فینا النّبوّة و الخلافة! فلأعرفنّ ما استخفّک سفهاء الکوفة فأخرجوک."
و سمهودی در «جواهر العقدین» گفته:
"و قد کان فیما قاله الحسن عند ما احتضر لأخیه الحسین رضی اللّه عنهما: أبی اللّه أن یجعل فینا أهل البیت النّبوّة و الدّنیا و الخلافة و الملک فإیّاک و سفهاء أهل الکوفة أن یستخفّوک فیخرجوک فیسلّموک فتندم و لات حین مناص! و قال ابو عمر النّمیریّ (النّمری: ظ) روینا من وجوه أنّ الحسن ابن علیّ لمّا حضرته الوفاة قال للحسین أخیه رضی اللّه عنهم: یا أخی! إنّ أباک حین قبض رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم استشرف لهذا الامر و رجا أن یکون صاحبه فصرفه اللّه عنه و ولیها أبو بکر رضی اللّه عنهما، فلمّا حضرت أبا بکر الوفاة تشوّف إلیها أیضا فصرفت عنه الی عمر رضی اللّه عنهما، فلمّا قبض عمر جعلها شوری بین ستّة هو أحدهم فلم یشک أنّها لا تعدوه فصرفت عنه إلی عثمان رضی اللّه عنهما، فلمّا هلک عثمان بویع له ثمّ نوزع فجرّد السّیف فطلبها فما صفا له شیء منها و إنّی و اللّه ما أری أن یجمع اللّه فینا أهل بیت النّبوة النّبوّة و الخلافة فلأعرفنّ ما استخفّک سفهاء أهل الکوفة فأخرجوک. قلت: و قد تذکّر ذلک الحسین لیلة قتله فکان یترحّم علی أخیه الحسن رضی اللّه عنهما"
➖ و #ابن_حجر مکّی در «صواعق» در حال جناب امام حسن علیه السّلام گفته:
"و لمّا احتضر قال لأخیه: یا أخی! إنّ أباک قد استشرف لهذا الأمر فصرفه اللّه عنه و ولیها أبو بکر ثمّ استشرف لها و صرفت عنه إلی عمر ثمّ لم یشکّ وقت الشّوری أنّها لا تعدوه فصرفت عنه إلی عثمان فلمّا قتل عثمان بویع ثمّ نوزع حتّی جرد السّیف فما صفت له و إنّی و اللّه ما أری أن یجمع اللّه فینا النّبوّة و الخلافة فلأعرفنّ بما استخفّک سفهاء الکوفة فأخرجوک."
و نیز #ابن_حجر مکّی در «صواعق» در حال جناب امام حسین علیه السّلام گفته:
"و مرّ قول أخیه الحسن له: إیّاک و سفهاء الکوفة أن یستخفّوک فیخرجوک و یسلّموک فتندم و لات حین مناص. و قد تذکّر ذلک لیلة قتله فترحّم علی أخیه الحسن رضی اللّه عنهما."
و نیز #ابن_حجر مکّی در «منح مکیّة» در ذکر جناب امام حسین علیه السّلام گفته:
"و من جملة کلامه لأخیه لمّا احتضر: یا أخی! انّ أباک استشرف لهذا الأمر المرّة بعد المرّة فصرفه اللّه الی الثّلاثة قبله ثمّ ولی فنوزع حتّی جرّد السّیف فما صفت له و انّی و اللّه ما أری أن یجمع اللّه فینا النّبوّة و الخلافة و ربّما یستخفّنّک سفهاء الکوفة فیخرجونک"
و محمد صبان مصری در «إسعاف الرّاغبین» در ذکر جناب امام حسن علیه السّلام گفته:
"و لمّا احتضر قال لأخیه الحسین: یا أخی! اوصیک أن لا تطلب الخلافة فإنّی و اللّه ما أری أن یجمع اللّه فینا النّبوّة و الخلافة فایّاک أن یستخفّک سفهاء الکوفة و یخرجوک فتندم من حیث لا ینفعک النّدم!"
📚 عبقات الأنوار، ج ٢٣ ص ١١٨ _ ١٢١
ادامه دارد ...
@fazaelvamaaref
ششم آنکه: بقول خود «و لا تقولنّ إنّ یزید، إلخ» بار دیگر ظاهر نموده که نزد أصحاب، خروج بر یزید جایز نبود.
هفتم آنکه: بقول خود «و قتال البغاة عندهم من شرطه أن یکون مع الإمام العادل و هو مفقود فی مسئلتنا فلا یجوز قتال الحسین مع یزید و لا لیزید» ظاهر نموده که معاذ اللّه جناب امام حسین علیه السّلام باغی بود! لیکن چون مقاتلین آن جناب امام عادل همراه خود نداشتند لهذا قتال آن جناب جائز نبود، مقتضای این عبارت آنست که اگر مقاتلین آن جناب امام عادل همراه خود میداشتند قتال آن جناب جائز میشد!!!
هشتم آنکه: بقول خود «و الصّحابة الّذین کانوا مع یزید علی حق أیضا و اجتهاد» اعتراف صحیح نموده به اینکه صحابه که همراه یزید بودند بر حقّ بودند و مجتهد بودند.
نهم آنکه: جسارت سراسر خسارت ابنالعربی (مالکی) را در باب جناب امام حسین علیه السّلام محض معبّر به غلط نموده، حال آنکه وصول آن به مرتبۀ کفر و الحاد أظهر من الشّمس و أبین من الأمس است.
دهم آنکه: جسارت سرا پا خسارت ابنالعربی را از راه حُسن ظن محمول بر غفلت از حکم اشتراط امام عادل دانسته، به راه کرَم عذری برای او و أمثال او تراشیده، و لا یخفی علی النّاظر اللّبیب أن کلّ ذلک من خدعه الّتی لا تزیده غیر تتبیب.
📚 عبقات الأنوار، ج ٢٣ ص ١٠٩_١١۶
ادامه دارد....
@fazaelvamaaref
👆🏻و بر ناظر بصير، واضح و لائحست که تا بحال در «مقدّمه تاریخ ابن خلدون» کلمات عدیده متعلّق به یزید ملعون و جناب امام حسین علیه السّلام موجودست که ابن خلدون در آن خبث سریرت خود را ظاهر ساخته و پرده از ناصبیّت و خارجیّت خود برانداخته، چنانچه در فصل ولایت عهد گفته:
"و عرض هنا امور تدعو الضّرورة إلی بیان الحقّ فیها. فالأوّل منها ما حدث فی یزید من الفسق أیّام خلافته فإیّاک أن تظن بمعاویة رضی اللّه عنه انّه علم ذلک من یزید فإنّه أعدل من ذلک و أفضل، بل کان یعذله أیّام حیاته فی سماع الغناء و ینهاه عنه و هو أقلّ من ذلک، و کانت مذاهبهم فیه مختلفة، و لمّا حدث فی یزید ما حدث من الفسق اختلف الصّحابة حینئذ فی شأنه، فمنهم من رأی الخروج علیه و نقض بیعته من أجل ذلک، کما فعل الحسین و عبد اللّه ابن الزّبیر رضی اللّه عنهما و من اتّبعهما فی ذلک، و منهم من أباه لما فیه من إثارة الفتنة و کثرة القتل مع العجز عن الوفاء به لأنّ شوکة یزید یومئذ هی عصابة بنی أمیّة و جمهور أهل الحلّ و العقد من قریش و تتبع عصبیّة مضر أجمع و هی أعظم من کلّ شوکة و لا تطاق مقاومتهم، فأقصروا عن یزید بسبب ذلک و أقاموا علی الدّعاء بهدایته و الرّاحة منه، و هذا کان شأن جمهور المسلمین و الکلّ مجتهدون و لا ینکر علی أحد من الفریقین، فمقاصدهم فی البرّ و تحرّی الحقّ معروفة، وفقنا اللّه للاقتداء بهم."
✅ درین عبارت مشتمل بر جسارت، مضامین چند مندرج گردیده که قابل عبرت أرباب خبرتست.
اوّل آنکه: ابن خلدون ادّعا نموده که فسق یزید ملعون در ایّام خلافت او حادث گردیده، و غرض ازین مطلب تبرئه یزیدست از فسق در زمان ولایت عهد.
دوّم آنکه: به تصریح تمام، ناظر را تحذیر نموده از اینکه گمان برَد به معاویه که او فسق یزید را میدانست.
سوّم آنکه: معاویه طاغیه را که به نصّ نبوی داعی إلیالنّار بود و مخازی و مطاعن او از حدّ حصر و حساب افزون ست را أعدل و افضل گفته!
چهارم آنکه: گفته معاویه یزید را در أیّام حیات خود در باب سماع غناء ملامت میکرد و نهی میکرد و این أمر أقلّ از فسقست و مذاهب أصحاب و تابعین در آن مختلف بود!
پنجم آنکه: بار دیگر حدوث فسق یزید را مدّعی شده و گفته که هر گاه فسق یزید حادث شد صحابه در باب او مختلف شدند.
ششم آنکه: به تصریح صریح، نسبت خروج و نقض بیعت به جناب امام حسین علیه السّلام و ابن الزّبیر و تابعین ایشان نموده.
هفتم آنکه: نسبت به فریق دیگر صحابه گفته که ایشان از خروج و نقض بیعت یزید إنکار کردند و آن را سبب اثاره فتنه و کثرت قتل دانستند.
هشتم آنکه: جمهور أهل حلّ و عقد را از قریش همراه یزید وانموده.
نهم آنکه: فریق دیگر صحابه را که تاب مقاومت یزید نداشتند از جملۀ داعیان هدایت یزید و حصول راحت ازو ظاهر کرده و جمهور مسلمین را درین باب با ایشان شریک دانسته.
دهم آنکه: هر دو فریق صحابه را مجتهد وا نموده و کسی را قابل إنکار ندانسته و مقاصدشان را در نیکویی و طلب حقّ معروف گفته و دعا کرده که خداوند او و أمثال او را توفیق اقتدا به ایشان کرامت کند!
ادامه در مطلب بعد
@fazaelvamaaref
🔘 ادامه از بحث بسیار مهمِّی که سال گذشته آغاز شد:
/channel/ashkvareh/5211
❌ تکفیر امام حسین علیه السّلام توسّط عالِم سَلفی معاصر
🔥 "شُعیب الأرنَؤوط" محقّق سلفی که حدود دویست اثر از تراث سُنّیان را تصحیح و تحقیق کرده و شیخ زمان خودش محسوب میشود، تصریح میکند:
«اگر من در کربلا بودم، در سپاه إبن سعد قرار میگرفتم، زیرا حسین خروج کرد بر حاکم وقت خود، و همانطور که إبن العربی مالکی گفته: حسین به شمشیر جدّش کشته شد.»
(در بحث #عاشورا_در_عامه و #حرکت_امام_حسین علیه السّلام دربارهٔ این نظریه مطالبی بیان شد.)
آری، این است اعتقاد علمای سُنّی نسبت به اهل بیت پیامبر سلام الله علیهم اجمعین؛ لذا چگونه عجیب خواهد بود نهی مولوی عبدالحمید از زيارت امام حسین علیه السّلام؟!
