بررسی، نقد، ترجمه و تألیفِ فلسفیـسیاسیـروانکاوانه در باب سینما و آثار سینمایی @Filmosophy گردانندگان کانال: @zaman1982 @Keyhanpmi @gorgin89
کتاب هفت گونه سینما نوشتهی علیرضا کاوه آخرین اثر سینمایی در حوزهی ژانرهای سینمایی است که بهوسیلهی نشر روزنهکار بهتازگی منتشر شده است.
علیرضا کاوه، پژوهشگر سینما در این کتاب که جلد نخست از یک مجموعهی 4 جلدی است، هفت گونه یا ژانر سینمایی جنایی، کمدی، دراما، وسترن، فانتزی، وحشت و موزیکال را مورد بررسی قرار داده است.
اینستاگرام: https://b2n.ir/b28337
02188828209
#علیرضا_کاوه
#روزنه_کار
#سینما #ژانر
@Filmosophy
☆ نشر نیلا منتشر کرد:
◇ بهرام بیضایی و
وقتی همه خوابیم
□ چاپ یکم، ۱۳۹۸
@Filmosophy
بنیتو پرس گالدوس (۱۹۲۰-۱۸۴۳) نویسنده اسپانیایی که برخی او را بزرگترین نویسنده اسپانیا بعد از میگوئیل دو سروانتس میدانند.
@Filmosophy
☆ خان و دیگران
♧ مجموعه یک داستان بلند (خان و دیگران) و سه داستان کوتاه (میرزا محسن، فاطی، یک استکان شکسته)
◇ عبدالحسین نوشین (۱۳۵۰-۱۲۸۵)
♤ نشر قطره، چاپ اول، ۱۳۸۴
@Filmosophy
☆ سینمای ایران دست از سر جنگ و آبادان برنمیدارد. هر سال یک دو جین فیلم و سریال بیارزش و تکراری با موضوع جنگ و رشادت مردم آبادان. یدو (۱۳۹۸) هم یکی از اینهاست. یکی مثل همه. همان احساساتبازیهای ناسیونالیستی برای یادآوری دوران جنگ و آوارگی تا به مردم تفهیم کند روزگار خوشی در راه نیست و برای هر اتفاقی در آینده آماده باشید. شرایط همیشه اضطراریست و استثنایی و محتاج رشادت و مقاومت مردم. سازندگان فیلم گوشه چشمی هم به امیروی امیر نادری داشتهاند، بیچاره امیر نادری!
@Filmosophy
☆ درباره تناقضات آقای منتقد؛ ماجراهای فراستی و دوربین روی دست
◇ م.ز. زمانی
گویا ماجرای مسعود فراستی با دوربینِ رویِ دست تمامی ندارد. شاید ابعاد این مساله را باید بیشتر شکافت. ما هم ابدا طرفدار دوربین روی دست نیستیم. هر تکنیکی به وقت خودش و در جای خودش خوب است. منتها متوجه تناقضگوییهای فراستی نمیشویم. ایشان به صحنه دوربین روی دست در یکی از فیلمها ایراد گرفتهاند ولی برای ما مشخص نیست چرا به فیلم ماجرای نیمروز مهدویان که از اول تا آخر با دوربین روی دست فیلمبرداری شده ایراد نگرفتهاند و جز ستایش و تحسین نثار این فیلم ملالآور و کسالتبار و بیمایه نکردهاند؟ لابد چون فیلمی حکومتی است و در مذمت بزرگترین سازمان سیاسی مخالف حکومت؟ تا جایی که متوجه شدهایم آقای منتقد در نقدهایشان پارتیبازی میکنند. گویا چون به خلوت میروند نقد دیگری میکنند که گوش نامحرم نباشد جای نقد فراستی! کاش این مساله را برای ما میشکافتند که بدانیم دوربین روی دست کجا خوب است و کجا بد؟ یا اینکه هیچ فرمولی ندارد فقط بسته است به اینکه چه کارگردانی و برای چه فیلمی از آن استفاده میکند و اینکه آن کارگردان و آن فیلم چقدر حکومتی است...
