13145
تنها کانال رسمی سایت گنجور https://ganjoor.net
بیت مدرّج در دیوان ناصر خسرو
شاعران پارسیگوی به پیروی از شاعران عرب گاه برخی از بیتهای خود را به صورت مدرّج میسرودند، یعنی نیمی از کلمهای را در پایان مصراع نخست و نیم دیگرش را در آغاز مصراع دوم جای میدادند، مانند کلمهٔ «نخچیر» در بیت زیر از ناصر خسرو که دهخدا در مدخل «مدرّج» از لغتنامه، مثال زده است:
چوشاخ ترّ بررستی و چون نخچيـ
ـر برجستی و شست از سالیان رُستی
(دیوان ناصر خسرو، چاپ دانشگاه، ص ۳۷۳)
ضمن یادآوری اینکه واپسین کلمهٔ بیت یادشده «زِستی» به معنای «زیستی» است، میافزایم که بیت بعدی نیز، چنانکه در دیوان میبینیم، مدرّج است:
به گاه معصیت بر اسپ ناشایسـ
ـت و نابایست مر کس را نپایستی
(همانجا)
از آنجا که بیت مدرّج یا به اصطلاح، مدوّر را نشاندهندهٔ آن دانستهاند که واحد شعر عربی بیت است نه مصراع (مقالهٔ «واحد وزن در شعر عربی و فارسی»، ص ۵۵، نوشتهٔ دکتر قهرمانی مقبل)، باید بیتهای مدرّج ناصر خسرو را نیز نشان آن دانست که برای او و دیگر پارسیسرایان همروزگار او واحد شعر بیت بوده است؛ البته باید حساب بیتهای مدرّج او را از بیتهای تفنّنی متأخری چون دو بیت زیر جدا دانست:
گفتم مدرّجی که مگر شاهزاده ایـ
ـرج بسپرد به حافظه شعر مدرّجم
(ایرجمیرزا، چاپ محجوب، ص ۷۰)
یکّی از آن قوافل پرباـ
ـران گهرنثار نیامد
(متن کامل ده کتاب شعر اخوان، ج ۱، ص ۱۰۲)
باری، شمار بیتهای مدرّج ناصر خسرو بیش از اینهاست و واقعیت این است که برخی از مصداقهای شعر مدرّج را در دیوان او کاتبان با تحریف و برخی دیگر را خود مصحّحان با بدخوانی از میان بردهاند، از آن جمله است بیتی از قصیدهٔ معروف «نکوهش مکن چرخ نیلوفری را» که در دیوان (ص ۱۴۳) بدین صورت آمده:
امام زمانه که هرگز نراندهست
برِ شیعتش سامری ساحری را
اما «راندن» در آثار ناصر خسرو با حرف اضافهٔ «بر» کاربرد داشته است و نیاز به مضاف خواندن «بر» نیست:
بدان بر ایشان مهتری راند (زاد المسافر، تصحیح عمادی حائری، ص ۴۳۵)
پیداست که مصححان دیوان خوانش «بر» به سکون «ر» را برهمزنندهٔ وزن انگاشتهاند و با گذاشتن کسرهای در زیر «ر»، وزن را به گمان خود اصلاح کردهاند، حال آن که باید به مدرّج بودن بیت توجه میداشتند و «ت» را از پایان مصراع نخست به آغاز مصراع دوم میآوردند و بیت را بدین صورت تصحیح میکردند:
امام زمانه که هرگز نراندهسـ
ـت بر شیعتش سامری ساحری را
◽️ وحید عیدگاه طرقبهای
#ناصرخسرو
@vahididgah
یک توضیح ضروری دربارهٔ صحبت استاد گرامی و بخش سخنوران پرمخاطب گنجور:
به لحاظ تلاش برای سریع نگه داشتن صفحهٔ خانگی گنجور سخنوران پرمخاطب آن به صورت دستی گزینش شدهاند و لزوماً ترتیب آنها مطابق تعداد بازدیدها نیست (ترتیب دقیق ثابت نیست و تغییر میکند). اما فراوانی روزانهٔ بازدیدها با همین سخنوران (بدون تطابق دقیق ترتیب) مطابقت دارد.
