اگر هنوز من آوازِ آخرینِ توام
بخوان مرا و مخوان جز مرا،
که می میرم . . .
برای من که چنینم، تو جانِ متصلی
مرا زِ خود مکن ای جان جدا،
که می میرم . . .
حسین منزوی
اردیبهشت خوش، شب و شعر و شراب خوش
اما نه بی تو کز همگان خوشتر منی…
#حسین_منزوی
16اردیبهشت ماه ؛سالروز درگذشت اسطوره بی همتای غزل حسین منزوی....🍃
@Fum_poem
بی تو به سامان نرسم ، ای سر و سامان همه تو
ای به تو زنده همه من ، ای به تنم جان همه تو
من همه تو ، تو همه تو ، او همه تو ، ما همه تو
هر که و هر کس همه تو ، این همه تو ، آن همه تو
من که به دریاش زدم ، تا چه کنی با دل من
تخته تو و ورطه تو و ساحل و توفان همه تو
ای همه دستان ز تو و مستی مستان ز تو هم
رمز میستان همه تو ، راز نیستان همه تو
شور تو ، آواز تویی ، بلخ تو ، شیراز تویی
جاذبه ی شعر تو و جوهر عرفان همه تو
همتی ای دوست ! که این دانه ز خود سر بکشد
ای همه خورشید تو و خاک تو ، باران همه تو
تا به کجایم بری ای جذبه ی خون ! ذوق جنون !
سلسله بر جان همه من ، سلسله جنبان همه تو
به بهانه سالمرگ #حسین_منزوی بزرگ...
@Fum_poem
الشَّجرهُ تَفقِدُ أوراقِها
و الََّفَهُ تَفقِدَ أستِدارَتها
و الأنُوثَهُ تَفقِدُ أُنوثَتَها . . .
إلّا رائِحَتَکِ
فَهی تَرفُضُ أن تَمُرَّ
مِن ثُقُوبِ الذّاکِرَه . . .
درخت گم می کند برگ هایش را
و لب
گردی اش را
و زن
زنانه گی اش را
جز بوی تو که نمی خواهد
از روزنه ی حافظه ام بگذرد.
#نزار_قبانی
@Fum_poem
ای که نزدیکتر از جانی و
پنهان ز نگه...
هجر تو خوشترم آید
ز وصال دگران
#اقبال_لاهوری
#سالروز_درگذشت
@Fum_Poem
گوش کن دورترین مرغ جهان می خواند
شب سلیس است و یکدست و باز
شمعدانی ها
و صدا دار ترین شاخه فصل ماه را می شنوند
پلکان جلو ساختمان
در فانوس به دست و در اسراف نسیم
گوش کن جاده صدا می زند از دور قدمهای تو را
چشم تو زینت تاریکی نیست
پلکها را بتکان کفش به پا کن و بیا
و بیا تا جایی که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
و زمان روی کلوخی بنشیند با تو
و مزامیر شب
اندام تو را مثل یک قطعه آواز به خود جذب کنند
پارسایی است در آن جا که تو را خواهد گفت
بهترین چیز رسیدن به نگاهی است
که از حادثه عشق تر است
#سهراب_سپهری
#سالروز_درگذشت
#یکم_اردیبهشت
@Fum_Poem
آن دوست که من دارم وان یار که من دانم
شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم
بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را
بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم
ای روی دلارایت مجموعه زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم
دریاب که نقشی ماند از طرح وجود من
چون یاد تو میآرم خود هیچ نمیمانم
با وصل نمیپیچم وز هجر نمینالم
حکم آن چه تو فرمایی من بنده فرمانم
ای خوبتر از لیلی بیم است که چون مجنون
عشق تو بگرداند در کوه و بیابانم
یک پشت زمین دشمن گر روی به من آرند
از روی تو بیزارم گر روی بگردانم
در دام تو محبوسم در دست تو مغلوبم
وز ذوق تو مدهوشم در وصف تو حیرانم
دستی ز غمت بر دل پایی ز پیت در گل
با این همه صبرم هست وز روی تو نتوانم
در خفیه همینالم وین طرفه که در عالم
عشاق نمیخسبند از ناله پنهانم
بینی که چه گرم آتش در سوخته میگیرد
تو گرمتری ز آتش من سوخته تر ز آنم
گویند مکن سعدی جان در سر این سودا
گر جان برود شاید من زنده به جانانم
#سعدی
#بزرگداشت_سعدی_شیرازی
#یکم_اردیبهشت
@Fum_Poem
«جانا چه گویم شرح فراقت
چشمی و صد نم جانی و صد آه»
سلام به همراهان عزیز؛
سهشنبه، ساعت ده شب با سلسله جلسات مجازی شعر دانشگاه فردوسی مشهد در صفحهی اینستاگرام کانون شعر و ادب همراه شما خواهیم بود.