@Filmosophy
☆ مقایسه دو فیلم
□ ردیف بالا: شنا در زمستان (محمد کاسبی، ۱۳۶۸)
■ ردیف پایین: یک اتفاق ساده (سهراب شهیدثالث، ۱۳۵۲)
@Filmosophy
■ آنتونیس ساماراکیس (۲۰۰۳-۱۹۱۹)
@Filmosophy
☆ نقطهضعف، محمدرضا اعلامی، ۱۳۶۲
@Filmosophy
☆ بررسی عقلانی حق، قانون و عدالت در اسلام
♧ م. کوهیار (شاهرخ مسکوب)
♤ انتشارات خاوران، ۱۳۷۴
@Filmosophy
☆ زنبوربان، تئو آنجلوپولوس، ۱۹۸۶
@Filmosophy
☆ ترجمه بخشی از کتاب "یادداشتهایی درباره سینماتوگراف"
♧ روبر برسون
◇ ترجمه جلال ستاری
♤ مجله فرهنگ و زندگی
@Filmosophy
◇ گزارش برگزاری "عصر نقد داستان"، ۱۳۹۸
♧ #کانون_نویسندگان_ایران
@Filmosophy
@Filmosophy
الن بدیو، که شاید «مناقشات» از جدلیترینِ دیالوگهایش با دیگر اندیشمندان (اغلب فرانسوی) باشد، ژان-کلود میلنری را مقابل خود میبیند که روزگاری، پیش از مه ۶۸، به مدت کوتاه و تأثیرگذاری با وی در سازمان چپ پرولتاریی رفیق و همفکر بود. پس از وقایع مه ۶۸ در رابطهی این دو، گسستی برطرفنشدنی ایجاد شد. مقالهی بدیو در سال ۲۰۰۰، که در آن به نوفیلسوفان و، خصوصاً، به بنی لوی، دوست نزدیک میلنر، میتاخت، به عمیقترشدن بحران رابطهی این دو نفر و به قطع رابطه در همان سال منجر شد. آنان تا سال ۲۰۱۲ بر تصمیم خصمانهی خود پابرجا ماندند، تا اینکه مرگ رفیقی آنان را سر راه هم قرار داد و به پیشنهاد بدیو و به کمک فیلیپ پُتی این دیالوگ جدلی ممکن شد. هدف عمدهی ترجمهی این اثر، که تنها قدمی سکندریخوران در این راه است، معرفی ژان-کلود میلنر به فارسیزبانان و تعریض راهِ نقد، تکمیل و بهسازیِ آرای متفکرانِ تقریباً بیرقیب در «بازارِ» اندیشهی این روزهاست. متفکران بهراستی رادیکالی، همچون بدیو، که نیروی انتقادی اندیشهشان، بهوسیلهی فتیشیزهشدن آن در اذهان بسیاری، بیرمق شده است. •مترجم فارسی•
☆ تریستانا (لوئیس بونوئل، ۱۹۷۰)، قصهای با حالت اسپانیولی و با مسائلی که اسپانیا درگیرش است. نویسنده اصلی کتاب آزادیخواهی از قرن ۱۹ م است: بنیتو پرس گالدوس. بونوئل قبلا نازارین او را در ۱۹۵۸ اقتباس کرده بود. او عاشق گالدوس بود و شیوه وی در درک و بیان طبقه متوسط را میستود. البته بونوئل رنگ سوررئال خود را بر آثار گالدوس زده است. بونوئل او را به بزرگی بالزاک و داستایوفسکی میدانست.
♧ بونوئل معتقد بود تریستانا فرصتی برای دیدن جوانب گوناگون زندگی و رسوم مردم اسپانیا را میدهد. باز دین و لذات جنسی در کانون توجه بونوئل است. در فیلم، دونلوپه تناقضات یک مرد متشخص شهرستانی را دارد. هم میخواهد ترقیخواه و خدانشناس جلوه کند هم در قید عادات مرسوم فئودالی و امتیارات اجتماعی خردهبورژوایی قرن ۱۹ گرفتارست.