▪️إبن قتیبة دینوری ( ٢٧٣ هـ ق) تصریح میکند که:
«محدثین از علمای سُنّی، به کتمان فضائل و سبّ امیرالمؤمنین علیه السّلام اکتفا نکردند، بلکه فرزندش حسین (علیه السّلام) را خارجی خواندند و خونش را حلال دانستند!!! و در عوض به جمع و نشر فضائل دشمنان علی (علیه السّلام) پرداختند.» (الاختلاف في اللفظ والرد على الجهمية، ط _ دارالرایة، ص ۵۴)
و باز در فیلمهای ضمیمه شده، عقیده سُنّیان درباره امام و حاکم وقت را مشاهده کنید.
@ashkvareh
پیرو مطلب قبل
🔥 #ابن_تیمیه از بنیامیّه دفاع کرده و میگوید:
«شرّ و فسادی که در شیعیان علی است، چندین برابرِ شرّ و فسادِ شیعیان عثمان است، و خير و صلاح شیعیان عثمان، چندین برابرِ خیر و صلاح شيعيان علی است. و بنیامیّه شیعیان عثمان بودند و احکام و شرایع اسلام در زمان آنان ظاهرتر بود نسبت به زمان بعد از بنیامیّه.»
(فَالشَّرُّ وَ الْفَسَادُ الَّذِي فِي شِيعَةِ عَلِيٍّ أَضْعَافُ أَضْعَافِ الشَّرِّ وَ الْفَسَادِ الَّذِي فِي شِيعَةِ عُثْمَانَ، وَ الْخَيْرُ وَ الصَّلَاحُ الَّذِي فِي شِيعَةِ عُثْمَانَ، أَضْعَافُ أَضْعَافِ الْخَيْرِ الَّذِي فِي شِيعَةِ عَلِيٍّ. وَ بَنُو أُمَيَّةَ كَانُوا شِيعَةَ عُثْمَانَ، فَكَانَ الْإِسْلَامُ وَ شَرَائِعُهُ فِي زَمَنِهِمْ أَظْهَرَ وَ أَوْسَعَ مِمَّا كَانَ بَعْدَهُمْ؛ منهاج السنّة، ج٨ ص٢٣٧)
✅ الحمدلله خودشان معترفند که خبیثترین طایفه، از شیعیان عثمان بودهاند. بنیامیّه مبارک عثمان باشد و با یکدیگر محشور شوند، و ما نیز فدای علی بن ابی طالب علیهما السّلام شویم و با حضرتش محشور گردیم.
ولی نمیدانم منظور ابن تیمیه اینجا از نشر شرایع اسلام توسّط بنیامیّه چیست! کیست که نداند تولید و شرب خمر و تجارت بُت، خلافِ کوچک بنیامیّه بوده که آشکارا انجام میشده است.
نقل شده که قاضی عضدالدین إيجي شافعي، با توجّه به نظرات و عقایدِ "إبنعربی" عارف سُنّی مشهور، دربارهاش گفته: «حشیش مصرف میکرده است و از فرومایگان اوباش بوده» _ حکی عنه أنه کان کذابا حَشاشا کاوغاد الاوباش؛ مصرع التصوّف، ص ١٨٢ _ و شبیه این از تفتازانی و علاءالدین بخاری نیز نقل شده است.)
حال باید درباره ابن تیمیه چه گفت؟! نظرات ابن تیمیه نیز کمتر از نظرات ابن عربی نیست. گاهی انسان گمان میکند که سخنانش از روی مزاح و طنز میباشد.
لعن الله عدوّ آل محمّد من الجنّ و الإنس من الأولين و الآخرين.
@fazaelvamaaref
پیرو مطلب قبل
⚠️ با خوشاخلاقی امیرالمؤمنین علیه السّلام مشکل داشت
↪️ گذشت که عمر بن خطّاب خشن و تندخو بود، گزارشات هراسِ صحابه و مردم از او، فراوان است و بر اهل تحقیق پوشیده نیست. یکی از إشکالات وی بر امیرالمؤمنین علیه السّلام، خوشاخلاقی و شوخطبعی امیرالمؤمنین علیه السّلام بودهست.
✍🏻 سیّد محمّد قلی کنتوری لکهنوی رحمه الله:
«عمر - به سبب مزید جسارت و خسارت و کمال بیاندامی (زشتی) و نصب - خود را از عیب و ذمّ جناب امیرالمؤمنین (علیه السّلام) معذور نداشته - نعوذ بالله - به زعم باطل خود، عدم استیهال (شایستگی) وصیِّ رسول ربّ متعال برای خلافت به سبب دعابه (شوخطبعی) ظاهر ساخته، چنانچه از روایت ابوعبید - که ابوزکریا تبریزی نقل کرده - ظاهر است که: هرگاه ابن عبّاس ذکر جناب امیرالمؤمنین (علیه السّلام) نزد عمر کرد و استخلاف آن حضرت خواست، عمر گفت که: اگر نمیبود دعابه در او - یعنی اگر دعابه در آن حضرت نمیبود - او را خلیفه میساختم. (تهذیب غریب الحدیث: أنظر: غریب الحدیث لابن سلام ۳ / ۳۳۱ - ۳۳۵)
و همچنین از روایت #زمخشری در "فائق" ظاهر است که عمر بر جناب امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به (دلیل) دعابه طعن کرده. (الفائق ۳ / ۱۶۸)
و همچنین از روایت "استیعاب" ظاهر است که عمر با وصف اعتراف به اتّصاف جناب امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به اولویّت خلافت _ به سبب سابقه فضائل و علم و قرابت - طعن بر آن حضرت به کثرت دعابه نموده. (الاستیعاب ۳ / ۱۱۱۹)
و همچنین از روایت "ماوردی" ظاهر است که عمر در حقّ آن حضرت گفته: به درستی که او برای خلافت اهل است، لکن او مردی است که در او دعابه است. (الأحکام السلطانیة ۱ / ۱۲)
و از روایت #جاحظ که "ابن ابی الحدید" نقل کرده، ظاهر است که عمر، جناب امیرالمؤمنین (علیه السّلام) را به دعابه طعن کرده. (شرح ابن ابی الحدید ۱ / ۱۸۵ - ۱۸۶)
و از روایت "منخول" هم ظاهر است که عمر در حق آن حضرت گفته که: به درستی که در او دعابه است. (المنخول: ۵۷۹ - ۵۸۰)
✅ پس اگر غرض عمر آن است که - معاذالله - جناب امیرالمؤمنین (علیه السّلام) مرتکب امری خلاف حقّ در مزاح میگردید، چنانچه از روایت ابن سعد ظاهر میشود، پس این کذب محض و بهتان صریح و عدوان فضیح است، و در کفر و نفاق چنین کسی - که نسبت ارتکاب امر باطل به آن جناب نماید - اصلا ریبی و شکّی نیست. و اگر غرضِ خلافتمآب (عمر) تعییر (سرزنش) به دعابهٔ حَقّه و مزاح غیر باطل بود، بنابر این هم مزید نفاق و ضلال خلافتمآب ثابت میشود که مزاح حقّ را قادحِ خلافت گردانید، حال آنکه مزاح حقّ از اخلاق جمیله و محاسن حمیده و مکارم مرضیه و شمائل معروفه جناب رسالت مآب (صلی الله علیه و آله) است و کسی از عُقلاء و حُکماء و متدیّنین آن را مذموم و بد نمیداند. پس طعن به دعابه، دلیل غایتِ ضلالت و خسارت و خروج از زمره عقلاء و حکماء است. و روایات دالّه بر مزاح و مطایبه جناب رسالت مآب (صلی الله علیه و آله) با اصحاب، بر متتبّعِ کتب حدیث و سِیَر مخفی نیست، لکن برای تنبیه ناظرین چند عبارات اینجا هم نوشته میآید ... (سپس مؤلّف روایات متعدّدی را در این باره نقل میکند و مینویسد:)
بعد از ادراک روایات مزاح و دعابه جناب رسالت مآب (صلی الله علیه و آله) قطعاً و حتماً ثابت میشود که طعن خلافتمآب (عمر) بر جناب امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به سبب دعابه، عین طعن بر سرور کائنات (صلی الله علیه و آله) است و کمتر از کلمه: "إنّ الرجل لیَهجُر" نیست! پس چنانچه خلافتمآب، دعابه جناب امیرالمؤمنین (علیه السّلام) را قادح خلافت گردانیده، همچنان لازم میآید که جنابش مطایبات نَبَویّه را - معاذالله - منافی نبوّت هم پنداشته، دین و اسلام خود را خراب ساخته باشد. و از روایت "زرندی" که در ما بعد منقول میشود - ظاهر است که خلافتمآب به خطاب ابن عبّاس قبل از واقعه شورا هم به دلیل کثرت دعابه، طعن بر جناب امیرالمؤمنین (علیه السّلام) نموده، و ابن عبّاس جواب شافی از این خرافه افاده فرموده که قفل سکوت بر لب خلافتمآب زده... پس با وصف استماع چنین جواب مُسکت، باز طعن بر آن حضرت به دلیل دعابه، نشانه مزید انهماک (کوشش) در عناد و طعن بر جناب رسالت مآب (صلی الله علیه و آله) است.
واعجباه! که خلافتمآب را اصلا تنبّه از ملاحظه سیره نبویّه حاصل نمیشود، و با این همه قرب و اختصاص که حضرات ادّعای آن را دارند، ملاحظه مطایبات آن حضرت نمیکند، و به کمال جسارت، دعابه را قادح خلافتِ میگرداند، و با وصف تنبیه (روشنگریِ) ابن عبّاس هم متنبّه نمیشود، و به همان لجاج و اعوجاج قدیم دست میزند و اساس دین و اسلام میکَنَد...»
📚 تشييد المطاعن، ج١٢ ص١۵۵
(#مکتبامامتپژوهیهند)
@fazaelvamaaref
📢 آرزوی عمر بن خطاب
از منابع عامه
1⃣ ... عن الضحاك قال: قال عمر: يا ليتني كنت كبش أهلي سمنوني ما بدا لهم، حتى إذا كنت أسمن ما أكون زارهم بعض من يحبون فجعلوا بعضي شواء و بعضي قديدا ثم أكلوني فأخرجوني عذرة و لم أكن بشرا.
✍🏻 ای کاش من قوچ خانوادهام بودم و آنقدر مرا میپروراندند که چاقترین قوچها میشدم، آنگاه هرکس را دوست میداشتند به دیدارشان میآمد، پس مقداری از مرا میپختند و مقدار دیگری را سرخ میکردند؛ سپس مرا میخوردند و از آنها به شکل فضولات خارج میشدم و بشر نبودم.
📚 كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، ناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة الخامسة، ج ١٢ ص ٦١٩
2⃣ شَبَابَةُ بْنُ سَوَّارٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عنْ عَاصِمِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ، قَالَ: رَأَيْتُ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ أَخَذَ تَبِنَةً مِنَ الْأَرْضِ فَقَالَ: لَيْتَنِي هَذِهِ التَّبِنَةُ لَيْتَنِي لَمْ أَكُ شَيْئًا لَيْتَ أُمِّي لَمْ تَلِدْنِي لَيْتَنِي كُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا.