به عنوان نمونه این تصویر آمار دیروز (یکشنبه ۹ آذر ۱۴۰۴) است. ردیف ۵ صفحهٔ جستجو و ردیف ۶ صفحهٔ مشابهیابی گنجور است (که در ردیفها یک نمونه از نمایش آنها با ورودیهای یک کاربر نشان داده میشود و این ورودیها جنبهٔ تصادفی دارند). نظامی و شهریار هم که در ردیفهای دهگانهٔ بالا نیستند شاعران پرمخاطب بعدی هستند.
کار سیستم آمارگیری گنجور که پیشتر قابلیتهای دیگری برای مشاهدهٔ آمار بازدید اشعار و بخشهای آثار به آن اضافه شده بود با حجیم شدن دادههای آن فعلاً گره خورده و نیاز به بازبینی و بهینهسازی دارد و در حال حاضر مفیدترین خروجی آن همین صفحه است که در این نشانی در دسترس است:
https://kntr.ir/1/ganjoor.net
در فنّ سیاهبازی ای صاحب جاه
بودی تو به خود غرّه که ایلان ناگاه
از بازی روزگار کردت آگاه
خطّ تو سفید گشت و روی تو سیاه
نگارش جدید بیتاس منتشر شد:
🎯 مسابقه دو نفره! حالا میتونی با کاربران دیگر در چالش شعر و حافظه شرکت کنی و امتیاز بگیری.
💖 محفل بیتاس: نوشتهها و احساسات دیگران رو بخون، لایک کن و با اونها همراه شو!
🎡 گردونه شانس بیتاس:
حالا دیگه میتونی روزی ۲ بار گردونه شانس رو بچرخونی و شانس خودت رو برای دریافت نَفَس رایگان امتحان کنی 🌿
⬇️ لینک دانلود رایگان از بازار: https://cafebazaar.ir/app/ir.ham3da.beyteshekasteh
لینک نصب از مایکت:
https://myket.ir/app/ir.ham3da.beyteshekasteh
رابط کاربری متفاوتی برای گنجور تولید شده -به صورت مستقل از گنجور- توسط آقای سامران فعلی مقدم، بازمتن و در دسترس روی نشانی:
https://ganjoor.vercel.app
کد:
https://github.com/samranfeli/ganjoor
سازنده:
https://samranfeli.github.io/
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرامترم ز آهو، بیباکترم از شیر
وان لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر
رنج است پی رنجم زنجیر پی زنجیر
#اصلی
#معینی_کرمانشاهی
این شعر از معینی کرمانشاهی است.
@jaliyat
@jaliyat
همراه گرامی آقای مجید اماموردی چندی است مشغول جمعآوری آثار شاعران قرنهای آغازین شعر فارسی و قالببندی آنها با گنجور رومیزی است. منبع آقای اماموردی برای این کار کتابهای اشعار پراکندهٔ شعرای فارسی زبان به کوشش ژیلبر لازار و همچنین شرح احوال و اشعار شاعران بیدیوان در قرنهای ۳/۴/۵ هجری به تصحیح محمود مدبری بوده است.
ادامهٔ این مطلب را در این نشانی مطالعه بفرمایید:
https://blog.ganjoor.net/1404/07/23/3rd-4th-century-poets/
واژههای بیگانه در شاهنامه
برخی میپندارند در شاهنامه هیچ واژهی غیرفارسیای وجود ندارد، امّا این پندار نادرست است. واژههای بیگانه و بهویژه عربی شاهنامه از دیرباز موضوع بررسی پژوهشگران گوناگون بودهاست. آخرین و جامعترین پژوهش درباب واژههای عربی در حماسهی ملّی ایران کتاب دکتر سجّاد آیدنلو است با عنوان فرهنگوارهی لغات و ترکیبات عربی شاهنامه (تهران، سخن، ۱۳۹۶؛ چاپ دوم: ۱۴۰۳). برپایهی این پژوهش در شاهنامه ۷۲۶ واژه و نام خاصّ عربی یا معرّب به کار رفتهاست.
آیدنلو همچنین در مقالهای واژههای ترکی شاهنامه را بررسی کردهاست. برپایهی این مقاله در شاهنامه ۱۶ واژه و نام خاصّ ترکی دیده میشود (نک. سجّاد آیدنلو، «نگاهی به واژههای ترکی شاهنامهی فردوسی»، متنشناسی ادب فارسی، دورهی جدید، ش۲، پیاپی ۳۴، تابستان ۱۳۹۶، ص۱۱-۳۶).
