با ۳۰ میلیارد تومن چه کارهایی میشود کرد؟ (ص. دو از دو)
========ه
✳️ لطفا اولْ فرستهی بعدی را بخوانید:
حالا دیگر خیالم راحت شده بود. نفسی به راحتی کشیدم و گفتم چه قدر خووب شد که این را هم فهمیدم. حالا حس تعادل و جهتیابیِ بهتری داشتم از این سرزمینِ اهورایی-اسلامی-نفتی.
تشکر کردم و بیرون آمدم. اما فورا درگیرِ یک مقایسه شدم:
بانویی بزرگوار و بلنداندیش –که در موقع حیات هم بهشدت خیّر بود، چند سال پیش درگذشت. وصیت کرده بود اگر فلان پول هم نقد شد آن را منحصرا خرج ساختن خانه برای خانوادههای یتیمدار بکنند. وارثین عملا به خود حق نمیدادند پول را مثلا خرج کتاب برای بچههای لاکتاب کنند. نتیجه این که این ۳۰ میلیارد این پروژهها را انجام داد:
- یک مجموعه ۶ واحدی آپارتمان در شهر ملایر
- یک خانهی اسکانِ داوطلبان خدمات اجتماعی در جنوب کرمان
- مشارکت در بخشی از هزینههای ۲۶ واحد خانه از بالای سیستانِ پلاستیکزده و نکبتزدهی بیآب تا روستایی خشک در کنارِ دریای عمان در بلوچستان
- مشارکت در بخشی از هزینههای تعدادی خانه در حاشیهی مشهد
حالا به مغز حرف اپیکور میرسیم که گفت:
میل به لیوانی آب بعد از سفری در کویر:
هم طبیعی، هم ضروری؛
میل به لیوانی شرابِ معمولی بعد از لیوانی آب، بعد از سفری در کویر:
طبیعی، اما غیرضروری؛
میل به لیوانی شراب گرانقیمتِ ۱۰۰ ساله، بعد از لیوانی شراب معمولی، بعد از لیوانی آب:
هم غیرطبیعی و هم غیر ضروری!
یا به حرف ثورو در والدناش میرسیم که میگفت:
ضروریات (حداقلِ معقولِ خوراک، مسکن، گرما، پوشاک، بهداشت، و...) واجب اند؛
رفاهیات را میتوان رد نکرد؛
اما تکلفات را باید دور انداخت؛ و
تجملات را باید زیر پا لگد کرد تا انسان آزاد بماند.
یا به حکمتِ خیامیِ این کلماتِ خیام:
آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی، معذوری اگر در طلباش میکوشی
باقی همه رایگان نیرزد هشدار،
تا عمر گرانمایه به آن نفروشی!
اما اگر توصیههای بالا برای آزادیِ فردی و توسعه و پیشرفتِ واقعی انسان (نه پیشرفت به معنای مجهزشدن انسان مثلا به تکنولوژی دیجیتال) لازم اند، آیا نمیتوان همینها را هم برای تامین منابع لازم برای رفع اینهمه نابرابریهای ملی و این همه نابرابریهای جهانی لازم دانست؟
یک بنز ۱۳۰ میلیاردی با یک ماشینِ مثلا دو میلیاردی سالم (در سال ۱۴۰۳) هر دو میتوانند نیاز به جابهجایی را جواب بدهند –بگذریم که از نظر ایوان ایلیچ، یک سرعتِ مثلا ۲۵ کیلومتریِ حملونقلی و دنیایی از دوچرخه و انرژی ماهیچهایْ عدالت نسبیتری را میتوانند بهتر تامین کنند (نک: انرژی و عدالت، نشر نو).
اما، صحبت بر سر این است که در سراسر جهان و بدتر از همه در ایران نکبتزده –با برآمدن طبقهجدید نوکیسهاش– بنز ۱۳۰ میلیاردی به میل دیگری هم جواب میدهد که به همان چرخوفلکِ همیشهگیِ بازگشت به ملالْ پس از ارضای آبشارِ خواستهها منتهی میشود و به احساسِ مکررِ لذت و ناکامی (یعنی به hedonic treadmill). این میل و این ملال هرگز درمان نمیشود. (نک: سه فرستهی بالاتر، در بارهی اپیکور و سقراط اکسپرس)
اما میلِ خرج کردنِ پول اضافی برای نیازِ ضروریِ همسایهی دور و نزدیک، هم زاینده است و هم بالابرنده، و ارضا اش درجا و در خودش است.
یادمان هم هست که این بحث، جدا از بحثِ ساختارهای ناسالمِ اجتماعی و اقتصادی و سیاسیای است که بهطور نظاممندْ کارخانهی بازتولیدِ نابرابریها هستند.
بحثِ فردیِ بالا، ساختِ حقیقیِ جامعه را برای مطالبه، ایجاد و حفظِ ساختهای حقوقی-عرفیِ لازم برای جامعهی سالم آماده میکند.
===================ه
یک پرسشِ اسرارآمیز ز دانشمندان مجلس!
این همه قارچ بنگاهها و این همه پولها و این همه نهضتِ ویلاسازی در روستاها و کوه و کویر از کجای این ملت در میآید؟
ملتی که محصولاش بیشتر دروغ است و حرف است و نفت؟
بیشتر: در همین کانال، دو- سه -چهار فرستهی بالاتر، سقراط اکسپرس و اپیکور
کتابِ "سقراط اکسپرس" چه تحفهای برای ما دارد؟
================ه
ببینید چه بلایی سرمان آمده و یا بهتر بگوییم، چه بلایی سر خودمان آوردهایم!
به شکلی رسمی، معمول، پذیرفتهشده و جدیجدی به این شوخی زشت و اشتباه بد زندگی کردن تن دادهایم.