•شعر خوانی برای عموم آزاد است. 💙
آدرس صفحه:
http://www.instagram.com/sheroadab
@Fum_poem
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من! نه این که مرا شعرِ تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
در شعرِ من حقیقت یک ماجرا کم است
تا این غزل شبیهِ غزل های من شود
چیزی شبیه عطر حضورِ شما کم است
گاهی تو را کنارِ خود احساس می کنم
اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است
خونِ هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟
#محمد_علی_بهمنی
#زادروز
#بیست_و_هفتم_فروردین
@Fum_Poem
چون مرا مجروح کردی گر کنی مرهم رواست
چون بمردم ز اشتیاقت مرده را ماتم رواست
من کیم یک شبنم از دریای بیپایان تو
گر رسد بویی از آن دریا به یک شبنم رواست
گر رسانی ذرهای شادی به جانم بی جگر
هم روا باشد چو بر دل بی تو چندین غم رواست
چون نیایی در میان حلقه با من چون نگین
حلقهای بر در زن و گر در نیایی هم رواست
تا درون عالمم دم با تو نتوانم زدن
چون برون آیم ز عالم با توام آن دم رواست
چون در اصل کار عالم هیچکس آن برنتافت
آنچنان دم کی توان گفتن که در عالم رواست
در صفت رو تا بدان دم بوک یکدم پی بری
کان دمی پاک است و پاک از صورت آدم رواست
گر سر مویی جنب را تر نشد نامحرم است
ظن مبر کاینجا سر یک موی نامحرم رواست
موی چون در مینگنجد کردهای سررشته گم
گر تو گویی سوزنی با عیسی مریم رواست
اره چون بر فرق خواهد داشت جم پایان کار
گر فرو خواهد فتاد از دست جام جم رواست
چون تواند دیو بر تخت سلیمانی نشست
گر سلیمان گم کند در ملک خود خاتم رواست
فقر دارد اصل محکم هرچه دیگر هیچ نیست
گر قدم در فقر چون مردان کنی محکم رواست
بیش از زنبیلبافی سلیمان نیست ملک
هر که این زنبیل بفروشد به چیزی کم رواست
مذهب عطار اینجا چیست از خود گم شدن
زانکه اینجا نه جراحت هیچ و نه مرهم رواست
#عطار
#بزرگداشت_عطار_نیشابوری
@fum_poem
«هله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند، نه که فردات نخواند»
سلام به همراهان عزیز؛
امشب، سهشنبه، ساعت ده شب با سلسله جلسات مجازی شعر دانشگاه فردوسی مشهد در صفحهی اینستاگرام کانون شعر و ادب همراه شما خواهیم بود.
•شعر خوانی برای عموم آزاد است. 💙
آدرس صفحه:
http://www.instagram.com/sheroadab
@Fum_poem
آیدای خودم، آیدای احمد!
شریک سرنوشت و رفیق راه من...
در همه ی چشم انداز اندیشه و خیال من،
جز تصویر چشم های زنده و عاشق خودت هیچ چیز نیست !
#احمد_شاملو🌱
@fum_poem
🔻شورای هماهنگی کانونهای فرهنگی هنری دانشگاه فردوسی مشهد برگزار میکند:
🔹آموزش «فتوشاپ مقدماتی» برای طراحان گرافیک
🗓شروع دوره از ۲۵ فروردین ماه
⏰چهارشنبهها، ساعت ۲۰ تا ۲۲
⬅️کلاسها به صورت مجازی برگزار میشود.
🔻جهت کسب اطلاعات بیشتر به آی دی تلگرامی زیر مراجعه فرمایید:
@Kanoon_fum
@kanoonnews
محبوب من! محبوب من!
من دائماً شما را دوست دارم.
چه در گرانی، چه در ارزانی، چه در تحریم، چه در توافق، چه در جنگ، چه در صلح. من دائما شما را دوست دارم.
چه سیر باشم، چه گرسنه. چه شادمان باشم، چه غمگین. من دائماً شما را دوست دارم.
خوابم شما را دوست دارم، بیدار میشوم شما را دوست میدارم...
محبوب من، مرا ببخشید که این همه شما را دوست می دارم.
