شبی پروانهای با شمع شد جفت
چو آتش در فتادش خویش را گفت
که: پیش از تجربت چون دوست گیری
بنه گردن، که پیش دوست میری
...
اگر دوست دارید ادامه این حکایت رو همراه ما باشید لطفا بیو رو چک کنید
#گنجینه_آبی
#اوحدی
#منطق_العشاق
خاتون قلبم:
در گذر از کوچه ویران دل
ناگهان آهی شنیدم از سر دلدادگی
بید مجنون بود با چشمان تر
چشم بغض آلود و حزنی بر جبین
با من از دوری و اندوه و فراق
اندکی گفت و سپس اشکی چکید
از جدایی ها شکایت کرد گفت
وصل خواهد از نگار دلپذیر
آن طرف دورتر از بید غمین
بید مجنونی دگر با من بگفت
ریشه در خاک مرا کرده اسیر
کی توانم وصل یارم ای عزیز
ریشه آن دو درون خاک بود
لاجرم هجران نصیب هر دو بود
یادم آمد قصه ام با عشق خویش
قصه درد و جدایی از نگاری دلفریب
بید مجنون گفت با من اینچنین
ریشه ام باید جدا گردد
ز خاک این زمین
تا که پایان یابد این هجر حزین
باری از آنجا گذشتم
با دلی لبریز غم
با خودم گفتم
چرا من نگسلم از ریشه ام
قلمم بر روی کاغذ
می نوشت از این همه دلدادگی
کاغذ نامه تر از حال هوای عاشقی
عشق فرمان داد و من گفتم ز این شوریدگی
نامه ای بنوشته بر خاتون قلبم
در کمال سادگی
دوستت میدارم ای خاتون من
ای تو تمام زندگی
در جواب نامه ام
خاتون قلبم یک کلام
نامه ای بر من فرستاده
تویی دار و ندارم والسلام
خرداد 1402
"آرمین"
لحظه های آبی محفلی برای کتاب خوانی و شعر
لطفا بیو رو چک کنن
📘گنجینه آبی
گزیده ای از آثار منظوم ادبیات پارسی
عزیزانی که به شعر کلاسیک علاقه دارن میتونن ما رو با اشعار بزرگان شعر پارسی مانند خیام، سعدی، حافظ، مولانا، عطار، رودکی و .... همراهی بفرمایند
دوستانی که به شعر علاقه دارن بیو رو چک کنن
وفا ندیده کس از دلبران گل رخسار
چنان که گل ندمد پیش تر ز فصل بهار
چون برد دل ز کفم خود برفت از نظرم
دمی نماند که جان در برش کنیم نثار
به جای دوست کشیدیم ماه را به بغل
به یاد یار نشاندیم سرو را به کنار
ولی از ماه ندیدیم جلوه رخ دوست
ولی زســـــــرو نچیدیم میوه قـد یـــار
چگونه ماه تواند که حلقه سازد زلف
چگونه سرو تواند که سنبل آرد بار
نه ماه راست به سر طره های مشک افشان
نه سرو راست به بر جامه های زرین تار
ز ماه با رخ زیبای او مثال مزن
زسرو باقدرعنای او دلیل میار
نمود شاهدی از ماه و سرو آزادم
که سرو خوش حرکات ست و ماه خوش گفتار
#ناصرالدین_شاه
mashgheeshghs
─┅═༅𖣔𖣔༅═┅─
📘گنجینه آبی
گزیده ای از آثار منظوم ادبیات پارسی
دوستانی که به حکایت های شیرین پارسی علاقه دارن میتون ما رو همراهی کنن
حکایت هایی چون بوستان و گلستان سعدی، خمسه نظامی،شاهنامه فردوسی، مثنوی معنوی، منطق الطیر عطار و .....
دوستانی که به شعر علاقه دارن بیو رو چک کنن
اگر در شطرنج، مهره مونث وجود داشت، بدون شک، پادشـاه، از عشق جان میباخت!
اما کسی نمیداند که چرا در بازی #شطرنج، ملکهای نیست؛ و فقط و فقط یک #پادشاه وجود دارد؟
چرا که هیچگاه، شایسته نیست... یک زن بازیچه قرار بگیرد!
