ganjehozourprogramstext | Unsorted

Telegram-канал ganjehozourprogramstext - گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

1665

مولوی، دیوان شمس، غزل شمارۀ 2219 من به گوش تو سخنهای نهان خواهم گفت سر بجنبان که بلی، جز که به سر هیچ مگو

Subscribe to a channel

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

برای انتخاب برنامه روی لینک‌های آبی زیر کلیک کنید.

❇️ برنامهٔ شماره ۱۰۳۱

🔻🔻🔻🔻🔻

🌺برنامه‌های شماره ۱۰۲۱ الی ۱۰۳۰

🌺 برنامه‌های شماره ۱۰۱۱ الی ۱۰۲۰

🌺 برنامه‌های شماره ۱۰۰۱ الی ۱۰۱۰

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

🌺 برنامه‌های شماره ۹۰۱ الی ۱۰۰۰

🌺 برنامه‌های شماره ۸۰۱ الی ۹۰۰

🌺 برنامه‌های شماره ۷۰۲ الی ۸۰۰

🌺 برنامه‌های شماره ۶۰۰ الی ۷۰۱

🌺 برنامه‌های شماره ۵۰۰ الی ۶۰۰

🌺 برنامه‌های شماره ۱۰۰ الی ۵۰۰

🔹🔹🔹

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

فایل PDF متن کامل پیغام‌های تلفنی برنامه ۳-۱۰۳۱ (روزهای جمعه)
(مخصوص چاپ سیاه و سفید)

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

فایل WORD متن کامل پیغام‌های تلفنی برنامه ۳-۱۰۳۱ (روزهای جمعه)

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

فایل PDF متن کامل پیغام‌های تلفنی برنامه ۲-۱۰۳۱ (روزهای سه‌شنبه)

(مخصوص چاپ سیاه و سفید)

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

فایل WORD متن کامل پیغام‌های تلفنی برنامه ۲-۱۰۳۱ (روزهای سه‌شنبه)

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

فایلPDF متن کامل برنامه ۱۰۳۱ با لینک ابیات و آیات به فایل اصلی تصویری در سایت گنج حضور
WWW.PARVIZSHAHBAZI.COM

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

فایل تصویری بخش سوم برنامه ۱۰۳۱ با زیرنویس چسبیده

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

فایل تصویری بخش اول برنامه ۱۰۳۱ با زیرنویس چسبیده

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

فایل PDF متن کامل پیغام‌های تلفنی برنامه ۱-۱۰۳۱ (روزهای جمعه)

(مخصوص چاپ سیاه و سفید)

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

فایل WORD متن کامل پیغام‌های تلفنی برنامه ۱-۱۰۳۱ (روزهای جمعه)

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

فایل PDF متن کامل پیغام‌های تلفنی برنامه ۰-۱۰۳۱ (روزهای چهارشنبه)

(مخصوص چاپ سیاه و سفید)

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

فایل WORD متن کامل پیغام‌های تلفنی برنامه ۰-۱۰۳۱ (روزهای چهارشنبه)

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

فایل PDF متن کامل برنامهٔ شمارهٔ ۱۰۳۱

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

💠💠💠پایان بخش چهارم💠💠💠

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

جمله عالَم زین سبب گمراه شد
کم کسی ز ابدالِ حق آگاه شد
🔰(مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۶۴)

ابدال: مردانِ خدا
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

همسری با انبیا برداشتند
اولیا را همچو خود پنداشتند
🔰(مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۶۵)

گفته: اینک ما بشر، ایشان بشر
ما و ایشان، بستهٔ خوابیم و خَور
🔰(مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۶۶)

خَور: خوراکی، غذا
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

می‌گوید همهٔ عالم، یعنی همهٔ انسان‌های عالم به این علت گمراه شدند، برای این‌که کسی از ابدال حق آگاه نشد. «ابدالِ حق» درواقع یعنی کسانی که تبدیل شده‌اند از من‌ذهنی به منِ اصلی، فضا را باز کردند تبدیل شدند. هر کسی تبدیل شده و در او من‌ذهنی وجود ندارد، مرکزش همانیدگی با چیزها و دردها وجود ندارد، مرد حق هست، تبدیل شده. شما می‌دانستید که تمام کوشش ما این است که شما تبدیل بشوید. تمام کوشش خداوند که دهانش را گذاشته گفته به گوش اصلی شما، به گوش منِ اصلی شما و دمدمه می‌کند با افسون، می‌خواهد شما را تبدیل کند، من‌ذهنی شما تبدیل به من‌ اصلی بشود، صبح بشود، شما مثل آفتاب طلوع کنید. وگرنه اگر ما مثنوی می‌‌خوانیم، همین‌طور می‌خوانیم معنی می‌کنیم، می‌خوانیم معنی می‌کنیم، فایده ندارد این.