نگاه کنید چگونه «کارداشیانها» و باقی اراذل جهان، با حماقت و بلاهت ذاتیشان شدهاند مظهر آدمیزاد روی زمین!
بهواقع با خودمان چه کردهایم و داریم چه میکنیم؟
ببینید چهطور به علم، به دانش، به تکنولژی و همهی مظاهر مدرنیزاسیون آغشته و فروشدهای، بیآنکه آنها به واقع سر سوزنی به فهم بهتر ما از جهان و چیزی که هستیم کمک کنند.
چرا خرد، قوهی تجزیه و تحلیل جهان و توان اندیشیدن دربارهی پدیدههای جهان، اینگونه از ما رخت بربسته و دور شده است؟
جز این است که دیگر فلسفهورزی را کنار گذاشتهایم و به هیچ حقیقتی «فکر» نمیکنیم؟
«اریک واینر» در کتاب «سقراط اکسپرس» دعوتی صریح و درست است به فلسفهورزی در معنایی که مرلوپونتی از آن حرف میزد: «تأملات رادیکال».
رادیکالبودن را باید برگزینیم و در تاریخ هیچچیزی به قدر اندیشیدن و تأمل در جهان و پدیدههایش رادیکال نبوده است.
این کتاب حرکتی ریلی همراه با 14 فیلسوف از هزارهی سوم تا قرن بیستم است، برای آنکه با خودمان اندکی تأمل کنیم و فکر کنیم چرا پیش از آن که زندگی در لحظههای غیرقابل پیشبینیاش مجبورمان کند فیلسوف شویم و مثل یک فیلسوف بیندیشیم، خودمان این کار را شروع کنیم.
واینر در سقراط اکسپرس از فیلسوفان مدد میگیرد تا بداند و بدانیم چرا درحال اشتباه زندگی کردن هستیم و چرا باید این وضعیت زندگی در بیخردی را تغییر دهیم و بدانیم که کار فلسفه و فیلسوفان هم معنا دادن به زندگیست و هم هدایت زندگیهای معنادار! (بهنقل از ایران کتاب)
مصطفی ملکیان در یوتیوب از این کتاب صحبتی شنیدنی میکند (لطفا نک گوگل) یا لینک زیر:
https://www.youtube.com/watch?v=3o5-I8by7Dc
پس نوشتِ گاه فرست:
دوستان!
شاید از خود بپرسید یا گلایه کنید که این حرفها (در امثالِ فرستهی قبلی و فرستهی بعدی) در حالی که خطرِ جنگ بر این سرزمینِ نکبتزده، مفلوک و فلجشده سایه انداخته چه فایدهای برای مایی دارد که پناهگاهی نداریم.
اما باید یادمان باشد که روشنایی و نور، کمکم، بهدنبالِ عملِ فردی و اجتماعیِ انسانِ رشدیافتهای ظهور میکند که همیشه درگیرِ تمرینِ زندگی درست است.
فروتنی و آموزش
یادگیری از آداب هوش مصنوعی
یکی از حلقههای مفقوده در تربیتِ ایرانی، پرورشِ اقرار به نادانستگی بهطورِ عام و" پرهیز از ادعا و نمایشِ همهچیزدانی" است. یعنی در تربیتِ ایرانی، چه در آموزش و پرورشِ رسمی که کاملا غافل از مهمترین نقشها است، و چه در پرورشِ واقعی و عینیِ خانگی و کوچه و بازار و کسبوکار و روابط انسانی غفلت از این ادبِ حیاتی را میبینیم.
نتیجه این میشود که بهطعنه گفته شده:
سرزمینِ اهورایی-اسلامیِ ایران، خوشبختانه ۸۵ میلیون جراح فوقِ تخصص مغز دارد، اما متاسفانه هنوز تیغ جراحیشان را نتوانستهاند از بازار سیاه ناصرخسرو (در تهران) بخرند! یا
اگر رفتید به فلان شهرِ خیلی مشهور، از کسی آدرس نپرسید، چون سرگردان میشوید. چرا؟ چون هیچکس "بلد نیستم" بلد نیست.
باز هم نتیجه این میشود که چندین میلیون متخصصِ برجستهی تحلیل و پیشبینیِ سیاسی و عرفان و فلسفه و اقتصاد و ... در این سرزمینِ پاک زیر دستوپا ریخته است که همهشان سرِپایی میدانند مملکت را چطور میتوان در عرض چند ماه زیرورو و روبهراه کرد.
اما و اما، در عملْ کمتر چیزی روبهراه است و سرِ جای خود!
بیشتر چیزها نکبتآلود!
کارل پوپر، یکی از برجستهترین دانشورزان فلسفهی علم، حداقل در نظر، بر فروتنیِ علمی تاکید میکرده (نک: سرچشمههای دانایی و نادانی-نشر نی، و نیز آگاهی از نادانی- نشر کرگدن). و باز هم کسی دیگر در کتابِ "پرسیدن مهمتر از پاسخ دادن است- ریموند مارتین، حمیده بحرینی، نشر هرمس)
البته در بخشی از تاریخِ اندیشهی مکتوبِ فارسی هم، تعابیر نغزی داشته ایم بر فروتنی و سکوت بهجا و حرفزدن بهجا (مثلا: دو چیز طیرهی عقل است دم فروبستن، به وقت گفتن و گفتن به وقتِ خاموشی)
ما باید که در پرورشمان، تجدیدنظر کنیم، اول هم در پرورش خودمان و بعد در پرورش نسل بعدیمان.
یکی از این تجدیدنظرها نگاه به خودمان و نسل بعدی است که آیا فروتنیِ علمی، نادانستگیِ بشری، خودداری از ادعای همهچیزدانی و آداب سکوت و بیان کلام در حرف و عملمان جاری است؟
آیا میتوانیم از این نظر الگوی فرزندانمان باشیم؟
و البته باید به یاد داشته باشیم که آموزش در طبیعت و با طبیعت و از طبیعت، میتواند بستری شگفتانگیز برای این نوع تربیت باشد، چون طبیعت سرشار از شگفتیها است، چنانکه آمیختن با تنوع شگفتِ مردمِ عادیْ سرشار از آموختنها است!
