12873
تنها کانال رسمی استاد فریدون مشیری 🔸با نظارت مستقیم خانوادهی ایشان ( جهت انتشار عکس، فیلم، صوت و...) اینستاگرام رسمی فریدون مشیری: Instagram.com/FereydoonMoshiri 🔴⚠تبادل و تبلیغ انجام نمیشود. ارتباط با ادمین: @fereydoonmoshiri_admin
🎼 تصنیفِ زیبای “نگاهِ عاشق"
#شور_مستی
با صدای جناب #کاوه_دیلمی
آهنگ ساز: استاد روح الله خالقی
تنظیم کننده: بانو #گلنوش_خالقی
شاعر: استاد #فریدون_مشیری
در مایه ی بیات اصفهان
از آلبومِ "میِ ناب"
@Talakar3006
@FereydoonMoshiri
🔶 برای #فروغ_فرخزاد
🔸 #تا_قله_با_صلیب
تو صلیبت را تا قله کشیدی بر دوش
تو صمیمیت را بانگ زدی در آفاق
تو در افتادی از پا،
خاموش!
تو در این تاریکی
آتشی بودی و یک لحظه درخشیدی
تاج خاری که به سر داشتی از دست نوازشگر خلق،
به سحرگاهان بخشیدی!
تو گذشتی چو نسیم
شهر از زمزمهی شعر تو، لبریز است.
تو فرو پژمردی، بیهنگام
باغ، بی وسوسهی عطر تو در پاییز است.
#فریدون_مشیری
از دفتر: #از_دریچه_ماه
🔷 کانال رسمی فریدون مشیری:
@FereydoonMoshiri
با تسلیت خانواده زندهیاد #فریدون_مشیری
به مناسبت درگذشت همسر گرامی استاد #علیرضا_قربانی
تصنیف « #دختر_خورشید »
آواز: #علیرضا_قربانی
موسیقی: #مجید_درخشانی
کلام: #فریدون_مشیری
دستگاه: همایون
———————
#غریو
ناگه اجل از کمین برآید که :منم!
#خیام
سحر با من درآمیزد که برخیز.
نسیمم گل به سر ریزد که برخیز
زرافشان دختر زیبای خورشید
سرودی خوش برانگیزد که برخیز
سبو، چشمکزنان از گوشهی طاق
به دامانم در آویزد که برخیز
زمان گوید که: هان، گر برنخیزی
غریو مرگ برخیزد که برخیز!
#فریدون_مشیری
🔹 @FereydoonMoshiri
🔸️ #مادران
نیمه شب،
از نالهی مرغی که در ژرفای ظلمت
بال و پر میزد
ز جا جستم.
نالهی آن مرغ زخمی همچنان از دور میآمد
لحظهای در بهت بنشستم
ناله آن مرغ زخمی همچنان از دور میآمد.
ماه غمگین
ابر سنگین
خانه در غربت
نالهی آن مرغ زخمی همچنان از دور میآمد
لحظههایی شهر سرشار از صدای نالهی مرغان زخمی شد
اوج این موسیقی غمناک، در افلاک، میپیچید!
مانده بودم سخت در حیرت که آیا هیچکاری میتوانستم؟
آسمان، هستی، خدا، شب، برگها
چیزی نمیگفتند
آه در هر خانهی این شهر،
مادران با گریه میخفتند،
دانستم!
#فریدون_مشیری
از دفتر: #تا_صبح_تابناک_اهورایی
🔹کانال رسمی فریدون مشیری:
@Fereydoonmoshiri
#امیرکبیر
رمیده از عطش سرخ آفتاب کویر،
غریب و خسته رسیدم به قتلگاه امیر.
زمان، هنوز همان شرمسار بهت زده،
زمین، هنوز همین سخت جان لال شده،
جهان هنوز همان دست بستهی تقدیر!
هنوز، نفرین میبارد از در و دیوار.
هنوز، نفرت از پادشاه بد کردار.
هنوز وحشت از جانیان آدمخوار!
هنوز لعنت بر بانیان آن تزویر.
هنوز دست صنوبر به استغاثه بلند،
هنوز بید پریشیده سر فکنده به زیر،
هنوز همهمه سروها که ای جلاد!
مزن! مکش! چه کنی؟ های؟!
ای پلید شریر!