پس این‌ها می‌گوید انسان‌های روی زمین به این علت گمراه شده‌اند که هیچ‌کس نیامده از مردان حق، انسان‌هایی که به خداوند زنده شده‌اند خبردار بشود، آگاه بشود. مثلاً انبیا و اولیا آمدند، مردم گفتند به پیغمبران، ما و شما فرقی نداریم که. و اولیا، آدم‌هایی مثل مولانا را هم مردم مثل خودشان پنداشتند. چه گفتند؟ گفتند شما بشر هستید ما هم بشر هستیم، چه فرق داریم؟ شما غذا می‌خورید ما هم غذا می‌خوریم. ما آدم‌های معمولی، شما اولیا و انبیا که می‌گویید ما هستیم، ما به خداوند زنده شدیم، شما غذا می‌خورید، ما هم غذا می‌خوریم، شما می‌خوابید ما هم می‌خوابیم. بله حالا، اجازه بدهید.

«... قَالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا… .»
«... گفتند: شما جز مردمانى همانند ما نيستيد… .»
🌴(قرآن کریم، سورهٔ ابراهیم (۱۴)، آیهٔ ۱۰)

یعنی به پیغمبران گفتند. و

«وَقَالُوا مَالِ هَٰذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ… .»
«گفتند: چيست اين پيامبر را كه غذا مى‌خورد و در بازارها راه مى‌رود؟… .»
🌴(قرآن کریم، سورهٔ فرقان (۲۵)، آیهٔ ۷)

یعنی پیغمبر نباید غذا بخورد، ولی می‌دانیم کسی که به بی‌نهایت و ابدیت خداوند زنده شده، او هم مثل ما جسم دارد، او هم غذا می‌خورد، ولی او یک جسم دارد به‌علاوۀ انکار جسم. انکار جسم قسمت بی‌نهایتش است.

توجه کنید، ما با مولانا فرق داریم. اگر شما هم می‌گویید که من و مولانا فرق نداریم، ندارم، نه، ما با مولانا فرق داریم. مولانا به بی‌نهایت و ابدیت خداوند زنده شده، حالا بعضی از شما هم شاید شدید و مثلاً من هم نشدم، من و بعضی‌ها نشدیم. درست است؟ پس این‌ها هم معنی می‌دهد. ابدال یعنی مردان خدا یا انسان‌های تبدیل‌شده. من می‌خواهم شما روی این «تبدیل» یک کمی توجه کنید.

«تبدیل»، تمام این صحبت‌ها برای تبدیل شماست، نه این‌که مولانا یاد بگیرید یا الگوهایی یاد بگیرید که حال من‌ذهنی‌تان را خوب کنید، زندگی‌تان یک خرده بهتر بشود، نه، ما دنبال تبدیل هستیم. منظور بشر تبدیل شدن به بی‌‌نهایت و ابدیت خداوند است و مولانا می‌تواند ما را تبدیل کند. ما نمی‌توانیم بگوییم مولانا هم مثل ما است. می‌بینید وقتی درست می‌فهمیم این ابیات را، یواش‌یواش تبدیل می‌شویم، من‌ذهنی ما فروکش می‌کند، به آن شدت که الآن ما طغیان نداریم، به آن شدت حرص نداریم. ما فکر نمی‌کنیم که باید مقاومت کنیم، هرکسی مقاومت کند قوی‌تر است، هرکسی خشمگین‌تر است قوی‌تر است. ما الآن فهمیده‌ایم هرکه خشمگین‌تر است ضعیف‌تر است، گرفتارتر است. ما الآن فهمیده‌ایم که صفات مثل خشم و نمی‌دانم انتقام‌جویی و کینه و این‌ها اصلاً خداگونه نیستند، این‌ها هیجانات بسیار سطح پایینی هستند که ما را مریض می‌کنند، فلج می‌کنند. شاید یک موقعی یک آدم خشمگین را ما به‌ حساب می‌آوردیم که او آدم قوی هست، همه را سر جای خودش می‌نشاند. الآن با مولانا آن‌طوری فکر نمی‌کنیم. درست است؟ و

