fundamentalontology | Unsorted

Telegram-канал fundamentalontology - • هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

-

فلسفه شناخت است پس همه امور در سایه فلسفه هستند حکمت را به اهلش عطا می کنیم چرا که حکمت اهلش را می طلبد کانال هستی شناسی بنیادین مدخلی برای ورود به : عرفان و حکمت اسلامی، فلسفه اسلامی، فلسفه قاره ای، و فلسفه های مضاف است. ارتباط با نویسنده @NikookarAli

Subscribe to a channel

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

💠جسم در حرکت جوهری اشتدادی خود با صورت هایی که هریک کامل تر از مرتبه قبل است، متحد می شود. یعنی در فرایند لبس بعد از لبس، جسم پس از هر بار اتحاد، استعداد جدیدی پیدا می کند تا باز با صورت کامل تری متحد شود. که برای هر یک از این مراحل حرکت جوهری نامی ذکر شده است. مثل مرحله جسمانی، نباتی، حیوانی، حسی، خیالی، عقلی.

💠کثرت موجودات نتیجه توقف آنها در یکی از مراحل اتحاد خود با صورت جدید است، چراکه ماهیت آنها به عنوان حد وجودی آنها، مستعد اتحاد با صورت کامل تر نیست.

💠اما انسان تنها موجودی است که مستعد اتحاد با بی نهایت صورت های کامل تر در حرکت جوهری یست. به عبارت دیگر، انسان در اتحاد با هیچ صورتی متوقف نمی شود چراکه حد وجودی انسان بی نهایت است و هیچ توقفی برای او وجود ندارد.

💠کثیری از انسان ها با وجود استعداد اتحاد با صورت کامل تر، متوقف می‌شوند.

🔴 @Fundamentalontology

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

♦️رابطه مستقیم پرداخت یارانه با رکود و تورم
بخش دوم

💠بنابراین در بهترین حالت دولت میانگین ۹۰ میلیارد دلار مجموع یارانه پنهان و آشکاری که سالانه به طرف عرضه انرژی و کالاها، پرداخت می‌کرد تا انرژی و محصولات تولیدی، همچنین کالاهای اساسی وارداتی با قیمت پایین تری به دست مردم به عنوان مصرف کننده برسد، را حذف می کند. و تمام ۹۰ میلیارد دلار یارانه را مستقیم به حساب مردم به عنوان طرف تقاضا، ماهیانه پرداخت می کند.

💠در این حالت، می توان گفت به دلیل قطع یارانه انرژی و کالاهای اساسی، دستکم ۹۰ میلیارد دلار بر هزینه های عرضه کالا اضافه شده است، از سوی دیگر مردم هم همین مقدار یارانه را باید به تولیدکننده ها به دلیل افزایش سرسام آور کالاهای تولیدی به جهت قطع یارانه هایشان بدهند. لذا دوباره این یارانه با یک‌چرخش از تولید کننده به مصرف کننده و از مصرف کننده مجدد به تولید کننده می رسد. به عبارت روشن تر، دولت یارانه سالانه ۹۰ میلیارد دلار را چه به بخش تولید یا همان عرضه کننده کالا بدهد چه بخش مصرف یا تقاضا کننده کالا بدهد. هر دو یک نتیجه دارد اینکه همچنان یارانه پرداخت می شود. 

💠در شرایط فعلی موجود که قسمت اعظم از یارانه ها به طرف تولید یعنی عرضه کننده کالا اختصاص یافته و قسمت کمتری از آن به عنوان یارانه ماهیانه به مصرف(مردم) یعنی تقاضا کننده کالا اختصاص یافته است، اقتصاد ایران دچار رکود در تولید و تورم بالا است. بنابراین همانطور که تبیین شد جا به جایی کفه یارانه به سمت تقاضا یا عرضه هیچ‌تفاوتی در نتیجه نخواهد داشت.

💠پرسش بنیادین این است چرا تولید یا عرضه کالا در ایران اینقدر هزینه بردار است که دولت را مجبور به پرداخت یارانه می کند؟ حال این یارانه چه به طرف عرضه کنندگان کالا تخصیص داده شود چه به طرف مصرف کنندگان کالا. برای پاسخ به این پرسش عوامل بسیاری را بایست بر شمرد. اما به طور خلاصه، مهم‌ترین عامل خارجی این است که در نقشه اقتصاد بین المللی، ایران یک کشور خام‌فروش قلمداد شده است و نه صنعتی و تولیدی. نقش ایران عرضه مواد طبیعی، معدنی و انرژی خام‌ به کشورهای تولیدکننده در جهان است.

💠و از مهم ترین عوامل داخلی، وابستگی بیش از ۹۰ درصد از درآمدهای ارزی کشور به فروش‌ مواد خام و نفت و گاز و... است. به همین جهت دولت ها با این درآمدهای راحت و سریع، هیچ انگیزه ای برای حمایت از تولیدات داخلی نخواهند داشت. از طرف دیگر تولیدات داخلی هم با موانع بسیاری همچون، بهره وری پایین، هزینه بالای تولید، مصرف انرژی بسیار بالا برای هر واحد تولید در نسبت با میانگین جهانی، عقب ماندگی در ماشین آلات و تکنولوژی های تولیدی و... مواجه است. 

💠در آخر، کسری بودجه دولت فعلی باید از طریق افزایش مالیات ثروتمندان و املاک و....تامین کرد. چراکه همواره تخصیص یارانه به طرف مصرف کننده موجب افزایش تقاضاست، که در شرایط کمبود کالا و رکود تولید، این نحو تصمیمات حاصلی غیر از افزایش تورم نخواهد داشت. 

💠مسئله اصلی، رقابت پذیری تولیدات داخلی با محصولات موجود در بازارهای منطقه ای و‌ بین المللی است.  این امر بدون تحول در نظام تولیدی کشور که مورد تاکید مقام‌معظم رهبری است اتفاق نخواهد افتاد. انتقال یارانه تولیدکنندگان یا حذف ارز ترجیحی کالاهای اساسی، به سمت مصرف کننده دور‌باطل دیگریست که جز افزایش هزینه های تولید یعنی تشدید رکود، حاصل دیگری نخواهد داشت.

💠علی نیکوکار پژوهشگر اقتصاد

💠 @Fundamentalontology

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

♦️تعلیق مقدمات ضروری استنباط از قرآن

استنباط احکام شرعی از متون مقدس نیاز به مقدماتی دارد که به جهت پیامدهای آن، کنار گذاشته می شود. به همین دلیل کمتر مجتهدی لوازم این مقدمات را حتی اگر در مقام نظر بپذیرد، در مقام عمل به آن فتوا می دهد.

به طور نمونه، در روایت حاکم معاصر توجهی به انواع حکم شرعی به دلیل پیامدهای آن نمی شود:

۱. احکام متقن دینی صادره از خداوند
۲. احکام متقن دینی صادره از پیامبر
۳. احکام ولایی مختص و محدود به شرایط زمان و مکان
۴. احکام قضایی برای اشخاص خاص و نه عام
۵. احکام اقتباسی از زندگی روزمره پیامبر

از طرف دیگر در نسبت با استنباط از آیات قرآن، مقدماتی لازم و‌ ضروری است، که مهم ترین آنها را ذکر می کنیم:

۱. با فرض قبول، توجه به قرائات دیگر آیات

۲. استدلال برای محکم یا متشابه بودن آیات

۳. با فرض قبول، توجه به معنادار بودن ترتیب آیات

۴. توجه به مبانی کلامی استنباط مفسر

۵. توجه به منشأ تاریخی و‌ سندی اجماع و استنباط های مشهور

۶. توجه به سیاق آیات و نه یک آیه واحد سوره

۷. فرع نبودن قرآن نسبت به روایات

۸. توجه به موضوع، مسئله و هدف محوری هر سوره که معمولا در آیه اولست

منظور از «فرض قبول» این است که اگر حجیت قرآن موجود، قطعی صدور قلمداد شود، قرائات مختلف و اختلاف در ترتیب آیات، به کنار می‌رود.

آنچه مسلم است اینکه قرآن موجود تنها متن متقن و قطعی دین اسلام است. اما تفاسیر بسیار متنوعی از آن می توان داشت که بسیاری از علمای علوم قرآن این را نشانه ای برای اعجاز قرآن می دانند. از طرفی دیگر هر استنباطی از قرآن که اصول عام فهم متن را رعایت کرده باشد، یعنی دارای دلیل باشد. حجتی برای آن مفسر است.

اما پاسخ به این پرسش که، آیا این استنباط مطابق با منظور مؤلف است یا خیر؟ به جهت عدم دسترسی به مطابَق ممکن نیست. هر مطابقتی، دو‌ طرف اصلی لازم دارد و‌ اگر دسترسی به یکطرف نداشته باشیم امکان تطابق ممتنع است.

جامعه و مردم مسلمان جهان، هزینه های مادی و معنوی بسیار بسیار گزافی از عدم التزام و اعمال پیامدهای همین مقدمات ضروری در استنباط پرداخت می کنند..‌.

🔴 @Fundamentalontology

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

♦️ بحران سلامتی و بیماری در صنعت پزشکی

💠 هر حرفه و هنری نمی تواند عهده دار تعریف اولا‍ً موضوع ثانیاً اصول و مبادی خود باشد. مثلاً تعریف فیزیک به عنوان موضوع و زمان، مکان و حرکت به عنوان مبادی فیزیک برعهده علم فیزیک نیست. به همین نسبت در پزشکی نیز تعریف موضوع، اصول و مفاهیم بنیادین بر عهده پزشکی نیست بلکه فلسفه معنای مفاهیم بنیادین هر علمی را تعیین می کند.