✍🏻 عبد الله بن عامر گويد: عُمَر پر كاهى از زمين برداشت و گفت: اى كاش من اين پر كاه بودم، اى كاش به دنيا نمىآمدم، اى كاش هيچ نبودم، اى كاش مادرم مرا نمىزائيد، اى كاش فراموش شده بودم.
📚 المصنف فی الاحادیث و الآثار، نشر مکتب الرشد، ج ٧ ص ٩٨
بدون شرح ...
@fazaelvamaaref
پیرو مطالب قبل
❓آیا جایز بوده که حسنين علیهما السّلام گرسنه بمانند، و یتیم و اسیر و مسکین غذای آنان را بخورند؟!
"ابن روزبهان خنجى" نيز درباره حديث نزول سوره "هل أتی" لجاجت نموده است. او همان كسى است كه به نقد كتاب نهج الحق علاّمه حلّى رحمه الله پرداخته است. وى مىگويد:
«برخى از مفسّران درباره شأن نزول این سوره، چيزهايى را بيان كردهاند، امّا اين روايت را بسيارى از محدّثان و مفسّران انكار كردهاند و گفتهاند: آيا جايز است كه انسان تا اين حدّ در صدقه دادن مبالغه كند و خود و خانوادهاش را گرسنگى بدهد تا جايى كه به آستانه هلاك شدن برسند؟ در صورتى كه خداوند تعالى مىفرمايد: «وَ يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ _ و از تو مىپرسند چه چيز انفاق كنند؟ بگو: از ما زاد نيازمندى خود.» عَفو آن است كه بيش از خرج و مخارج خانواده باشد. رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) نيز مىفرمايد: «خير الصدقة ما يكون صفواً عفواً _ بهترين صدقه آن است كه برگزيده و مازاد بر نياز باشد». (إحقاق الحق، ج٣ ص١٧٠، به نقل از إبطال الباطل)
💠 علّامه مجلسی رحمه الله مینویسد:
«امّا آنچه را که یک معاند دیگر _ که خدایش خوار کند _ بیان کرده و گفته است که: "آیا جایز است یک انسان تا این حد در دادن صدقه مبالغه ورزد که خود و خانواده اش را تا حد مرگ گرسنه بدارد؟!" این شخص در ناصبی بودن و عناد بسیار مبالغه کرده و خود را رسوا ساخته و خداوند نیز او را در برابر همگان رسوا خواهد کرد. مگر او آیه:
«وَ یُؤْثِرُونَ عَلیَ أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کاَنَ بهِِمْ خَصَاصَۀ - و هرچند در خودشان نیازی باشد، آنها را بر خودشان مقدّم میدارند» را نخوانده بوده است؟! آیا خبر متواتر در شأن نزول این سوره کفایت نمیکند تا بفهمیم که هیچکس در فضیلت به جایگاه اهل بیت نمیرسد؟! امّا در مورد آیاتی که به ظاهر، معارض این برداشت هستند، به سخنانی از امام صادق علیه السّلام اشاره خواهد شد که وجوه جمع بین این آیات را بیان فرموده که خلاصه آن چنین است: "بروز چنین گذشتها و ایثارگریهایی در صدر اسلام بسیار بوده است و آیاتی درباره آنها نازل گردیده لیکن این آیات با آیات دیگر منسوخ شدهاند" و تفصیل سخن در این مورد را در کتاب "مکارم الأخلاق" _ از بحارالانوار _ پی خواهیم گرفت. (بحار الأنوار، ج٣۵ ص٣۵۶)
➖ سبط #ابن_جوزی از علمای مشهور سُنّیان، گوید که جدّم در کتاب "المنتخب" ذیل بحث سوره "هلأتی" گفته:
«اى دانشمندان دين! مىدانيد چرا فاطمه و على (عليهما السّلام) چنين ايثار كردند و دو فرزند خود را در حال گرسنگى واگذاشتند؟! آيا چنين مىپنداريد كه سرّ اين مسأله بر آنها پوشيده بود؟
نه، آنها از نيروى صبر اين دو كودك باخبر بودند و مىدانستند كه آنها دو شاخه شجره طوبى در نزد پروردگار و قسمتی از جمله: «فاطمه پارهتن من است» میباشند. آرى، جوجه اردك نيز به سان پدر و مادرش شنا كردن را نيك مىداند.» (تذکرة الخواص، ص٣١۵)
تعداد زيادى از علما ذكر كردهاند كه سائلان (مسكين، يتيم و اسير) فرشتگانى از جانب خداوند بودند که خداوند به وسيله آنان مىخواست كه اهل بيت عليهم السّلام را امتحان كند. (تفسیر نیشابوری، چاپ شده در حاشیه تفسیر طبری، ج٢٩ ص١١٢؛ کفایة الطالب، ص٣۴٨ به نقل از حافظ ابوعمرو بن صلاح و دیگران)
به همين دليل و دليل پيش از آن، شُبهه برخى دشمنان اهل بيت عليهم السّلام كه "گرسنه كردن نفْس تا اين حدّ جايز نيست" ردّ مىشود.
✅ نکته:
الف) سخن پیرامون این بحث بسیار است و این بستر را مجال بسط آن نیست. خلاصه برخی معاندین شیعه، از هر طریقی وارد شدهاند تا به حدیث مذکور خدشه وارد کنند. حتّی وجود "فضّه" را نیز انکار نمودهاند و سخنان جنونآمیز دیگری نیز گفتهاند، امّا به درب بسته خوردهاند و بر طبل رسوایی خود محکمتر کوبیدهاند. زیرا دلالت و طرق حدیث مذکور، روشن و واضح است.
ب) تمام مطالب این بحث (به جز نقل کلام علّامه مجلسی رحمه الله) از کتاب "نزول سوره هل أتی" تألیف استاد محقّق، سیّد علی میلانی حفظه الله میباشد (چنان که در ابتدای بحث متذکّر شدم.) و حقیر جهت سهولت برای خوانندگان گرامی، آن را بسیار خلاصه نمودم.
@fazaelvamaaref
پیرو مطالب قبل
✍🏻 آلوسی، عالِم مشهور سُنّیان، مینویسد:
«از لطایف سوره "هل أتی" این است که خداوند تبارك و تعالى در اين سوره تمامى نعمتها و لذّتهاى بهشتى را بيان كرده به جز حورى بهشتى، كه تنها دليلش غيرت و احترام نسبت به نور چشم رسول اکرم، حضرت زهرا (عليهما السّلام) است.»
@fazaelvamaaref
#آیه_اطعام #سانسور_تحریف
پیرو مطلب قبل
❌ دو شُبهه از سُنّیان درباره شأن نزول آیاتی از سوره إنسان یا "هل أتی"
✍🏻 استاد محقّق، سیّد علی میلانی در کتاب "نزول سوره أتی" مینویسد:
شيعه و سنّى اتّفاق نظر دارند كه اين آيات درباره اهل بيت عليهم السّلام، نازل شده است؛ چرا كه اصل خبر - البتّه با تفاوتهايى چند در واژگان - در كتابهاى تفسيرى، حديثى، شرح حالها و مناقب وجود دارد.
برخى گفتهاند: مىدانيم كه سوره دهر (إنسان) به اتّفاق نظر همگان، سورۀ مكّى است و حال آن كه على (عليه السّلام) پس از جنگ بدر با حضرت فاطمه (عليها السّلام) ازدواج كردند، و امام حسن (عليه السّلام) در سال دوّم هجرى، به دنيا آمد و امام حسين (عليه السّلام) نيز در سال چهارم هجرى يعنى سالها پس از نزول سوره دهر ديده به جهان گشود؛ از همين روی اين ديدگاه كه اين آيات درباره آنها نازل شده، دروغى است كه بر علماى آگاه از نزول قرآن و احوال اهل بيت پوشيده نيست.
"قرطبى" در تفسير خود درباره آيه: «وَيُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ» مىگويد: "سخن درست اين است كه اين آيه درباره همه نيكان و نيكوكاران نازل شده است و از همين روی به افراد به خصوصى اشاره ندارد." (تفسیر قرطبی، ج١٩ ص١٨٩) سپس مىافزايد: "نقّاش، ثعلبى، قشيرى و بسيارى از مفسّران ديگر درباره داستان على، فاطمه و خدمتكارشان (علیهم السّلام) حديثى را ذكر كردهاند كه صحيح نيست و اثبات نشده است."
#ابن_حجر عسقلانى دانشمند نامى اهل سنّت در تخريج الكشّاف مىنويسد: "اين حديث را ثعلبى از قاسم بن بهرام، از ليث بن ابوسليم، از مجاهد از ابن عبّاس نقل كرده است. وى از قول كلبى از ابن عبّاس درباره اين سخن خداوند متعال كه مىفرمايد:«يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخافُونَ يَوْمًا كانَ شَرُّهُ مُسْتَطيرًا * وَيُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكينًا وَ يَتيمًا وَ أَسيرًا». روايتى را نقل كرده و در اثناى آن شعرى را نيز درباره على و فاطمه (عليهما السّلام) اضافه نموده است. وى در ادامه مىنويسد: حكيم ترمذى مىگويد: "اين، حديث خوش عبارت و ساختگى است كه تنها يك فرد احمق و جاهل آن را باور مىكند." (تخريج الکشّاف، ص١٨٠)
#ابن_جوزى در كتاب "الموضوعات" اين روايت را از ابوعبداللّه سمرقندى، از محمّد بن كثير، از اصبغ بن نباته با اندكى افزايش واژگان - كه بخشى از متن روايت به صورت شعر آمده - نقل كرده، و آن گاه مىنويسد: در جعلى بودن اين روايت، شكى ندارم. (ص٣٩٠)
➖آنچه آورديم در دو عنوان خلاصه مىشود كه عنوان نخست اهميّت بيشترى دارد:
نخست آن كه سوره دهر مكّى است و پيش از ازدواج امير مؤمنان على عليه السّلام با حضرت فاطمه عليها السّلام در مدينه و همچنين چندين سال پيش از ولادت امام حسن و حسين عليهما السّلام نازل شده است.
دوّم آن كه ترمذى و ابن جوزى اين روايت را جعلى مىدانند.
البتّه طرف اصلى ما در اين مسئله، #ابن_تيميه است كه پيروانش به او «شيخ الاسلام» لقب دادهاند.
➖امّا حديث نزول سوره دهر و اصحاب و تابعين:
حديث نزول سوره دهر در بسيارى از كتابهاى مورد اعتماد اهل سنّت كه درباره علوم مختلف همانند تفسير، حديث، مناقب و شرح حال صحابه نگاشته شده، آمده است. بر اساس كتابهاى اهل سنّت، از جمله راويانى كه در ميان صحابه و تابعان، اين حديث را نقل كردهاند مىتوان به افراد ذيل اشاره نمود:
امير مؤمنان على عليه السّلام، عبداللّه بن عبّاس، زيد بن ارقم، سعيد بن جبير، اصبغ بن نباته، قنبر خدمتكار امير مؤمنان عليه السّلام، حسن بصرى، مجاهد، عطاء، ابوصالح، قتاده و ضحّاك.