این ندانستند ایشان از عَمیٰ
هست فرقی در میان، بی‌‌مُنْتَها
🔰(مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۶۷)

عَمیٰ: کوری
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

این‌ را نفهمیدند آدم‌های عادی که من‌ذهنی داشتند از کوری. عَمیٰ یعنی کوری، یعنی دیدن بر‌حسب همانیدگی‌ها. کوری همان دیدن برحسب همانیدگی‌ها است، جهل من‌ذهنی است که بین انسان‌هایی مثل مولانا و من‌ذهنی فرق از زمین تا آسمان است. درست است؟

🔟3️⃣1️⃣ ۵۴ 🔟3️⃣1️⃣

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

/channel/GanjeHozorTeleText/17034

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

فایل PDF متن کامل پیغام‌های تلفنی برنامه ۳-۱۰۳۱ (روزهای جمعه)

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

/channel/GanjeHozorTeleText/16947

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

فایل PDF متن کامل پیغام‌های تلفنی برنامه ۲-۱۰۳۱ (روزهای سه‌شنبه)

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

فایل PDF متن کامل برنامه ۱۰۳۱ با لینک ابیات و آیات به فایل اصلی صوتی در سایت گنج حضور
WWW.PARVIZSHAHBAZI.COM

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

فایل تصویری بخش چهارم برنامه ۱۰۳۱ با زیرنویس چسبیده

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

فایل تصویری بخش دوم برنامه ۱۰۳۱ با زیرنویس چسبیده

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

/channel/GanjeHozorTeleText/16857

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

فایل PDF متن کامل پیغام‌های تلفنی برنامه ۱-۱۰۳۱ (روزهای جمعه)

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

/channel/GanjeHozorTeleText/16832

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

فایل PDF متن کامل پیغام‌های تلفنی برنامه ۰-۱۰۳۱ (روزهای چهارشنبه)

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

فایل PDF متن کامل برنامهٔ شمارهٔ ۱۰۳۱

(مخصوص چاپ سیاه و سفید)

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

فایل WORD متن کامل برنامهٔ شمارهٔ ۱۰۳۱

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

و مولانا یک مثالی می‌زند، می‌گوید که

هر دو گون زنبور خوردند از محل
لیک شد زآن نیش و، زین دیگر عسل‌‌
🔰(مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۶۸)

هر دو گون آهو گیا خوردند و آب
زین یکی سرگین شد و، زآن مُشکِ ناب‌‌
🔰(مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۶۹)

گیا: گیاه، علف
سرگین: مدفوع
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

هر دو نِی خوردند از یک آبْخَور
این یکی خالیّ و، آن دیگر شِکَر
🔰(مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۷۰)

آبْخَور: آبشخور
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

پس مثال می‌زند می‌گوید دو جور زنبور داریم، یکی زنبوری که نیش می‌زند، یکی زنبور عسل است، می‌روند از گل و گیاه محل می‌خورند، یکی عسل درست می‌کند یکی نیش می‌زند. در مورد انسان هم همین‌طور است. این فضای‌ حضور و نعمت‌های این جهان برای انسانی مثل مولانا که هم از این جهان می‌خورد هم از آن جهان عسل درست می‌کند. یک من‌ذهنی تمام‌عیار هم باز هم از این جهان و از آن جهان می‌خورد، زندگی را می‌گیرد به درد تبدیل می‌کند و می‌شود خروب، می‌شود آسیب‌رسان، می‌شود نیش‌زن، درد‌رسان. به هر کسی می‌رسد درد باید بدهد، خودش هم درد می‌کشد.

دو جور آهو داریم، می‌روند آب می‌خورند، گیاه می‌چرند، یکی فقط مدفوع می‌کند، آن یکی مُشک ناب می‌کند. درست است؟ این را بیاوریم به دو‌جور آدم، کسی که فضا‌گشا است، کسی که فضا‌بند است. آن‌ کسی که فضا‌بند است فقط سرگین درست می‌کند، آن‌ کسی که فضا‌گشا است بوی‌ عشق می‌دهد.

