Admin: @anar_banooo •مریم کریما• اینجا را با چشم هایتان نَفَس بکشید... لینک پیام ناشناس به «من» : https://t.me/HarfBeManBOT?start=MTgwNDU1Nzgx
تو کتاب "نباید میماندیم" معین دهاز
یه جا خیلی درست میگه :
«در زندگیم سختیهایی را تحمل کردم
که پیش از واقعه گمان نداشتم بتوانم؛
حتى بعدها باور نکردم که در آن ماجرا تاب آوردم، انسان خودش را نمیشناسد، خصوصا قدرتهایش را...
اگه ازم بپرسن مهم ترین چیزی که زندگی بهت یاد داده چیه میگم هرجای زندگی حالت با کسی و چیزی خوب نبود ترکش کن. مهم نیس تا کجا پیش رفتی. مهم نیس چقد زمان گذشته. میگم هیچ وقت برای ترک مسیر و آدم اشتباه دیر نیست. میگم هیچی توی زندگی مهم تر از این نیست که حالت خوب باشه. هیچ چیزی و هیچ کسی ارزش آزار دیدن رو نداره ...
میگم اولویت زندگیت حال خوبت باشه. چون یه جایی وقتی به گذشته نگاه می کنی می بینی سر آدما و اتفاقاتی اذیت شدی که حالا هیچ جایی تو زندگیت ندارن..
+و حنینی الیک یقتلنی.
«و دلتنگیات مرا میکُشَد حسین جان…!»
میدانم که تو نمیتوانستی مانع از این دلبستگی شوی، اما این را هم میدانم که میتوانستی مانع از اینگونه فروپاشی من بشوی…
Читать полностью…از پوشاندن زخمها و پنهان کردن رنجهای درونش خسته میشد و نمیدانست با این زخمها، رنجها و این خستگی آزاردهنده چه باید بکند…
Читать полностью…مسعود فردمنش تو یکی از شعرهاش میگه :
خستگیِ عشقِ تو مونده تویِ جون و تنم….
قبل از اینکه به کسی خوبی کنید رو یه قسمت از پوستش امتحان کنید شاید حساسیت داشته باشه :)))
Читать полностью…لطفاً آدم اَمنی باشید!
برای عشق،برای رفاقت
برای زندگی ادما.
به آدما احساس امنیت بدید؛
مراقب تصویری که ازتون دارن باشید
مراقب اعتبارتون تو قلب و ذهن ادما باشید
بذر بدبینی تو دل آدما نکارید
خوب باشید
خوب بودن و موندن سخته
قلب آدما مهم ترین داراییه که دارن
پس مراقب قلب آدما باشید
کاری نکنید که آرامش روح کسی تو این دنیا توسط شما سلب بشه شما میون این همه تاریکی نور زندگی آدما باشید.
لبخند آدما موقع پيام دادن به آدمِ موردِ علاقهشون>>>>
Читать полностью…ناراحت نباش از مرغی که دونشو تو دادی ولی واسه همسایه تخم گذاشت،
چون یروزی بوی کبابش میاد:)
شاملو تو کتاب مثل خون در رگهای من برای آیدا نوشته:
بدبختی فقط هنگامی به سراغ من میآید که ببینم آیدای من، لبخندش را فراموش کرده است…
اگه بخوام یه رابطه واقعی رو باز کنم اینطوریه که؛عشق،توجه ،هیجان،شادی ،خنده،حال خوب،امنیت،اولویت بودن و مهم بودن رو داره ولی چیزی که مهم تر از ایناس پستی و بلندیای که رابطه رو واقعی میکنه میدونی پستی و بلندی چیه؟سختی،ناراحتی،بحث،دعوا،قهر،اختلافای ناخواسته،اشتباه،صبر،فشار،گاهی وقتا دوری،استرس،گذشت،درک کردن و درک شدن تو روزایی که گذروندیش سخته،بغض،گریه،دلتنگی...
و روزی که بتونین همه اینارو باهم پشت سر بزارین و بازم همونقدر عمیق همدیگه رو دوست داشته باشید،تازه مطمئن میشین به اون نقطه امنی که از رابطه میخواستین رسیدین .
حالا همدیگه رو خیلی بیشتر دوست دارید.🤍🫀
با آدمایی که دوسشون دارید حرف بزنید؛ وقتی ناراحتن، وقتی خوشحالن، وقتی عاشقن، وقتی دلخورن و نمیتونن ببخشن، وقتی غصه امونشونو بُریده، وقتی اعصابشون خورده...
آدمیزاد اگه حرف نزنه، باید تنهایی بار درداشو به دوش بکشه؛ حرفِ دل آدمارو پیر میکنه؛ حرف بزنید...
بیصبرانه منتظر پاییزم.
روزای کوتاه، ساکت، سرد، هودی، خیابونای زرد و نارنجی، قهوه زیر بارون…
آدم امن میدونی کیه؟
آدمیه که روزهایی که دوست داشتنی نیسی هم دوست داره...
گاهی ضعیف و رنگ پریده، گاهی قوی و پُر نور،
ماه معنای انسان بودن را میفهمد….
از اونجایی که هنوز اول راهیم، هنوز خیلی مونده تا با همه اونهایی که قراره آشنا شیم آشنا شیم. مثلا اگه الان بیست سالتونه، تا سی سالگی شونصد نفر اومدن و رفتن. اینایی هم که الان دور و برمونن خدا میدونه تا کی هستن و معلوم نیست سر چه داستانی رابطهمون شکرآب میشه. به هر حال بیسچاری باید آماده بود. دنیا محل گذره:)
Читать полностью…تفاوتِ آدمایی که سخت وارد رابطه میشن با بقیهی آدما اینه که اونا میدونن حتی حرف زدنِ معمولی با دیگران، تا چه اندازه روی کیفیتِ زندگیشون تاثیر میذاره!