💠 در فلسفه پزشکی، دو پرسش اصلی برای فیلسوفان پزشکی همواره مطرح بوده است. سلامتی چیست؟ بیماری چیست؟ اما در دوران معاصر پرسش سوم دیگری نیز مطرح شده است. آیا یک بیماری به اجزا سازنده اش تقلیل می یابد؟ به عبارت دیگر، یک بیماری چیزی بیش از مجموع صرف اجزا فیزیکی اش است؟ این بدن ها یا مغزها هستند که بیمار می شوند یا موجود انسانی دچار بیماری می شود؟

💠 مارتین هایدگر در اثرش به نام سخنرانی های زولیکون، بیان می دارد، بدون تمیز میان جنبه های قابل اندازه گیری بیمار و جنبه های غیرقابل اندازه گیری نمی توان به پرسش بیماری چیست؟ پاسخ داد.

💠 جدایی جسم از روح با تمایزی که دکارت میان ذهن و بدن تقویتش کرد موجب شد تفسیری از سلامتی ارائه شود که بدن شخص از شخص، همچنین بیماری از انسانِ بیمار، تفکیک گردد.

💠 علی رغم پیشرفت های علم پزشکی همچنان تعریف مناسبی از سلامتی ارائه نشده است. برخی گفته اند سلامتی یعنی شخص الف متحمل دردی برای اعمال روزمره خویش نباشد. برخی دیگر گفته اند سلامتی یعنی شخص الف عملکرد طبیعی برای رسیدن به هدف مشخصی داشته باشد.

💠 شخص الف سالم است اگر و تنها اگر، تمام اندام های وی عملکرد طبیعی داشته باشند. برخی نیز سلامتی را حالت آسودگی کامل جسمانی، روانی و اجتماعی است و نه صرفاً نبود بیماری یا ناتوانی.

💠 اما آنچه مسلم است اینکه معنای مفاهیم بنیادین علم پزشکی کاملاً وابسته به جهان انسان معاصر است. نسبت پزشک با بیمار در جهان کنونی متفاوت از جهان گذشته است. سلامتی همچون دیگر شاخه های علم ابتدا به ساکن ابزاری در خدمت قدرت است.

💠 در سطح خرد، بیماری که تجربه دست دادن با پزشک را داشته باشد دریافته است که آنها بی اندازه باوقار و آرام هستند. آرامشی که برخاسته از موضع قدرت او‌ نسبت به بیمار است. این آرامش قالب و‌ واسطه ای است بر خشونت پنهان نظام قدرت و بازار در پس رفتار وی.

💠 در سطح کلان نیز سلامتی و بیماری برای زندگی از دست رفته است. زیاده روی ها و چپاول های قدرت، سلامتی را تبدیل به یک صنعت و تجارت پرسود کرده است. صنعت پزشکی همچون تمام حوزه ها و ساحات زندگی انسان وارد چرخه بازار یعنی شناخت و انتخاب بیماری، تولید، توزیع و مصرف دارو، شده است.

🔴 @Fundamentalontology

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

♦️شناخت در خدمت هستی یا هستی در خدمت شناخت

💠 جناب ملاصدرا یک فیلسوف ایرانیِ اهل طریقت است که موانع شناخت انسان را که تجربه کرده بود، با ظرافت تمام در رساله سه اصل بیان می کند. ترکیب بدیع ایشان از قرآن، روایات، اشعار و ادبیات فارسی و عربی نشان می دهد که او انسانی حقیقت جو، بی طرف و متعالی بوده است.

هر شربتی که او ندهد نیست سودمند
هر دعوتی که او نکند نیست مستجاب

عهدش وفای صافی و قولش صواب حرف
فعلش کمال خالص و وضعش حیات ناب

💠 این دوبیتی از جناب صدرا ذیل اصل اول بیان و ناظر به این سخن است: «شخصی که معرفت نفس نداشته باشد حتی اگر فعل و حرف صوابی هم داشته باشد بی حاصل است.»

نشوی برنهاد خود سالار
به نماز و به روزه ی بسیار

زانکه هر چند کرد بر کردی
زین دو هرروز تیره تر گردی

💠 دوبیتی دیگری از ایشان که ذیل اصل سوم بیان می کنند که «معرفت نفس برای رسیدن به خاصان و بزرگان دین و تفوق و ترفع بر دیگران، نتیجه ای جز کبر و نخوت ندارد.» که متاسفانه این مدل از تکبر و برترمنشی مبتلا به مشاهیر روزگار ماست.

💠 جناب صدرا تمام آیات قرآن را در جهت تعالی معرفت و شناخت آدمی می فهمد. از نظر ایشان کل فلسفه وجودی متون مقدس و عوالم ملک تا ملکوت که مبتنی بر تشکیک وجود است، برای طی درجات شناخت توسط انسان است.

💠 صدرا ذیل آیه « تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ سَلَامٌ هِيَ حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ» می‌نویسد:
«روزی هزار بار انبیا و اولیای خدا به زیارت قلب انسان اهل علم و معرفت می آیند و حق جلّ و علا، به جهت نور علم بر آن قلب تجلی می کند‌.»

💠 چراکه بر اساس مبانی معرفت شناسی صدرا روشنی چیزها به علم است و کشف چیزها به نور معرفت آدمی است. همانطور که چیزها به نور چراغ به اندازه زاویه تنگ آن روشن می شود و با نور آفتاب کامل منکشف می شود‌، هرچه آدمی سعه وجودی خویش را گسترش دهد حقیقت چیزها منکشف خواهند شد.

💠 محوری ترین دیدگاه جناب ملاصدرا اهمیت شناخت و معرفت در انسان است‌. او انسان را در خدمت - برای - ابزار و محافظ متون مقدس و عالم ملک تا ملکوت نمی دانست. بلکه، متون مقدس و عالم ملک تا ملکوت را برای تعالی معرفتی انسان می‌دانست.

💠 پذیرش هر یک از این دو دیدگاه محوری، مبانی و نتایج بسیار متفاوتی را به بار خواهند آورد که جناب صدرا به درستی بر خلاف وضعیت کنونی، صدر تا ذیل هستی را در جهت ارتقای معرفتی انسان تا مقام الوهیت می دید‌. لذا ایشان تمام ارزش های دینی و اخلاقی و حتی کلییت موجودات و عوالم را در خدمت شناخت انسان می دانست ولاغیر.

🔴 @Fundamentalontology

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

💠 آدمی متکی بر جهان بین الاذهانی است، اگر ناسازگاری در این الگوی آموخته شده، به وجود آید، موضوع خنده دار می شود.

💠 بسیاری از کمدی ها در فرم های مختلف اولاً یک سرگرمی موقتی است تا شیوه زیستن زندگی‌، چراکه کمدین ها خود، خالی از معنا و زندگی هستند.

💠 کمدی و‌ طنز هدفش نه آگاهی بخشی بلکه رهایی، خلسه، تخدیر و بی فکری در جهت سوژهِ طنز قرار دادن بحران های جددیِ معنوی و مادی در سطح فردی و اجتماعی است.

💠 وضع موجود، زمان آدمی را بطور منظم باقدرت آمیخته است. انسانی که زمانش را در رقابت مبتذل و توخالیِ انتشار لحظات مصرفش در اینستاگرام به پایان می‌برد.

💠 تحمیق، تنزل و مسخ آدمی ازطریق انواع مدیا، میل به بی تفاوت و مصرف، عاری از هر کنش حقیقی در عرصه های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، نسبت آدمی با حق و حقیقت را از میان برده است.

💠 هرچند کمدی امکانی برای به چالش کشیدن نظم موجود است اما هر امکانی می تواند تبدیل به ضد خود گردد، لذا خنده مترادف کمدی نیست.

💠 بنابراین کمدی در جهان معاصر نه تنها نظم موجود را به چالش نمی کشد، ناآگاهی از خویشتن، خنده ملال آور و بعضا مخرب را هم در جهت حفظ وضع موجود تبلیغ می کند.

🔴 @fundamentalontology

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

🔶هوسرل و دریدا؛ معنا، گفتار، نوشتار (۲)
🌿 علی نیکوکار


بنابراین هوسرل بر ساحت معنایِ معنا در سطح درونی، مرکزی و ذهنی مبتنی بر گفتار تاکید می کند. دریدا بر این باور است که معنای آن ساحت درونی و ذهنی هیچ برتری ویژه ای بر دیگر معانی‌ تداعی کننده ندارد. به همین جهت او بیان می کند، معنایِ چیزی بیش از آنکه معنای مورد نظر من باشد، معنای گرفتار در «شبکه معانی» است‌. شبکه معانی که می تواند خود را «منطبق» با هر معنایی که چیزی تداعی می کند، شود.

لذا بر خلاف دیدگاه هوسرل که بر معنای حاصل از قصد درونی آدمی در نسبت با چیزها تکیه می کند، دریدا بیان می کند، هر چیزی به صورت بالقوه بی نهایت معنا دارد که می تواند شبکه معانی را متحول کند. به طور مثال، کلمه آب می تواند تداعی گر بی نهایت معنا باشد که زمینه بکار رفته خویش را مدام تغییر دهد. آب را اگر نشانه روان بودن بدانیم شبکه معانی خود را با این نشانه از آب منطبق می کند. لذا حقیقت زبان برخلاف دیدگاه مرکزگرایانه و انسان مدارانه هوسرل، به دلیل ظرفیت تداعی گرایانه بی نهایت چیزها، همچون مثال آب کاملاً مرکزگریز است.