چگونه تیغ زنی بر برهنه در حمام؟!
چگونه تیر گشایی به شیر در زنجیر!؟
هنوز، آب، به سرخی زند که در رگِ جوی،
هنوز،
هنوز،
هنوز،
به قطره قطره گلگونه، رنگ میگیرد،
از آنچه گرم چکید از رگ امیرکبیر!
نه خون، که عشق به آزادگی، شرف، انسان،
نه خون، که داروی غم های مردم ایران.
نه خون، که جوهر سیال دانش و تدبیر.
هنوز زاری آب،
هنوز ناله باد،
هنوز گوش کر آسمان، فسونگر پیر!
هنوز منتظرانیم تا ز گرمابه
برون خرامی، ای آفتاب عالم گیر.
نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است.
تو را ز کنگره عرش میزنند صفیر!
به اسب و پیل چه نازی؟
که رخ به خون شستند،
درین سراچه ماتم، پیاده، شاه، وزیر!
چون او دوباره بیاید کسی؟
-محال... محال...
هزاران سال بمانی اگر،
چه دیر...
چه دیر...!
#فریدون_مشیری
-از کلیات | جلد اول
🔹کانال رسمی فریدون مشیری:
@Fereydoonmoshiri
* #با_تمام_اشکهایم *
شرمتان باد ای خداوندان قدرت!
بس کنید!
بس کنید از این همه ظلم و قساوت،
بس کنید!
*
ای نگهبانان آزادی!
نگهداران صلح!
ای جهان را لطفتان تا قعر دوزخ رهنمون!
سرب داغ است این که میبارید بر دلهای مردم،
سرب داغ!
موج خون است این که میرانید بر آن
کشتی خودکامگی را
موج خون!
*
گر نه کورید و نه کر،
گر مسلسلهای تان یک لحظه ساکت میشوند؛
بشنوید و بنگرید:
بشنوید این "وایِ" مادرهای جانآزرده است،
کاندرین شبهای وحشت سوگواری میکنند!
بشنوید این بانگ فرزندان مادر مرده است؛
کز ستمهای شما هر گوشه زاری می کنند.
بنگرید این کشتزاران را، که مزدورانتان
روز و شب، با خون مردم، آبیاری میکنند!
بنگرید این خلق عالم را، که دندان بر جگر،
دمبهدم بیدادتان را،
بردباری می کنند!
*
دست ها از دستتان ای سنگ چشمان، بر خداست
گرچه میدانم،
آنچه بیداری ندارد،
خواب مرگ بی گناهان است و وجدان شماست!
با تمام اشکهایم، باز، -نومیدانه-
خواهش میکنم:
بس کنید!
بس کنید!
فکر مادرهای دلواپس کنید.
رحم بر این غنچههای نازک نورس کنید.
بس کنید!
- #فریدون_مشیری
- از دفتر: #از_خاموشی
🔹کانال رسمی فریدون مشیری:
@fereydoonmoshiri
#دست_هامان_نرسیده_ست_به_هم
به خط زیبای شاعرش،
زندهیاد #فریدون_مشیری
🔹 @FereydoonMoshiri
🔸#شعله_در_قفس
به یاد «مرغ سحر ناله سر کن»
#ملک_الشعرا_بهار
میخواستی که «مرغ سحر ناله سر» کند
«داغ تو را به نالهی خود تازهتر کند»
میخواستی که: «این قفس تنگ و تار را»
با «شعلههای آه شرربار» بشکند
«زیر و زبر کند»
▫️
در آرزوی مژدهی آزادی بشر
می خواستی که عرصهی این «خاک توده» را
چون سینهی تو از «نفسی پُر شرر» کند
نومید و خسته، چنگ در آفاق شب زدی
گفتی مگر خدا، گفتی مگر طبیعت
گفتی مگر فلک، شب ما را سحر کند
▫️
امروز، ای «بهار»، از آن غرفهی بلند
روی وطن ببین
این بازتاب نغمهی شور آفرین توست
افکنده در تمامی این سرزمین طنین!
