پس آفتاب حقایق خودش را به ما نشان میدهد، اگر در بیان فقط نمانیم. یادمان باشد بیان نباید ما را در ذهن نگه دارد. بیان این است که ما از ذهن بپریم بیرون. مثل اینکه یک نفر کنار استخر ایستاده هی به او میگویند که اینطوری شنا میکنند باید بپری این تو، اینطوری دست میزنی و اینها. سه چهار سال آنجا ایستاده نمیپرد استخر. شما باید بپرید.
بیان را که فهمیدید، آقا شکر، صبر، پرهیز، اینکه مرکز عدم باشد، اینکه چیزها جدی نیستند و آن چیزی که ذهن نشان میدهد نقش است، کف است، این کف روی دریا را پوشانده، میگوید کف دریا را میپوشاند پس نقشهای فکری من همه کف هستند، من به کف قانع نیستم، باید دریا را ببینم، اگر دریا را نبینم، من دانهٔ شهوتی میبینم، برحسب آنها فکر کنم میترسم، خروب میشوم، جذب آنها میشوم، عقل منذهنی ایجاد میکنم، عقل منذهنی معکوسبین است، کژ میبینم، کژبینی خودم را راستبینی میدانم، وقتی زندگیام را خراب میکنم میاندازم گردن دیگران، اینها چیست؟ همه بیان حکمت است. ولی شما باید عمل کنید. نباید بایستید، اینها را هی بخوانید و عمل نکنید.
و این سه بیت:
دانهجو را، دانهاش دامی شود
وآن سلیمانجوی را هردو بُوَد
🔰(مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۰۵)
مرغِ جانها را در این آخِرزمان
نیستْشان از همدگر یک دَم امان
🔰(مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۰۶)
هم سلیمان هست اندر دُورِ ما
کاو دهد صلح و نمانَد جورِ ما
🔰(مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۷۰۷)
جور: ستم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
پس شما فهمیدید که دانهجو نیستید چون این دانهٔ شهوتی است میآید مرکز شما، همین الآن هم دوباره تکرار کردم چه بلاهایی سر ما میآورد.
شما اگر دانهجو باشید، همان دانه دام شما خواهد شد. اما اگر فضا را باز کنید دانه را هم میتوانید بهدست بیاورید. فضا را باز کنید سلیمان یعنی خدا، خداجوی باشید هر دو را میتوانید داشته باشید. و شما بهصورت حضور ناظر نگاه کنید ببینید که شما بهعنوان مرغ جانتان از روی همانیدگی میتوانستید بپرید نپریدید، زمان روانشناختی برای شما تمام شده ولی شما هنوز تمام نکردید و چون بهعنوان مرغ جان نپریدید و زمان روانشناختی را به پایان نبردید که بیایید به این لحظهٔ ابدی، شما نه خودتان زندگی میکنید، نه امان میدهید دیگران زندگی کنند.
این اشتباه را در خودتان میتوانید اصلاح کنید. الآن میفهمید با فضاگشایی سلیمان یعنی خداوند الآن هم هست در دُور ما که میتواند بین ما صلح برقرار کند و بین ما ظلم نماند. نه من به خودم ظلم میکنم، بیچاره میکنم خودم را، نه به شما ظلم میکنم، ولی اگر دانه در مرکز من باشد هم به خودم ظلم میکنم، هم به شما ظلم میکنم.
پس اگر سلیمان را بهکار بیاورم با فضاگشایی هم بین ما صلح ایجاد میشود، اجازه میدهیم زندگی کنیم، من زندگی میکنم، به شما هم اجازه میدهم زندگی کنید، بهاصطلاح رواداشت دارم.