#محمد_صالح_علا
#دمی_با_ادبیات
@Fum_Poem
« مصرعی از قلب من با مصرعی از قلب تو
شاه بیتی میشود در دفتر دیوان عشق »
سلام به همراهان عزیز؛
امشب، سهشنبه، با اولین جلسه سال جدید نشست مجازی شعر دانشگاه فردوسی مشهد در صفحهی اینستاگرام کانون شعر و ادب همراه شما خواهیم بود.
•شعر خوانی برای عموم آزاد است. 💙
آدرس صفحه:
http://www.instagram.com/sheroadab
@Fum_poem
كل صباح لا يشرق صوتك فيه
ليل منفي كئيب
يصير فيه الاسبوع
سبعة قرون ...!
هرصبحی که صدای تو در آن طلوع نکند
شبی تبعیدی و اندوهناک است
که هفته در آن
هفت قرن میشود ...!
#غادة_السمان
@fum_poem
«چه عمری را در دوری از هم هدر کردیم!
بهترین سالهای عمر ما همهاش در تب و تاب گذشت
و همانطور در تب و تاب و اضطراب و دوری و فقر دارد میگذرد. باید فکری برای این مسئله کرد.
تا کِی زندگی موقّتی باید کردن، در صورتی که متن زندگی همین سالهاست.
همین روزهای تنهایی است که میگذرد.
بس است.»
• ساعت ۴ بعد از ظهر جمعه ۲۱ فروردین / ۱۳۳۲، نامه از جلال آل احمد به سیمین دانشور
@Fum_poem
«عزیز دلم سیمین، قربان چشمت بروم. کاغذ امشب برخلاف انتظار رسید. کاغذ ۳۰ دسامبر تو که مُهر اول ژانویهی پستخانهی محلهی پانزدهم لسآنجلس و حتی ساعت چهار بعدازظهر روی آن خورده بود امشب ساعت هشت رسید.
عزیز دلم، من از کاغذت یعنی از کاغذ عتابآمیز قبلیات دلگیر نشدم برای اینکه خودم را گناهکار میدانستم و باز هم گناهکار میدانم چون در یک کاغذ دیگر هم که لابد تا به حال به دستت رسیده است از نرسیدن کاغذت فریادم به هوا رفته و اولتیماتوم هم دادم. مواظب خودم هستم. مطمئن باش. اما خدا مرگ بدهد مرا که تو حال نداشتهای. جدا دلم میخواهد بیایی تا نازت را بکشم. سرت که درد گرفت دورت بگردم و از تو پذیرایی کنم.
قربان وفای تو عزیز دلم بروم که به خاطر من زندگی را به روی خودت بستهای و دیگر به مهمانی و رقص و غیره نمیروی. اما من هرگز راضی به این دیرنشینی نیستم. چون خیالم از تو راحت است. برو جانم. به همهجا برو و به همهجا سر بکش. رفتار تو حریم امنیتی برای تو است. من به این مطلب ایمان دارم. اگر نداشتم اصلا زندگی نمیتوانستم بکنم. خودم را میکشتم. امیدوارم که سفر خیلی خوش گذشته باشد...»
•سهشنبه ۱۶ دی ۱۳۳۱، ساعت ۹:۳۰/ نامه از #جلال_آلاحمد به #سیمین_دانشور
@Fum_poem
شمعیم و دلی مشعلهافروز و دگر هیچ
شب تا به سحر گریهٔ جانسوز و دگر هیچ
افسانه بود معنی دیدار، که دادند
در پرده یکی وعدهٔ مرموز و دگر هیچ
حاجی که خدا را به حرم جست چه باشد
از پارهٔ سنگی شرف اندوز و دگر هیچ
خواهی که شوی باخبر از کشف و کرامات
مردانگی و عشق بیاموز و دگر هیچ
روزی که دلی را به نگاهی بنوازند
از عمر حساب است همان روز و دگر هیچ
زین قوم چه خواهی؟ که بهین پیشهورانش
گهوارهتراشاند و کفندوز و دگر هیچ
زین مدرسه هرگز مطلب علم که اینجاست
لوحی سیه و چند بدآموز و دگر هیچ
خواهد بدل عمر، بهار از همه گیتی
دیدار رخ یار دلافروز و دگر هیچ
#ملک_الشعرای_بهار
#سالروز_درگذشت
#یکم_اردیبهشت
@Fum_Poem
«جانا چه گویم شرح فراقت
چشمی و صد نم جانی و صد آه»
سلام به همراهان عزیز؛
امروز سهشنبه، ساعت ده شب با سلسله جلسات مجازی شعر دانشگاه فردوسی مشهد در صفحهی اینستاگرام کانون شعر و ادب همراه شما خواهیم بود.