▫️
آن نالههای درد
فریاد بیامان شد و پیچیده در زمان
وان اشکهای تلخ
طوفان سهمگین شد و پیچید بر زمین
▫️
افکند شعله در قفس، آن آه آتشین
صدها هزار دست در آمد از آستین
آزردگان ظلم
پروردگان رنج
لب بستگان کین
چون دشت لاله شد
روی زمین ز خون جوانان نازنین
▫️
فردا که باز از لب آن بام بنگری
فریاد شاد میزند این «بلبل حزین»
صبح است و نغمه میچکد
از «تار دلنشین»
#فریدون_مشیری
از دفتر: #نوایی_هم_آهنگ_باران
🔷کانال رسمی فریدون مشیری:
@FereydoonMoshiri
🔸 #دلشدگان
آواز استاد #محمدرضا_شجریان
سرودهی زندهیاد #فریدون_مشیری
آهنگساز استاد #حسین_علیزاده
تصاویر فیلم دلشدگان
اثر مرحوم #علی_حاتمی
🔷 @FereydoonMoshiri
#فریاد
مشت می کوبم بر در
پنجره می سایم بر پنجره ها
من دچار خفقانم، خفقان!
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم:
- آی!
با شما هستم!
این درها را باز کنید!
من به دنبال فضایی می گردم
لب بامی،
سر کوهی،
دل صحرایی
که در آنجا نفسی تازه کنم
آه!
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد!
من به فریاد،
همانند کسی
که نیازی به تنفس دارد،
مشت می کوبد بر در
پنجه می ساید بر پنجره ها،
محتاجم.
من هوارم را سر خواهم داد!
چاره درد مرا باید این داد کند
از شما «-خفته چند-!»
چه کسی می آید با من فریاد کند؟
- #فریدون_مشیری
از دفتر: #از_خاموشی
#پرندگان_باغ_های_نور
#کتاب را که باز میکنی
دو بال ِ یک پرنده را گشودهای...
شعر: #فریدون_مشیری
خواننده: #فاضل_جمشیدی
آهنگساز: #کیوان_ساکت
🔷 کانال رسمی فریدون مشیری:
@FereydoonMoshiri
🔸 #پرندگان_باغ_های_نور
کتاب را که باز میکنی
دو بال ِ یک پرنده را گشودهای
پرندهای که از زمین
تو را به شهرهای دور
تو را به باغهای نور میبرد.
ز هرکجا که بگذرد
به ارمغانی از خرد
به خانهی تو روشنی میآورد.
گشوده باد بالهای مهر او
که جاودانه بر فراز میپرد...
#فریدون_مشیری
از دفتر: #آواز_آن_پرنده_غمگین
🔷 کانال رسمی فریدون مشیری:
@FereydoonMoshiri
🔸 #ما_همان_جمع_پراكنده ...
با یاد #نیما ، سراینده « #آی_آدم_ها »
◽️
موج، میآمد، چون كوه و
به ساحل میخورد!
◽️
از دلِ تیرهی امواج بلند آوا،
كه غریقی را در خویش فرو میبرد،
و غریوش را با مشت فرو میكشت،
نعرهای خسته و خونین، بشریت را،
به كمک میطلبید:
«آی آدمها...
آی آدمها...»
ما شنیدیم و به یاری نشتابیدیم!
به خیالی كه قضا،
به گمانی كه قدر،
بر سر آن خسته، گذاری بكند!
«دستی از غیب برون آید و كاری بكند»
هیچ یک حتی از جای نجنبیدیم!
آستینها را بالا نزدیم
دست آن غرقه در امواج بلا را نگرفتیم،
تا از آن مهلكه -شاید- برهانیمش،
به كناری برسانیمش! ...
◽️
موج، میآمد،
چون كوه و به ساحل میریخت.
با غریوی،
كه به خاموشی میپیوست.
با غریقی كه در آن ورطه،
به كف ها، به هوا
چنگ میزد، میآویخت...
◽️
ما نمیدانستیم
این كه در چنبر گرداب،
گرفتار شدهست،
این نگونبخت كه اینگونه
نگونسار شدهست،
این منم،
این تو،
آن همسایه،
آن انسان!
این مائیم!
ما،
همان جمع پراكنده،
همان تنها،
آن تنها هائیم!
◽️
همه خاموش نشستیم و تماشا كردیم.
آن صدا، اما خاموش نشد.
-«...آی آدمها...»
«...آی آدمها...»
آن صدا، هرگز خاموش نخواهد شد،
آن صدا، در همه جا دائم، در پرواز است!
