🌹اثرات پیشرفت در مسیر🌹
✅ برنامه ۶۶۲-۱ گنج حضور
#پیشرفت_معنوی #تماشا_برنامه #رشد_فکری
@Ganjehozourclips
🌹تعیین نوع فکر🌹
✅ برنامه ۶۷۹-۱ گنج حضور
#فکر #ذهن #نظارت #تماشا #تشخیص_فکر
@Ganjehozourclips
🌹پدیدآورنده آسمانها و زمین - اذا قضا امراً🌹
✅ برنامه ۶۷۹-۱ گنج حضور
#قرآن #قضا #کن_فیکون #درون #بیرون #تسلیم
@Ganjehozourclips
🌹غزل شماره ۱۵۵۳ دیوان شمس مولانا🌹
✅ برنامه ۸۵۳ گنج حضور
◀️ آپلود شده در روز اجرای برنامه (۲۲ بهمن ۹۹)
@Ganjehozourclips
🌹 گزیده ای از برنامه ۸۵۳ گنج حضور (۴)
✍️ اما دوباره یک جای لغزش این است که حواس ما برود به یکی دیگر. یعنی ما تمرکزمان را از کار روی خود برداریم و بگذاریم روی یکی دیگر.
در دو بیت بالا میگوید دیو انسانهای دیگر را میفرستد سراغ شما. آن موقع شما تصور کنید که شما میخواهید آنها را درست کنید و آنها من ذهنی دارند و قصد فضاگشایی و
زنده شدن به زندگی یا خدا را ندارند و شما میخواهید روی آنها کار کنید. فکر میکنید چه اتفاقی میافتد؟ شما خالی میشوید. شما نیایید دیگران را عوض بکنید.
تا کُنی مر غیر را حَبر و سَنی
خویش را بَدخو و خالی میکُنی
(مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت شمار ۳۱۹۶)
همین که حواستان رفت روی یکی، رفتید به ذهن، یعنی ما اگر هم در این شکل بودیم، فضا باز میکردیم، همین که حواسمان پرت میشود و تمرکز میکنیم روی یکی دیگر، میرویم به من ذهنی،
کارمان تمام شد دیگر. آن شخص توانست موفق بشود و ما هم نمیتوانیم او را حَبر یعنی دانشمند، سَنی، بزرگوار بکنیم. ما دیگران را نمیتوانیم دانشمند و بزرگوار بکنیم و به حضور برسانیم. خود شما میدانید چرا؟
برای اینکه یک نفر باید این اراده و خواست را، انتخاب داشته باشد که مرتب فضای درون را باز بکند، باز بکند، باز بکند و با چالشها روبرو بشود. باید خودش را بتواند حفظ کند، حواسش به خودش باید باشد، این کار آسان نیست.
اگر کسی این کار را نمیتواند بکند، ما نباید ادعا کنیم که ما میتوانیم او را عوض کنیم. اصلاً ما کسی را نمیتوانیم عوض کنیم.
اگر شما این قاعده را قبول کنید که ما نمیتوانیم کس دیگری را عوض کنیم. دیگر پس حواسمان را پرت نمیکنیم، زحمت بیخود نمیکشیم.
ولی اگر آن شخص شروع کرد به کار روی خودش ما میتوانیم یک خرده کمک کنیم بعضی موقعها. این برنامه میتواند به او کمک کند. کسی که خودش نمیخواهد سلامت بشود بدناً،
یک کسی ورزش نمیکند، غذاهای بد میخورد، مواد مسموم مصرف میکند، شما به زور میخواهید او را عوض کنید، خودش هم هیچ تصمیمی ندارد که خودش را عوض کند،
چطور میتوانید او را شما عوض کنید؟ نمیشود. پس ما یک جای لغزش است حواسمان را از روی کار خودمان روی خودمان برنمیداریم و روی دیگران بگذاریم .... 🙏
@Ganjehozourclips
🌹 گزیده ای از برنامه ۸۵۳ گنج حضور (۲)
✍️ تا زمانی که ما نیامدیم از طریق یک چیزی ببینیم و آن مرکز ما باشد، ما عدم هستیم. عدم چون تغییر نمیکند، پس انسان به زمان نمیافتد. به زمان احتیاج ندارد. همین که از طریق یک چیزی میبیند، میشود جسم، جسم تغییر میکند، در نتیجه زمان میآید در کار. زمان، تغییرات را اندازه میگیرد، تغییرات جسم را اندازه میگیرد. انسان اگر عدم باشد جسم نیست که تغییرات داشته باشد. بنابراین در این لحظه است.
علت اینکه ما نمیتوانیم در این لحظه بایستیم برای اینکه مرتب از طریق چیزها میبینیم، در نتیجه افتادیم به زمان. معنیاش چه هست؟ معنیاش این است که ما داریم تغییرات من ذهنیمان را اندازه میگیریم. اگر ما میدانستیم که من ذهنی اضافی است، ما من ذهنی نیستیم و به تدریج همانیدگیها را میانداختیم، یک دفعه در این لحظه مستقر میشدیم و از زمان مجازی یعنی گذشته و آینده رها میشدیم. ما دائماً در این کار هستیم. گذشته ما چه بوده چون جسم بودیم. حالا آینده این جسم چطوری خواهد بود. چرا ما نمیفهمیم ما جسم نیستیم؟ آینده ما همین لحظه خواهد بود، زندگی خواهد بود.