با توجّه به ماهیّت پژوهشهای ریشهشناختی، پژوهشهایی از این دست قطعاً با درصدی خطا نیز همراه است، امّا درحالحاضر میتوان با آسایش خاطر به این آمار استناد کرد (نقدهایی که بر دو اثر یادشدهی آیدنلو نوشته شده اگرچه برخی نکتههای ریشهشناختی دارد، تغییر محسوسی در آمار ایجاد نمیکند).
#واژه
#کتاب
#ادبیات
#فردوسی
#سجاد_آیدنلو
@vakhteha
لایقترینی حمیدرضا محمدی
و یکی از بزرگترینها که میشناسم.
به دوستی با تو افتخار میکنم. تداوم، پیوستگی، هوش و سواد…
و مناعت طبعات…
بسیار از تو آموختهام. و عمدهی هویت فرهنگی خودم را از سایت گنجور تو دارم.
چنین متنی از تو ندیدهبودم. خار از دل من در آورد این یادداشت تو.
سهیل قاسمی
https://blog.ganjoor.net/1404/06/29/complaints/
مردی چنان حمیدرضای محمدی
آزرده شد ز گردش این گنبد دغل
آن کس که حرف کم زد و بسیار کار کرد
کم دید مهر یاوهدرایان بیعمل
یا رب، خودت به هر دو جهان اجر او بده
چون جانشین توست درین کار بیمثَل
(از رضا خبازها)
جناب محمدی گرامی
شما را بهعنوان یکی از بهکارآمدهترین و ارزشمندترین فرزندان این خاک اسطورهخیز دوست دارم. خدمت بینظیری که شما به فرهنگ و ادب ایران کردید مؤسسات بزرگ دولتی با بودجههای کلان نکردند.
ایران را همیشه عشق و هوشمندی و ازخودگذشتگی چنین فرزندانی زنده نگه داشته است و میدارد. اگر یاریتان میکردند، کار آسانتر بود و قطعاً بهتر پیش میرفت، ولی بدون حمایت دولتی هم کم حماسهای نیافریدهاید و متأسفانه حماسهسازان ما معمولاً تنها بودهاند و هستند.
کمتوجهیها انکار کار نامدار شما نمیشود. نمیتوان به ادبیات و فرهنگ علاقهای داشت و مدیون شما نشد. امیدوارم جز خوشی نبینید و قدر شما و شاهکار ارجمندتان هم بیش از پیش دانسته شود.
شاد باش و دیر زی
ارادتمندتان فاطمه زندی
... این نوشته را نه به عنوان گلایه بلکه بیشتر به عنوان توجیه برای آنهایی مینویسم که این معدود حضورهای گنجور را در رویدادهای برگزار شده از سوی نهادها را برنمیتابند. خواستم مطرح کنم که حضور انگشتشمار گنجور حتی به عنوان تقدیرشدهٔ فرعی در این رویدادها به نوعی به رسمیت شناختن حقی است که این نهادها دارند تا از فعالیتهای فرهنگی و ادبی حمایت کنند. پس زدن آنها توجیهکنندهٔ کمکاری آنهاست و فارغ از اختلافات عقیدتی میبایست زمانی که در این مجموعهها کسی تصمیم شجاعانهای برای تأیید موجودیت آن «دیگران» گرفته نباید پشت آنها را خالی کرد و آنها را در برابر مدیرانشان که احتمالاً جور دیگری فکر میکنند ضایع و کمقدر کرد. ...
بخشی از این نوشته:
https://blog.ganjoor.net/1404/06/29/complaints/
اینبار با امکاناتی که عاشقان شعر و هنر دوست خواهند داشت:
✨ استفاده از عکسهای گالری در پسزمینه عکسنوشته – هر شعری را با تصویری که دوست دارید زیباتر کنید.
📷 امکان ثبت تصویر با دوربین برای پسزمینه عکسنوشته – لحظههایتان را با شعر جاودانه کنید.
⚡ بهینهسازی کلی برای تجربهای روانتر
همین حالا بهروزرسانی کنید و خلاقیت خودتان را در کنار شعر به نمایش بگذارید.