•شعر خوانی برای عموم آزاد است. 💙
آدرس صفحه:
http://www.instagram.com/sheroadab
@Fum_poem
و گفت:
اگر دوزخ را به من بخشند
هرگز هیچ عاشق را نسوزم
از بهر آنکه عشق
خود، او را صد بار
سوخته است... ♥️
#عطار_نیشابوری
@fum_poem
🔅 گپی با کانونی ها
✅ تصمیم داریم دومین نشست گفت و گو محور رو با هدف بررسی محوریت فعالیت های کانون شعر و ادب و کانون تاک، هدف شکل گیری و برنامه های آتی این کانون ها، طریقه عضویت و ارتباط گیری با اعضا رو در مدت زمانی حدود نیم ساعت دنبال کنیم
🔶 مهمانان ما: جناب آقای شاهد بنی اسدی، دبیر کانون شعر و ادب
🔶سرکار خانم نیکی شیبانی، نماینده کانون تاک
🔷میزبان: مریم بابایی
📆 چهارشنبه، ۲۵ فروردین ماه، ساعت ۲۱
📍در صفحه اینستاگرام باشگاه خبرنگاران دانشگاه فردوسی
🆔 @fumjc
ڪم ڪم هلالِ ماهِ خدا مےرسد ز راه
اوقاٺ نابِ اهلِ بڪاء مےرسد ز راه
مهمان ڪند خدا همگان را بہ سفره اش
وقتے کہ ماهِ جود و سخا مےرسد ز راه...
#سیروس_بداغے
#حلول_ماه_رمضان_الڪریم_مبارڪ 🌙📿
@Fum_Poem
#خبر
#کلاس_تدوین
📍آغاز ثبت نام کلاس تدوین مقدماتی (آنلاین)
🔹دوشنبه ها ساعت ۲۰ (۸ جلسه)
🔸آغاز دوره : ۳۰ فروردین ماه ۱۴۰۰
📌علاقه مندان برای ثبت نام به آیدی کانون فیلم و عکس @FPclub_fum پیام دهند.
@F_P_Club
🔻کانونهای فرهنگی دانشگاه فردوسی مشهد و خیریهی نیکان انجمن اسلامی، برای همدلی با مردم گوشههایی از این شهر برگزار میکنند:
🍃«همــدلانــه۲»
⬅️ شما هم میتوانید با واریز کمکهای نقدی از طریق شماره کارت
۵۸۵۹-۸۳۱۱-۶۹۴۵-۵۷۴۷
(به نام حمیدرضا کربلایی)
در این همدلی شریک باشید.
#همدلی_آیین_این_شهر_است
@nikan_fum
@hesse7th
@kanoonnews
يا صاحبي إني حزين
طلع الصباح
فما ابتسمت
ولم ينر وجهي الصباح
من غمگینم رفیق
صبح پدیدار شد
لبخندی نزدم
و صبح به چهرهام روشنا نبخشید
#صلاح_عبدالصبور
@Fum_Poem
آن کس که شتاب دارد عاشق نیست...
تشنه ای ست که معشوق را چشمه آب شیرین تصور کرده است
وقتی دوید و رسید و نوشید و ورم کرد، رها می کند و می رود.
#نادر_ابراهیمی
@Fum_Poem
از خدا خواستم آرامش را به تو هدیه دهد،
زودتر از آنی که بیاندیشی و ندانی بزرگترین ثروت آدمی در راحتی خیال است.
دست هایت را بگیرد و بگذارد
همانجایی که به آن تعلق داری تا ترس ها دلتنگی ها سد راه شادی هایت نشود....
در اوج سختی ها گرفتار قضاوت های نادرست و بیجا نشوی که نگرش اشتباه،
افکار غلط دیدنِ زیبایی های زندگی را برایت مشکل می سازد...
اراده ای قوی در دلت به راه بیندازد که با هر دشمنی درگیرِ جنگِ باطلِ آدم هایی نشوی که خودشان هم نمیدانند از این زندگی چه ها میخواهند...
قهرمان زندگی خودت باشی و خانهٔ دلت را آنجایی بنا کنی که ارزش ثانیه به ثانیه نگاه ها گذشت ها و دوست داشتن های نابت را بدانند...
#حاتمه_ابراهیم_زاده
@Fum_poem