#سینما
__ یکی اینکه پرسونا از فلسفیترین فیلمهای تاریخ سینماست. در دورۀ مدرن، وقتی از کارهای هنری صحبت میشود، هر کار بیش و پیش از هرچیز تأملی دربارۀ خود آن مدیوم است. بر این اساس، فیلم پرسونا اهمیت خودبازتابنده دارد و مسألهاش خودِ رسانۀ سینما و فرآیند تکثیر و نمایش فیلم است.
__ گزارۀ اغراقآمیز دوم، اشارۀ کوتاه اسلاوی ژیژک به فیلم پرسوناست. به گفتۀ او این فیلم حاوی یکی از اروتیکترین صحنههای تاریخ سینماست، در سکانس مشهوری که خواهرآلما خاطرات گناهآلودش را برای الیزابت فوگلر تعریف میکند. او از فلشبکهایی میگوید که هیچیک در فیلم دیده نمیشوند و نفس ندیدن این صحنهها _ که قاعدتاً اگر کوچکترین بخشی از آنها فیلمبرداری میشد در ترازهای مختلف با یک فیلم پورنوگرافیک مواجه بودیم_ پرسونا را به معنای دقیق کلمه فیلمی اروتیک میکند.
__ سومین ادعای اغراقآمیز این است که احتمالاً در دل فیلم پرسونا یکی از ظریفترین و سیاسیترین ارجاعها به هالوکاست نهفته است، آنهم با توجه به اینکه فیلم در این مورد فقط گریزی کوتاه به یک عکس آیکونیک تاریخ قرن بیستم میزند.
[«فیلم بهمثابۀ فلسفه» / صالح نجفی]
www.legapress.ir
🏛 موسسهٔ شهر فلسفهٔ ایران 🏛
📖 نام دوره: متون فلسفی به زبان فرانسوی
▪️نام استاد: عادل مشایخی
▪️طول دوره: ۴ جلسه
▪️روز: دوشنبه ۱۸ تیر ۱۴۰۳
▪️ساعت: ۱۸ تا ۲۰
▪️نحوهٔ برگزاری: آنلاین
🔗 جهت ثبتنام میتوانید از طریق لینک زیر اقدام بفرمائید. ⬇️⬇️⬇️
لینک ثبتنام دوره
لینک ثبتنام دوره
لینک ثبتنام دوره
iranian.city.of.philosophy
www.philosophycity.ir
📞09361135000
☎️ 02122053556
🧵با توجه به تفاوتهای آشکار در سبک و سیاق ترجمههای امروز با ترجمههای دیروز، طبیعتا این پرسش مطرح میشود که این تفاوت محصول چه وضعیتی است؟ آیا بهسهولت میتوان از این تفاوت چشم پوشید و درمقابل از ساختاری همگن و منطقی صدساله سخن راند؟… برای پاسخ به چنین پرسشهایی ناگزیر، بهجای تأکید بر مفاهیمی ناکارآمد و تکیه بر نظریههای ترجمه یا ترسیم یک خط موهوم و فرضی، باید گسستها، رویدادهای تکین، جنگها، هماورد نیروها و نهایتا، وضعیتها را در ادوار مختلف تاریخ بررسی کنیم تا آنگاه شاید ببینیم که چگونه در یک دورهٔ خاص تاریخی، شکلی خاص از ترجمه غالب شد و در دورهای دیگر شکلی دیگر. چرا امروز اینچنین مینویسیم، سخن میگوییم و ترجمه میکنیم و چرا دیروز بهگونهای دیگر، چنین میکردیم؟
🪡 بخشی از متن کتاب
@Filmosophy
🪡 درسگفتار روسو مواجهۀ غافگلیرکنندۀ دلوز و روسو است. دلوز مفاهیم کلیدی اندیشۀ خود را از دل اندیشۀ روسو بیرون میکشد و او را به متفکر تکوین و بالقوگی و نهفتگی و فعلیت بدل میکند. اهتمام روسو آشتی کشاکشهای فرد و نوع انسان است و دلوز در سراسر درسگفتارها لایههای مختلف این مسئله را شرح میدهد؛ از قرارداد اجتماعی و جامعه و فرد و نوع انسان گرفته تا شرارت و لئامت و منفعت.