واسه همینه که با هر آدمِ دمدستی و پیش پا افتادهای صمیمی نمیشن و هرکسی نمیتونه تجربهشون کنه…
"اما استون" در دوران نوزادی به قولنج نوزادان مبتلا شد و بهطور دائم گریه میکرد. در نتیجهٔ این اتفاق، پردههای صوتی استون تقویت شد و این امر باعث شد تا نسبت به دیگر کودکان دارای صدایی بلند و گرفته باشد! استون میگوید در دوران بلوغ، صدایی بلند و خشن داشتهاست... استون مدرسه را دوست نداشت و به خاطر تفاوت و نوع صدای خاصش هیچ دوستی نداست؛ اما به گفتهٔ خودش طبع وسواسیاش باعث شد که نمرات لازم را بگیرد. اما در دوران کودکی به حملات عصبی دچار میشد که به گفتهٔ خودش باعث شد تجربههای اجتماعی چندانی نداشته باشد...
استون پس از یک ترم تحصیل در دبیرستان دیگر به مدرسه نرفت و بعد از مدتی در پی رؤیای بازیگر شدن دبیرستان را نیمهکاره رها کرد... او برای اجرایی کردن این تصمیم یک ارائهٔ پاورپوینت با عنوان «پروژهٔ هالیوود» درست کرد تا والدینش را متقاعد کند که برای دنبال کردن حرفهٔ بازیگری به کالیفرنیا برود... استون دربارهٔ ابتدای فعالیتش و این دوره زندگی خود چنین توضیح دادهاست: «من برای هر سریالی که شبکهٔ دیزنی قصد ساختنش را داشت آزمون بازیگری دادم و برای گرفتن نقش در هر مجموعهٔ کمدی موقعیتی که ساخته میشد تلاش کردم، اما در هیچکدام از آزمونها موفق نبودم...»
اما استون، جزو بازیگران با استعدادی است که روزگاری با رویای ستاره شدن، زندگی و شهرش را رها کرده و به هالیوود اسرار آمیز آمد و در ادامه، در فضایی کاملاً متفاوت، برای مدت زیادی در مرز بین موفقیت و شکست مطلق گام برداشت. در واقع اگر او را امروز در این جایگاه میبینیم، فقط و فقط به خاطر سماجت وی و پشتکار مثال زدنیش است. کسی که آنقدر شکست را تجربه کرد و آنقدر در آزمونهای مختلف رد شد تا بالاخره با برطرف کردن نقاط ضعفش، آموخت که چگونه به سمت بهترین شدن حرکت کند....
بارها تلاش کرد، رد شد، پذیرفته نشد، دیده نشد... با تمام این سختی ها با اراده ای که داشت در حال حاضر به یکی از پرافتخارترین بازیگران تاریخ تبدیل شده است؛
اما استون بین ۱۶۵ نامزدی جوایز، ۴۹ جایزه کسب کرد و پنج بار هم نفر دوم شد...
امسال "اما استون"، بازیگر نقش بلا بکستر در فیلم بیچارگان، جایزه بهترین بازیگر زن را در اسکار ۲۰۲۴ برد...
این دومین اسکار بهترین بازیگری برای او بعد از فیلم لالالند است...
بدون هیچ قرار قبلی داشتیم زیر باران با هم توی خیابان دور میزدیم. تا قبل از آن روز هر وقت باران میگرفت یکی به بی خانمانها فکر میکردم و یکی به دستفروشها اما آن لحظه یک چیز سومی هم فهمیدم، که باران برای آدمهایی که حسی توی دلشان دارند شبیه مسکالین عمل میکند و حس موجود را چند برابر افزایش میدهد.
آنجا بود که فهمیدم مهم است که آدم کجا باشد، مهم است که دغدغهاش چه باشد، مهم است که زاویه نگاهش به زندگی از کجای جهان باشد. و جالب اینجاست که عموماً هیچکس هم قادر به درک حال آن یکی نیست و اینگونه شده که هشت میلیارد و نیم آدم با نسبت خونی توی یک کُرهی مشترک با هم غریبهاند.
خلاصه من آن لحظه دور از کل جهان ایستاده بودم و دنبال لمسِ شِکرِ عشق بودم که قهوهی زندگیام را شیرین کند و باران، و باران داشت نقش یک کاتالیزورِ قوی را بازی میکرد آن وسط.
و تنها عشق چارهساز است/
•علی سلطانی
فکر می کنید کثیف تر از واژه جنگ هم داریم؟
بله ، صلح!
وقتی که باید بجنگی و نمیجنگی…
انسان از جایی به بعد دیگر کمتر انسان است. رنگهای روحش کمرنگتر و ذرهذره از خود تهی میشود و به قبرستانی از آدمها، احساسات، آرزوها و خاطرات نصفه و نیمه تبدیل میشود..
Читать полностью…خیلی غریب بود؛ نمیتوانستم گریه کنم اما جانم داشت پاره پاره میشد…
•فئودور داستایفسکی
شاید باورش براتون سخت باشه ولی بهترین انسانها متولد زمستون هستن😏😎
Читать полностью…همهی ما دست کم در روایت یک نفر،
هیولایی نفرت انگیزیم…