حرف وفا به دیده و صد راز در نگاه
شیرین بُوَد ز راه نظر گفتوگوی عشق
#فریدون_مشیری
روزی که به مردی برخوردی
که یاخته های تنت را به شعر بدل کند
و با پیچش موهایت شعر بسازد
روزی که به مردی برخوردی
که قادرت کند - مثل من -
با شعر حمام کنی
سرمه بکشی و
موهایت را شانه کنی
آن روز می گویم: تردید نکن با او برو
مهم نیست مال من باشی یا او
مهم این است مال شعر باشی
#نزار_قبانی
من هم تو را مثل یک تکه نان بوسیدم،
روی پیشانیام گذاشتم و عزیز و مقدس دانستمت
و عشق پدیدار شد،عشق...
#جمال_ثریا
از نظر گشته نهان ، ای همه را جان و جهان
بار دگر رقصکنان بی دل و دستار بیا
#مولانا
غنچه ای ماند دلم پر خون و تنگ
ای نسیم زلف تو باد صبا
خوش بیا کز حسرت دیدار تو
زندگانی خوش نمی آید مرا
#امیرخسرودهلوی
#صبحبهاریتوندلانگیز
راست گفتی که فرج یابی اگر صبر کنی
صبر نیک است کسی را که توانایی هست
#سعدی
بر عشق توام نه صبر پیداست، نه دل
بی روی توام نه عقل بر جاست، نه دل
این غم که مراست کوه قافست، نه غم
این دل که توراست سنگ خاراست، نه دل
#رودکی
بازآکه بیجمالت توفان شکسته بر دل
تو بار بسته بر ناز ما دست بسته بر دل
#بیدل_دهلوی
بادهٔ ناب، چنین هوش نمی پردازد
دلم از خود شده جلوه مستانه کیست؟
ناله ای هست ز پی قافلهٔ ناز تو را
این جرس نیست، ندانم دل دیوانه کیست؟
#حزینلاهیجی
رام شد با آهوی چشمش دل دیوانهام
راست بودست اینکه مجنون انس گیرد با وحوش
#قاآنی
ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
کجاست پیک صبا گر همی کند کرمی؟
#حافظ
و امان از قصه ی شب
که حس می کنم
دل تو همراه من است و تا صبح
سرم را بر روی سینه ات
میگذارم
تا اینگونه حال تبدارم را
با عشق خیالی تو
همبستر کنم
#زهرامحمدی
#شبتونبدورازفراق
قطار می رود
تو میروی
تمامِ ایستگاه میرَود
و من
چقدر سادهام
که سالهای سال
در انتظار تو
کنار این قطارِ رفته ایستادهام
و همچنان،
به نردههای ایستگاهِ رفته
تکیه، دادهام!
#قیصر_امین_پور
نگاهم کن
بیپلک
بیحرف
بیدلیل
بی هیچ اشاره ای
چون آینه
که اندوهِ من
همرنگِ شرقیِ چشمهای توست
تاریک و مغموم
زیبا و معصوم....
من به چشمهای تو ایمان دارم
#شعله_نیکخواه
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ! ﮐﺎﻣﻞ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﻋﺸﻖ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ، ﺍﯾﻦ ﻗﺼﻪ ﻧﺎﺗﻤﺎﻡ ﺍﺳﺖ..!
#حسین_منزوی
میان عاشق و معشوق یک کرشمه بس است
بیان حال به کام و زبان نمیباشد
#وحشی_بافقی
من از تو جز تو نخواهم، که در طریقتِ عشق
به غیرِ دوست تمنّا ز دوست، رسواییست!
#رضیالدین_آرتیمانی
تابی به سرِ زلف زد و طره به خم داد
اسباب پریشانی ما دست به هم داد
#حزین_لاهیجی
به بویِ نافهای کآخر صبا زان طُرّه بگشاید
ز تابِ جعدِ مشکینش چه خون افتاد در دلها
#حافظ
ای شب؛ به پاس صحبتِ دیرین،خدای را
با او بگو
حکایتِ شب زنده داریام
با او بگو
چه می کشم از درد اشتیاق
شاید وفا کند،
بشتابد به یاریام...
#فریدونمشیری
#شبتونبهعشق
دلتنگیِ بویِ موهایت
با همهی دلتنگیها فرق دارد...
#عباس_معروفی
من معترف که باده حرامست میخورم
ای شیخ مال وقف چه سان بر تو شد حلال؟
#شاطرعباسصبوحی
روزی که میگرفتند پیمان ز نسل آدم
عشق از میان ذرات در جستجوی ما بود
#غبارهمدانی
من عاشق و دیوانه و مستم، چه توان کرد؟
می خواره و معشوق پرستم، چه توان کرد؟
گویند که: رندی و خراباتی و بد نام
آری، بخدا، این همه هستم، چه توان کرد؟
#هلالی_جغتایی
عمر عزیز خود منما صرف ناکسان
حیف از طلا که خرج مطلا کند کسی...
#قصاب_کاشانی
صبح رادرآغوش گرفتم
دستهایم
خیابان نخستین تابش آفتاب شدند و
معبری برای چشمان تو
دهان كوه را بوسيدم
لبانم چشمهای شدند و
زمزمههایت از نو درخشیدند.
#شیرکو_بیکس
#صبحتونبینظیر
#امروزتانناب
دوام عیش و تنعم نه شیوهی عشق است
اگر معاشر مایی بنوش نیش غمی
#حافظ
گفتگو با تو
مثل نفسهای بلند آتش
میبرد چشم خیالم را
تا بیابانهای دورترین خاطرهها
که در آن گنجشکان بر سنبل گندمها
اهتزازی دارند
که در آن گلها با اخترها رازی دارند...
#منوچهر_آتشی