علاوه براين، اين حديث از طريق روايت ابن عبّاس كه مشهور است نقل شده و سعيد بن جبير، مجاهد، ضحّاك، ابوصالح و عطاء - كه از سرآمدان پيشوايان تفسير در ميان اهل تسنّن هستند - اين حديث را از ابن عبّاس روايت كردهاند.
➖حديث نزول سوره دهر و پيشوايان تفسير و حديث:
از راويان اين حديث در ميان دانشمندان بزرگ قرنهاى مختلف تنها به ذكر نام تعدادى از آنان بسنده مىكنيم:
حسين بن حكم حبرى كوفى، ابوجعفر طبرى، ابن عبدربّه، سليمان بن احمد طبرانى، ابوعبيداللّه مرزبانى، #حاكم_نيشابورى، عبدالغنى بن سعيد، ابوبكر بن مردويه اصفهانى، ابونعيم اصفهانى، ثعلبى، ابومحمّد جوهرى، حافظ حسكانى، فقيه محدّث ابن مغازلى شافعى، على بن احمد واحدى، حافظ ابوعبداللّه حميدى، حسين بن مسعود بغوى، #زمخشرى، ابوالفضل محمّد بن ناصر سلامى بغدادى، #ابن_جوزى، خطيب خوارزمى، ابوموسى مدينى، #فخر_رازى، ابوعمرو بن صلاح، شافعى، سبط #ابن_جوزى، ابوعبداللّه گنجى شافعى، نظام الدين اعرج نيشابورى، قاضى بيضاوى، محب الدين طبرى مَكّى شافعى، نسَفى، ابواسحاق حموينى استاد #ذهبى، علاء الدين خازن، قاضى عضدالدين ايجى، #ابن_حجر عسقلانى، #سيوطى، ابوالسعود عمادى، عبدالملك عصامى، قاضى شوكانى، شهاب الدين آلوسى.
ادامه دارد ...
@fazaelvamaaref
#آیه_اطعام
🗓 ٢۵ ذیالحجّة، سوره إنسان، و ارتباطش با اهل بیت علیهم السلام
وقتی امیرالمؤمنین، حضرت زهرا و فضّه (علیهم السّلام) مطابق با نذرشان، برای شفای بیماری حسنین (علیهما السّلام) سه روز روزه گرفتند و هر سه روز هنگام افطار با اینکه خود گرسنه بودند، غذایشان را به مسکین و یتیم و اسیر بخشیدند، آیات ابتدایی سوره إنسان یا "هل أتی" نازل شد.
✍🏻 کثیری از سُنّیان، نزول این آیات را مرتبط با واقعه مذکور دانسته و آن را روایت کردهاند.
علّامه مجلسی رحمه الله:
«المناقب لابن شهرآشوب: رَوَی أَبُو صَالِحٍ وَ مُجَاهِدٌ وَ الضَّحَّاكُ وَ الْحَسَنُ وَ عَطَاءٌ وَ قَتَادَةُ وَ مُقَاتِلٌ وَ اللَّیْثُ وَ ابْنُ عَبَّاسٍ وَ ابْنُ مَسْعُودٍ وَ ابْنُ جُبَیْرٍ وَ عَمْرُو بْنُ شُعَیْبٍ وَ الْحَسَنُ بْنُ مِهْرَانَ وَ النَّقَّاشُ وَ الْقُشَیْرِیُّ وَ الثَّعْلَبِیُّ وَ الْوَاحِدِیُّ فِی تَفَاسِیرِهِمْ وَ صَاحِبُ أَسْبَابِ النُّزُولِ وَ الْخَطِیبُ الْمَكِّیُّ فِی الْأَرْبَعِینَ وَ أَبُو بَكْرٍ الشِّیرَازِیُّ فِی نُزُولِ الْقُرْآنِ فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأُشْنَهِیُّ فِی اعْتِقَادِ أَهْلِ السُّنَّةِ وَ أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْفَضْلِ النَّحْوِیُّ فِی الْعَرُوسِ فِی الزُّهْدِ وَ رَوَی أَهْلُ الْبَیْتِ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ وَ غَیْرِهِ عَنِ الْبَاقِرِ علیه السّلام....
كشف الغمة رَوَی الْوَاحِدِیُّ فِی تَفْسِیرِهِ...
و مِنْ مَنَاقِبِ الْخُوارَزْمِیِّ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ وَ قَدْ ذَكَرَهُ الثَّعْلَبِیُّ وَ غَیْرُهُ مِنْ مُفَسِّرِی الْقُرْآنِ الْمَجِید ...
قَالَ الْخَطِیبُ الْخُوارَزْمِیُّ حَاكِیاً عَنْهُ وَ عَنِ الْبَرَاوِیِّ...
وَ رَوَی الْخَطِیبُ فِی هَذَا رِوَایَةً أُخْرَی ...
بیان: قال علی بن عیسی هذه السورة نزلت فی هذه القضیة بإجماع الأمة لا أعرف أحدا خالف فیها.
الطرائف: الثَّعْلَبِیُّ بِإِسْنَادِهِ إِلَی ابْنِ عَبَّاسٍ مِثْلَهُ إِلَی قَوْلِهِ إِلَی آخِرِ السُّورَةِ و ترك فیها الأبیات ثم قال و زاد محمد بن علی الغزالی علی ما ذكره الثعلبی فی كتابه المعروف بالبلغة أنهم نزلت علیهم مائدة من السماء فأكلوا منها سبعة أیام.
قال و حدیث المائدة و نزولها علیهم مذكور فی سائر الكتب- ثم قال السید روی أخطب خوارزم حدیث المائدة فی كتابه و روی الواحدی حدیث نزول السورة كما مر فی تفسیره.
أقول: و روی #زمخشری أیضا فی الكشّاف نحوا من ذلك مع اختصار و كذا البیضاوی.
وَ رَوَی ابْنُ بِطْرِیقٍ فِی الْعُمْدَةِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الثَّعْلَبِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ الشَّیْبَانِیِّ الْعَدْلِ عَنْ أَبِی حَامِدٍ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِالْوَهَّابِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ حَمَّادٍ الْمَرْوَزِیِّ عَنْ مَحْبُوبِ بْنِ حُمَیْدٍ الْقَصْرِیِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ لَیْثٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ وَ أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَامِدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْمُزَنِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْبَاهِلِیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ فَهْدِ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الصَّائِبِ عَنْ أَبِی صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ بْنُ مِهْرَانَ وَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِیَّا الْبَصْرِیُّ عَنْ شُعَیْبِ بْنِ وَاقِدٍ الْمُزَنِیِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ لَیْثٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ مِثْلَ مَا مَرَّ إِلَی قَوْلِهِ ثُمَّ هَبَطَ جَبْرَئِیلُ بِهَذِهِ الْآیَاتِ. 👇🏻
#روز_مباهله #خاتم_بخشی أميرالمؤمنين علیه السّلام #سانسور_تحریف
🔥 دشمنی #ابن_تیمیه لعنه الله با امیرالمؤمنین سلام الله علیه 3⃣1⃣
در مطالب قبل، اشاره شد که کثیری از صحابه و تابعين و علمای مخالفین، روایت کردهاند که نزول آیه ۵۵ سوره مائده در شأن امیر المومنین علیه السّلام است.
همچنین #سیوطی عالِم برجسته سُنّیان، ضمن اشاره به کثرت طُرق روایت مذکور، مینویسد: «فهذه شواهد یقوي بعضها بعضا» يعنی قرائن و شواهد برای صحّت شأن نزول آیه، یکدیگر را تقویت میکنند. (لباب النقول فی أسباب النزول، ط: موسسه الکتب الثقافیة، بیروت، ص١٠۴)
این کلام سیوطی به عنوان یک عالم و مرجع سُنّیان در علوم قرآن، بسیار حائز اهمیّت است.
همچنین در کتاب "الدرّ المنثور، ج٣ ص١٠۴" طُرُق متعدّد این روایت را ذکر کرده است.
👈🏻 امّا در این میان، ابن تيميه مثل همیشه پرده از ناصبیگری خود برداشته و مانند مجانین، نه تنها شأن نزول آیه را ردّ کرده، بلکه ادّعای اجماع بر کذبِ شأن نزول را مطرح کرده است و گفته: «اجماع علمای حدیث این است که آنچه در این مورد روایت شده صحیح نمیباشد، و روایتش جعلی است... و اجماع است که این آیه در خصوص علی نیست و او انگشترش را در رکوع به سائل نداده است.»‼️ (منهاج السنّة، ج٢ ص٣٠ _ ج٧ ص١١)
نمیدانم ابن تيميه معنای إجماع را نفهمیده، یا کثیری از علمای سُنّیان را که به شأن نزول آیه اعتراف کردهاند آدم حساب نکرده است. (اینجا) روایتی که طُرقش متعدّد و کثیر است، قابل إنکار و تضعیف نیست، مگر اینکه ابن تيميه تمام صحابی و تابعين را که راوی این مسئله هستند، کذّاب و جعلکننده بداند.
✅ امّا ادّعای إجماع بر کذب بودن شأن نزول آیه
با بررسی کتب سُنّیان، در مییابیم که اتّفاقا إجماع بر صحّت شأن نزول (در فضیلت امیرالمؤمنین علیه السّلام) واقع شده است، و با عبارات ذیل در کتبی که نام برده میشود، به این مهم تصریح کردهاند:
«و أجمع أئمّة التفسير أنّ المراد: عليّ»
«و قد أجمع أئمّة التفسير علي أنّ المراد ب: الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاة إلي قوله تعالي: وَهُمْ راكِعُونَ، عليّ؛ فإنّه كان في الصلاة راكعاً فسأله سائل، فأعطاه خاتمه، فنزلت الآية»
«إنّها نزلت باتّفاق المفسّرين في حقّ عليّ بن أبي طالب حين أعطي السائل خاتمه و هو راكع في صلاته»
قاضی عضدالدین إيجي (المواقف، ص۴٠۵)
الشريف الجرجاني (شرح المواقف، ج٨ ص٣۶٠)
التفتازاني (شرح المقاصد، ج۵ ص٢٧٠ _ و برخی چاپها ص ١٧٠)
القوشجی ( شرح تجريد الإعتقاد، ص٣۶٨)
الآلوسي (ج۶ ص٢۴۴)
📙 آیة الولاية، السیّد علی المیلانی، ص٨٠
💠 لذا إبن تيميه به دروغ "اجماع بر کذب شأن نزول" را به سُنّیان نسبت داده است و با این دروغ روی سیاهش را سیاهتر کرده، و إهانتی عظیم به کثیری از بزرگان سُنّیان نموده است.
از طرفی وقتی بر چنین مسئلهای إجماع شده است، دیگر مخالفت چند معاندِ مُغرضِ روانپریش چه اهمیّتی دارد؟! لذا مخالفت ابن تيميه و أتباع او نه تنها خدشهای بر إجماع وارد نمیکند، بلکه قدح خودشان محسوب میشود که چنین مسئله واضح و روشنی را تکذیب میکنند.