بد نیست حالا گوشهای از کار را از آداب هوشِ مصنوعی یاد بگیریم،
در نوشتهی مفصلتر بالا و دو نوشتهی کاملا مرتبطِ دیگر.
اصل مطلب در فرستهی قبلی است:👇
/channel/GahFerestGhKeshani/5996
✳️ هرکی هرجا هست یه قدم بیاد جلو!
دوشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۳
✅ در روزهایی چنین نکبتبار، در روزگاری کاملا مهآلود –و شاید هم تاریک– هنوز کورسوی امیدی را شاید بتوانیم در دوردستها ببینیم.
جامعهی شکوفا (توسعهیافته) آدمِ خودشکوفا، رشدیافته، اصیل، و خواهانِ "ازخودفرارَوی" و تعالی میخواهد؛
✅ آدمی که منتظر دیگران نمیماند تا قدم پیش بگذارند، بلکه برپایهی دریافتهای عقلی و عاطفیِ پیوسته –و نه هیجانی و لحظهایِ– خود، صریحاً عمل میکند و تکلیفِ خود را با خود روشن میکند، در عملهای فردی و جمعیاش.
✅ شکوفاییِ (توسعهی) ملی و فردی نیازمند تولدِ تدریجی و حضور انسانهای نو است. بدون نیروی انسانیِ نو هیچ چرخی برای شکوفایی نخواهد چرخید.
✅ او، با تنبلی و آمادهخوری و انتظارِ دستی از غیب، سرنوشت فردی و جمعیاش را بهدست حوادث و بهدستِ عواملِ بیرونی و خارجی نمیسپرد و تا آنجایی که صحنهی واقعیت و "وضعیتِ بشری" اجازه میدهد کنشی هرچند ظاهرا کوچک نشان میدهد تا مثل گوسفندانی نباشد در کامیونهایی که مقصدشان سلاخخانه است.
✅ او، قبل از هرچیز، با صراحت "وظیفه"ی خود را انجام میدهد و صریحتر هم خواستار "حقِ" خود میشود.
این نوع آدم در خلاء و در غارهای انزوا تولید نمیشود. عملا در بین مردم و در میانهی گیرودارهای زندگیِ فردی-اجتماعی رشد میکند و میبالد.
این آدمها قبل از هرچیز میخواهند از زندگیِ دوگانه، از دوگانهگی شخصیت و از زیستن در زیرِ چتر "دروغ" دوری کنند. آدمهایی اینچنین اند که آیندهی خود و، کمکم و کمکم، آیندهی روشنترِ یک ملت را میسازند.
✅ جماعت و فردی که با دروغ سازش میکند نمیتواند سنگهایی را که دائما از آنها گلهمند است از جلوی پای خود بردارد.
✅ آیندهی روشن هرگز و هرگز یکباره و ناگهانی ساخته نمیشود، نه در سطح فردی و نه در سطح جمعی.
همهی جماعتها و جامعههای فعلا آبادتر و آزادتر و آرامتر دورانی را باید گذرانده باشند که نسبتِ این نوع آدمهایشان بالا بودهباشد.
✳️ واسلاوهاول (در دولتشهر موازیاش) و گاندی (در برنامه سازنده اش) بر روی این نوع آدم سرمایهگذاری میکنند (نک: دولت شهر موازی و برنامه سازنده، در گوگل و همینجا).
و حالا در آینهای نگاهی کنیم به خودمان و ببینیم ما در این میانه در کجای کار هستیم و از چهکسی باید طلبکار باشیم و به چهکسی بدهکار.
✳️ در اپیزودِ شماره ۷۰، پادکستِ رادیو مرز (دو سال پس از ژینا)
روایتهایی را میتوانیم بشنویم از کسانی که میتوانند مقیاس و متری در بارهی نحوهی شکوفایی و یکدِلهگی و رو راستشدنِ آدمها به دست ما بدهند، شاید آینهای باشند برای تامل در خود، و تامل در سرنوشت و آیندهی ما جماعتِ بیآینده.
بیشتر، نک: اپیزودهای 58 و 50
✳️ خودگردانی روستایی،
بهقلم گاندی
از اول مهر در کتابفروشیهای معتبر.
✳️ کاری کارستان!
بعد از دو سال کار مداوم برای ترجمهی درست و وفادار، و سه سال و خوردهای انتظار در ترافیک چاپخانه.
✅ کارستان است،
چون نقدی است ریشهای بر جریانهای مسلطِ توسعه، حکمرانی، اقتصادِ سیاسی، مهندسی مصرف، جنون ماشین و سرعت، سیاستبازی، و اخلاقِ رایج و مسلطِ کنشگری، و شروع بررسیِ ریشهای آن چیزی که امروزه به اسم پساتوسعه میشناسیم با نامدارانی مثل اسکوبار، زاکس، ایوان ایلیچ، مجید رهنما و حتی ... فردریک شوماخر، با «کوچک زیبا است»اش.
✅ ما با توجه به روزگاری که جهان پیدا کرده، شاید مجبور بشویم به کل دستاوردهای بشری دوباره نگاه کنیم و این بار با چشمانی شُسته!
✳️ شاید مجبور بشویم شکوفایی را، نه از راه شهری کردن روستاييان، بلکه از راه شکوفایی داوطلبانهی خود روستاها شروع کنیم و الگویی سالم به شهر معرفی کنیم تا خود را از جهنم خودساخته نجات بدهد.
