برای اهل معرفت اینجا چراغی روشن است!💕 ⛔️صفحات فنجانی نت تنها صفحه رسمی با موضوعیت #امید و #آرامش در ایران 🎃 عضو اینستاگرام هم شوید Instagram.com/fenjaninet 💐14سال از فیسبوک و اینستاگرام admin: @fenjaninet
#برسدبه_دست_خدا
خدایا آنگونه زندهام بدار
که نشکند دلی از زنده بودنم
و آنگونه بمیرانم
که کسی به وجد نیاید از نبودنم...
خداوندا تو را ستایش میکنم زیرا وقتی در تنگنا بودم و تو را طلبیدم فریاد برآوردم و از تو کمک خواستم تو به دادم رسیدی
خدایا رحمت و محبت تو دائمی است آنانی که به تو امیدوارند هرگز سرافکنده نخواهند شد.🌻🙏
و انسانیتتنها چیزیه که ارزشبالیدن دارد و گرنه به
رتبه و سرمایه و اینها باشه بیخودیه
اینها برچسب هایی بیارزشند، که انسانها، خلاء خود
را در آنها، پنهان میکنند و "افتخار میکنند، بیآنکه"
رفتار، شایسته "و یک انسانیت باشه"
آرزو میکنم آدمهایی در زندگی شما حضور پیدا کنن که از جنس خودتون باشن، که بتونین در کنارشون حس خود واقعیتون رو داشته باشین...
Читать полностью…اثرمرکب به زبان ساده :
از یک دراز و نشست ورزش را شروع کنید.
با پرداخت یک بدهی، بهبود وضعیت اقتصادی را شروع کنید
با مطالعه یک صفحه، کتاب خواندن را آغاز کنید.
با پاککردن شماره یک نفرکه مدام باعث آزار شماست، اصلاح روابط را شروع کنید.
با یک دور راه رفتن، پیاده روی را شروع کنید.
با نوشتن فقط یک پاراگراف، نویسندگی را آغاز کنید
با کشیدن یک منظره نقاشی را شروع کنید
ولی همین امروز شروع کنید و فردا همه این کارها را تکرار کنید.❤️
نلسونماندلا میگهاگر که قیافه یک نفر خوب نباشه
رفتارِ قشنگ میتونه که اون را بپوشونه
ولیاگه رفتار یک نفر خوب نباشه هیچگونه چهره و
ظاهر زیبایی، نمیتونه اون را بپوشونه، "رفتار نیک"
باید اولویت باشه"و شدیداً برقرار باشه"
روز_جهانی_پسر
و تبریک به تمام پسرایی که این روزها
سخت کار می کنن، که آیندشون رو بسازن،
روزتون مبارک♥️✨
10 راه ساده برای تغییر حالت توی روزهای سخت :
1- پیاده روی کن.
2- همه چیز رو رها کن و یه روز به خودت استراحت بده.
3- بخشنده باش و به دیگران کمک کن.
4- یه لیست از نقاط قوتت بنویس.
5- یه سرگرمی قدیمی رو دنبال کن، اگه نداری یدونه جدیدشو بساز.
6- اولویت بندی کن و اجازه بده اولویتات حرکت بعدیت رو تعیین کنن.
7- خودتو به یه خواب طولانی دعوت کن.
8- یه کار هیجان انگیز انجام بده « کلهخر بازی دربیار! »
9- مراقب منفیبافیهات باش.
10- یادداشت روزانه بنویس و ذهنت رو تخلیه کن.
انسانهاییوجود دارند و با ورود به روزگارِ
یک انسانیدیگه زندگیرا شدیداً به
اوجی باشکوه میبرَند، آنهاییکه: بذرِ امید
و شادیمیپاشند اینگونه افراد، "هرچه را"
زیباست دارند "وجودشان یکگونه"
مهربانیپرودگار به بنده است آنهاییکه به
غیر از خوشانشبیه ندارند"و تافتهو جدا"
بافتهاند، "انسانهاییکه با خود یک"
هماهنگ بودنقشنگ دارند که
"حالت را قشنگ میکنه"
میگویند گاهی تنها یک دعای از ته دل کافیست تا همه چیز عوض شود.
نمیدانم چه میخواهی
از او خواهم برای تو
هرآنچه در دلت خواهی❤️
خدا دوباره شمارو سرپا میکنه، دقیقا جلوی کسایی که شمارو شکستن!
به خدا اعتماد کنید✨
۷میلیارد و ۷۱۸ میلیون نفر تو دنیا برات نخوان،ولی اون یه نفر بالایی بخواد کافیه✨
Читать полностью…زندگی در خاورمیانه؟
آمیخته با سوگ و احساس گناه است.