اگر ببینم شما میخندید، خوشبخت هستید، آرامش هست در خانهٔ شما، من خوشحال میشوم. چرا؟ سلیمان هست. چرا؟ سلیمان بینهایت است، سلیمان کوثر دارد. کوثر مواد اولیهٔ ساخت همهچیز است، ما هم صانع هستیم، خوشبختی را برای خودمان هم میتوانیم ایجاد کنیم با فضاگشایی هم من خوشبختم، هم خوشبختی شما را هم میتوانم ببینم. درست است؟ هم من زندهام، هم زندگی شما را هم میتوانم ببینم و تحمل کنم، هم زندگی را در شما تشویق کنم. پس بین ما صلح و آرامش ایجاد میکند و ظلم بین ما دیگر نمیماند.
پس شما خاموش باشید، اَنْصِتوا
تا زبانْتان من شَوَم در گفتوگو
🔰(مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۳۶۹۲)
اَنْصِتوا: خاموش باشید.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
شما خاموش باشید، ذهن را خاموش کنید دیگر. الآن دیدید که با حرف زدن و بیان و اینها بیش از حد ما چه حجابی درست میکنیم. این از زبان خداوند است میگوید شما برحسب منذهنی خاموش باشید تا فضا گشوده بشود، زبانتان در گفتوگو من شوم، من حرف بزنم، من بشنوم.
🔟2️⃣1️⃣ ۲۵ 🔟2️⃣1️⃣
فایلPDF متن کامل برنامه ۱۰۲۰ با لینک ابیات و آیات به فایل اصلی صوتی در سایت گنج حضور
WWW.PARVIZSHAHBAZI.COM
✨خلاصهای فهرستوار از برنامه ۱۰۲۰ گنج حضور✨
موضوع کلی برنامه ۱۰۲۰:
دل اصلی یا خداوند که مرکز عالم است در یک لحظهٔ روشن که بهعنوان امتداد خدا میتوانستم پیغام زندگی را بشنوم، آمد و به گوش جان منذهنیام گفت: تو اصلاً نام نداری و نمیشود روی تو نام و نشان گذاشت؛ یعنی نمیتوانی با یک نقش خودت را به خدا و جهان عرضه کنی، یا با مهم دانستن و درنتیجه هویت گرفتن از یک جسم بیرونی، تصویری از خودت در ذهن درست کنی و خودت را آن تصویر ذهنی بدانی و بدین ترتیب خدا را تعریف کنی. بهطورکلی منذهنی و ادامهٔ آن قدغن است.
دل آمد و دی به گوشِ جان گفت
ای نامِ تو اینکه مینتان گفت
(مولوی، دیوان شمس، غزل ۳۶۷)
✓بخش اول
- تفسیر بیت اول و دوم غزل بههمراه بررسی چهار دایره، و تفسیر بیت سوم غزل
- ابیاتی جهت گرم شدن برای درک مابقی غزل و یادآوری اینکه منذهنی چطور درست میشود و چه آفتهایی دارد؛ از جمله:
- تکبیت شکل دادنِ دیو منذهنی و ترسیدن از آن
- براساس سه بیت ۴۰۶۳ تا ۴۰۶۵ دفتر چهارم منذهنی یا شهوت مانند جاسوسی در درون ماست و اقتضا میکند که همانیدگیهای مرکزمان بیشتر شود، درنتیجه باعث شده که منهای ذهنی بیرونی به ما لطمه بزنند.
- شش بیت در بازهٔ ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۸ دفتر چهارم در بیان خاصیت خرّوبی منذهنی، و اقرار به مجرم بودن و جهالت خود برای رهایی از پندارکمال و درد و ناموس
- ابیاتی جهت تأکید بر اهمیت «پرهیز» که بدون آن هیچ کاری نمیتوان انجام داد و تاکنون از این خاصیت اساسی فضای گشودهشده کمتر صحبت شده؛ از جمله:
- چهار بیت ۲۹۰۸ تا ۲۹۱۱ دفتر اول بیان میکند که پرهیز یعنی نیاوردن چیزها به مرکز توجه و نرفتن بهسمت آنها، ریشهٔ تمام داروهای روانی و خوبکنندهٔ دردها است که باعث میشود قوّتِ جان اصلیمان را ببینیم.