و این تغییر الگوواره، هرگز نباید به معنای تایید نظرات و راههای ضد علمی، شبهعلمی، سنتزده، ارتجاعی و ... تلقی بشود:
کشف راههایی خلاقانه و نو برای معضلاتی که بشر کوتهاندیش (اپیتمهوار) برای خود درست کرده، با برآمدنِ بشر دوراندیش (پرومتهوار)!
===========ه
هدیهای ارزنده از سفر هند که چند سال در ترافیک طول کشید تا به شکل کاغذی در بیاید.
گاندی در اینجا، گاندی دیگری است که سزاوار شناخته شدن است.
...
در یک روز پایانی سفر، فرصت داشتم که خودم به سراغ گاندی و بیدل دهلوی (به هندی: بِدیل) بروم و مزار مهجورِ او را در تاریکی شب و کورمالکورمال پیدا کنم.
اما قبل از آن، با سختی و جستجوهایی به محل ترور گاندی رسیدم. کتابفروشیاش، دو سه کتاب داشت که دو تا را گرفتم.
با این گاندی کمتر آشنا بودم، گاندیای که فقط رهبر استقلال نبود.
اما با خواندن یکی از این دو متوجه شدم که باید این گاندی را که به درد ما هم میخورَد معرفی کرد.
این همان گاندیای است که با واسلاو هاول، با ایوان ایلیچ، با پساتوسعه و با سیاست سیمون وی بهشدت همپوشانی دارد.
حالا میتوانیم این گاندی نو را سبک-سنگین کنیم و بفهمیم و نقد اش کنیم.
باید دهها پنجرهی «هوا و افق»های تازه به روی خودمان باز کنیم تا دستمان برای کشف و انتخاب و تغییر باز باشد!
/channel/GahFerestGhKeshani/5992
نشر نگاه معاصر:
02122831715
✳️ یائسگی و مرزهای آن
✅ یائسگی، مرحلهای است طبیعی از عمر نیمی از انسانها که کمتر کسی علنا و آشکارا از آن صحبت میکند، اما واقعیت دارد و رنجهایی با خود همراه میآورد. رنجهایی که حتی دکترها هم ممکن است از آن غافل باشند، اما خود رنجبران را روزها و ماهها و سالها ممکن است درگیر کند.
زنان، این نیمهی همارز جامعه با باقیِ جماعت، این دورانِ سخت را بیسروصدا طی میکنند، هیچ کس به فکرشان نیست. هیچ کس این دوران را نمیبیند؛ حتی به زیرِ فرش جارویش میکنند،
اما رنج واقعا وجود دارد. این رنج فراگیر و واقعی است.
بیشتر ماها، مخصوصا خانمها، شاید اصلا با انواع دورانهای مرتبط با قاعدگی -این پدیدهی مهم دخیل در خلقت بشر- آشنا نباشیم.
فقط یک دوره بهگوشمان خورده، که آن هم با غفلت خودآگاهیِ عمومی از آن روبرو میشود. انگار که جزو «اسرار مگو» است و تابو.
اینکه پرو منوپوز، پری منوپوز، منوپوز و پسا منوپاوز چیستند و مه مغزی کدام است و اثرات رفتاری و جسمی و روحی هر یک چه رنجهایی بر زن و روابطاش تحمیل میکنند، جز نادانستههای بیشتر مردم است.
پادکستِ رادیو مرز تا بهحال به وظایفی که تشخیص داده خوب عمل کرده. مرزهای واقعیِ تو را با دیگران جستجو میکند و بدون حاشیههای اضافی و فلسفهبافی از زبانِ تو روایت میکند.
حالا بگذریم که این "تو" خیلی هم فراگیر نباشد. مثلا به سراغ خیلیهای دیگر نرود، اما مولف حواساش به خیلی جاها جمع است و میرود به سراغ جاهایی که خیلی کسها اصلا سراغی از آنها نمیگیرند. این خود شایستهی تحسین و تاملی است دو چندان.
این بار ببینیم که رادیو مرز با نگاه به این واقعیت سخت، اما بسیار طبیعی –درست همانقدر طبیعی که نفسکشیدن من، تولدِ فرزند یا قاعدگی– چه درسها و هدیهها و روایتهایی برای ما دارد:
پادکست رادیو مرز اپیزود
پیش از یائسگی ، شماره ۶۹
لینک زیر را کلیک کنید:👇
https://castbox.fm/vb/72657530
اگر این لینک کار نکرد،
لطفا کپی کرده و با گوگل بازکنید،
یا اسم و شماره اپیزود را گوگل کنید،
یا مستقیما پادکست رادیو مرز را در پادگیرها باز کنید.
رضا معمار و آقا محسن
کدامیک کارتنخواب است؟
۳ مرداد ۱۴۰۳
✳️ حدود ۱۰ سال پیش، در پارک لاله در کنار دوستی، محمد رضا معمار (نک: گوگل) را از دور داشتیم میدیدیم که به محل دورهمی بینالمللی هفتگی کاوچ سرفینگ روی پلههای بتونیِ خشک و خالی و خاک گرفتهی آمفیتاتر پارک نزدیک میشود.
دوستِ من قدیمی بود، قدیمیتر از بهمن ۵۷.
آنوقتها هر دو شیفتهی چریکها بودیم. از دمپس.
فقط کافی بود چریک باشند.
به او گفتم فلانی! چریکهای امروز اینطوری اند ها ...!
آن روز رضا معمار با همین سر و وضعی بود که در سمت راست عکس زیر میبینید (تیرماه ۱۴۰۳).
===============ة
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. دورهمیهای ارزندهی کاوچ سرفینگ را در ایران عملا تعطیل کردند.
و رضا معمار با مدالها و بیشتر از ۱۰۰۰ معرفینامهی مثبت در این سایت، از ادامهی فعالیت محروم شد.
بعد به دلیل اعتراض به همین تعطیل کردن به زندان رفت، اما به علتِ کرونا بیروناش کردند.