✅ دانلود از بازار:
https://cafebazaar.ir/app/ir.ham3da.darya
🗒کوتاهنوشتها
✍محسن احمدوندی
تصویری که زکریای قزوینی در قرن هفتم در «آثارالبلاد و اخبارالعباد» از تهران ارائه میدهد، در نوع خودش عجیب و غریب و قابلتأمّل است. در نوشتهٔ او مردم تهران، مردمی خشن، خونریز، نافرمان و عصیانگرند که تن به طاعت سلاطین نمیدهند و تنها راه مواجهه با آنها مداراست. او در کتاب خود دربارهٔ تهران چنین نوشته است:
تهران قریهای است از قرای ری، مشتمل بر بساتین و اشجار بسیار و ثمار بیشمار. اهل آنجا را به زیر زمین خانههاست چون سوراخ موش دشتی، وقتی که دشمنی قصد آنها کند، به آن خانهها پنهان میشوند و دشمن چند روزی محاصره آنها مینماید و برمیگردد و چون برمیآیند از زیر زمین، فساد بسیاری میکنند از قتل و نهب و قطعطريق و اکثر اوقات آنها از طاعت ولات و سلاطین عصیان ورزند و حیله برای ضبط آنها بهجز مدارا نیست. در آن قریه دوازده محله است که پیوسته با همدیگر در محاربه و مخالفه باشند و چون به اطاعت سلطان درآیند و متفق میشوند بر ادای خراج، عامل آنجا کلانسالان قریه را جمع کند و طلب خراج مینماید، یکی از آنها مرغی را به دیناری در خراج دهد و دیگری تغاری را به دیناری حساب نماید و بر این وجه ادای خراج مینمایند و اگر در مقام عصیان آرند، هیچ تلاش سود ندارد و منتظر فتنه و فسادند. و در زراعت گاو را کار نفرمایند، از خوف آنکه اگر از طاعت بیرون روند و عساکر و افواج برای اَسر و نهب آنها از سلطان وقت برسد، عوامل آنها به تاراج میرود. و همه زراعت را به کُلَند کَنَند و دواب و مواشی نگاه ندارند، از آنکه اعدای بسیار در کمین دارند و فواکه آنجا بسیار و خوشگوار باشد، خصوصاً انار که مثل آن در هیچ یکی از بلاد موجود نیست (قزوینی، ۱۳۷۳: ۸۲-۸۳).
◾️منبع
- قزوینی، زکریا ابن محمد. (۱۳۷۳). آثارالبلاد و اخبارالعباد. ترجمهٔ محمدمراد ابن عبدالرحمان. تصحیح سیدمحمد شاهمرادی. جلد دوم. چاپ اول. تهران: دانشگاه تهران.
📗شعر، فرهنگ و ادبیات
@mohsenahmadvandi
yun.ir/1s1ik
ترجیع بند سعدی
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهیِ کارِ خویش گیرم
یکی از محبوبترین شعرهایی که خواندهام.
پیشتر هم گفتهام، اگر طوری میشد که از سعدی، کلیات و بوستان و گلستاناش نیز در گذر زمان از میان میرفت و به دستِ ما نمیرسید و فقط همین یک ترجیعبند را از او داشتیم، هم این شعر کافی بود که نام سعدی در تاریخ ادبیات ما جاودانه باشد.
سال ۹۴ بود که یک دوره «مبانی گویندگی و اجرا در رادیو تلویزیون» شرکت کردم که در دانشکدهی هنر برگزار میشد.
یکی از مدرسانِ ما، منصور ضابطیان، که بسیار نیز دوستاش میدارم، در یکی از جلسههای کلاس گفت: سعدی شعری دارد: ای زلفِ تو هر خمی کمندی... این شعر را پیدا کنید و بخوانید و ضبط کنید.
بار اول همان موقع از گنجور پیدا کردم و با گوشی موبایلم آن را خواندم.
بابِ آشناییِ من با مجموعهی گنجور نیز از همانزمان گشودهشد.
یکی دو سال بعدش هم یک بار با میکروفون خانگی خواندم و از خودم فیلم گرفتم و منتشر کردم.
اما عربیهای چیزی که خواندهبودم بیاشکال نبود و در فارسیهای آن نیز، تک و توک بود که پس از آن به درکی متفاوت رسیدم که اجرای پیشین را درست ندانستم. از جمله: «من در قدمِ تو خاک بادم...» یا: «مگر تو میکنی، بس...»
به هر حال... در این ده سال با دوستان بسیاری آشنا شدم و بسیار از این شعر گفتیم و شنیدیم.
اجرای من در گنجور کامنت داشت و اشکالاتی را گوشزد کردهبود.
این بار دوست داشتم این شعر را با کیفیت ضبط کنم و درست.