دوتا نی در نظر بگیر که از یک‌ جا آب می‌خورند، یکی خالی است و آن یکی نیشکر است. درست است؟ بله. خب.

صد هزاران این چنین اَشباه بین
فرق‌ِشان هفتاد ساله راه بین‌‌
🔰(مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۷۱)

اَشباه: نظایر، اَمثال، همتاها
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

این خورَد، گردد پلیدی زو جدا
آن خورَد، گردد همه نورِ خدا
🔰(مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۷۲)

این خورَد، زاید همه بُخل و حسد
آن خورَد، زاید همه عشقِ احد
🔰(مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۲۷۳)

می‌گوید شبیه این‌ها را صد هزارتا می‌توانی ببینی که یکی سازنده است یکی خروب است، فرقشان هفتاد ساله راه است، یعنی فرقشان خیلی زیاد است. این می‌خورد پلیدی از او جدا می‌شود، آن یکی می‌خورد نور ‌خدا می‌شود. این یکی می‌خورد که همه‌اش بخل و حسد درست می‌کند، آن یکی می‌خورد فضا را باز می‌کند و به عشق خداوند تبدیل می‌شود.

اجازه بدهید به همین‌جا بسنده کنیم. بقیه‌اش را ان‌شاءالله هفتۀ آینده، یعنی درس آینده خواهیم خواند.

🔟3️⃣1️⃣ ۵۵ 🔟3️⃣1️⃣

Читать полностью…

گنج حضور متن کامل برنامه ها - Ganje Hozour

حق همی گوید که آری ای نَزِه
لیک بشنو، صبر آر و صبر بِهْ
🔰(مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۰)

نَزِه: پاک و پاکیزه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

صبح نزدیک‌ است، خامُش، کم‌ خروش
من همی‌کوشم پیِ تو، تو مَکوش
🔰(مولوی، مثنوی، دفتر سوم، بیت ۴۱۱)

نَزِه یعنی پاک و پاکیزه. خداوند الآن به شما می‌گوید ای پاک، چرا پاک؟ برای این‌که از جنس من هستی، درست است؟ «صبر آر»، فضا را باز کن، صبر کن، صبح نزدیک است که روشن بشود. صبح موقعی است که مرکز شما عدم می‌شود، عدم می‌شود، یک‌دفعه شما ناظر فکرهایتان می‌شوید، صبح شد. همین‌که ناظر شدید، باید چراغ من‌ذهنی را خاموش کنید. «صبح نزدیک است، خامُش»، این‌قدر با من‌ذهنی‌ات فعالیت نکن، با من‌ذهنی‌ات فکر نکن. «کم خروش» یعنی با من‌ذهنی‌ات کم خروش. من به‌عنوان زندگی، خداوند می‌کوشم برای تو، تو دیگر با من‌ذهنی‌ات مکوش.

هرکه بِفسُرد، بر او سخت نماید حرکت
اندکی گرم شو و جنبش را آسان بین

خشک کردی تو دِماغ از طلبِ بَحث و دلیل
بِفشان خویش ز فکر و لُـمَعِ بُرهان بین

هست میزانِ معَیَّنْت و بدآن می‌سنجی
هله میزان بگذار و زرِ بی‌میزان بین
🌺(مولوی، دیوان شمس، غزل ۲۰۰۲)

دِماغ: مغز
لُـمَع: درخشش
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

دِماغ یعنی مغز. لُمَع یعنی درخشش. هر کسی افسرده بشود، منجمد بشود، توجه کردید گفت «کو های‌هایِ سردِ تو؟» سردِ تو. سرد از انقباض می‌آید، از داشتن همانیدگی‌ها می‌آید، از داشتن درد می‌آید. هر کسی پژمرده بشود، فسرده بشود، منجمد بشود، حرکت سخت می‌شود برایش. فضا را باز کن، اندکی گرم شو، بگذار گرمای عشق بیاید، اندکی گرم شو و ببین که جنبش آسان است.