"شرایطی که لئامت را ممکن میکند در هر وضعیت اجتماعی متعینی برقرار است. بهرغم گفتههای پراکندۀ سبکمغزان و لئیمان، چیزی به نام لئامت بدون منفعت وجود ندارد. هر لئامتی یا از سر منفعت است یا تلافی و جبران. هیچ لئامتی وجود ندارد که ذیل مناسبات سرکوب و منافع پیچیدۀ اجتماعی نباشد. روسو یکی از آن نویسندگانی است که میدانست چگونه مناسبات سرکوب و ساختارهای اجتماعیِ پیششرط آن را تحلیل کند".
@Filmosophy
🔴 چالشهای سیاست رهاییبخش در جهان امروز
مراد فرهادپور
https://youtu.be/mK9yU1NzcEU?si=-u4AuLO0NGDBTQ2_
@filmosophy
مارکس: سنتِ همهی نسلهای پیشین همچون کابوسی بر مغز زندگان سنگینی میکند.
The tradition of all dead generations weighs like a nightmare on the brains of the living.
― Karl Marx, The Eighteenth Brumaire of Louis Bonaparte
.
فیلم «انجمن برف» داستانی حقیقیست دربارهٔ سقوط هواپیمایی مسافربری متعلق به اروگوئه در دل کوههای پوشیده از برف.
فیلم بر مفاهیم بزرگی چون ارزشهای اخلاقی، دین و ماورالطبیعه، طبیعت، قانون و جوامع بشری و ... سوار است. «برف»، به نمایندگی از نیروی برتر طبیعی؛ توهمات بشری و ارزشهای خودساخته گونهٔ انسان را برملا میکند و انسان را به ذات حقیقی خود برمیگرداند و چهرهٔ بیروتوش او را در قالب بدویترین و حقیقیترین خصوصیات انسان نشان میدهد.
گونهٔ انسان در جوامع مختلف، ارزشها و قوانینی برای خود شکل بخشیده، آجرهایی از جنس مذهب دور خود کشیده و جایگاه خود را ایمن تصور کرده. طبیعت جایگاه ایمن او را متزلزل میکند و یادآور میشود که انسان همچنان یک حیوان است. تو گویی، تمامی دم و دستگاههای خودساختهٔ جوامع بشری، دروغیست زیبا و فریبنده برای لاپوشانی ذات حقیقی خود. برف به نمایندگی از طبیعت، اشرف مخلوقات(!) را با آنچه ترجیح میدهد نادیده بگیرد، مواجه میسازد.
فیلم اشاره جدی به مفاهیم دینی و مذهبی دارد. مقابل طبیعت واقعی بشر، دین سناریویست بیسروته و رنگورو باخته. آموزههای دینی دیکتهشده در جوامع، برای نجات بشر و مقابله با اضطراب وجودی انسان در مقابل طبیعت وحشی، بسی بیمعناست. تو گویی، خدا و دستورهایش، تنها آن هنگام که آرامش برقرار است زیباست و نه در واقعیتی جانکاه تلاش بشریت برای بقا!
«انجمن برف» فیلمیست ارزشمند نه دربارهٔ بقا بلکه زیرسؤال بردن تمامی ارزشهای دینی خودساختهٔ بشری و اخلاقی!
@Filmosophy
.
مجموعهٔ «کینو-آگورا» جایی برای فکرکردن به سینماست اما نه به شیوۀ آکادمیک که مبتنی بر تحلیلهای طویل و تفصیل است و نه حتی بر سیاق مقالههای نشریهها و مطبوعات که ناگزیرند ایدهای را موجز و کوتاه به دست خوانندگان برسانند. «کینو-آگورا» بازار آزاد ایدههاست، ایدههایی که یا محذوف و مطرود ماندهاند یا نوآورانه قدمهای تازهای برای مواجهه با سینما برمیدارند؛ گفتگویی صمیمی با خوانندگان و دانشجویان سینما بی آنکه از هزارتوی مبانی و اصول سخت و طاقتفرسا بگذرند، همچون قایقی سیال بر امواج ایدهها سوارند و هدفشان این است که بتوانند هر مخاطبی را که درگیر و مبتلا به سینما و زیباشناسی آن است با خود همراه کنند.