در مدت کوتاه زندان کتاب ارزندهی زندگینامهی خودنوشت مارتینلوتر کینگ را ترجمه کرد و بعد هم بیرون داد و منتشر کرد.
ادامه در فرستهی بالایی👆: 👇
/channel/GahFerestGhKeshani/5981
ژاکت آبی چیست؟
فرستهی قبلی را ببینید: 👇
/channel/GahFerestGhKeshani/5979
ژاکت آبی؛ آیا پلی است برای عبور از فقر در دنیایی بهمپیوسته؟
آیا آن فلاکتی را که مجید رهنما و ایوان ایلیچ از آن حرف میزنند میتواند درمان کند؟
این پرسشی است که هر خوانندهی متنهای توسعه باید به دنبال آن باشد (برای فلاکت و این دو نفر، نک: همین کانال)
فریدون فرخ فرشته نبود،
ز مشک و ز عنبر سرشته نبود.
به داد و دهش یافت او نیکویی،
تو!
داد و دهش کن!
فریدون تویی!
=====================ه
✳️ برای ما فارسیزبانان این مایهی تعمق و تامل و تسلی است که کسی را مثل فردوسی هنوز داریم که این کلمات را به زبان آورده.
او لزوم قدسیت را از سلبریتی نفی میکند، بلکه عمل او را سببِ نیکویی میداند.
هنر را ارج میگذارد، و شیادی و شعبده و جادویی را، آنهم، در دورانِ پیشا-روشنگری ردّ میکند.
امروزه اما، جادویی و شعبدهبازیِ سیاسی و اجتماعی و حرفهای وخاصهخواهیهای اهلِ فضلِ مدرن با شدتی بیشتر، اما به شکلهایی تازه رایج است و شاید با "قدرتِ نفوذ"ی بیشتر!
بگذریم از جادوییِ رمالان و شیادانی که قرار است با قدرتِ ادعای ماورایی خود، یا با دعاوی شبهعلمی و حتی علمیْ دردهایی به دردهای قبلی دردمندانِ عامی اضافه کنند.
✳️ یادمان هم نرود که فردوسی زاییدهی فرهنگِ خراسانِ بزرگ بوده.
✅ دست و پنجهی این هنرمندْ «بیدرد»، و دماش گرم باد که باری دیگر فردوسی را، آنهم برای نسل نو، میخواهد زنده کند.
حکیم فردوسی، ضحاک، موسیقیِ راک
🎙قسمت ۳۷ ام پادکست ریل منتشر شد.
🔸پسا توسعه
گفتگو با غلامعلی کشانی
❓پسا توسعه چیست؟
❓مجید رهنما کیست و فرق فقر با فلاکت را در چه میداند؟
❓برنامه سازندهی گاندی چیست ؟
❓دولتشهر موازی و کنش پیشاسیاسیِ هاولی چیست و چه نسبتی با ما دارند؟
از اینجا بشنوید. 👈 👇
@railpodcast
/channel/railpodcast/197
✳️ آیشمن در اورشلیم!
✅ پاسخ آیشمن، کارگزار سرسپردهی هیتلر، در دادگاه، به نسلکشی و تحمیل رنج بر بشریت
تحلیلی از دادگاه آدولف آیشمن، مامور ظاهرالصلاح و سالم، اما بیوجدان و شریکِ جنایت نازیها علیه بشریت.
✅ در این کتاب و اپیزود با واقعیتِ توجیه بسیار خطرناک و رنجآفرینِ رایج در بوروکراسیهای توتالیتری و هر نوع ساختارِ قدرتِ سنجیدهی تمامیتطلب روبرو میشویم که:
"من مامورم و معذور"؛
"من قانون یا دستور را اجرا میکردم و کاری ضداخلاقی نکردهام."
"من اگر سرپیچی میکردم، خودم بهخطر میافتادم"؛
"من اگر نمیکردم، دیگری بهجای من میکرد."؛
"من باید تابع قانون کشور باشم."
✅ در پادکست و کتابِ زیر:
پادکستِ بی پلاس،
اپیزودِ شماره ۵۱
کتابِ " آیشمن در اورشلیم "، شاهکار هانا آرنت، فیلسوفِ سیاسیِ نامدار :
https://castbox.fm/vb/645755048
مطلب اصلی در لینک بالا است👆
شرحی بر همین کتاب در
کانال مدرسه علوم انسانی:
/channel/zistboommedia/3857
تفی به روی انسانی مرده - پینوشه، شهریور ۱۴۰۳
داستان تف بر روی جنازهی دیکتاتور پیشینِ شیلی و زخم ترمیمنشدهی مردم این سرزمین در کنار داستان یکی از سرودهای فراگیرِ جهانی با صدا و زندگیِ ویکتور خارا در پادکست "چیز کست"
بزرگداشت عبدالحسین وهابزاده، بنیانگذار مدارس طبیعت، شبهای بخارا، سخنان غلامعلی کشانی، 14 مرداد 1403.m4a
Читать полностью…کتابِ
"خروج از درماندگیِ روحی"، از سازمان بهداشت جهانی
که سه سال پیش منتشر شده بود و بهشکل وسیعی از آن استقبال شده، به همت خوانندهی گرامی، جناب آقای احسان رحیمی، با فونت و صفحهبندی تازه تنظیم شده تا کاربران بتوانند چاپ کاغذیِ بهتری بگیرند و بهتر بخوانند.
نکتهی مهم این نسخه:
پیوستی مهم در رابطه با کشف تاریخیِ پیوندِ رودهها (مغز دوم) با مغز و بیماریهای روانی، و رابطهی این بیماریها با مصرف خوراکهای پروبیوتیک و پریبیوتیک (که دم دست همهی مردم فقیر و غنی هستند).