تا به دنیا دلی از هول ستم میلرزد،
خاطری آشفتهست،
دیده ای گریان است،
هر كجا دست نیاز بشری هست دراز؛
آن صدا در همه آفاق طنین انداز است.
◽️
آه، اگر با دل وجان، گوش كنیم،
آه اگر وسوسهی نان را،
یک لحظه فراموش كنیم،
«آی آدمها» را
در همه جا میشنویم.
◽️
در پی آن همه خون،
كه بر این خاک چكید،
ننگمان باد این جان!
شرممان باد این نان!
ما نشستیم و تماشا كردیم!
در شب تار جهان
در گذرگاهی،
تا این حد ظلمانی و توفانی!
در دل این همه آشوب و پریشانی
این که از پای فرو میافتد،
این كه بر دار نگونسار شدهست،
این كه با مرگ درافتادهست،
این هزاران و هزاران كه فرو افتادند؛
این منم،
این تو،
آن همسایه،
آن انسان!
این ماییم!
ما،
همان جمع پراكنده، همان تنها،
آن تنها هائیم!
اینهمه موج بلا در همهجا میبینیم،
«آی آدمها» را میشنویم،
نیک میدانیم،
دستی از غیب نخواهد آمد
هیچ یک حتی یكبار نمیگوییم
با ستمكاری نادانی،
اینگونه مدارا نكنیم
آستینها را بالا بزنیم
دست در دست هم
از پهنهی آفاق برانیمش
مهربانی را،
دانائی را،
بر بلندی جهان،
بنشانیمش...!
-«آی آدمها...! موج میآید...»
#فریدون_مشیری
از دفتر: " #مروارید_مهر "
🔷کانال رسمی فریدون مشیری:
@FereydoonMoshiri
#کوچه | #فریدون_مشیری
آهنگسازی و تنظیم :
کامبیز مشیری
وکال : رضا وزیری
دکلمه : شادرخ ترقی
گیتار نایلون : فیروز ویسانلو
گیتار الکتریک : مسعود همایونی
پیانو و کیبورد : کامبیز مشیری ، نیما سیفی جداری
ترومپت : امید حاجیلی
میکس و مسترینگ : مسعود مفیدی
🔹 @FereydoonMoshiri
اجرای «شعر نیایش» و «شعر موج»
توسط استاد #محمدرضاشجریان
رهبری ارکستر :
استاد #فرهاد_فخرالدینی
اثری از زنده یاد #فریدون_مشیری
#جان_عشاق
@Jane_oshaagh
ترانه #شور_مستی
در بر این شور مستی خداییست
مستی ام از شراب شما نیست
وز نگاهی چنین مست مستم
گر تو مستم بگیری روا نیست
راه، تاریکِ تاریک میخانه بسته
من تنهای تنها، غمگین شکسته
راه تاریکِ تاریک میخانه بسته
من تنهای تنها غمگین شکسته
از نگاه تابانش گرچه دورم امشب
جام جانم از عشق او بود لبالب
دانم این شب غم، بی سحر نماند
تا رسم به شور مستی
دیده بسته ام به راهش
تابد از نگاه گرمش
شور و مستی خدایی
#فریدون_مشیری
🔹@FereydoonMoshiri
روز عشق مبارک💜
ای دل به کمال عشق آراستمت
وز هرچه به غیر عشق پیراستمت
یک عمر اگر سوختم و کاستمت
امروز چنان شدی که میخواستمت
#فریدون_مشیری
باسپاس از خط زیبای
آقای محمدرضا منصور
🔷 @FereydoonMoshiri
🔸 #برف_شبانه
بیصدا، شب تا سحر،
یارانِ خود را خواند و گِرد آورد،
جا به جا،
در راهها،
بر شاخهها،
بر بامها، گسترد!...
صبحگاهان،
شهرِ سرتا پا سیاه از
تیرگیهای گنهکاران
ناگهان! چون نوعروسی،
در پرندین پوششِ پاک سپیدِ تازه
سر بر کرد.
◽️
شهر، اینک دست نیروهای نورانیست.
در پس این چهرهی تابنده،
امّا
باطنی تاریک، دودآلود،
ظلمانیست.