- تکبیتی که پس از پرهیز میگوییم و درواقع نتیجهٔ پرهیز است که از این بهبعد دیگر آبِ زندگی را تیره نمیکنم.
- هفت بیت ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۵ دفتر چهارم میگوید هیچ بهانه و مانع ذهنی نباید سبب شود که پرهیز نکنم یعنی چیزها را از مرکز نرانم و فضاگشایی نکنم. بنابراین کار ما هرلحظه صرفنظر از اینکه ذهن چه نشان میدهد، فضاگشایی و بیاعتبار کردنِ چیزی است که ذهن مهم و جدی نشان میدهد.
- طبق چهار بیت در بازهٔ ۳۷۴۶ تا ۳۷۵۹ دفتر دوم اگر ما ابیات بیدارانی چون مولانا را میخوانیم ولی عمل نمیکنیم و با این بیاحترامی دشمنشان میشویم، به این دلیل است که یک لحظه انسانِ بهحضوررسیده یا خداوند را با فضاگشایی ندیدهایم.
- سه بیت مهم ۳۷۰۵ تا ۳۷۰۷ دفتر دوم بیان میکند که اگر کسی در ذهن دنبال دانهٔ همانیدگی میگردد در دام آن میافتد؛ ولی اگر دانه را بازی بگیرد و فضا را باز کند، هم به خدا زنده میشود و هم میتواند آن دانه را داشته باشد.
✓بخش دوم
- مرور شکلها کمک میکند در مواقعی که به مسألهای برخورد میکنیم، فوراً بفهمیم مشکلمان چیست و راهحلی برای آن پیدا کنیم و در فکرها گم نشویم.
- بررسی مثلث همانش بههمراه دو بیت اول غزل اصلی، و تکبیت «تأنی و شتاب»
- بررسی شکل افسانهٔ منذهنی بههمراه بیت اول و دوم غزل
- بررسی مثلث پندار کمال بههمراه ابیات مربوطبه این شکل، و دو بیت اقرار به مجرم بودن و جهالت خود برای رهایی از سه ضلع این مثلث
- بررسی مثلث فضاگشایی بههمراه ابیات مربوطبه این شکل، و تکبیت «بادهٔ شیطان و مِی رحمان»
- بررسی مثلث واهمانش و شکل حقیقت وجودی انسان بههمراه دو بیت اول غزل
- براساس چهار بیت بسیار مهم ۱۴۱۷ تا ۱۴۲۰ دفتر ششم ما دراثر بیصبری قرین منذهنیمان میشویم و زندگیمان را به دستش میدهیم تا زیر پا لِه و تلف کند. پس از این باید فضا را باز کرده با خدا همنشینی کنیم تا زندگیمان حفظ شود.
- مرور دوبارهٔ بیت اول تا سوم غزل و تفسیر ابیات چهارم و پنجم، و ابیاتی جهت فهم درست این دو بیت؛ از جمله:
- تکبیت «بلبل مست مخمور» از غزل برنامه قبل
- تکبیت مهمی که با تکرار آن متوجه میشویم که چرا خود را نشاندار کرده و میدَریم.
در دلش خورشید چون نوری نشاند
پیشَش اختر را مقادیری نماند
(مولوی، مثنوی، دفتر ششم، بیت ۲۸۷۵)
- سه بیت ۱۴۱۵ تا ۱۴۱۷ از دفتر چهارم میگوید اگر عادت به فضاگشایی کنیم یواشیواش دست به صنع زده و راهحلهای جدیدی برای مسائلمان پیدا میکنیم. یک راهحل این است که اصلاً مسئله نسازم و اگر دیگران هم خواستند مسئله بسازند قطب آنها نخواهم شد، بنابراین مرکزم روشن خواهد ماند.