بله ما داریم یک چیزهایی ایجاد میکنیم، مثلاً بیزینس داریم، میخواهیم ببینیم یک سال آینده چطور خواهد بود. لازم نیست که آن بیزینس مرکز ما باشد، هدف داریم. میخواهید تا یکسال شما مثلاً یک میلیون دلار در بیاورید، الان صد دلار دارید. میخواهید ببینید چطور تغییر میکند. این لزومی ندارد در مرکزتان باشد. مرکزتان میشود عدم باشد و شما تغییرات آن را در بیرون، در بانک اندازه بگیرید. با آن همانیده نشوید. اینکه ما افتادیم به زمان، به این علت است که با این چیزهایی که ما داریم با آنها همانیده هستیم. تا زمانی که همانیده هستیم، از زمان نمیتوانیم بیرون بپریم. چون باید خودمان را اندازه بگیریم.
یک روزی میرسد ما میفهمیم که ما قابل اندازهگیری به وسیله زمان نیستیم، برای اینکه تغییر نمیکنیم ما به لحاظ عدم. کسی که از زمان خارج میشود در این لحظه مستقر میشود ثابت است، آن چیزی که تغییر میکند، جسمش است، ولی لزومی ندارد ما در زمان تغییرات جسم باشیم. پس ما میتوانیم ثابت باشیم، چیزها در بیرون تغییر کنند، آن موقع این چیزها به بهترین صورت تغییر میکنند، تغییر میکنند، بله، این جسم ما هم پیر میشود، ولی به بهترین حالت برای اینکه از برکت این ثبات ما برخوردار میشود. 🙏
@Ganjehozourclips
🌹فرمول آشتی با اتفاق🌹
✅ برنامه ۶۷۸-۱ گنج حضور
#اتفاق #آشتی #فرمول #تسلیم
@Ganjehozourclips
🌹فایل صوتی برنامه ۸۵۲ گنج حضور
✅ اجرا شده در ۱۵ بهمن ۱۳۹۹
◀️ آپلود شده در روز اجرای برنامه
@Ganjehozourclips
🌹 گزیده ای از برنامه ۸۵۲ گنج حضور (۳)
✍ بله دوباره از دفتر سوم برایتان میخوانم که قبلاً دیدید اینها را. ولی این ابیات واقعاً طلایی هستند که در من ذهنی انسان چطوری فکر میکند و چطوری حرف میزند، چطوری خودش را بیان میکند، اهل سَبا که شباهت زیادی به مردم این جهان با من ذهنی داشتند اینطوری میگفتند:
🌹 ما نمیخواهیم نعمتها و باغ
ما نمیخواهیم اسباب و فراغ
(مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۶۷۶)
ما نعمت نمیخواهیم، ما باغ نمیخواهیم، ما زیبایی نمیخواهیم، ما زندگی خوب نمیخواهیم، ما اسبابهای عالی زندگی نمیخواهیم، ما فراغَت روحمان را نمیخواهیم. چرا نمیخواهیم؟ شما فکر کنید آیا ما اینطوری نیستیم، آیا ما سرکش نیستیم، آیا ما قدرناشناس نیستیم؟ هر کسی باید واقعاً چشمهای عدمش را باز کند، چشم دلش را باز کند، ببیند چه هست اطرافش، چه نعمتهایی دارد، کفران نکند، شکر کند.
🌹 انبیاء گفتند: در دل علّتی ست
که از آن در حقشناسی آفتی ست
(مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۶۷۷)
۱۸ میگوید پیغمبران گفتند که در انسان در مرکزش یک مرضی دارد که ما الان میدانیم مرض همانیدگی است، دیدن بر حسب چیزها است که این مرض آفت خداشناسی است. پس بنابراین نه خودش را خواهد شناخت و نه خدا را. پرستش میکند همانیدگیهایش و این مرض است، و چه خاصیتی دارد؟ مولانا توضیح داده.
🌹 نعمت از وی جملگی علّت شود
طعمه در بیمار، کی قوّت شود؟
(مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۶۷۸)
یعنی وقتی ما من ذهنی را نگه میداریم و بر حسب همانیدگیها میبینیم و مقاومت داریم و قضاوت داریم، البته این اینطوری طرح شده که موقت باشد، امروز هم در غزل گفت موقت است، نعمتها از این مرض همگی تبدیل به بیماری میشوند. نعمت یعنی هر چیزی که زندگی به ما داده، میخواهد جوانیمان باشد، سلامتیمان باشد، زیباییمان باشد، هوشمان باشد، خردمندیمان باشد، تحصیلاتمان باشد، اینها یا همسری باشد که خوب است، بچهای باشد که خوب است، رئیسی باشد که خوب است، همه چیز، در اثر این مرض، مرض همانیدگی، هر چه که به ما میدهند که ارزش دارد بیارزش میشود. میگوید شما غذا را بده به بیمار نمیچسبد بهش. تبدیل به وقت نمیشود. میخورد دوباره ببخشید بالا میآورد.
🌹 چند خوش پیش تو آمد ای مُصِر
جمله ناخوش گشت و صاف او کدر
(مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۲۶۷۹)
مُصِر یعنی اصرار کننده که من ذهنی اصرار دارد و ما میخواهیم که ما اصرار نکنیم در این دید، در این عقل، چقدر شادی زندگی، خوشی نزدگی پیش آمد ای من ذهنی مُصِر که در دیدت اصرار میکنی، چقدر ما باید درد بکشیم و بفهمیم که درد را خودمان ایجاد میکنیم، این دید ما ایجاد می کند. چقدر ما باید درد پخش کنیم، مساله ایجاد کنیم که بفهمیم که نباید مساله ایجاد کنیم؟ چقدر ما خوشیها و فرصتهای زندگی را مخصوصاً استفاده از بچههایمان که کوچک هستند، چه سریع ما از این لذت بردن و وقت صرف کردن از بچههایمان به خاطر همین پول و فلان محروم میشویم. یک دفعه بچه یکساله ما شده بیست ساله. چقدر از این فرصتها از دست ما رفت. چقدر میتوانستیم دور هم باشیم، شادی کنیم، نکردیم، دعوا نکردیم.