به همین جهت دریدا در پایان امکان حصول معنا را منتفی می داند و تصور معنا در آدمی را صرفاً یک توهم و خیال می داند. چرا که روند حرکت درون شبکه معانی، از معنایی به معنای دیگر است‌. مثلاً اگر آب تداعی گر تشنگی یا رنگی یا روشنایی باشد، شبکه معانی خود را با این تداعی تنظیم و‌ منطبق می کند،‌ در این لحظه آدمی خیال و توهم می کند که به معنا دست یافته است در حالیکه این یکی از بی نهایت امکان تداعی گری آب بود.


بنابراین برخلاف دیدگاه هوسرل آدمی نمی تواند در معنایی در نسبت با مجموعه چیزها متوقف شود تا یک معنا را حاصل کند. چرا که زبان به مثابه مجموعه چیزها به طور کامل مستقل از آدمی حاضر می‌شود که ظرفیت تداعی گری بی نهایت معنا را درون خود دارد.


/channel/fundamentalontology
/channel/farzan_agahi

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

♦️هیوم و جهانی که در آنیم

عقل شأنیتی در مقابل حرکات ما ندارد. موتور محرک آدمی امیال او هستند.
امیال ریشه در نیازها دارند.
اگر تمام امیال را از دست بدهیم هیچ حرکتی نخواهیم داشت.

نسبت عقل با میل همچون نسبت صدر اعظم با سلطان است. سلطان دستور می دهد و صدراعظم بهترین مسیر و راه را نشان می دهد.

بنابراین اخلاق از عقل نتیجه نمی شود بلکه نتیجه احساس است.
ترکیب امیال و نیاز به قوانین جهت زیست اجتماعی، باعث نضج اخلاق است.

تکمله: مسیر سیارات به چه شکل است؟ به شکل دایره است چراکه کامل ترین شکل است! گاوها چند شاخ دارند؟ بروید و مشاهده کنید!

💠 @Fundamentalontology

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

💠 همه مفاهیم بدون در نظر داشتن چیزی که از آن اصالت یافته و ریشه گرفته اند، بی معنی هستند. مفاهیم نه در تشبیه مطلق و نه در تنزیه مطلق وجود دارند. هر دو سو به تنهایی نه خطا هستند و نه صحیح.

💠 هر مفهومی به طریقی به حقیقت نزدیک می شود برخی در نسبت ایجابی و برخی در نسبت سلبی. به عبارت روشن تر حقیقت، در هر مفهومی به رنگ آن مفهوم است‌. مفاهیم نوری هستند که آن نور به آن نور می توان یافت.

💠 جهان آدمی نه محدود به مصادیق است و نه در مصادیق، بلکه در کهکشانی بی کران از مفاهیم است. مفاهیمی که در مرتبه واقعی خویش، منظری از حقیقت هستند.

💠 هر مفهومی به اندازه مصداق در مصداقش ظاهر می شود. به عبارت روشن تر مفهومی چون علم و حیات و... به اندازه مصداقش، عالِم و زنده است.

💠 عارف ابدی ابن عربی گفت: بهشت مفهومی است برای نعمت قرب خداوند و دوزخ مفهومی است برای عذاب دوری از او.

در دل دیوانه ام حق دلربایی می کند
آسمان از این دل مسکین گدایی می کند!

💠 @Fundamentalontology

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

قاعده‌ی «معطی شیء نمی‌تواند فاقد شیء باشد»، یک اصل از بدیهیات اولیه عقلی است. اساسی ترین سوال معرفت شناسی این است که آیا جسم، وضعیت تجرد و به طبع معرفتی را که ندارد می تواند سرچشمه آن باشد. جسم منشأ مجرداتی که ندارد، می تواند باشد؟

اگر میان عالم و معلوم فاصله باشد یعنی معلوم به طور تام نزد عالم نیست، این یعنی حضور خطا در معرفت. و اگر میان عالم و معلوم فاصله ای نباشد، هستی و معرفت یکی می شود. لذا میان هستی شناسی و معرفت شناسی تمایزی نیست‌.

طبق باور مشاییان علت ادراک یک شی نسبت به خود مجرد بودن از ماده است. در حالیکه مزه نیز از ماده مجرد است، اما ادراکی از خود ندارد. اما به باور سهروردی علت ادراک بخاطر تجرد از ماده نیست، بلکه بخاطر آن است که برای خود ظاهر است. هر شی که خود را درک می کند نور مجرد است.

۱. خودشناسی علم حضوری است.

۲. خودشناسی، خداشناسی است‌.

۳. پس انسان نسبت به خداوند علم حضوری دارد.

۴. بنیان اخلاق بر خودشناسی به موازات خداشناسی است.

۵. خودشناسی، عدم حجاب میان بیننده و شی است‌، چراکه علم به شی، عین وجود شی است‌.

💠 @fundamentalontology

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

♦️ادراک، گزینشِ داده های حسی مبتنی بر جهان آدمی

دیدن یک چیز اشراق و احاطه نفس نسبت به موجـودی خارجی است. درست است که در احساس، هم وجود قوای حـسی لازم است و هـم محسوس باید شرایط ویژه و قابلیت ادراک داشته باشد، اما همه ایـنهـا شـرایط و مقـدمات احـساس است نه حقیقت آن و تا هنگامی که نفس نسبت به چیزی احاطـه نیابـد آن چیـز درک نمی شود. سهروردی بر همین اساس ملاک شناخت را تسلط نوری و احاطه اشراقی مدرِک نسبت بـه مـدرَک می داند.

بنابراین چون حقیقت احساس به احاطه و اشراق نفس است ونفوس نیز از جهـت شـدت نورانیت و احاطه متفاوت هستند پس ادراک آنها نیز متفاوت خواهد بود. همچنین هر چه درجه نورانیت نفوس شدیدتر و تسلط آنها بر بدن قوی تر باشد، ادراک آنها بیشتر می شود. نتیجه آن که هر چه نفس از حيث وجود و تسلط و احاطه قوی تر باشد، ادراک آن نیز نیرومندتر است. ملاصدرا می گوید که براساس این دیدگاه بیشتر علوم آدمی حضوری است زیرا حقیقت علم و ادراک خواه نسبت به خود و خواه نسبت به دیگر اشیا با اضافه اشراقيه نفس تحقق می یابد.

منابع: ملاصدرا،اسفار اربعه.سهروردی،حکمه الاشراق
درهمین مورد مراجعه شود به
🔴
/channel/fundamentalontology/502

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

♦️استعداد آدمی و حد و قرب موجودات نسبت به وجود مطلق

💠 ابن عربی وجود مطلق را واجب، عدم مطلق را ممتنع و اعیان ثابته را که بین وجود مطلق و عدم مطلق قرار گرفته اند را ممکن می شمارد. از منظر او جمیع ممکنات که نامتناهی اند، در یک برزخ، وجهی به وجود دارند و وجهی به عدم.

💠 در نزد عرفا، ممکنات در وجهی که به وجود دارند عین وجودند. لذا تمام موجودات به این معنی واجب اند. اما در اصطلاح حکما واجب آن است که علت ندارد و ماهیت هم، نسبتش به وجود و عدم مساوی است.

💠 حال، آن مرتبه ای که در آن ماهیات نه وجودند و نه عدم کدام است؟ حکما با طرح وجود ذهنی به این پرسش پاسخ داده اند اما عرفا، بر این باورند که وقتی ذات واجب را با تعینی از تعینات ملاحظه کنیم آن صفت یا اسم است، که هر یک مظهر خاصی از واجب را اقتضا می کند.

💠 از سویی دیگر عرفا بر خلاف حکما اختلاف در ممکنات را نه بر حسب شدت و ضعف وجودی آنها بلکه بر اساس اختلاف در استعدادِ مظهریت ذات واجب می دانند. به عبارت دیگر وجود به ذاتِ، مطلق و نامحدود است. اما وقتی از دریچه استعداد هر ممکن و موجودی نگاه می کنیم اختلاف بین موجودات ایجاد می شود.

💠 بنابراین کثرت بین موجودات حاصل تشکیک در وجود نیست، بلکه در استعداد مظهریت هر موجودی از وجود مطلق است. اگر در عالم واقع یک وجود مطلق و نامحدود هست، و از طرفی کثرتِ موجودات هم حاصل استعداد در مظهریتِ وجود است، چه موجودی در عالم توان کشف، معرفت و فهم به وحدت و کثرت در عالم را دارد؟ پرسش دیگر اینکه چه موجودی در عالم استعداد مظهریت وجود مطلق، در معنای تام و تمام را دارد؟

💠 پاسخ هر دو پرسش، "انسان" است. انسان به اقتضای طبیعت خویش هنگامی که موجودات را دید، به اندازه استعداد آدمی در دیدن، موجودات بر وی ظاهر شد. به عبارتی روشن تر انسان بر اساس استعداد خویش مستعد دیدن وجود مطلق در موجودات به عنوان مظهریت وجود است.

💠 موجودات و کثرات در عالم در نسبت با "انسان" و نه خداوند در وضعیت عدمی هستند. اما در اولین مواجهه معرفتی، بر اساس استعداد آدمی، برای او، دارای وجود می شوند. به عبارت دیگر موجودات به اندازه استعداد آدمی در دیدن وجود، وجود می یابند.

💠 بنابراین انسان، موجودات را پس از آنکه به اندازه استعداد وجودی خویش لباس وجود بر آنها پوشانید، می بیند. به همین جهت موجودات به اندازه استعداد معرفتی انسان برای انسان وجود می یابند.