این مجموعه، با تبارشناسی مفاهیم و ایدههای سینمایی تاریخچۀ ادبیات انتقادی موضوع خود را به میان میکشد و از این رهگذر سیر تحولات و دگرگونی این مفاهیم را کنکاش میکند. این رویکرد تبارشناسانه و انتقادی هم خاستگاه مفاهیم را از نو صورتبندی میکند و هم سیر تکوین آن را به پرسش میکشد.
مجموعهٔ «کینو-آگورا» از سال ۱۳۹۸ به سردبیری مازیار اسلامی و از سوی نشر لِگا وارد بازار کتاب ایران شده است و تا به حال ۸ کتاب از این مجموعه منتشر شده و کتابهای دیگر آن در دست انتشار است. مترجمان این مجموعه از نسلهای گوناگون مترجمان سینمایی هستند و نشر لگا تلاش کرده این کتابها را با کیفیت و قیمت مناسب در اختیار خوانندگان قرار دهد؛ کتابهایی در قطع پالتویی که میتوانید از اتوبوس و مترو تا هر جایی که در انتظار دوستی هستید آنها را در دست بگیرید و برای لحظاتی در مباحث زیباشناختی و اجتماعی سینما غرق شوید.
- کتابهای منتشرشدهٔ از مجموعهٔ «کینو-آگورا»:
زندگی مؤلف ... ترجمهٔ روبرت صافاریان
بدن به مثابه شیء سینمایی ... ترجمهٔ صالح نجفی
چرخش کینماتیک ... ترجمهٔ رامتین شهبازی
سینهفیلیای نوین ... ترجمهٔ نوید پورمحمدرضا
میزانسن ... ترجمهٔ حسامالدین موسوی
مونتاژ ... ترجمهٔ مهدیس محمدی
دکوپاژ ... ترجمهٔ قاسم مؤمنی
سینمای نقد اجتماعی ... ترجمهٔ کیانوش اخباری
- کتابهای در دست انتشار از مجموعهٔ «کینو-آگورا»:
میزانژو و میزانژست ... ترجمهٔ حسام نصیری
پانزده درس با گُدار ... ترجمهٔ مازیار اسلامی
دوربین سیاسی ... ترجمهٔ کیانوش اخباری
@Filmosophy
🎥
نمایش و تحلیل فیلمِ «قاتلان ماه کامل» با مازیار اسلامی
در حلقهٔ فیلم فلانور (میدان فاطمی)، فردا دوشنبه، ساعت ۱۷
ثبت نام: ۰۹۳۵۴۸۶۸۷۰۸
@Filmosophy
فیلم «زن در ریگ روان» (Woman in the Dunes، ۱۹۶۴) رنجِ زیستن به همراه تلاشهای بسیار انسان برای رسیدن به هدف یا معنای زندگی را به تصویر میکشد. و مایههای پررنگی از فلسفهٔ اگزیستانسیالیسم را در خود دارد و به پیچ و خمهای مسیری اشاره میکند که انسان طی میکند تا معنایی برای ماهیتِ افکار یا عملکرد یا زاویهٔ نگاهش به «هستی» ایجاد کند.
زندگی در این گودال (جهان) بیمعناست، راه گریزی نیست. زندگی پوچ است. درک این موضوع که زندگی پوچ و بیمعناست، شخصیت اصلی را به سمت تلاش برای معنابخشیدن به چیزی که اساساً بیمعنی است هدایت میکند.
گودال شن در فیلم، استعارهای از وضعیتِ اسفبار اگزیستانسیالیستی (هستی) بشریت است. همچون سیزیف اساطیری، که برای ابدیت محکوم بود تا سنگی را به بالای تپه حمل کند، اما سنگ دوباره به پایین بغلتد، دو شخصیت در فیلم، شنها را از گودال بیرون میرانند - اما شنها دوباره سرازیر میشوند و برمیگردند ... تا اینکه این سؤال پیش کشیده میشود: آخر که چی؟ اگر زندگی بیمعنی است - همانطور که ساتر و کامو اذعان دارند - ما چه باید بکنیم؟ آیا به حفاری (تلاش به زیستن) ادامه دهیم؟ یا خودکشی را برگزینیم؟ یا که چی؟
«زن در ریگ روان» گنجینهٔ سینمایی (متأسفانه) بسیار کمشناختهای است که تأملبرانگیز، زیبا، اروتیک و حتی وهمآور است. این فیلم، جزء ۱۰ فیلم برتر تاریخ سینمای جهان، به انتخاب آندری تارکوفسکی بود.