چند خوش پیش تو آمد ای مُصِر که همهاش ناخوش گشت و صاف آن تیره گشت. یعنی میتوانست شادی زندگی باشد، ما میتوانستیم همهمان شاد باشیم و این را به همدیگر بدهیم. ما میتوانستیم زندگی را در همدیگر ببینیم، میتوانستیم به همدیگر کمک کنیم، نکردیم، نمیکنیم، چرا؟ برای اینکه گفت که من ذهنی طغیان میکند وقتی که احساس بینیازی میکند.
امروز مولانا میخواهد بگوید که هشیاری در من ذهنی موقت است، اگر بیشتر بماند طغیان میکند. نگاه کنید که بالاخره انسان به علت اینکه دارد رشد میکند، رشد طبیعی میکند، طغیان میکند. شما یک جوان را در نظر بگیرید هفت هشت سالش است طغیان نمیکند، همین طور که سنش میرود بالا، چیزها را یاد میگیرد، مدرسه میرود، پانزده شانزده سالگی اگر از این آموزشها بینصیب باشد، طغیان میکند. دیگر پدر و مادرش با او نمیتوانند حرف بزنند. برای اینکه به او نگفتند که این هشیاری تو در این من ذهنی موقت بوده. میل میکند به ستیزه و دعوا، یعنی خاصیتهای من ذهنی.
چقدر میتوانستیم ما به بچههایمان یاد بدهیم که شما فضا را باز کنید بگذارید زندگی شما را تربیت کند، چقدر میتوانستیم زندگی را در آنها شناسایی کنیم و آنها ارتعاش به زندگی کنند، چقدر میتوانستیم به صورت قرین روی آنها اثر بگذاریم، ناظر جنس منظور را تعیین کند، چقدر میتوانستیم از جنس عشق بشویم که نشدیم و شادی صاف زندگی تبدیل به ناخوشی، غصه و استرس شد ... 🙏🏻
@Ganjehozourclips
🌹 گزیده ای از برنامه ۸۵۲ گنج حضور (۱)
✍️ مولانا میگوید:
🌹 ای بادِ بیآرام ما، با گل بگو پیغام ما
کای گل گریز اندر شِکَر، چون گشتی از گُلشن جدا
(مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۳)
پس معلوم میشود از طرف زندگی یا خدا دائماً یک بادِ بیآرام یعنی پیوسته، هیچ متوقف نمیشود، به سوی ما میآید، برو به گل یعنی انسان بگو که من دارم به تو پیغام میفرستم. پس از طرف زندگی به امتداد خودش که ما باشیم، لحظه به لحظه پیغام میآید که ای انسان، ای گل بگریز در شِکر، در شادی. برای اینکه این همانیدگیها به تو غم میدهد و بدان که از گلشن یعنی از خدا جدا شدی.
پس این نشان میدهد که ما در من ذهنی که این حالت است که مرکز ما همانیده است که داریم از همانیدگی جدا میشویم، از گلشن جدا هستیم، الان با یک ذره فضاگشایی متوجه میشویم که ما از جنس همانیدگیها نیستیم، پس داریم میرویم به سوی عدم، باد بیآرام خدا ما را که گل هستیم میخواهد به بینهایت زندگی زنده کند و ما مثل گل بشکوفیم. دارد میگوید در این حالت اگر این فضای کوچک هم بسته شود، میشود آن دایره قبلی همانیدگیها که این به طور کامل از گلشن جداست. گلشن یعنی از زندگی جداست.
درست مثل اینکه یک گلی را از یک گلستان که سبز و خرم است، هر روز آب میخورد، بکَنی ببَری در یک صحرای خشک بیآب بکاری، آب هم بهش ندهی، خوب چند روزه خشک میشود. این حالت ما در من ذهنی هست. درست است؟ پس از طرف زندگی دائماً پیغام میآید و بعد مولانا میگوید که:
🌹 ای گُل ز اصل شِکَری، تو با شِکَر لایقتری
شِکَر خوش و گُل هم خوش و از هر دو شیرینتر وفا
(مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۳)
درست است؟ میگوید که ای انسان تو از اصل شادی هستی، شکر و شادی زیبندهتر است برای تو. تو با شکر لایقتری یعنی بهتر است با شکر زندگی کنی، با شادی بیسبب زندگی زندگی کنی، نه با غم و غصّهای که از چیزهای آفل میآید. و ما الان میفهمیم که از اصل شادی هستیم، یعنی ذات ما شادی است، چون ذات خدا که ما از جنس او هستیم، شادی است.
میگوید شِکَر خوش است، شادی بیسبب زندگی خوش است، تو هم خوشی، برای اینکه سزاوار این شادی هستی، تو لایق غم و غصه نیستی، اما یادت باشد از هر دوی اینها شیرینتر وفای توست. وفای تو یعنی تو باید دائماً این عدم را در مرکزت نگه داری. وفا، عکس جفا است. ما در من ذهنی جفا میکنیم. برای اینکه جدا شدیم، یادمان نیست که اصلاً ما در روز اَلَست خودمان را شناسایی کردیم به صورت خود زندگی و وفا یادمان رفته.
