رشکم از پیرهن آید که در آغوش تو خسبد
زهرم از غالیه آید که بر اندام تو ساید...
#سعدی
#شبتون‌‌به‌عشق
اندر آن روز که پرسش رود از هر چه گذشت
کاش با ما سخن از حسرت ما نیز کنند...
#غالب_دهلوی
ویرانهٔ جاوید بماند دلِ بی عشق
آن دل شود آباد که ویرانهٔ عشق است...
#عرفی_شیرازی
اگر به ملک رسیدی، جفا مکن به کسی
که آنچه کاخِ تو را خاک می‌کند، ستم است
#فاضل_نظری
#ظلم‌پایدار‌نیست
روزی...
جایی...
دقیقه ای...
خودت را باز خواهی یافت...
و آن وقت
یا لبخند خواهی زد
یا اشک خواهی ریخت ...
#پابلو_نرودا
بی آنکه بخواهم تمام شدی
همانطور که
بی آنکه بخواهم
تمام من شده بودی !
#فروغ_فرخزاد
دست‌هايم
خيابان نخستين تابش آفتاب شدندو
معبری برای چشمان تو...
#شيرکو_بيکس
پاشو جانان من
بیدار شو
یک صبح بخیر بگو
بگذار پیشانی ات را بوسه باران کنم
تااین خورشیدِ صبحگاهی
با دیدن فروغ چشمان خمارت
که به لبخند نشسته
از رو برود ...
#شیما_سهرابی
#صبحتون‌سرآغاز‌خوشی‌ها
در خویش ره نداد دلم، هیچ صورتی
غیر خیال دوست که گفت، آشناست این؟
#سلمان_ساوجی
از آن دمی که دلم شد به صحبتت مایل
نماند میل به بالای سرو و نارونم
#امیر‌خسرو‌دهلوی
به خم کمند زلفت همه عالم اندر آمد
به چه سان رهم ز بندت، به کجا روم ز دستت
#امیرخسرو_دهلوی
گرچه در ظاهر سکوتی حاکم است بر چهره‌ام
در دل اما میزنم از درد خود فریاد ها
#مسلم_شیرازی
مرا زمانه ز یاران به منزلی انداخت
که راضی ام به نسیمی کزان دیار آید
#سعدی
می‌گرفتم پیش ازین از دست ساقی می به ناز
این زمان از دور می‌بوسم لب پیمانه را
#صائب_تبریزی
چو صبح صادق آمد راست‌گفتار
جهان در زر گرفتش محتشم‌وار
چو سرو از راستی بر زد علَم را
ندید اندر خزان تاراج غم را
#نظامی
#خمسه‌‌خسرو‌و‌شیرین
#صبحتون‌به‌شادکامی
ای جانک خندانم من خوی تو می دانم
تو خوی شکر داری بالله که بخند ای جان
#مولانا
#دیوان‌شمس
نام من رفته‌ست روزی بر لبِ جانان به سهو
اهل دل را بوی جان می‌آید از نامم هنوز ...
#حافظ
غالباً در هر تصادف می‌رود چیزی زِ دست
لحظه برخورد چشمت با نگاهم، دل بِرفت
#حسین_فروتن
ای سرنوشت!
از تو کجا می‌توان گریخت؟
من راهِ آشیان خود از یاد برده‌ام
یک‌دم مرا به گوشه‌ی راحت رها مکن
با من تلاش کن که بدانم نمرده‌ام...
#فریدون_مشیری
از من
عبور می کنی و دم نمی زنی
تنها دلم خوش است که
شاید ندیده ای...
#قیصر_امین_پور
دلم تنگ است!
بغض سنگینی گلویم را می‌فشارد
و خیال خالی شدن ندارد انگار!
مُدام چنگ میزند گلویم را
و بودنت را انتظار می‌کشد.
کاش دیروزی نبود
تا خاطراتت در آن نقش نمی‌بست!
و کاش فردایی نباشد
وقتی قرار است
تو در آن نباشی!
#یاشارعبدالملکی
هر صبح..
با نور افشانی خورشید
واژه ها به تسبیح و ثنای تـو
بر می خیزند..
"صبحت بخیر دولتِ بیدارِ من"....!!
#باران_قیصری
حکایت شب هجران نه آن حکایتِ حالیست
که شَمِّه‌ای ز بَیانش به صد رساله برآید
#حافظ
#شبتون‌‌‌‌آسوده
بیا گردن‌بندی را
به گردن‌ات آویزم
که با سرانگشتان‌ام
برای‌ات بافته‌ام
مهره‌هایش
همه از بوسه‌های تو
و نخ تارهایش
از تار موهای من
#کژال_ابراهیم_خدر
#بانوی‌شاعر‌ه‌کردستان‌عراق
آیینه‌ای دق کرده‌ام در حسرت دیدار تو
یک انعکاس سبز تو صد عقده را وا می‌کند
#ارفع_کرمانی
هیچکس نیست زباندان خیالم بیدل
نغمهٔ پرده دل از همه آهنگ جداست
#بیدل_دهلوی
وحشی برای صحبت یارانِ بی‌وفا
خاطر چرا حزین کند و غم خورد کسی
#وحشی_بافقی
و من گاهی نه صورتت
نه چشمانت
که دلم میخواهد
صدایت را ببینم...
#ناظم_حکمت
صبح خیزان کاستین بر آسمان افشانده‌اند
پای کوبان دست همت بر جهان افشانده‌اند
#خاقانی
شب عیش است و ساقی با شراب ناب می آید
زعکس طلعت او شعله ی مهتاب می آید
#ابن_حسام_خوسفی
#شبتون‌ناب
