گروه دوستان و هواداران استاد فاضل نظری متصل به کانال @fazelnazarii
در خلوتــ ِ نهـان ِ خیالـــــم !
غیر از تووو ، دل نخواستــ ، ڪسی را❤️
هر چه میخواهی بگو، از هر چه میخواهی
هر چه خواهی کن، تو خود دانی
گر عبث، یا هر چه باشد چند و چون،
این است و جز این نیست
مرگ گوید: هوم! چه بیهوده!
زندگی میگوید: اما باز باید زیست،
باید زیست،
باید زیست!
👤 #مهدی_اخوان_ثالث
امروز زادروزِ مهدی اخوان ثالث شاعرِ پُرآوازه و موسیقیپژوهِ کشورمان است(۱۰ اسفند ۱۳۰۷) نام و تخلصِ وی در اشعارش «م. امید» بود.
روحش شاد و یادش مانا🌹
📸مهدی اخوان ثالث در کنار استاد شجریان
@ButterflyPoetry
◍⃟🦋
#بیکلام
به رسم هر شب
باهم_بشنویم 𝄠
موسیقی، الهی ترین راه برای گفتن شاعرانه ترین و زیباترین چیزها به قلب است.🦋
“پابلو کاسالز”
La musique est la manière la plus divine de dire les choses les plus poétiques et les plus belles au cœur.🦋
Pablo Casals
شبتـون قرین آرامش روح و جان ✨
بعشق 🌙💫
پر از ملودی رمانیتڪــــ 🌙✨
•┈✾~🍃🎶🍃~✾┈•
با فکر کردن به هر گوسفندی که اذیتت کرده، ذهن خودت رو تبدیل به طویله نکن!
#شوخی
#استوری
کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018
مدتهاست که در حصار سکوت
مانده ام تنها
آسمان اما
یکریز حرف میزند
پنجره از تکلم بیهودگی نمی ایستد
و هر چه چشم می مالم
هیچ ایستگاهی آمدنت را
رقم نمی زند
بی تو دهانم
به هیچ شعری باز نمی شود
#سیناخالقی
میگه که ؛
گفتم عاشقتم
گفت محبت داری
ای به گور پدر آنکه ادب یادش داد....
کی به تو ادب یاد ها
گله دارد دل من
گله از چشم سیاهت که مرا
سمت ساحل به غرامت می بُرد
سوی طوفان به قساوت می بُرد
هر چه بنشست و فروهِشت دلم
خبر از عشق نشد
خبر از بوسه نشد
ریخت دست و دل من پای نگاهی
که نگفت
مرگ گاهی به همین سادگی اَست
بشکند قلب و بریزد هُرّی
می کنم نفرینت
که گذشتی از من
زده ای ریش به قلبی مدهوش
شرم بادت ای چشم
چون تو می بینی و دل می میرد
غم فزون کردی و پایی اِفلیج
به کجا خویش برم
که زنم تیغ به هر دیده و آرام شوم
رخت از تن بِکَنَم
از نَفَس آزاد شوم
چشم ها را بدهم
تا دلم آزاد کنم
من کجا خویش بَرَم
خسته تَنی شاد کنم
حیف این عمر
هَدَر رفت پیِ غمزه ی آن چشم سیاه
که اگر سمت کبوتر می رفت
جَلد می شد و نمی رفت دگر
بی وفایی و وفا با تو غریب است، عزیز!
پای نفرینِ گدایان ننشین
هوسِ زلزله کردن مرگ است
پای دیوانگی دل منشین!
#سیناخالقی
زمستان است و برف همه جا می بارد
بر بام بلند خانه ها
بر روی شاخه ی صبور سروها
و خوش به حال درختان سیب
که تن پوشِ سپید برف را
به تن می کنند
آسوده به خواب عمیق می روند
و درانتهای رویایشان
وقتی آرام چشم می گشایند
گویی جانشان به عطر شکوفه ها
آغشته می گردد...