میگوید یادت باشد که این مرکز را دائماً عدم نگه داری تا این عدم و دَم زندگی، باد بیآرام که لحظه به لحظه میآید بزند دردهای ترا شفا بدهد، همهویت شدگیهای ترا به تو بشناساند و تو آنها را بیندازی. درست است؟ تا ما برسیم به این دایره که هیچ همانیدگی در ما نیست. ما داریم میرویم به سمت دایره هشیاری در حالی که مرکزمان عدم است و هیچ وقت دیگر همانیدگی نیست. یعنی از این حالت که شما فضاگشایی کردهاید داریم میرویم به این حالت.
🌹 رخ بر رُخ شِکَّر بنه، لِذّت بگیر و بو بده
در دولت شِکَّر بِجِه از تلخی جورِ فنا
(مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۳)
این هم قرین شدن با زندگی است. میگوید تو صورتت را روی صورت شادی زندگی بنه. یعنی مرکزت را عدم کن، نگهدار. تو لذت زندگی را از این شادی بیسبب زندگی بگیر و این را پخش کن، میدانید که ما را به گل سرخ تشبیه کرده، وقتی میگوید گل، یعنی گل رُز، گل سرخ، میگوید تو مقاومت نکن.
میدانیم که از خاصیتهای اصلی من ذهنی مقاومت و قضاوت است. نه مقاومت و نه قضاوت، مرکزت را عدم کن، قرین بشو با زندگی، از خود زندگی، از مرکز عدم لذت بگیر، زندگی بکش، برکت بگیر و پخش کن، هم خودت برخوردار بشو و هم به دیگران بده، و در سایه توجه و عنایت شِکر یعنی شیرینی زندگی از تلخیهایی که من ذهنی به تو میدهد، ظلم فنا به تو میدهد، چرا که با چیزهای فانی همانیده شدی، بِجِه، بلند شو ... 🙏
@Ganjehozourclips
🌹امان از گزند مردم🌹
✅ برنامه ۸۵۰ گنج حضور
#آسیب_مردم #فکر #من_ذهنی
@Ganjehozourclips
🌹فایل پی دی اف متن برنامه ۸۵۱ گنج حضور🌹
✅ اجرا شده در هشتم بهمن ماه ۱۳۹۹
@Ganjehozourclips
🌹گزیده ای از برنامه ۸۵۱ گنج حضور (۳)
✍️ ... شما اگر من ذهنی داشته باشید و با یکی دیگر خودتان را مقایسه کنید و میبینید که بهتر هستید، هم پولتان پیشتر است، هم مقامتان، هم بدنتان، هم، همه چیزتان از او بهتر است، یک ذره احساس شادی به من ذهنیتان دست میدهد. ولی این احساس شادی که اسمش را میگذاریم خوشی، دوام ندارد. پس از پنج دقیقه از بین میرود. ولی اگر اینها را از مرکز جابجا کنی و مرکز ما دوباره عدم بشود، یواش یواش خواهیم دید که شادی زندگی از اصل ما میجوشد میآید بالا، از زندگی میجوشد میآید ...
✍️ ... فقط همین مهم است. همین یک کار مهم است، بقیهاش مهم نیست. شما نگاه کنید بعد از صد سال هیچکدام از ما اینجا نیستیم. همش آن مهم بوده، برای همین ما آمدیم اینجا، نیامدیم که چیزهای بدلی خودمان را به مردم نشان بدهیم که. بعد هم بگردیم بهبه چقدر شما گردنبند صد هزار دلاری دارید. گردنبند صد هزاری که دیدار معشوق نمیشود که. بهبه مردم هم که ما را به جایی نمیرساند و ما را دور میکند.
ما باید دائماً این منظور ما که برای چه آمدیم اینجا در نظرمان باشد، اگر میخواهیم در تکِ خون دل نشینیم. دو تا مقصود، یکی اینکه اولاً که آمدیم به او زنده شویم. اگر این را نمیفهمیم، میگوییم آقا ما از کجا بدانیم. خون دل را ببینید. استرس را ببین، فشارهای روحی را ببین، دعواهایت را با همسرت ببین، با مردم ببین، رفتارت را با بچههایت ببین، با خودت ببین، آن را که میتوانی ببینی، آن ته خون دل است، اعماق خون دل است. خون دل خودت را ببین. پس بنابراین مجبوریم مرکز را عدم کنیم. وقتی مرکز عدم میشود ما راستین میشویم .... 🙏
✅ برنامه ۸۵۱ گنج حضور
@Ganjehozourclips
🌹 گزیده ای از برنامه ۸۵۱ گنج حضور (۱)
✍️ حالا شما به من بگویید اگر ما مرکزمان را عدم نکنیم، مرکز را همانیده نگه داریم، گمراه عشق معشوق شویم، بعد شروع کردیم به نصیحت کردن همدیگر. نصیحت کردن یعنی تو من ذهنی را نگه دار، ولی تغییراتی در باورهایت بده،
این را باور نکن، آن را بگذار کنار، با این همهویت باش، و بعضی رفتارهایت را عوض کن، ولی من ذهنی را نگه دار. این نصیحت فایده ندارد و توجه میکنید که ما چقدر وقتمان را برای نصیحت مردم تلف میکنیم.