ضمن اینکه وقتی طُرُق یک روایت، کثرت و تعدّد دارد، تضعیف آن به بهانه چند راوی مجهول یا ضعیف یا کذّاب، لطیفهای بیش نیست.
این مطالب از واضحات علوم حدیث است، ولی هرجا "نفهمی" به سود این جماعت باشد، خود را به نفهمی میزنند تا زیربار پذیرش نروند.
@fazaelvamaaref
ادامه از مطالب قبل
🔍 إعتقاد سُنّیان در باب حضرت سیّد الشهداء عليه السّلام 3⃣
✍🏻 علّامه میر حامد حسین رحمه الله:
«و از جمله عبارات که دالّ بر ناصبیگری است، عبارت غوثِ حضرات سُنیّه (یعنی عبدالقادر گیلانی) است که در باب روز شهادت جناب امام حسین علیه السّلام به قلم حروریّت، رقم بر صفحه قرطاس خارجیّتأساس ریخته، رسَن (ریسمانِ) دین و ایمان خود را به أنامل (انگشتان) نکث و قسوط و مروق تارتار گسیخته، چنانچه در «غنیة الطالبین» در ذکر روز عاشورا گفته....» (عبقات الأنوار، ج٢٣ ص١٢١)
✅ سپس ایشان سخنان عبدالقادر گیلانی صوفی را نقل میکند، که ترجمه و حاصلش این است:
«وی عاشورا را روز سُرور و شادی و عید إعلام کرده و توصیه کرده مردم روزه شکر بگیرند. به شیعیان طعن میزند که چرا عزاداری میکنید؟! باید خوشحال باشيد که حسین بن علی (علیهما السّلام) به درجه رفیع شهادت رسید و بالاترین مقامات را کسب کرد و به درجه خلفای راشدین رسید. ضمن اینکه اگر قرار باشد روزی را روز مصيبت بدانیم، باید روز دوشنبه بر عاشورا ارجحیّت دارد، زیرا در دوشنبه، رسول خدا و ابابکر از دنیا رفتند، و مصيبت فقدان رسول خدا و ابابکر، بالاتر از فقدان دیگران است. و از این روی، مردم متّفقند که دوشنبه روز بزرگی است و روزه گرفتن در آن روز فضیلت دارد...لذا اگر قرار بود روز عاشورا روز مصيبت باشد، باید صحابه و تابعین که به آن دوره نزدیکتر بودند، عاشورا را روز مصيبت میدانستند، ولی آنان توصيه کردهاند که عاشورا برای خانواده، خوراک خوب تهیه کنیم و شاد باشیم و روزه بگیریم، و مانند عید قربان و عید فطر و جمعه و عرفه آن را گرامی بداریم...»
➖ تقابل سخنان وی با معارف ما، به وضوح قابل مشاهده است. در روایات ما، دوشنبه برای بنیامیّه و شوم معرّفی شده، امّا وی میگوید که روز بزرگ و باشرافتی است! وی قول و فعل چند صحابی و تابعی _ که عاشورا را روز مصيبت ندانستهاند _ را اخذ کرده و روایاتی که دیگر صحابه و تابعین در باب حزن عاشورا و شهادت امام حسین علیه السّلام نقل کردهاند را وانهاده، و چه خوب پرده از ناصبیّت خود و بزرگان خود برداشته که آنان روز قتل سَرور دو سرا و پاره قلب رسول اکرم صلی الله علیه و آله را روز شادی و عید میدانند‼️ آیا صحابیِ راستینِ رسول اکرم صلی الله علیه و آله، در روز قتل فرزند آن حضرت محزون نمیشود؟! آیا با رسول اکرم همدرد و همدل نمیشود؟! این چه صحابی است که خلاف سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله عمل میکند؟! در حالی که به تصریح بزرگان و متعصّبانِ سُنّیان، احادیثی که دال بر روزهگرفتن، شادی، سُرمه کشیدن به نشانه سُرور، عید گرفتن و ... در روز عاشورا میباشد، رسم و شیوه نواصب است.
🔹سیّد بن طاووس رحمه الله مینویسد:
«در جزء دوّم از تاریخ نیشابور، تألیف حاکم نیشابوری، دیدم در ترجمه حسین بن بشير بن قاسم، نوشته: سُرمهکشیدن در روز عاشورا سیره نبوی نیست، بلکه قاتلان حسین بن علی (علیهما السّلام) چنین بدعتی را بنا نهادند.» (إقبال الأعمال، ج ٢ ص ۵۴۵)
ابن الجوزي و #ابن_تیمیه و #ابن_کثیر و أمثالهم، با اینکه خودشان از دشمنان متعصّبِ شیعه هستند، معترفند که:
«احاديث فضلِ روزهگرفتن و شکرگزاری و شادی و عید و إظهار سُرور در عاشورا را نواصب و دشمنان حسین بن علی (علیهما السّلام) جعل و ترویج نمودند تا با شیعیان مخالفت کنند، و اینها بدعت است و اصل و اساسی ندارد.» (مَن هُم قتلة الحسین علیه السّلام، السیّد علي الميلاني، ص ٣٩۶)
و اینکه عبدالقادر گیلانی صوفی، سالروز مرگ و فقدان ابابکر را بزرگتر و مهمتر از فقدان دیگران میداند، نشانهای دیگر برای عدم ایمان اوست! چه دلیلی بر این ادّعا وجود دارد؟ کدام عقل و نقلی گواه این مسئله است؟ کتب فریقین پر است از روایاتی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله برای مصائبی که بعد از خودش بر اهل بیتش وارد میشود، گریان و محزون بودند. (کثیری از این روایات گذشت) و عقل نیز گواهی میدهد که هرچه شرافت و تقوا و ایمان و جایگاه افراد بیشتر باشد، مصيبت فقدانشان نیز بزرگتر است. مسلمین متّفقدند که اهل بیتِ رسول اکرم صلی الله علیه و آله، بهترین و عزیزترین مخلوقات نزد آن حضرت بودند.
ان شاء الله اگر مجالی دست دهد، به تفصیل این مسئله را بررسی خواهیم نمود.
@fazaelvamaaref
ادامه از بحث قبل
🔍 إعتقاد سُنّیان در باب حضرت سیّد الشهداء عليه السّلام 2⃣
✍🏻 علّامه میر حامد حسین رحمه الله:
«و از جمله دلائل واضحهٔ انحرافِ بزرگان و گذشتگانِ سُنّیان از جناب امام حسین علیه السّلام، آنست که عبد اللّه بن عمر، آن حضرت را - معاذ اللّه من ذلک - طالب دنیا میدانست و آن جناب را بر سفر عراق ملامت نمود و به عنوانی منع کرد که برای اهل ایمان و أهل معرفت، خیلی دلخراشست، و نیز بعد راهی شدن آن جناب، در حقّ ایشان، کلمات خرافه و قبیح که کاشف از کمال سوء سریرت اوست بر زبان میآورد.
🔻 #سیوطی در «تاریخ الخلفاء» در ذکر جناب إمام حسین علیه السّلام گفته:
"و قال له ابن عمر: لا تخرج! فإنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و سلّم خیّره اللّه بین الدّنیا و الآخرة فاختار الآخرة و إنّک بضعة منه و لا تنالها، یعنی الدّنیا! و اعتنقه و بکی و ودّعه. فکان ابن عمر یقول: غلبنا حسین بالخروج ولعمری لقد رأی فی أبیه و أخیه عبرة!"
(یعنی: از سفرت منصرف شو، جدّت رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) بین انتخاب دنیا و آخرت مُخیّر شد و او آخرت را برگزید. تو نیز پاره تن اوئی، دنیا را رها کن !!!!! سپس او را در آغوش گرفت و گریست و وداع نمود....)
و سمهودی (به همین مضمون) در «جواهر العقدین» گفته:
"و جاء ابن عمر إلي الحسین رضی اللّه عنهم و قد بلغه مسیره و هو بمال له و لحقه علی مسیرة یومین أو ثلاثة و لامه علی المسیر و ذکر ما قاله ابن عبّاس. فلمّا رآه مصرّا علی المسیر قبّل ما بین عینیه و بکی و قال: أستودعک اللّه من قتیل. و فی روایة للشعبی أنّ ابن عمر قال للحسین: إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و سلّم خیّر بین الدّنیا و الآخرة فاختار الآخرة و إنّکم بضعة من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و سلّم، و فی روایة أنّه لن ینالها - یعنی الدّنیا - و ولایتها أحد منکم فارجع! فأبی فاعتنقه و قال: استودعک اللّه من مقتول، و السّلام.
و قد أخرجه البزّار برجال ثقات عن الشّعبی إلاّ أنّه قال: فقال - أی الحسین - إنّی ارید العراق، فقال: لا تفعل! فانّ رسول اللّه صلّی الله علیه و سلّم قال: خیّرت بین أکون نبیّا ملکا أو نبیّا عبدا. فقیل لی: تواضع! فاخترت أن أکون نبیّا عبدا، و إنّک بضعة من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و سلّم فلا تخرج! فأبی فودّعه و قال: استودعک اللّه من مقتول"
➖و شیخ بن عبد اللّه بن العیدروس الیمنی در «عقد نبوی» گفته:
"و جاء ابن عمر الی الحسین لمّا توجه إلی العراق فأدرکه بعد مسیر لیلتین أو ثلاث فقال: ناشدتک اللّه! إنّ أهل العراق قوم قبلوا أباک و خذلوا أخاک. فلمّا یئس منه عانقه و قبّل بین عینیه و قال: أستودعک اللّه من قتیل! سمعت رسول اللّه صلعم یقول: إنّ اللّه عزّ و جلّ أبی لکم الدّنیا."
و نیز در «عقد نبوی» گفته:
"و قال ابن عمر للحسین: لا تخرج فإنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و سلّم خیّره اللّه بین الدّنیا و الآخرة فاختار الآخرة و إنّک بضعة من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و سلّم و إنّه لن تنالها - یعنی الدّنیا - و ولایتها أحد منکم، فارجع! فأبی فاعتنقه و بکی و ودّعه و قال: استودعتک اللّه من مقتول و السّلام. و کان ابن عمر یقول: غلبنا حسین بالخروج و لعمری لقد رأی فی أبیه و أخیه عبرة و رأی من الفتنة و خذلان النّاس لهم ما کان ینبغی له أن لا یتحرّک ما عاش و أن یدخل فی صالح ما دخل فیه النّاس فإنّ الجماعة خير."
▪️و محمد بن أبی بکر الشّلی الحضرمی در «مشرع رویّ» در ذکر جناب إمام حسین علیه السّلام گفته:
"و جاءه ابن عمر و کان بمال له - أی بأرض - فلحقه علی مسیرة یومین و لامه علی السیر و قال: إنّ رسول اللّه صلّی اللّه علیه و سلّم خیّر بین الدّنیا و الآخرة فاختار الآخرة و إنّکم بضعة من رسول اللّه صلّی اللّه علیه و سلّم و إنّه لن ینالها و لا ولایتها أحد منکم فارجع فأبی، فاعتنقه و قبّل بین عینیه و بکی و قال: أستودعک اللّه من قتیل."