زیرا همیشه کسانی از نزدیکانمان هستند که دارند با نابودی دست و پنجه نرم میکنند
ما که در این جغرافیا به دنیا آمدهایم با بالا رفتن از هر پلهی ترقی احساس میکنیم پیشرفت و زندگی ما، شاید آن چیزیست که نزدیکانمان از آن محروماند و دائماً احساس میکنیم نکند حق دیگران را خوردهایم؟!
فروید در کتاب «تمدن و ملالتهایش» اشاره میکند که یکی از پیچیدهترین اشکال احساس گناه، احساسی است که حتی بدون انجام کار اشتباه هم ایجاد میشود:
«گناه بدون جرم». یعنی فقط به صرف زیستن بهتر از دیگران، روان دچار اضطراب و گناه میشود.
این احساس گناه در روانکاوی ناشی از این است که در ناهشیار ما، پیشرفت ممکن است معادل «خیانت» به کسانی تعبیر شود که هنوز در رنج ماندهاند.
ما در هر مرحله جایی متوقف میشویم و بعد با یک احساس گناه از اینکه "انگار داشتن"
ما به قیمت "نداشتن" همنوعمان است
با طعمی گس در دهانمان قدم بعدی را تردید بر میداریم.
ما در خاورمیانه برای اینکه نه بیتفاوت باشیم نه در مرگ و انفعال فرو برویم، قرنهاست بهای بزرگی میپردازیم که ساکنان قارههای پیشرو از تمام این رنجها ناآگاهند
و همیشه صرفاً در جایگاه بزرگواران بخشنده در نقش کمک کننده به ما بودهاند، حال آنکه خودشان خوب میدانند ریشههای قدمت و تمدن، از آن مشرق زمین است.
درد در تمام خانهها هست، اما زمانی درد، در یک خانه، کهنه شده و مانعی در برابر احساس زنده بودن خانواده میشود که افراد خانواده احساس کنند والدین به فکر مراقبت از خانه نیستند.
آن زمان است که آدمها احساسی میکنند فراموش شدهاند
با دردها تنها گذاشته شدهاند، و آنگاه رنجها مثل سمی مهلک درون رگهای آدمها اکسیر زندگی را از جانشان میکاهند.
ما هرکداممان بارها جایی از درون فریاد زدهایم
ما چیز زیادی نمیخواهیم
بگذارید فقط زندگی کنیم!
دکتر پویان مقدم
روان درمانگر روانکاوانه
عشق؟ تو رفیقترینِ منی، عزیزِ منی، صبوری و آرام...
عشق؟ تو مهربانترینِ منی، دوستداشتنیترینِ منی، ارزشمندی و قابل اعتماد.
عشق را نمیدانم، ولی به نام تو که میرسم، سلول به سلول، لبریز اشتیاق میشوم. تو را که میبینم، به هیجان میآیم و کنارت که مینشینم، هزاران هزار پروانهی عاشق، میان هزارتوی قلبم، پرواز میکنند.
بیاختیار به تو فکر میکنم هر لحظه و دلم میخواهد تمام فیلمهای خوبِ جهان را با تو ببینم، تمام موسیقیهای خوبِ جهان را با تو بشنوم، تمام کتابهای خوبِ جهان را کنار تو بخوانم و تمام رازهای پنهان دلم را با تو بگویم.
نامت را چه بگذارم؟ وطن؟ رفیق؟ عشق؟
تو واقعا کیستی؟ تو کیستی و از اهالیِ کدامین جهانی که اینهمه دوستت دارم؟!
#نرگس_صرافیان_طوفان
تو که میدانی روزهای سخت نمی مانند چرا باز هم نگران و ناآرامی؟.
آرام و استوار به مسیرت ادامه بده
ذهن زیبایت، زندگی را زیبا خواهد کرد
خیالت راحت،
من هم می دانم
تو هم می دانی
بی اما و اگر
خدا همیشه هست
و برخیاوقات، انسانها یک الماسی در دست دارند که
قدر آنرا نمیدانند، یک گردو میبینند و
میخواهند آن را بردارند که الماسمیافتهو رفته که
رفتهو تنها یک افسوسیبینتیجه میمونه"قدردانه"
الماسهاییباش "که در زندگیته بیوقفه"
امروز به آدمهایِ خوبِ زندگیتان فکر كنيد
به هر چیز یا هر کسی که دنیایِ تان را
زیبا و حالِ تان را خوب میکند
به تمام لحظه هاي خوبی که در راهند
به اتفاقاتِ خوبی که خواهند افتاد
و آرزوهایی که برآورده خواهند شد
لبخند بزنيد❤️
"آدمی دوستانش را به مراتب دشوارتر از دشمنانش میبخشد ...!"
Читать полностью…مقصد نه دانشگاهه، نه ازدواج، نه ثروت، مقصد اون زمانیه که وقتی شصت سالت شد بگی دم خودم گرم، آرامش داشتم و از لحظههای زندگیم لذت بردم...