💠 در مواجهه اولیه انسان با عالم کثرتی نیست، در این مقام حقایق موجودات از یکدیگر متمایز نمی باشند. در مواجهه ثانویه موجودات به اندازه استعداد آدمی، در علم آدمی از یکدیگر متمایز و متعین می شوند. حال استعداد آدمی چیست؟

💠 استعداد آدمی، در حد و قرب معرفتی او به حد و قرب موجودات نسبت به وجود مطلق است. به عبارت دیگر موجودات بر اساس و اندازه ی، حد معرفتی آدمی بر او ظاهر می شوند. اگر حد استعداد آدمی محدود به حس باشد موجودات نیز محدود به حس بر او ظاهر می شوند.

💠 آدمی حد خویش را می بیند. به تعبیر دیگر عالم بیرون حد عالم درون است. اولین، تصویر و تصدیقی که در مواجهه با موجودات به ذهن آدمی می آید حد و قرب آدمی به وجود مطلق است.

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و در شوره زار خس
شوره زار:نیکوکار
🔴@Fundamentalontology

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

♦️رسد آدمی به جایی...

💠 تصویر فوق چاله لاکمن است که توسط تلسکوپ هابل ثبت شده. تمام آن نقطه های ریز و روشن کهکشانی کامل مثل کهکشان راه شیری با میلیاردها سیاره و ستاره هستند. از سویی دیگر طبق آخرین دستاوردهای های فیزیک ذرات، ریزاتم ها تا بی نهایت قابل تقسیم هستند.

💠 علم اقتصاد در دوران کنونی به تخصیص بهینه منابع محدود به خواسته های نامحدود تعریف شده است. آیا منابع در عالم مکانی و زمانی محدود است؟

💠 معرفت به عظمت طبیعت و عالم زمانی مکانی خود بنیاد انسانیت، سرشت اخلاق و دین است. با این وجود شأن انسان بسیار والاتر از عالم مکانی و زمانی است. تنها موجودی که پایین ترین حد مراتب موجودات تا بالاترین حد آنها را پشت سر گذاشته انسان است.

💠 انسان تنها موجودی است که میان خودش و ماهیتش جدایی و فاصله است. انسان به اندازه استعدادهای گوناگون خویش از انسانیت بهره برده است. ای بسا انسان هایی که به انسانیت نرسیده و در مرحله حیوانیت، مسخ و ضد انسان باقی مانده اند.

💠 امام خمینی تحت تاثیر عرفان در شرح دعای سحر می نویسد: انسان تنها وجودی است که جامع همه مراتب عینی و مثالی و حسی است و تمام عوالم غیب و شهادت و هرچه در آنهاست، در وجود انسان پیچیده و نهان است؛ چنان که خدای تعالی می فرماید «خداوند همه نامها را به آدم آموخت».

💠 کانت گفت: حد خودت را بشناس اما الحق که سقراط گفت خودت را بشناس نه حد خودت را. کانت در سه حوزه عقل نظری عقل عملی و آینده به دنبال حد آدمی گشت اما حد آدمی الی غیر النهایه است.

💠 همچنین در تمامی ادیان و مکاتب مقام انسانیت بی نهایت است. ارهات در بودا، کیون تسو در کنفسیوس، خلیفه اللهی در اسلام، فیلسوف در افلاطون، انسان بزرگوار در ارسطو، ابرمرد در نیچه، قطب و پیر طریقت در صوفیه اسلامی.

♦️ @Fundamentalontology

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

♦️ از ارزیابی و ارزشگذاری در جهان آدمی تا امکان عمل اخلاقی
#بخش_اول

فلاسفه اخلاق دو پاسخ عمده در مورد چگونگی امکان عمل اخلاقی ارائه داده اند. دسته اول که کثیری از فلاسفه اخلاق را شامل می شود بر این باورند که اعمال آدمی را می توان به نظم و قاعده آورد. به عبارت دیگر می توان با شناخت قوانین اخلاقی فارغ از اینکه منابع این قوانین و قواعد، فرامین خداوند، قوانین یک حکومت، یا عرف جامعه باشد، کردار و رفتار آدمی را به نظم آورد و اخلاقی کرد.

اما دسته دوم بر این قائلند که اساساً اخلاق مقوله ای بنیادین تر از قاعده و قوانین است. نمی توان آدمی را با کشف قواعد اخلاقی با هر منبعی، اخلاق مدار کرد. چرا که آنچه توسط قواعد اخلاقی به نظم در می آید، رفتار و کردار آدمی است. در حالیکه اخلاق محصول تحول بنیادین در سرشت و منش آدمی است. لذا صرف پایبندی به مجموعه قواعدی بدون تحول در سرشت، منش و وجود آدمی، زیست اخلاقی ممکن نمی شود. به همین جهت ماهیت اخلاق به فعل اخلاقی که در رفتار ظاهر شده نیست بلکه به احوالات وجودی و درونی فاعل اخلاقی بر می گردد.

فلاسفه اخلاق معاصر با تمایز میان فعل اخلاقی از فاعل اخلاقی تلاش کرده اند به مسئله فوق پاسخ دهند. برخی منشأ و ماهیت اخلاق را در بیرون دانسته اند و برخی در درون. هرچند مهمترین چالش دسته اول، یافتن قوانین واحد و وحدت بخش در اخلاق است، همچون فلاسفه علم که در جستجوی قوانین واحد در علم هستند. با این تفاوت که کشف قوانین واحد در علم منجرب به عمل انسان ها می شود اما کشف قوانین واحد در اخلاق لزوماً منجر به عمل در انسان نمی شود و موانع دیگری وجود دارد.

اما مسئله زمانی پیچیده و بنیادی تر می شود که میان داوری های هنجاری و داوری های توصیفی تمایز قائل شویم و سپس هر یک از این داوری ها را به اخلاقی و فارغ از اخلاق تقسیم کنیم.

دسته اول فلاسفه اخلاق که به دنبال قواعد اخلاقی برای به نظم در آوردن رفتار آدمی هستند ابتدا باید تکلیف خود را با این پرسش روشن کنند که آیا میان گزاره های اخلاقی و گزاره های علمی تمایزی وجود دارد؟ آیا تفکیکی میان داوری های توصیفی و داوری های هنجاری در حقیقت وجود دارد؟ یا دو حیث هستند؟ اگر این تمایز را بپذیریم، آیا داوری های هنجاری و توصیفی به دو صورت اخلاقی و فارغ از اخلاق ممکن هستند؟

وقتی می گوییم، "این صندلی قرمز است" یک داوری توصیفی و علمی کرده ایم و وقتی می گوییم "این صندلی خوب است" یک داوری هنجاری کرده ایم. آیا میان این دو داوری در حقیقت تفاوت است یا یک چیز را با دو حیث بیان می کنیم یا هر دو گزاره به یک منشأ و خواستگاه معرفتی باز می گردند. همچنین با فرض قبول این تقسیم، آیا میان این دو بیان مذکور با گزاره "راستگویی خوب است" تفاوت وجود دارد؟

آیا میان "باید روی صندلی خوب نشست" که یک داوری هنجاری غیر اخلاقی است و " باید راست گفت" که یک داوری هنجاری اخلاقی است، تفاوت وجود دارد؟

یا این تفاوت به منشأ و خواستگاه واحدی بازمی گردد، که صرفاً در ساحت زبانی رخ داده است و صندلی را از دو حیث اما از یک خواستگاه بیان کرده است. و تقسیم آن به اخلاقی و غیراخلاقی نیز ریشه در همان جا دارد.

ابتدا باید روشن کنیم چه فرایندی برای کشف یا پدیدار شدن خوبی و بدی، رخ داده است؟ بنیاد و ریشه نظام هنجاری خوب یا بد فارغ از اخلاق را، کجا باید جست؟ آیا خوبی و بدی و در ادامه اخلاق در تطور تاریخی، مثل مادری که فرزندش را از آتش دور می کند و پدری که شکار را به او آموزش می دهد، کشف شده است؟ آیا خوبی و بدی نظام ارزشی است که به صورت تشکیکی از سویی به نیازها و خواستگاه های اولیه متصل است و از سویی به مفاهیم و ارزش های متعالی اخلاقی؟

ادامه در بخش دوم
♦️/channel/fundamentalontology/520

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

🔶#مرلوپونتی؛ معنا همچون روح در تن؛
🔸این‌همانی معنا و وجود حاصل بد‌ن‌مندی شناخت
🍀علی نیکوکار
🌿(قسمت اول)

معنایِ چیزی، درون آن نهفته است یا درون فاعل شناسا؟ مرلوپونتی می‌گوید معنا همچون روح در تن است. معنای شیء درون شیء است. پرسشی که اینجا مطرح می‌شود اینکه، در ادراک آدمی معنای شیء با وجود شیء، اینهمان هستند؟

برخلاف هوسرل و هایدگر، مرلوپونتی معنا را نه در فرافکنی آدمی بر شیء یا نسبت با هستی، بلکه در احساس از شیء به‌دست می‌آورد. به تعبیر دیگر احساس به شکل معنا، از شیء آشکار و خارج می‌شود. بنابراین معنا موهبتی اعطا شده یا افکنده شده از سوی آدمی نیست.

از نظر مرلوپونتی ادراک یعنی، موقعیتی که فاعل شناسا انتظارات و اهداف عملی خویش را مطابق با معنای نهفته در شیء احساس می‌کند.