و شیخ محمد صبان مصری در «إسعاف الرّاغبین» گفته:
"فخرج الحسین من مکّة قاصدا للعراق و لم یعلم بخروجه ابن عمر فخرج خلفه فأدرکه علی میلین من مکّة فقال: ارجع! فأبی فقال: إنّی محدّثک حدیثا: إنّ جبرئیل أتی النّبیّ صلعم فخیّره بین الدّنیا و الآخرة فاختار الآخرة و إنّک بضعة منه و اللّه لا یلیها أحد منکم فقال: إنّ معی حملین من کتب أهل العراق ببیعتهم، فقال: ما تصنع بقوم قتلوا
أباک و خذلوا أخاک! فأبی إلاّ المضیّ فاعتنقه و بکی و قال: استودعتک اللّه من قتیل ثمّ سافر. فکان ابن عمر یقول غلبنا الحسین بالخروج و لعمری لقد رأی فی أخیه و أبیه عبرة."
ادامه دارد ...
@fazaelvamaaref
👆🏻 و ابن خلدون در «مقدّمۀ تاریخ خود» عبارتی دیگر آورده که کاشف بسیاری از أسرار و هاتک کثیری از أستار میباشد، چنانچه گفته:
"و أمّا الحسین فإنّه لمّا ظهر فسق یزید عند الکافّة من أهل عصره بعثت شیعة أهل البیت بالکوفة للحسین أن یأتیهم فیقوموا بأمره، فرأی الحسین أنّ الخروج علی یزید متعین من أجل فسقه لا سیّما من له القدرة علی ذلک و ظنّها من نفسه بأهلیّته و شوکته، فأمّا الأهلیّة فکانت کما ظنّ و زیادة، و أمّا الشّوکة فغلط یرحمه اللّه فیها! لأنّ عصبیّة مضر کانت فی قریش و عصبیّة قریش فی عبد مناف و عصبیّة عبد مناف إنّما کانت فی بنی أمیّة تعرف ذلک لهم قریش و سائر النّاس و لا ینکرونه و إنّما نسی ذلک اوّل الإسلام لما شغل النّاس من الذّهول بالخوارق و أمر الوحی و تردّد الملائکة لنصرة المسلمین فأغفلوا امور عوائدهم و ذهبت عصبیّة الجاهلیة و منازعها و نسیت و لم یبق إلاّ العصبیة الطّبیعیة فی الحمایة و الدّفاع ینتفع بها فی إقامة الدّین و جهاد المشرکین، و الدّین فیها محکم و العادة معزولة حتّی إذا انقطع أمر النّبوّة و الخوارق المهولة تراجع الحکم بعض الشّیء للعوائد فعادت العصبیّة کما کانت و لمن کانت، و أصبحت مضر أطوع لبنی أمیّة من سواهم بما کان لهم من ذلک قبل، فتبیّن لک غلط الحسین! إلاّ أنّه فی أمر دنیوی لا یضرّه الغلط فیه!، و أمّا الحکم الشّرعی فلم یغلط فیه لأنّه منوط بظنّه و کان ظنّه القدرة علی ذلک و لقد عذله ابن العبّاس و ابن الزّبیر و ابن عمر و ابن الحنفیّة أخوه و غیره فی مسیره إلی الکوفة و علموا غلطه فی ذلک! و لم یرجع عمّا هو بسبیله لما أراده اللّه! و أمّا غیر الحسین من الصّحابة الّذین کانوا بالحجاز و مع یزید بالشّام و العراق و من التّابعین لهم فرأوا أنّ الخروج علی یزید و إن کان فاسقا لا یجوز لما ینشأ من الهرج و الدّماء فأقصروا عن ذلک و لم یتابعوا الحسین و لا أنکروا علیه و لا أثّموه لأنّه مجتهد و هو اسوة المجتهدین، و لا یذهب بک الغلط أن تقول بتأثیم هؤلاء بمخالفة الحسین و قعودهم عن نصره فإنّهم أکثر الصّحابة و کانوا مع یزید و لم یروا الخروج علیه و کان الحسین یستشهد بهم و هو یقاتل بکربلاء علی فضله و حقّه و یقول: سلوا جابر بن عبد اللّه و أبا سعید الخدریّ و أنس بن مالک و سهل بن سعید (سعد. ظ) و زید بن أرقم و أمثالهم، و لم ینکر علیهم قعودهم عن نصره و لا تعرّض لذلک لعلمه أنّه عن اجتهاد منهم کما کان فعله عن اجتهاد منه. و کذلک لا یذهب بک الغلط أن تقول بتصویب قتله لما کان عن اجتهاد و إن کان هو علی اجتهاد و یکون ذلک کما یحدّ الشّافعی و المالکیّ الحنفیّ علی شرب النّبیذ!. و اعلم أنّ الامر لیس کذلک و قتاله لم یکن عن اجتهاد هؤلاء و إن کان خلافه عن اجتهادهم و إنّما انفرد بقتاله یزید و أصحابه و لا تقولنّ انّ یزید و إن کان فاسقا و لم یجز هؤلاء الخروج علیه فأفعاله عندهم صحیحة. و اعلم أنّه إنّما ینفذ من أعمال الفاسق ما کان مشروعا و قتال البغاة عندهم من شرطه أن یکون مع الإمام العادل و هو مفقود فی مسئلتنا فلا یجوز قتال الحسین مع یزید و لا لیزید بل هی من فعلاته المؤکّدة لفسقه و الحسین فیها شهید مثاب و هو علی حقّ و اجتهاد، و الصّحابة الّذین کانوا مع یزید علی حق أیضا و اجتهاد! و قد غلط القاضی أبو بکر بن العربی المالکیّ فی هذا فقال فی کتابه الّذی سمّاه «بالعواصم و القواصم» ما معناه أنّ الحسین قتل بشرع جدّه، و هو غلط حملته علیه الغفلة عن اشتراط الإمام العادل و من أعدل من الحسین فی زمانه فی إمامته و عدالته فی قتال أهل الآراء؟!"
⭕️ و درین عبارت نفاق آمیز و شقاق انگیز با وصف احتراس و احتراز از ظهور عداوت شدیده، ابن خلدون مضامین عدیده آورده که تنبیه بر آن لازم است.
اوّل آنکه: بقول خود «فرأی الحسین أنّ الخروج علی یزید متعیّن، إلخ» معاذ اللّه نسبت خروج بر یزید به جناب امام حسین علیه السّلام نموده.
دوّم آنکه: به قول خود «و أمّا الشّوکة فغلط یرحمه اللّه فیها» ثابت نموده که جناب امام حسین علیه السّلام معاذ اللّه در گمان شوکت خود إشتباه کرده!
سوّم آنکه: تصریح نموده به اینکه ابن عبّاس و ابن الزبیر و ابن عمر و ابن الحنفیّه ملامت کردند جناب امام حسین علیه السّلام را در رفتن آن جناب بسوی کوفه و إشتباه آن جناب را درین باب دانستند!
چهارم آنکه: اعتراف نموده به اینکه صحابه که در حجاز بودند و صحابه که در شام همراه یزید بودند و صحابه که در عراق بودند و تابعین این صحابه رأیشان این بود که خروج بر یزید جائز نیست، اگر چه او فاسق باشد، پس باز ماندند از آن و متابعت جناب امام حسین علیه السّلام نکردند.
پنجم آنکه: به صراحت تمام منع کرده از قول به گناهکاری اشخاصی که مخالفت جناب امام حسین علیه السّلام نمودند و از نصرت آن جناب قعود کردند و همراه یزید بودند و رأیشان نبود که خروج بر یزید واقع شود.
#مکتبامامتپژوهیهند
🔍 اعتقاد سُنّیان در باب حضرت سید الشهدا علیه السّلام
✍🏻 علّامه میر حامد حسین رحمه الله:
«و از جملۀ براهین حُسن اعتقاد حضرات اهل سنّت در باب جناب امام حسین علیه السّلام، کلام کفر التیام "ابنالعربی" مالکی و أمثال اوست در حقّ آن جناب و قاتلان آن جناب، چنانچه #ابن_حجر مکّی در «منح مکّیّه» در ذکر یزید ملعون گفته:
"بل قال #احمدبنحنبل بکفره و ناهیک به ورعا و علما یقضیان بأنّه لم یقل ذلک إلاّ لقضایا وقعت منه صریحة فی ذلک ثبتت عنده و ان لم تثبت عند غیره کالغزالی فإنّه أطال فی ردّ کثیر ممّا نسب إلیه کقتل الحسین فقال: لم یثبت من طریق صحیح أنّه قتله و لا أمر بقتله! ثمّ بالغ فی تحریم سبّه و لعنه، و کابن العربی المالکی فإنّه نقل عنه ما یقشعرّ منه
الجلد انّه قال: لم یقتل یزید الحسین إلاّ بسیف جدّه! أی بحسب اعتقاده الباطل أنّه الخلیفة و الحسین باغ علیه و البیعة سبقت لیزید و یکفی فیها بعض أهل الحلّ و العقد و بیعته کذلک لأنّ کثیرین أقدموا علیها مختارین لها، هذا مع عدم النّظر إلی استخلاف أبیه له، امّا مع النّظر لذلک فلا یشترط موافقة أحد من أهل الحلّ و العقد علی ذلک!" إلخ.
(یعنی #ابن_حجر گفته: احمد بن حنبل که ورع و علمش را میدانی، يزيد را کافر میدانست، و او سخن نمیگفت مگر در مواردی که یقین به صحّت داشت، هرچند نزد غیر او ثابت نباشد، مانند #غزالی که قائل به کفر يزيد نیست و میگوید: "از طریق صحیح ثابت نشده که او قاتل حسین بوده یا امر به قتل او کرده، لذا لعن و سبّ او حرام است." یا مانند "ابنالعربی مالکی" که تن انسان از کلامش به لرزه میافتد وقتی میگوید: "حسین با شمشیر جدّش به قتل رسید" که بر حسب اعتقاد باطلش يزيد را حاکم اسلام میدانست و حسين را خروجکننده بر حاکم اسلام....)
➖ و نیز #ابن_حجر مکّی در «منح مکّیّه» گفته:
«و قول بعضهم: "لا ملام علی قتلة الحسین لأنّهم إنّما قتلوه بسیف جدّه الآمر بسلّه علی البغاة و قتالهم"❗️لا یعوّل عليه.» إلخ.
📝 و منّاوی در «فیض القدیر» گفته:
"قیل لابن الجوزی و هو علی الکرسی: کیف یقال یزید قتل الحسین و هو بدمشق و الحسین بعراق؟ فقال:
سهم أصاب و رامیه بذی سلم
من بالعراق لقد أبعدت مرماک
و قد غلب علی ابن العربی الغضّ من أهل البیت حتّی قال: قتله بسیف جدّه!"