امید است این کتاب بهشکل بسیار وسیعتری در اختیار نیازمندان، مخصوصا کسانی قرار بگیرد که فرهنگ یا امکانِ دسترسی به متخصص ندارند یا توان مالی آن را.
فایل صوتی در یوتیوب، به همت آوای بوف.
✳️ دوستان!
این کتابِ ارزنده و کوتاه👆، از فلسفهی بهروزی حرف میزند، یعنی از فلسفهی عملی (و نه نظری)، آنهم در یکی از معتبرترین دانشنامههای موجود فلسفیِ جهان.
✅ برای نوشتن، ترجمه، ویراستاری، بازنگری و تایپاش زحمتها کشیده شده.
سپاس از همهی این تلاشگران.
✅اما همان طور که میدانید، زندگی فردی و جمعی اول عمل میشود و بعد از سوی متفکرین تحلیل و طبقه بندی. بهروزی هم همینطور.
✅ خواندن این کتاب کمک میکند تا با نگاههای مختلف آشنا بشویم. ولی میباید و میتوان از هر راهی، که بلد هستیم یا میتوانیم یاد بگیریم، استفاده کنیم تا راههای عملیِ بهزیستی و بهروزی را از همین لحظه برویم.
✅ ممکن است نکتههای کوچکِ این راه را در سلوک سادهی روزمرهی یک رفتگر، یک گربه، یک دختربچهی کوچک، یک متفکر مشهور، یک آدم پولدار، یک آدم بیپول، یک آدمِ بیمَدرَک، یک آدمِ پرمَدرَک، یک شخص شهری، یک فرد روستایی، یک ... کمکم کشف کنیم و به عمل درآوریم.
✅ مهم این است که در این راهْ جدی و مُصمّم باشیم و به روالهایی برسیم که بر پایهی اخلاق، شفقتِ فراگیر و در جهتِ منافعِ انسانیِ معقول و منصفانهی خود، خودمان و همسایهگانمان باشند.
این روالها با پیگیری و تمرینْ کشف و پایدار خواهند شد.
آنوقت است که متفکرین و اهل فلسفه آنها را تحلیل و طبقهبندی خواهند کرد.
✳️ پس بهتر است این متن فلسفی را همراه با تقدمدهی به "خود-آستینبالازنی" بخوانیم.
این شما و این هم کتاب وزینِ فلسفهی بهروزی در فرستهی بالا👆
کتابِ "سقراط اکسپرس" چه تحفهای برای ما دارد؟
================ه
ببینید چه بلایی سرمان آمده و یا بهتر بگوییم، چه بلایی سر خودمان آوردهایم!
به شکلی رسمی، معمول، پذیرفتهشده و جدیجدی به این شوخی زشت و اشتباه بد زندگی کردن تن دادهایم.
نگاه کنید چگونه «کارداشیانها» و باقی اراذل جهان، با حماقت و بلاهت ذاتیشان شدهاند مظهر آدمیزاد روی زمین!
بهواقع با خودمان چه کردهایم و داریم چه میکنیم؟
ببینید چهطور به علم، به دانش، به تکنولژی و همهی مظاهر مدرنیزاسیون آغشته و فروشدهای، بیآنکه آنها به واقع سر سوزنی به فهم بهتر ما از جهان و چیزی که هستیم کمک کنند. (بهنقل از ایران کتاب)
ادامه در فرستهی قبلی:
/channel/GahFerestGhKeshani/5999
مصطفی ملکیان در یوتیوب از این کتاب صحبتی شنیدنی میکند (لطفا نک گوگل) یا:
https://www.youtube.com/watch?v=3o5-I8by7Dc
چطور میتوانیم تکلیفِ میلهای زندگیمان را با یک ملاکِ ساده روشن کنیم؟
اپیکور شاید به ما بگوید:
میل به لیوانی آب بعد از سفری در کویر:
هم طبیعی، هم ضروری؛
میل به لیوانی شرابِ معمولی بعد از لیوانی آب، بعد از سفری در کویر:
طبیعی، اما غیرضروری؛
میل به لیوانی شراب گرانقیمتِ ۱۰۰ ساله، بعد از لیوانی شراب معمولی، بعد از لیوانی آب:
هم غیرطبیعی و هم غیر ضروری!
(نقل از اپیکور- ۳۰۰ سال قبل از میلاد)
(سقراط اکسپرس - در جستوجوی درسهای زندگی به کمک فیلسوفان مرده، اریک واینر، شادی نیکرفعت، نشر گمان)
یادگیری از آداب هوش مصنوعی- احتیاط در کلام، مسئولیتپذیری، امنیت، اعتمادسازی
باز هم در این باره:
سایت عدم خشونت:
- فروتنی و آموزشپذیری - آموختنْ، گوهرِ فروتنی
- یه گونی نقد
https://ghkeshani.com/humilityandlearning/
https://ghkeshani.com/sack-full-of-critiques/
✳️ خودگردانی روستایی،
بهقلم گاندی
از اول مهر در کتابفروشیهای معتبر.
✳️ کاری کارستان!
بعد از دو سال کار مداوم برای ترجمهی درست و وفادار، و سه سال و خوردهای در ترافیک چاپخانه.
✅ کارستان است،
چون نقدی است ریشهای بر حکمرانی، اقتصادِ سیاسی، مهندسی مصرف، جنون ماشین و سرعت، سیاستبازی، و اخلاق کنشگریِ رایج و مسلط، و شروع بررسیِ ریشهای آن چیزی که امروزه به اسم پساتوسعه میشناسیم با نامدارانی مثل اسکوبار، زاکس، ایوان ایلیچ، مجید رهنما و حتی ... فردریک شوماخر، با «کوچک زیبا است»اش.
✅ ما با توجه به روزگاری که جهان پیدا کرده، شاید مجبور بشویم به کل دستاوردهای بشری دوباره نگاه کنیم و این بار با چشمانی شُسته!