به عبارت روشن‌تر، وقتی می‌توان گفت که آن چیز درخت است که، معنای ادراک شده از آن چیز با انتظارات و اهداف عملی ما از درخت، منطبق باشد. بنابراین درخت بودن چیزی، رابطۀ مستقیمی با انتظارات ما از خصوصیات درخت دارد.

به همین جهت فاعل شناسا به دلیل انتظارات و امیال و اهداف عملی خویش، معانی را می‌داند، در این دست موقعیت‌های ادراکی می‌کوشد به این پرسش پاسخ دهد که معنای آشکار شده از شیء، به کدام گونه و طبقه‌بندی دستگاه شناختی تعلق دارد.

به نقل از درویشی، "فلسفه" یعنی رخنه در طبقه بندی معانی و انتظارات فاعل شناسا، نور افکندن بر معنایِ معنا که پیش‌نیاز آن "صدق" است.

از منظر مرلوپونتی ادراک معانی، کنشی در نسبت احساسات است. به همین جهت، بدن آدمی ابژه و مانعی در راه ادراک نیست، بلکه طریق ارتباط با منظری خاص است. بدن واسطه یا ابزاری میان آدمی و احساسات نیست، بلکه "بدن" ما را از موجودات جهان جدا و لمس می‌کند. به همین جهت در دستگاه معرفتی حضور فعّال دارد.

ما چیزها را بر مبنای "بدن" دور و نزدیک، کوچک و بزرگ، سبک یا سنگین... طبقه بندی می‌کنیم، لذا بدن بخش‌هایی را می‌بیند و بخش‌هایی را نمی‌بیند. همچنین دستاوردها و ابزارها و همۀ معانی بر همین مبنا شکل می‌گیرند.

/channel/farzan_agahi

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

💠سرمقاله روزنامه مردم سالاری، چهارشنبه، ۲۱ اردیبهشت

💠رابطه مستقیم پرداخت یارانه با رکود و تورم

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

♦️رابطه مستقیم پرداخت یارانه با رکود و تورم
بخش اول

💠در این مطلب قصد داریم از منظری کلان به پیوند اقتصاد ایران با نظام یارانه ای نگاه کنیم. تمامی آمارهای اقتصادی مذکور به صورت میانگین برای پاسخ به این پرسش بنیادین مطرح می شوند که، آیا نظام اقتصادی ایران یارانه ای وجود دارد؟ و اگر وجود دارد امکان حذف آن بر اساس جهانی سازی قیمت ها ممکن است؟

💠در اقتصاد ایران به طور میانگین برای هر نفر سالانه یک هزار دلار به عنوان مجموع یارانه آشکار و‌ پنهان توسط دولت پرداخت می شود. نحوه محاسبه این عدد بدین صورت است که اگر مجموع تمام یارانه های پرداختی پنهان و آشکار دولت همچون انواع انرژی اعم از نفت، گاز، بنزین، برق، آب، خوراک پالایشگاه ها و پتروشیمی ها، همچنین یارانه های پرداختی به کالاهای اساسی و ضروری را با نرخ دلار بر اساس مقیاس های جهانی محاسبه کنیم، حدوداً به عدد ۹۰ میلیارد دلار در سال می رسیم.

💠برخی از کارشناسان بر این باورند که، محاسبه انرژی بر اساس قیمت های بین المللی انرژی و در نسبت با قیمت دلار بازار آزاد اشتباه است. به همین جهت اگر قیمت گذاری انرژی را نه بر اساس مقیاس های جهانی بلکه اقتصاد ایران، در نظر بگیریم اساساً مفهوم یارانه بی معنا خواهد بود. به عبارت دیگر شرکت های تولیدکننده انرژی، بر اساس قیمت دلار بازار آزاد، انرژی را به دولت می‌فروشند و نه محاسبات داخلی اقتصاد ایران. به همین دلیل است که مجموع یارانه پرداختی دولت به تمامی این شرکت ها و کالاهای اساسی در سال ۱۴۰۱ به اندازه کل بودجه دولت رسیده است، که هرساله تسویه حتی بخشی از این ابررقم با نرخ دلار بازار آزاد سونامی تورمی بسیار زیادی را ایجاد می کند. لذا در کنار سهم بالای، کسری بودجه و بانک های خصوصی و دولتی در افزایش نرخ تورم، محاسبه دلاری تولیدات شرکت های نفتی و گازی و پالایشگاه ها و‌ پتروشیمی ها و... عامل دیگر افزایش نرخ تورم در اقتصاد ایران است.

💠اما دسته دیگر کارشناسان متمایل به بازار بر این باورند که، نظام یارانه ای اقتصاد ایران منجر به رانت حاصل از قیمت گذاری دستوری، دو‌نرخی شدن قیمت ارز و انرژی، زمینه سازی فساد با اختصاص ارز ترجیحی، که حاصل همه این سیاست های یارانه ای، اختلاف قیمت انرژی و کالاهای اساسی در داخل با قیمت های جهانی است. به عبارت روشن تر بدون جهانی سازی و آزادسازی قیمت های انرژی و حذف ارز ترجیحی کالاهای اساسی، امکان مقابله با فساد و قاچاق را نخواهیم داشت. همچنین صادرات تولیدات داخلی به دلیل حمایت های یارانه ای در بازارهای جهانی مقرون به صرفه و دارای مزیت نسبی نخواهد بود. 

💠بنابراین به طور خلاصه می‌توان گفت هدف از  سیاست های یارانه ای در نهایت، کاهش قیمت کالای وارداتی یا تولیدی برای مصرف کننده است. به عبارت روشن تر، دولت برای اینکه تولید و عرضه کالا را با قیمت کمتری به دست مصرف کننده برساند، یارانه ای برای انرژی، برق، گاز، بنزین، آب، مواد پتروشیمی، مواد غذایی و کالاهای اساسی و.... پرداخت می کند.

💠کارخانه های تولید کالا هم به دلیل اینکه انرژی ارزانی در همه بخش های مذکور دریافت می کنند، کالای تولیدی را با قیمت کمتری عرضه می کنند. همچنین دولت برای جلوگیری از افزایش قیمت کالاهای اساسی وارداتی، ارز ترجیحی برای آنها تخصیص می دهد تا این کالاها هم با قیمت دلار آزاد به دست مصرف کننده نرسد.

💠در ادامه با طرح یکی از دیدگاه های پرداخت کامل یارانه به طرف عرضه و قطع کامل یارانه از طرف تقاضا یا پرداخت کامل یارانه به طرف تقاضا و قطع کامل یارانه در طرف عرضه، نشان خواهیم داد اعمال هر یک از دو‌ دیدگاه مذکور تفاوتی در نتیجه نخواهد داشت.

💠فرض کنیم این امکان برای دولت وجود داشت که میانگین ۹۰ میلیارد دلار مجموع یارانه آشکار و پنهانی که سالانه به طرف عرضه کننده گان کالا، یعنی تولیدکنندگان انرژی، کارخانه جات و واردکنندگان می دهد را به بخش تقاضا یعنی مصرف کنندگان انتقال دهد. به عبارت روشن تر دولت تمام یارانه های پرداختی به عرضه کنندگان کالا اعم از انرژی های تولیدی تا کالاهای تولیدی کارخانجات و ارزهای ترجیحی به عنوان طرف عرضه را قطع کند و انرژی و تمام کالاهای اساسی را با نرخ ارز بازار آزاد محاسبه و به دست مصرف کننده برساند.

💠حاصل اینکه تمام تولیدات داخلی به دلیل افزایش قیمت انرژی و مواد اولیه تولیدی که بر اساس حمایت های یارانه ای دولت، با قیمت بسیار پایین تر از مقیاس های جهانی داده می شد، با شوک افزایش قیمت مواجه می شود. علاوه بر افزایش گازوئیل و بنزین و برق و آب و... بر اساس نرخ های بین المللی، تولیدکنندگان داخلی هم باید بر اساس قیمت های جدید انرژی و مواد اولیه محصولات خود را تولید کنند. شرایطی که در این روزها با آزادسازی قیمت آرد در حال رخ دادن است.

ادامه مطلب در آدرس زیر

🔴/channel/fundamentalontology/557

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

💠 اگر خداوند دانا توانا و خیرمطلق است و کل هستی متکی بر او هست. وجود شر در عالم با وجود خداوند ناسازگار است. می توانیم مسئولیت این شر را به انسان نسبت دهیم یا آن را به جهت محدودیت نگاه آدمی، عدمی فرض کنیم. اما پرسش دیگری همچنان مطرح است.

💠 کودکی که در خیابان به دنیا می آید و در خیابان هم از دنیا می رود، دچار یک شر درونی در زندگی خویش است. یا میلیون ها انسانی که به جای زندگی، فقط برای زنده ماندن تلاش می کنند تا عمرشان به پایان رسد.

💠 فارغ از مسئولیت جمعی انسان ها در قبال این شُرور، آن کودک از خداوند پرسشی دارد که چرا او را برای این شرایط زندگی انتخاب کرده است؟ چه پاسخی می توان به این نوع از شر داد؟

🔴 @Fundamentalontology

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

♦️ انسان ایرانی بدون میانجی عمل

💠 آدمی تا زمانی که نسبت معنایی درست و هماهنگی با جهان خویش نداشته باشد امکان عمل را از کف خواهد داد. نسبت معنایی که واسطه و میانجی زبان و عالم خارج است.