از مشورت دوستانی بهره گرفتم. از جمله ساعتها صحبت تلگرامی با دوستانم دکتر رضا خبازها، حسام، صدیقه کامور و اسماعیل مرتضوی که بند به بند خواندیم و حالتهای مختلف را حرف زدیم.
اعرابگذاریهای دوست و سرور ارجمند آقای دکتر صادق سجادی را مبنا قرار دادم که در شماره تابستانی مجله بخارا در مقالهئی درج شدهبود. (همین مجله را هم با خود به استودیو بردم!) مواردی را که به توافق نمیرسیدیم، تلفنی با دوست گرامی دکتر یحیی عطایی مطرح کردم و نظر ایشان را جویا شدم.
(در نهایت هم سه چهار جا به یک قرائت نرسیدم و بیتهایی را دو بار و به دو حالت گفتم! از جمله «یَقَبس» و «تُقبَس»؛ یا «لا باتَ» و «لا یأتِ» و...)
انتخابِ تلفظِ صَرفِ فعلِ مونث و مذکر در برخی ابیات نیز دشوار بود. جاهایی آشکارا «یا قاتلَتی» و «یا محرقتی» مونث بود و جاهایی مبهم. یا در یافتنِ نحوِ جمله در «یا مُحْرِقَتي بِنارِ خَدٍّ / مِنْ جَمْرَتِهَا السِّراجَ تَقْبَس» به یقین نرسیدم که «تقبس» معلوم است یا مجهول که تُقبَس بگوییم یا تَقبَس؛ یا اگر معلوم است، به «نار» بر میگردد که مؤنث است و باید مؤنث (تَقبَس) صرف شود، یا به «سراج» که مذکر است و باید مذکر (یَقبس) صرف شود.
به هر حال تلاش کردم با کیفیتی مناسب و شکلی جامع اجرا کنم.
همراه با دوست خوبم اسماعیل مرتضوی به استودیو اورانیا رفتیم و هر دو خواندیم و ضبط کردیم.
و دوست خوبم شاپور نیز موسیقی جذابی روی آن گذاشت و حاصل کار این شد که میشنوید.
در گنجور نیز جایگزین اجرای پیشینِ خودم کردم.
امیدوارم بپسندید.
سهیل قاسمی
امرداد ۱۴۰۴
/channel/Setiq/4739
معرفی کتاب کتاب دیوان حافظ بر پایه نسخه خطی سال ۸۰۱
پیرایش و نگارش سهیل قاسمی
صحبتهای سهیل قاسمی در باره چگونگی پیدایش کتاب و برشمردن ویژگیهای کتاب و توضیح شیوهی کار و راهنمای مطالعه کتاب
با سخنانی از آقایان فریدون فرحاندوز، اصغر دادبه، صادق سجّادی، سعید کافی انارکی و تصاویری از مراسم رونمایی کتاب در شبهای بخارا به مدیریت علی دهباشی
سخنان سعید الیف و حامد خزائی در باره کتاب تصحیح دیوان حافظ بر اساس نسخۀ اقدم سنۀ ۸۰۱ که به اهتمام سهیل قاسمی توسط انتشارات بلم منتشر شده است
همین ویدیو در آپارات
همین ویدیو در YouTube
فایل صوتی همین ویدیو
لینک تهیه کتاب از ستیغ
لینک تهیه کتاب از ایران کتاب
لینک تهیه کتاب از فرازبوک
با احترام
سهیل قاسمی
@Setiq
سفیدی را سیه کردن هنر نیست
سیه را کن سفید ار میتوانی
😅
#خطسفید
#فیلترینگ
/channel/oragheparishan
جابجایی کانون ادبی از نهادهای علمی به سکوهای دیجیتال
آیا گنجور و اقرانش «کانون ادبی ایران» را جابجا میکنند؟
صائب تبریزی که تا همین چند سال پیش بر پایۀ معاییر «کانون ادبی تحت نفوذ مکتب بازگشت» در حاشیۀ فرهنگ بود کم کم به جانب میانۀ کانون ادبی میآید. در انتخاب مخاطبان سکوی دیجیتال گنجور، پس از پنج پیامبر شعر پارسی و پیش از عطار و نظامی ایستاده است.
فرایند کانونیسازی شعر پارسی از دانشگاه، مجلات و انتشاراتیها به جانب «سکوهای دیجیتال ادبی» میرود. آیا این جابهجایی، تصویر شاهکارها و «ادبیات ایران» را تغییر خواهد داد؟ آیا ما از سنت متکی بر روایت محققان بزرگ و نهادهای فرهنگی به جانب یک اکوسیستم عمومی و فرانخبگانی میرویم.