#کارگردانی #هیروشی_تشیگاهارا
🎬
تخفیف ۳۵ درصدی کتابهای سینمایی 👆 تا فردا (۱۶ تیرماه) در وبسایت نشر لِگا
وبسایت نشر لِگا:
Legapress.ir
اینستاگرام نشر لِگا:
https://instagram.com/lega.press?igshid=NTc4MTIwNjQ2YQ==
هاچبک قرمز (2019)
کارگردان: اشکان نجفیه
تهیه کننده و نویسنده: محمد رسول اف
خلاصه فیلم:
داستان زندگی ساده یک مرد را تصویر میکند؛ مردی که با پسرش زندگی میکند و به او قول داده تا یک اتومبیل هاچبک قرمز برایش بخرد.
این قول، محور اصلی فیلم را شکل میدهد و پیش میبرد؛ جایی که نوسانات اقتصادی و گران شدن دلار و سکه طلا -الهامگرفته از مناقشات سیاسی که به طور مستقیم در پسزمینه جریان دارد و ما با صدای اخبار تلویزیون در جریان آن هستیم- مانع از به ثمر رسیدن این قول میشود و تلاش یک تنه این مرد برای عملی کردن قولش، ناخواسته مشکلات متعدد دیگری را پیش میآورد که پایان تلخی را رقم میزند....
@episodefilmchannel
🎬
فیلم آسانیابی نیست. لحن متنوعی دارد از تمِ عاشقانه و شهوانی تا مضامینِ روشنفکرانه و خشم. از معصومیت و بیگناهی پا میگیرد و همچنان که پیش میرود، عمیق و عمیقتر میشود و شخصیتها پیچیده و پیچیدهتر.
.
«رؤیابینها» [The Dreamers] مجموعه تصاویری است از رابطۀ مثلثیِ توأم با دوستی. فیلم نه عشقی صمیمی بلکه دوستیای صمیمی را نشانمان میدهد. در نگاه نخست فیلم به نظر شهوانی میرسد، اما عناصر فراوانی را برای ملاحظه، بحث و گفتگو به میان میکشد: «بیداری سیاسی، آزادی جنسی و بحران بلوغ در بستر مه ۱۹۶۸ پاریس.»
«رؤیابینها» نشان میدهد مردم دهۀ ۶۰ چگونه فیلم و سینما را دوست داشتند و سبک عشقشان چقدر متفاوت بوده! ما شاید خیلی از آن فیلمها را تماشا نکرده باشیم، اما حسی «نوستالژیک» داریم... .
- ویدئو: بُرشی از فیلم با صدای باب دیلن
@Filmosophy
.
هنگامی متوجه میشوید فیلمی خاص است که به شما کمک میکند بیشتر در مورد خودتان بدانید. فیلم «درخت زندگی» (The Tree of Life) ترنس مالیک چنین فیلمی است؛ شاهکاری باشکوه با محتوای «تولد و مرگ» (در بهترین حالت آن) و آنچه در میانهاش «زندگی» مینامیم.
@Filmosophy
🏛موسسهٔ شهر فلسفهٔ ایران برگزار میکند:
🎬 نمایش و تحلیل فیلم «مونیخ» ساختۀ استیون اسپیلبرگ
📢 با حضور منتقدان: جواد طوسی، غلامعباس فاضلی
🗓 زمان: پنجشنبه 12 آبان ۱۴۰۳
⏰ ساعت شروع نمایش فیلم: ۱4
🛑 نقد و تحلیل فیلم پس از نمایش فیلم خواهد بود.
🔹نحوهٔ برگزاری: حضوری
🔗 علاقمندان جهت ثبتنام میتوانند از طریق لینک زیر اقدام بفرمایند 🔻🔻🔻
ثبت نام
ثبت نام
ثبت نام
#مونیخ
#اسپیلبرگ
#جواد_طوسی
#غلامعباس_فاضلی
🏛 نشانی: تهران، بلوار نلسون ماندلا (جردن)، کوچۀ گلدان، پلاک 5، طبقۀ 3
📞09361135000
☎️ 02122053556
www.philosophycity.ir
تاریخ بهمثابهی نظام در ۱۹۳۴ به زبان اسپانیولی برای همایشی نوشته شد که در نهایت ارائه هم نشد. متن آن همزمان به زبانهای انگلیسی و آلمانی منتشر شد. نسخهی کامل متن، پس از چند سال، سرانجام در ۱۹۴۱ در انتشارات مجلهی مغربزمین به چاپ رسید. در این فاصلهی هفتساله خوزه ارتگای گاسِت متن را از نو نوشت، به شیوهای متفاوت بخشبندی کرد و به چاپ مجدد سپرد. این فرایند طولانی به نظر خبر از این واقعیت میداد که مضامین مورد بحث در این کتاب جایگاهی
ممتاز در اندیشه او دارد.