Читать полностью…قانون انتظار
منتظر هرچه باشیم، همان برایمان پیش میآید، منتظر شادی باشیم، شادی را جذب میکنیم، منتظر غم باشیم، غم را جذب میکنیم
اگر هر روز با ترس از بیمار شدن زندگی کنیم، بیماری را جذب میکنیم
پول را پس انداز میکنیم اما وقتی میگوئیم این پول برای خرید اتومبیل است، دیگر به تصادف فکر نکنیم
زمانی که رابطهای جدید در حال شکل گرفتن است بهتر است دیگر با ترس حاصل شکستهای قدیمی پیش نرویم
ژاپنیها ضربالمثل جالبی دارند و میگویند:
اگر فریاد بزنی به صدایت گوش میدهند، و اگر آرام بگویی به حرفت گوش میدهند
دوستِ واقعی اونیه که دربارهتو همه چی
رو میدونه ولی پیوسته بهت یک
عشقیزیبا دارد، کاستیتو را میبینه، ولی
کمک میکنه به بہبود شرایط تو، "آنگونه"
که شایسته یکدوستیبزرگ است
از خدا بخواهید انسانهاییرا بر سر راهت
قرار بدهد که "بوییاز انســانیت بردهاند"
تو را برای خودت میخواهند و به
تو نهایت عشقرا میورزند
حرف بزنیم...
وقتی از چیزی ناراحت میشیم
وقتی موضوعی اذیتمون میکنه حرف بزنیم
نذاریم طرفمون مجبور شه رفتارمون رو
عین پازل کنار هم بچینه
و تهش هم برداشت شخصی خودش رو بکنه
آدمها رو به استیصالِ «چیکار کردم و این
بچه الان چشه» نندازیم
آدم باشیم، آدمِ ارتباط...
نه تو میمانی و نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
یک بانو، علاقه نصفِ را اصلاً نمیفهمه که
اینرا قشنگ یادت باشه باید یک
زن را پرسید وگرنه نبودنت بهتره یک بانو
سرشار از لطافت است و اگه نشه اونرا با
یارششریک بشه، "رفته رفته به"
پوچیمیرسه، زن توجه میخواد بیوقفه
ابراز علاقه میخواد، "باید یادت باشه که"
چقدر به تو وابسته است و نباید
اجازه داد قلبِ او به درد و
نیازِ تو گرفتار بشه
یادت باشه اطرافت رو با آدمهایی پر کنی که،
نه تنها قدر ارزشمندی تو رو میدونن
بلکه بهت کمک میکنن قدردان خودت هم باشی.❤️
لازم نیست سر در بیاورید که خدا چطور میخواهد مشکلاتِ شما را حل کند.
این مسئولیتِ اوست.
کارِ شما نیست.
کارِ شما این است که به او اعتماد داشته باشید.
آن موقعیت را به خدا بسپارید و به او اعتماد کنید.
خدای ما، خدای مافوقِ طبیعیست.
او محدود به قوانینِ طبیعت نیست.
در زندگی دفعتاً متوجه میشویم که خداوند کارهایی در زندگیمان کرده که خود به تنهایی حتی در رویا هم قادر به انجامش نبودهایم.❤️
#ناشناس
تا به حال طمع بیخیالی رو چیشیده ای؟ملس و دلچسب!
چقدر مینشیند به جانت..
دل آرام و دل شاد؛از تمام اتفاقات اطرافت لذت میبری
ازصبح های بی تشویش
صدای گنجشک ها،گلدان های شمعدانی پشت پنجره؛ از نوشیدن فنجان چای با طعم زندگی پشت پنجره
کمی بیخیال باش جانم...
لبخند بزن! نفس عمیق بکش!
باور کن خداوند برای تو معجزه میکند
جان ببخش به تمام لحظه های بی جانت اوهمین جاست!کنار تو ..