- تکرار دوبارهٔ تکبیت مهمی که میگوید آیا من فضا را باز کرده و واقعاً مِی رحمان را میخورم، یا همهاش میخواهم بادهٔ شیطان را بخورم؟
1⃣✔️
فایل PDF متن کامل پیغامهای تلفنی برنامه ۱۰۲۰ (روزهای چهارشنبه)
(مخصوص چاپ سیاه و سفید)
این مثلث [شکل۶ (مثلث واهمانش)] نشان میدهد که ما این همانیدگیها را در مرکز گذاشته بودیم، آن نقطهچینها را، آنها رفته. پس واهمانش یعنی اینکه شما متوجه میشوید که برای اینکه لب دریا و گوهر بشوید باید فضا را باز کنید، مرکز را عدم کنید.
اگر شما متوجه بشوید که الآن اینهمه صحبت کردیم، دانههای شهوتی چه بلایی سر شما میآورد. دانهٔ شهوتی را گفت که چاقو دستهٔ خودش را نمیبرد، ولی وقتی شما ناظر ذهنتان میشوید، فضا را باز میکنید، شما از جنس منذهنی دیگر نیستید، ناظر هستید. دیگر اینطوری نیست که منذهنی چاقو باشد دستهٔ خودش را نبرد. اولین چیزی که تشخیص میدهید این است که اِ این چیزهای آفل در مرکزمان بوده، دانهٔ شهوتی بوده، پس فضا باز میشود، آن فضای گشودهشده مرکز شما را عدم میکند و شما یک عذرخواهی میکنید از زندگی، خداوند که اشتباه کردهاید و درنتیجه هر لحظه فضاگشایی میکنید.
میبینید دوتا خاصیت صبر و شکر خودش را به شما نشان داد. شکر این است که میگویید ای بابا امکان فضاگشایی و استفاده از خرد زندگی در این لحظه برای من وجود داشته و دارد. من بهجای عقل منذهنی از عقل خداوند یا زندگی میتوانم استفاده کنم. صبر میدانید که ما خواندیم:
مَکرِ شیطان است تَعجیل و شتاب
لطفِ رحمان است صبر و اِحْتِساب
🔰(مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۵۷۰)
اِحْتِساب: حساب کردن، در اینجا بهمعنی حسابگری
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
شما متوجه میشوید که این دانههای شهوتی که بودند شما یک حالت معنوی را بهصورت نقش جسمی تجسم میکردید و سریع میخواستید به آن برسید در ذهن اما، و آن تعجیل و شتاب بوده. و الآن که فضا را باز میکنید میبینید که باید صبر کنید. صبر زمانِ قضا و کُنفَکان است مثل باز شدن یک گل. پس صبر و شکر خودش را به شما نشان میدهد. شما صبر و شکر را یاد میگیرید. درعینحال میفهمید که باید پرهیز کنید.
پرهیز یعنی دیگر هیچ همانیدگی جدید را به مرکزتان نیاورید. هیچ نقش ذهنی را جدی نگیرید. شما میدانید نقشهای ذهنی بازی هستند، پرهیز یعنی این. پرهیز میتواند معانی مختلفی داشته باشد. شما میگویید من وقتی یک چیزی را که ذهنم نشان میدهد، این را جدی میگیرم، این میآید به مرکز من، من از این کار پرهیز میکنم، اینها بازی است.
یار در آخرزمان کرد طربسازیای
باطنِ او جِدِّ جِد، ظاهرِ او بازیای
🌺(مولوی، دیوان شمس، غزل ۳۰۱۳)
«ظاهرِ او بازیای» ظاهر آن که ذهن نشان میدهد بازی است. اگر شما ظاهر را جدی بگیرید پرهیز نکردید. توجه میکنید؟ میآید به مرکزتان. پس مادر پرهیزها این است که نقش فکری به مرکزتان نیاید و شما هشیارانه نگهبان هشیاری خودتان هستید. مسئولیت هشیاری شما، اینکه هشیاری شما از جنس فضای گشودهشده باشد، از جنس نظر باشد نه از جنس منذهنی بهعهدهٔ شخص شما است. پس باید نگهبان باشید که پرهیز کنید چیز جدید نیاید.