💠 انسان ایرانی وارث ویرانه ای از الفاظ و نام های گسسته از معنا، واقعیت و حقیقت خویش است. به عبارت روشن تر، انسان ایرانی با زبانی آشفته و از هم پاشیده سخن می گوید. وضع و سیر تاریخی ایران به تدریج انطباق و بازنمایی کلمات، که میانجی گرِ عمل آدمی است را از میان برده، چراکه هر کلمه ای حامل معنا و کل فرهنگ تاریخی یک ملت است.

💠 کلماتی همچون، انسان، زندگی، حقیقت، آزادی، عدالت، اختیار، عشق، رنج، نجات، انتظار، ایثار، مرگ، دوستی، دین، انقلاب، دولت، ایران و... هزاران نام دیگر در بحرانی ترین وضع خویش قرار دارد.

💠 انسان از طریق بازنمایی کلمات با عالم محسوس و معقول ارتباط می گیرد، وقتی این بازنمایی مخدوش می شود و مطابقتی صورت نمی گیرد، امکان عمل برای آدمی هم از میان می رود.

💠 جهان انسان ایرانی هبوط و تکه تکه شده است. بازسازی این جهان و برآوردن نظمی از دل این ویرانه، نیازمند وجود معانی جدید است و نه جعل اصطلاحات صوری و ظاهری.

💠 انسان ایرانی خسته از عوض و نو کردن کلمات به امید آغاز و اساسی تازه است. به همین سبب در وضعی ناتوان از میل، حساسیت و انگیزه ای برای عمل در جهت حفظ معنای پسِ کلمات است.

💠 ما چاره ای نداریم جز ساختن معانی جدید و نه الفاظ، نام ها و معادل های جدید که توهم تفکر را بیشتر کند. کلمات در جهان انسان ایرانی از معنا و محتوا و در ادامه نسبت با واقعیت و حقیقت تهی شده اند. برآوردن شرایط حضور معنای جدید نیز فرسایشی و زمانبر خواهد بود.

تکمله: بابک و آقا فتح الله عزیز (از بستگان نزدیک) قریب به ۱۰ روز است که گرفتار در برف و بوران منطقه قله میشو آذربایجان هستند. فارغ از تلاش های گسترده صورت گرفته، سبب بی خبری را باید در همین ویرانه زبان ایرانیان جست. ما فرصت و زمان طلایی نجات زندگی بابک و آقا فتح الله را از دست دادیم نه بخاطر نبود امکانات و تجهیزات و دستورات به موقع سطوح حاکمیتی بلکه، وقتی نسبت ما با معنای نجات زندگی انسان گسسته می شود، در واقعیت هم امکان عمل را از دست می دهیم و به تدریج به زندگی عادی بازمی گردیم. آدمی وقتی نیست حتی اگر زنده هم باشد فراموش می شود...

🔴 @Fundamentalontology

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

💠 فیلسوف با شناخت مجموعه چیزها در جهان واقع، حاضر می شود. فیلسوف با قضایای زبانی نشانه سازی می کند تا امکان نشانه روی برای دیگران به وجود آید.

💠 حقیقت بر جهان حکومت می کند، گرچه بشر از وضع واقعی حقیقت آگاهی نداشته باشد. فیلسوف دغدغه حقیقت شناسی دارد که در این شناخت، چیزها را برای فرهنگ عامیانه و میانه فهم پذیر می کند.

💠 فلسفه و فیلسوف همواره ورای زبان، تکنولوژی، اوضاع و احوال تاریخی اجتماعی و همه باورهاست. فلسفه ناظر به اصول بنیادین هستی و نیستی است به همین جهت با کلمات و جملات قابل فهم نیست.

💠 فلسفه حصار تصور محدود آدمی از هر چیزی را می شکند و آن را تا بی نهایت تصور امتداد می دهد. هرچه آدمی‌ در پرتو نور اندیشه که بی نهایت است بایستد، آزادتر خواهد بود و هرچه در تصور مادی خویش و چیزها بایستد محدودتر لذا مجبورتر خواهد بود.

💠 فلسفه در سایه فلسفه، واقع نمایی می کند. به عبارت دیگر آدمی در سایه نظام وجودی، ماهیت چیزهایی را می داند، اما چیزهایی که نمی داند در سایه نظام وجودیِ دیگری است.

🔴 @Fundamentalontology

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

♦️ فعل اخلاقی به مثابه موجود یا وجود
بخش اول

💠 برخی از فیلسوفان اخلاق بر این باورند که ممکن‌ نیست شخصی به معانی اخلاقی الزام داشته باشد اما هیچ انگیزشی نسبت به آن نداشته باشد، به تعبیر دیگر انگیزه درون حکم اخلاقی است. در مقابل برخی دیگر از فیلسوفان اخلاق معتقدند که ضرورتی به چنین ارجاعی درون حکم اخلاقی نیست. علاوه بر این، از سوی دیگر افراد بسیاری وجود دارند که الزام نسبت به حکم اخلاقی دارند و آن را می پذیرند اما هیچ انگیزشی برای عمل به آن ندارند‌ لذا انگیزه بیرون از حکم اخلاقی است.

💠 بنابراین بر خلاف باور درون گرایان پیوند ضروری میان احکام یا محتوای اخلاقی با انگیزه عمل‌ وجود ندارد. به همین سبب باور‌ به درستی عملی منجر به داشتن نوعی انگیزه مثبت برای انجام آن عمل نیست‌.

💠 اساسی ترین نقطه قوت استدلال درون‌گرایان این است که فعل اخلاقی مورد تصدیق قرار گرفته، فی حد ذاته و بالضروره دلیلی برای انجام فعل است. لذا انگیزه، در درون دلایل برای انجام فعلی وجود دارد.

💠 پرسشی که درون گرایان باید پاسخ دهند این است که اگر دلیل، کسی را بر نیانگیزد یعنی دلایل درست نیستند؟ یا شخص مورد خطاب دلایل، عاقل نیست تا با وجود ارائه دلایل همچنان انگیزه عمل ندارد؟ که برخی درون گرایان به این سو رفته اند.

💠 هاچسون دو‌ نوع دلایل برانگیزاننده و دلایل توجیه کننده را از هم تفکیک می کند. او معتقد است درون گرایان میان این دو دلیل دچار خلط شده اند. دلیل انجام یک عمل، متفاوت است از دلیل موجه بودن آن عمل. علاوه بر این «باید» نیز دو‌ معنا خواهد داشت، باید اخلاقی و باید انگیزشی. لذا درون گراها باید نشان دهند که این دو تمییز نادرست است.

💠 درون‌گرایان در پاسخ به هاچسون گفته اند به لحاظ رواشناسی اگر شخصی الزام به انجام فعلی را تصدیق کند، از نظر روانی غیرممکن است که وی گرایشی به انجام آن نداشته باشد. نفس دریافت الزام، این گرایش را ایجاد می کند! در واقع رابطه بین شناخت و انگیزش رابطه علی است و نه منطقی. موافقت با یک الزام، احساس نوعی گرایش به انجام فعل را به نحوی به دنبال دارد.

💠 همچنین برخی از درونی گرایان معتقدند الزام، مسئولیت را مفروض دارد و مسئولیت انگیزش را. ما تنها موجودات مسئول را اخلاقی و غیراخلاقی محسوب می کنیم و مسئولیت در درونش انگیزه ای برای فعلی که فرد نسبت بدان مسئول دانسته می شود، مفروض می گیرد.

💠 اما ممکن است فردی در انجام فعلی انگیزه ای نداشته باشد اما وظیفه داشته باشد آن را انجام دهد. فردی که نسبت به فعلی وظیفه دارد نیازی ندارد ببیند آیا انگیزه انجام آن را هم دارد؟

💠 بنیادین ترین اشکال درون گرایان این است که آیا دلایلی که یک حکم الزامی را توجیه می کنند همان دلایل وجود انگیزش برای عمل هستند؟ هر شخصی این تمییز را به روشنی‌ درک می کند.

💠 فارغ از رویکردهای موجودی میان درون گرایی و برون گرایی که بخش عظیمی از مباحث فرااخلاق را به خود اختصاص داده است در بخش دوم تلاش خواهیم کرد با رویکردی وجودی به این دیلما پاسخ دهیم. در مطالب گذشته در مورد جهان آدمی اشاره کرده ایم که آدمی تنها زمانی می بیند، برمی‌گزیند و می اندیشد که در موقعیت التفاتی خاصی که توامان با حالت انگیزش یست، سکنا گزیده باشد.
#نیکوکار

🔴 @fundamentalontology

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

🔶هوسرل و دریدا؛ معنا، گفتار، نوشتار (۱)
🌿علی نیکوکار


بنابر دیدگاه پدیدارشناسی #هوسرل، مجموعه چیزها در نسبت با آدمی یعنی "معنا"، آنطور که مورد نظر و قصد گوینده است، حاصل می شود. اما نکته دیگری که هوسرل بر آن تاکید می کند این است که، معنا، صرفاً معنای مجموعه چیزها نیست، بلکه در سطحی دیگر که به حقیقت نسبت آدمی با چیزها نزدیک ترست، حاصل می شود. در این سطح معنا، معنای معنا است.

به عبارت روشن تر، در جهان بین الاذهانیت موثر از قصد جمعی، معنایی از چیزها ظهور پیدا کرده است اما همین معنا می تواند، معنای دیگری برای آدمی پیدا کند. اینجاست که قصد و نیت شخصی در سطحی دیگر بر قصد و نیت جمعی با کنش خودآگاهی فرد، غلبه پیدا می کند. در این ساحت آدمی با بیان معنای معنا خودآگاه می‌شود. به تعبیر دیگر، در این ساحت حقیقت زبان، در گفتار ظاهر می شود و نه نوشتار.