حالا که دارم این چهار خط را مینویسم، شبکهی کامپیوترهای شرکت از کار افتاده و به هیچ فایلی دسترسی نداریم. من هم آمدهام توی اتاق کارم، در را بستهام و مثل خسرو پرویز به اریکهی سلطنت تکیه دادهام، سیب گاز میزنم و مینویسم. بیکار و بیخیال و آزاد. هرچقدر که من مثل شبدرهای توی حیاط رها و آزادم، مسئول محترم کامپیوترها در حال پاره شدن است بابت عیبیابی شبکه. همین شد که گفتم چند خط بنویسم. البته چیزی هم ندارم برای گفتن. وقتهایی که سرم مثل آسمان بیابر عسلویه خالی است، فکرم میرود سمت غیبت کردن بقیه. عادت زشتیست، خودم میدانم. دارم به همکارم فکر میکنم که همین چند وقت پیش استخدامش کردیم. تازه فهمیدهام که خیلی بچه دارد. وقتی میگویم «خیلی»، منظورم پنجتا ششتا نیست. خیلی بیشتر. چهاردهتا. یک مؤمن به تمام معنا که احتمالاً هیچ اعتقادی به عایق کردن و پیشگیری ندارد. از وقتی فهمیدم که به اندازه نصف یک کلاس درس مدرسهی دولتی بچه دارد، خیلی بهش فکر میکنم. اینکه چطوری سر میز غذا مینشینند؟ چطور میخوابند؟ با هم تا حالا سفر رفتهاند؟ اتوبوس دارند؟ چطور ساکتشان میکنند؟ تیر هوایی در میکنند؟ خانهشان چند تا حمام و دستشویی دارد؟ برای املت، چند تا تخممرغ میشکنند؟
البته این انتخاب خودشان است و به من ارتباطی ندارد. من فقط توی دلم گوشت تن برادر میخورم و غیبتش را میکنم. ولی انتخاب کلا چیز عجیبی است. مثلا یکی انتخاب میکند تا زمانی که نیمکرهی جنوبیشان فعالیت میکند، تولید مثل کند. ولو به قیمت اینتمام شود تا برای هر بار املت درست کردن مجبور شوند چهار شانه تخممرغ بزنند به تنِ ماهیتابه. یا یکی تصمیم میگیرد دیکتاتور شود و از شرق تا غرب را به زور ببرد زیر یوغ خودش. ولو به قیمت این تمام شود که همهی عمر جرات نکند از خانهی ویلاییاش بیاید بیرون و هیچ کجا از این سرزمین پهناورش را به چشم خودش نبیند.
خود من هم انتخابهای عجیب کم ندارم. مثلا هشتاد سال پیش انتخاب کردم که نقشهبردار بشوم. با اختلاف مزخرفترین انتخاب زندگیام بود. قطعا از چهارده تا بچه داشتن و دیکتاتور شدن هم بدتر بود. دقیقا نمیدانم آدم در لحظهی انتخاب چه هورمونی از کجایش ترشح میشود. نقشهبرداری؟ آنهم برای من که از مار جعفری و اعداد و اعشار و کلاه حصیری و کلمن آب ولرم بیزارم. این چه انتخابی بود؟ گاهی وقتها جبر قابل توجیهتر است. مثلا زندگی مردِ زندانی در زندان دیکتاتور خیلی قابل توجیهتر از زندگی خودِ دیکتاتور است که انتخاب کرده است تا در ویلای خودش زندانی باشد. یا آدم عقیم در برابر آدمی که به اندازه نصف نونهالان کلاس اول خانم رحیمی، فرزندآوری کرده است.
البته من الان در مورد نیک و بد ماجرا حرف نمیزنم. فقط دارم جبر و اختیار را برای خودم تشریح میکنم. تا مسئول شبکهی شرکت هنوز دارد مثل گربهای که آتش گرفته باشد توی شرکت یورتمه میرود و عرق میریزد، من فرصت دارم که در مورد زندگیام و انتخابها و اجبارهایی که داشتهام فکر کنم. کاش کلا ما هم مثل رودخانهی کارون، مسیر زندگیمان مشخص بود و جاذبه اجبارمان میکرد کجا برویم و کجا بپیچیم و کجا نپیچیم. آنطور لازم نبود به خودمان گاهی وقتها بابت انتخابمان فحش بدهیم. آخر ماجرا هم وقتی به دریا رسیدیم فقط لازم بود به پیچها و جاذبه فحش بدهیم و هیچ تاسف و حسرتی هم نداشتیم. اجبار که تاسف ندارد. اجبار همه چیز را توجیه میکرد. من از همهی دیکتاتورها، از نیروی گرانش، پیچهای تند، طنابهای کلفت بسته به گردنها نازک و کلا هر چیزی که اختیار پرواز را میگیرد ممنونم. شما صلاح ما را بهتر از خودمان میدانید.
چراغ شبکه سبز شد. مسئول شبکه خوشحال است و خبر داد که به جهان اعداد و ارقام دوباره متصل شدیم. از جهان اجبارِ کار نکردن و رها بودن و نوشتن خداحافظی میکنم و به جهان انتخابی خودم با اعداد اعشاری وارد میشوم.
#فهیم_عطار
واسه رویاپردازیوقت بگذارید چونکه یک
بهانه قشنگ واسه حالیقشنگه و
واسه زندگیکردن وقت بگذارید چونکهدر
نہایت زمان میگذرد"و چه خوبه اگه یک"
رضایتِ قشنگ برقرار بشه واسَت
علاقهتانرا جاییدرست خرجکنید که یک
وقت خدایینکرده "روحیه رو بد نکنه و"
یادتانباشه واسه جبرانه گذشتهو
انسانیبہتر شدنیک فرصت