نصیحت به طور کلی یعنی به اصطلاح مشاوره دادن من ذهنی به من ذهنی که آقا یا خانم این من ذهنی را یک خرده بهتر کن، این چه جور من ذهنی است، این قابل قبول نیست و آن کارها را انجام نده، این کارها را انجام بده. آن باورها
را بینداز دور، آنها دیگر کهنه شده، این باورهای جدید را بگیر و در، این بیت شاید مورد توجه روانشناسان باشد که روانشناسان نباید من ذهنی را نگه دارند و من ذهنی را نصیحت کنند و عوض کنند من ذهنی را.
خُوب تو در برابر همسرتان که این کار را میکند، شما به جای این کار آن کار را بکن، بعد هی لیست کنیم، رفتارهایت را عوض کن، واکنشهایت را عوض کن، خیلی خشمگین نشو، مواظب خودت باش و دائماً میگوید که شما مثلاً مزایایت در نظرت باشد،
یک موقعی احساس تحقیر نکنی، عصبانی نشو، خُوب چطوری عصبانی نشوم، حسادت نکن، حسادت چیز بدی است، اینها نصیحت است. چرا تو آخر احساس کمبود میکنی، چرا حرص میزنی، حرص نزن، حرص خیلی بد است، اینها نصحیت من ذهنی به من ذهنی، هیچ فایدهای ندارد. مگر در یک زمینه عشقی باشد.
شما ممکن است بپرسید که آیا ما به بچههایمان نباید نصیحت کنیم، این اسمش نصیحت است، یک راهنمایی کنیم؟ بله. وقتی در یک زمینه عشقی، وقتی شما به آن یک زندگی زنده هستید، آن یک زندگی را شما در مرکز بچهتان به لحاظ قرین تحریک میکنید و او به زندگی مرتعش میشود،
آن موقع نصیحتتان یا راهنماییتان، نگوییم نصیحت، چون نصیحت معمولاً من ذهنی به من ذهنی است، نصیحتها معمولاً همیشه یک نوک تیزی دارند، با انتقاد همراه هستند، این چه رفتاری است، چرا اینطوری میکنی،
انسان که اینطوری زندگی نمیکند، اینها هیچکدام فایده ندارد، شما میبینید مردم بیشتر لجبازی میکنند، چرا؟ ما آنها را تحقیر میکنیم.
برای همین میگوید ما بِه نشویم از نصیحت، نمیشود ما هر لحظه خودمان را منحرف کنیم، خودمان را که نصحیت کننده هستیم، چون گمره عشق آن بِهینیم، هر لحظه من ذهنیمان بالا بیاید، هم انتقاد کنیم، هم عیب مردم را بگوییم، هم قضاوت کنیم، هم مقاومت کنیم،
بعد بخواهیم مردم را عوض کنیم، همچو چیزی نمیشود. ولی ما همیشه این کار را میکنیم. اشتباه میکنیم. مولانا را میخوانیم که این اشتباهات خودمان را بفهمیم.
🌷 ما بِه نَشَویم از نصیحت
چون گمره عشقِ آن بِهینیم
(مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۵۸۰)
راهنمایی به بچههایمان وقتی آن فضای درون را باز میکنیم و به عشق مرتعش میشویم، موثر واقع میشود. وقتی احترام میگذاریم، ارزش میگذاریم،
وقتی او را به صورت زندگی شناسایی میکنیم، خودمان را معادل آنها میکنیم و به او ثابت میشود دوستشان داریم، نمیخواهیم کوچکشان کنیم، دچار واکنششان نمیکنیم، نمیترسانیم،
نصیحتهای ما معمولاً این طوری است، اگر این کار را بکنی میکشمت. یا از ارث محرومت میکنم یا دیگر باهات حرف نمیزنم، آقِّ والدین میکنم.
🌷 ما بِه نَشَویم از نصیحت
چون گمره عشقِ آن بِهینیم
(مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۵۸۰)
✅ برنامه ۸۵۱ گنج حضور
@Ganjehozourclips
🌹 غزل ۲۵۳۱ دیوان شمس مولانا🌹
✅ برنامه ۶۳۶ گنج حضور
#غزل #دیوان_شمس #بینندگان
@Ganjehozourclips
🌹تاخیر در پاسخ یا واکنش🌹
✅ برنامه ۶۷۹-۱ گنج حضور
#پاسخ #مسئولیت #واکنش #عصبانیت #خشم
@Ganjehozourclips
🌹آثار رابطه خوب زوجین🌹
✅ برنامه ۶۷۹-۱ گنج حضور
#رابطه #ازدواج #خانواده #زن_شوهر
@Ganjehozourclips
🌹 گزیده ای از برنامه ۸۵۳ گنج حضور (۵)
✍️ حالا در اینجا مولانا میگوید که ما باید از چشم خودمان استفاده کنیم. ما چشم داریم، چشم عدم، نباید به وسیله چشم من ذهنی که مال خودمان نیست، مال دیگران است نگاه کنیم و با چشم من ذهنی خودمان هم نگه نکنیم.