@Filmosophy
🧵 لف شستوف در پاراگرافی دربارۀ روح روس به ما کلید واقعی ادبیات روسی را میدهد. فرهنگ اروپایی در روسها چیزی بیریشه است. برای ما [اروپایی ها] این فرهنگ همانا خون و استخوان ماست؛ عصب و ریشۀ حقیقی روان ما. ما به سبک بخصوصی فکر میکنیم، به سبک بخصوصی احساس میکنیم، چرا که تمام جوهر ما از این سبک است. کلام و احساس ما اساساً برایمان اجتنابناپذیرند.
نزد روسها اوضاع متفاوت است. آنان فقط با ویروسِ فرهنگ و اخلاق اروپایی مایهکوبی شدهاند. ویروس در آنها همچون یک بیماری عمل میکند و التهاب و سوزش به شکل ادبیات نمایان میشود. آنچه روس با آن در کشمکش است و رودررویش فریاد میکشد خودِ زندگی نیست، بلکه تنها فرهنگ اروپایی است که به روان او عرضه شده و به او گزند میرساند. این تراژدی بیشتر یک مورد جراحی است تا یک تراژدی واقعیِ روح.
در شستوف یکی از این پسزدنها به معرض نمایش گذاشته میشود. درست است که به نظر میرسد او فقط مرتجع و مخرب باشد، اما سرانجام میتواند با پیچاندن دماغ اروپا اندکی به نشاط آید؛ پس نسبتاً آزاد است. ایدئالیسم اروپایی ملعنت است، اما بیش از آن کمی خندهدار است. ما در بیتفاوتی نو و نیمه مسرورِ شستوف احساس استقلال تازهای میکنیم.
او فقط دماغ ایدئالیسم اروپایی را میپیچانَد. هیچ موعظه نمیکند: پس دوباره و دوباره مخالفت میورزد. او هرگونه انتساب به یک ایدۀ مرکزی را مطلقاً رد میکند. بسیار میترسد که مبادا این هم دیرک خاربستِ نفرتانگیزِ یک ایدئال دیگر از آب درآید. همه چیز ممکن است؛ این به راستی فریاد کانونی اوست. این نیهیلیسم نیست؛ تنها رهایش روان انسانی از قیود کهن است. ایدۀ ایجابی مرکزی این است که روان یا روح انسانی واقعاً به خود باور دارد و نه هیچ چیز دیگر...
🪡 دی. اچ. لارنس
@Filmosophy
🌠📌📌دوره ژاک دریدا، واسازی و تئاتر، تأملی جمعی است درباره خوانشهای ممکن از آرای فلسفی ژاک دریدا درباره هنر و تئاتر. در این دوره با تمرکز بر متون دریدا و شارحان او در فلسفه قارهای به ردها و نشانهایی خواهیم پرداخت که آرای دریدا را به سوی گفتمان تئاتر گسترش میدهد.
مدرس: سعید رضا خوش شانس
نحوه برگزاری: حضوری
تعداد جلسات: ۴ جلسه
iranian.city.of.philosophy
www.philosophycity.ir
📞09361135000
☎️ 02122053556
یهودا و مسیح سیاه (معرفی)
"یهودا و مسیح سیاه" فیلمی آمریکایی در ژانر بیوگرافی و درام جنایی است که در سال ۲۰۲۱ توسط شاکا کینگ کارگردانی و تولید شده، که فیلمنامه آن را ویل برسون نوشته است، بر اساس داستانی از این دو نفر و کنی و کیت لوکاس. این فیلم درباره خیانت به فرد همپتون (با بازی دانیل کالویا)، مسئول شاخه ایلینوی حزب پلنگ سیاه در شیکاگوی دهه ۶۰ میلادی، توسط ویلیام اونیل (با بازی لاکیت استنفیلد)، یک مخبر افبیآی است.