کم کم کانون ادبی بر اساس دادهها و اَلگوریتم برساخته میشود؛ در این میدان، پرکاربردترین متنها، پر ارجاعترین نویسندگان، پرتکرارترین الگوهای زبان و سبک، کانون ادبی یک فرهنگ را برای نسلهای جدید میسازند.
کانون ادبی به مجموعه آثاری گویند که در یک فرهنگ بهعنوان متون ضروری برای خواندن شناخته میشوند و معمولاً معیارِ سنجشِ کیفیت ادبی نیز به شمار میآیند.
#محمودفتوحی
#کاروندپارسی
🎉 خبر ویژه!
اپلیکیشن دریای سخن بهتازگی در صفحه اول کافهبازار (بخش ویترین برنامهها) معرفی شد!
این افتخار بزرگ نتیجهی همراهی شما کاربران عزیز و تلاش برای ارائهی بهترین تجربه در دنیای شعر و ادبیات فارسی است. 🌿💚
اگر هنوز دریای سخن را نصب نکردهاید یا نسخه جدید را ندیدهاید، همین حالا از لینک زیر دریافت کنید و وارد دنیایی از شعر، داستان، خوانشها، عکسنوشتهها و جستجوی پیشرفته شوید:
👇 دانلود از بازار
🔗 https://cafebazaar.ir/app/ir.ham3da.darya
🙏 از همهی شما که با حمایت و همراهیتان باعث رشد این محصول فرهنگی شدید، صمیمانه سپاسگزارم.
دفتر گنج هم رابط کاربری متفاوت دیگری است که آن هم به طور مستقل از گنجور و به شکل بازمتن توسط آقای مهران بوالحسنی تولید شده.
نشانی:
https://www.ganj.directory
همیشه انتشار مجازی اشعار شاخص خراسان جنوبی برایم مهم بوده است از مدیریت پروژه حکیمنزاری و همکاری در پروژه این حسام خوسفی مواردی بوده است که این دغدغه ها را نشان داده ام اخیراً با مطالعه اشعار شاعران معاصر بیرجند جای خالی آن را در گنجور حس کردم و نتیجۀ تلاش تابستانی من انتشار اشعار سه شاعر بیرجندی عصر قاجار است. از جناب آقای حمیدرضا محمدی مدیر محترم پایگاه وزین گنجور کمال تشکر و سپاس جهت همکاری همیشگی شان دارم.
🔹🔹🔹
📚 عبدالکریم اشراق بیرجندی شاعر متبحر عصر قاجار که دیوانش تا دهه ۴۰و۵۰ شمسی موجود بوده و اکنون در دسترس نیست با توجه به محتوای بهارستان آیتی ۱۵ غزل افزوده شد که تقدیم می شود به نواده ی فرهیخته ایشان جناب استاد ابراهیم اشراقی شاعر فرهیخته بیرجندی.
📚 گزیده ای از دیوان شیخ عبدالحسین فنودی شاعر ، مورخ و عالم بیرجندی به تعداد ۲۸ غزل به گنجور راه یافت.
📚 شیخ محمد حسین آیتی شاعر ، مجتهد و مورخ بیرجندی که در شعر ضیا و آیتی تخلص می کرده است نیز به تعداد ۱۲ غزل در گنجور ثبت شد.
📚 و البته جای خالی خاوران نامه ابن حسام خوسفی در گنجور حس میشد که تحمیدیه خاوران نامه هم همزمان با هفته فرهنگی خوسف به گنجور افزوده شد.
📚 تحمیدیه خاوران نامه ابن حسام خوسفی:
https://ganjoor.net/ebnehesam/khavaran
📚 گزیده اشعار شیخ عبدالکریم اشراق بیرجندی متخلص به اشراق:
https://ganjoor.net/eshraghb
📚گزیده ای از غزلیات شیخ عبدالحسین فنودی متخلص به شیخ:
https://ganjoor.net/fanoodi
📚 گزیده غزلیات شیخ محمد حسین آیتی متخلص به ضیا :
https://ganjoor.net/ayatib
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرامتر از آهو، بیباکتر از شیرم
هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر
#جعلی
#مولانا
از مولانا نیست.