گر بخواهد خویشتن را
زین پلیدی هم بپیراید؛
همّتی بیحرف، همچون برف،
میباید!
#فریدون_مشیری
از دفتر: #لحظه_ها_و_احساس
🔷کانال رسمی فریدون مشیری:
@FereydoonMoshiri
زادروز حکیم #فردوسی
#شهنامه_چه_میگفت
این دفتر دانایی، این طرفه رهآورد،
الهام خداییست که «فردوسی توسی»
از جان و دل آن را بپذیرفت،
با جان و دل خویش، بیامیخت،
بیاراست، بپرورد؛
*
ده قرن ِ، فزون است که در پهنهی گیتی
میدان شکوهش را،
کس نیست، هماورد!
*
دَه قرن ِ ازین پیش
آیا چه کسی دید که این مَرد
با آتش پنهانش
با طبع خروشانش
سی سال، شب و روز، چهها گفت؟ چهها کرد؟
*
امروز، هنوز از پس ِ ده قرن که این مُلک
در دایرهی دوران گشتهست،
آیا چه کسی داند سیسال در آن عهد
بر این هنری مرد سخنور چه گذشتهست؟
*
انگیزهاش از گفتن شهنامه چه بودهست؟
سیمای اساطیری ایران کهن را
آن روز، چرا گَرد ز رخسار زدودهست؟
سیسال، برای چه، برای که سرودهست!
*
میدید وطن را، که سراپا همه درد است.
میدید که خون در رگ مردُم،
افسرده و سرد است.
آتشکدهها خالی خاموش
آزادی در بند
لبخند فراموش
بیگانه نشستهست بر اورنگ
از ریشه دگرگون شده فرهنگ...
می گفت که: -«هنگام نبرد است»
با تیغ سخن روی بدان میدان آورد.
*
سی سال به پیکار، بر آن پیمان، پیمود
جان بر سر ِ پیکارش فرسود و نیاسود
وجدانش بیدار
ایمانش روشن
جان مایهی شعرش همه ایرانی و ایران
طومار نسبنامهی گردان و دلیران
نظمی که پیافکند،
کاخی که بنا کرد!
*
شهنامه به ایران و به ایرانی میگفت:
- یک روز شما در تنتان گوهر جان بود!
یک روز شما بر سرتان تاج کیان بود
وان پرچمتان رایت مهر و خرد و داد
افراشته بر بام جهان بود!
*
شهنامه به آن مردم خودباخته میگفت:
بار دگر آنگونه توانمند، توان بود،
*
این دفتر دانایی،
این طرفه رهآورد
الهام خدایی
فرمان اهوراست؛
روح وطن ماست که فردوسی توسی
با جان و دل خویش بیامیخت، بیاراست، بپرورد؛
آنگاه چنین نغز و دلافروز و دلاویز
در پیش نگاه همه آفاق بگسترد.
- #فریدون_مشیری
از دفتر: #تا_صبح_تابناک_اهورایی
🔷 تنها کانال رسمی فریدون مشیری
🔸 با نظارت مستقیم خانوادهی استاد مشیری
@fereydoonmoshiri
بیستم دیماه سالروز کشته شدن امیرکبیر در حمام فین کاشان است.
با یادی از امیرکبیر، شعر #امیرکبیر را با صدای استاد #فریدون_مشیری بشنویم.
🔷 کانال رسمی فریدون مشیری:
@fereydoonmoshiri
🔹 برای جهان پهلوان #تختی
(۵ شهریور ۱۳۰۹- ۱۷ دی ۱۳۴۶)
🔸 #هفتخوان
چه توفان درین باغ بگشود دست
که سروِ بلندِ تناور شکست؟
چه شوری در آن جانِ والا فتاد
که آن مرد، چون کوه، از پا فتاد
چه نیرو سر راه بر او گرفت
که نیرو از آن چنگ و بازو گرفت؟
چه خشکی در آن کام آتش فشاند
که آن تشنهجان را به آتش کشاند؟
چه ابری از آن کوه سر برکشید؟
که سیمرغ از قلهها پر کشید
چه نیرنگ در کار سهراب رفت؟
که با مرگ پیچید و در خواب رفت
چه جادو دل از دست رستم ربود؟
که بیرون-شد از هفتخوانش نبود
خمار کدامین میاش در گرفت؟
که از ساقی مرگ ساغر گرفت
پدر را ندانم چه بیداد رفت
که تیمار فرزندش از یاد رفت...