.
مکتب اگزیستانسیالیسم بر این باور است که انسان با اعمال خود تعریف میشود و فرد با انتخابهایی که انجام میدهد، معنای زندگی خود را شکل میبخشد: «تاکید بر سوبژکتیویته، آزادی انتخاب و ایجاد معنا توسط خود فرد».
هر شخص کاملاً مسئول اعمال، ارزشها و معانی یافتهٔ خود است و از این مسئولیت آگاه است. این رویکرد ممکن است منجر به غم و اندوه شود، چراکه هیچ قدرتِ تعیین کننده یا مجموعهٔ اخلاقی بالاتری برای توجیه اعمال ما وجود ندارد. تنها و بیهیچ مسیر و راهنمایی رها شدهایم.
با توجه به این تعریف موجز، فیلم اگزیستانسیالیستی چه ویژگیها میتواند داشته باشد؟
تاحدودی معیارهای زیر شاید مبین یک فیلم اگزیستانسیالیستی باشد:
«فیلم روایتی ساختگی و تخیلی داشته باشد.
دست کم یک شخصیت انسانی داشته باشد که روایت به طور کلی یا از منظر او یا با داستانی که حول کنشها و اطراف او میچرخد، روایت شود.
فیلمساز از طریق عناصر ضروری فیلمسازی (مانند تدوین، دیالوگ، میزانسن و غیره) شخصیت محوری را در دنیایی نامشخص با انتخابهای متعدد به تصویر بکشد.
شخصیت اقداماتی انجام دهد که پیامدهایی داشته باشد و آگاه باشد که هیچ قدرتی سوای از خود او نیست که اعمال یا شرایط او را تعیین کند.
شخصیت(ها) دچار بحران وجودی شوند. به این معنا که در برابر وجودی پوچ و نامعین، باید به یک درجهای از درد و اندوه، بر اثر اعمال خود برسند.»
در اینجا به ده فیلمی اشاره شده است که می توان گفت معیارهای فوق را برآورده میکنند و بارقههایی از فلسفه و رویکرد اگزیستانسیالیستی را دارا هستند:
1. The 400 Blows (Francois Truffaut, 1959)
2. The Bicycle Thieves (Vittorio De Sica, 1948)
3. Solaris (Andrei Tarkovsky, 1972)
4. Anomalisa (Charlie Kaufman & Duke Johnson, 2015)
5. Wild Strawberries (Ingmar Bergman, 1957)
6. The Big Lebowski (Joel and Ethan Coen, 1998)
7. Things to Come (Mia Hansen-Løve, 2016)
8. The Seventh Seal (Ingmar Bergman, 1957)
9. The Tree of Life (Terrence Malick, 2001)
10. 2001: A Space Odyssey (Stanley Kubrick, 1968)
@Filmosophy
.
- روز چهارشنبه (۲۷ دی) در حلقهٔ هنر فلانور (نرسیده به سه راه فاطمی) نقد و بررسی مجموعهٔ «کینو-آگورا» برگزار خواهد شد.
به علت محدود بودن ظرفیت برای هماهنگی و رزرو به شمارهی ۰۹۳۵۴۸۶۸۷۰۸ در تلگرام پیام دهید.
@Filmosophy
گروه فلسفهعلم امیرکبیر برگزار میکند:
⭕️ بحران، فلسفه و سیاست
👤 سخنران: دکتر نوید گرگین، مترجم و پژوهشگر فلسفه
دانش آموخته دکتری فلسفه دانشگاه شهید بهشتی
🕕 زمان: یکشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۵ تا ۱۷
🌐 لینک ورود به جلسه:
http://meetings.aut.ac.ir/Phil-Sci-AUT
شرکت برای عموم آزاد است.
#سخنرانی_آنلاین
@PhilSciAUT
.
حشرهشناسی به امید مطالعه بر روی یک گونهٔ نادر از حشره به منطقهای دورافتاده سفر میکند، هدف او یافتن آن و نامگذاریش به نام خودش است... اما خود را در گودال ماسهای بزرگ همراه با یک زن، گرفتار مییابد. زن هیچ ارادهای برای بیرون آمدن از میان شن و ماسهها ندارد. شکسته شده است. اما مرد سعی میکند از زندگی «بیمعنی» در گودال ماسه امتناع کند. او در تکاپوست تا بیرون بیاید، اما بیهوده است. دیوار شنی مانعی غیرقابل نفوذ بین او و «آزادی» است... .