🌷 چشم داری تو، به چشمِ خود نگر
مَنگر از چشم سَفیهی بیخبر
(مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت شماره ۳۳۴۲)
این سفیهی بیخبر است، این چشم من است، یعنی فضاگشایی کن، مرکز را عدم کن، چشم دلت را باز کن، با چشم دل خودت نگاه کن، چون با چشم دل خودت تو به عقل کل وصل هستی، به حس امنیت خدا وصلی، به هدایت خدا وصلی، به قدرت او وصلی، با آن عمل کن، نیا به وسیله یکی دیگر که من ذهنی دارد و یک چشم سفیه دارد، برای اینکه از طریق همانیدگیها میبیند و به شما میخواهد نصیحت کند، به او گوش کنی. چرا عقل خودتو را میگذاری و به عقل دیگران گوش میکنی؟
اصلاً شما اگر کسی را دیدید قضاوت دارد، مقاومت دارد، راجع به دیگران صحبت میکند، غیبت میکند، بد میگوید، بدانید که او سفیه است. سفیه هم به معنی کسی که از طریق همانیدگیها میبیند، به حرفش گوش ندهید. به حرف کی گوش میدهید، در غزل هم هست؟ میگوید ما دزد نیستیم، ما امین هستیم، امین کسی است که فضای درون را باز کرده، به عدم وصل است.
🌷 گوش داری تو، به گوش خود شنو
گوش گولان را چرا باشی گرو؟
(مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت شماره ۳۳۴۳)
تو خودت گوش داری، گوش دل، نه این گوش، با آن گوش بشنو، گوش انسانهای نادان را چرا گوش خودت کردی، چرا به حرف آنها گوش میدهی؟ باز هم همین را میگوید، اینها گولان هستند، منهای ذهنی. ما وقتی مرکز را عدم میکنیم، الهاماتی به ما میرسد از عقل کل،
با گوش خودمان میشنویم. وقتی با گوش عدم میشنویم، متوجه میشویم که حرفهایی که از من ذهنی میآید اینها مخرب است. اینها درست نیست، واقعیت ندارد، اینها از محدودیت میآید، اینها از درد میآید. خودتان هم وقتی خشمگین هستید، میترسید حرف میزنید، میدانید که این بیاثر است. پس گوش خودمان را استفاده میکنیم و گوش منهای ذهنی را گوش خودمان نمیکنیم.
🌷 بی ز تقلیدی، نظر را پیشه کن
هم برای عقلِ خود اندیشه کن
(مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت شماره ۳۳۴۴)
بدون شک ما میدانیم که تقلید در کار معنویت بزرگترین مانع است، بزرگترین سنگی که از طریق من ذهنی جلوی پای ما هست. یعنی اگر ما بخواهیم از این شکل که افسانه من ذهنی است حرکت کنیم به حقیقت وجودی، فضا را باز کنیم اگر تقلید کنیم این کار را انجام نخواهیم داد، موفق نخواهیم شد.
تقلید در کارهای دنیای برای یادگیری مجاز است. ما نمیتوانیم آن کارهایی که در ذهن ما انجام میدهیم برای یادگیری، از طریق تقلید آن را تعمیم بدهیم به جهان معنوی و جهان همهویت شدگی یعنی ذهن همهویت شده جهان تقلید است و شک است. بنابراین شما نباید تقلید کنید ... 🙏
@Ganjehozourclips
🌹 گزیده ای از برنامه ۸۵۳ گنج حضور (۳)
✍️ بنابراین امروز ما بررسی میکنیم که چکار کنیم که خودمان به خودمان لطمه نزنیم و دیگران هم به ما لطمه نزنند، البته همیشه حواسمان به خودمان است. میخواهیم ببینیم که آیا دیگر یاد گرفتیم فضاگشایی را،
میشود که مردم بگذارند ما این فضا را مرتب باز کنیم و به خدا تبدیل شویم و خودمان هم میگذاریم. چون هر موقعی که در ما هشیاری از هشیاری آگاه میشود،
یعنی مرکز ما عدم است، ذهن ما خاموش است، ما داریم به خودمان خدمت میکنیم، کمک میکنیم. هر موقع که این فکرها میآیند از سَر ما رد میشوند و ما درد را میآوریم مرکزمان، یا به صورت یک باشنده ذهنی هیجانی بلند میشویم،
مثلاً خشمگین میشویم با یک فکری بلند میشویم میگوییم من، ما داریم به این حالت میآییم و خودمان به خودمان لطمه میزنیم.
پس ما الان متوجه میشویم که اولاً ما خودمان نباید به خودمان لطمه بزنیم در این راه، باید مواظب باشیم، برای این کار باید حواسمان به خودمان باشد.
دوماً از لطمه آدمهای دور و ورمان مصون بمانیم تا بتوانیم با فضاگشایی و نگهداری عدم از این حالت فضای اندک گشوده شده به فضای کاملاً گشوده شده که تبدیل شده هست، تبدیل شویم.
بنابراین برخی ابیاتی که قبلاً خواندهایم، خدمت شما ارائه خواهم کرد و همین طور بررسی میکنیم میرویم جلو ببینیم که مولانا در مورد اینکه
خودمان به خودمان لطمه میزنیم و دیگران به ما لطمه میزنند، چه میگویند و چه کسانی میتوانند به ما کمک کنند. اینها را با ذهن میشود فهمید ... 🙏
@Ganjehozourclips
🌹 گزیده ای از برنامه ۸۵۳ گنج حضور (۱)
✍️ ... اصلاً یکی از راههایی که ما میتوانیم به خودمان لطمه نزنیم و واقعاً فایده برسانیم، اجرای قانون جبران در تمام شئونات زندگی ماست. اصلاً بگوییم هر کسی یک کاری برای ما میکند، معادلش را ما هم بکنیم.
کسی ما را شام دعوت میکند، کافی نیست بگوییم دست شما درد نکند، خیلی ممنون. باید به اندازه همان شام عوض بدهید، یا نروید. پول قرض میکنید، بدهید یک چیزی هم اضافه بدهید. نه که ما میرویم از کسی پول قرض کنیم، دو سال دنبالش بدود بعد ببینیم نمیشود دیگر پس بدهیم.