#دریدا در اشکالی به هوسرل بیان می کند معنا در نسبت با گفتار، نمی تواند بدون کلمات منظور خود را منتقل کند. به عبارت دیگر، دریدا رابطه بین اذهانی را بدون بازگشت به معنای کلمات منتفی می داند. به همین جهت هوسرل سطح فردی و ناب معنای معنا را محدود و محصور در کاربردِ درون ذهنی و شخصی می داند. با این وجود آدمی در این ساحت شخصی، معنایِ معنا را که موثر از قصد و نیت خویش از مجموعه چیزها است، بطور مستقیم و روشن دریافت می کند.

هوسرل تاکید می کند آدمی از قبل مواجهه با چیزها، همه آنچه‌ را که در سطح درونی خویش بیان می کند را می داند. به همین دلیل در آن موقعیت درونی، معنایِ معنایِ چیزها به تمامه در افکار آدمی حاضر است و زبان به عنوان حامل معنا به طور کامل امری زائد به حساب می آید.


دریدا دیدگاه هوسرل در مورد حقیقت زبان و نقش آن را انسان محورانه ترین توصیف از زبان می‌داند،‌ در حالیکه از نظر وی زبان، در زبانی ترین یعنی در خودکفاترین شکل خود، مستقل از انسان است. بنابراین در حالیکه هوسرل زبان را تا نهایی ترین وضعیت نیستی یعنی گفتاری درونی که در افکار حاضر است، پیش می برد. در مقابل دریدا زبان را تا به حد اعلای استقلال و خودکفایی یعنی نوشتار پیش می برد.

لذا از نظر دریدا زبان، نوشتار است و نه گفتار. نوشتاری که نه همچون گفتار در ذهن یا سوار بر امواج صوتی بلکه در خودکفاترین شکل خود یعنی الفاظ و علائم، وجود عینی دارد. وجودی که مستقل از قصد و معنای پدیدآورنده، پاسخگوی بی نهایت، قصد و معنایی خودکفا است.


/channel/fundamentalontology
/channel/farzan_agahi

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

♦️ علم و عمل بی مقصود و مسعود

💠ابن عربی می گوید هر که از نردبان معرفت بالا رود، صفتی را که در اندرون خویش است می‌بیند. در توضیح این عبارت آمده است که آدمی نه در درون خویش سکنا دارد و نه در برون خویش، بلکه در میانه ی درون و برون ایستاده است. وجود در همین میانه، که حقیقت آدمی نیز می باشد، آشکار می شود.

💠معرفت افزودنی نیست که قبل و بعد آن مشخص و قابل تفکیک باشد بلکه یک ارتقای وجودی است که تمام ساحات آدمی را وحدت می بخشد.

💠متعلّق معرفت، واحد و در جهت واحد است، به همین دلیل همه آشفتگی ها و پریشانی های اطراف آدمی را جهت دار و معنادار می کند.

💠 حال چگونه ممکن است که از امری واحد با جهت و تعلقی واحد، احکام و شرایعی مرتجع و خشک، با مجموعه ای از اوامر و نواهی پریشان، وجود داشته باشد؟ در نسبت با احکام دو‌ رویکرد کلی وجود دارد، رویکرد تکلیفی، وظیفه ای، روشی، که تمام هم و غم و توانش در جهت چگونگی احکام است. اما رویکرد مقصدی، نتیجه ای، غایی، تمام توانش متوجه غایت، هدف گذاری، تعیین و رسیدن به مقصد است.

💠همانطور که علم بی جهت و مقصود، آدمی را علی رغم اطلاعات فراوان آشفته و تکه تکه می کند، عمل بی جهت و مقصود هم احکام و شرایع را به مجموعه ای خشک از امر و نهی تنزل می دهد. نتیجه علم و عمل جهت دار و هدف گذاری شده در هر گامی، واحد است، که در آن آدمی محرم اسرار اشیا و متصل به غیب بی کران جهان می شود و هر امری حقیقت خویش را بی پرده نه نشان بلکه نشانه می دهد.

💠میانه نشان دادن و نشانه دادن تفاوتی است به سان علم بی جهت و جهت دار. همانطور که ذکر شد معرفت افزودنی نیست، تا آدمی با آن رابطه ای برقرار کند یک طرفه، خشک و بی روح، که چه باشد چه نباشد آن علم وجود داشته باشد. بلکه معرفت ملتزم و متعلق به جهت و مقصدیست که آدمی‌ با تمام وجود با آن ارتباطی عاطفی، قلبی و وجودی دارد.

💠علم و عمل بی مقصود و مسعود، آثار یکسانی در سطح فردی و اجتماعی با خود به همراه دارد. حاصل احکام و شرایع عملیِ بی هدف، باقی ماندن جسدی بی روح از اعمال و مناسکی است که به تدریج همین جسد هم به کنار می رود و از طرف دیگر حاصل علم بی جهت و مقصود، رفتن در بیراه ای بی حاصل از نشانه های واقع، مستوری و روبرگردانی اشیا از آدمی است‌.

💠 @Fundamentalontology

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

💠بر خلاف تقسیم کانت از بود و نمود، نیچه می نویسد: جهان واقعی به هر صورتی که تاکنون درک شده است همیشه و هربار همان جهان نمود بوده است. آدمی جهان نمود را از منظر قدرت می سازد، چراکه جهان را آنگونه که نیاز دارد می بیند.

💠هگل نیز بر این باور بود که در پس نمودها حقیقتی نیست، بلکه همین نمودها با پویایی به روح کلی می‌رسند. همچنین فروید ناخودآگاه را به جز از طریق جامه های مبدلش نمی شناخت، چراکه ما هیچ دسترسی به واقعیت عریان نداریم‌. حقیقت در پشت نقاب ها نیست، بلکه حقیقت خود نقاب هاست‌‌. نقاب هایی همچون، خواب و رویا، تپق و لغزش ها، جوک ها و... که سعی می کنند از طرقی پیچیده وارد ساحت زندگی خودآگاه شوند.

💠حال که مفاهیم برساخت نمودها هستند، پرسش از چیستی آنها بی بنیاد هست تا زمانی که از کجا آمدنشان را ندانیم. اینجاست پای تبارشناسی نیچه، بازگشت به سرآغاز هایدگر اهمیت می‌یابد.

💠 @Fundamentalontology

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

♦️ ایستادن توأمان زبان و زمان آدمی

💠آدمی با بی نهایت زبان با حقیقت عالم مواجه می شود. زبان کلمات، زبان تصویر، زبان موسیقی، زبان طبیعت، زبان دین، زبان زندگی و... هر زبانی بنا بر ظرفیت خویش جهتی رو به وحدت دارد و جهتی رو به کثرت.

💠در عالمی عمر گران را به سر می گذرانیم که آدمی زبان های مختلف را از دست داده است. زبان کلمات نه تنها غیر شفاف گویی غایب شده، زبان موسیقی به تخدیر و تکنیک مبدل شده، معماری و شهرسازی جایی برای تنفس طبیعی زبان طبیعت نگذاشته، افسارگسیختگی سرمایه داری جنگ، ترور و کرونا، زبان زندگی را پیام آور مرگ کرده و در آخر زبان دین که پناهگاه غربت آدمیست به صورتی دور از حقیقت خویش بدل گشته‌.

💠از میان زبان های مختلف زبان کلمات فراخ ترین ظهور خویش را در شعر که متصل به عالم خیال است، داراست‌. اینجا زبان بر کلمات تکیه داده است وقتی کلمات غایب باشند زبان اثر ندارد و تهی می شود، لذا رو به زبان تصویر می کنیم‌. جهان تصویر هم زبان و حد خاص خودش را دارد.

💠در جهان انسان معاصر و بخصوص انسان ایرانی همه امکان های زبانی بی بنیاد و بی ریشه شده است. امروز همه تجهیزات فنی برای کشف حقیقت در زبان های مختلف در اختیار آدمی است اما افقی روبروی او گشوده نیست‌. چرا که این نفس آدمی است که به زبان جان می دهد. افق نفس تاریک و ظلمانی است. نفسی که نسل آدم همواره علی رغم صورت های گوناگون زیستی، برای آن زندگی کرده. وقتی قوه حرکتی در جهت فعلیت ندارد، زمان هم می ایستد.

💠نقل است که شخصی نزد شیخ [ابوالحسن خرقانی] آمد و گفت: دستوری ده تا خلق را به خدای دعوت کنم.
گفت: زنهار تا به خود دعوت نکنی.
مرد گفت: یا شیخ! خلق را به خویش دعوت توان کرد؟
گفت: آری، اگر کسی دیگر دعوت کند و تو را ناخوش آید نشان آن است که دعوت به خویش کرده ای.

🔴 @Fundamentalontology

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

♦️رنگ ظرف آدمی همان ظرفیت آدمی

💠 هستی انسان به تجربه او از هر امری است. به هر میزان که تجارب آدمی گسترده تر و عمیق تر شود، عالم او نیز وسیع تر و عمیق تر می شود. منظور از تجربه، تنوع در آن نیست، بلکه "توجه" به تجربه است.

💠 طبق دیدگاه عرفا، به دلیل ذوبطون بودن تجربه انسان، هر امری من جمله، متن مقدس، شعائر و مناسک دینی و همه امورات و موجودات عالم مطابق با مرتبه و شأن تجربه انسان بر وی ظاهر می شود.

💠 به همین جهت هر امری یک صورت ظاهری و مکتوب دارد و یک صورت باطنی و منطوق، غفلت از مرتبه نفس هر انسانی یا التقاط میان مراتب معرفت، منجرب شرک می شود.