#فریدون_مشیری
از دفتر: #از_خاموشی
🔷 کانال رسمی فریدون مشیری:
@FereydoonMoshiri
#دست_هامان_نرسیده_ست_به_هم ...
از دل و دیده، گرامیتر هم
آیا هست؟
-دست،
آری، ز دل و دیده گرامیتر:
دست!
▫️
زین همه گوهر پیدا و نهان
در تن و جان،
بیگمان دست گرانقدرتر است.
هرچه حاصل كنی از دنیا،
دستاوردست!
هرچه اسباب جهان باشد، در روی زمین،
دست دارد همه را زیر نگین!
سلطنت را كه شنیدهست چنین؟!
▫️
شرف دست همین بس كه نوشتن با اوست!
خوشترین مایهی دلبستگی من با اوست.
▫️
در فروبستهترین دشواری،
در گرانبارترین نومیدی،
بارها بر سر خود، بانگ زدم:
-هیچت ار نیست مخور خون جگر،
دست كه هست!
بیستون را یاد آر،
دستهایت را بسپار به كار،
كوه را چون پرِ كاه از سر راهت بردار!
▫️
وه چه نیروی شگفت انگیزیست،
دستهایی كه به هم پیوسته ست!
به یقین، هركه به هر جای، در آید از پای
دستهایش بستهست!
▫️
دست در دست كسی،
یعنی: پیوند دو جان!
دست در دست كسی،
یعنی: پیمان دو عشق!
دست در دست كسی داری اگر،
دانی، دست،
چه سخنها كه بیان میکند از دوست به دوست؛
لحظهای چند كه از دست طبیب،
گرمی ِ مهر به پیشانی بیمار رسد؛
نوشداروی شفابخشتر از داروی اوست!
▫️
چون به رقص آیی و سرمست برافشانی دست،
پرچم شادی و شوق است كه افراشتهای!
لشكر ِ غم خورد از پرچم دست تو شكست!
▫️
دست، گنجینهی مهر و هنر است:
خواه بر پردهی ساز،
خواه در گردن دوست،
خواه بر چهرهی نقش،
خواه بر دندهی چرخ
خواه بر دستهی داس،
خواه در یاری نابینایی
خواه در ساختن فردایی!
▫️
آنچه آتش به دلم می زند، اینک، هر دم
سرنوشت بشرست،
داده با تلخیِ غمهای دگر دست به هم!
بارِ این درد و دریغ است كه ما،
تیرهامان به هدف نیک رسیدهست، ولی
دستهامان، نرسیدهست به هم!
#فریدون_مشیری
از دفتر #از_دیار_آشتی
🔷 کانال رسمی فریدون مشیری:
@fereydoonmoshiri
#دلشدگان @fereydoonmoshiri
ما دلشدگان، خسرو شیرین پناهیم
ما كُشتهی آن مهرخ خورشید كلاهیم
ما از دو جهان غیر تو ای عشق نخواهیم
ما از دو جهان غیر تو ای عشق نخواهیم
صد شور نهان با ما، تاب و تب جان با ما
در اين سر بیسامان، غمهای جهان با ما
با ساز و نی، با جام می، با ياد وی
شوری دگر اندازیم، در میکدهی جان
جمع مستان غزل خوانيم
همه مستان سر اندازیم،
سر اندازیم، سر افرازیم
جز اين هنر ندانیم، كه هر چه میتوانيم
غم از دلها بر اندازیم، بر اندازیم...
#فریدون_مشیری
ترانهی فیلم #دلشدگان
(اثر مرحوم #علی_حاتمی )
کانال رسمی فریدون مشیری:
🔷 @fereydoonmoshiri
#کوچه
بیتو مهتاب شبی
باز از آن کوچه گذشتم...
سرودهی #فریدون_مشیری
با صدای #کوروش_یغمایی
🔷 @FereydoonMoshiri
#فریاد
به مناسبت تولد کیهان کلهر
با صدای استاد #محمدرضا_شجریان
نوازندهی کمانچه: #کیوان_کلهر
نوازندهی تار: #حسین_علیزاده
سرودهی زندهیاد #فریدون_مشیری
از دفتر #از_خاموشی
مشت می کوبم بر در
پنجره می سایم بر پنجره ها
من دچار خفقانم، خفقان!