🔸و از جملۀ عجائب این است که "ابن خلدون مغربی" هم اسائه أدب را در حقّ جناب امام حسین علیه السّلام إلی أقصی الغایة رسانیده، و لهذا بعض اکابر حفّاظ سُنیّه که حظی از إنصاف داشتند مبالغه در عیب او میفرمودند و بعد ذکر جسارت او، به لعن و سبّ او مبادرت نمودند، چنانچه سخاوی در «ضوء لامع» در ترجمه ابن خلدون گفته:
"قال: و قد کان شیخنا الحافظ أبو الحسن - یعنی الهیتمی - یبالغ فی الغضّ منه، فلمّا سألته عن سبب ذلک ذکر لی أنّه بلغه أنّه ذکر الحسین بن علیّ رضی اللّه عنهما فی تاریخه فقال: قتل بسیف جدّه! و لمّا نطق شیخنا بهذه اللفظة أردفها بلعن ابن خلدون و سبّه و هو یبکی. قال شیخنا فی «رفع الإصر» و لم توجد هذه الکلمة فی التّاریخ الموجود الآن و کأنّه ذکرها فی النّسخة الّتی رجع عنها."
ازین عبارت ظاهرست که حافظ أبو الحسن هیتمی مبالغه در عیب ابن خلدون مینمود و بعد استفسار سبب این مبالغه افاده فرمود که او را خبر رسیده که ابن خلدون در تاریخ خود در حقّ جناب إمام حسین علیه السّلام گفته: «قتل بسیف جدّه! » و هرگاه حافظ مذکور به این لفظ نطق نمود، در عقب آن ابن خلدون را به لعن و سبّ نواخت، در حالی که گریه میکرد. و #ابن_حجر عسقلانی در کتاب «رفع الإصر» اگرچه گفته که این کلمه در «تاریخ ابن خلدون» که الآن موجودست یافته نشد، لیکن با این همه افاده نموده که گویا ابنخلدون آن را در نسخهای که از آن رجوع کرده ذکر نموده است.
ادامه در مطلب بعد
@fazaelvamaaref
پیرو مطالب قبل
‼️اتّفاق نظر #بخاری و مروان بن حکم (لعنهما الله)، درباره حکومت امیرالمؤمنین سلام الله علیه
«مروان بن حکم در زمان فرمانداری مدینه، شخصی را نزد امام حسن (علیه السّلام) فرستاد که به او بگو: پدر تو همان کسی است که بین مردم تفرقهافکنی نمود، عثمان را کشت، و علما و زهّاد - یعنی خوارج نهروان - را نابود کرد.» (قاموس الرجال، ج۱۰ ص۳۸، به نقل از "تذکرة الخواص" ابن الجوزی.)
👈🏻 جالب اینکه بخاری نیز بیشرمانه و با وقاحت، دوران حکومت امیرالمؤمنین علیه السّلام را "دوران فتنه" مینامد. (اینجا)
💠 کلامی لطیف در طعن مروان و عثمان
برخی علماء _ ذیل بحث بخشیدنِ #فدک به مروان توسّط عثمان _ نوشتهاند:
«فانظر أیها المنصف! أن الشیخین منعا فاطمة عن فدک بکل طریق أمکن لهما، فلمّا وصلت النوبة إلی عثمان أقطعها مروان، ألم تکن فاطمة علیها السّلام عندهما مثل مروان الذی لعنه رسول الله صلی الله علیه و آله»
📚 تشييد المطاعن، ج٢ ص٣٣٩
@fazaelvamaaref
🛑 ٢٧ ذیالحجّة، سالروز به درک واصل شدن ناصبی خبیث، مروان بن حکم لعنهما الله
✍🏻 علّامه مجلسی رحمه الله:
«بیست و هفتم این ماه، مصادف است با مرگ مروان حمار و انقراض دولت بنیّامیّه، لذا باید خداوند متعال را بر این نعمت شکر نمود.» (زادالمعاد، ط_اعلمی، ص ٢٢٩)
✅ در کارنامه اعمال این ملعون خبیث بن خبیث، عملی ثبت است که برای خسران دنیا و آخرت و سياه شدن روی نحسش کافیست. وی در لعن و سبّ امیرالمؤمنین علیه السّلام بسیار کوشا و جدّی بوده است. گزارشات تکاندهندهای در این باره وجود دارد که به نقل دو مورد إکتفا میکنم:
الف) #احمدبنحنبل از عمیر بن اسحاق نقل کرده که گفت: «مروان بن حکم شش سال بر ما امیر بود و هر جمعه در خطبه، علی (علیه السّلام) را سبّ مینمود.» (کان مروان أميرا علينا ستّ سنين فکان یسبّ عليا کل جمعة _ کتاب العلل و معرفة الرجال، ت: دکتر وصیّ الله، ج٣ ص١٧۶)
ب) ابن أبي الحديد در شرح نهج البلاغه، به سندش نقل کرده: «وقتی امام سجّاد علیه السّلام به مروان اعتراض نمود و پرسید: چرا علی (علیه السّلام) را بر منابر لعن میکنی؟! او گفت: پایههای حکومت ما جز بر این استوار نخواهد شد.» (لا يستقيم لنا الأمر إلّا بذلک _ ج١٣ ص٢٢٠ _ ت: محمد ابوالفضل ابراهیم)
⚠️ همچنین قبر شریف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را "یک سنگِ بی اثر" میدانست و ابو ایوب انصاری را از زیارت قبر شریف آن حضرت و تبرّک جستن به آن منع کرد ‼️#حاکم_نیشابوری به سند صحیح این جریان را نقل کرده است. (المستدرک، ت: مصطفی عبدالقادر عطاء، ج۴ ص۵۶۰)
✅ استاد محقّق، نجم الدّين طبسی، در کتاب "شناخت وهابیّت" ذیل بحث از مروان بن حکم، مینویسد:
«#احمدبنحنبل نیز همچون #بخاری دشمنی مروان با امیرالمؤمنین علیه السّلام را منافی عدالت و وثاقت ندانسته و به نقل روایت از مروان پرداخته است.» (احمد بن حنبل، المسند: ج۱، ص۶۳، مسند عثمان بن عفان، ص ۹۵ و ۱۳۶، مسند علی بن ابی طالب، ج۲، ص۳۲۰، مسند ابوهریره، ج۳، ص۴۵۶، حدیث کعب بن مالک، ج۵، ص۱۲۵، حدیث عبدالرحمن بن اسود، ج۵، ص ۱۸۴ و ۱۸۷ حدیث زید بن ثابت.)
❌ در حالی که "إبن قدامة" فقیه مشهور سُنّیان در مفصّلترین کتاب فقهی حنبلیها نوشته:
«مَن شتم أبا بكر فهو كافر لا أصلّي عليه، لا تمَسوه بأيديكم ارفعوه بالخشب حتى تواروه في حفرته»
کسی که ابابکر را بد بگوید، کافر است، اگر هم بمیرد نماز ندارد، و غسل هم داده نمیشود، جنازهاش را مسّ هم نکنید، با چوب تکانش بدهید تا در گورش بیافتد.
📓المغني، دار الفكر - بيروت، ج٢ ص٢١٩
آری، بدگویی از ابابکر سبب کفر میشود، ولی لعن و سبّ امیرالمؤمنین علیه السّلام، منافی عدالت و وثاقت نيست!!!! و البتّه این مسئله به مروان ملعون محدود نشده و علمای اهل حدیثِ سُنّیان، با کثیری از نواصب چنین تعاملی دارند.
@fazaelvamaaref
❌ گاز گرفتن، آرامَش میکرد
«كان عمر إذا غضب على بعض أهله لم يشتف[ لا يسكن] غضبه حتى يعض يده و كان عبد الله بن الزبير كذلك.»
✍🏻 هر زمان عمر بن خطّاب به یکی از افراد خانوادهاش غضب می کرد، تا دست او را گاز نمیگرفت آرام نمیشد. و عبدالله بن زبیر نیز چنین بود.
📚 شرح نهج البلاغه، إبن أبی الحديد، ج١٢ ص۴۴ _ ج۶ ص٣۴٣
در خشونت بیحدّ و إفراطیِ وی ذرهای تردید نیست، کافیست سیره و رفتارش را در تاریخ ببینید.
🔘 إبن أبی الحدید در شرح خود بر نهج البلاغه، بحثی دارد درباره سبب غلظت و خشونت، و مینویسد:
«و نحن نذكر بعد كلاما كليا في سبب الغلظة و الفظاظة و هو الخُلق المنافي للخلق الذي كان عليه أمير المؤمنين...»
سپس چند صفحه بحث میکند که به چه علّت اخلاق تند می شود؟ و بعد اوّلین نفری که برای اخلاق تند مثال میزند عمر بن خطّاب است، و تصریح میکند که او خشن و تندخو بود و نمونههایی ذکر میکند. (ج۶ ص٣۴٢_٣۴۴)
@fazaelvamaaref
🗓 به بهانه بیست و ششم ذیالحجّة، سالروز قتل عمر بن خطّاب، بنا بر نقل سُنّیان
📸 شادی صحابه در قتل عمر بن خطّاب
✴️ #ابن_اثیر در کتاب "اُسد الغابه" میگوید:
عمر پسرش عبید الله را به جهت اینکه کُنیه ابوعیسی برای خود گذاشته بود با شلاق زد. (ج٣ ص۴٢٣)
🛑 ابن ابی الحدید (در شرح نهج البلاغه، ج١٢ ص۴۴) این واقعه را چنین شرح میدهد:
«به گوش عمر رسید که فرزندش عبید الله کُنیه ابوعیسی برای خود گذاشته است، عمر او را فراخواند و به او گفت: آیا خود را ابوعیسی کنُیه دادهای؟ عبید الله ترسید و هراسان شد، اما عمر دستش را گرفت و آنچنان گزید که فریاد زد، سپس او را زد و گفت: آیا برای عیسی پدر قرار دادهای؟ مگر عیسی پدر داشت؟!» 😁😂
بدون شرح ...
@fazaelvamaaref
پیرو مطالب قبل
↪️ علاّمه حلّى رحمه الله درباره نزول سوره "هل أتی" و دلالت آن بر امامت امير مؤمنان عليه السّلام مىگويد:
«اين سوره بر فضايل بسيارى دلالت دارد كه هيچكس در آن بر امیرالمؤمنین عليه السّلام پيشى نگرفته و پس از آن حضرت نيز، هيچكس از اين فضايل برخوردار نخواهد شد، از همين روی او از ديگران برتر است و همين برترى، امامت او را به اثبات مىرساند.»