✳️ ادامه در فرستهی قبلی:
/channel/GahFerestGhKeshani/5991
✅ نشر نگاه معاصر:
02122831715
کتاب در زندان واقعا معجزه میکند!
به گروه اهدای کتاب در زندانهای ایران در تلگرام کمک کنیم.
برای اطلاع از اهمیتِ ملی، اجتماعی و ساختاریِ این کار، کافی است به فرستهی قبلی این فرسته و لینک زیر نگاه کنید: ( مخصوصا در پانوشت).👇
/channel/GahFerestGhKeshani/5982
زندانها در سراسر دنیا، به جز محل حبس دگراندیشان، دانشگاه عالیِ جرم هم هستند.
اما میتوانند بهجایی بهتر هم تبدیل بشوند:
دسترسی به کتاب یکی از ابزارهای بهبود دنیای زندانی است.
برای اطلاع بیشتر، نک: محمدرضا معمار، در گوگل
شماره تلفن: 09125172913
ژاکتِ آبی چیست؟
دخترِ نوجوانی در دبیرستان مسخره میشود. به لباساش میخندیدند؛ ژاکتی آبی که، سالها قبل، داییاش با عشق به او هدیه کرده بود.
به خانه میرود و به مادر اعتراض، که این چه لباسی است تن من کردهاید؟
مادر بعدا دست دختر را میگیرد، سوار ماشین میکند، به یک خیریه میبرد و ژاکت را با تشریفات به آنها هدیه میکند. دختر هم خوشحال از اینکه از دستِ این لباسِ کهنه و مسخره خلاص شده.
۱۰ سال میگذرد، ...
حالا (سال ۱۹۸۷)، از وطناش آمریکا به کیگالی در رواندا آمده تا یک موسسهی خرده-وام را برای زنان راه بیندازد. او حالا کارشناسی شده با چند سال تجربه در نقاط مختلف دنیا.
یک روز که دارد در خیابانی میدود و ورزش میکند، ژاکتاش را میبیند، تن یک پسربچه، که به تناش زار میزند و تا زانویش پایین آمده. داد میزند تا بچه بایستد. با هیجان به او میرسد. لبهی ژاکت را برمیگرداند و اسم خودش را در آن پشت میبیند!
و به این شکل زندگیاش از این رو به آن رو میشود.
کتاب شرح تجربهها و درسآموزیهای او در زمینهی توانمندسازیِ بینوایان و فرودستان است و نقد و اصلاح راههایی که خود و دیگران رفتهاند.
رهیافتهای مختلفی برای این هدف در کتاب مطرح میشود که خودشان مهم نیستند، بلکه امید، پیگیری، صمیمیت، هوشمندی، حسابکشی و پایشِ دائمیِ کارها، آسیبشناسیِ جمعیتِ هدف، و همینطور آسیبشناسیِ خودِ قشرِ مددکار و خَیّر پیامهای مهم کتاب اند.
در پیشگفتار آمده:
" کتاب برای همهی افراد دغدغهمند در حوزهی کاهش پایدار فقر، آموزههایی ارزنده دارد؛ از مدیران و فعالان سازمانهای مردمنهاد و خیریه تا ...؛ و از افراد علاقهمند به وقف منابع مالی در پروژههای مختلف فقرزدایی گرفته تا افرادی که مایل اند بخشی هر چند اندک از تخصص و مهارت خود را برای پروژههای فقرزُدایی وقف کنند.
کتاب یک تلفیق متقارن از داستانگوییِ جذاب و درسآموختههای الهامبخش است. هم قلب را و هم مغز را درگیر میکند. ... "
نکتهی مهم در اینجا هم هست که او قبل و بعد از کشتارِ بزرگ قرن در کیگالی و رواندا حضور داشته. و این فرصتِ کمنظیری است برای خواننده که با این تجربهی بسیار دردناک و، بعدا، امیدوارکننده آشنا میشود.
برای آشنایی با رواندا، با نسلکشی قرن، و بعد از آن، چیزی به اسمِ
معجزهی تولد دوبارهی رواندا، نک:
- اپیزودِ ما و آنها ۲، شماره ۴۴، پادکستِ پرسه
- اپیزودِ نسل کشیِ رواندا، شماره ۱۴، پادکستِ چنل بی
- اپیزود گردشگری سیاه – رواندا، شماره ۵۶، پادکست رادیو جولون
- آسیبشناسی خیریهها:
شرارت امر خیر در ایران، کانال یاسر عرب:
http://t.me/yaser_arab57/5282
کاری از موسسه مطالعاتی «حامیان فردا» (برای کاهش پایدار فقر)، با همدلیِ کانالِ تلگرامی «رجاوندان شهر امید»
تهیه کتاب: ۰۲۱۷۷۹۴۴۳۹۷
/channel/GahFerestGhKeshani/5980
فضل روشنفکران چیست؟
نوشتهی رضا شکوهنیا
لابد زیاد میشنویم که:
" سرِ کارِ من یا در جامعهی من، اینا (یا اونا) به سواددارها محل نمیگذارند. هر چی سواددار رو فراری میدن. باید سواددارها و شایستهها سر کار باشند. باید شایسته سالاری رایج باشه."
یادداشتِ فضل روشنفکران، با سنجیدهنگری و دقتی کمنظیر به این فرض بسیار بدیهی و سادهگرفتهشده میپردازد که چرا باید حسابوکتابِ مخصوصی برای یک گروهِ خاص باز کنیم.
و آیا این حسابِ سوا خدمتی به عدالت، رشد و آزادی خواهد بود یا نه.
www.radiozamaneh.com/421155/
✳️ استبداد: بیست درس از قرن بیستم
✅ با ظهور شخصیتی به اسمِ دانلد ترامپ در صحنهی سیاست جهان، خیلیها دچار شک شدند که مگر میشود یک جامعهی دمکرات عقبگرد کند.