افسوس که من
هر قدرهم به تو بیاندیشم
فقط بیشتر
در انزوای شب فرو می روم ...
و هیچ عطری مشامم را
پر نمی کند
جز هوای سرد دلتنگی ...
که بر استخوانم سنگینی می کند
#سیناخالقی
#شقایق_مهرابی
میگه که ؛
دور از تو شبیهم به یتیمی که
به رویش
در جمع کسی سیلی محکم
زده باشد....
@ButterflyPoetry
◍⃟🦋
صادقانه بگو ، توی رو یاهایت
آنجا که هیچ رودربایستی
با هیچکس نداری
آنجا که دیگر غرورت
یکه تازی نمی کند
آنجا که مجبور نیستی
تظاهر کنی به هیچ چیز
آنجا هم مرا دوست داری...!؟
#فاطمه_جوادی
•┈✾~🍃🌹🍃~✾┈•
🔸چگونه از محتوایی که خلق میکنیم، به درآمد برسیم؟
شاید خیلی از شما عزیزان پس از مطالعهی پستها، از خودتان پرسیده باشید که حالا چطور به درآمد برسیم و چطور بعد از خلق محتوا و یادگیری راههای تولید آن، نتیجهی زحماتمان را هم بگیریم؟ البته که برای یک تولیدکنندهی محتوا و نویسنده بهترین نتیجه همان نفسِ راحتی است که بعد از خلق یک محتوای ارزنده میکشد ولی بیتعارف بگویم همهی ما انتظار داریم از محتوایی که مینویسیم و ایجاد میکنیم درآمدی هم کسب کنیم تا بهرهی مادی هم از آن ببریم.
امروزه با پیشرفت و گسترش فضای مجازی راهِ پول درآوردن بیشتر شده و تقریبا اکثر افرادی که وارد این حوزه میشوند انتظار کسب درآمد را دارند ولی ممکن است راهش را هنوز بلد نباشند.
من در این پست، برحسب تجربهی خودم میخواهم چندین راه برای کسب درآمد از تولید محتوا را به شما معرفی کنم:
🔖فروش محتوای خود: میتوانم بگویم بهترین شیوهای که میتوان از آن در فضای مجازی به درآمد رسید همین است. مهارت خودتان را بهصورت دورههای مختلف ثبت و ضبط کنید و آن را در اختیار دیگران قرار دهید. شما یکبار ضبط میکنید ولی تا سالها بعد میتوانید آن را بهفروش برسانید و فقط چندین بار اطلاعات دوره را بهروزرسانی کنید. البته این کار، آنقدرها هم آسان نیست. باید سالها محتوای رایگان منتشر کنید؛ باید بیمنت برای مخاطبانتان بنویسید و در آغاز مسیر اصلا انتظار درآمد بالا نداشته باشید. شما باید همیشه همراه مخاطبان خود باشید و البته پاسخگوی مشکلات و سوالاتشان. پس از جلب اعتماد میتوانید محتوایتان را بهفروش برسانید ولی باید همهی تلاشتان ضبط یک دورهی پرمغز و نسبتا عالی باشد.
🔖تولید محتوا برای دیگران: یکی دیگر از شیوههایی که میتوانید از آن به درآمد برسید تأمین محتوای پیج و سایت دیگران است. عدهی بالایی در فضای مجازی فعالیت دارند که بهدلیل بالا بودن مشغلهی کاریشان نمیتوانند محتوای صفحات خود را تولید کنند پس نیاز به یک تولیدکنندهی محتوای خوب دارند. شما باید اعتماد کارفرما را با خوشقولی و کارِ خوب، جلب کنید.
🔖انتشار کتابهای آموزشی: شاید ظاهراً این شیوه، بهنظرتان شیوهی پردرآمدی نباشد ولی اگر بتوانید یک کتاب آموزشی قوی و کاربردی بنویسید مطمئنا از آن استقبال میشود. هنوز هم مردم فرق بین کتاب خوب و کاربردی و کتابهای سطحی و زرد را میدانند.