▪️#ابن_تيميه در پاسخ علاّمه مىگويد:
«اين حديث به اتّفاق نظر حديثشناسان، كه پيشروان و داوران اين امر هستند، دروغ و جعلى است، و سخن آنان در اين باب براى ما ملاك است؛ به همين دليل اين حديث در كتابهايى كه در نقل به آنها مراجعه مىكنند روايت نشده است، نه در صحاح، نه در مسانيد، نه در جوامع و نه در سنن، مؤلّفان نيز كه گاهى در روايت احاديث ضعيف، مسامحه مىكردند، اين حديث را در باب فضايل، روايت نكردهاند... دلايل كذب اين حديث فراوان است، از جمله روايت شده: على (عليه السّلام) در مدينه با فاطمه (عليها السّلام) ازدواج كرد... و سوره هل أتی به اتّفاق اهل تفسير و نقل، مكّى بوده و هيچ كدام نگفتهاند كه اين سوره مدنى است.» (منهاج السنّة، ج٧ ص١٧٧، چاپ جدید)
✅ گذشت که طُرق حدیث سوره "هل أتی" متعدّد و کثیر است و ادّعای جعل و تفرّد آن، غیر علمی و خلاف واقع است، و هیچکجا چنین قانونی قید نشده که هرچه در صحاح نباشد یا برخی افراد نپذیرند، جعلی و ضعیف است. (پیشتر در این باره سخن گفته شد)
امّا شبهه دوّم یعنی مکّی بودن سوره که _ إبن تیمیه نیز بیان کرد _ مهمترین شُبهه مخالفین پیرامون حدیث سوره "هل أتی میباشد. چرا اگر این سوره مکّی باشد، با نذر امیرالمؤمنین و صدیقه طاهره سلام الله علیهما برای شفای حسنين علیهما السّلام در مدينه تنافی دارد.
👈🏻 ولی جالب است كه در تفسير" بغوى" آمده است: «اين سوره مدنى است و سى و يك آيه دارد». (معالم التنزيل، ج۵ ص۴٩۵)
همچنين در تفاسير ديگرى همچون "آلوسى" آمده است: «مجاهد و قتاده گفتهاند كه همه اين سوره، مدنى است. حسن، عكرمه و كلبى گفتهاند: اين سوره مدنى است جز يك آيه از آن «وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا» كه مكّى است. برخى ديگر گفتهاند: اين سوره مدنى است، اما از آيه «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ...» به بعد، مكّى است». (روح المعانی، ج٢٩ ص١۵٠)
فراتر اينكه "امام قاضى شوكانى" مىگويد:
«مدنى بودن این سوره سخن جمهور مفسّران است. (فتح القدير، ج۵ ص٣۴٣) و "قرطبى" نيز در تفسير خود، اين اعتقاد را به جمهور مفسّران نسبت داده است. (تفسیر قرطبی، ج١٩ ص١١٨) همچنين آلوسى با نقل ديدگاه "امام ابن عادل" مىنويسد: او نيز مدنى بودن اين سوره را باور اكثريت مفسّران دانسته است. سپس مىگويد: «شيعه نيز بر اين اعتقاد است». (روح المعانی، ج٢٩ ص١۵٠)
به راستى چگونه مىتوان (مانند ابن تیمیه) گفت: «به اتّفاق اهل تفسير و اهل حدیث، این سوره مكّى است؟» و «هيچ كس نگفته كه اين سوره مدنى است»⁉️ ايرادى ندارد كه به مقام "بغوى" در ميان مفسّرانى كه مىگويند اين سوره مدنى است، اشاره كنيم. ابن تيميه در منهاج السنّة، بر تفسير او تكيه كرده و تصريح مىكند كه بغوى، هيچ كدام از احاديثِ جعلى را - البتّه به زعم خودش - كه ثعلبى به نقل آنها پرداخته، ذكر نكرده است. (منهاج السنّة، ج٧ ص١٢، چاپ جدید)
كوتاه سخن اينکه سوره "هل أتی" مدنى است نه مكّى، و به اين ترتيب، دليل اصلى مخالفین براى ردّ حديث نزول آن، ساقط مىشود.
ادامه دارد ...
@fazaelvamaaref
ادامه از مطلب قبل
↪️ (مؤلّف در کتاب، منابع و متون را از افراد مذکور نقل کرده است، که جهت رعایت اختصار، اینجا نقل نمیکنیم.)
نمونههايى از سخنان علماء درباره حديث نزول سوره "هل أتی"
بسيارى از علمای سُنّی تصريح دارند كه حديث نزول سوره هل أتی، مشهور است و روايت آن را به عموم مفسّران نسبت دادهاند. براى نمونه:
➖ قرطبی مىگويد:
«مفسّران گفتهاند: اين آيه درباره على، فاطمه و كنيزشان به نام فضّه (علیهم السّلام) نازل شده است. (تفسیر، ج١٩ ص١٢٠)
➖سبط #ابن_جوزى میگوید:
«علماى تأويل گفتهاند: اين آيه درباره على و فاطمه (عليهما السّلام) نازل شده است.» (تذکرة خواص الأئمة، ص٣١٣)
▪️آلوسى مىگويد: «اين حدیث مشهور است». (روح المعاني، ج٢٩ ص١۵٧)
▪️فراتر اين كه برخى علماى مخالفین، همچون "نَسَفى" سخنى غير از اين را ذكر كردهاند. وى پس از نقل آيات مذکور، بعد از نقل آیات: «وَ لَقّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُورًا * وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَريرًا» میگوید که این آیات نيز درباره على، فاطمه و خدمتكارشان فضّه (علیهم السّلام) نازل شده است. هنگامى كه حسن و حسين عليهما السلام بيمار شدند، آنها سه روز روزه نذر كردند، على (علیه السّلام) از فردى يهودى سه صاع جو قرض كرد، فاطمه (عليها السّلام) روزى يك صاع از آن را آرد مىكرد و نان مىپخت، امّا در هر سه شب مسكين، يتيم و اسيرى را بر خود ترجيح مىدادند و هنگام افطار فقط آب مىنوشيدند. (تفسیر النسفی، ج۴ ص٣۴٨)
🌟 حديث نزول سوره "هل أتی" در اشعار
اين منقبت بزرگ و فضيلت ارجمند به گونهاى است كه برخى از عالمان و شاعران، آن را به رشته نظم درآوردهاند، براى مثال "سيّد حميرى" اين گونه مىسرايد:
و مَن أنزل الرحمن فيهم (هل أتى)
لمّا تصدوا للنذور وفاءا
من خمسة جبريل سادسهم
وقد مدّ النبي على الجميع عباءا
من ذا بخاتمه تصدّق راكعاً
فأثابه ذو العرش منه ولاءا.
✍🏻 آنان چه كسانى هستند كه خداوند رحمن «هل اتى» را درباره آنها نازل كرد آن هنگام كه براى انجام نذر خويش اقدام كردند؟! آن پنج نفرى كه ششمين نفر آنها جبرئيل بود و پيامبر اکرم بر روى همه آنها عبايش را كشيد. چه كسى است آن كه در حال ركوع انگشتر خويش را صدقه داد و خداوند از همين روی، وِلاى خود را به عنوان پاداش به او داد؟!
🔸سبط #ابن_جوزى درباره جدّش ابن جوزى مىگويد: «از جدّم شنيدم كه در مجالس وعظ خود در بغداد در سال ٥٩٦ هجری، دو بيت را سرود كه آنها را در كتاب "تبصرة المبتدى" ذكر كرده است، آن دو بيت چنين است:
أهوى عليّاً و إيماني محبّته
كم مشرك دمه من سيفه و كفا
إن كنت ويحك لم تسمع فضائله
فاسمع مناقبه من (هل أتى) و كفى.
✍🏻 على را دوست دارم و ايمان من، محبّت اوست، چه بسيار مشركانى كه خون آنها از شمشير او جارى گشت. اگر تو فضايل او را نشنيدهاى واى بر تو! پس كافى است مناقب او را در «هل أتى» بشنوى.»
"ابن طلحه فقيه شافعى" در اين باره چنين مىسرايد:
هُم العروة الوثقى لمعتصم بها
مناقبهم جاءت بوحي و إنزال
مناقب في الشورى و سورة «هل أتى»
و في سورة الأحزاب يعرفها التالي
و هم أهل بيت المصطفى فودادهم
على الناس مفروض بحكم و إسجال.
✍🏻 آنها دستگيره محكم براى كسانى هستند كه به آنها چنگ بزنند، و مناقبشان به وسيله وحى و انزال قرآن به ما رسيده است. مناقبى كه در سوره شورا و سوره هل أتى و نيز سوره احزاب آمده است و آن كه قرآن را تلاوت كند مىتواند اين مناقب را بشناسد. اينها اهل بيت پيامبر اکرم برگزيده هستند و دوستى آنها بر طبق حكم الهى و نوشتار آسمانى بر مردم واجب گشته است.
ادامه دارد ...
@fazaelvamaaref
👆🏻 ثم قال و زاد محمد بن علی صاحب الغزالی علی ما ذكره الثعلبی فی كتابه المعروف بالبلغة أنهم نزل علیهم مائدة من السماء فأكلوا منها سبعة أیام و نزولها علیهم مذكور فی سائر الكتب.
ثم ساق الحدیث فی تفسیر الآیات إلی آخر ما مرّ فی روایة الصدوق رحمه اللّٰه.
تفسیر فرات بن إبراهیم: عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی رَافِعٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ....
تفسیر فرات بن إبراهیم: عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ مُعَنْعَناً عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ...
تفسیر فرات بن إبراهیم: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ...
كشف الغمة: أَبُو بَكْرِ بْنُ مَرْدَوَیْهِ قَوْلُهُ تَعَالَی وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ نَزَلَ فِی عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ علیهم السّلام.
✅ بیان: أقول بعد ما عرفت من إجماع المفسرین و المحدثین علی نزول هذه السورة فی أصحاب الكساء علیهم السلام علمت أنه لا یریب أریب و لا لبیب فی أن مثل هذا الإیثار لا یتأتی إلا من الأئمة الأخیار و أن نزول هذه السورة مع المائدة علیهم یدل علی جلالتهم و رفعتهم و مكرمتهم لدی العزیز الجبار و أن اختصاصهم بتلك المكرمة مع سائر المكارم التی اختصوا بها یوجب قبح تقدیم غیرهم علیهم ممن لیس لهم مكرمة واحدة یبدونها عند الفخار...»
📚 بحارالانوار، ج ٣۵ ص٢۴١
@fazaelvamaaref
#روز_مباهله
🔻بخشی از دعای روز مباهله:
🤲🏻 «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ابْعَثْنِی عَلَی الْإِیمَانِ بِکَ وَ التَّصْدِیقِ بِرَسُولِکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ وَ الْوَلَایَةِ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ عَدُوِّهِ وَ الِائْتِمَامِ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ فَإِنِّی قَدْ رَضِیتُ بِذَلِکَ یَا رَبِّ...»
📗 مصباح المتهجّد، ص ٧۶٢
@fazaelvamaaref
#روز_مباهله #خاتم_بخشی أميرالمؤمنين علیه السّلام
📸 اعتراف "تفتازانی" عالِم بزرگ مخالفین، به نزول آیه ولایت در شأن امیر المومنین علیه السّلام
✍🏻 وی مینویسد: آیه ۵۵ سوره مائده، به اتّفاق مفسرین، در حقّ علی بن ابی طالب (علیهما السّلام) بعد از آن که در حال رکوع به سائل انگشتر داد، نازل شده است.
📚 شرح المقاصد، ج۵ ص۲۷۰
@fazaelvamaaref