قانون جبران یعنی هر کسی کاری برای ما میکند و هر کاری هم زندگی برای ما میکند، قدرش را بدانیم. اگر چیزی داریم که الان به ما داده، جوان هستیم، سالم هستیم، نمیدانیم دانش داریم،
دانش را خرج کنیم، به کار ببریم، خدمت کنیم، قدر جوانیمان را بدانیم، سلامتیمان را بدانیم، هر چیزی که به ما داده شده قدرش را بدانیم، این قانون جبران است ...
... غزل دارد میگوید که ما به تفاوت ظاهری احتیاج داریم، این سبب زیبایی است و اگر این تفاوتهای ظاهری مثل تفاوت رنگ، باور، نمیدانم شکل ظاهری انسانها نبودند زندگی جهنم میشد. لزومی ندارد اینها یک جور باشند. ولی در عدم باید یک جور باشیم. مرکز همه ما عدم، ظاهر ما متفاوت.
هر کسی آیینی دارد. یکی مردهاش را یک جوری دفن میکند، آن یکی میسوزاند، آن یکی یک کار دیگری میکند، یکی عروسیش را یک جوری میگیرد، آن یکی جور دیگری میکند، خیلی زیباست، همه یک جور بود، جهنم میشد ... 🙏
@Ganjehozourclips
🌹 شیوه نو زندگی در هر لحظه
✍️ ما که منذهنی داریم، یعنی این [شکل، خدا یا زندگی هر لحظه، با یک راهِ نو و شیوهٔ نو، میخواهد به ما کمک کند. هیچ لحظهای نیست که خدا نخواهد به ما کمک کند.
🌷 هر لحظه و هر ساعت، یک شیوهٔ نو آرد
شیرینتر و نادرتر زان شیوهٔ پیشینش
(مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۲۲۷)
ولی توجه میکنید، که ما دائماً به کارِ کهنه مشغولیم. این باورهای ما، پوسیده و کهنه است که از طریق آنها،
ما جهان و خدا را میبینیم. و دیدن از طریقِ همانیدگیها، یک کهنگی و پوسیدگی و فرسودگی است.
بنابراین اگر قرار باشد که ما اینها را در مرکزمان نگه داریم، شیوهٔ نوِ خدا را درک نخواهیم کرد. مگر از طریق پذیرش اتفاق این لحظه و
فضاگشایی در اطراف آن یعنی این حالت ، ما مرکز را دوباره عدم کنیم، عدم کنیم. در این صورت، شیوهٔ نوِ زندگی، روی ما اثر خواهد کرد. 🙏
✅ برنامه ۸۵۰ گنج حضور
@Ganjehozourclips
#لحظه #تازگی #زندگی_جدید #حضور
🌹غزل شماره ۱۵۶۶ دیوان شمس مولانا🌹
✅ برنامه ۸۵۲ گنج حضور
◀️ آپلود شده در روز اجرای برنامه (پانزدهم بهمن ۹۹)
@Ganjehozourclips
🌹 گزیده ای از برنامه ۸۵۲ گنج حضور (۲)
✍️ شما فضای درون را باز میکنید، به کار میافتید. چون مرکزتان دائماً عدم است، سَرتان یعنی عقل من ذهنیتان از کار افتاده و دارید جلو میروید به این ترتیب.
اینطوری است که آدم پیشرفت میکند، پیشرفت معنوی را دارم میگویم، اتفاقاً پیشرفت مادیاش هم همین طور است. شما بهترین کوششتان را با مرکز عدم میکنید، خواهید دید که در درون و بیرون پیشرفت میکنید، اگر این فضای گشوده شده که
خرد زندگی در آن است و حس امنیت در آن است، هدایت زندگی در آن است، قدرت زندگی در آن است، به کار بیفتد، هم درونمان سامان پیدا میکند و هم انعکاس آن در بیرون.
یعنی شما اگر میخواهید واقعاً ثروتمند بشوید، میتوانید پول دربیاورید، میتوانید یک کار سازندهای بکنید که در آن خلاقیت باشد، بیزینستان پیشرفت کنید،
روابطتان با بیرون، با مردم پیشرفت کند، روابطتان در خانواده خوب باشد و این روابط و نتیجه کار و راندمان در بیرون، نتیجه انعکاس مرکز عدم است ...
✍️ این بیت قرین را هم برایتان بخوانم که:
🌹میرود از سینهها در سینهها
از ره پنهان صَلاح و کینهها
(مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۴۲۱)
میدانید این را، یادآوریش بسیار بسیار مفید است. یعنی اگر من با کسی زندگی میکنم، همراه هستم، قرین میشوم، علاقمند هستیم به همدیگر،
در این صورت خاصیتهای من ذهنی که کینهها هستند و خاصیتهای حضور که صلاح است از دلی به دل دیگر میرود بدون اینکه ما حرف بزنیم. و این بیت بعدی هم همین را تایید میکند:
🌹 از قَرینْ بیقول و گفتوگویِ او
خو بدزدد دلْ نهان از خویِ او
(مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ٢۶۳۶)
یعنی اگر ما با کسی قرین بشویم، دل ما و مرکز ما خوی قرین را میدزدد و هیچ کس نباید در این ابیات شک کند. چه بسا که عدم پیشرفت ما به خاطر قرین بد باشد. یا ما به عنوان قرین بد مانع پیشرفت دیگران هستیم.