امیدوارم این پست برای شما کمککننده بوده باشد. این پست را برای دوستانتان ارسال کنید شاید عزیزانتان را از سردرگمی خارج کند🧡
✍با نهایت احترام؛ غزاله غفارزاده
@ghazaleghaffarzadeh
همه چیز یه روز درست میشه: ولی مادیگه هیچوقت به این سن برنمیگردیم
🍁❤
دلم به غیر خدا همدمی نمیخواهد
تو مبدایی، تو مسیری، تویی که مقصودی✨
#سجاد_نجاری
عزیزان دل لطف نموده این چینل را سبسکرایب کنید.
https://youtu.be/f_RwuEsgNT4?si=KZWc-5jmKR4nP8Jt
در خیالم
با خیالت
بی خیالِ عالمم
تا که هستی
در خیالم،
خوش خیالِ
عالمم...
اگر جنگ نبود
تو را به خانه ام دعوت می کردم
و می گفتم:
به کشورم خوش آمدی
چای بنوش خسته ای
برایت اتاقی از گل می ساختم
و شاید تو را در آغوش می فشردم
اگر جنگ نبود
تمام مین های سر راه را گل می کاشتم
تا کشورم زیباتر به چشمانت بیاید
اگر جنگ نبود
مرز را نیمکتی می گذاشتم
کمی کنار هم به گفتگو می نشستیم
و خارج از محدوده دید تک تیر اندازان
گلی بدرقه راهت می کردم
اگر جنگ نبود
تو را به کافه های کشورم می بردم
و شاید دو پیک را به سلامتی ات می نوشیدم
و مجبور نبودم ماشه ای را بکشم
که برای دختری
در آن سوی مرز های کشورم
اشک به بار می آورد
حالا که جنگ می درد
تن های بی روحمان را
برای زنی که عکسش
در جیب سمت چپم نبض می زند
گلوله نفرست.
#نزار_قبانی
🌻از میان آنهمه اتفاق؛ آیا من از سر اتفاق زندهام هنوز !
سال اول دانشگاه بود و دلم میخواست تعطیلات تابستان کلیدر را بخوانم، وقتش را داشتم اما پولش را نه. رفتم کتابخانه و جلد یک و دو را امانت گرفتم. وسطهای جلد یک بود و ماجرای عشق مارال و گلمحمد که یک از خدا بیخبری در حاشیهی کتاب با خودکار نوشتهبود «از میان آنهمه اتفاق آیا من از سر اتفاق زندهام هنوز.» تهش هم سه تا علامت سوال و پنج تا علامت تعجب گذاشتهبود. با این جمله و علامتها رسما گند زدهبود به فضای داستان و حال خواننده.
اول کلی فحش به الدنگی که توی کتاب عمومی دستخطش را پهنکرده بود نثار کردم، بعد هم بابت امانت گرفتن کتاب به خودم فحش دادم. کتاب را بستم و تا چند سال بعد که انقدر پول داشتم که همهی ده جلد را بخرم سراغ کلیدر نرفتم.
تمام تابستان درگیر آن جمله ماندم. گم شدم در بین همهی اتفاقهایی که میتوانست من را تا آنروز به کشتن دادهباشد. مثلا همان نه ماهگی که از روی کابینت افتادم کف سرامیک آشپزخانه و زنده ماندم، یا روزی که خواب ماندم و به سفر نرفتم و دوستانم در آن سفر با برخورد با یک کامیون از این دنیا رفتند.
کل جهانبینی من با همین یک جمله جابهجا شدهبود. فهمیدهبودم اتفاقها بیدلیل نیستند. فهمیدهبودم از ترکیب صدها احتمال فقط یکی است که یک اتفاق را شکل میدهد، صدها احتمال باید درست و دقیق پیش رفتهباشد تا یک اتفاق شکل بگیرد. صدها احتمال باید درست چیدهمیشد تا شمس، مولانا را ببیند، تا هیتلر بهدنیا بیاید، تا من و چند میلیون آدم دیگر را طلسم دههی شصت بگیرد.تا من تو را ببینم.