برای عاشقانه های من از بیو وارد شو
فنجان آرامش
سلام امان الله عزیز
به گروه 🎸زندون دل🎸 خوش امدید 🌻
ساعت ›› ۱۲:۲۰ ( پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ )
میلاد هور:
امرداد است من اکنون
سراغ از عشق میگیرم
که در سودای او هر دم
دلم را در میان شعله سوزنده می بینم
که گرمای وجود او
بسوزاند همه غم های عالم را
که آن گرمای آوازش
پریشان می کند چشمان شیدا را
امرداد است و در میلاد او
لب های چون شاه توت می خواهم
چنان میل لبش دارم
که در خواب و خیالم از لبانش کام می خواهم
چنان مست از شراب چشم او هستم
که در پیمانه خود
هر دم از جام نگاهش
باده ای از عشق می خواهم
اگر یاری نماید این دو روز زندگی با من
امردادی رسد شاید
که در میلاد هور و مهر
کنم رویای خود را هدیه بر چشمان زیبایش
خرداد 1401
"آرمین"
لحظه های آبی محفلی برای کتاب خوانی و شعر
لطفا بیو رو چک کنن
ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی
چه کنم؟ که هست اینها گل خیر آشنایی
همه شب نهادهام سر، چو سگان، بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانهٔ گدایی
مژهها و چشم یارم به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی
در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی
سر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گلشن؟
که شنیدهام ز گلها همه بوی بیوفایی
به کدام مذهب است این؟ به کدام ملت است این؟
که کشند عاشقی را، که تو عاشقم چرایی؟
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟
به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی
در دیر میزدم من، که یکی ز در در آمد
که : درآ، درآ، عراقی، که تو خاص از آن مایی
#عراقی
#mashgheeshghs
─┅═༅𖣔𖣔༅═┅─
سلام Gholam عزیز
به گروه 🎸زندون دل🎸 خوش امدید 😎
ساعت ›› ۱۶:۴۲ ( یکشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۲ )
📘دمیان
هرمان هسه
این کتاب داستان پسر جوانی هست که تمام زندگی اون رو میشه در نبردی میان دو دنیا خلاصه کرد: دنیای توهمات و دنیای واقعیت ها، سراسر این کتاب مملو از تمثیل های فوق العاده پر معنا هست
در صورت تمایل به مطالعه این کتاب لطفا بیو رو چک کنید
سلام abas عزیز
به گروه 🎸زندون دل🎸 خوش امدید 🌷
ساعت ›› ۰۱:۲۹ ( چهارشنبه ۰۴ بهمن ۱۴۰۲ )
سلام ramin عزیز
به گروه 🎸زندون دل🎸 خوش امدید ❤
ساعت ›› ۲۲:۵۶ ( یکشنبه ۰۱ بهمن ۱۴۰۲ )
رخنه باید کرد بر ظلمت شب
تا که نابود شود بی رنگی
لحظه های آبی،
میزند با سنگ بر پنجره بیداری
همه بی تاب
از این ظلمت بی پایانیم
تا که رنگی نزنیم
بر نهان خانه دل، همگی ویرانیم
این شب تیره به پایان برسد
لحظه ها پر شود از بیداری
چه کسی می داند
شاید آبی بشود چیره بر این بی تابی
"آرمین"
لحظه های آبی محفلی برای کتاب خوانی و شعر
لطفا بیو رو چک کنن
این گیسوی افشان به چه کار آیدم امشب
کو پنجهٔ او تا که در آن خانه گزیند
#فروغ_فرخزاد
#mashgheeshghs
─┅═༅𖣔𖣔༅═┅─
خاتون قلبم:
در گذر از کوچه ویران دل
ناگهان آهی شنیدم از سر دلدادگی
بید مجنون بود با چشمان تر
چشم بغض آلود و حزنی بر جبین
با من از دوری و اندوه و فراق
اندکی گفت و سپس اشکی چکید
از جدایی ها شکایت کرد گفت
وصل خواهد از نگار دلپذیر
آن طرف دورتر از بید غمین
بید مجنونی دگر با من بگفت
ریشه در خاک مرا کرده اسیر
کی توانم وصل یارم ای عزیز
ریشه آن دو درون خاک بود
لاجرم هجران نصیب هر دو بود
یادم آمد قصه ام با عشق خویش
قصه درد و جدایی از نگاری دلفریب
بید مجنون گفت با من اینچنین
ریشه ام باید جدا گردد
ز خاک این زمین
تا که پایان یابد این هجر حزین
باری از آنجا گذشتم
با دلی لبریز غم
با خودم گفتم
چرا من نگسلم از ریشه ام
قلمم بر روی کاغذ
می نوشت از این همه دلدادگی
کاغذ نامه تر از حال هوای عاشقی
عشق فرمان داد و من گفتم ز این شوریدگی
نامه ای بنوشته بر خاتون قلبم
در کمال سادگی
دوستت میدارم ای خاتون من
ای تو تمام زندگی
در جواب نامه ام
خاتون قلبم یک کلام
نامه ای بر من فرستاده
تویی دار و ندارم والسلام
خرداد 1402
"آرمین"
لحظه های آبی محفلی برای کتاب خوانی و شعر
لطفا بیو رو چک کنن