من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم:
- آی!
کتاب را که باز میکنی
دو بالِ یک پرنده را گشودهای.
گشوده باد بالهای مهر او
که جاودانه بر فراز میپرد...
#فریدون_مشیری
هفتهی کتاب و کتابخوانی گرامی باد.📚
🔷 @FereydoonMoshiri
#ما_همان_جمع_پراكنده
با یاد نیما یوشیج
سرایندهی #آی_آدم_ها
شعر و دکلمه: زندهیاد #فریدون_مشیری
ما همان جمع پراکنده،
آن تنها،
آن تنها هائیم...
🔷کانال رسمی فریدون مشیری:
@FereydoonMoshiri
🔸#شعله_در_قفس
به یاد «مرغ سحر ناله سر کن»
ملکالشعرا بهار
میخواستی که «مرغ سحر ناله سر» کند
«داغ تو را به نالهی خود تازهتر کند»
میخواستی که: «این قفس تنگ و تار را»
با «شعلههای آه شرربار» بشکند
«زیر و زبر کند»
▫️
در آرزوی مژدهی آزادی بشر
می خواستی که عرصهی این «خاک توده» را
چون سینهی تو از «نفسی پُر شرر» کند
نومید و خسته، چنگ در آفاق شب زدی
گفتی مگر خدا، گفتی مگر طبیعت
گفتی مگر فلک، شب ما را سحر کند
▫️
امروز، ای «بهار»، از آن غرفهی بلند
روی وطن ببین
این بازتاب نغمهی شور آفرین توست
افکنده در تمامی این سرزمین طنین!
▫️
آن نالههای درد
فریاد بیامان شد و پیچیده در زمان
وان اشکهای تلخ
طوفان سهمگین شد و پیچید بر زمین
▫️
افکند شعله در قفس، آن آه آتشین
صدها هزار دست در آمد از آستین
آزردگان ظلم
پروردگان رنج
لب بستگان کین
چون دشت لاله شد
روی زمین ز خون جوانان نازنین
▫️
فردا که باز از لب آن بام بنگری
فریاد شاد میزند این «بلبل حزین»
صبح است و نغمه میچکد
از «تار دلنشین»
#فریدون_مشیری
بهمن ۱۳۵۷
از دفتر: #نوایی_هم_آهنگ_باران
🔷کانال رسمی فریدون مشیری:
@FereydoonMoshiri
*** #کوچه **
بیتو، مهتابشبی، باز از آن کوچه گذشتم،
همهتن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم.
در نهانخانه یجانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید:
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.
تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت،
من همه، محو تماشای نگاهت.
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشهی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گُل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید تو به من گفتی:
-"از این عشق حذر کن!
لحظهای چند بر این آب نظر کن،
آب، آیینهی عشق گذران است،
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است؛
باش فردا، که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!"
با تو گفتم: "حذر از عشق!؟-ندانم!
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،
نتوانم!
روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،
چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی من نه رمیدم، نه گسستم..."
باز گفتم که: "تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم، همهجا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم، نتوانم!"
اشکی ازشاخه فرو ریخت
مرغ شب، نالهی تلخی زد و بگریخت...
اشک در چشم تو لرزید،
ماه بر عشق تو خندید!
یادم آید که: دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم.
نگسستم، نرمیدم.
***
رفت در ظلمت غم، آن شب و شبهای دگر هم،
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم...
بیتو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!
- #فریدون_مشیری
از دفتر: " #ابر_و_کوچه "
🔷تنها کانال رسمی فریدون مشیری
@fereydoonmoshiri
به بهانهی سوم آبانماه،
سالروز درگذشت زندهیاد #فریدون_مشیری
چه جای ماه
که حتی شعاع فانوسی
در این سیاهی جاوید کورسو نزند.
به جز طنین قدمهای عابران ملول
صدای پای کسی
سکوت مرتعش شهر را نمیشکند.
به هیچ کوی و گذر
صدای خنده مستانهای نمیپیچد
کجا رها کنم این بار غم که بر دوش است؟
چراغ میکدهی آفتاب خاموش است!
#فریدون_مشیری
🔹@FereydoonMoshiri