دختری در شب تنها به خانه میرود (2014)
کارگردان: آنا لیلی امیرپور
خلاصه فیلم:
این فیلم داستان چند شخصیت را در شهری تخیلی در ایران به نام «شهر بد» روایت میکند.
آرش که پدر معتادی دارد با دختری که خونآشام است برخورد میکند و عشقی میان آنها شکل میگیرد....
@episodefilmchannel
🎬
«هر آدمی باید از دوران کودکیش یاد بگیرد که چگونه وقتش را در تنهایش سپری کند.» - فیلم «آینه» (۱۹۷۵) آندری تارکوفسکی
@Filmosophy
.
نظر میشائیل هانکه و کیارستمی دربارهٔ همدیگر.
▪ [مجلۀ سینمایی] فیلم کامنت: اگر به منظرۀ فیلمسازی معاصر نظری بیندازید، از کدام همکار میتوانید به عنوان متحد خود نام ببرید، کار کدام همکار را عزیزتر میدارید؟
— ️میشائیل هانکه: در جوابتان باید بگویم کیارستمی. هنوز که هنوز است او بیهمتا است. به قول برشت، «دست یافتن به هیچ چیز به دشواریِ سادگی نیست.» هر کسی در رؤیای خود به این فکر میکند که کارهای ساده انجام دهد و با این حال کل جهان را در کارش بگنجاند. فقط بهترینها به این مرتبه میرسند. کیارستمی رسیده است، همچنان که برسون. [- میشائیل هانکه در مصاحبه با مجلۀ سینمایی «فیلم کامنت»، ۲۰۰۹ ــ ترجمۀ صالح نجفی]
———————
▪ شما کمتر از فیلمسازان معاصر نام میبرید. از بین آنها کدامیک را دوست دارید؟ کدامیک به پروژهای که خودتان دنبال میکنید نزدیکتر است؟
— کیارستمی: ... کارگردان فیلم «پنهان» (۲۰۰۵) که نامش یادم نیست. هانکه. از جهاتی بسیار تحتتأثیر فیلم «پنهان» بودم، همینطور فیلمهای دیگرش. تحتتأثیر تکنیک فیلمسازیاش بودم و میخواستم بدانم آدمهای فیلم سیاهیلشکرند یا واقعی. و چطور آنها را کنترل کرده. البته هروقت فیلمی این نوع سؤالها را به ذهنم میآورد از فیلم جدا میشوم و به فیلمساز فکر میکنم. فیلمهایی را دوست دارم که در طول تماشای آنها سؤالی به ذهنم نیاید، یعنی فقط خودِ فیلم را تعقیب کنم. بعداً ممکن است به طرز ساختنش فکر کنم اما ترجیح میدهم در آن لحظه، بهقول سهراب، ما هیچ ما نگاه باشم. [_ کیارستمی در گفتگو با صالح نجفی. از کتاب "گفتگوهایی با عباس کیارستمی"، انتشارات لِگا، چاپ دوم]
@Filmosophy
🎬
در دهۀ ۱۹۹۰ هالیوود به این نتیجه میرسد که میتواند یک «ملودرام رئالیستی» و جذاب در مورد «آشویتس» بسازد و «فهرست شیندلر» (۱۹۹۳) همچو فیلمی است. این فیلم بهنحوی ساخته شده که توگویی دوربین در همان دهۀ ۱۹۴۰ صحنهها را در محلهای واقعی ثبت میکند و یک فاصلهگذاریِ هالیوودی هم دارد که بر اساس آن، لحظهای در فیلم رنگِ قرمز میبینیم و این قرار است نشانۀ «امید» باشد، البته امید به آیندۀ هالیوود که میخواهد مشکل خود را با قرن بیستم حل کند و بالأخره فیلمی خوب دربارۀ آشویتس بسازد. هالیوود بعد از «فهرست شیندلر» نجات پیدا میکند چراکه آنچه را قابل بازنمایی نیست سرانجام بازنمایی میکند.
@Filmosophy