💠 همه گرفتاری ها و حجاب های معرفتی انسان عدم توجه به حیث مراتبی تجربه است. مولانا در این مورد می گوید:

حرف قرآن را مدان که ظاهرست
زیر ظاهر، باطنی هم قاهر است
زیر آن باطن یکی بطن دیگر
خیره گردد اندر او فکر و نظر
زیر آن باطن، یکی بطن سوم
که در او گردد خردها جمله گم

💠 بنابراین هر موجود و پدیده ای مطابق با مرتبه و شأن تجارب انسان که مرتبه نفس اوست بر وی ظاهر می شود. به همین جهت مردم از طبع و مزاج یکسانی برخوردار نیستند و از نظر قدرت ادراک در یک درجه قرار ندارند. هر کسی به فراخور حال خود از موجودات بهرمند است.

💠 همه امورات و موجودات عالم در نسبت با حق تعالی با مطلق ظرفیت "حدی" خویش متجلی می شوند، چرا خداوند بالاترین شأن و مرتبه را دارا می باشد. لذا میان امورات و موجودات عالم که در حداکثر ظرفیت وجودی خویش در نسبت با خداوند متجلی شده اند با حق تعالی، هیچ تمایز هستی شناختی و معرفت شناختی وجود ندارد.

💠 به دلیل خصوصیت خلیفه الهی انسان، همان نسبت معرفتی و هستی شناختی که خداوند با موجودات عالم دارد، عیناً انسان نیز با موجودات عالم دارد. بنابراین این ظرفیت در انسان هم وجود دارد که عالم و نفس خویش را به مرتبه و مقامی برساند که امورات و موجودات عالم مطابق با آن، در مطلق ظرفیت حدی خویش متجلی شوند.

💠 از جنید درباره معرفت پرسیدند او پاسخ داد: «رنگ آب، همان رنگ ظرف آب است» انسان برای رسیدن به رنگ حقیقی آب که بی رنگی است باید رنگ ظرف خویش را که ظرفیت نفس خویش است با تجارب خویش وسیع و عمیق کند تا بی رنگ شود. لب سخن اینکه همه عالم بهانه است و آدمی چیزی غیر از "مرتبه نفس" نیست.

💠 تکمله: منظور از تجربه وسیع و عمیق این است که آدمی وجوه مختلف یک پدیده را تجربه کند، که بهترین نشانه وجود وجوه گوناگون، شنیدن تجارب انسان های وسیع النفس است. برای توضیح بیشتر در این مورد به آدرس زیر مراجعه فرمایید.

🔴 /channel/fundamentalontology/473

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

💠 تجربه کردن یک چیز، خواه شیئی باشد، یا انسانی، یا خدایی بدین معناست که آن چیز برایمان رخ می دهد، دچارمان می کند، بر ما مستولی می شود، در خود غوطه ورمان می سازد، و دگرگون مان می کند.

💠 کسی که آن چه را هست به درستی می‌داند ، می‌داند که در میان آن چه هست چه می‌خواهد.

💠 زیستن به معنای مراقبت، به ویژه تلاش برای ساده کردن امور و هموار ساختن راه گریز خویشتن است.

از مارتین هایدگر
♦️ @Fundamentalontology

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

♦️ از ارزیابی و ارزشگذاری در جهان آدمی تا امکان عمل اخلاقی
#بخش_دوم

ابتدا به سراغ این پرسش می رویم که آیا در جهان آدمی، میان آنچه هست، که در قالب علم گزارش می شود و آنچه باید که در قالب ارزش سپس اخلاق پدیدار می شود، تمایزی وجود دارد؟

آدمی همواره به غذا، سرپناه و رابطه غریزی و... نیاز داشته است و چیزهایی که این نیازهای طبیعی را ارضا می کنند همواره ارزشمند بوده اند. همچنین بر اساس همین نیازها و خواسته ها، نظام ارزشی در جهان آدمی شکل گرفته است.

به عبارت دیگر جستجو، همجواری، جهت و نسبت آدمی با جهان و پدیده های آن، بر اساس کشش ها، امیال و نیازهایی پدیدار گشته است.

بنابراین آدمی بر اساس جهان و نظام ارزشی درون آن به سراغ ارزیابی موجودات می رود. این ارزیابی سرآغاز مفهوم "علم" بر اساس ارزش گذاری پیشینی در جهان آدمی است.

برای روشن تر شدن مسئله مثالی می زنیم. هرچند مثال به یک میزان موضوع را روشن و مبهم می کند. می دانیم که آدمی به دلیل نوع طبیعت خویش نیاز به نشستن دارد. ابتدا موارد و اجسام گوناگونی را در جهان خارج بر اساس ارزشگذاری از یک نشیمنگاه خوب، که خودش حاصل تجربه زیسته است، ارزیابی می کند. به تعبیر دیگر ارزیابی از اجسام بیرونی بر اساس ارزشگذاری که از خواستگاه طبیعی و نیازهای جهان آدمی پدیدار گشته است، صورت می گیرد.

سپس در یک تطور تاریخی تعریفی بر اساس همین ارزیابی یعنی علمِ مبتنی بر نظام ارزشگذاری، مفهوم صندلی و نه لفظ را، بر اساس ویژگی هایی، بر مصداق خارجی، اعتبار می کند. به عبارت روشن آدمی بر اساس ارزیابی مبتنی بر ارزشگذاری، تعریفی بر مفهوم صندلی اعتبار می کند. سپس بر اساس این تعریف به جستجوی نزدیکترین و بهترین مصداق می رود.

بنابراین گزاره ی " این صندلی خوب است یا بد است" بر اساس همان تعریف ارزیابی شدهِ مبتنی بر ارزشگذاری، بیان شده است. در نتیجه تمایزی میان آنچه هست یعنی علم و آنچه باید یعنی ارزش سپس اخلاق وجود ندارد.

لذا میان اینکه بگوییم
" این صندلی خوب است" و
" راستگویی خوب است " تمایزی نیست. چرا که هر دو بر اساس ضرورت، خواستگاه، مبانی، فرایند تشکیکی واحد و مشترکی نضج یافته اند. در بخش سوم به سراغ روشن تر کردن این خواستگاه و فرایند تشکیکی واحد، همچنین اشکالات و پیامدهای این دیدگاه خواهیم رفت.

♦️ @Fundamentalontology

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

🔶#مرلوپونتی؛ معنا همچون روح در تن؛
🔸این‌همانی معنا و وجود حاصل بد‌ن‌مندی شناخت
🍀علی نیکوکار
🌿(قسمت دوم)


#مرلوپونتی بیان می‌کند، فاصله میان بدن و موجودات، امکان شناخت را میسّر می‌کند. به عبارت روشن‌تر، تملّک شناختی بر شیء، همچون تملّک آدمی بر بدن، آن را از شیء بودن خارج می‌کند. چرا که پرسش از چیستی موجودات تا زمانی معنادار است که تملّک شناختی تامی بر آن نباشد. او از همۀ دیدگاه‌های مغفول از بدن، که آگاهی را نمودها یا داده‌های حسی می‌دانند، فاصله می‌گیرد.

به تعبیر عموم فلاسفه، کلمه‌ها و مفاهیم به حسب طبیعت و منشأشان عام و کلّی‌اند. به همین دلیل از ثبت، ضبط و بازنمود آنچه فردی، جزئی و واحد است ناتوان هستند. لذا آدمی هرگز جزئیات کاملاً فردی که در احساس و ادراک وجود دارد، به چنگ نمی‌آورد.

از منظر مرلوپونتی حضور کلمات و مفاهیم، باعث یک تجربۀ ثانوی از موجودات می‌شوند. چرا که، توقعات و خصوصیاتی که برای کلمات و معانی اعتبار کرده‌ایم، نقش اطلاق‌پذیر بودن یا نبودن کلمه یا نقش صدق و کذب بر احکام و گفته‌ها را بازی می‌کنند، و ناتوان از انتقال تجربۀ نخستین هستند.

نباید آنچه را در ادراک نخستین احساس می‌کنیم، به قالب کلمات آشنا بریزیم، چرا که معنای اعتبار شده در کلمه، مانع از دریافت احساس حاضر در ادراک نخستین می‌شود. باید از حصار ادراک "شیء برای ما" رها شد تا به ادراک "شیء برای خود" برسیم. نباید اهداف و امیال خویش را در شیء در قالب کلمات و مفاهیم جستجو کنیم.

🔸لینک قسمت اول: /channel/farzan_agahi/3461

/channel/farzan_agahi

Читать полностью…

• هستی شناسی بنیادین • علي نيكوكار •

💠در کنار آرامگاه و به ندای حکیم شیخ محمود شبستری:

مسافر چون بود، رهرو کدام است؟
که را گویم که او مرد تمام است؟
دگر گفتی مسافر کیست در راه
کسی کو شد ز اصل خویش آگاه
مسافـر آن بـود که بـگذرد زود
ز خود صافی شود چون آتش از دود
بـه عکـس سیر اول در منـازل
رود تا گردد او انسان کامل

💠يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى_اى داوود ما تو را در زمين جانشین گردانيديم پس ميان مردم به حق داورى كن و از هوای نفس پيروى مكن

🔹سالی بی قضاوت در اوج تسلیم
🔹سالی زلال چون سخن دل
🔹سالی گرم چون ایمان
🔹برایتان آرزومندیم
🔹مخلص نیکوکار

Читать полностью…
Subscribe to a channel