اگر ما میتوانیم درد ایجاد کنیم و درد حمل میکنیم، ما قرین بد هستیم، ما کمک نمیکنیم. بنابراین شما میتوانید خودتان را ارزیابی کنید که آیا شما درد پخش میکنید، از گرفتاریها حرف میزنید،
از مسائل حرف میزنید، از موانع حرف میزنید، مساله ایجاد میکنید همه جا میگویید، از دشمنان حرف میزنید، قرین بد هستید. 🙏
@Ganjehozourclips
🌹 اهمیت قرین
✍️ یکی از علتهای اینکه ما از این حالت همانیدگی، توجه کنید، به حالت مرکز عدم و گشایش سینه تبدیل نمیشویم، فضاگشایی نمیتوانیم بکنیم، بارها خدمتتان عرض کردم، قرین است، قرین.
شما باید ببینید و شناسایی کنید که با چه کسانی همراه هستید و همینطور یک قرین که پهلویِ شماست، منذهنی خودتان، این چه میگوید.
این برای خودش حرف میزند. اگر شما جدی بگیرید گفتههای منذهنی خودتان را یا منهای ذهنی اطرافتان را، شما نمیتوانید فضاگشایی کنید. 🙏
✅ برنامه ۸۵۰ گنج حضور
@Ganjehozourclips
#قرین #دوست #همنشین
🌹قضاوت من ذهنی درباره پیشرفت معنوی🌹
✅ برنامه ۶۷۷-۱ گنج حضور
#پیشرفت_معنوی #قضاوت #سنجش
@Ganjehozourclips
🌹افتادن و خودخواهی و کامرانی🌹
✅ برنامه ۶۷۷-۱ گنج حضور
#غرور #خودخواهی #موفقیت #شکست
@Ganjehozourclips
🌹 گزیده ای از برنامه ۸۵۱ گنج حضور (۲)
🌷 گر از عَقَبات روح جَستی
مَستانه مَرو که در کمینیم
(مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۱۵۸۰)
✍ عَقَبات جمع عَقَبه است، به معنی گردنه، جاهای لغزش، هشیاری ما میلغزد، یکی از این جاهای لغزش همین تاییدات مردم است. فکرهای لقی که خودمان به خودمان تلقین میکنیم. من واقعاً به یک جایی رسیدم تمام شده، یاد گرفتم، گردنه است.
گردنههای مختلف وجود دارد که از جمله مولانا میگوید یکی از مشکلترینشان همین حَسَد است. این همانیدگی ایجاد درد میکند. چرا در بیت قبل صحبت آتش و درد میکند. برای اینکه همانیدگی ایجاد درد میکند و گاهی اوقات این دردها عمومی است و این قدر من ذهنی اطراف ما است که طبیعی به نظر میآید.
مثلاً انتقاد و عیب کردن و قضاوت کردن و کوچک کردن و مسخره کردن اینها همه درد است. اینها گردنههای روح است. چطور ممکن است یک آدم معنوی انتقاد کند یا عیب بگوید یا حسود باشد، تنگنظر باشد. ولی یواش یواش هشیاری ما از برخی از این گردنههای سالم رد میشود. چون این گردنهها سبب لغزش میشود.
در کوهنوردی شما دیدید که بعضی جاها لغزنده است و ما آشنا هستیم، وقتی میرسیم به آنجا در واقع صد درصد توجه ما و حواس ما آنجا هست که وقتی از آنجا رد میشویم مخصوصاً در زمستان، پایمان نلغزد.
و خیلی موقعها در این راه هم با توجه زیاد مثلاً از گردنه حسادت ممکن است رد بشویم، یعنی دیگر حسود نباشیم یا دروغ نگوییم یا به کسی صدمه نزنیم، یا مساله درست نزنیم،
مساله برای خودمان درست نکنیم، یا دانسته مساله برای دیگران ایجاد نکنیم، اینها عقبات روح است، مانعسازی نکنیم، دشمنسازی نکنیم یا کمتر بکنیم.
و میگوید مستانه مرو، یعنی با غرور راه مرو، به صورت یک من ذهنی آزاد، تمام شد، که ما در پنهانگاه هستیم، یعنی از زبان زندگی میگوید. آنطور که مستانه میروی تو با من ذهنی مرا نمیبینی. یادمان باشد که اگر هشیارانه او را نبینیم، ما نمیتوانیم از خون دل رها بشویم.
البته درست است که ما میگوییم مقصود همه انسانها این است که به بینهایت او زنده بشوند ولی یک عدهای با من ذهنی با خوش زندگی میکنند، توجهی به موضوع مقصود آمدن به این جهان ندارند. من ذهنی دنبال انباشتگی است،
انها هم دنبال انباشتگی هستند، جوان هستند، به انباشتگیها و همهویتشدگیها افتخار میکنند، ولی گوش نمیکنند که مقصودشان چه هست، بنابراین گوش نمیدهند که مقصودشان چه هست، ولی یواش یواش انباشتگی درد آنها را حالی خواهد کرد.
نمیشود ما هِی سنمان بالا برود، دردمان زیاد بشود و نفهمیم. میگوییم خیلی خوب زندگی من که میگویم خوب است، این را دارم، آن را دارم، این درد چه هست، این گرفتاری چه هست، این نگرانی چه هست، این اضطراب چه هست ...
✅ برنامه ۸۵۱ گنج حضور
@Ganjehozourclips
🌹کی ز جهان برون شود جزو جهان؟🌹
✅ برنامه ۸۴۹ گنج حضور
#حضور #ابیات #آزادی #خدا #من_ذهنی
@Ganjehozourclips