✅ کتابِِ استبداد: بیست درس از قرن بیستم
یا
در برابر استبداد
اثر تیموتی اسنایدر
در برابر این جریان تلاش میکند تا به شهروند بیقدرت ورزهها و روالهایی را معرفی کند تا توانمند بشود و نگذارد که توهمها و سلطهی «بیمارانِ شخصیت»ی بر مقدرات جامعه حاکم بشود.
✅ این کتاب یکی از سه کتابی است که فرهاد میثمی در سال ۱۴۰۱ پیشنهاد کرده بود که خوانده شود.
اسم دو کتاب دیگر را در زیر میبینید:
"قدرت بیقدرتان" و
"راه دشوار آزادی"
در
اپیزود شماره ۱۸۴
خلاصه کتاب استبداد بیست درس از قرن بیستم
در پادکستِ بی پلاس
با این کتاب و بحث آشنا میشویم:
https://castbox.fm/vb/729846533
/channel/bahmanshafa/21587
✅ اصل مطلب در لینک بالا است👆
پ. ن.:
اشاره به دو کتاب دیگر:
/channel/GahFerestGhKeshani/5496
/channel/farhadmeysami_news
ژنرال آگوستو پینوشه در دهم دسامبر ۲۰۰۶ آخرین نفس خود را کشید، این موضوع برای همه در شیلی کاملاً روشن بود که:
مردی که تمام عمر طبیعیِ خود را سر کرده بود و حتی یک مورد از جنایاتش را پس نداده بود، باز هم زخمی دیگر زد.
با برگزاری مراسم مفصل ادای احترام به جنازه، یک بار دیگر - برای آخرین بار - همه در شیلی فکر می کردند که پینوشه باز هم از داوری فرار کرده است.
همه، به جز مرد جوانی به نام فرانسیسکو کوادرادو پراتس، که تصمیم گرفت مجازاتی، به هر شکلی که نمادین باشد، ضروری است. بنابراین به تابوت پینوشه نزدیک شد و به عمد و با آرامش به صورت دیکتاتور که در آنجا با لباس کامل رسمی و نظامی دراز کشیده بود،
تف کرد!
... ... ... ه
باقیِ این ماجرای بسیار قابل تامل، درسآموز، تلخ و "تکرارشونده در تاریخ"، و داستانِ یکی از زخمهای ترمیمنشده و ماندگار بر تنِ همهی مردمِ تحتِ ستم و، در عینحال، رشدنیافته، این بار در شیلی، در فرستهی قبلی آمده:
/channel/GahFerestGhKeshani/5966
در این یادداشت، از سرود جهانیِ "مردم متحد هرگز شکست نخواهند خورد" با صدای پرطنینِ ویکتور خارا، در اپیزودِ ۳۹، پادکستِ "چیز کست" یاد خواهد شد.
✳️ پادکست فارسی- نقش آموزشی و آسیبشناسی، غلامعلی کشانی مرداد ۱۴۰۳
======================ه
✅ این روزها، دنیای پادکستِ فارسی به دلیل راحتیِ گوشدادن و امکان انتخاب مخاطب زیادی را جذب کرده. ساختنِ پادکست ساده هم خیلی آسان است و هر کس میتواند با یک موبایل پادکست درست کند.
✅ اما باید حرفی هم برای گفتن داشته باشی که پشتوانهاش تجربهی زندگی و طبیعت، تلاش برای کشف، برای مطالعه، برای پرورش و آموزش همسایگان باشد تا پادکستی درست کنی. هر کس میتواند با یک موبایل پادکست درست کند.
✅ نقشِ پرورشی-آموزشی پادکست میتواند در مدرسهزدایی از جامعه خیلی موثر باشد و پرورش و آموزش را از مرکزگرایی و قید اقتدار ناسالم و مخربِ «آمرانه» آزاد کند، درست مثل رادیوهای آماتور جهان آزاد.
✅ دنیای پادکست، مثل هر دنیای"آزاد"ی آسیبهایی خواهد داشت.
✳️ در این نوشته نگاهی گذرا به این بحثها خواهید خواند
باشد که در بهبودِ "حال" این ملت فلاکتزده موثر باشد.
✅ لینک دانلود از دراپ باکس:
https://www.dropbox.com/scl/fi/98gjhgqlljf4tdjar6b94/.pdf?rlkey=1w1byy4b29d64qq4wl32bpz2l&dl=0
▪️[سخنرانی استاد عبدالحسین وهابزاده
شبهای بخارا | ۱۴ مرداد۱۴۰۳؛ تهران: خانه اندیشمندان علوم انسانی]
این چند دقیقه رو گوش کنید تا ببینید چگونه با تاکید بر آموزش محیط زیست و افزایش دانایی برای حفاظت از محیطزیست ، ما داریم سرنا رو از سر گشادش باد میکنیم.
آنچه منجر به حفاظت میشود، علاقه و عشق و دلبستگی به زمین است، نه انباشت اطلاعات. علاقه و عشق هم از تجربه آزاد و سرخوشانه و بی قید و شرط و محدودیت طبیعت در کودکی حاصل می شود نه از کتاب و دانش و آموزش. رعایت این تقدم و تأخر کارساز است و عدم رعایت، تباه کننده اذهانی که شورمندانه به رابطه با طبیعت از خردسالی سوگیری و میل ذاتی دارد.
▫️پرورش مقدم بر آموزش است. {عبدالحسین وهابزاده}
دیشب از شبهای خجسته و باشکوه بخارا بود.
فلسفۀ بهروزی (از دانشنامۀ فلسفۀ استنفورد)
نوشتۀ راجر کریسپ
ترجمۀ حسین محمدیزاده و بابک عباسی
@SeaInTheJar