پس «سخن که خیزد از جان، ز جان حجاب کند» شما برحسب سخن برنمیخیزید، این یک پرهیز است و میدانید که اشتباه کردهایم ما و لب دریا و گوهر از بین رفته، دریا را نمیبینیم، گوهر واقعی نیستیم، لب دریا هم که ذهن ما باشد خراب شده، پر از همانیدگی است، ما از آن هویت میخواهیم، خوشبختی میخواهیم این غلط است. از این کار پرهیز میکنیم.
و الآن هم میفهمیم که اصل کار این است که من فضا را باز کنم، مرکزم عدم بشود، پس بنابراین بیان حکمت تا آنجا خوب است که من عمل میکنم. همینها بیان حکمت است. میگویم نگهبان هشیاری خودم هستم بیان حکمت است ولی باید عمل کنم. پرهیز کنم، اینطوری که میگوییم ما، حکمت است ولی باید عمل کنم.
بیانِ حکمت اگرچه شگرف مشعلهایست
ز آفتابِ حقایق بیان حجاب کند
🌺(مولوی، دیوان شمس، غزل ۹۲۱)
«آفتاب حقایق» با مرکز عدم برای شما الآن آشکار است. این هم حقیقت وجودی انسان است [شکل۱۰ (حقیقت وجودی انسان)] و همینطور که میبینید این لحظه با پذیرش شروع میشود، پس از یک مدتی شادی بیسبب خودش را نشان میدهد به ما. شادی بیسبب یعنی شادیای که با سببسازی ذهنی ایجاد نمیشود. توجه کنید با سببسازی منذهنی ما حال منذهنی خودمان را میتوانیم خوب کنیم ولی آن فایده ندارد، این یک چیز سطحی است.
شادی بیسبب شادیای است که از فضاگشایی، از ذات زندگی میآید، شادی اصلتان است. خداوند از جنس شادی است. خداوند غم نیافریده، غم را ما آفریدیم. درست است که آن هم جزو انبار خداوند است، غم هم جزو محصولات خلقت است دیگر، ولی ما به آن چسبیدیم.
این شکل نشان میدهد که این لحظه را با پذیرش شروع میکنیم، شادی بیسبب که شادی ذاتمان است، شادی خداوند است، از این چشمه میجوشد میآید بالا و پس از مدتی ما خلاق میشویم، صنع بهاصطلاح بهکار میبریم.
🔟2️⃣1️⃣ ۲۴ 🔟2️⃣1️⃣
گرچه صد چون من ندارد تابِ بحر
لیک من نشْکیبم از غرقابِ بحر
🔰(مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۱۳۵۷)
نشْکیبم: صبر نکنم، طاقت نیاورم.
غرقاب: گرداب، قسمت عمیق دریا
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
اگر من منذهنی دارم، من تاب دریا را ندارم. میدانم که برای وارد شدن به دریا باید همانیدگیها را بیندازم و این درد هشیارانه میخواهد. باید درد هشیارانه را تحمل کنید. درست مثل اعتیاد میماند. ما اعتیاد به همانیدگیها، به این دانههای شهوتی داریم. «نشْکیبم» یعنی صبر نمیکنم، معطل نمیکنم، من میروم غرق بحر میشوم. این بیت میگوید که درست است که بهنظر سخت میآید، میگوید بابا خیلیها هم نمیتوانند، منذهنی دارند دیگر، زندگی میکنند دیگر، مگر زندگی نمیکنند؟ نه، زندگی نمیکنند.