◇ ماکس آوب نوشت: ستاره فیلم خانم کاترین دونوو نیست بلکه پای چوبی اوست. بونوئل سر و ته تقریبا همه نماها را زده بود بطوریکه خبری از ربط و وصل گرامر سنتی فیلمسازی نیست. موج نوی فرانسه این شیوه مونتاژ را از او فراگرفته است. منتقدان فرانسوی آنرا فیلمی مارکسیستی قلمداد کردند
♤ مقدمه فیلمنامه، کامران فانی، ۱۳۵۲
@Filmosophy
☆ نمایشنامه تاثیر زن وظیفهشناس در زندگی
◇ بقلم عبدالحسین نوشین
@Filmosophy
☆ این پیِس آقای نوشین، که از هر حیث میتوان آنرا شاهکار واقعی دانست، نه تنها در زبان فارسی نظیر ندارد، بلکه در زبانهای اروپایی هم با این افکار تند و بسیار دلیرانه کمتر پیِس نوشته شده است تا بدینگونه سرمایهدار پست را رسوا کند و ریاکاریهای اینگونه مردم را از پرده بیرون بریزد. این پیِس قطعا یکی از بهترین نمونههای زندگی امروز کارفرمایان و کارگران ایرانی و حتی اختلاف در میان سرمایهدار پست دسیسهباز و پسر فرنگرفته و تحصیلکرده اوست. آقای نوشین در ظاهرساختن طبیعت چرکین "درمنواز" و "زردوست" و "پاکاندیش" و "نخچیان" مخصوصا مهارت همیشگی خود را نشان داده و من پرده دوم را که میدان رسوایی این دسته است و سپس خاتمه پیِس را که به وضع بسیار جالب و فخیمی به پایان میرسد و از حیث فن تئاتر بهیچوجه جای کمترین ایراد در آن نیست بسیار میپسندم...
♧ سعید نفیسی، پیام نو، ش ۹، تیر ۱۳۲۶، درباره نمایش "خروس سحر"، کار عبدالحسین نوشین
@Filmosophy
☆ موضوع فیلم رمانتیسم عماد و طوبا (کاوه صباغزاده، ۱۳۹۸) بطور خلاصه این است:
وقتی سرنوشت برای اولین بار عماد و طوبا را روبهروی هم قرار داد، هر دو خوب میدانستند که عشق بیشتر یک مهارت است تا هیجان و تپش قلب و خارش پوست...
◇ صباغزاده خود فیلمش را وامدار ایدههای آلن دوباتن میداند. در واقع از شاگردی در محضر یک شبهفیلسوف مبتذل بازاری - تجاری چیزی بیش از رمانتیسم عماد و طوبا هم درنمیآید!
@Filmosophy
☆ در جشنواره فجر ۳۹ام هیچ اثری از کارگردانان شناخته شده سینمای ایران حضور نداشت، لابد بخاطر کرونا. در عوض تا دلتان بخواهد با فیلمهای دختربچهها و پسربچهها روبروییم. نسل تازه سینمای ایران را به کجا میبرد؟ نسلی از بیسوادهای کوتوله که پچپچها و شایعات اینستاگرامیشان را بدل به فیلمهایشان کردهاند، بی هیچ فرم یا محتوای تازه و بدیعی که ارزش بحث یا حتی دیدن داشته باشد. مشتی از تازهبهدورانرسیده بعد از عروسکبازی و خرسبازی راه دوربین و فیلمبرداری را یاد گرفتهاند تا فانتزیهای بیارزششان را به اسم سینما قالب کنند و تندیس و افتخار و شهرت و ثروتی جمع کنند. نسل کوتولهها سینمای ایران را از وضع وخیمش وخیمتر خواهد کرد. همه حرفهای این سینما در محور رودههاست و خالهزنکبازی و بس. به روی این سینمای جدید فقط میتوان بالا آورد و قی کرد...
@Filmosophy
☆ای ایران (ناصر تقوایی، ۱۳۶۸) روایت ناصر تقوایی است از انقلاب ایران، با همه مشخصات فکری او. منتقدان به وجود شباهتهایی میان این فیلم و سریال دایی جان ناپلئون (۱۳۵۳) اشاره کردهاند. روایت تقوایی از انقلاب ایران که با روایت رسمی حکومتی جور درنیامد منجر به عدم اکران فیلم شد. شاید بتوان گفت معلم سرود مدرسه - آقای سرودی (با بازی زندهیاد حسین سرشار)- نماینده دیدگاه خود تقوایی درباره انقلاب ایران است. در این روایت، وجه اسلامی انقلاب کمرنگ است و در عوض بر عنصر ملیگرایانه و اتحاد مردمی تکیه بیشتری شده است. معلم سرود مدرسه و گروه سرود وی متشکل از بچههای مدرسه راه خودشان را میروند و سرود خودشان را میخوانند. گویی از جماعت خشونتطلبی که وارد روستا شده است فاصله میگیرند. تقوایی همچنان به یک انقلاب با کمترین میزان خشونت و بیشترین میزان اتحاد مردمی با شعارهایی ملیگرایانهتر و کمتر اسلامیستی میاندیشد. او خود پیشتر فیلمش را با رزمناو پوتمکین (۱۹۲۶) مقایسه کرده بود. به همین علت ای ایران علیرغم نکات مثبت فراوان بایکوت و مسکوت گذاشته شد و فقط جایزه سیمرغ بلورین بهترین پوستر (مرتضی ممیز) را دریافت کرد.