@jaliyat
ربات تلگرامی متن باز عود که به همت آقای محمدمهدی مهدوی راد تولید شده امکان جستجو و مرور آثار شاعران و همینطور دسترسی آسان به روخوانیها و تفسیرهای اشعار را برای کاربران فراهم کرده است:
@oud_poem_bot
👆👆👆
و نیز سپاس بیکران از مهربانی سهیل عزیز
👆👆👆
سپاس از بیکران از مهربانی دوستان به ویژه جناب آقای خبازها و سرکار خانم زندی
دلگیری و دلآزردگی در کار نبوده و تنها بیان واقعه و واقعیت بوده.
موتور جستجوی کتابخانهٔ دیجیتال مونیخ امکان جستجو و برجستهسازی کلیدواژههای جستجو شده در نسخههای خطی و چاپی فارسی این کتابخانه را دارد:
https://www.digitale-sammlungen.de/en/search?query=%D8%B4%D8%A7%D9%87%D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C
به نقل از:
https://x.com/rookwood_92/status/1960581708454977599
در مراسم اعطای نشان ملی پارسی جان که این بار به پاس زحمات آقای سید محمد مناجاتی به ایشان اعطا شد علاوه بر سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران از گنجور نیز به واسطه فعالیتهایی که در حوزه پاسداشت زبان فارسی انجام داده تقدیر شد.
از لطف دستاندرکاران این مجموعه و به طور خاص آقای سعید گلزاد به واسطه پیگیریهای ایشان جهت تقدیر از گنجور در این آیین سپاسگزاریم.
۱.برای من هیچ چیزی آن قدر مقدس نیست که نشود با آن شوخی کرد. ماشاالله اینقدر مقدّسات داریم، که نیازی به خلق مقدّسات جدید نداریم!
۲. شخصاً با ویدئوی اخیر زینب موسوی حال نکردم، نه چون با فردوسی شوخی کرده و حرفهای «رکیک» زده، بلکه به نظرم نکتهٔ تازهای نداشت. (صد برابر این حرفهای «بیادبی» در سعدی و مولوی و سنایی و خاقانی و....هست!)
۳. این وسط گویا دادستانی برای ایشان اعلام جرم کرده! باورم نمیشود که کسی برای یک شوخی مجرم شود؛
بدترین کار همین پلیسی کردن مسائل اجتماعی است؛ امروز برای حادترین جراِیم هم دنبال راهکار فرهنگیاند، ولی هنوز عدهای میخواهند همه چیز را با بند و زنجیر و زندان و اعدام حل کنند.
۴. کمدین کارش طنز و شوخی است، گاهی مزههایش میگیرد و گاهی نه!
نمیشود که یک چماق بالای سرش گذاشت و دایم او را ترساند. راه حل همین برخورد مدنی است؛ اگر خوشمان آمد، میخندیم و بازنشر میکنیم، خوشمان نیامد، نمیخندیم. خیلی هم که بدمان آمد به طرف میگوییم با حرفت حال نکردم؛
همین کاری که در روابط شخصی خودمان هم میکنیم. قاعدتاً اگر شوهرعمهای چیزی گفت که بینمک بود، به پلیس زنگ نمیزنیم بیاید جلبش کند!
۵. خداوکیلی مشکل کم داریم که حالا امروز فکر و ذکر همه شده موضعگیری برای این ویدئو؟!
۶. اولین مخاطب بند بالا خودم هستم! ولی چون این برخوردها از موضع «دفاع از حریم ادبیات کهن پارسی» صورت میگیرد، واجب دانستم اینها را بنویسم.
/channel/oragheparishan
🎉 نسخه جدید دریای سخن منتشر شد!
اینبار با دو قابلیت ویژه:
✨ دسترسی به ترانههای ساخته شده از روی اشعار – حالا میتوانید شعر و آهنگ مرتبط را کنار هم داشته باشید.
📜 مشاهده نسخ خطی اشعار معروف – زیبایی اصالت را با دیدن نسخههای قدیمی و ارزشمند تجربه کنید.
این آپدیت را از دست ندهید!
⬇️ دانلود از بازار
⬇️ دانلود از مایکت
🖊سهراب ضیا
خبرنگار بیبیسی، دوشنبه
🔻در تاجیکستان توزیع رایگان «شاهنامه» ، اثر ابوالقاسم فردوسی، شاعر حماسهسرای ایرانی آغاز شده است. تاکنون در ولایت خودمختار کوهستانی بدخشان تاجیکستان و نواحی تاجیکآباد، لخش و رشت در شرق آن کشور، به هر خانواده دو جلد کتاب شاهنامه به خط سیریلیک اهدا شده است.