هر کسی منذهنی دارد، مسئله درست میکند، مانع درست میکند، درد درست میکند، بالاخره زندگیاش از هم خواهد پاشید. دچار دردهای جسمی خواهد شد. دردهای روحی خواهد شد. گرچه که بهنظر سخت میآید، بیت میگوید، ولی نباید معطل کنی، باید سریع عمل کنی، بروی غرق این دریای یکتایی بشوی. غرق دریای یکتایی بشوی یعنی اینکه همانیدگیها را بیندازی، همان گوهر بشوی، از جنس بحر بشوی. خلاصه همانیدگیها باید بروند.
🔟2️⃣1️⃣ ۲۳ 🔟2️⃣1️⃣
فایل PDF متن کامل پیغامهای تلفنی برنامه ۲-۱۰۲۰ (روزهای سهشنبه)
(مخصوص چاپ سیاه و سفید)
فایل PDF متن کامل پیغامهای تلفنی برنامه ۱-۱۰۲۰ (روزهای جمعه)
(مخصوص چاپ سیاه و سفید)
فایلPDF متن کامل برنامه ۱۰۲۰ با لینک ابیات و آیات به فایل اصلی تصویری در سایت گنج حضور
WWW.PARVIZSHAHBAZI.COM
- سه بیت خیلی جالب ۱۷۴۰ تا ۱۷۴۲ دفتر پنجم میگوید راه نفوذ و تأثیرگذاری روی دیگران از طریق این آرزومندی درونی در فضای گشودهشده است که ای کاش، دیگران هم میدانستند که میتوانند فضا را باز کنند و وارد بهشت شوند. این همان نعرهٔ بلبل است.
«گفته شد: به بهشت درآى. گفت: اى كاش قوم من مىدانستند.»
(قرآن کریم، سورهٔ یس (۳۶)، آیهٔ ۲۶)
- تفسیر دوبارهٔ ابیات چهارم و پنجم غزل، و تفسیر بیت ششم و هفتم و ابیات زیر جهت درک این دو بیت:
- تکبیتی که «قانون کمان بودنِ ما و تیرانداز بودنِ خدا» را بیان میکند.
- تکبیت برخاستن صدهزاران بیان از دلِ بازشده
- سه بیت ۳۴۷ تا ۳۴۹ دفتر چهارم میگوید که باید نیاز خود را با فضاگشایی به خداوند عرضه کنیم و منذهنی را با سخترویی و مقاومت پیش نبَریم.
- تفسیر دوباره بیت ششم و هفتم غزل، و تفسیر بیت هشتم و ابیات زیر جهت درک این بیت:
- تکبیت راه درونی آسمان
- دو بیت مهم ۳۶۹۹ و ۳۶۹۱ دفتر دوم میگوید وقتی مولانا میخوانم میبینم در درون دارم یکتا میشوم و فضای گشودهشدهٔ درونم بزرگتر میشود، اما وقتی درس از نویسندهٔ کتاب یا شخصی میگیرم که منذهنی دارد، به جدایی میافتم.
- تفسیر ادامهٔ غزل ابیات نهم تا سیزدهم
✓بخش سوم
- تفسیر بیت آخر غزل و چهار بیت ۳۵۱۷ تا ۳۵۲۰ دفتر دوم برای درک بهتر بیت آخر غزل. این ابیات میگویند وقتی فضاگشایی میکنیم خدا حرف میزند. فضا که بسته شود حرف او تمام میشود، پس حرفهای ما هم باید تمام شود. اگر با ذهن حرف زدیم ارتباطمان با خدا قطع میشود، پس باید فوراً فضا را باز کنیم و هویتی که پیدا کردهایم را بشوییم تا دوباره به خدا وصل شویم.
- ابیاتی از مثنوی دفتر پنجم که همه مهم هستند و اگر دقت کنیم میتوانیم خیلی چیزها را در خود ببینیم و اصلاح کنیم. این مجموعه از بیت ۲۹۸ شروع میشود و در ابتدا میگوید که انسان باید مانند فرشته وصل بودن به خدا را غذای خود کند تا از ضرر زدن و آزار رساندن به خود رها شود.