@Filmosophy
☆ آثار سینمایی ساخته شده درباره رژیم پهلوی همگی از فرمولهایی یکسان تبعیت میکنند که هیچ عنصری از شخصیت و بداعت در آنها نیست. در طول ۴ دهه همه با این فرمولهای کلیشهای آشناییم، فیلمهایی ملالآور و شعارزده و سطحی. اما در میان این آثار نقطهضعف (محمدرضا اعلامی، ۱۳۶۲) چیز دیگری است و به جرات میتوان آنرا شاخصترین کار در این زمینه دانست. تریلری روانشناختی که همزمان سیاسی نیز است. اعلامی آنچنانکه مشهور است این فیلم را بنا به توصیه محمدعلی سپانلو بر اساس رمان نقطهضعف آنتونیس ساماراکیس نویسنده یونانی ساخته است. انتخاب این رمان برای ترجمه در سال ۵۷ با حال و هوای انقلاب ایران تناسب داشته است. نویسنده یونانی نیز در کشوری میزیسته شبیه ایران، دو کشور با سابقه کودتا و حکومت دیکتاتوری نظامیان و سرهنگها. این داستان همانقدر درباره ایران است که درباره یونان، پرتغال، ترکیه، شیلی، پاکستان، اروپای شرقی زمان جنگ سرد، آلمان، فرانسه، عراق، اندونزی و هر کشور دیگری با تاریخی مشابه. اما تریلر روانشناختی ساماراکیس بر خلاف آثار سطحی دهه فجری محدود به زمان و مکان خاصی نیست. ساواک میخواهد با پیاده کردن تکنیکی روانشناختی روی مسافری مظنون به همکاری با سازمانهای ضد رژیم او را به روشی که خودش نفهمد زیر نظر بگیرد. اما این روش شکست میخورد چرا که نقطهضعف رژیم این است که در معادلات خود عامل انسانی را از قلم انداخته و غافل است از اتحاد و دوستیای که کمکم در این بین میان یکی از ماموران و مسافر مظنون بختبرگشته شکل گرفته، اتحادی که ماشین سرکوب سیاسی اجتماعی را تهدید و آنرا تخریب خواهد کرد. فیلم با فلاشبکها و مونولوگهای درونی و نماهایی از زاویهدیدهای مختلف کاراکترها اقتباس موفقی است از رمان ساماراکیس و در نوع خود بدیع و بینظیر که آنرا بدل به فیلمی ماندگار و تحسینبرانگیز در تاریخ سینمای ایران میکند.
◇ م.ز. زمانی
@Filmosophy
☆ آخرین فیلم پازولینی، سالو، که با صحت و دقت بلورین و روشنی ۱۲۰ روز در سدوم را به روی صحنه آورده است و در واپسین روزهای جمهوری سالوی موسولینی به وقوع میپیوندد، ممکن است که به تحلیل آدورنو بسیار نزدیک شده باشد، اما این شباهت ظاهری تنها نشان از این دارد که شرح پازولینی چه میزان شرح آدورنو را، از لحاظ پیچیدگی و کمال، پشت سر گذاشته است. اصرار برشت بر صناعت و صحنهپردازی، بر روایت تاکید میکند و از دوچندان شدن تحریف تکنولوژیک در و توسط خود رسانه فیلم پرده برمیدارد؛ این به زاویهی دید دوچشمی آخر فیلم تبدیل میشود که همدستی و مشارکت در چشمچرانی تماشاگر [فیلم] را، همزمان، ابلاغ و تضعیف میکند...
♧ آدورنو با ساد، ربکا کامی، در: اخلاق ساد، گردآوری و ترجمه سامی آل مهدی، نشر سیب سرخ، ۱۳۹۹، صفحه ۸۳
@Filmosophy
☆ آهنگهایی از طبقه دوم، روی آندرسون، ۲۰۰۰
@Filmosophy
☆ برای شکستخوردگانِ گذشته، فاتحانِ آینده
◇ داود معظمی
@Filmosophy
☆ بریده کوتاهی از کتاب "برسون از زبان برسون"
♤ گفتگوهای برسون از ۱۹۸۳-۱۹۴۳
◇ گردآورنده: میلِن برسون
♧ نشر شَوَند
@Filmosophy