فهمیدهبودم زندگیام بیشتر از آنکه دست خودم باشد دست تمام احتمالهایی است که در دست من نیست. که یک گام کندتر یا تندتر گاه جان انسانی را نجات میدهد. که در این دنیای پر از احتمال و بیقطعیت صدها اتفاق باید دست به دست هم دادهباشند تا دو انسان لحظهای از کنار هم عبور کنند، نگاهی به نگاهی گره بخورد، دلی برای دیگری بتپد، تا دوستداشتن اتفاق بیافتد. امروز دوباره یاد آن جمله افتادم، یاد اینکه اتفاقها بیدلیل نیستند، که هر اتفاق پیامی است از کائنات، نشانهای برای تنظیم گامهای ما، رمزی که باید ایستاد و کشفش کرد....و من شمردهام. نزدیک به صد و بیست و سه اتفاق مهم دست به دست هم دادند تا من تو را ببینم. همین.
✍️علی فیروز جنگ
@Cafe_Saye22
@ButterflyPoetry
◍⃟🦋
اين منم تنها و حيران نيمهشب
كردهام همراز خود
مهتاب را
گويم: امشب بينم آن گُل را به خواب؟
من مگر در خواب بينم،
خواب را...
#فریدون_مشیری
شب آرام✨
زیبایے مهتــــااب گسترده بر دشت امیدتون
شبتــــون به رنگ عشق🌙✨
•┈✾~🍃🌔🍃~✾┈•
@ButterflyPoetry
◍⃟🦋
لحظه دیدار نزدیک است
باز من دیوانهام، مستم
باز میلرزد، دلم، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
های ،دل
ای نخورده مست
لحظه دیدار نزدیک است
#مهدی_اخوانثالث
•┈✾~🍃💫🍃~✾┈•
میگه که ؛
گفتم که با فراق مدارا کنم
نشد
یک روز را بدون تو فردا کنم
نشد
در شعر شاعران همه گشتم که مصرعی
در شان چشمهای تو پیدا کنم
نشد
گفتند عاشقِ که شدی؟
گریه ام گرفتم
میخواستم بخندم و حاشا کنم
نشد
شاعر شدم که با قلم
ساحرانه ام
در قاب شعر عشق تورا
جا کنم
نشد....
برای فریب دادن
عدهای را شیر میکنند
و عدهای را خر...!
مواظب باشید حیوان صفت نشوید؛
بازنده بازنده است چه درنده چه چرنده!
✏️#لوئیس_بورخس
#سخن_زیبا
#عکس_نوشته
کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018
شعر و صدای #احمد_شاملو
موسیقی اسفندیار منفردزاده
🍂🍁/channel/d55007
✨🍃🍃✨
میگه که ؛
دنیا همه شعر است به چشمم اما...
شعری که تکان داد مرا
چشم تو بود
توام اینو فهمیدی
قهر هم آداب دارد نامسلمان
لااقل اینقدر با چشم و ابرویت دلم را
خون نکن....
من دهه پنجاهی هستم
نعش مرا به خاک نسپارید!
نعشِ من مسموم است!؟
من پیتِ حلبی هم قد و قواره خودم را روی یخها به سوی شعبه نفت هُل دادهام!
من «صف» شش صبح برای شیر شیشهای و صف ارزاق کوپنی را دیدهام!
من از صدای ضد هواییها نترسیدهام به وجد آمدهام و بیخیال روی پشتِ بام، آبشاری از گلولههای نورانی را در آسمان تماشا کردهام!
من مدادِ سیاهِ "سوسمار" نشانم را آنقدر تراشیدهام که توی مُشتِ کوچکم جا شده و باز هم دست از سرش بر نداشتهام!
من توی دفترِ کاهی مشق نوشتهام!