یادمان است جنبش منظورش جنبش زندگی است، ما به‌عنوان اَلَست می‌جُنبیم. گفت اگر تو بجنبی از این مردگی، این من هستم دارم به‌سوی خودم می‌روم و بگذار بروم. این از زبان زندگی می‌گوید. دخالت نکن، فقط یک ذره بجنب، مرکزت را عدم کن، «اندکی گرم شو و جنبش را آسان بین»، ببین جنبش آسان است. ببین که اَلَست در تو راحت می‌تواند، یک کمی از این توهم، از این کژبینی بیرون بیاید، منِ اصلی ما دارای دانایی ایزدی است، منتها جهلِ همانیدگی‌ها، دیدن برحسب همانیدگی‌ها این داناییِ ایزدی را گرفته از ما.

«خشک کردی تو دِماغ از طلب بحث و دلیل»، بحث و دلیل اشاره می‌کند به این‌که ما بحث کنیم، دلیل بیاوریم، برویم به سبب‌سازی. هر کسی که بحث می‌کند، سؤال می‌کند، که خودش را در ذهن بیشتر نگه می‌دارد. وقتی شما فضا را باز می‌کنید از ذهن می‌پرید بیرون. وقتی منقبض می‌شوید هِی شروع می‌کنید به فکر کردن، بحث کردن، سبب‌سازی کردن، دلیل آوردن، دلیل‌های ذهنی، بیشتر در ذهن ماندن و جنب‌و‌جوش کردن در ذهن، مغز آدم خشک می‌شود. در این‌جور تفکر، نه صُنع هست، نه شادی هست. وقتی شما فضا را باز می‌کنید شادیِ اصلتان می‌آید سراغتان. «بِفشان خویش ز فکر و» خودت را بتکان، بگذار فکرها بریزند. «لُمَعِ بُرهان بین»، درخشش خودت به‌عنوان فضای گشوده‌شده را ببین.

من می‌گویم این‌قدر سؤال نکنید، مرتب سؤال می‌کنند. سؤال یک چیز ذهنی است. شما یک چیز ذهنی می‌پرسید، یک چیز ذهنی می‌شنوید. این فرق دارد که بینش زندگی در شما به‌وجود بیاید، گرمای عشق به‌وجود بیاید. سؤال نکنید، فضا را باز کنید، ساکت باشید، سکون داشته باشید.

«بِفشان خویش ز‌ فکر» چه‌جوری می‌فشانیم؟ با فضا‌گشایی. و درخشش این فضای گشوده‌شده را ببین که برهان تو این است، نه این‌که با سبب‌سازی، به‌ این دلیل به این‌ دلیل خدا وجود دارد، به این دلیل به این دلیل خدا به ما کمک می‌کند، به این دلیل به این دلیل، نه.

می‌گوید یک میزان یا ترازوی معین ذهنی در شما وجود دارد و با آن می‌سنجی، نسنج با آن. «هست میزانِ معَیَّنْت و بدآن می‌سنجی»، «هله» یعنی آگاه باش، این ترازو را بینداز زمین، ترازوی من‌ذهنی را بینداز زمین. وقتی این ترازو را انداختی، فضا را باز کردی، آن طلای بی‌ترازو را ببین. طلای بی‌ترازو اصل شماست که خودش را به شما نشان می‌دهد به‌صورت مرکز عدم، فضای گشوده‌شده. وگرنه با انقباض، این استدلال‌های ذهنی ما که می‌خواهیم ثابت کنیم خداوند وجود دارد، این‌طور هست، آن‌طور هست، این کار را بکنی به خدا زنده می‌شوی، این‌ها به‌درد نمی‌خورند، باید بیایی این‌ لحظه، این لحظه بگویی من عاشقم، فضا را باز کنی، جست‌وجویی از ورایِ جست‌وجوی ذهنی و مثل سیل بروی به‌سوی «جویِ دوست».

پس میزان و ترازو را بگذار، زرِ بی‌ترازو را ببین. زرِ بی‌‌ترازو، بی‌ حساب و کتاب، بدون استدلال، همین اصل شماست که خودش را به شما نشان می‌دهد.

بله. خب، قرار بود که برایتان مثنوی بخوانیم، مثنوی را دیگر نمی‌خوانیم، این مثنوی را می‌گذاریم برای هفتۀ بعد ان‌شاءالله. حالا این سه بیت را می‌خوانم. این سه بیت اولش البته خیلی بیت بود که نتوانستیم بگوییم. می‌گوید:

🔟3️⃣1️⃣ ۵۳ 🔟3️⃣1️⃣

Читать полностью…
Subscribe to a channel