قرار است یکمیلیون و ۷۰۰ هزار خانواده در سراسر تاجیکستان بهطور رایگان دو جلد «شاهنامه« را دریافت کنند. این کتاب در انتشارات «شرق آزاد»، یک نهاد وابسته به دفتر ریاست جمهوری تاجیکستان در مجموع به تعداد سهمیلیون و ۴۰۰ هزار جلد چاپ شده است.
متن کامل خبر را از وبسایت بیبیسی فارسی بخوانید.
دستور انتشار و اهدای رایگان شاهنامه به مردم تاجیکستان در دسامبر سال ۲۰۲۳ از سوی امامعلی رحمان، رئیسجمهور تاجیکستان، در همایشی بینالمللی به افتخار صد و پانزدهمین سالگرد تولد باباجان غفورف، نویسندهٔ کتاب «تاجیکان»، صادر شد.
متن کامل خبر را از لینک زیر بخوانید.
https://bbc.in/3HDSyJQ
@BBCPersian
فوتبال سنتی!
شهرآشوب شعری است که در آن سراینده با نگاهی شاعرانه به توصیف انواع مشاغل و پیشهها میپردازد. این نوع شعری در کنار ارزشهای ادبی، از نظر جامعهشناسی تاریخی نیز دارای اهمیت است.
یکی از اصنافی که در شهرآشوبها مورد توجه بوده، «تُپُکزنی» یا «تُپُکاندازی» بوده است. اکثر پژوهشگران در تصحیح شواهدی که در توصیف این صنف موجود است، کلمۀ مورد بحث را «پُتُک» خواندهاند و آن را صورتی از واژۀ «پتک» دانستهاند (نک: نزهةالمجالس، چاپ دوم، ص۵۰۱ و ۷۰۵). اما آنچه در شواهد دیده میشود هیچ ربطی به واژۀ «پتک» ندارد. این واژه باید «تُپُک» باشد که صورت مخفف و مصغّر «توپ» است. چنانکه پیداست این توپ کوچک ابزاری برای بازی بوده است:
در لعب تپک (اصل: بُتُک) شد متقاضی رایت
ای من رهی روی جهانآرایت
از پات سوی سر کند آهنگ تپک (اصل: بُتُک)
وز تارک سر کند فتد در پایت
(مجمع الرباعیات، چاپ ایمانی، ص۳۶؛ این ارجاع به متنی است که در دفتر اول اوراق عتیق چاپ شده است. کتابی را که اخیراً منتشر شده، ندیدهام و نمیدانم آنجا تغییری در متن ایجاد شده است یا خیر).
اکثر شواهد بیانگر این است که بازیکنان با پا به این توپک ضربه میزدهاند:
مسکین تپک ار نداشتی پروایت
چون من نشدی شیفتۀ هر جایت
بیچاره لگد همیخورد وز پی دل
میآید و بوسه میدهد بر پایت
(مونسالاحرار جاجرمی، نسخۀ مجلس، گ۱۱۱پ).
من بندۀ آن جستن چست سبُکت
لرزان به تو بر ترلک تنگ تنُکت
آیا بودا که بی رقیب خنُکت
بر پای تو بوسه میدهم چون تپُکت
(مجموعۀ شمارۀ ۲۰۵۱ ایاصوفیا، گ۲۸۱پ).
دوش از سر خشم تیرهرایی زدهای
کامروز به خون من هوایی زدهای
هرگز تو که را گرفتهای دست به وصل
کاو را چو تپک (اصل: پُتُک) نه پشت پایی زدهای؟
(نزهةالمجالس، چاپ دوم، ص۵۰۱).
گویا این توپک سیاهرنگ بوده است:
تا جرعۀ غم ز پای (اصل بی نقطه) نوشد تپکت
پیوسته به دل سیاه پوشد تپکت
وین طرفه ز رشک چون تپک شیفتهام
تا خود که بود که پای بوسد تپکت (!)
(مجموعۀ شمارۀ ۲۰۵۱ ایاصوفیا، گ۲۸۱پ).
باری، آنچه شواهد موجود در توصیف این بازی بیان میکنند، نزدیک است به بازی فوتبال امروزی.
پینوشت: این واژه ربطی با «تُپَک / تفک» که صورتی از واژهٔ «تفنگ» است، ندارد.
@r_varyani