چون مَلَک تسبیحِ حق را کن غذا
تا رهی همچون ملایک از اَذا
(مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۲۹۸)
- در ادامه سهم منذهنی از سفرهای که خدا پهن کرده را خاک که همان خوردن از ذهن است بیان میکند و با مثالهایی ما را آگاه میکند به نهایت آلودگی و مضر بودن غذاهایی که میخوریم و تازه آن را بسیار هم شیرین میدانیم.
- پس از اینکه فهمیدیم ما همچون موش و مار خسیس هستیم که از چیزها زندگی میخواهیم و از حضرت آدم «ربَّنا ظَلمنا» گفتن یاد نگرفتیم بلکه مانند شیطان گفتیم خدایا تقصیر توست، مناجاتی با خداوند آغاز میشود.
ای خدایِ بینظیر، ایثار کن
گوش را چون حلقه دادی، زین سخُن
(مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۰۵)
- در این مناجات بیت مهمی هست که میگوید ما باید فضا را باز کرده و بر عدم مست شویم، نه بر موجودی که ذهن دارد نشان میدهد.
بر عدم باشم، نه بر موجود، مست
زآنکه معشوقِ عدم وافیتر است
(مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۵)
- در ادامهٔ همین بخش میآموزیم که باید هر لحظه مانند فرشته از این فضای گشودهشده که لوح محفوظ است، درسِ آن لحظه را بگیریم.
چون مَلَک از لوحِ محفوظ آن خِرَد
هر صباحی درسِ هر روزه بَرَد
(مولوی، مثنوی، دفتر پنجم، بیت ۳۱۷)
- سپس پرهیز میدهد از اینکه دنبال مردمی برویم که بهجای ادارهٔ زندگی خود با خلاقیت، کوشش و وصل مجدد با خدا، مسخرهٔ روشهای ذهنی و خرافات شدهاند.
✓بخش چهارم
- مولانا در مثنوی دفتر پنجم، مطلب را به اینجا رساندند که دراثر همانیدگی با خیالات بیاساس ذهنی، مردم قبلهٔ جان را که درواقع فضای گشودهشده در این لحظه است، خودشان با دست خودشان گم کردهاند. درنتیجه هر کسی روی به سو یا جانب فکری آورده و همهاش در ذهن دنبال فکرها هستند بلکه بتوانند قبله یا خدا را پیدا کنند، ولی به قبلههای باطل نماز میخوانند، بنابراین وصل نمیشوند. و چون مرکزشان آن نیروی وحدتبخش نیست و ناهماهنگ است، بیرونشان هم با هم اختلاف دارد بهطوریکه مرتب به همدیگر ایراد میگیرند.
- در ادامهٔ مثنوی دفتر پنجم تفسیر آیهای از قرآن است که میگوید حسرت و افسوس بر این بندگان، تا ما هم اینچنین موضوع را برای خود روشن کنیم که آیا باید به حال حضور من حسرت خورد یا بر من افسوس داشت؟
- در پایان مثنوی کوتاهی از دفتر سوم بیت ۱۶۲۴ تا ۱۶۳۳، داستان ما را بیان میکند که پیش زرگر خداوند رفته تا ترازویی بگیریم و میزان حضور را در خود بسنجیم. با خواندن داستان متوجه میشویم که این کار ما درست نیست تا نهایتاً از خود بپرسیم آیا ما توانایی این را داریم که این ابیات را با این ترکیب بارهاوبارها تکرار کنیم تا این معانی در درون بههم بپیوندد و زرّ ما از قراضگی دربیاید و یکتکه باشد تا یکدفعه زنده بشویم و در تمام زمینهها این حضور با ما باشد؟
2⃣✔️