من شبهایِ "وفات"ِ زیادی به عکسِ سیاه و سفیدِ آن منارهِ مسجد (توی تلویزیون) زُل زدهام و ناله تکرار شونده نِیِ عزا را تا آخرِ شب گوش دادهام!
من خیلی از شبها که برق رفته است شمع روشن کردهام! و دزدکی اشکِ شمع را توی پیاله آب چکاندهام تا "بِمیرَد"!
من پاترولِ «کمیته»، بنز سیاه «گشت ضربت» و وَن سبز «گشت ارشاد» را دیدهام!
من رنگ زدنِ دستها را دیدهام به جُرمِ پوشیدنِ پیراهنِ آستین کوتاه!
من قیچی کردن موی بلند و کراوات مردان و پونز بر پیشانی دخترانی که چند مویشان بیرون بود دیدهام!
من هم مدرسهایام را توی یک جعبه نئوپانی "تشییع " کردهام! هر دوشنبه، هر پنجشنبه!
بوی جنازه آدمیزاد را که گلاب هم پنهانش نمیکرد بارها استشمام کردهام!
من بارها "گیرِ" گشتهای لباس سبز افتادهام که پرسیدهاند: اینجا چه کار میکنی؟!
آنجا که خیابان بود و من مجبور بودهام از آن بگذرم!
من ویدئو را "قایمکی" دیدهام!
من نوارِ کاست را جاسازی کردهام!
نواری که صدایِ"معین" رویَش ضبط شده بود با کلی خش خش و تق و توق!
من بوکس و شطرنج (حــرام) بازی کردهام!
مدام من کارتونِ سانسور شده دیدهام بارها و بارها!
من دزدها را در خانهها دیدهام و پلیسها را بر پشت بام خانهها که آمده بودند دیشهای ماهواره را جمع کنند!
من مدتها فکر کردهام آن جوانِ عینکی با سِبیل کوچک (صادق هدایت),خودِ شیطان است که همه از کتابهایی که عکسِ او روی جلدش باشد میترسند!
من خیلی شبها جلویِ تلویزیون خوابم برده در انتظارِ تمام شدن سخنرانیهاِی پر از جملههایِ بی سر و ته عربی تا فیلمِ سینمایی ببینم!
من با جنگ، ترس، تحریم، غم، شعار، سخنرانی، کمبود، عقده زور، ریا، بلندگو، کوپن، دروغ و حسرت بزرگ شدهام و دارم پیر میشوم!
من نسل بزرگ نشدهی این انقلابم!
نعشِ مرا در خاک وطنم به خاک نسپارید که خاک از عقدههای روییده در دلم مسموم میشود...
مرا آتش بزنید و خاکسترم را به باد بسپارید!!!!
من متولد دههی پنجاهم...
✏️دکتر #عباس_رشنوادی
#متن_ناب
کانال 🌸مهر بانو ۲۰۱۸🌸
@MehrBanooo_2018
@ButterflyPoetry
◍⃟🦋
یه مدل دوست دارم هست
که گفته نمیشه،
فقط فهمیده میشه
بهش میگن
دوست دارم واقعی
#خسرو_شکیبایی
#خانهیسبز
•┈✾~🍃💗🍃~✾┈•
عادت کرده بودم که تو صدایم کنی
خانمی ...
کمتر اسمم را می خواندی
بیشتر می گفتی
خانومم ...
دانستم که اسمت هرچی باشد
برای دل معشوقت فقط یک اسم
داری خانومم
و چقدر زیبا تلفظ میشد
این اسم جدید
و چقدر به دل می نشست
با هر بارگفتنش
اما افسوس که رفتی
و هر بار که می شنوم
خانومم
دلم به لرزه می آید
به یاد تو
همونی که قلبم"روحم"زندگیم روزی برای او بود
👤 #فیلیپ_گلوک
وقتی مردهاید نمیفهمید که مردهاید
و تحملش فقط برای دیگران سخت است،
بیشعور بودن هم
دقیقا مانند همین حالت است.